سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
هشت نکته از هفت نمایش
▪ خلد:
شب گرد شد، در چشم های عمیق صیاد. برقی جهید و چیزی جست. حرفی تمام شد. لاشه ای بغ كرد و گذشت. سایه ای از ساقه ای، دستی از شانه ای، كاری ازكاری بو می كشد لحظه را و حضوری كه نزدیك است. در آغوشش بیاسا تنگ تنگ و آنچه می ماند از تو دلقی است رنگین رنگ. با ترشحی گرم و ترد. كسی مرد. به ناگاه؛ بانگی برآمد كه كسی مرد. همین كس كه مرد كی می دانست كه كی؟ كجا می دانست كه كجا؟ انتظارش را داشته شاید. ثانیه می شماریده برای دیدنش. كسی چه می داند هر كسی چگونه می اندیشد مرگ را و چطور فرض اش می كند. عجب مه آلود خیره سرانه ای و عجب لحظه بی كلمه ای.
این جا هفت خرده نمایش است. نمایشك هایی كه می توان چه در كلام و چه در موقعیت های چیده شده بخار مرگ را كه ها كرده بر شیشه عمر به سرانگشتی احساس كرد. حالا چرا هفت؟
شاید این كه هفت نشانه ای از كمال و تمام وارستگی است. چون خوش یمن است و آمددار و در باور ما حاكی از بهروزی و فراغت است. از هفت خوان و هفت فلك بگیر تا هفت اختر بی آب و هفت شهر سلوك و هر چه هفت دیگر.
هر یك از این هفت قطعه برشی است از زندگی. یك تكه كوچك با آرایشی دگرگون و با وصل و ربطی منتزع. تنها بایست كلمات را بشنوی و مناسبات را دریابی، اگر بیایی، دارالسلام، تكه اول سنگتراشی است كه سنگ گور خودش را می تراشد. یك قهوه چی دوره گرد چایی می آورد برایش. می نشیند. سخن به آن جا می رسد كه سنگتراش بچه اش نمیشود و خطابه عزای حسرت آلود وی آغاز می شود. خطابه ای پرشور از فرزند برای دانستن و رسیدن. رسیدن تا خورشید و پدری كه در كنار اوست. پدری سنگتراش كه گل های سنگش را صیقل می زند. پدر و پسری همچون ردالوس و ایكاروس. پسری كه در غبار نور ذوب می شود.
تكه دوم یك واكسی پیر است كه زنش كنارش نشسته و مدام غر می زند و نق. از روزگار شكایت دارد و «باربری» كه قدر مسلم عزرائیل است آن طرف صحنه لمیده. نمایش دوم مسیری هموار از خود دارد كه شكل جملات را برای ما آبستن حادثه نشان می دهد. تلاش باربر برای پنهان كردن روی خود در آغاز و سپس گفتن هر كلامی كه به مرگ و رفتن نزدیك است. اما آن گونه كه باید در ظاهر اتفاقی نیست.
▪ دارالقرار:
نمایش سوم حكایت زن و شوهری است كه بنای طلاق دارند. زن از شوهر گله مند است و شوهر از زن. مالك آن ها از خانه بیرون رانده و زخم ناسور مشكلات یكباره سرتركانده. «خلج» در این تكه تكنیك روایت را در فواصل حضور حسین و سوال و جوابش با كبری، برای تفهیم داستان برمی گزیند و ذهنیت او را واگو می كند در بین دو پاسخ. او در نبود زنش دوباره عاشق شده. این جدایی به صدقه دولت عشق به وصل می رسد و حسین داستان زنده می شود به عمل، در چشم زنش گلی.
▪ جنت الماوی:
نمایش چهارم از حیث حضور زن و سركوفتش شبیه نمایشچه دوم است. اما این جا بنا است نه واكسی. بنا غده ای در سر دارد و قرار است بمیرد به زودی. و یك قهوه چی كه از نظر رفتار، سازناكوك فضای داستان است. این قهوه چی به همان اندازه باربر نمایش دوم مشكوك است. این قطعه شكلی دوار دارد. با تكرار شماری از جملات كه از ابتدا و انتها با كمی تغییر، رویه گفتار می گیرند. نمایش پنجم همان نمایش اول است با همان آدم ها منتها این بار با داستانی دیگر. این تكه از نظر نسبت به نمایش های پیشین خود از لفظ و خاطره مرگ لبریز است. قهوه چی در این جا جلوه ای عجیب دارد. ببینید وقتی سنگتراش می گوید با فریاد كه «من باید گلهام را تمام كنم» او جواب می دهد «خب بشین و تمام كن» كلامی دوپهلو كه حاكی از انتها است.
▪ جنت النعیم:
نمایش ششم مردی است كه بنای سفر به «ماسو» دارد. شهری خیالی كه در آن زنی را دیده خیالی. مدام حرف رفتن می زند. حرف فرار از زن پا به ماهش و برادرش. و راننده ای كه مثلث حضور عزرائیل است در شش نمایش گذشته. مرد مسافر برای رفتن عجول است. داستان عزم سفرش را برای راننده می گوید. در این اثنا فلاش بك صورت می گیرد.
بازگشتی به عقب. اما راننده همچنان در این سفر خیالی حاضر است و حتی در دیدگاه برادر مسافر عینیت می پذیرد و این دو همدیگر را درك می كنند. فضایی سور رئالیستی با خط امتدادی غریب. سرآخر مسافر دو دل بر آن است تا از رفتن پشیمان شود اما راننده تا به حال خندان به زور تشر او را با خود همراه می كند و بعد صدای نوزادی كه صحنه را پر می كند.
▪ عدن:
آخرین نمایش از سلسله قطعه های مرگ در آن موجود؛ داستان پیرمردی است كه گلدان فروش است و آخرین مشتری اش را راهی می كند به رفتن و سپس می میرد. در این صحنه اتفاق، بالاخره می افتد. كسی قالب تهی می كند. عزرائیل در شكل همه فهم خودش می آید با گلی در دست، پله می پیماید تا بالا و با لبخندی كه به گونه هایش چین می دهد منتظر استقبال می ماند. پیرمرد به مرگ واقف است. لمسش می كند. گلدانی را كه بیرون و بر صحنه دارد در انبار می نهد و سپس پشیمان شده، دوباره بیرونش می گذارد. عطری به سر و رویش می زند و می رود كه گلی بگیرد از دست مرگ و سرآخر عصایی كه از دست رها می شود. این گلدان خالی هم می تواند بستری باشد نشان از رویش یا كالبدی تهی و خالی.
▪ علیین:
زبان در هفت نمایش كوتاه سراسر جنبه های متافور و استعاره گون دارد. برای ایجاد وهم. برای نمود انفصال. هیبت هایی اكسپرسیونیستی در شكل دیالوگ كه از كنه و درون های متعدد آدم های برصحنه حرف می زند. حرف های غریب و تندیس های ناآشنا. مثل خود مرگ. حق داریم اگر گاهی سردمان بشود. این سردی از نامتجانس بودن سالن و طراحی صحنه نیست. از دم زبان گرم خلج است كه به ما سرد می رسد. باید مورمورمان كند. با حقه ای ولرم. از یك تسلسل غامض و یك سیر نامتمركز. زبانی با مشخصه های شاعرانه نه در صورت وزن و قافیه، كه در تعبیر و بدیع و ریخت و تصویری كه دور است و برای شناختنش باید نزدیك شد. نزدیك شد. حالا چیزی را كه می بینیم، باور می كنیم. تابلویی به نام همیشه، هر چند هنوز معنای آن را نمی دانیم. چرا كه همیشه را تنها كسی می داند، كه همیشگی شده.
▪ فردوس: طراحی صحنه در اجرا جز پله ها و آن هم در صحنه آخر مطلقاً ناكارآمد است. از داخل و مفهومی هم اگر نگاه كنی، چیز دندان گیری نیست. می توانست این حجم بهتر خلق شود، همسو با حرف و هویت متن. طراحی صحنه را دوست ندارم. در آخر هر تكه بازیگران در همان وضعیت پایانی ثابت می شوند و نوری موضعی از این سو به آن سو صورت هاشان را نشان می دهد. با تصنیفی كه قرائت می شود. جز نمایش آخر كه تنها نوریك چیز را نشان می دهد و آن عصای افتاده پیرمرد است. شش نمایشچه باقی تمام دو به دو است. زوج است. و صورتی را در تقابل با صورتی دیگر یا شیئی اشارت می كند. اصرار و ابرامی كه به فراخور هر صحنه می توان شریانی از آن دانست و در خود به شور گذاشت.
و حرف تمام: كل نفسه ذائقه الموت
علی شمس
منبع : روزنامه جوان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست