چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
سنتگرایی، تجددگرایی و پساتجددگرایی
نویسنده وجه تمایز سه جریان سنتگرایی، تجددگرایی و پساتجددگرایی را در موضع آنها نسبت به عقل و میزان توانایی آن بر کسب معرفت و میزان واقعنمایی عقل انسان میداند. از نظر ایشان سنتگرایی موضعی مشروط نسبت به عقل دارد، تجددگرایی موضع پذیرش مطلق و مبتنی بر خود بسنده دانستن عقل و پساتجددگرایی موضعی منفینگرانه نسبت به عقل دارد.
● مقدمه
شاید بتوان گفت که تفاوت عمده این سه جریان، تفاوتی است نسبت به موضعی که هرکدام از اینها نسبت به عقل دارند، باید گفت، عقل است که این سه جریان را از یکدیگر جدا میکند. در واقع به تعبیر بهتر به جای اینکه بگویم که عقل است که این سه جریان را از هم جدا میکند، باید بگویم که موضع انسان نسبت به عقل است که باعث پدید آوردن این سه جریان شده است.
من مواد خامی را که از جهان هستی دریافت میکنم از راه مشاهده، آزمایش و تجربه دریافت میکنم، نه از هیچ راه دیگری. بعد قواعد منطقی روی آنها اعمال میکنم. به تعبیر دیگر ماده خام را از راه مشاهده، آزمایش و تجربه میگیرم و وقتی میخواهم این مواد خام را نظام بدهم و مدون بکنم، برای این تدوین و برای این نظامدهی از منطق استفاده میکنم، از قواعد منطق صورت استفاده میکنم.
منطق در واقع کارش این است که میگوید با چه ضوابطی میشود از دل دو گزاره به گزاره سومی دست پیدا کرد و کدامیک از ضوابط هستند که اگر زیرپا گذاشته شوند، دیگر نمیشود از تلفیق دو گزاره به گزاره سومی دست پیدا بکنیم.
عقل یک مسیر استدلالی است. اگر شما نسبت به این نوع سیر استدلالی موضع مشروطی داشته باشید، سنتگرا هستید، اگر موضع موافقت مطلق داشته باشید، تجددگرا هستید و اگر موضع مخالفت مطلق داشته باشید، در آن صورت پساتجددگرا هستید.
در عین اینکه در بین خود سنتگرایان اختلافات کمابیش فراوانی وجود دارد، ولی در عین حال سنتگرایی به معنای این است که عقل به این معنا (به معنای عقل استدلالگر یا.reason نه(intelect فقط و فقط از بخش کوچکی از جهان هستی خبر میگیرد. ولی بخش بزرگتر جهان هستی، یعنی بخش مهمتر جهان هستی را نمیتوان با این شیوه شناخت. جهان هستی در واقع با تعقل، به این معنا که گفتم، در نظر سنتگرایان فقط یک اپسیلونش قابل شناخت است، ولی بخش اعظم این جهان (اعظم نه به معنای بزرگتر کمی بلکه بخش مهمتر کیفی جهان هستی) را اصلا با این شیوه نمیشود شناخت. پس آن بخش اعظم را باید از طریق رجوع به سنت شناخت. و به این معنا مطلقا به خودبسندگی عقل قائل نیست. بلکه معتقد است به عقل در کنار سنت. در کنار هم بودن نه مانند در کنار هم بودن دو موجود همتراز و همترازو، دو موجود عدل هم و دو موجود همسنگ، بلکه دو موجودی که یک موجود تفوق فراوان دارد نسبت به موجود دیگر.
این عالم را که عقل میتواند به این صورت بشناسد گاهی از آن تعبیر میکنند به عالم طبیعت، گاهی از آن تعبیر میکنند به عالم ماده و مادیات، گاهی از آن تعبیر میکنند به عالم جسم یا جسمانیات، تعابیر دیگری هم بهکار میبرند. اما جهان هستی مساوی با جهان طبیعت نیست. جهان هستی جهانی است بسیار وسیعتر، عمیقتر و بسیار توبرتوتر. آن بخش عظیمتر را باید از طریق رجوع به.Traddition از طریق رجوع به سنت بشناسیم؛ بنابراین برای شناخت کل جهان هستی باید عقل و سنت در کنار هم باشند. از وقتی که خط در تاریخ بشر به وجود آمده است، سنت یعنی کتاب مقدس. یک سنتگرای مسیحی میگوید به مسیحیها بها بدهیم. باید به عهد جدید بها بدهیم. همه کتابهای مقدس ادیان و مذاهب، تجسم سنتاند. ما با رجوع به اینهاست که میتوانیم کل جهان هستی را بشناسیم.
امّا اگر شما معتقد شدید که تنها راه خبر گرفتن از جهان هستی عقل به آن معناست و مطلقا ما نیازمند رجوع به سنت نیستیم در این صورت شما تجددگرایید، مدرنیست هستید. مدرنیسم نکته مهم و لب سخنش این است که عقل تنها راه خبر گرفتن از جهان هستی است. عقل به آن معنایی که عرض کردم. ماییم و علوم تجربی و منطق صورت. منطق صوری و علوم تجربی که یکی ماده را به ما میدهد و دیگری صورت را به ما میدهد، این دو تا راه خبر گرفتن ما هستند از جهان هستی. راه دیگری هم وجود ندارد.
تجددگرایی در واقع یعنی کفایت عقل. یعنی خودبسندگی عقل. اگر ما در واقع به خودبسندگی عقل معتقد باشیم، به معنای دقیق کلمه تجددگراییم.
موضع دوم با موضع اول خیلی فرق میکند. موضع اول در واقع عقل را مکمل چیز دیگری به نام سنت و مکمل سنت تلقی میکرد، آن هم نه دو برادر همزاد و دوقلو و توأم. این موضع دوم اصلا به سنت توجهی ندارد. در واقع فقط و فقط به عقل متوجه است.
اما اگر شما موضع سومی داشتید و آن موضع این بود که به عقل به این معنا، حتی برای واقعنمایی هم اعتمادی نیست، نه به این معنا که با وجود سنت، به عقل اعتمادی نیست، بلکه اصولا وسیله دیگری هم برای شناخت واقعنما در اختیار نیست. دست ما از جهان به لحاظ معرفتی صرف کوتاه است. ما یک اشباحی را از جهان هستی دریافت میکنیم، یک تصورات و تصاویر از جهان هستی داریم، اما اینکه این تصورات و تصویرها، دقیقا تصورات و تصویرهایی باشند مطابق با واقع، سخن غیرقابل اعتمادی است.
اگر به این اعتقاد داشته باشیم، یعنی بگوییمreason هم تصویری از جهان هستی چونان که جهان هستی فیالواقع هست در اختیار ما نمیگذارد، بلکه تصویری مات، مبهم و احیانا کج و معوج، ولی منبع دیگری هم سراغ نداریم، ماییم و همین و بیشتر از این هم در اختیار ما نیست، این دیدگاه، دیدگاه پست مدرنیستی است. دیدگاه پساتجددگرایانه است. این دیدگاه سریعا حاصل نمیآید. چند متفکر عظیمالشأن در فرهنگ غرب ظهور کردند. هر کدامشان یک رخنهای در عقل انداختند و آهسته آهسته مقدمات پیدایش مسلکی را که از آن به پساتجددگرایی تعبیر میکنیم فراهم آوردند.
دیوید هیوم فیلسوف معروف انگلیسی، یکی از نکاتی که خیلی به آن توجه پیدا کرد و مدت مدیدی از عمر فکری خود را معطوف به آن کرد، این گفته قدما بود که میگفتند که بر انسان غرایز و احساساتی حکومت میکند، ولی فرق انسان و حیوانات این است که سایر حیوانات کاملا چشم و گوش بسته تابع احساسات و عواطف و غرایزشان هستند، انسان هم عواطف و احساسات و غرایز خود را نباید تعطیل بکند، ولی باید تحت حاکمیت عقل بیاورد. دیوید هیوم نشان داد که این کنترل عقل بر احساسات و عواطف و غرایز نه ممکن است و نه مطلوب. اولا امکانپذیر نیست ثانیا اگر امکانپذیر هم بود، چیز مطلوبی نبود. این اولین رخنهای است که در سد سکندر عقل افتاده است.
دومین کسی که خیلی به این نکته توجه کرد که ذهن واقعا خاصیت آینهای ندارد کانت است. کانت در جمله معروفی که فلسفه او را در این جمله میشود خلاصه کرد، میگوید عقل بشر به جای اینکه آینه باشد عینک است. ذهن، عینک روح انسان است. در واقع هر وقت روح ما میخواهد به جهان توجه کند، از پشت عینک ذهن این عالم را میبیند. حال اگر به مثالمان برگردیم سه احتمال در مورد عالم هستی میدهیم. یکی اینکه کل جهان هستی به همان صورتی است که ما میبینیم، یکی اینکه هیچ قسمتی از جهان هستی به آن صورتی که ما میبینیم نیست و یکی اینکه قسمتهایی به همان صورتی است که ما میبینیم و قسمتهایی نه. به نظر او چیزی که ما دریافت میکنیم، حاصل کنش و واکنش ذهن با عالم واقع است. این هم یک مقدار موضع عقل را تضعیف کرد.
شخصیت بعدی که خیلی در این جریان نقش داشت کارل مارکس بود. مارکس معتقد بود که انسانها گاهی آن چیزی را که حقیقت میپندارند، تحت تأثیر منافع طبقاتی خود حقیقت میپندارند، ولی این تحریف واقعیت آگاهانه صورت نمیگیرد. مثل اینکه من بخواهم بدانم بچهام وقتی در اتاق تنهای تنهای تنهاست، چطور نگاه میکند. اما تا میخواهم ببینم چطور نگاه میکند وارد اتاق میشوم و تا وارد اتاق میشوم، آن تنهایی که میخواستم از دست میرود و در واقع در مورد آزمایش خودم، که تنهایی بچه بود، دخل و تصرف کردم.
رخنه دیگر را فروید، روانشناس معروف اتریشی، ایجاد کرده است. فروید میگوید مإ؛ظظ؛ به همه ساحتهای روانی خودمان آگاهی نداریم، بلکه به یک بخش از ساحت روانی خودآگاهی داریم. فروید میگفت ما تحت فشار روان ناآگاه خود یک سلسله کارهایی میکنیم و یا یک سلسله مواضعی میگیریم و یا یک سلسله عقایدی پیدا میکنیم. بعد از پیدا شدن این عقاید، برای اینکه خودمان را منطقی جلوه دهیم، به سود عقایدمان دلیل میآوریم. به تعبیر فروید همه آن چیزی که بشر استدلال میدانست چیزی جز دلیلتراشی نیست.
رخنه دیگر را نیچه فیلسوف معروف آلمانی در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست وارد کرد. نیچه معتقد بود انسان خواست اولیهاش کسب قدرت است و همه خواستهای دیگر جلوههای اراده معطوف به قدرتند و در این اراده معطوف به قدرت، معرفت هم میگنجد. یعنی آنچه ما آن را معرفت مینامیم، آن چیزی که گزارش مطابق با واقعی از عالم واقع گمانش میکنیم، در واقع گزارش مطابق با واقع نیست، گزارشی است که به ما قدرت میبخشد.
مجموعه چیزی که اینها گفتهاند نوعی سوءظن نسبت به قوههای ادراکی بشر است. یعنی گفتهاند با سوءظن نگاه کردن واقعبینانهتر است. از این جهت به این جریان فکری گاهی هرمنوتیک سوءظن گفته میشود.
پست مدرنیزم به صورت یک جریان کاملا آگاهانه از دهه۱۹۵۰ تا۱۹۷۰ پدید آمد. این جریان در واقع این است که نمیتوان عقل را به صورت یک منبع شناخت کاملا قابل اعتماد دانست. پست مدرنیستها اعتقادشان بر این نیست که ما دوباره مثلا باید به سنت رجوع کنیم. به تعبیر دیگر، هرچند که سنتگرایی و پساتجددگرایی هر دو مخالف تجددگراییاند، اما از دو موضع مختلف: تجددگرایی عقل را بسنده میدانست، سنتگرایی میگوید ما باید عقل را با سنت تکمیل کنیم، ولی پساتجددگرایی حتی بحث تکمیل را هم ندارد. میگوید ما باید با این وضع بسازیم.
متفکران دیگری هم بودند که در ردههای دوم و سوم به این فکر کمک کردند که از جمله آنها ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس معروف آمریکایی در اوایل قرن۲۰ است. ویلیام جیمز یک روانشناس طراز اول جهان است اگرچه به عنوان فیلسوف، یک فیلسوف طراز دوم به حساب میآید. ایشان یک سخنرانی در سال۱۹۰۳ در آمریکا کرد و مقالهای ارائه داد به نام «اراده معطوف به باور» . در آنجا به مخاطبان خودش نشان داد که عقایدی که ما انسانها داریم، همه ناشی از استدلال نیست. عقاید گاهی ناشی از القا و تلقین دوران کودکیاند، گاهی ناشی از آموزشها هستند، گاهی ناشی از بیم و ترسهای ما هستند، گاهی ناشی از امیدهای ما هستند، گاهی ناشی از عشقاند، گاهی ناشی از نفرتاند، گاهی ناشی از فشار افکار عمومی بر ما هستند، گاهی ناشی از منافع شخصیاند و گاهی هم ناشی از استدلال منطقیاند. ویلیام جیمز هم در واقع یک چنین سوءظنی را نسبت به قوای ادراکی و اینکه ما دقیقا انسانهای تابع منطق نیستیم و نمیتوانیم باشیم و منطق هم این کارایی را ندارد که کل جهان هستی را به ما نشان دهد، ایجاد کرد.
● اشاره
▪ آقای ملکیان در این گفتار سه جریان سنتگرایی، تجددگرایی و پساتجددگرایی را از منظر معرفتشناسی مورد بررسی قرار دادهاند و البته میتوان همین سه جریان را از جهات دیگر، مانند هستیشناسی و جامعهشناسی نیز مورد کنکاش قرار داد.
▪ در بررسی معرفتشناختی موضع این سه جریان نسبت به عقل دیدگاههای متنوعی قابل طرح است، که البته در یک تقسیم عقلی و کلی به همان سه دیدگاه میرسیم که در این گفتار آمده است، لکن باید توجه داشت که در سنتگرایی تنوع مشربها بسیار زیاد است و چنانچه خود آقای ملکیان در جایی از گفتارشان دارند، ایشان به یکی از مشربهای سنتگرا اشاره میکنند.
▪ در بیان علل پیدایش پساتجددگرایی، میتوان از اندیشمندان دیگری نام برد که آنان نیز به نحوی در کفایت و واقعنمایی عقل تردید افکندهاند. برای نمونه میتوان در فلسفه علم به فایرابند اشاره کرد، که آرای او در بررسی روش علم تجربی و میزان واقعنمایی او بیانگر وجود نوعی هرج و مرج روش شناختی و ناتوانی واقعنمایی در نظریههای علمی است. البته فایرابند را نمیتوان در زمره فیلسوفان طراز اول به حساب آورد، اما آرای او در فلسفه علوم تجربی مورد توجه فیلسوفان علم قرار دارد.
متن مصطفی ملکیان
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست