دوشنبه, ۱۴ خرداد, ۱۴۰۳ / 3 June, 2024
مجله ویستا

نگاه به آن سوی دنیا


نگاه به آن سوی دنیا
● چشم برزخی و چشم بصیرت چیست؟
در كارهای مختلف زندگی و حالات معنوی، نخست باید به یك اصل كلی توجه كرد و آن «تعدیل انتظارات» است؛ به طوری كه «آرمانی» فكر كنیم و «واقعی» عمل كنیم. اگر انتظارمان از خودمان زیاد باشد و به آن مقدار مطلوب دست نیابیم، گرفتار سرخوردگی و عذاب وجدان می‏شویم.
نكته دوم حائز اهمیت، اصل صعود پلكانی و دور تصاعدی است و هیچ گاه نباید انتظار طی مراحل عالی را در مدت زمانی كوتاه داشته باشیم.
▪ چشم برزخی‏
نزد اهل حكمت و عرفان، عالم برزخ، عالمی فراتر از عالم دنیاست و به هر مقدار كه ما از دل‏بستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم، به عالم مافوق آن، بیشتر دسترسی می‏یابیم. بنابر آن‏چه از روایات به دست می‏آید، اگر انسان سالك، علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات، به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول، موفق شود، بیش از آن‏چه دیگران از جهت معنوی به دست می‏آورند، به دست خواهد آورد كه از آن، به چشم برزخی تعبیر می‏شود و چنین كسی، «حقایق» را فراتر از «وقایع»، درك می‏كند.
از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏وآله نقل شده كه خداوند فرمود: «اظهار دوستی نكرد؛ بنده من به چیزی دوست داشتنی‏تر از آن‏چه واجب كردم بر او و او با نوافل به سوی محبت من می‏آید؛ تا این‏كه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی كه او را دوست بدارم، شنوایی او می‏باشم؛ آن گاه كه می‏شنود و بینایی او می‏باشم؛ آن گاه كه می‏بیند و زبان او می‏باشم؛ آن گاه كه سخن می‏گوید و دست او می‏باشم؛ آن گاه كه ضربه می‏زند و پای او می‏باشم؛ آن گاه كه راه رود و هنگامی كه به درگاه من دعا كند، اجابت می‏كنم و اگر از من درخواست كند، به او می‏دهم».۱
خداوند، راز خلقت انسان را در هنگام خلق آدم علیه‏السلام، برای ملائكه بیان كرد؛ «انی جاعل فی الارض خلیفه». فرشتگان می‏دانستند كه این موجود زمینی، فساد و خون‏ریزی خواهد داشت؛ ولی سجده آنها در برابر آدم علیه‏السلام، نشان داد كه در پشت این فساد احتمالی و ظاهری، رازی بزرگ نهفته است و آن، مقام عبودیت انسان در مقابل خداوند می‏باشد.
از این رو، از همان ابتدای خلقت، دو نیروی ظاهری و باطنی در درون انسان، صف‏آرایی كرده، سعی كردند تا قلب انسان را تسخیر كنند و برای این منظور، شیطان و نفس اماره، در مقابل پیامبران الهی و عقل قرار گرفتند. حال اگر این انسان، در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع شده و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش كند، بر فرشتگان (كه كاری جز خیر و نور نمی‏توانند انجام دهند)، برتری دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایی ما، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و یك ساعت تفكر در آفریده‏های خداوند، آینده جهان و فرجام انسان، می‏تواند فكر آدمی را تصحیح كرده، او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت، برتر خواهد بود. این معرفت، همان «چشم دل» است كه در سؤال به آن اشاره شده است؛ یعنی شخص با چشم حقیقت‏بین، به طبیعت و اطراف خود نگاه می‏كند؛ نعمتی كه در درون همه انسان‏ها به ودیعت گذارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبه‏های خاكی و طبیعی، چشم باطنی را ضعیف و كم سو ساخته است و تنها با اعتقاد راسخ و عمل صالح است كه چشم حقیقت‏بین، فعال و احیاء می‏شود. در روایاتی از حضرت علی علیه‏السلام، از معرفت و بصیرت، به عنوان «نور قلب»، «غایت فضایل»، «اصل هر خیر» و «گنج عظیم فناناپذیر»، یاد شده است.۲
از دیدگاه امام علی علیه‏السلام، «كم‏سخنی و گزیده‏گویی»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «همنشینی با نیكان»، «عمل صالح»،«مدارا با مردم»، «صدق و دوستی»، «ادب ورزیدن»، «عفت ورزیدن»، «عفو و گذشت كردن از مردم»، «تجاهل نسبت به خطاهای مردم»، «زهد ورزیدن در دنیا»، «موقع سكوت ذكر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال نكردن»، از نشانه‏های عقل و بصیرت شمرده شده‏اند.۳ در قرآن مجید، چنین آمده است: «هر كس تقوا پیشه كند، خداوند به او فرقان (قدرت تشخیص بین حق و باطل) عطا می‏كند». این فرقان كه همان چشم دل و چشم حقیقت‏بین است، مؤمن را از مهلكه‏های گوناگون نجات داده، به سوی رستگاری رهنمون می‏كند.
نقطه آغازین چشم باطن‏بین، از همین مرحله می‏باشد؛ به طوری كه با رعایت تقوا، آدمی بر اعضای بدن خود مسلط می‏شود؛ تا آن‏جا كه طوری بر غضب خود مسلط می‏شود كه بدون اراده، خشم او شعله‏ور نمی‏شود و دست و پای او به دیگران آسیب نمی‏رساند و طوری بر خواسته‏های نفسانی خود مسلط می‏شود كه بدون خواست او، شهوتش برافروخته نمی‏شود و حریم دیگران را نمی‏شكند و آن‏چنان بر چشم خود مسلط می‏شود كه از هرگونه خیانت، دوری می‏كند و حتی گوش او به كنترل در می‏آید و هر صدایی را نمی‏شنود.
پس از مسلط شدن شخص بر اعضای بدنش، روح او، قدرت بیشتری پیدا می‏كند و بر تصورات و خیالات ذهنی خویش نیز حاكم می‏شود؛ به طوری كه اراده او متمركز می‏شود و بدون اراده، تصورات مختلف، به ذهن او نمی‏آید.
انسان سالك، با رعایت تقوای بیشتر، رفته رفته بر دیگر انسان‏ها نیز مسلط می‏شود؛ به طوری كه با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر قرار می‏گیرند و مبهوت او می‏شوند كه از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر می‏شود و سخن شخص سالك به گونه‏ای در مخاطب تأثیر می‏كند كه سراسر وجود مخاطب را فرا می‏گیرد و از آن، به «نفوذ كلام» تعبیر می‏شود.
در مرحله قوی‏تر، قدرت روح به حدی می‏رسد كه باطن شخص مقابل را تشخیص می‏دهد كه از آن به چشم برزخی و نگاه باطن‏بین، تعبیر می‏شود. شخص سالك، همان طور كه می‏تواند تصرف تكوینی در افراد انسانی داشته باشد، می‏تواند بر اجسام طبیعی هم تأثیرگذار باشد؛ مثلاً می‏تواند حركت آب جاری را متوقف كند.
چشم دل، بر اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملكی، كم سو شده، توان دیدن حقایق را ندارد و تنها راه چاره، روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترك محرمات) می‏باشد و این كار، به تدریج به دست می‏آید؛ چنانكه كند شدنش نیز به تدریج و در طول زمان متمادی بوده است.
از طرف دیگر، حقایق زندگی نیز همان حقایق هستی و خلقت است كه برای كشف آن حقایق، پیامبران الهی مبعوث شده، عقل ما را به آن راهنمایی می‏كنند، یكی از این حقایق، فانی بودن حیات دنیوی و كوتاه بودن مدت آن و دل نبستن بدان است كه هر شخص عاقلی با اندك تأمل و دقتی آن را تأیید و تصدیق می‏نماید. شخص عاقل، این دنیای كوتاه مدت را بسان كشتزاری می‏داند كه باید محصول مورد نیاز را در آن كاشته، تا پس از كمال، آن را در دنیای دیگر برداشت كند. چنین شخصی، در سایه فرقان و بصیرت معنوی، آن دیدگاه و برداشت عرفی از زندگی و هدف‏های آن را از ذهن خود دور ساخته، خود را به خاطر افكار و عقاید بی‏پایه، در وادی هلاكت نمی‏اندازد؛ زیرا تمام عمرش را - كه از مدت دقیق آن هم بی‏اطلاع است - برای رسیدن به آن هدف بلند، كوتاه می‏داند. او از تمام لحظات عمرش، برای ذخیره ثواب و بالا بردن درجاتش در بهشت، تلاش می‏كند.
برای آگاهی بیشتر، به كتاب انسان كامل، نوشته شهید مطهری مراجعه كنید.
۱. ر.ك: احمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن، ج ۱، ص ۲۹۱؛ كلینی، اصول كافی، ج ۲، ص ۳۵۲.
۲. عبدالواحد آمدی، غررالحكم و درر الكلم، ص ۴۱ - ۴۲ و ۵۲ - ۵۵.
۳. همان.
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان