دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

هم‌گرایی مسلمانان در باور داشت مهدویت


هم‌گرایی مسلمانان در باور داشت مهدویت
با نگرش عقلی، فطری و تاریخی، بشر برای پیشبرد زندگی ورسیدن به هدف‌های اجتماعی، به تشکیل جامعه نیاز دارد؛ یعنی طبق داده‌های عقلی، فطری و تاریخی، زندگی بشر بدون تشکیل جامعه، سامان نمی‌یابد. از جمله عواملی که در ساماندهی جامعه به سوی مقصود و هدف، تأثیرگذار می‌باشد، مقوله اتحاد و همبستگی است؛ چنان‌که در این زمینه از امیرمؤمنان، علی علیه السلام چنین نقل شده است:
امت‌های پیشین مادامی که با هم ید واحد بودند، همواره در حال پیشرفت و شکوفایی بوده و به عزت و اقتدار و خلاقیت و وراثت زمین نایل گشته، رهبر و زمامدار جهانیان بودند و از آن هنگام که خدا را فراموش کرده و به مادیگری روی آورده، دچار خود برتربینی و تعصبات قومی و فرقه‌ای و تشتت و پراکندگی شدند و با هم به نبرد پرداختند، خداوند لباس کرامت و عزت و خلاقیت را از تنشان بیرون آورد و خیر و برکت و وفور نعمت را از آنان سلب نموده و به ذلّت و استعمار مبتلا کرده است.[۱]
پس جایگاه اتحاد و همبستگی در جهت‌دهی جامعه به سوی پیشرفت و تعالی، جایگاه مهم و خطیری است. هرچه اتحاد میان مردم بیشتر باشد، حرکت مردم به سوی جامعه مطلوب سرعت بیشتری می‌یابد. اتحاد، در بسترها و زمینه‌های گوناگونی قابل توجیه است؛ زیرا گاهی براساس باورها شکل می‌گیرد و گاهی بر ملیت و نژاد قابل پی‌گیری است و زمانی وطن و جغرافیا این نقش را ایفا کرده و مردم را به سوی اتحاد و همدلی حرکت می‌دهند.
پس اتحاد دارای بسترهای مختلفی است که با رویکردهای اعتقادی، اجتماعی، نژادی، جغرافیایی و… توجیه می‌شود. باورداشت مهدویّت که مورد قبول همه گروه‌های اسلامی بوده و از باورهای اصیل و مهم آن‌ها به شمار می‌آید، سوژه مناسب و مهمی برای ایجاد اتحاد میان مسلمانان و جوامع اسلامی می‌باشد.
● مقدمه
از دیرباز، موضوع وحدت اسلامی، گفتمان رایج میان مسلمانان بوده است.رهبران دین در گروه‌های اسلامی، با عنایت به اهمیت وحدت، علاوه بر توصیه‌های گفتاری، در عمل نیز بدان ملتزم بوده‌اند. کتاب‌های حدیثی و تاریخی که سرشار از احادیث و جملات وحدت بخش است، از اهتمام پیشوایان دینی به مسأله اتحاد و همدلی میان مسلمانان حکایت دارد. در این زمینه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: بهترین مؤمنان، کسی است که محور الفت و وحدت مؤمنان باشد؛ کسی که انس نگیرد و با دیگران مأنوس نشود، خیر ندارد. [۲]
اصلاً پیشرفت و ترقی جامعه، در گرو اتحاد و وحدت است. هر جامعه‌ای که به سوی تکامل و ترقی حرکت می‌کند، به یقین، مردم آن جامعه، در امور اجتماعی، یکدل و یکرنگ هستند؛ پس ترقی منهای اتحاد معنا ندارد و اتحاد نیز ثمره‌ای جز پیشرفت ندارد.
از آن‌جا که دین اسلام، در جایگاه آخرین دین آسمانی دو شاخصه جامعیت و کمال را همراه دارد، لازم است به همه سطوح زندگی بشر ـ اعم از فردی و اجتماعی ـ نظر داشته، برای رشد و تعالی انسان‌ها برنامه و راهکارهای مناسب ارائه بدهد، از طرفی همیشه بهترین وکاملترین برنامه، برنامه‌ای است که فایده‌اش بیشتر باشد و افراد بیشتری از آن سود ببرند. برهمین اساس است که اسلام، مصالح اجتماعی را بر مصالح فردی ترجیح داده، در دوران امر میان منفعت اجتماعی و منفعت شخصی، حق را به منفعت اجتماعی می‌دهد. نیز از آن‌جا که غالب تعالیم روح بخش اسلامی، به نحوی با اجتماع و جامعه مسلمانان گره خورده است اسلام به اجتماع و جامعه اسلامی اهتمام ویژه ورزیده، برای حفظ آن از تدوین هیچ قانونی فروگذار نکرده است.
ارتباط میان اجتماع و اتحاد، ارتباطی وثیق و نا گسستنی است.بر همگان روشن است که اجتماع منهای اتحاد،یعنی افتراق و جدایی؛پس نمی‌توان حرف از اجتماع و جامعه زد و اتحاد را همراه آن ندید. بر این اساس، می‌توان سیاست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در ایجاد وحدت و برادری میان اصحاب خود، توجیه کرد: به خاطر خدا پیمان اخوت ببندید و دو به دو با هم برادر باشید.[۳]
نیز آن حضرت، برای حفظ جماعت مسلمانان فرمودند:هر کس از صف جماعت مسلمانان رویگردان شود، عدالت او نابود می‌شود. [۴]
جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همان سیره و روش ایشان را ادامه دادند و در این راه از هیچ کوششی ـ اعم از گفتاری و عملی ـ فروگذار نکرده‌اند. چنانچه امام صادق علیه السلام در کیفیت معاشرت با اهل سنت می‌فرماید:
با آن‌ها نماز گزار؛ زیرا هر کس در نماز جماعت آنان شرکت کند، مانند این است که با شمشیر برهنه در جهاد فی سبیل الله شرکت کرده است.[۵]
باز آن حضرت فرموده است: هر کس با آنان ]اهل سنت[ در صف اول، نماز جماعت بخواند، مثل کسی است که با رسول خدا در صف اول، نماز جماعت خوانده است.[۶]
پس، از منظر اسلام و پیشوایان دینی، اتحاد و هم‌گرایی مسلمانان، دارای جایگاه والا و مهمی است و لازم است همه مسلمانان در این امر شرکت کنند تا اتحاد و وحدت در جامعه اسلامی حکم فرما شود.
البته مقصود از وحدت، وحدت شیوه‌های فقهی و اجتهادی نیست؛ کما این که مقصود از آن، برتر قرار دادن مذهبی بر مذهب دیگر یا ادغام مذاهب در یکدیگر و قرار دادن آن‌ها به صورت یک مذهب یا تأسیس مذهب جدید نیست؛ بلکه مقصود از میان ابعاد وحدت، تنها در دو بعد وحدت است: یکی بعد سیاسی و اجتماعی و دیگری بعد علمی و فرهنگی. مقصود از بعد اول این است که همه مسلمین، هر کجای دنیا زندگی می‌کنند و دارای هر زبان و رنگ و از هر قوم و نژاد که هستند، به اسم مصلحت عالیة اسلامی در صف واحد برابر دشمنان اسلام قرار گیرند؛ پس غرض این نیست که سنی، شیعه شود یا شیعه، سنی گردد. البته بر سنی است که مسلمان باشد قبل از آن‌که سنی باشد، و بر شیعه است که مسلمان باشد، قبل از آن‌که شیعه باشد. مقصود از بعد دوم وحدت یعنی بعد علمی و فرهنگی، همان تقریب بین مذاهب اسلامی است. تحقیق این پدیده منوط است به اجتماع اندیشمندان وفقهای بزرگ مذاهب که آگاه به آرا و نظرات همه مذاهب باشند و مطرح کردن مسائل اختلافات نظری در جوی سالم و آرام، صمیمی و به دور از تعصب، برای دستیابی به حقایق و واقعیت‌های اسلامی در ابعاد علمی و کلامی.... و نشر نتیجه بحث‌ها و مناظره‌ها برای پیروان مذاهب.[۷]
پس علاوه بر اتحاد در ابعاد سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی که ثمره آن، تحقق همبستگی و همدلی میان مسلمانان است، اتحاد در بعد اعتقادی و کلامی نیز نقش مؤثری در وحدت‌بخشی جامعه اسلامی دارد. در این بخش از اتحاد، آموزه‌های اعتقادی که مورد قبول همه باورمندان اسلامی است، محور گفتمان میان اندیشوران و عموم مردم قرار می‌گیرد. از جمله آن باورها، مهدویت است. در موضوع مهدویت و مفاهیم هم سو با آن، نظیر انتظار، ظهور، حکومت جهانی، گسترش عدالت و… هر کدام، عاملی برای وحدت‌بخشی میان باورمندان به مهدویت است. بر این اساس، نگارنده ابتدا به اتحاد و ابعاد، مراتب، مؤلفه‌های آن و نیز راهکارهای اتحاد آور پرداخته و در بخش دوم، به مهدویت و مفاهیم همسو که نقشی بی‌بدیل و تاثیرگذار در اتحاد‌بخشی جامعه دارند، مبادرت ورزیده است.
● نظریه ابن خلدون و هم‌گرایی
قبل از ورود به بحث، لازم است نظریه ابن خلدون که مدعی است «اندیشه مهدویت با نظریه هم‌گرایی ناهمخوان است» مورد کنکاش و امعان نظر قرار گیرد. ابن خلدون در کتاب خود فصلی را تحت عنوان «فاطمی منتظر» ارائه کرده و نظریه خود را دربارة مهدویت مطرح کرده و گفته است:
بدان که مشهور میان تمام اهل اسلام در گذشته اعصار آن بوده است که می‌باید در آخر الزمان مردی از اهل‌بیت علیهم السلام ظهور کند که دین را یاری کرده، عدل را ظاهر نماید…. در این باره به احادیثی احتجاج می‌شود که پیشوایان گفته‌اند؛ اما منکران نیز در این‌باره سخن رانده‌اند و چه بسا با اخباری دیگر، با آن مخالفت کرده‌اند.[۸]
پرسش‌ها و اشکالاتی که در کلام ابن خلدون مطرح شده است، به طور کلی در دو قسم قابل پی گیری می‌باشد:
۱) ضعف روایات مهدوی و عدم شایستگی برای این که مبنای اعتقادات مسلمانان قرار گیرد؛
۲) ناهمخوانی باور به مهدی منتظر با نظریه‌ای که ابن خلدون برای چگونگی پیدایش دولت‌ها و حکومت‌ها دارد که بر عصبیت و هم‌گرایی استوار است.
اما در قسمت نخست اشکال،ابن خلدون بعد از طرح مطالبی دربارةمهدویت، به اسناد روایات مهدویت که تعداد آن‌ها را بیست و سه تا بر شمرده است می‌پردازد و بر اساس قاعده تقدم جرح بر تعدیل، همه آن‌ها را به جز چهار روایت، رد می‌کند.
برای پاسخ دادن به اشکال اول مواردی چند قابل ذکر است:
عملکرد دوگانه: ظاهراً ابن خلدون برای تحقیق و بررسی اخبار و شناخت روایات صحیح و ضعیف، از آگاهی کافی برخوردار نیست؛ زیرا به قواعد رجالی‌ای که فقیهان و محدثان به کار می‌گیرند، توجه ندارد؛ از این رو وی، دربارة روایات به شیوه‌ای قضاوت کرده است که پیش‌تر، هیچ یک از پژوهشگران محدث، آن را انجام نداده‌اند. گذشته از این که راه‌های شناخته‌شده و ضوابطی که مورخان رعایت کرده‌اند (و ابن خلدون هم از آنان به شمار می‌آید) را در نظر نگرفته است. خود به فراگیر بودن قاعدة تقدم جرح بر تعدیل در اسناد روایات که برای پیرایش و تنقیح روایات گفته است، ملتزم نیست. روشن‌ترین دلیل آن است که او برای اثبات نظریه «نیاز حکومت به هم‌گرایی عصبیت» خود روایت «ما بعث الله نبیا الا فی منعة من قومه» را صحیح می‌داند در حالی که بنابر قاعده خود ساخته ابن خلدون، روایت فوق ضعیف می‌باشد و باید رد شود.
عدم ذکر تمام احادیث: پس از بیان اخبار مهدویت، ابن خلدون خواننده را به این اشتباه می‌اندازدکه آنچه آورده، تمام یا بیشتر روایاتی است که محدثان گفته‌اند. وی می‌گوید: «همه احادیث را در حد توان گردآوری کردیم»[۹].
اما وی جز بیست و هشت طریق، برای بیست و سه حدیث نیاورده است. همچنین روایاتی که در کتاب‌های مورد تاکید ابن خلدون آمده است و در آن‌ها از نام مهدی یا از عصر ظهور سخن گفته شده، بیش از پانصد روایت با سند‌های گوناگون است.
وجود روایات صحیح: ابن خلدون در پایان ذکر اخبار، اعتراف می‌کند که بنابر مبنای خودش، برخی روایات، صحیح است:
این روایات ـ چنان که دیدیم ـ خالی از نقد نیست، مگر شمار اندکی.[۱۰]
حتی با در نظر گرفتن قاعده‌ای که وی برای صحت احادیث بر آن اعتماد دارد ـ یعنی تقدم جرح بر تعدیل ـ همین تعداد سندهای صحیح کافی است، تا این اخبار را از شمار آحاد بیرون آورده، آن‌ها را به حد تواتر برساند.[۱۱]
دو ایراد به کلام ابن‌خلدون:
الف) ایراد نقضی
قاعده‌ای که وی برای پژوهش و ارزیابی حدیث بدان معتقد است و جرح را بر تعدیل مقدم می‌داند، به رد بسیاری از احادیث صحیح مسلم و بخاری خواهد انجامید؛ اما ابن خلدون این کار را خوش ندارد؛ از این رو کوشیده است این چالش را چنین حل کند که بگوید: روایات هر دو صحیح (صحیح مسلم و صحیح بخاری)، اجماعی بوده، همین برای جبران ضعف سند برای احادیث بخاری و مسلم کافی است.[۱۲]
ب) ایراد مبنایی
اگر مقصود وی آن است که هر چه اجماع مسلمانان باشد، مصون از اشتباه است، این امر به طور گسترده در باور مهدویت ـ به طور ویژه در برخی روایات مربوط به مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ وجود دارد؛ زیرا بسیاری از بزرگان و علمای اسلامی متواتر بودن اخبار مهدی را ادعا کرده‌اند. حتی برخی ادعا دارند تمام مسلمانان معتقدند این باور، از اجماع برخوردار است. شاید آنچه ابن خلدون در آغاز سخنش درباره مهدی فاطمی می‌گوید (مشهور میان تمام اهل اسلام در طی اعصار گذشته...) اشاره به این اجماع باشد. بنابراین هیچ تفاوتی میان اخبار صحیح بخاری و مسلم با اخبار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از جهت اجماع وجود ندارد؛ اما اگر مقصود ابن خلدون این باشد که باور به مهدی و احادیثی که در این‌باره است از اجماع برخوردار نمی‌باشند، گفته می‌شود سخنان وی بر خلاف سخنان عالمانی است که در این‌باره مطلب نوشته‌اند. اینان از کسانی که دربارة اندیشه مهدویت ادعای اجماع کرده‌اند یا کسانی که مدعی‌اند احادیث مهدویت متواتر است نام برده‌اند. در این باره نزدیک به سی تن از عالمان متخصص را می‌توان نام برد.[۱۳]
نظریه شیخ عبدالحق در لمعات، صبان در اسعاف‌الراغبین[۱۴]، شبلنجی در نورالابصار[۱۵]، ابن‌حجر در صواعق [۱۶]، زینی‌دحلان در فتوحات‌الاسلامیه [۱۷]، برزنجی در اشاعة[۱۸]، سویدی در سبائک‌الذهب[۱۹]، منصورعلی‌ناصف در غایةالمامول[۲۰]، حافظ در فتح‌الباری[۲۱]، کنجی‌شافعی در البیان[۲۲] و.... از اهتمام اعتقاد به مهدویت و متواتر بودن آن نزد اهل سنت حکایت دارد.
بی‌شک بر حدیث‌شناسان روشن است وقتی در موضوعی ادعای تواتر می‌شود، دیگر لازم نیست به بحث سندی و رجالی آن موضوع پرداخته شود؛ از این‌رو وقتی دربارة احادیث مهدویت از طرف علمای اهل سنت و شیعه ادعای تواتر شود، یقین‌آور بودن مهدویت به اثبات رسیده است و دیگر لازم نیست احادیث اثباتگر مهدویت را از لحاظ سندی مورد خدشه قرار دهیم.
اما اشکال دوم ابن خلدون (عدم هم خوانی اندیشه مهدویت با نظریه هم‌گرایی) و پاسخ آن
ابن خلدون، نظریه هم‌گرایی را پایه و اساس شکل‌گیری حکومت‌ها وتداوم آن‌ها می‌داند. نظریه هم‌گرایی او همان عصبیت است که خاستگاه نژادی و قومی دارد. وی پس از بیان این مطالب، اشاره می‌کند که اندیشه و باور به مهدی، با نظریه‌ای که پیش‌تر ارائه کرده است هم خوانی ندارد. وی هنگامی که از آبادی‌های نخستین و دولت‌ها و ملک و خلافت‌های فراگیر سخن گفته، بدین باور رسیده است که پیدایش دولت‌ها بر اساس نظریه عصبیت (هم‌گرایی قومی) است:
سخن و باور درستی که می‌بایست آن را بپذیری، این است که فراخوانی به دین یا حکومتی ممکن نیست، مگر آن که توان و قدرت هم‌گرایی وجود داشته باشد، تا دین یا حکومت بتواند موفق شود و دیگران قادر باشند از آن دفاع کنند، تا خواست خداوند در این باره اجرا شود. پیش‌تر با دلایل قطعی که به تو نشان دادیم، چنین نظریه‌ای را استوار کردیم.[۲۳]
سپس نظریه خودساخته‌اش را با مسأله مهدویت تطبیق داده و تشکیل حکومت جهانی توسط حضرت مهدی را بعید می‌شمارد:
عصبیت و هم‌گرایی قومی فاطمیون (بلکه تمام قریش) در آخرالزمان و در عصر ظهور در تمام سرزمین‌ها از بین رفته است و امت‌های دیگری وجود دارند که هم‌گرایی آنان، برتر از هم‌گرایی قومی قریش است. حتی اگر بپذیریم در حجاز (مکه، ینبع و مدینه) هنوز مدعیان از قریش باشند... اگر ظهور مهدی درست باشد، دلیلی وجود ندارد که بتوان دعوت کند، مگر به واسطه هم‌گرایی و عصبیت قریش، تا بدین وسیله خداوند دل‌هایشان را به هم پیوند زده، از مهدی پیروی کنند، تا وی بتواند شوکت و قدرت لازم را به دست آورد؛ اما در غیر این صورت، به دلایل درستی که برشمردیم... چنین کاری غیر ممکن است.[۲۴]
برای این که مقصود از به کارگیری نظریه عصبیت برای رد اندیشه مهدویت روشن شود، باید اصل نظریه ابن خلدون بیان گردد.
▪ تعریف عصبیت
عصبیت، رابطه‌ای اجتماعی _ روحی است که آگاهانه یا نا آگاهانه افراد معینی را به هم ربط می‌دهد و بر قرابت و نزدیکی مادی و معنوی استوار است. این ارتباط، مستمر است و هر گاه خطری پیش آید که افراد را به گونه‌ای شخصی یا گروهی تهدید کند، همبستگی آشکار شود و پیوند محکم‌تر گردد.[۲۵]
▪ گسترش محدوده عصبیت
در آغاز هم‌گرایی میان افراد، قبیله‌ای به وجود می‌آید که دارای نسبت واحدی هستند؛ اما گاه این محدودة تنگ، گسترش می‌یابد و نسبت‌هایی همچون دوستی و هم‌پیمانی با قبایل دیگر را در بر می‌گیرد که ارتباط نسبی با هم ندارند؛ بدین سبب، قبایل غالباً برای دفع این خطرها، دست به همبستگی می‌زنند و پیمان دوستی می‌بندند.[۲۶]
▪ نقد و بررسی
بی‌شک این نکته روشن است که هم‌گرایی قومی و نژادی، همیشه دارای عملکرد مثبت برای تشکیل حکومت و دوام آن نیست؛ بلکه برخی مواقع برعکس می‌شود؛ یعنی هم‌گرایی قومی، عامل منفی برای انقراض یا پای نگرفتن یک حکومت می‌گردد. برای اثبات این مسأله می‌توان به شواهد تاریخی و زندگی انبیا پرداخت که از ناحیه ملیت و زندگی قوم خود، به شدت مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند.
در این باره، شاهدیم نخستین کسانی که در پی شکست دادن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر آمدند، قوم و عمو‌زادگان پیامبر بودند؛ اما پیامبر به وسیله مسلمانانی بر آنان پیروز شد که پیش‌تر هیچ ارتباط و دوستی‌ای با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نداشتند، حتی در آغاز کار ارتباط سببی نیز وجود نداشت.[۲۷] همچنین قرآن از دیگر پیامبران سخن می‌گوید که از نزدیکان و خواص خود بدترین انواع اذیت و آزار را دیدند. و این قوم عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند و پیامبر او را نافرمانی نمودند و از فرمان هر ستمگر دشمن حق پیروی کردند.[۲۸]
مثلاً دربارة اذیت و آزار رسول خدا توسط عمویش ابولهب، چنین نقل شده است: طارق بن عبدالله محاربی گوید: روزی در محل کسب و کار بودم که دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از بازار ذی‌المجاز می‌گذشت و لباسی سرخ بر تن داشت. شنیدم فرمود: «ای مردم! بگویید: لا اله الا الله، تا رستگار شوید»؛ اما مردی در پی او بود که به طرف رسول خدا سنگ می‌انداخت (در نتیجه پاهای رسول خدا خونین شده بود) و می‌گفت: «ای مردم ! از سخن این شخص پیروی نکنید؛ زیرا دروغ‌گو است». پرسیدم: «وی کیست که با سنگ بدو می‌زند؟» گفتند: «عمویش عبدالعزّی ابولهب فرزند عبدالمطلب است».[۲۹]
امام مهدی نیز هنگام ظهور، از ناحیه نژاد و قومیت خود که قریش و اعراب باشند مورد بی‌مهری قرار گرفته، به همین دلیل، حضرت با آنان به شدت برخورد می‌کند. امام صادق فرموده است:
هر گاه قائم قیام کرد، بین او و اعراب و قریش جز شمشیر نخواهد بود و جز شمشیر از آنان نمی‌گیرد.[۳۰]
باز آن حضرت فرموده است: حال شما چگونه است زمانی که یاران مهدی، خیمه‌ها را در مسجد کوفه بر پا کنند و سپس مهدی برای مردم، برنامه‌ای نو بر اساس امری جدید ارائه دهد و برای اعراب سخت‌گیر می‌باشد؟[۳۱]
بنابراین، نظریه ابن خلدون دربارة هم‌گرایی عصبیت، نظریه جامع و کاملی نیست و نمی‌توان با آن نظریه، یک قاعده کلی درست کرد که در صورت فقدان آن، شکل‌گیری انقلاب و نهضت‌ها، همچنین استواری و تداوم آن‌ها را از بین ببرد.
● ارتباط نظریه هم‌گرایی با انکار مهدویت
چنان‌که پیش‌تر گفتیم، ابن خلدون با یاری جستن از نظریه‌ای که برای پیدایش دولت‌ها گفته است، در پی انکار مهدویت و نقش آن در هم‌گرایی است و اعتقاد دارد باورداشت مهدویت، با نظریه او که ادعا می‌کند محکم است و بادلیل و برهان ثابت شده، ناهمخوان است؛ زیرا این نظریه ثابت می‌کند هیچ جنبش یا انقلابی نمی‌تواند پیروز شود، مگر این که دارای همان هم‌گرایی باشد؛ هم‌گرایی‌ای که عامل بشری را برای انقلاب فراهم می‌آورد؛ زیرا مهم‌ترین عامل در تقویت هم‌گرایی، حسب و نسب است. پیوند نسبی ـ چنان که در توضیح نظریه گفتیم ـ اساس هم‌گرایی است. از این رو هم‌گرایی نیازمند منتسبان به حسب و نسب واحدی است که آمادة از جان گذشتگی در راهی می‌باشند که رهبر هم قبیله‌ای ایشان به آن فرمان می‌دهد. اگر چنین وضعی را بر مهدی فاطمی تطبیق دهیم، در خواهیم یافت هاشمیان و علویان (یعنی گروه فاطمیان که مهدی می‌تواند در قیامش به ایشان امید داشته باشد) قدرتشان از بین رفته و گروهشان از هم پاشیده و منقرض شده‌اند. دیگر کسی از آن‌ها در یک جا و یک عقیده باقی نمانده‌اند، مگر اندکی که برای جنبش و انقلاب به کار نمی‌آیند و نمی‌توانند گروهی توانمند را تشکیل دهند که مهدی بتواند برای قیام خویش به ایشان امیدوار باشد؛ چه رسد به این که بخواهد دولتی جهانگیر به دور از آفتی همچون ستم و فساد ایجاد کند.[۳۲]
در پاسخ به اشکال ابن خلدون مطالب را چنین پی می‌گیریم: ابن خلدون، به میزان تاثیر دعوت دینی برای بنیان دولت‌ها و کارآیی ندای دینی اشاره می‌کند و فصل ویژه‌ای به این امر اختصاص داده و تو ضیح می‌دهد که عامل دینی، بر توان و قدرت دولت می‌افزاید (همان گونه که هم‌گرایی قومی تاثیرگذار است). در این‌باره به دستاوردهای فتوحات اسلامی اشاره می‌کند. شمار پیکارگران مسلمان در جنگ یرموک، سی‌هزار و اندی بود، در حالی که جنگ جویان رومی، چهارصد هزار نفر بودند. نیز در جنگ قادسیه، سپاهیان ایرانی حدود صد و پنجاه هزار نفر بودند؛ اما مسلمانان سی هزار نفر بودند که این همه قدرت، به سبب هم‌گرایی دینی حاصل شده بود؛ اما نکته‌ای که نباید از آن غافل بود و به نو عی با نظریه هم‌گرایی عصبیت ابن خلدون هماهنگ است و از این طریق به نفی حکومت جهانی مهدویت می‌پردازد، مستقل نبودن دین و آموزه‌های دین، در ایجاد اتحاد و وحدت است. به تعبیر دیگر، از نظر ابن خلدون، هم‌گرایی از منظر عصبیت (هم‌گرایی قومی، نژادی) دارای تاثیر مستقل است؛ ولی دین و آموزه‌های آن نظیر اندیشه مهدویت به طور مستقل نمی‌تواند هم‌گرایی ایجاد کند؛ بلکه در کنار عصبیت دارای تاثیر می‌باشد؛ از این رو ابن خلدون در کتاب خویش فصلی را تحت عنوان «فی ان الدعوة الدینیة من غیر عصبیة لاتتم»[۳۳]؛ یعنی دعوت دینی بدون رابطه نژاد ممکن نیست، به این امر اختصاص داده، مهدویت را بدون عصبیت در ایجاد وحدت ناتوان قلمداد می‌کند.
پس نتیجه نظریه و دلیل ابن خلدون را چنین می‌توان بیان کرد: هر نهضت و قیام، زمانی به پیروزی و هدف می‌رسد که عواملی بیرونی نظیر عصبیت، دین و هم‌پیمانی و... آن را پشتیبانی کند. برخی عوامل فوق، نقش استقلالی دارند؛ نظیر عصبیت و بعضی دیگر، نقش تکمیلی دارند، نظیر دین، یعنی عصبیت به تنهایی توان هم‌گرایی میان بنی آدم را دارد؛ اما مقوله دین به تنهایی نمی‌تواند هم‌گرایی ایجاد نماید؛ بلکه در کنار عصبیت دارای تاثیر هم‌گرایی است.
بر این اساس، وقتی نژاد و قومیت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که همان قریش، فاطمیون و علویان هستند، دارای جمعیت قابل توجهی نباشند، یکی از عوامل مهم هم‌گرایی در مهدویت از میان رفته است؛ اما عامل دیگر نظیر دین که نقش تبعی و تکمیلی را دارد نمی‌تواند در نهضت و قیام امام مهدی علیه السلام نقش هم‌گرایی را ایفا کند؛ پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که نهضت امام مهدی، برای استیلاء بر جهان و تشکیل حکومت جهانی، غیر‌ممکن و به دور از منطق می‌باشد.
در پاسخ گفته می‌شود: چنان‌که گفته شد، تاریخ صدر اسلام، نمونه بارزی برای رد نظریه عصبیت ابن خلدون است؛ زیرا هم‌گرایی‌ای که میان مردم صدر اسلام بود و سبب تقویت و تعمیق اسلام پویا و نوبنیاد گردید، از ناحیه انصار حاصل شد که از قومیت و نژاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نبودند. اسلام، مدت زمان کوتاهی، در گستره و قلمرو وسیعی، گسترش یافت. و قریش و قومیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نه تنها حمایت و همراهی نکردند؛ بلکه در مقابل، با کار شکنی و توطئه، در صدد امحای دین اسلام نیز بر آمدند. نیز در فرآیند تاریخ اسلام پیروزی‌های فراوان لشگریان اسلام که با قومیت و موقعیت مختلف جغرافیایی در کنار هم جمع شده بودند، و با جان فشانی تمام به دفاع از اسلام و کیان اسلامی می‌پرداختند و با نیروی قلیل بر عِده و عُده کثیر پیروز می‌شدند، همه از کارآمدی دین و آموزه‌های دینی در ایجاد هم‌گرایی و اتحاد در جامعه اسلامی حکایت دارد؛ پس نمی‌توان نظریه ابن خلدون را دربارة هم‌گرایی پذیرفت.
● جایگاه مهدویت و نقش آن
اندیشه مهدویت، اندیشه‌ای فراگیر و فرا مذهبی است و همه گروه‌های اسلامی بدان اعتقاد قلبی دارند؛ از این رو دو گروه عمده اسلامی یعنی اهل سنت و شیعه، انکار امام مهدی و ظهور او را کفر و خروج از دین اسلام تلقی می‌کنند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: هر کس قائم از فرزندان مرا انکار کند، در واقع مرا انکار کرده است.[۳۴]
نیز آن حضرت فرموده است: «هر کس که مهدی قائم از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.‌»[۳۵]
همچنین در منابع اهل سنت آمده است که پیامبر اکرم فرمود: «هر کس مهدی را انکار کند به راستی کافر است».[۳۶]
نیز فرموده است:هر کس ظهور مهدی را انکار کند، به آنچه بر محمد نازل شده، کفر ورزیده است.[۳۷]
روایات ذکر شده و امثال آن‌ها، در منابع روایی و تاریخی شیعه و اهل سنت فراوان نقل شده است که همه آن‌ها از اهمیت و خطیر بودن اندیشه مهدویت از منظر مسلمانان حکایت دارد.● متواتر بودن روایات مهدویت
همچنین مهم بودن اندیشه مهدویت نزد اهل سنت و شیعه را می‌توان از ادعای تواتری که از ناحیه علمای اسلامی ابراز شده است، برداشت کرد. این مهم در منابع مهم اسلامی آمده است؛ برای نمونه، حافظ ابو عبدالله گنجی شافعی در کتاب البیان گفته است:
احادیث پیامبراکرم دربارة حضرت مهدی به دلیل راویان بسیاری که دارد، به حد تواتر رسیده است.[۳۸]
ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح باری که در شرح صحیح بخاری نوشته است، می‌گوید:
اخبار متواتر رسیده که مهدی از این امت است و عیسی از آسمان می‌آید و پشت سر مهدی نماز خواهد خواند.[۳۹]
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می‌گوید: اتفاق تمام فرقه‌های مسلمین است که دنیا و دین و تکلیف تمام نمی‌شود، مگر با مهدی موعود.[۴۰]
در اسعاف الراغبین آمده است: همانا اخبار متواتری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمرسیده است که مهدی قیام می‌کند و او از اهل بیت پیامبر است و زمین را پر از عدل و داد می‌کند.[۴۱]
علامه برزنجی در کتاب الاشاعة لاشراط الساعة می‌نویسد: روایاتی که در آن‌ها از ظهور مهدی نام برده شده، زیاد و در حد تواتر است. بعضی از آن‌ها صحیح و بعضی حسن و بعضی ضعیف می‌باشد. این نکته و این دسته بیشترین می‌باشد؛ ولی به دلیل کثرت راویان آن‌ها، دسته ضعیف، به وسیله دسته قوی تقویت و موجب قطع می‌باشد. آنچه قطعی است این است که ظهور او مسلم است و از اولاد فاطمه و پر کننده زمین از عدل می‌باشد.[۴۲]
شیخ علی ناصف می‌نویسد: مشهور میان علمای گذشته و حال، این است که در آخرالزمان، مردی از اهل بیت به نام مهدی قیام می‌کند و مسلمانان از او پیروی کرده و دین را یاری می‌کند. دجال ظاهر می‌شود و عیسی نازل می‌گردد و با مهدی یا به تنهایی دجال را می‌کشد. بزرگان صحابه و اکابر محدثان نظیر ابوداوود ترمذی، ابن ماجه، طبرانی، ابو یعلی، بزاز، امام احمد و حاکم، روایات مهمی را نقل کرده‌اند و کسانی چون ابن خلدون که همه روایات مهدی را تضعیف می‌کنند، اشتباه کرده‌اند.[۴۳]
اما اثبات تواتر از منظر شیعه دارای وضوح و روشنی خاصی است؛ زیرا جایگاه مهدویت از منظر شیعیان به قدری مهم و قطعی است که حتی برخی افراد مغرض و دارای نیات سوء، خاستگاه مهدویت را مذهب تشیع دانسته و رواج و شیوع مهدویت میان اهل سنت را از سوی علمای شیعه تلقی کرده‌اند؛ از این رو مسلّم و متواتر بودن باورداشت مهدویت میان شیعیان به قدری روشن است که نیازمند به ارائه دلیل و برهان نیست.
● پاسخ مرکز وهابی «رابطة العالم الاسلامی» به پرسش مهدوی
برای اثبات جایگاه مهدویت واعتقادی بودن آن از منظر اهل سنت، به پاسخ رابطة العالم الاسلامی، مرکز مهم دینی وهابی‌ها، به پرسش یک مسلمان سنی از اهالی کنیا دربارة «جایگاه مهدی منتظر، زمان ظهور، مکانی که حضرت ظهور می‌فرماید و مسائل دیگر مهدویت» اشاره می‌کنیم: مهدی، محمد بن عبدالله حسنی، علوی و فاطمی است و او مهدی موعود منتظر است. موقع ظهور وی، آخرالزمان است و ظهورش از نشانه‌های قیامت می‌باشد. از غرب ظاهر می‌شود و در حجاز در مکه مکرمه بین رکن و مقام با آن حضرت بیعت می‌کنند.
هنگامی که کفر و ظلم و فساد، عالم را فرا گرفته باشد ظهور می‌کند و زمین را از عدل و داد پر می‌کند؛ همان گونه که از جور و ستم پر شده باشد. بر همه جهان حکومت خواهد کرد و همه جهانیان برابر او سر تعظیم فرو خواهند آورد. همگی تسلیم وی خواهند شد؛ یا به میل و دلخواه یا با نبرد. او تمام روی زمین را مالک خواهد شد و عیسی علیه السلام بعد از ظهور او، از آسمان فرود می‌آید و دجال را می‌کشد یا همراه با ظهورش از آسمان فرود می‌آید و حضرت مهدی را بر کشتن دجال بر در دروازه لد در سرزمین فلسطین، یاری می‌دهد.
مهدی آخرین خلفای راشدین دوازده‌گانه است که پیامبر از آن‌ها خبر داده است و در منابع اهل سنت آمده است. احادیث مربوط به مهدی را بسیاری از صحابه از شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده‌اند که از جمله آن‌ها است: عثمان بن عفان، علی ابن ابی طالب، طلحه بن عبید الله، عبد الرحمان بن عوف، عبد الله بن عباس، عمار یاسر، عبدالله بن مسعود، ابوسعیدخدری، ثوبان، قرة بن اساس مزنی، عبدالله بن حارث، ابو هریره، حذیفة ‌بن یمانی، جابر بن عبدالله، ابو ‌امامه، جابر بن ماجد، عبدالله بن عمر، انس بن مالک، عمر بن حصین و ام سلمه.
این‌ها بیست نفر از کسانی هستند که روایات راجع به مهدی را نقل کرده‌اند. غیر از این‌ها، افراد زیاد دیگری نیز وجود دارند. سخنان فراوانی نیز از خود صحابه نقل شده است که در آن‌ها، به ظهور مهدی تصریح شده است و آن‌ها را نیز می‌توان در ردیف روایات پیامبر قرار داد؛ زیرا مساله ظهور مهدی از مسایلی نیست که بتوان در آن اجتهاد کرد.
روایاتی که درباره ظهور مهدی منتظر از شخص رسول اکرم نقل شده و آنچه صحابه پیامبر با اعتماد به گفته رسول خدا بیان کرده‌اند (و شهادت و گواهی آنان نیز در حکم حدیث است) در بسیاری از کتب معروف اسلامی و متون اصلی حدیث پیامبر اکرم اعم از سنن، معاجم و مسانید آمده است که از جمله آن‌ها است: سنن ابو داوود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه، سنن ابو عمر الدانی، مسند احمد، ابی یعلی و بزّاز، صحیح حاکم، معاجم طبرانی، رویانی، دارقطنی و ابو نعیم در کتاب اخبار المهدی و خطیب در تاریخ بغداد وابن عساکر در تاریخ دمشق و غیر این‌ها.
بعضی از دانشمندان اسلامی درباره مهدی کتاب‌های ویژه‌ای نوشته‌اند که از آن جمله است: ابو نعیم در کتاب اخبار المهدی، ابن حجر هیتمی در کتاب القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، شوکانی در کتاب التوضیح فی تواتر ماجاء فی المنتظر و الدجال والمسیح، ادریس عراقی مغربی در کتاب المهدی، ابوالعباس بن عبدالمؤمن مغربی در کتاب الوهم المکنون فی الرد علی ابن خلدون. آخرین کسی که در این زمینه بحث مشروحی نگاشته، مدیر دانشگاه اسلامی مدینه است که در چندین شماره مجله دانشگاه مزبور بحث کرده است.
عده‌ای از بزرگان و دانشمندان متقدم و متاخر نیز در نوشته‌های خود تصریح کرده‌اند که احادیث مربوط به مهدی متواتر است (و به هیچ وجه قابل انکار نیست)؛ از آن جمله است: سخاوی در کتاب فتح‌المغیث، محمد بن احمد سفارینی در کتاب شرح العقیدة، ابوالحسن آبری در کتاب مناقب الشافعی، ابن تیمیه در کتاب فتاوا، سیوطی در کتاب الحاوی، ادریس عراقی در تالیفی که درباره مهدی دارد، شوکانی در کتاب التوضیح فی تواتر ماجاء فی المنتظر و الدجال والمسیح، محمد بن جعفر کنانی در النظم المتناثر فی الحدیث المتواتر و ابوالعباس بن عبدالمؤمن در کتاب الوهم المکنون من کلام ابن خلدون.
این تنها ابن خلدون است که احادیث مربوط به مهدی را با احادیثی مجعول و ساختگی و بی‌اساس که می‌گوید: «مهدی‌ای نیست، جز عیسی» مورد ایراد قرار داده است؛ ولی بزرگان، پیشوایان و دانشمندان اسلام، گفتار او را رد کرده‌اند؛ به خصوص، ابن عبدالمؤمن که در رد گفتار او کتاب ویژه‌ای به نام الوهم المکنون من کلام ابن خلدون نوشته است که از ۳۰ سال قبل در شرق و غرب منتشر شده است.
حافظان، بزرگان و دانشمندان علم حدیث نیز تصریح کرده‌اند که احادیث مربوط به مهدی شامل احادیث صحیح و حسن است و مجموع آن‌ها متواتر و صحت آن‌ها قطعی است؛ بنابراین، اعتقاد به ظهور مهدی بر هر مسلمان واجب است و از عقاید اهل سنت و جماعت است و جز افراد نادان و بی‌اطلاع از اسلام و بدعتگذار منکر آن نخواهد بود.[۴۴]
با توجه با پاسخ مرکز الرابطة العالم الاسلامی دو نکته قابل ذکر است:
۱) با این که وهابیان از تندروترین گروه‌های اسلامی اهل سنت به شمار می‌روند، مساله مهدویت و تواتر احادیث مربوط به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را پذیرفته و با سایر فرق مسلمانان در این خصوص، مشترکند، نیز به‌طور جدی از آن دفاع می‌کنند و آن را از عقاید رسمی خود تلقی می‌نمایند.
۲) غیر از مطالبی که در صدر پاسخ بیان شده و امام مهدی را فرزند عبدالله خطاب کرده است، بقیة مطالب در بیانیه مرکز الرابطة العالم الاسلامی در راستای اعتقادات گروه‌های دیگر اسلامی، از جمله مذهب تشیع می‌باشد.
از مواردی که جدی بودن باورداشت مهدویت میان منظومه معارف اسلامی را نشان می‌دهد، تلاش و جدیت علمای اسلامی در طول تاریخ اسلامی است که برای حفظ و صیانت اندیشه مهدویت و انتقال آن به نسل‌های بعد، کتاب‌ها وتالیفات مستقلی پدید‌ آورده‌اند که در ذیل، به نمونه‌هایی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
▪ تالیفات اندیشوران اهل سنت دربارة مهدویت
۱) البیان عن اخبار صاحب الزمان، تالیف ابن مغازلی شافعی.
۲) البیان فی اخبار صاحب الزمان، تالیف حافظ کنجی شافعی.
۳) عقد الدرر فی اخبار المهدی المنتظر، تالیف یوسف بن یحیی مقدسی شا فعی.
۴) احوال صاحب الزمان، تالیف شیخ سعدالدین حموی.
۵)المهدی، تالیف ابن قیم جوزی.
۶) العرف الوردی فی اخبار المهدی، تالیف حافظ جلال الدین سیوطی.
۷) القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، تالیف ابن حجر مکی.
۸) البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، تالیف علی متقی هندی.
۹) فوائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر، تالیف مرعی بن یوسف کرمی مقدسی حنبلی.
علاوه بر کتاب‌های نام‌برده، کتاب‌های دیگری نیز در عرصه مهدویت، میان اهل سنت به رشته تحریر در آمده است که در واقع، همه آن‌ها از مهم بودن اندیشه مهدویت از منظر اهل سنت حکایت دارد.
● تالیفات اندیشوران شیعه دربارة مهدویت
اهتمام جدی و فوق‌العادة علمای شیعه در عرصه مهدویت و دغدغه شگفت آن‌ها در حفظ کیان اندیشه مهدویت، سبب شده است برخی افراد مخالف چنین ادعا کنند که خاستگاه اندیشه مهدویت، مذهب تشیع می‌باشد. آنان با این نگاه، اتهاماتی را متوجه اندیشه مهدویت کرده و چنین گفته‌اند که در فرهنگ اسلام، آموزه‌ای به نام مهدویت نداریم، بلکه مذهب تشیع باعث شکل‌گیری و تقویت و نفوذ آن میان باورهای اهل سنت شده است. البته این مطالب، همه نشان از جدیت علمای شیعه در راستای تقویت و ترویج مهدویت میان مسلمانان دارد؛ از این رو کتاب‌ها و تالیفات فراوانی از سوی آن‌ها به رشته تحریر در آمده است که در ذیل به برخی از آن‌ها اشارت می‌کنیم:
۱) اکمال الدین و اتمام النعمة،تالیف شیخ صدوق.
۲) الغیبة، تالیف محمد ابن ابراهیم نعمانی.
۳) الوجیزة فی الغیبة، تالیف سید مرتضی علم الهدی.
۴) کتاب الغیبة، تالیف شیخ طوسی.
۵) الملاحم والفتن، تالیف سید بن طاووس.
۶) اعلام الوری، تالیف امین الاسلام طبری.
۷) المحجة فیما نزل فی القائم الحجة، تالیف سید هاشم بحرانی.
۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ۵۲، ۵۳،، تالیف محمد باقر مجلسی.
۹) اثبات الهداة، تالیف شیخ حر عاملی.
و ده‌ها کتاب دیگر که برای اختصار، از ذکر آن‌ها صرف نظر می‌کنیم. این‌ها همه از اهتمام علمای اسلامی به مساله مهدویت حکایت دارد.
شاید بتوان چنین ادعا کرد که بعد از اصول بنیادی اسلام نظیر توحید، نبوت و معاد و بعد از اعتقاد به قرآن در جایگاه کتاب مقدس آسمانی، باور و اعتقادی به وسعت قلمرو مهدویت پیدا نکنیم که مورد قبول همه گروه‌‌های اسلامی باشد از این رو مهدویت و اعتقاد به آن، سوژه مناسب و خوبی است تا به وسیله آن اتحاد و هم بستگی را در میان باور مندان به مهدویت تقویت گردد، البته نقش علما و اندیشمندان اسلامی در این عرصه و به کار گیری سوژه مهدویت جهت نیل مسلمانان و جوامع اسلامی به سوی اتحاد و هم‌گرایی، نقش بی‌بدیل و انحصاری است.
بی‌تردید لازمه رسیدن به جامعه متحد و هم‌گرا نیاز به اشاعه و ترویج مهدویت و آموزه‌های آن که به نوعی مورد قبول همه گروه‌های اسلامی است می‌باشد، از این رو در این نوشتار سعی و تلاش شده تا برخی از آموزه‌های مهدویت که آموزه‌های هم سو و مورد قبول کلیه گروه‌های اسلامی است برجسته و تبیین شود.
● مؤلفه‌های هم‌گرایی در باور داشت مهدویت
علاوه بر این‌که اصل باورداشت مهدویّت عاملی قوی برای اتحاد و هم‌گرایی میان باورمندان به مهدوی است، معارف و آموزه‌های مهدویّت نیز عامل مهمی در ایجاد اتحاد در میان مسلمانان به شمار می‌آیند.
آموزه‌های هم‌گرایی مهدویّت که همه فرقه‌های اسلامی در قبول آن‌ها اتفاق نظر دارند، به صورت اختصار به قرار ذیل می‌باشد:
۱) آخرین خلیفه بودنِ امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف؛
۲) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و شاخصه‌های او؛
۳) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نسب او؛
۴) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حتمیت ظهور او؛
۵) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و معجزات او؛
۶) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و میراث داری او؛
۷) ممهدون و زمینه‌سازان ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف (سید خراسانی، یمانی و…)؛
۸) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاران خاص؛
۹) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و مبارزه با دجال؛
۱۰) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حکومت جهانی؛
۱۱) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و گسترش عدالت جهانی؛
۱۲) حاکمیت و فراگیری جهانی اسلام در دولت مهدوی؛
۱۳) نزول حضرت عیسی بعد از ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف؛
۱۴) ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و اشراط الساعة؛
۱۵) دولت امام مهدی آخرین دولت اسلامی.
موارد فوق، نمونه‌هایی از مؤلفه‌های هم‌گرایی در عرصه مهدویّت می‌باشد. البته علاوه بر آن‌ها موارد دیگری نیز وجود دارند؛ ولی برای اختصار به همان موارد فوق الذکر اکتفا می‌کنیم. بی شک مهدویّت و آموزه‌های آن، نقش مهم و خطیری در فراهم کردن بسترهای هم‌گرایی میان مهدی باوران دارند؛ زیرا وقتی یک باور و آموزه‌های آن، مورد قبول و اعتقاد گروه‌های مختلف باشد، به طور قهری گروه‌های مختلف به محوریت آن التزام پیدا کرده و براساس آن، به جهت دهی و سازمان دهی جامعه همت می‌گمارند. هرآنچه آن باور در جامعه پر رنگ‌تر بوده و مردم بیشتر به آن اعتقاد بورزند، اتحاد و هم‌گرایی میان آن‌ها پررنگ‌تر خواهد شد.
برای روشن شدن نقش باورهای مشترک مهدویّت در فراهم کردن بسترهای اتحاد و هم‌گرایی به تفصیل برخی از آموزه‌های مشترک مهدویّت در میان مسلمانان که پیش‌تر، به اختصار بیان شد، خواهیم پرداخت:
▪ ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حتمیت آن
از باورهای هم‌گرا در اندیشه مهدویّت که مورد اذعان و باور همه مسلمانان است، مسأله ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حتمیت آن می‌باشد. روایات فراوانی که در منابع حدیثی و تاریخی اهل سنت و شیعه آمده است از فراگیری اعتقاد به مسأله ظهور میان مسلمانان حکایت دارد. ترمذی در کتاب سنن از ابوهریره به نقل از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آورده است: اگر به پایان دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند، آن روز را به حدی طولانی می‌سازد، تا مردی از اهل بیت من که هم‌نام من است، زمام امور را به دست گیرد.[۴۵]
همچنین در منابع شیعه دربارة ظهور و حتمیت آن از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: قیامت برپا نمی‌شود، تا هنگامی که قائمی از ما به حق قیام کند، و این، هنگامی است که خدای تعالی اذن ظهورش بدهد.[۴۶]
از امام باقر علیه السلام نیز در این باره چنین نقل شده است: قیام قائم ما از وعده‌های حتمی خداوند است. هرکس در این که می‌گویم شک و تردید به خودراه بدهد، خدا را به حال کفر و انکار ملاقات خواهد کرد.[۴۷]
▪ نسب و نژاد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
از موضوع‌های هم‌گرا در عرصه مهدویّت میان اهل سنت و شیعه، نسب و نژاد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در این باره که امام مهدی از نژاد قریش بوده و از لحاظ نسب اجدادی به حضرت زهرا۳ و حضرت علی علیه السلام می‌رسد، میان همه فرقه‌های اسلامی هماهنگی وجود دارد.
در مسند احمد از قول رسول گرامی اسلام دربارة نژاد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین نقل شده است:
بشارت باد شما را به مهدی! او مردی از قریش و از عترت من است.[۴۸]
ام سلمه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می‌کند:مهدی حقیقت دارد و او از فرزندان فاطمه است.[۴۹]
در کتاب کشف الغمه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: مهدی، از عترت من و از فرزندان فاطمه است…[۵۰]
▪ امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و معجزات
از آن‌جا که رسالت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف جهانی است و نتیجه‌بخش رسالت همه انبیا در طول تاریخ بشریت می‌باشد. آن حضرت، برای پیشبرد اهداف جهانی خود به اعجاز و نیروهای ماورایی نیاز دارد. بر این اساس، استفاده آن بزرگوار، از اعجاز همة انبیا و بهره بردن او از مواریث انبیا و همچنین حضور برخی انبیا در هنگام ظهور و مشارکت آن‌ها در تحقق حکومت جهانی، قابل توجیه است. صدور اعجاز از ناحیه امام مهدی که یک موضوع مشترک میان اهل سنت و شیعه بوده و در منابع هر دو گروه مهم اسلامی آمده، سوژه مناسبی برای زمینه سازی اتحاد در میان مسلمانان به شمار می‌آید.
در منابع اهل سنت از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: مهدی در حالی قیام می‌کند که ابری بالای سرش حرکت کرده و در آن، منادی‌ای صدا می‌زند: «این، مهدی است، خلیفه خدا است؛ از او پیروی کنید».[۵۱]
در منابع شیعه از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دربارة اعجاز امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است:
اگر از دنیا جز یک روز باقی نباشد، خداوند آن روز را قدری طولانی می‌کند که مردی از اهل‌بیت من، جهان را مالک می‌شود و معجزات به دست او آشکار می‌گردد.[۵۲]
▪ نشانه‌های ظهور
رخداد ظهور به سبب مهم بودن، دارای نشانه هایی است که قبل از وقوع، آن نشانه‌ها یکی یکی تحقق پیدا می‌کنند. موضوع نشانمند بودن ظهور، نه تنها مورد قبول همه مهدی باوران است، بلکه مورد قبول موعود باوران (غیر مسلمانان) نیز می‌باشد؛ یعنی هر آیین و دینی که به آمدن منجی اعتقاد دارد، برای ظهور او یک‌سری علایم و نشانه هایی را بر می‌شمارد. مسلمانان، یعنی همه گروه‌های اسلامی که به آمدن امام مهدی اعتقاد دارند برای ظهور او یک‌سری علایم و نشانه‌ها را قرار می‌دهند که مورد اتفاق و هماهنگی همه گروه‌ها می‌باشد. بر این اساس، می‌توان در این باره زمینه‌های هم‌گرایی را مطرح کرد و موضوع فوق را بستر اتحاد و هماهنگی میان مسلمانان قرار داد.
در مسند طیالسی از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده است:
به انجام کارها بپردازید، قبل از آن که شش نشانه (ظهور) رخ دهد: طلوع خورشید از ناحیه مغرب، دجال، دود، دابة الارض و….[۵۳]
در منابع شیعه از امیرمؤمنان چنین آمده است:
از نشانه هایی که بدون تردید و به طور حتم پیش از قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع خواهد شد، چنین است: قیام سفیانی، فرو رفتن زمین در بیداء، کشته شدن نفس زکیه، ندای آسمان و قیام یمانی.[۵۴]
▪ زمینه سازان ظهور (ممهّدون)
وجود ممهدون و زمینه‌سازان ظهور قبل از تحقق آن، مورد قبول اهل سنت و شیعه است. به بیان دیگر، در باورداشت همه گروه‌های اسلامی ظهور، امری دفعی و تصادفی تلقی نمی‌شود؛ بلکه واقعه‌ای است که با بسترسازی و تمهیدات که توسط ممهدون شکل می‌گیرد و به صورت تدریجی رخ می‌نماید. بر این اساس، قیام‌های قبل از ظهور که به قیام امام مهدی منتهی می‌شود و در منابع اهل سنت و شیعه آمده، قابل توجیه است. در تفسیر مجمع البیان آمده است که رسول خدا بعد از تلاوت آیة ۱۸۱ سورة اعراف فرموده است: [۵۵]
همانا از امت من، گروهی پیوسته بر محور حق دور می‌زنند، تا عیسی از آسمان نازل شود.[۵۶]
حضرت امام محمد باقر می‌فرماید: گروهی از مشرق برای دست‌یابی به حق قیام می‌کنند؛ ولی به آن نمی‌رسند. بار دیگر قیام خود را آغاز می‌کنند، باز به آن نمی‌رسند. در این صورت با اسلحه به قیام خود ادامه داده و به هدف و خواسته خود می‌رسند؛ ولی این مقدار را قبول نکرده، به قیام ادامه می‌دهند، تا این که نهضت خود را به صاحبشان ]حضرت مهدی[ می‌رسانند. کشته‌هایشان، شهید حساب می‌شوند؛ اگر آن زمان را درک کنم، خود را وقف صاحب آن قیام ]امام مهدی[ می‌کنم.[۵۷]
در سنن الدانی از جابر بن عبدالله از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می‌کند: گروهی از امت من، پیوسته در راه حق مبارزه می‌کنند، تا این که مهدی ظهور کند. [۵۸]
نیز آن حضرت فرموده است: گروهی که پرچم‌های سیاه دارند از طرف مشرق قیام می‌کنند؛ دو یا سه بار در راه حق مبارزه می‌کنند، تا این که به پیروزی می‌رسند، بعد از پیروزی، باز به مبارزه ادامه می‌دهند، تا این که پرچم را به دست مردی از اهل بیت من می‌رسانند. پس ایشان جهان را پر از عدل می‌کنند؛ چنان‌که پر از ظلم شده بود. [۵۹]
● نتیجه
مقوله اتحاد و هم‌گرایی بر اساس داده‌های عقلی، فطری، انسانی و دینی توجیه پذیر است؛ یعنی عقل، فطرت، انسانیت و دین، ضرورت اتحاد و هم‌گرایی را رصد کرده و به اثبات آن همت می‌گمارد. بر این اساس، نمی‌توان جامعه بشری را منهای اتحاد و اتحاد را در بستری جز جامعه تصور کرد؛ پس رابطه میان جامعه و مقوله اتحاد، رابطه عِلّی و معلولی می‌باشد و رابطه علی و معلولی که همان رابطه تکوینی است، بر اساس واقعیت خارجی ترسیم می‌شود، نه بر محور رابطه اعتباری و قراردادی. از این رهگذر، به سبب اهمیت و ضرورت هم‌گرایی و تاثیر گذاری آن در پیشرفت و ترقی بشر و جوامع بشری از حیث مادی و معنوی، صاحبان مکاتب الهی و توحیدی، به مسأله هم‌گرایی و تحقق آن بین انسان‌ها ـ به ویژه در میان انسان‌های باورمند به ادیان الهی ـ اهتمام جدی داشته و برای اجرای آن، از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکرده‌اند.
در این میان، نقش آخرین دین الهی یعنی اسلام که جامع‌ترین و کامل‌ترین ادیان آسمانی است، نقش انحصاری و بی‌بدیل است. در جای جای متون اسلامی ـ اعم از آموزه‌های فردی و اجتماعی ـ رد پای اتحاد و هم‌گرایی نمایان است. اسلام، نه تنها به باورمندان اسلامی، توصیه به اتحاد و هم دلی می‌کند:
و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید. [۶۰]
در حقیقت، این امت شما است که امتی یگانه است و من پروردگار شمایم؛ پس، از من پروا دارید. [۶۱]
به ادیان دیگر نظیر مسیحیت و یهودیت نیز اتحاد با مسلمانان را توصیه کرده و آنان را به اتحاد بر محور‌های اصلی‌ترین باورهای دینی، یعنی خداشناسی و یکتا پرستی، فرا می‌خواند.
بگو: «ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است، بایستیم که: جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم....[۶۲]
در اسلام و فرهنگ اسلامی، وجود آموزه‌های هم‌گرا و وحدت‌آفرین که تعداد آن، بسیار است، رسالت باورمندان به اسلام ـ به ویژه عالمان و اندیشوران اسلامی ـ را برای تحقق اتحاد و همدلی میان مسلمانان و جوامع اسلامی دو چندان می‌کند.
بر این اساس، می‌طلبد اندیشمندان و فرهیختگان دینی برای فرصت‌سازی در راستای فرهنگ‌سازی هم‌گرایی، میان مسلمانان، از آموزه‌های هم‌گرایی (آموزه‌های اصلی نظیر خدا، قرآن، رسالت، مهدویت، و... و آموزه‌های فرعی نظیر، نماز، حج،....) برای نیل به جامعه مطلوب اسلامی بهره کافی ببرند.
میان آموزه‌های هم‌گرا، نقش آموزه‌های مهدویت، بی‌بدیل و ویژه است؛ زیرا باور داشت مهدویت، یک باور فرامذهبی بوده، مورد قبول همه گروه‌های اسلامی می‌باشد؛ از این رو می‌توان با دست‌مایه قرار دادن مهدویت، و با ترویج و اشاعه آن میان مسلمانان، اتحاد و همدلی را میان جوامع اسلامی اجرائی و عملیاتی کرد که ثمره آن، سوق دادن مسلمانان به سوی جامعه مطلوب و ایده آل اسلامی است که همان جامعه مهدوی می‌باشد.
نویسنده: حسین الهی‌نژاد
[۱] . نهج البلاغه، خطبه ۵.
[۲]. «‌خیر المومنین من کان مالفة للمؤمنین و لا خیر فیمن لا یؤلف ولا یأ لف»: مجلسی;، بحار الانوار، ج۷۱، ص ۱۳؛ محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج ۱، ص ۹۴.
[۳]. «‌تأخوا فی الله اخوین اخوین»: ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۵۱.
[۴]. «من رغب عن جماعة المسلمین، سقطت عدالته»: حر العاملی، وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۳۹۴ .
[۵]. «صل معهم، فأن المصلی معهم فی الصف الاول، کالشاهر لسیفه فی سبیل الله»: شیخ طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج۳، ص۲۷۷.
[۶] البحرانی، حدائق الناصرة، ج۱۱، ص۷۱.
[۷] محمد ابراهیم جناتی، همبستگی در ادیان و مذاهب اسلامی، ص ۵۰۱.
[۸]. ابن خلدون، تاریخ العبر، ج ۱، فصل ۵۲، ص ۲۴۵.
[۹]. همان، ص ۲۴۶.
[۱۰]. همان.
[۱۱]. ثامر هاشم العمیدی، دفاع عن الکافی، ج ۹، ص ۲۳.
[۱۲]. ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ص ۲۴۵.
[۱۳]. محمد احمد اسماعیل المقدم، المهدی و فقه اشراط الساعة، ص ۱۳۰.
[۱۴]. محمد صبان، اسعاف‌الراغبین، ص ۱۴۰.
[۱۵]. سید مؤمن شبلنجی، نورالابصار، ص ۱۵۵.
[۱۶]. هیتمی ابوعباس، الصواعق المحرقه، ص ۹۹.
[۱۷]. زینی دحلان، فتوحات‌الاسلامیه، ج ۲، ص ۲۱۱.
[۱۸]. السید البرزنجی، الاشاعه لاشراط الساعة، ص ۲۴۱.
[۱۹]. السویدی، سبائک‌الذهب، ص ۷۸.
[۲۰]. منصور علی ناصف، غایة‌المامول، ج۵، ص۳۶۲.
[۲۱]. عسقلانی، فتح‌الباری، ج ۵، ص ۳۸۲.
[۲۲]. کنجی‌الشافعی، البیان فی اخبار صاحب‌الزمان، باب ۱۱، ص ۲۳۲.
[۲۳]. ابن خلدون، تاریخ العبر، ص۱۳۶.
[۲۴]. همان، ص۱۲۸.
[۲۵]. محمد عابد الجابری، فکر ابن خلدون العصبیه والدولة، ص ۲۴۵.
[۲۶]. همان، ص ۱۱۲.
[۲۷]. شمس الدین زین العابدین، شبهات مهدوی دوران ما، ص ۴۰.
[۲۸]. هود (۱۱): ۵۹-۶۰.
[۲۹]. بیهقی، السنن الکبری، ج ۶، ص ۲۰۲۱.
[۳۰]. «اذا خرج القائم لم یکن بینه وبین العرب و قریش الا السیف، ما یاخذ منها الا السیف»: محمد نعمانی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۴، ج ۲۱.
[۳۱] « کیف انتم لو ضرب اصحاب القائم الفساطیط فی مسجد الکوفه ثم یخرج الیهم المثال المستانف امر جدید علی العرب شدید»: علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵، ج ۱۴۲.
[۳۲]. شمس الدین زین العابدین، شبهات مهدوی دوران ما، ص ۲۶.
[۳۳]. عبد الرحمان ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ص۱۲۶.
[۳۴]. «من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی»: علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۳، ح۲۰.
[۳۵]. «من انکر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتة جاهلیة»: همان، ح۲۱.
[۳۶]. «من کذب بالمهدی فقد کفر»: محمد المبار کفوری، تحفة الاحوذی، ج ۶، ص ۴۰۲.
[۳۷]. «من انکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد»: قندوزی، ینابیع المودة، ج ۳، ص ۲۹۵، باب ۷۸، ج ۱؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۴.
[۳۸]. «تواترت الاخبار و استفاضت، بکثرة رواتها عن المصطفی فی امر المهدی»: کنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص۶۷.
[۳۹]. «تواتر الاخبار بان المهدی من هذه الامة ان عیسی ینزل و یصلی خلفه»: شهاب‌الدین ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۱۲۳.
[۴۰]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۰، ص ۹۶.
[۴۱]. محمد صبان، اسعاف الراغبین، باب ۲، ص ۱۳۸.
[۴۲]. محمد برزنجی، الاشاعه لاشراط الساعة، ص ۸۷.
[۴۳]. علی ناصف، غایة المامول، ج ۵، ص ۳۸۲.
[۴۴]. ر.ک: سید اسد الله هاشمی شهیدی، ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، ص۱۲۵.
[۴۵]. «لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی»: ترمذی، سنن، ج۳، ص۳۴۳؛ کتاب الفتن، باب ماجاء فی المهدی، ح۲۳۳۲.
[۴۶]. «لاتقوم الساعة حتی یقوم القائم الحق منا و ذلک حین یأذن الله عزوجل له»: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۶۵.
[۴۷] . «من المحتوم الذی حتمه الله قیام قائمنا، فمن شک فی ما اقول، لقی الله و هو به کافر و له جاحد»: همان، ص۱۳۹.
[۴۸] . «ابشروا بالمهدی، رجل من قریش من عترتی»: احمدبن حنبل، مسند، ج۳، ص۳۷.
[۴۹] . «المهدی حق و هو من ولد فاطمه»: بخاری، التاریخ الکبیر، ج۳، ص۳۴۶.
[۵۰] . «المهدی من عترتی، من ولد فاطمه…»: علی اربلی، کشف الغمة، ج۳، ص۲۶۷.
[۵۱] . «یخرج المهدی علی راسه غمامة، فیها مناد ینادی: هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه»: ذهبی، میزان‌الاعتدال، ج۲، ص۶۷۹.
[۵۲] . «لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجلٌ من اهل بیتی، تجری الملاحم علی یدیه…»: السید مصطفی الکاظمی، بشارة الاسلام، ص۵۹.
[۵۳] . «بادروا بالاعمال ستاً: طلوع الشمس من مغربها و الدجال و الدخان و دابة الارض…»: سلیمان طیالسی، مسند، ص۲۳۲، ح۲۵۴۹.
[۵۴] . شیخ مفید، ارشاد، ص۳۳۶.
[۵۵]. «وممن خلقنا امة یهدون بالحق وبه یعدلون؛ واز میان کسانی که آفریدیم، گروهی هستند که به حق هدایت می‌کنند و به حق داوری می‌نمایند» اعراف (۷): ۱۸۱.
[۵۶]. «ان من امتی قوما علی الحق حتی ینزل عیسی بن مریم»: طبرسی، مجمع البیان، ج ۴، ص۵۰۳.
[۵۷]. «کانی بقوم قد خرجوا بالمشرق، یطلبون الحق فلایعطونه، ثم یطلبونه فلا یعطونه فاذا راوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ما سالوه فلا یقبلونه حتی یقوموا، ولا یدفعونها الا الی صاحبکم، قتلاهم شهداء اما انی لو ادرکت ذلک لا ستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر»: محمد نعمانی، کتاب الغیبه، ب ۱۴، ج ۵۰، ص ۲۷۳.
[۵۸]. «لاتزال طائفة من امتی تقاتل عن الحق حتی... ینزل المهدی»: عثمان الدانی، سنن الوارده فی الفتن، ص۱۴۳.
[۵۹]. «یاتی قوم من هاهنا، من نحو المشرق، اصحاب رایات سود، یسالون الحق فلایعطونه، مرتین او ثلاثا فیقاتلون فینصرون، فیعطون ماسالوا فلا یقبلوها حتی یدفعو‌ها الی رجل من اهل بیتی، فیملا‌ها عدلا کما ملووها ظلما...»: احمد ابن المنادی، الملاحم والفتن، ص۸۴.
[۶۰]. «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا» آل عمران (۳): ۱۰۳ .
[۶۱]. «ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاتقون» مؤمنون (۲۳): ۵۲.
[۶۲] . «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا تعبدوا الا الله و لا نشرک به شیئاً...».
منبع : خبرگزاری فارس