پنجشنبه, ۳۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 20 March, 2025
مجله ویستا
مروری بر کارنامه فرهنگی دولت پهلوی اول

گرچه مشروطیت، سرآغاز تاسیس نهادهای جدید در ایران است اما بنیاد نهادهای جدید فرهنگی را باید مربوط به دوره پهلوی اول دانست.زیرا بحرانهای سیاسی و اقتصادی دامنهدار پس از پیروزی مشروطیت، مجال برنامهریزی را از تصمیمگیرندگان در دولت و مجلس ربود و همان تصمیمات گرفته شده نیز بنابر تنگناها و ضرورتهای موجود عمدتاً به حوزههای سیاسی و اقتصادی محدود شد. بنابراین برنامهریزی گسترده فرهنگی به دوران پهلوی موكول گردید.
دولت پهلوی اول از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ برنامههای فرهنگی متعدد و متنوعی را به اجرا درآورد كه بیش از همه در دو حوزه آداب و رسوم اجتماعی و آموزش نمودار گشت. در واقع الگوی توسعه فرهنگی در این دوران، یعنی الگوی «تجدد» دگرگونی بنیادین در رفتار اجتماعی مردم را اجتنابناپذیر میساخت و از آنجا كه تغییر رفتار اجتماعی، مقدمهای بر دگرگونی افكار و باورها و پذیرش اندیشههای نو پنداشته میشد، برنامهریزی در حوزه آداب و رسوم اجتماعی یك اولویت بود. این برنامهها با تلاش برای تغییر پوشش مردان و اتحاد لباس آنان آغاز شد و سپس با كشف حجاب زنان به اوج رسید؛ اما مقاومت توده مردم در برابر آنها، دولت پهلوی اول را بر آن داشت كه تصمیمات پیچیدهتر و هوشمندانهتر را در این خصوص اتخاذ كند. از همینرو در سالهای پایانی سلطنت رضا پهلوی مبارزه با برخی سنتهای اجتماعی كهن و ترویج شیوه زندگی اروپایی از طریق تاسیس «سازمان پرورش افكار» پی گرفته شد.
در كنار این برنامهها كه با موفقیت چندانی همراه نبود، تلاش دولت برای برقراری ضوابط حقوقی رسمی و نوین از طریق تدوین قانون مدنی، قانون ازدواج، قانون ثبت احوال و حقوق جزا نتایج به نسبت قابل قبولی را از پی آورد؛ به گونهای كه پارهای از این برنامهها تا به امروز رسمیت قانونی خود را حفظ كردهاند.
اولویت بعدی، آموزش بود. بدیهی است در جامعهای كه اكثریت قاطع آن را بیسوادان شكل میدادند، اجرای مطلوب و موفق برنامهها بدون بالا رفتن سطح سواد عمومی، دور از دسترس مینمود. به همین سبب گسترش آموزش عمومی و متوسطه اهمیتی بسزا داشت و نوعی بسترسازی برای اجرای سایر برنامههای فرهنگی تلقی میشد. همچنین قرار گرفتن ایران در مسیر پیشرفتهای علمی و تكنولوژیك جهان مدرن و ضرورت كاستن از اتكا به كارشناسان خارجی برای اداره امور، گسترش آموزش عالی را در جایگاه دومین برنامه آموزشی مینشاند. این دو برنامه اهداف غایی دولت در حوزه آموزش بودند و «تامین و تربیت كادر آموزشی» و «نظاممند كردن آموزش رسمی كشور» به مثابه ابزارهایی برای دستیابی به این دو به كار گرفته شدند.
در قلمرو دین- كه سومین كانون توجه برنامهریزان بود- به سامان آوردن امور و گسترش حوزه تصدیگری دولت، هدف اصلی برنامهها بود. در این مورد گسترش حوزه تصدی دولت به تحدید فعالیت روحانیت، به ویژه در دو بخش امور قضایی و اوقاف، انجامید و آن دسته از قوانینی را كه به حوزه دین مربوط میشد یا متاثر از آن بود، به سوی عرفی شدن هر چه بیشتر سوق داد.
حوزه میراث فرهنگی در مرتبه چهارم برنامهریزی فرهنگی قرار داشت.
سیاست باستانگرایانه دولت و تمایل شدید به احیای افتخارات گذشته، كارگزاران فرهنگی را واداشت تا برنامههایی را برای شناسایی، حفظ، احیا و معرفی میراث فرهنگی به اجرا درآورند. چنین تصور میشد این برنامه كه نمود بارزشان تاسیس موزه ایرانباستان، تاسیس موسسه مردمشناسی، گسترش كاوشهای باستانشناسی و جشن هزاره فردوسی بود، كمك شایانی به بازتعریف هویت ایرانی و گامی بزرگ برای تحقق وحدت ملی باشد.
سه حوزه رسانه، زبان و هنر، اولویتهای بعدی دولت پهلوی اول در قلمروی برنامهریزی فرهنگی بودند و كمابیش از اهمیت یكسانی برخوردار بودند. در بخش رسانه، فراهم آوردن زمینه نظارت و كنترل همهجانبه دولت بر رسانههای مكتوب و سانسور شدید آنها، برنامهای فراگیر بود و دولت در آخرین سال فعالیت خود، با تاسیس رادیو، ابزار تبلیغی مناسبی برای پیشبرد دیگر برنامههای فرهنگی پیدا كرد.
در حوزه زبان، گسترش زبان فارسی با اقدامهای بزرگی مانند تاسیس فرهنگستان ایران و ممنوعیت استفاده از خط و زبان بیگانه پیگیری شد اما از سوی دیگر متروكساختن زبانهایی كه جزئی از هویت فرهنگی اقوام ایرانی بود (مانند زبان تركی و كردی) دولت را به وادی مخاصمه با بخشی از جامعه كشاند.
و نهایتاً در حوزه هنر، آموزش و سپس گسترش هنرهای مختلف و كنترل هنرهایی مانند سینما و تئاتر كه وجه رسانهای هم داشتند، عمده توجه برنامهریزان را به خود جلب كرد.
بدیهی است كه درستی و موفقیت برنامههایی كه در این هفت حوزه به اجرا درآمد، یكسان نبود و طیف وسیعی از برنامههای فرهنگستیز مانند اتحاد لباس و كشف حجاب تا برنامههای پایداری چون تاسیس دانشگاه تهران، بنیان فرهنگستان، گسترش آموزش ابتدایی و متوسطه، تدوین قوانین مدرن و ... را شامل میشد اما چرا این همه ـ یا دستكم آنها كه قابل قبول بودند ـ موجب نشدند كه مقاومتی در برابر سقوط دولت پهلوی اول صورت گیرد یا تاثری از فرجام رقتبارش به ملت ایران دست دهد؟ و مهمتر اینكه هیچیك در تحكیم قدرت پهلوی به كار نیامدند.
رژیم سیاسی در دوران پهلوی اول، مشروطهسلطنتی بود. در قانون اساسی مشروطه سه مركز اصلی برای تصمیمگیری و برنامهریزی كلان پیشبینی شده بود: مقام سلطنت، مجلس شورای ملی و هیات وزیران. با این توضیح كه انشای قانون توسط شاه، فقط با تصویب مجلس شورای ملی امكان داشت اما آنچه در دوره پهلوی رخ داد، كاملا مغایر با قانون اساسی مشروطه بود. از دوره هشتم مجلس شورای ملی (۱۳۱۱ـ۱۳۰۹) سهم این نهاد در برنامهریزیهای فرهنگی رو به كاستی رفت و تا پایان كار پهلوی اول به انفعال و بیتحركی كامل آن انجامید. اگر هم در جایی چون تصویب قانون تاسیس دانشگاه تهران، مجلس نقشی داشت تصمیم اصلی پیشتر از سوی شاه اتخاذ شده بود و مجلس فقط میتوانست به آن رنگ و لعاب قانونی بدهد.
هیات وزیران نیز به عنوان دومین نهاد عمده تصمیمگیری، اغلب مجری دستورات شاه بود و تصمیمات آنكه بیشتر در حوزههای آداب و رسوم اجتماعی، رسانه، زبان و هنر نمود مییافت، در واقع حكم اجرای ابلاغیههای مقام سلطنت را داشت اما جالب اینكه در تصمیمات مهم و فراگیری چون كشف حجاب، نه مجلس و نه هیات وزیران حتی به شكل ظاهری نقشی نیافریدند، بلكه شاه منویات خود را بدون گذار از مجاری رسمی و قانونی تحقق بخشید.
دولت در تمام برنامهریزیهای فرهنگی، حق دخالت حداكثری در عرصه عمومی و نیز در زندگی خصوصی شهروندان را برای خود قائل بود. مجالی نیست تا از تصمیمات خردی كه حتی چگونگی برگزاری مراسم ترحیم برای درگذشتگان را مشخص میكرد، سخن گوییم، لیكن فقط در یك قلم، قانون «متحدالشكل شدن البسه اتباع ایران در داخله مملكت» (مصوب ۱۳۰۷) بیانگر دخالت بیحد و حصر دولت در عرصه عمومی و خصوصی است آن هم صرفا با این پیشفرض كه اگر لباس شهروندان «متجدد» و «متحد» شود، فكر آنها نیز چنین خواهد شد.
بدیهی است كه این حد از دخالت و مقاومتهایی كه از پی داشت، نمیتوانست از خشونت به مثابه ابزاری برای تضمین اجرای برنامهها و در هم شكستن مقاومتها بهره نبرد. به همین سبب بسیاری از برنامههای فرهنگی مانند قانون اتحاد لباس، كشف حجاب و متروك ساختن زبانهای تركی و كردی با خشونتهای وسیع همراه شدند و این خشونت گاه همچون مورد كشف حجاب اثرات دهشتباری بر جای گذارد و به رویارویی با اكثریت قاطع جامعه منجر شد. از این گذشته تمایل به پیشبرد برنامههای فرهنگی با جبر و خشونت، دخالت نظامیان در عرصه فرهنگ را ایجاب میكرد و از این رو در اقدامی بیسابقه نظارت و ممیزی كتاب و صدور مجوز چاپ به جای وزارت فرهنگ به شهربانی كشور سپرده شده بود؛ كاری كه مطابق اسناد موجود حتی با مخالفت رئیس كل شهربانی روبهرو شد. دولت همچنین بر مبنای ایدئولوژی تجدد، فرهنگ عمومی و جاری جامعه ایرانی را لزوما به رسمیت نمیشناخت، بلكه تنها آن بخش از فرهنگ را كه با ایدئولوژی تجدد همخوانی داشت، طرف توجه قرار میداد. از یك سو با تاسیس موزه، موسسه مردمشناسی، فرهنگستان، جشن هزاره فردوسی و ... پاسداشت میراث ملی به نمایش گذارده میشد و از سوی دیگر، جنگ آشكار با باورها و مظاهر فرهنگی ریشهدار مانند نوع پوشش، حجاب زنان و زبان بومی در دستور كار قرار میگرفت. در واقع اغلب برنامههای دولت در حوزه میراث فرهنگی، پیش از آنكه برای احترام به هویت تاریخی ایرانیان باشند، بازتعریف این هویت و نوعی از ملتسازی را هدف قرار داده بودند، به گونهای كه شاهنشاهی در آن نقش محوری و بنیادین داشته باشد.
در همه این برنامهها، ردپای یكسانسازی فرهنگی نیز به چشم میآمد و تنوع و تكثر فرهنگی كه ناشی از پیشینه تاریخی و موقعیت جغرافیایی ایران بود، نادیده گرفته میشد: همه مردان باید یك جور لباس میپوشیدند، همه زنان باید بیحجاب میشدند، همه اقوام باید به یك زبان (فارسی) سخن میگفتند و دستور آموزش در سراسر كشور باید یكسان باشد.
چنین بود كه برنامههای فرهنگی دولت پهلوی اول ـ جدا از اینكه خوب یا بد باشد ـ همدلی و همراهی جامعه را برنینگیخت و ثمراتش به مذاق كسی خوش نیامد. در دیدگاهی كلانتر، الگوی توسعه فرهنگی در این دوره، همچون الگوی توسعه اقتصادی، معطوف به «نوسازی از بالا بود.» یعنی همان الگویی كه همزمان با دوران حكومت رضاشاه در ایران، در آلمان و ژاپن نیز به كار گرفته شد و نقش تودهها در فرایند نوسازی را به نقشی ابزاری فروكاست. زیرا دولت با تفكر قیممآبانه خود، راسا در پی سازماندهی امور بود.
رضا پهلوی در ۲ اردیبهشت ۱۳۰۵ در مراسم تاجگذاری خود گفته بود: «...دولتهای شاهنشاهی قطعا باید متذكر باشند كه لزوم اجرای اصلاحات اساسی مملكت ... رخصت هیچگونه تامل و رخوتی را نداده و با كمال فوریت وسایل اجرای اصلاحات مزبور را كه تمام در درجه اول از اهمیت است، فراهم نمایند كه نیات من همانطور كه انتظار دارم، به موقع اجرا گذاشته شود.»
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست