شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا
زهد و ایثار و همدردی

زاهد ساده و با قناعت زندگی میکند و بر خود تنگ میگیرد تا دیگران را به آسایش برساند. او محرومیت و گرسنگی و رنج و درد را از آن جهت تحمل میکند که دیگران بر خوردار و سیر در آسایش زندگی کنند. ایثار از عالیترین اوصاف انسانی است که تنها انسانهای بسیار بزرگ به آن مرحله صعود میکنند.
علیعلیه السلام میفرماید:
«الایثار غایة الاحسان» (۱) (ایثار نهایت نیکوئی است و برترین همه نیکیهاست).
باز فرمود: «الایثار شیمة الابرار» (۲) (ایثار خصلت نیکوکاران است).
باز فرمود: «من شیم الابرار حمل النفوس علی الاثار» (۳) (از خصلتهای نیکوکاران است واداشتن نفسهای خود بر ایثار، یعنی برگزیدن دیگران بر خود و دادن چیزی به ایشان با وجود حاجتخود به آن).
قرآن مجید عالیترین نمونه ایثار را در سوره «هل اتی» در داستان ایثاار علیعلیه السلام و خاندان گرامیش به نمایش گذاشته است، علیعلیه السلام و حضرت زهراعلیهاالسلام و فرزندانشان آنچه از خوردنی در اختیار داشتند -که جز چند قرص نان نبود- با کمال نیازی که بدان داشتند تنها به خاطر رضای خدا در سه روز متوالی به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند، این بود که این داستان که پرشکوهترین مظاهر جمال و جلال انسانیت را بازگو میکند، در آیات قرآن نازل گشت.
قرآن کریم گروه انصار را که حتی در حال فقر و نیازمندی برادران مهاجر را بر خودشان مقدم داشتند، چنین توصیف کرده است:
و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة (۴) (یعنی دیگران را بر خود مقدم میدارند هرچند خود نیازمند و فقیر باشند) .
مفسران در شان نزول این آیه داستانهای متعددی نقل کردهاند از جمله «ابن عباس» میگوید: پیامبر گرامی اسلام روز پیروزی بر یهود بنینضیر به انصار فرمود:
«اگر مایل هستید اموال و خانههایتان را با مهاجران تقسیم کنید و در این غنائم با آنها شریک شوید واگر میخواهید اموال و خانههایتان از آن شما باشد واز این غنائم چیزی به شما داده نشود؟».
انصار گفتند: هم اموال و خانههایمان را با آنها تقسیم میکنیم و هم چشمداشتی به غنائم نداریم و مهاجران را بر خود مقدم میشمریم، آیه فوق نازل شد واین روحیه عالی آنها را ستود (۵)
به هرحال، زهد براساس فلسفه ایثار هیچ ربطی با رهبانیت و گریز از اجتماع ندارد، بلکه زائیده علائق و عواطف اجتماعی است و جلوه عالیترین احساسات انسان دوستانه و موجب استحکام بیشتر پیوندهای اجتماعی است و گویای نقش مهم اخلاق در حل مشکلات اقتصادی میباشد.
همدردی و شرکت عملی در غم مستمندان و محرومان یکی دیگر از ریشهها و فلسفههای زهد است.
در جامعهای که فقیر و محروم وجود دارد، شخص زاهد در درجه اول تلاش میکند که وضع موجود را دگرگون سازد به تعبیر مولای متقیان علیعلیه السلام خداوند از علما و دانایان (هرجامعه) این پیمان را گرفته که در برابر شکمخواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند. (۶)
و در درجه دوم با ایثار و تقسیم آنچه در دست دارد به رفع نیاز نیازمندان قیام میکند، اما همین که میبیند «کشته ازبس که فزون است کفن نتوان کرد»، با اظهار همدردی و شرکت عملی در غم نیازمندان، بر زخمهای دل آنان مرهم میگذارد.
علیعلیه السلام در دوران خلافتش که وارث اجتماع ناسالم بود و میدید که جامعهاش به دو نیم: برخوردار و محروم تقسیم شده است، بیش از هر وقت دیگر زاهدانه زندگی میکرد، میفرمود:
«ان الله فرض علی ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعفةالناس کیلا یتبع بالفقر فقره» (۷) (خداوند بر پیشوایان دادگر فرض کرده است که زندگی خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر، فقیران را ناراحت نکند).
و در ضمن نامهای به عثمان بن حنیف فرماندار خود در بصره مینویسد:
«هیهات ان یغلبنی هوای و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمة -و لعل بالحجاز او الیمامة من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع- او ابیت مبطانا و حولی بطون غرثی و اکباد حری...».
(چگونه ممکن است هوای نفس بر من غلبه کند و حرص و طمع مرا وادار کند تا طعامهای لذیذ را برگزینم. درحالی که ممکن است در سرزمین «حجاز» یا «یمامه» کسی باشد که حتی امید به دست آوردن یک قرص نان نداشته باشد و نه هرگز شکمی سیرخورده باشد، آیا من با شکمی سیر بخوابم درحالی که در اطرافم شکمهای گرسنه و کبدهای سوزانی باشند؟!) .
«ااقنع من نفسی بان یقال : هذا امیرالمؤمنین ولا اشارکهم فی مکاره الدهر، او اکون اسوة لهم فی جشوبة العیش..». (۸)
(آیا به همین قناعت کنم که گفته شود: من امیر مؤمنانم؟ اما باآنان در سختیهای روزگار شرکت نکنم؟! و پیشوایشان در تلخیهای زندگی نباشم؟!).
چنانکه میبینیم، زهد ناشی از همدردی و شرکت در غمخوارگی، به هیچ وجه ربطی به رهبانیت ندارد و مبنی بر گریز از اجتماع نیست، بلکه راهی برای تسکین آلام اجتماع میباشد.
● زهد و آزادگی
فلسفه دیگر «زهد» آزادی و آزادگی است. میان زهد و آزادگی پیوندی دیرین و ناگسستنی وجود دارد. نیاز واحتیاج انسان را «روبه مزاج» میکند و بینیازی ملاک آزادی و آزادگی است. آزادگان جهان عموما زهدپیشه و کممؤونه بودند و نیازها را به حداقل رسانده و به نسبت تقلیل نیازها خویشتن را از قید و بند اسارت پول و کالا و اشخاص رها ساخته بودند.
آری عادت به حداقل برداشت از نعمتها و پرهیز از عادت به برداشت زیاد، شرط مهم آزادگی است.
«ابوسعید خدری» که از بزرگان صحابه است، اولین جملهای که در مقام توصیف پیامبراکرمصلی الله علیه وآله گفته، این است: «و کان صلیالله علیه و آله خفیف المؤونة» (رسول خدا کم خرج بود و به اندک میساخت و با مؤونه بسیار کم میتوانستبه زندگی خود ادامه دهد).
آزاد مرد جهاان مولای متقیاان علیعلیه السلام از آن جهتبه تمام معنی آزاد بود که به تمام معنی زاهد بود. درنامهای به فرماندار بصره «عثمان بن حنیف» مینویسد: «و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه...» (۹) (بدان که امام شما از دنیایش به همین دو جامه کهنه و از غذاهایش به دو قرص نان اکتفا کرده است).
(آگاه باش! شما توانائی آن را ندارید که چنین باشید اما مرا با ورع، تلاش، عفت و پاکی و پیمودن راه صحیح یاری دهید به خدا سوگند من از دنیای شما طلا و نقره نیندوختهام واز غنائم و ثروتهای آن مالی ذخیره نکردهام و برای این لباس کهنه بدلی مهیا نساختهام و از زمین آن حتی یک وجب در اختیار نگرفتهام و از این دنیا بیش از خوراک مختصر و ناچیزی برنگرفتهام. این دنیا درچشم من بیارزشتر و خوارتر از دانه تلخی است که بر شاخه درختبلوطی بروید).
و در یکی از کلمات قصار آن حضرت میخوانیم:
«الدنیا دار ممر والناس فیها رجلان رجل باع فیها نفسه فاوبقها و رجل اشتری نفسه فاعتقها». (۱۰) (یعنی دنیا گذرگاه است نه قرارگاه و مردم در این معبر و گذرگاه دو دستهاند: برخی خود را میفروشند و برده میسازند و خویشتن را تباه میکنند و برخی برعکس، خویشتن را میخرند و آزاد میسازند).
از همه روشنتر بیان آن حضرت است در آخر نامهای به عثمان بن حنیف نوشته است در آنجا خطاب به دنیا میفرماید:
«الیک عنی یا دنیا فحبلک علی غاربک قد انسللت من مخالبک و افلت من حبائلک». (دور شو از من، افسارت را بر دوشت انداختهام از چنگالهای درنده تو خود را رهانیدهام واز دامهای تو جستهام...).
«اعزبی عنی فوالله لا اذل لک فتستذلینی و لا اسلس لک فتقودینی..». (۱۱) (از من دور شو سوگند به خدا! من رام تو نخواهم شد تا مرا خوار سازی و زمام اختیارم را به دست تو نخواهم سپرد که به هرکجا خواهی ببری! به خدا سوگند، آنچنان نفس خویش را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان -هرگاه به آن دستیابم- کاملا متمایل شود و به نمک به جای خورش قناعت نماید).
خطاب به دنیا میفرمود:
«یا دنیا یا دنیا الیک عنی ابی تعرضت؟ ام الی تشوقت؟ لاحان حینک! هیهات! غری غیری لاحاجة لی فیک قد طلقتک ثلاثا لا رجعة فیها فعیشک قصیر و خطرک یسیر». (۱۲) (ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو! خود را به من عرضه میکنی؟ یا میخواهی مرا به شوق آوری؟! هرگز آن زمان که تو در من نفوذ کنی فرا نرسد هیهات! دور شو! دیگری را فریب ده! من نیازی به تو ندارم من ترا سه طلاقه کردهام که رجوعی در آن نیست. زندگی تو کوتاه، موفقیت تو کم و آرزوی تو پست است).
آری، زهد علیعلیه السلام شورشی استبر ضد زبونی در برابر لذتها، طغیانی استبر ضد عجز و ناتوانی در برابر حاکمیت میلها و عصیانی است علیه زندگی دنیا و نعمتهای آن.
در کلمات پیشوایان دین به شعار ترک دنیا یعنی ترک لذتگرائی به عنوان آزادمنشی زیاد تکیه شده است. رسول اکرمصلی الله علیه وآله فرموده: «عز المؤمن استغناؤه عن الناس و فی القناعة الحریة والعز» (۱۳) (عزت مردم با ایمان در بینیازی از مردم است و آزادی و شرافت در پرتو قناعتبه دست میآید).
در یکی از کلمات قصار، علیعلیه السلام میفرماید:
«الطمع رق مؤبد» (۱۴) (طمع بردگی جاویدان است)..
امام باقرعلیه السلام در وصیتخود به جابر فرمود: «و اطلب بقاء العز بامامة الطمع» (۱۵) (با میرداندن خوی ناپسند طمع، بقاء عز و شرق را طلب کن).
طمعکاری که برای به دست آوردن خواهش نفسانی خود، به هر پستی و ذلتی تن میدهد واز چاپلوسی و تملق ابا ندارد هرگز قادر نیستبه عزت و کرامت نفس نایل گردد.
از علیعلیه السلام سؤال شد که : «ای ذل اذل؟ قال: الحرص علی الدنیا» (۱۶) (پستترین ذلتها کدام است؟ در پاسخ حرص را بزرگترین ذلت و خواری خواند).
● دنیا پرستی
نقطه مقابل «زهد»، «دنیا پرستی» است اگر در اسلام به زهد ترغیب شده، از دنیاپرستی هم به شدت مذمتشده است. البته آنچه از نظر اسلام مذموم است، نه «وجود جهان فی نفسه» است و نه تمایلات و علائق فطری و طبیعی انسان به آن، بلکه وابسته بودن به امور مادی و دنیوی و در اسارت آنها بودن است.
از نظر اسلام مقام انسان و ارزشهای عالی انسانی برتر و بالاتر از این است که انسان خویشتن را وابسته و اسیر و برده مادیات این جهان نماید.
در منطق اسلام، رابطه انسان با جهان با تعبیرات و تشبیهات گوناگون ذکر شده است در یکجا پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرموده: «الدنیا مزرعة الآخرة» یعنی رابطه انسان با جهان از نوع رابطه کشاورز با مزرعه است.
درنهج البلاغه گفتگوی امیر مؤمنان علیعلیه السلام بامردی ذکر شده است که از دنیا مذمت کرده وامام او را که میپنداشت دنیای مذموم همین جهان عینی مادی است مورد ملامت قرار داده و به اشتباهش آگاه نموده است و فرموده: «ایها الذام للدنیا المغتر بغرورها المخدوع باباطیلها! اتغتر بالدنیا ثم تذمها؟ انت المتجرم علیها ام هی المتجرمة علیک؟».
(ای کسی که نکوهش دنیا میکنی درحالی که تو خود به غرور دنیا گرفتار شدهای و فریفته باطلهای آن هستی، آیا تو خود مغرور به دنیا هستی و سپس مذمت آن میکنی؟ تو از جرم دنیا شکایت داری یا دنیا باید از جرم تو شکایت کند؟ کی دنیا ترا گول زده و چه موقع تو را فریب داده است؟).
تا آنجا که میفرماید:
« الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیة لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها و دار موعظة لمن اتعظ بها مسجد احباء الله و مصلی ملائکة الله و مهبط وحیالله و متجر اولیاءالله اکتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة..». (۱۷)
(این دنیا جایگاه صدق و راستی استبرای آن کس که با آن به راستی رفتار کند و خانه تندرستی استبرای آن کس که از آن چیزی بفهمد و سرای بینیازی استبرای آن کس که از آن توشه برگیرد و محل اندرز استبرای آن که از آن اندرز گیرد. مسجد دوستان خداست و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحی و تجارتخانه اولیاء حق و آنها در اینجا رحمتخدا را به دست آوردند و بهشت را سود خود قرار دادهاند...).
علیعلیه السلام در این بیان رابطه انسان و جهان را از نوع رابطه تاجر با بازار تجارت و یا عابد با معید معرفی کرده است.
و در جای دیگر فرموده:
«الا وان الیوم المضمار و غدا السباق و السبقة الجنة والغایة النار...» (۱۸) (آگاه باشید امروز روز تمرین و آمادگی و فردا روز مسابقه است، جائزه برندگان بهشت، و سرانجام عقبماندگان آتش خواهد بود).
در این تعبیر رابطه انسان و جهان از نوع رابطه اسب دونده با میدان مسابقه است پس معلوم شد رابطه انسان با جهان از نوع رابطه کشاورز با مزرعه، و یا تاچر با بازار تجارت و یا عابد با عبادتگاه و یا اسب دونده با میدان مسابقه است، پس انسان نمیتواند نسبتبه جهان بیگانه و روابطش همه منفی بوده باشد.
از اینجاست که علیعلیه السلام مکرر به این مطلب اشاره میکند که دنیا خوب جائی است اما برای کسی که بداند اینجا قرارگاه دائمی نیست، گذرگاه و منزلگاه اوست:«والنعم دار ما لم یرض بها دار». (۱۹)
«الدنیا دار مجاز لا دار قرار، فخلوا من ممرکم لمقرکم» (۲۰) (دنیا خانه بین راه است نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی).
پس از نظر اسلام، دنیا مقدمه و مزرعه آخرت است و باید از آن برای تحصیل آخرت استفاده کرد و اگر کسی ارتباطش با دنیا در این حد باشد در اصطلاح شرع به او اهل دنیا نمیگویند و او اهل آخرت است و این نوع دنیا و دنیاداری عین آخرت بوده و نه تنها مذموم نیست، بلکه پسندیده و ممدوح میباشد.
علیعلیه السلام در نهج البلاغه در خطبه ۳۲ مردم زمان خود را ابتداء به دو گروه تقسیم میکند: اهل دنیا و اهل آخرت. اهل دنیا به نوبه خود به چهار گروه تقسیم شدهاند:
۱) «منهم من لا یمنعه الفساد فی الارض الا مهانة نفسه و کلالة حده و نضیض وفره».(گروهی از مردم آرام و گوسفندصفت میباشند و هیچگونه تباهکاری از آنها دیده نمشود واگر دستبه فساد نمیزنند به خاطر این است که روحشان ناتوان و شمشیرشان کند، و امکانات مالی در اختیار آنها نیست اینها به اصطلاح آرزوی تباهکاری را دارند ولی قدرتش را ندارند).
۲) «و منهم المصلت لسیفه و المعلن بشره و المجلب بخیله و رجله قد اشرط نفسه و اوبق لحطام ینتهزه او مقنب یقوده او منبر یفرعه و لبئس المتجر ان تری الدنیا لنفسک ثمنا و مما لک عندالله عوضا» (گروه دیگر آنانند که شمشیر کشیدهاند و شر و فساد خویش را آشکارا اعلام میدارند لشگرهای خود را سواره و پیاده گردآورده و خویشتن راآماده کردهاند، دینشان را برای این تباه ساختهاند که ثروتی بیندوزند و یا فرماندهی جمعیتی را برای خود فراهم سازند و یا به منبری صعود کرده وبرای مردم خطبه بخوانند، چه بد تجارتی است که انسان دنیا را بهای خویشتن ببیند و به جای نعمتها و رضایت پروردگار در آخرت، زندگی این جهان را برگزیند).
۳) «و منهم من یطلب الدنیا بعمل الآخرة ولا یطلب الآخرة بعمل الدنیا قد طامن من شخصه و قارب من خطوه و شمر من ثوبه و زخرف من نفسه للامانة و اتخذ ستر الله ذریعه الی المعصیة».
(گروه سوم کسانی هستند که (زیر نقاب) کارهای آخرتی دنیا را میطلبند و آخرت را به وسیله کارهای این جهان نمیطلبند، خود را کوچک و متواضع جلوه میدهند، گامها را کوتاه برمیدارند، دامن لباس خویش را جمع مینمایند، خویشتن را به زیور ایمان میآرایند (خود را به شعار مردان صالح آراستهاند) و پوشش خدائی را وسیله معصیت قرار دادهاند).
۴) «و منهم من ابعده عن طلب الملک ضؤولةنفسه و انقطاع سببه فقصرته الحال علی حاله، فتحلی باسم القناعة و تزین بلباس اهل الزهادة و لیس من ذلک فی مراح و لا مغدی».
(گروه چهارم آنانند که پستی و بیوسیلهای آنان را از رسیدن به جاه و مقام باز داشته و دستشان از همهجا کوتاه شده و خود را به زیور قناعت آراستهاند و به لباس زاهدان زینت دادهاند (اما حقیقت این است) که در هیچ زمان نه به هنگام شب و نه به هنگام روز در سلک زاهدان راستین نبودهاند).
علیعلیه السلام این چهار گروه را با وجود اختلافاتی که از نظر برخورداری و محرومیت واز نظر روش و طرز عمل واز لحاظ روحیه دارند، همه آنها را یک گروه میداند: اهل دنیا، زیرا همه آنها در یک خصیصه مشترکند: و آن این که همه آنها «اسیر» و «برده» مادیات این جهان هستند.
در پایان خطبه به توصیف گروه مقابل (اهل آخرت) میپردازد و میفرماید:
«و بقی رجال غض ابصارهم ذکر المرجع و اراق دموعهم خوف المحشر، فهم بین شرید ناد و خائف مقموع و ساکت مکعوم. .».
(دراین میان گروهی باقی ماندهاند که : یاد قیامت چشمهایشان را فرو افکنده، و ترس بازپسین اشکشان را جاری ساخته، اینان (به خاطر سخنان حقی که میگویند) یا از جامعه رانده شدهاند و در خاموشی و تنهائی فرو رفتهاند و یا ترسان و مقهور مانده، و یا لب از گفتار فرو بستهاند و بعضی هم مخلصانه به کار دعوت به سوی خدا پرداختهاند و عدهای هم گریان و دردناکند، که تقیه آنان را از چشم مردم انداخته است و ناتوانی وجودشان را فرا گرفته (اینان به کسانی میمانند) که در دریای نمک غوطهورند، دهانشان بسته، و قلبشان مجروح است (آنقدر) نصیحت کردهاند که خسته شدهاند، از بس مغلوب شدهاند ناتوان گشتهاند واز بس کشته دادهاند به کمی گرائیدهاند). (۲۱)
سپس امامعلیه السلام در بیاعتنائی و زهد در دنیا خطاب به مردم میفرماید:
«فلتکن الدنیا فی اعینکم اصغر من حثالة القرظ و قراضة الجلم و اتعظوا بمن کان قبلکم قبل ان یتعظ بکم من بعدکم و ارفضوها ذمیمة فانها قد رفضت من کان اشغف بها منکم». (۲۲)
(دنیا در چشم شما باید کم ارزشتر از پوست درخت و اضافیهای مقراضهائی که با آن پشم حیوانات را میچینند بوده باشد. از پیشینیان پند بگیرید، پیش از آنکه آیندگان از شما پند بگیرند، این جهان پست و مذموم را رها کنید زیرا که افرادی را که از شما شیفتهتر نسبتبه آن بودهاند، رها ساخت!).
منظور از این تعبیرات این است که دنیا نباید هدف باشد زیرا هدف قرار گرفتن دنیا مستلزم محرومیت از آخرت است ولی اگر آخرت هدف باشد لازمهاش محرومیت از دنیا نیست و میتوان خیر دنیا و آخرت را جمع کرد چنانکه علیعلیه السلام میفرماید:
«الناس فی الدنیا عاملان: عامل عمل فی الدنیا للدنیا، قد شغلته دنیاه عن آخرته، یخشی علی من یخلفه الفقر و یامنه علی نفسه، فیفتی عمره فی منعمة غیره و عامل عمل فی الدنیا لما بعدها فجاءه الذی له من الدنیا بغیر عمل، فاحرز الحظین معا و ملک الدارین جمیعا فاصبح وجیها عندالله لا یسال الله حاجة فیمنعه». (۲۳)
(مردم در دنیا از نظر عمل و هدف دوگونهاند: یکی تنها برای دنیا کار میکند سرگرمی به امور مادی و دنیوی او را از توجه به آخرت باز داشته است و نسبتبه بازماندگان خود از فقر وحشت دارد ولی نگران روزهای سختی که خود در پیش دارد، نیست. لذا عمرش را در راه منافع دیگران فانی میسازد. و یکی دیگر، آخرت را هدف قرار میدهد و تمام کارهایش برای آن هدف است اما دنیا خود به خود و بدون آنکه کاری برای آن صورت گرفته باشد، به او میرسد، او هر دو بهره (بهره دنیا و بهره آخرت) را باهم میبرد و دنیا و آخرت را باهم مالک میشود، چنین کسی صبح میکند درحالی که آبرومند نزد پروردگار است و هرچه از خداوند بخواهد به او عطا میکند).
پس جمع میان دنیا و آخرت از نظر اسلام ممکن است و آنچه ناممکن است، جمع میان آن دو از نظر ایدهآل بودن و هدف اعلی قرار گرفتن است.
داود الهامی
پینوشتها:
۱) غرر و درر آمدی، ج۱، ص ۲۱۵ - شماره ۸۶۱.
۲) غرر و درر آمدی، ج۱، ص ۱۵۹ - شماره ۶۰۶.
۳) مدرک قبل.
۴) سوره حشر، آیه ۹.
۵) تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص ۲۶۰.
۶) نهج البلاغه، خطبه۳..
۷) نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷.
۸) نهج البلاغه، نامه شماره ۴۵..
۹) نهج البلاغه، نامه شماره ۴۵.
۱۰) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۳۳..
۱۱) نهج البلاغه، نامه شماره ۴۵..
۱۲) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۷۷..
۱۳) مجموعه ورام، ج۱، ص ۱۶۹.
۱۴) نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۸۰.
۱۵) سفینة البحار، ماده طمع.
۱۶) سفینة البحار، ج۱، ص ۲۴۴، حرص.
۱۷) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۳۱..
۱۸) نهج البلاغه، خطبه ۲۸.
۱۹) نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱..
۲۰) مدرک قبل.
۲۱) نهج البلاغه، خطبه ۳۲..
۲۲) نهج البلاغه، خطبه ۳۲..
۲۳) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۲۶۹..
پینوشتها:
۱) غرر و درر آمدی، ج۱، ص ۲۱۵ - شماره ۸۶۱.
۲) غرر و درر آمدی، ج۱، ص ۱۵۹ - شماره ۶۰۶.
۳) مدرک قبل.
۴) سوره حشر، آیه ۹.
۵) تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص ۲۶۰.
۶) نهج البلاغه، خطبه۳..
۷) نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷.
۸) نهج البلاغه، نامه شماره ۴۵..
۹) نهج البلاغه، نامه شماره ۴۵.
۱۰) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۳۳..
۱۱) نهج البلاغه، نامه شماره ۴۵..
۱۲) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۷۷..
۱۳) مجموعه ورام، ج۱، ص ۱۶۹.
۱۴) نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۸۰.
۱۵) سفینة البحار، ماده طمع.
۱۶) سفینة البحار، ج۱، ص ۲۴۴، حرص.
۱۷) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۳۱..
۱۸) نهج البلاغه، خطبه ۲۸.
۱۹) نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱..
۲۰) مدرک قبل.
۲۱) نهج البلاغه، خطبه ۳۲..
۲۲) نهج البلاغه، خطبه ۳۲..
۲۳) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۲۶۹..
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست