شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


به یاد استاد بزرگ اقتصاد ژاپن


به یاد استاد بزرگ اقتصاد ژاپن
پروفسور تسورو شیگتو (Tsuru Shigeto ۱۹۱۲-۲۰۰۶) استاد اقتصاد ژاپن در سن ۹۴ سالگی در پنجم فوریه ۲۰۰۶ درگذشت. او از نادر استادان اقتصاد ژاپنی است كه شهرت جهانی یافت و همكلاس و هم دوره اقتصاددانان بزرگی چون پل ساموئلسون (برنده جایزه نوبل ۱۹۷۰) در هاروارد بود و رساله دكترای خویش را تحت هدایت جوزف شومپتر تألیف نمود. استاد همچنین از همكاران واسیلی لئونتیف (برنده جایزه نوبل ۱۹۷۳) در تهیه جداول داده ها - ستانده ها و از دوستان بسیار نزدیك جان كنث گالبریث و یا پل سوئیزی بود كه نقش استاد در طراحی و نهادسازی اقتصاد ژاپن را ستود و از استاد به عنوان اقتصاددانی كه در نهادسازی اقتصاد دوران بازسازی بعد از جنگ ژاپن نقش بسیار مؤثری داشته است یاد كرده كه بعداً به تفضیل در بخش های بعدی از آنها یاد خواهد گردید.
نگارنده این فرصت بسیار مغتنم و آموزنده را داشت كه به مدت ده سال كه استاد در دانشكده مطالعات بین المللی دانشگاه میجی گاكواین به كار اشتغال داشت و دروس اقتصاد ژاپن، مبانی علوم اجتماعی و اقتصاد محیط زیست را تدریس می نمود، در دفتری درست در مقابل دفتر استاد به كار اشتغال داشته باشد. هر صبحگاه حدود ساعت ۸ صبح قبل از شروع كلاس ها، به گفت وگو با استاد درباره مسائل اقتصاد نظری، اقتصاد ژاپن و یا اقتصاد ایران در طول جنگ و به اصطلاح دوران سازندگی و یا در مورد خیام كه استاد علاقه وافری بدو داشت و بعضی اشعار این شاعر بزرگ ایرانی را به انگلیسی به خاطر داشت به گفت وگو نشسته و به سخنان آموزنده، ژرف و دلنشین استاد از دوران قبل از جنگ دوم جهانی، زندگی تحصیلی در هاروارد و همكلاسانش كه به غول های دیسیپلین اقتصاد بعد از جنگ دوم در جهان تبدیل گردیدند، نظیر پل ساموئلسون كه همسر وی ماریون را استاد به ساموئلسون معرفی نموده و ژوزف شومپتر كه از این بابت دلتنگ بود، با جان و دل گوش فرا دهد.
●خلاصه ای از نظریات استاد
از آثار و محتوای كلام استاد برمی آمد كه به دنبال نظام مطلوب اقتصاد اجتماعی فارغ از نابرابری، آلودگی محیط زیست و بیكاری برای ژاپن است. استاد به طور مستمر به بررسی انتقادی از نظام سرمایه داری اشتغال داشت و قبل از اقتصاددانان نئوكلاسیك هم عصر خود در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ و در دوران بازسازی و رشد سریع كه از نظر تعداد در ژاپن در اقلیت قرار داشتند، پرچم دار مسأله مبارزه با آلودگی محیط زیست در ژاپن گردید. همین امر به یكی از اهرم های تشویق تكنولوژی سازگار با محیط زیست كه اكنون برای مثال صنعت اتومبیل آمریكا را به طور جدی از همین نظر به چالش گرفته است، تبدیل گردید. استاد در تمام طول زندگی آكادمیك خویش و حتی بعد از بازنشستگی هیچگاه از روحیه انتقادآمیز خویش روی برنتافت.
به طور كلی اقتصاد استاد، چون دیگر اقتصاددانان ژاپن براساس تولید مستمر و اشتغال، ولی از دیدگاهی دیگر و در كادر نظری چگونگی نظام و مدیریت كلان اقتصادی قرار داشت. بدین معنی كه چگونگی پویش تولید، ایجاد تولید اضافی و سپس پویش توزیع مجدد آن را مشغله فكری و اساسی استاد را تشكیل می داد. به همین خاطر ضمن اینكه به بررسی و تحلیل نظام سرمایه داری اشتغال داشت، آن را مطلوب ترین نظام اقتصادی نمی دانست و برای عبور از این مانع (عدم مطلوبیت مطلق نظام سرمایه داری از نظر توزیع تولید اضافی) برای نظریات اقتصادی ماركس كه نوعی اقتصاد نهادگرا تلقی می گردید ارزش خاصی قائل بود. استاد با تفكیك دو مدل اقتصادی به شیوه سرمایه داری و سوسیالیستی، به پیروزی نهایی نظام سوسیالیستی و یا سوسیالیزه شدن نظام سرمایه داری اعتقاد داشت. از نظر وی نكته ای كه این دو نظام را از پایه از یكدیگر منفك می كرد، همانا به چگونگی مدیریت تولید اضافی (و توزیع) در اقتصاد مربوط می گردید.
در نظام اقتصاد سرمایه داری برای كسب مازاد (به عبارتی سود) رقابت، نیروی محركه اصلی را تشكیل می دهد. منبع رشد را نیز قدرت مقاومت در آن میدان و پیروزی در آن است. به همین خاطر كارآفرینان به طور مستمر مبادرت به سرمایه گذاری های مجدد برای قدرت بخشیدن به بنگاه می نمایند. بدین منظور به كاهش و منابع عمده هزینه كه عمدتاً عبارت از نیروی كار و یا مواد اولیه هستند، روی می آورند. به همین دلیل است كه به نظر استاد همیشه بین كسب مازاد و منابع هزینه (عمدتاً نیروی كار) و یا سرمایه های تأسیساتی، تضاد به طور طبیعی وجود دارد. بدین معنی كه افزایش یكی به كاهش دیگری منجر می گردد.
در حالی كه در نظام سوسیالیستی كسب مازاد (سود) هدف نهایی نیست. بلكه تأمین رفاه و رضایتمندی اعضای تشكیل دهنده اجتماع، هدف است. بدین معنی كه زندگی مصرفی آحاد افراد جامعه به عنوان تقاضای نهایی موردنظر است. به منظور افزایش رفاه اجتماعی در چنین سیستمی نیز گسترش نیروهای تولید و افزایش تولید مجدد امری ضروری است. به نظر استاد تفاوت با نظام سرمایه داری در این است كه به منظور سرمایه گذاری، از تضاد مازاد موردنیاز با عوامل تشكیل دهنده هزینه تولید (از جمله تعداد شاغلین) به نحوی جلوگیری می گردد. زیرا كه تصمیم گیری براساس درك همگانی و اجتماعی انجام می گیرد.
از طرفی با پیشرفت سطح علوم و تكنولوژی، قدرت تولیدی عوامل نیز افزایش می یابد. در چنین شرایطی برای تأمین سطح رفاه مورد تقاضای جامعه، نیاز به عوامل تولید، از جمله مقدار نیروی كار كاهش می یابد.به دنبال آن، نیاز به مكانیسم بازار برای قیمت گذاری و تهیه عوامل تولید از بین می رود، بدین طریق تضاد و تنش بین به حداكثر رسانیدن مازاد و به حداقل رسانیدن هزینه ها به تدریج به صفر نزدیك می گردد. به نظر استاد از این طریق است كه مطلوبیت مدل اقتصاد سوسیالیستی بیش از پیش آشكار گردیده، ناخویشتنی (alienation) كارگران به حداقل می رسد و در عوض اشتغال به كار دائم، منجر به حداكثر رسانیدن رضایتمندی خاطر و تقویت بنیادهای اجتماعی مبدل می گردد.
چنین تصویر از جامعه آینده، شباهتی با نظریات ماركس دارد كه آن را در قالب نظام اجتماعی كمونیسم به تصویر كشیده بود. این تصویری بود كه استاد برای اقتصاد ژاپن نیز مدنظر داشت. به قول استاد ویژگی نظام اقتصادی - اجتماعی ژاپن در قبل از جنگ قدرت (نظامی) و بعد از جنگ و پس از دوران رشد سریع درانباشت ثروت خلاصه می گردید. استاد معتقد بود كه این قدرت و ثروت در آینده باید بر پایه قلبی رئوف و مهربان از طریق پویش توزیع مجدد استوار گردد. از این دیدگاه نظری بود كه استاد تا آخرین لحظه زندگی تأكید براحترام متقابل انسان برای انسان، همزیستی تنگاتنگ با محیط زیست، برپایی كشوری فرهنگی وشهرسازی فارغ از مسائل محیط زیست را برای ژاپن آرزو داشت.
استاد از جمله متفكران اقتصادی ژاپن بود كه به دلایل گوناگون بیش از اقتصاددانان هم عصر خود از شهرت جهانی برخوردار بود. تا سن ۹۰سالگی نیز نه تنها به بررسی مسائل اقتصادی روز ژاپن می پرداخت، بلكه به مطالعات نظری در مورد اقتصاد نهادگران و تجدید نظرهای مربوط بدان اشتغال داشت. جالب این است كه در شرایط ركود اقتصادی ده ساله و بی ثباتی نظم بانكی دهه۱۹۹۰ ژاپن به خاطر فروپاشی اقتصاد حبابی دهه،۱۹۸۰ و در نتیجه حجم عظیم وامهای سوخته مؤسسات بانكی كه عده ای از كارشناسان آن را تا حد ۷۰۰میلیارددلار برآورد كرده اند، همچنان به اظهارنظر می پرداخت و نظام بانكی كشور را كه متكی به گرو گذاشتن زمین نزد بانكها جهت دریافت تسهیلات بانكی است، مسؤول دانسته و از وزیر اقتصاد وقت ژاپن به شدت انتقاد می كرد. جان كنث گالبریث در مقاله ای كه به مناسبت سال نو مسیحی ۲۰۰۳ برای روزنامه معتبر اقتصادی نیهون كیزای تحت عنوان طراحی مجدد در ژاپن (Nihon no saisekkei) نگاشت، نقش استاد در طراحی و نهادسازی اقتصاد ژاپن را ستود و از استاد به عنوان اقتصاددانی كه در نهادسازی اقتصاد دوران بازسازی بعد از جنگ ژاپن نقش بسیار مؤثری داشته است، یاد نمود.استاد متفكری بود كه به علت دارا بودن انباری از تجربیات نظری و عملی همیشه مورد سؤال و نظرخواهی دیگران قرار می گرفت. به طوری كه همانطور كه بعداً بدان اشاره گردید، از طرف مقامات اشغالی (GHQ) و به توصیه نخست وزیر وقت و وزارت خارجه ژاپن به عنوان مشاور اداره اقتصادی مقامات اشغالی آمریكا برای سر و سامان دادن به اقتصاد ژاپن در سال۱۹۴۶ دعوت گردید. همین طور در اولین كابینه دولت پس از جنگ ژاپن كه پس از انتخابات در اختیار حزب سوسیالیست قرار گرفت به یكی از مسؤولین اداره تثبیت اقتصادی منصوب و اولین گزارش اقتصادی بعد از جنگ ژاپن را تهیه نمود. ولی از آن پس به طور كلی از تمام كارهای دولتی كناره گرفت وحتی در سال۱۹۶۷ كه احزاب مترقی ژاپن قصد كاندیداتوری وی را برای استانداری توكیو را داشتند از آن سرباز زد. تا اینكه به ریاست دانشگاه هیتسوباشی انتخاب و پس از بازنشستگی پس از یك دوره مشاور ارشد هیأت تحریریه روزنامه آساهی، به مدت ده سال در دانشگاه میجی گاكواین به تدریس و تحقیق اشتغال داشت.
●جایگاه استاد در اقتصاد ماركس و مدرن
با توجه به زندگی و نظریات استاد، عده ای به درستی در طبقه بندی وی در میان اقتصاد دانان مدرن و یا ماركسیست دچار تردید خواهندگردید. ولی باید پذیرفت كه استاد تسورو نظیر عده كثیری از دیگراقتصاددانان ژاپن طبقه بندی آنان بطور مشخص مشكل است. زیرا از نظر تفكرات فلسفی و باتوجه به تجربیات زندگی خصوصی و آكادمیك استاد تردیدی نیست كه تسورو اقتصاددانی ماركسیست بود. ولی وی ازجمله اقتصاد دانانی بود كه به زبان هردوجناح آشنایی كامل داشت.زیرا كه در بعضی مباحثات نظری بسیار عمده بعضی اقتصاددانان مدرن دوران رشد سریع ژاپن نظیر شیمومورا اوسامو (Shimomura Osamu ۱۹۸۹-۱۹۱۰) نیز شركت نمود.
شیمومورا معتقد بود كه در دهه ۱۹۵۰ ضریب افزایش سرمایه گذاری ثابت بخش خصوصی برای افزایش تولید حدود ۱:۱ است. ولی این محاسبه مبتنی به آمار سرمایه گذاری كه توسط دولت بر اساس بررسی سالیانه بنگاه ها (Houjin Kigyou Toukei Nenpo) انجام گرفته بود. ولی استاد معتقدبود كه این دسته از آمارها تنها براساس ارزش دفتری سرمایه گذاریهای ثابت بخش خصوصی انجام گرفته و مبتنی بر ظرفیت تولیدی آنها نیست. ارزش دفتری ماشین آلات معمولاً بطور سالیانه براساس درصدی كاهش (استهلاك) می یابد، ولی ممكن است كارایی آنها برای سالها تغییر ننماید. لذا به نظر استاد به منظور كسب تصویری شفاف از تغییرات ظرفیت های تولیدی و تأثیر آن بر رشد، لازم است كه تخمینی در مورد تاریخ ساخت و عمر ماشین آلات و تأسیسات مورد بهره برداری به عمل آمده، و ارقام اسمی منتشره در بررسی سالیانه شركتها به ارقام واقعی مبدل گردد.
دیدگاه آماری استاد نسبت به نظریه شیمومورا منعكس كننده نكته ای اساسی تر در نظریات كلی استاد است كه در بیشتر آثار او مشاهده می گردد. بدین معنی كه استاد بین وجه واقعی و ارزشی نظام عوامل اساسی تولید نظیر نیروی كار، زمین ومواد غیرقابل جایگزین طبیعی هستند. لذا زمانی كه به اندازه گیری چنین منابعی براساس قیمت می پردازیم، ناگزیر به تحمیل ارزش مبادله ای بر سیستمی واقعی می گردید، كه ممكن است براساس موردی كه تحت بررسی است؛ چون نظام فئودالی یا سوسیالیستی و یا سرمایه داری با یكدیگر تفاوت داشته باشد.از این دیدگاه است كه ماركس بین ساختار واقعی و ارزشی تفاوت می گذارد واقتصاد مدرن آن را مبهم باقی می گذارد. در حالی كه به قول استاد:
سهم مهم ماركس به عنوان محقق علوم اجتماعی بیشتر از این بایت است كه به طور واضح بین این دو وجه تفاوت گذاشته و بطور مدلل به طرح تصویری از تكامل تاریخ اجتماعی ناشی از تنش بین تضاد این دو می پردازد.تمایل استاد به دیدگاههای ماركس در مورد اقتصاد، مانع از آن نمی گردد كه وی به محسنات اقتصاد مدرن، بویژه نظریات شومپتر و كینز نپردازد. روش بررسی های استاد اغلب مقایسه ای است كه به دنبال نقاط ضعف و قدرت اقتصاد مدرن وماركس از یك طرف و از سوی دیگر در نظام اقتصاد - اجتماعی سرمایه داری وسوسیالیستی است. لذا تفاوت میان كل ماركسیستی (مفهوم سرمایه ثابت و متغیر، ارزش اضافی و غیره) با «كل» كینزی (درآمد، پس انداز، مصرف و غیره) توسط استاد نشان می دهد كه هركدام می تواند برای تجزیه تحلیلهای خاصی مورد استفاده قرار گیرند. برای مثال «كل» در مفهوم ماركس كاربردی بلندمدت داشته و تعدیلهای پارامتری را كه توسط تغییرات عرضه وتقاضا در كوتاه مدت ایجاد می گردد، نادیده می گیرد. در حالیكه كینز به چنین نوساناتی در كوتاه مدت بیشتر حساس است.
از سوی دیگر نظام كینزی در شرایط خالص عمل می نماید. بدین معنی كه در نهایت به داده ها و ستانده های حاصل از نظام اقتصادی توجه دارد. لذا می تواند بدون آزمون عملیات درون نظام اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد. در حالی كه برای «كل» ماركس كه در شرایط ناخالص عمل می كند، این روش غیرقابل استفاده است. «كل» به مفهوم ماركس ساختار اساسی را تشریح می كند، به مثابه آنكه جریان دوار به شیوه سرمایه داری را بااشعه ایكس مشاهده می نماید.
در حالی كه «كل» به مفهوم كینزی تصویری یك بعدی و مسطح از موضوع نشان می دهد. اگرچه نظریه اقتصاد در خدمت سیاست را استاد از ماركس به ارث برده است، ولی درمقایسه بین اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی حالت تعادل را از دست نداده است. طرفداری استاد از سوسیالیسم نیز حمایتی دگماتیك نبود. زیرا كه معتقد به آن بود كه: سرمایه داری نیز می تواند سطح رفاه طبقه كارگر را افزایش دهد، اگرچه آن را بدون تضاد با ارجحیت منافع سرمایه انجام می دهد. برنامه ریزی مركزی نیز با بیرحمی در ارجحیت بعضی صنایع بدون توجه به هزینه عقلایی آنها عمل می كند.
لذا همان طور كه در سیاست اضطراری بلافاصله پس از جنگ دوم ملاحظه گردید، استاد دارای نسخه ای مركب و مرحله ای برای اقتصاد ژاپن بود. بدین معنی كه ضمن تشویق رقابت بین بنگاههای اقتصادی، به كنترل ودخالت های دولتی معتقد بود. درسالهای اولیه پس از جنگ نیز از پروژه های عمومی توسعه نظیر تجربه دره تنسی در آمریكا طرفداری می نمود. پس از آن نیز از سوسیالیزه شدن تدریجی اقتصاد ژاپن در زمینه ذخایر اقتصادی ومنابع جاری به عنوان تزریق نطفه سوسیالیزم در رحم نظام سرمایه داری ژاپن دفاع می نمود.
با درگذشت استاد، یكی دیگر از بازماندگان طراح و متفكر اقتصادی بعد ازجنگ ژاپن در مرحله بازسازی، رشد سریع، غلبه بر معضلات محیط زیستی، مقاومت در مقابل نظریات محض نئوكلاسیكی و هدایت كنندگان ژاپن به دومین اقتصاد جهان تنها ۲۳ سال پس از پایان جنگی خانمانسوز از دست رفت.
*استاد و عضو هیأت امنای دانشگاه میجی گاكواین
دكتر محمد نقی زاده
منبع : روزنامه همشهری