یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا
نگاهی به زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

ابوبصیر گفت: همراه امام صادق علیه السلام برای شركت در مراسم حج عازم مكه بودیم. وقتی به سرزمین ابواء رسیدیم، حضرت برای ما صبحانهای تدارك دید. مشغول صرف صبحانه بودیم كه كسی از طرف همسر امام صادق علیه السلام آمد و به ایشان خبر داد كه حال همسرتان دگرگون شده و درد زایمان آغاز شده است و چون فرموده بودید در این باره قبل از هر كار شما را مطلع كنیم، خدمتتان آمدم.
امام صادق علیه السلام همان لحظه برخواست و همراه فرستاده همسرش رفت و بعد از چند لحظه برگشت. ما كه چهره شاداب ایشان را دیدیم، شاد باش گفتیم و از وضعیت همسرشان پرسیدیم، فرمود: خداوند حمیده را به سلامت داشت و به من پسری عنایت فرمود كه در میان مخلوقاتش از همه بهتر است. همسرم درباره آن نوزاد مطلبی به من گفت كه گمان میكرد من از آن بیخبرم؛ اما من پیرامون آن موضوع از او آگاهتر بودم .
من (ابوبصیر) درباره محتوای آن مطلب سؤال كردم، ایشان فرمود: «حمیده گفت: هنگامی كه آن نوزاد متولد شد، دستهایش را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند كرد.» من به حمیده گفتم این كار نشانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و نشانه وصی بعد از اوست. (۱)
و به این ترتیب بود كه ابوالحسن موسی كاظم علیه السلام در روز شنبه هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ ه ق در سرزمین ابواء (بین مكه و مدینه) به دنیا آمد. (۲)
عالم همه غرق زیب و زیور آمد
از جلوه نور حق منور آمد
آمد به جهان باب حوایج كاظم
محبوب خدا موسی جعفر آمد (۳)
●از تبار نور
پدرش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادرش «حمیده» (س) بود. این بانو در مكتب امام صادق علیهالسلام به چنان صفای باطنی دست یافت كه حضرت دربارهاش فرمود:
«حمیدهٔ مصفاهٔ من الادناس كسبیكهٔ الذهب ما زالت الاملاك تحرسها حتی ادیت الی كرامهٔ من الله لی والحجهٔ من بعدی»(۴) ؛ حمیده مانند طلای خالص از ناپاكیها، پاك است. فرشتگان او را همواره نگهداری كردند تا به من رسید، به خاطر كرامتی كه خدا نسبت به من و حجت پس از من عنایت فرمود.
●القاب امام موسی بن جعفر علیه السلام
نام حضرت، موسی، كنیههایش ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی، ابو ابراهیم، ابوعلی، ابو اسماعیل، و القابش كاظم، عبد صالح، نفس زكیه، زین المجتهدین، وفی، صابر، امین و زاهر بود. ابن شهرآشوب مینویسد: از این جهت كه حضرت با اخلاق بزرگوارانهاش درخشید، به «زاهر» و از این حیث كه خشم خود را فرو میبرد، به «كاظم» مشهور شد. (۵)
●از تولد تا امامت
امام كاظم علیه السلام همچون اجداد طاهر خود از همان كودكی به سان خورشیدی فروزنده در خاندان اهلبیت علیهم السلام میدرخشید. در این دوره دو موضوع «تثبیت امامت» وی بعد از پدر و بروز «جلوههایی از شخصیت» بیشتر از هر چیزی توجه ما را به خود جلب میكند.
●تثبیت امامت
۱- امام صادق علیه السلام از همان لحظه نخست تولد، شیعیان را نسبت به امامت فرزندش موسی آگاه ساخت و این گونه فرمود: «فعلقوا بابنی هذا المولود... فهو والله صاحبكم من بعدی» (۶) ؛ به فرزندم، این مولود بچسبید. به خدا سوگند او بعد از من صاحب شماست.
۲- علائم برتری این مولود پاك از همان روزها بر همگان آشكار شد. از جمله میتوان به سخن گفتن حضرت در گهواره اشاره كرد. یعقوب بن سراج میگوید: «به حضور امام صادق علیه السلام رفتم و دیدم حضرت در كنار گهواره پسرش موسی ایستاده و فرزندش در گهواره است. امام مدتی با او راز گفت. پس از آن كه سخنانش به پایان رسید، نزدیكتر رفتم. به من فرمود: نزد مولایت (در گهواره) برو و سلام كن. من كنار گهواره رفتم و سلام كردم.
موسی بن جعفر علیه السلام كه در میان گهواره بود با كمال شیوایی جواب سلام مرا داد و فرمود: «برو و نام دخترت [حمیرا] را كه دیروز برایش برگزیدهای، عوض كن، آن گاه نزد من بیا؛ زیرا خداوند چنان نامی را نمیپسندد. من هم رفتم و نام او را عوض كردم.» (۷)
●جلوههایی از شخصیت امام علیه السلام
۱- نبوغ حضرت در سنین خردسالی همگان را شگفت زده كرده بود؛ به عنوان نمونه وقتی «عیسی شلقان» از حضرت سوالی پرسید، چنان جوابی گرفت كه در جایش میخكوب شد. خودش میگوید: « روزی در جایی نشسته بودم، امام كاظم علیه السلام را [كه در آن وقت كودك بود] دیدم كه برهای همراه داشت و از كنار من عبور كرد، به او گفتم: ای پسر! میبینی پدرت [امام صادق علیه السلام ] چه میكند؟ نخست به ما دستور میدهد «ابو الخطاب» (محمد بن مقلاس اسدی كوفی) را دوست بداریم، سپس دستور میدهد او را لعن كنیم. فرمود: «خداوند بعضی از انسانها را برای ایمان آفرید كه ایمانشان دائمی است، بعضی دیگر را برای كفر دائمی آفرید. در این میان نیز به برخی ایمان عاریهای داد كه آنان را «معارین» (عاریه داده شدگان) میگویند و هر گاه خدا بخواهد، ایمان را از آنها بگیرد. «ابو الخطاب» از این گونه است و ایمان عاریهای به او داده بودند [در آن زمان كه ایمان داشت، امام صادق علیه السلام فرمود: او را دوست بدارید و اكنون كه مذهب باطلی اختراع كرده، امام فرمود، او را لعنت كنید]، من به حضور امام صادق علیه السلام رفتم و آنچه را كه به فرزندش گفته بودم و او جواب داده بود، به عرض حضرت رساندم. امام فرمود: «این پسر (یا این كلام پسرم) از جوشش نبوت است.» (۸)
۲- ابو حنیفه میگوید: به خانه امام صادق علیه السلام رفتم. در دالان خانه كودكی را دیدم. پرسیدم: بشر كه گناه میكند، گناه او را چه كسی انجام میدهد؟ فرمود: آن كه گناه میكند از سه حال بیرون نیست. یا خود گناه میكند، یا خدا، یا هر دو. اگر بگوییم خدا گناه میكند، او با انصافتر و عادلتر از آن است كه خود گناه كند و بندهاش را مجازات كند، اگر هر دو گناه كنند، خدا با بندهاش در گناه شریك است و شریكی كه از بنده قویتر است، مجازات قوی به خاطر گناه مقدمتر از مجازات ضعیف است. و اگر بنده گناه میكند، بنابراین رواست كه امر و نهی خداوند متوجه بنده شود و كیفر و پاداش نیز به او تعلق بگیرد و بهشت و دوزخ نصیب او شود. ابو حنیفه چنان مرعوب این استدلال شد كه گفت: «ذریهٔ بعضها من بعض والله سمیع علیم» (۹)؛ آنها فرزندانی هستند كه بعضی از بعض دیگر (در پاكی و كمال) گرفته شدهاند و خداوند شنوا و داناست. (۱۰)
●دوران امامت
دوران امامت حضرت موسیبن جعفر علیه السلام از ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه. همزمان با شهادت پدر بزرگوارش امام صادق علیه السلام آغاز شد. در این زمان حضرت ۲۰ سال داشت. در آغاز امامت، حضرت با قاتل پدرش، منصور دوانیقی رو در رو بود.
وی كه از سال ۱۳۶ خلافت اسلامی را پس از ابوالعباس سفاح به دست گرفته بود، به دلیل وصیت امام صادق علیه السلام در مورد تعیین جانشین خود و ملاحظات دیگر علنا تعرضی به امام نمیكرد. (۱۱)
ولی در خفا سیاست فشار بر حضرت را در دستور كار خویش قرار داده بود و دقیقا به همین علت بود كه امام صادق علیه السلام در وصیت خود خلیفه را به عنوان یكی از جانشینان خود معرفی كرد تا از فشارهای سیاسی بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام حداقل در منظر مردم كاسته شود، از این رو وقتی منصور دوانیقی امام صادق علیه السلام را به شهادت رساند، به فرماندار مدینه محمد بن سلیمان دستور داد «اگر جعفر بن محمد شخصی را جانشین خود قرار داده او را حاضر كن و گردنش را بزن» اما فرماندار در پاسخش نوشت: «جعفر بن محمد در وصیت نامهاش پنج نفر را جانشین قرار داده است. منصور دوانیقی، محمدبن سلیمان (فرماندار مدینه)، عبدالله بن جعفر، موسی بن جعفر و حمیده.» وی آن گاه از خلیفه پرسید كدام را گردن بزنم!؟ در مقابل منصور كه آثار خشم از این كیاست امام در سیمایش هویدا بود، گفت: اینها را نمیتوان كشت (۱۲) . وی از این پس در صدد برآمد با شیوههای سیاسی، حضرت را در فشار قرار دهد. از این زمان به مدت سی و پنج سال امام موسی بن جعفر علیه السلام در منصب امامت قرار گرفت پس از مرگ منصور، نوبت به خلافت مهدی بن عبدالله منصور رسید وی كه در سال ۱۵۸ به خلافت رسید، وقت خود را عموما به حل منازعات داخلی و كشورگشایی گذراند، لذا امام اندك فرصتی برای بیان حقایق شرع و مظلومیت اهل بیت علیهم السلام یافت.
البته خلیفه نیز برای در امان ماندن از خطر احتمالی از سوی امام، حضرت را مدتی زندانی كرد و چون تضمین گرفت كه بر علیه او نشورد، حضرت را آزاد كرد. تفصیل واقعه به روایت فضل بن ربیع از پدرش چنین است: وقتی مهدی، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را زندانی كرد، یكی از شبها حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام را در خواب دید كه به او فرمود: « یا محمد فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامكم» آیا شما به این امید بودید كه اگر ولایت یافتید، در زمین فساد كنید و قطع ارحام كنید! به دنبال این خواب، خلیفه شبانه ربیع را خواست و گفت كه موسی بن جعفر علیه السلام را نزدش حاضر كند. او این كار را كرد و چون امام حاضر شد، خلیفه دست در گردن امام انداخت و جریان خواب خود را بازگو كرد و گفت: آیا به من اطمینان میدهی بر علیه من یا فرزندانم خروج نكنی؟! بعد از آن كه تضمین گرفت، از ربیع خواست امام را به مدینه بازگرداند و او نیز شبانه همین كار را كرد. البته این اعمال و فراخواندن مكرر حضرت، موجبات نگرانی خاندان و شیعیان حضرت را فراهم میكرد؛ از جمله صاحب كشفالغمه از كتاب دلایل از ابی قتاده قمی از ابی خالد زبالی نمونهای از این نگرانی یاران را نشان میدهد. این واقعه مربوط به زمانی است كه قیام شهید فخ سركوب شد و مهدی چون عامل تحریك را امام میدانست، قسم خورد حضرت را به شهادت برساند.لذا حضرت را به دستور مهدی دستگیر كردند تا به پایتخت ببرند و وقتی به شهر زباله رسیدند، امام از ابی خالد كه با نگرانی و اندوه ایشان را نگاه میكرد، خواست نیازهایش را برطرف كند همچنین علت غم و اندوهش را پرسید. ابی خالد گفت: چرا غمگین نباشم كه تو را نزد این طاغی میبرند و من خیالم از این قضیه ناراحت است. حضرت فرمود: ای ابا خالد من از او ترسی ندارم وقتی هلال ماه، روز شد منتظر من باش.ابی خالد میگوید من كه نگران حضرت بودم، روز و شب منتظر آن لحظه بودم. تا این كه روز موعود رسید.
من اول شب در محلی كه به من وعده داده بود، منتظر ماندم، و چون كمی طول كشید به وسوسه افتادم در همین لحظه سواری از طرف عراق پیش آمد و در این بین حضرت ابوالحسن علیه السلام جلو كاروان بر قاطر خود سوار بود، مرا صدا زد و فرمود: شك مكن؛ شیطان دوست دارد كه تو را به شك بیندازد. من از خلاصی حضرت خوشحال شدم و گفتم: «الحمدلله الذی خلصك من الطاغیهٔ.»(۱۳)
بعد از مرگ مهدی عباسی در سال ۱۶۹ ه . ق هادی عباسی به خلافت رسید. وی نیز نسبت به حضرت حساسیت خاصی داشت به گونهای كه در صدد برآمد به حضرت آسیب برساند و نزدیكان امام، او را به دوری از خلیفه دعوت كردند. امام در مقابل، دست به آسمان برداشت و گفت:
«الهی كم من عدو شحذ لی ظبهٔ مدیته وارهف لی شاحذه وداف لی قواتل سمومه ولم تنم عنی عین حراسته فلما رایت ضعفی عن احتمال الفوادح و عجزی عن ملمات الجوائح صرفت ذلك عنی بحولك و قوتك لا بحولی و قوتی والقیته فی الحفیرهٔ التی احتفرها لی»؛ ای خدای من چه دشمنهایی كه از برای كشتن من شمشیر خود را تیز نمودند و دشنه خود را سوهان زدند و زهر جانگداز خود را برای هلاك من تهیه كرده و سائیدند و دیده حراست و دیدبانی آنها برای آزار من به خواب نرفت [و دائم در اندیشه قتل من بودند ] ولیكن چون ناتوانی و ضعف مرا از تحمل این بارهای سنگین بلا و این گونه گرفتاریها دیدی و عجز مرا از دچار شدن به این بلاهای جانگذار مشاهده فرمودی به حول و قوه خود آن را از من رد كردی نه به حول و قوه من؛ و دشمن مرا در گودال یا چاهی افكندی كه او آن را برای من كنده بود.»بعد از این دعا، اهل بیت حضرت از نزدش خارج شدند. امام اندكی بعد بازگشت تا خبر مرگ هادی را برایش قرائت كنند. (۱۴) در هر صورت بعد از مرگ وی نوبت به خلافت هارون الرشید رسید.
●ویژگی عصر هارون الرشید
هارون الرشید، نواده منصور دوانیقی بود و در ۲۷ ذی حجه سال ۱۴۵ ه به دنیا آمد. همزمان با وفات برادرش موسی، هادی به خلافت رسید و آن زمان (چهاردهم ربیع الاول ۱۷۰ ه . ق) ۲۲ سال داشت. هارون در دوره اوج و عظمت خلافت بنی عباس به سلطنت رسید. در این دوره دانش و فلسفه و حكمت و ادب به رشدی شگفت انگیز رسید كه البته تا حدود زیادی در حول فعالیتهای علمی امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز تا زمانی كه از شر هارون در امان بود در این نهضت فكری و علمی نقش پیشرو داشت و انبوه شاگردان فاضل او گواه این مدعاست.
دقیقا همین پیشروی امام و یارانش، هارون را به وحشت انداخت و با وجود فضای باز علمی، در صدد محصور كردن حضرت برآمد تا نفوذ معنوی و علمی ایشان را نابود سازد. هارون به این منظور در برابر حقایق دینی كه از سوی امام بیان میشد، فلسفه یونان و كتب هند و افسانهها را به عنوان ابزار فرهنگی و معنوی علم كرد و در برابر فقه و احكام پویا نیز، مانند جد خود منصور، علمای مخالف اهل بیت را تشویق كرد تا در مقابل حضرت عرض اندام كنند. حتی در مدینه منوره برای امور شرعی و احكام دینی اشخاصی را معین كرد و به مالك بن انس و كتاب موطاء او اهمیت فوق العاده داد و پسران خود را برای قرائت آن كتاب به مدینه فرستاد. تمام این كارها برای كاستن از مراجعه مردم به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بود اما غافل از این كه هر چه میكرد بر جلال و عظمت حضرت میافزود. از این رو به مقابله فیزیكی با حضرت روی آورد. در این جبهه هارون علاوه بر خود حضرت، علویان را نیز تحت فشار قرار میداد حكایتی كه در ذیل میآید شاهد این مدعا است:
عبدالله بن بزاز نیشابوری میگوید. میان من و حمید بن قحطبه طوسی معامله بود. در سالی به نزد او رفتم. وقتی خبر آمدن مرا شنید در همان روز پیش از آن كه جامههای سفر را تغییر دهم مرا طلبید و این در ماه مبارك رمضان و وقت زوال بود. وقتی داخل شدم دیدم در خانه نشسته است و نهر آبی در میان آن خانه جاری است.
چون سلام كردم و نشستم سفره غذا را پهن كرد. من كه یادم نبود روزهام دست به سفره بردم ولی بلافاصله یادم آمد روزهام، لذا دست كشیدم. حمید پرسید: چرا غذا نمیخوری؟ گفتم: ماه مبارك رمضان است و من روزهام شاید شما عذری دارید كه موجب افطار شده است او گفت: من عذری ندارم. و همان لحظه گریان شد. وقتی غذایش را خورد. پرسیدم برای چه گریه كردی، گفت: وقتی كه هارون در طوس بود شبی مرا خواست. وقتی نزد او رفتم دیدم شمعی نزد او میسوزد و شمشیر برهنهای نزد اوست و خادمی در كنارش. وقتی مرا دید گفت: چگونه است اطاعت تو از من؟ گفتم: به جان و مال تو را اطاعت میكنم. لحظاتی سر به زیر انداخت و به من اجازه برگشتن داد. وقتی به خانه رسیدم دوباره پیك او به دنبالم آمد و من نزد خلیفه برگشتم. باز پرسید چگونه است اطاعت تو؟ گفتم: فرمانبردار تو از جان و مال و زن و فرزند هستم. او تبسمی كرد و اجازه مرخصی داد. تا داخل خانه شدم باز فرستادهاش مرا خواست. نزد او رفتم: پرسید اطاعت تو از ما چه اندازه است؟ گفتم: تو را اطاعت میكنم در جان و مال و زن و فرزند و دین خود.
او تا این پاسخ را شنید خندید و گفت: این شمشیر را بگیر و به آنچه این خادم گفت، عمل كن.
خادم شمشیر را به من داد و مرا به خانهای آورد و قفل را باز كرد. وقتی داخل شدیم چاهی دیدم كه در صحن خانه كندهاند. سه اتاق در بسته هم آنجا بود در یكی را باز كرد دیدم بیست نفر از پیران و جوانان و كودكان كه گیسوها و كاكلها داشتند [نشانه سیادت] همه در بند و زنجیر هستند و همه از فرزندان امیرمؤمنان علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام هستند. آن خادم گفت: كه خلیفه از تو خواسته اینها را گردن بزنی. پس یك یك را بیرون میآورد و من در كنار چاه ایشان را گردن میزدم تا آن كه همه را گردن زدم و او سرها و بدنها را در چاه انداخت. آن گاه در اتاق دوم را گشود آنجا نیز بیست نفر بودند آنها را هم گردن زدم. در اتاق سوم هم بیست نفر بودند آنها را هم كشتم تا این كه نوبت نفر بیستم شد، مرد پیری بود. گفت: دستت بریده باد ای ملعون! چه عذر خواهی داشت نزد جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از تو بپرسد چرا شصت نفر از فرزندان بیگناه مرا كشتی؟ تا این سخن را شنیدم بر خود لرزیدم. خادم پیش آمد و فریاد زد كه چرا معطلی! من او را نیز گردن زدم. حال با این وضع كه شصت نفر را گردن زدم، روزه و نماز چه فایدهای به حالم دارد. (۱۵)
آری همین روایت دردناك خود گوشهای از سختگیریهای هارون نسبت به علویان را نشان میدهد. اما درباره فشار بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام میتوان دوره طولانی زندان را بارزترین فشار خلیفه دانست كه بر حضرت وارد كرد. و سرانجام امام موسی بن جعفر علیه السلام به دستور هارون و به دست سندی بن شاهك با خرمای زهرآلود مسموم گردید و مطابق قول مشهور در روز جمعه ۲۵ رجب سال ۱۸۳ ه . ق به شهادت رسید. (۱۶)
پینوشتها:
۱- شرح مفصل این خبر را در اصول كافی، ج۱ ص۳۸۵، حدیث ۱، باب موالید ائمهٔ بخوانید و المحاسن ص۳۱۴.
۲- سال ۱۲۹ هجری نیز نقل شده است به كافی، ج۱، ص۴۷۶/ بحارالانوار، ج ۴۸، ص۲/ ارشاد مفید ص۲۶۹/ كشف الغمه ج۲، ص۲۱۲ / اعلام الوری ص۲۸۶، و ۳۱۰، رجوع كنید.
۳- شعر از ابوالفضل آسمانی.
۴- اصول كافی، ج۱، ص۴۷۷.
۵- مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۳۸۲/ كشف الغمهٔ، ج۲، ص۲۱۲/ الارشاد مفید، ص۲۷۰ / فصول المهمهٔ، ص۲۱۴.
۶- محاسن برقی، ج۲، ص۳۱۴.
۷- اصول كافی، ج۱، ص۳۱۰.
۸- اصول كافی، ج۲، ص ۴۱۸ و همچنین در ج۱، ص۳۱۱.
۹- آل عمران، ۳۴.
۱۰- مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۱۴.
۱۱- مناقب ابن شهرآشوب، ج۴ ص۳۴۹.
۱۲- بحارالانوار، ج۴۷، ص۳/ مناقب ابن شهرآشوب، ص۳۲۰/ اصول كافی، ج۱، ص۳۱۰ (مالی الی قتل هولا سبیل. اعلام الوری، ص ۲۹۰) .
۱۳- اصول كافی، ج۱، ص۴۷۷ / بحار الانوار، ج ۴۸، ص۱۵۱.
۱۴- فصول المهمه، ص۲۷۱.
۱۵- عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۰۰.
۱۶- مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۳۴۹.
۱- شرح مفصل این خبر را در اصول كافی، ج۱ ص۳۸۵، حدیث ۱، باب موالید ائمهٔ بخوانید و المحاسن ص۳۱۴.
۲- سال ۱۲۹ هجری نیز نقل شده است به كافی، ج۱، ص۴۷۶/ بحارالانوار، ج ۴۸، ص۲/ ارشاد مفید ص۲۶۹/ كشف الغمه ج۲، ص۲۱۲ / اعلام الوری ص۲۸۶، و ۳۱۰، رجوع كنید.
۳- شعر از ابوالفضل آسمانی.
۴- اصول كافی، ج۱، ص۴۷۷.
۵- مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۳۸۲/ كشف الغمهٔ، ج۲، ص۲۱۲/ الارشاد مفید، ص۲۷۰ / فصول المهمهٔ، ص۲۱۴.
۶- محاسن برقی، ج۲، ص۳۱۴.
۷- اصول كافی، ج۱، ص۳۱۰.
۸- اصول كافی، ج۲، ص ۴۱۸ و همچنین در ج۱، ص۳۱۱.
۹- آل عمران، ۳۴.
۱۰- مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۱۴.
۱۱- مناقب ابن شهرآشوب، ج۴ ص۳۴۹.
۱۲- بحارالانوار، ج۴۷، ص۳/ مناقب ابن شهرآشوب، ص۳۲۰/ اصول كافی، ج۱، ص۳۱۰ (مالی الی قتل هولا سبیل. اعلام الوری، ص ۲۹۰) .
۱۳- اصول كافی، ج۱، ص۴۷۷ / بحار الانوار، ج ۴۸، ص۱۵۱.
۱۴- فصول المهمه، ص۲۷۱.
۱۵- عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۰۰.
۱۶- مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۳۴۹.
منبع : تبیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست