چهارشنبه, ۶ تیر, ۱۴۰۳ / 26 June, 2024
مجله ویستا


وابستگی سالم و ناسالم


وابستگی سالم و ناسالم
وابستگی به نظر واژه دوپهلویی است! چرا كه آدمی نمی داند این كلمه در مفهوم خاص رابطه های بین فردی سالم را معنا می كند یا ناسالم بودن آن را به تصویر می كشاند! به تعبیر بسیاری از ما وابستگی یعنی ارتباطی تنگاتنگ از روی علاقه به یكدیگر و... كه به طبع این مفهوم در فرهنگ ما بسیار مورد تایید است، چرا كه آن را به عنوان یك عامل مهم در روابط اجتماعی خود تلقی می كنیم.
مجموعه پربیننده «نرگس» شاید بنا به چند دلیل عمده توانسته این عنوان را به خود اختصاص دهد!
به نظر می رسد حضور زنده یاد پوپك گلدره كه در آخرین بازی خود در این مجموعه، در نقش اول ظاهر شد، اولین عامل به شمار می رفت.
دومین دلیل به پخش هر شب این مجموعه بازمی گردد كه برای اول بار در سینما این اتفاق رخ داده است. سوم به خاطر بازی های خوب و بسزایی كه اكثریت بازیگران به خوبی از عهده نقش خود برآمدند به ویژه نباید از نقش شوكت با بازی حسن پورشیرازی به آسانی گذشت. آنچه ضروری به نظر می رسد (از نظر نگارنده) پرداخت به تكنیك سینمایی و نوع بازی و عوامل ساخت آن نیست، بلكه به محتوای داستانی این مجموعه بازمی گردد كه عناصر شخصیتی داستان در یك سلسله روابط ناسالم قرار دارند كه ریشه آن از خانواده ناسالم نشأت می گیرد و به جاست كه انتظار پردازش این شخصیت ها را داشته باشیم، شخصیت هایی كه اكثر آنان از وابستگی ناسالم رنج می برند.
وابستگی به نظر واژه دوپهلویی است! چرا كه آدمی نمی داند این كلمه در مفهوم خاص خود رابطه های بین فردی سالم را معنا می كند یا ناسالم بودن آن را به تصویر می كشاند! به تعبیر بسیاری از ما وابستگی یعنی ارتباطی تنگاتنگ از روی علاقه به یكدیگر و... كه به طبع این مفهوم در فرهنگ ما بسیار مورد تایید می باشد. چرا كه آن را به عنوان یك عامل مهم در روابط اجتماعی خود تلقی می كنیم، آنچه كه در مجموعه تلویزیونی «نرگس» اتفاق نمی افتد از نوع وابستگی ناسالم معنا می شود!
در وابستگی سالم هنگامی كه افراد به یكدیگر نیاز دارند این نیاز با توجه به یك مناسبت فردی شكل می گیرد، در این حالت، فرد برای كمك گرفتن، درخواست می كند، گیرنده كمك پذیرای آن خواهد بود و هر دو به یكدیگر احترام می گذارند. «نرگس، با ویژگی شخصیتی كنترل گر و نقش مراقب تلاش دارد به خواهرش نسرین كمك نماید و این در معنای وابستگی سالم نمی گنجد. او برخوردار از حس «فزون خواهی» برای خود و تنها خواهرش است. از او در هیچ جا نمی بینیم كه به دیگران كمك كند. بر عكس این دیگران هستند كه به او كمك می كنند. مثل سمانه دوستش كه با وجود همسر و زندگی، گویی هیچ وظیفه ای نداشت جز به فكر نرگس بودن. او تمامی اوقات خود را صرف نگرانی های نرگس می كرد كه او نیز نگران خواهرش بود و یا كمك و مساعدت مالی و كاری احسان در قبل از ازدواج در نرگس آنقدر تاثیرگذار نبود كه حتی پس از ازدواج با او و در زمان گرفتاری وی به علت اتهام به قتل، پس از شنیدن خبر اتهام شوهرش در شهرستان چند روزی ماند تا حتما خواهرش را پیدا كند و با او بازگردد.
به نظر می رسد، نرگس در یك جاده یكطرفه حركت می كرد، اگرچه تلاش داشت بسیار واقعی به نظر آید، اما وی با این شكل از رفتار خود در واقع نشان داد كه مفهوم مشاركت را در وابستگی سالم به درستی نتوانسته درك كند و حد و مرز مشخصی در روابط با خواهرش قائل نیست. به نظر می آید كه نرگس حسن مطلق دارای روحیه انعطاف پذیری است. با شخصیت كنترل گر و مداخله گرش، این انعطاف را زیرسؤال می برد!
او به تصمیمات نسرین هر چند غلط به كلام مخالفت نمی كند، اما با رفتار و اعمال خود ساز مخالفت خود را به او نشان می دهد.
«نسرین» به دنبال كسب استقلال و هویت فردی خود در خانه و اجتماع تلاشی ساختارشكن را دنبال می كند، [می خواهم پولدار بشوم، چرا ولم نمی كنید، چرا دست از سرم برنمی دارید] اینها جملاتی است كه نسرین برای اثبات برخورداری از این حق در رابطه با نرگس به كار می برد! وی چون كودك فراموش شده ای است كه زمانی او را به یاد آورند كه خیلی دیر شده است. دیر، چون نسرین دختر بزرگسالی شده بود كه برای اثبات بزرگ شدن ازدواج با بهروز را انتخاب كرد. وی با این انتخاب به نوعی می خواست به استقلالی كه به او داده نشده بود، دست یابد و خود تصمیم گیرنده باشد. این انتخاب صرفاً به دلیل هویت و شخصیتی است كه نسرین به دنبال آن می گردد. وی بر خلاف نرگس به طور واضح و روشن و البته مستقیم اقدام می كند. او حد و مرز خود را می شناسد و یا حداقل می خواهد كه آن را بشناسد. هر كه دخالت مستقیمی در زندگی نرگس كند، مگر لجبازی به دلیل مداخلات نرگس، اما به هر جهت تصویری كه از نسرین به نمایش گذاشته می شد، تصویری كودكانه و كودن است.
نرگس، در نقش شبه والد به طبع مانع از استقلال و خودمختاری خواهرش می شود! این حس استقلال حتی در دورانی كه نسرین یك مادر است و می خواهد برای جدایی از شوهر و یا نرفتن به سر كار بیمارستان و... اقدام نماید به چشم می خورد.
ظاهراً تمام آدم های دور و بر نسرین بد هستند، میترا دوست مناسبی برای نسرین نیست و نرگس آنقدر بر این رابطه كنترل دارد كه دوست وی متوجه احساس نرگس به خود می شود، اما رویا (خانم دكتر) كه برای زایمان نسرین بسیار به او كمك كرده، چگونه است كه نرگس همچنان نگران از رابطه او با خواهرش به نظر می رسد. [اشاره به صحنه ای كه نسرین می خواهد با رویا برای یافتن خانه همراه او شود].
و این در حالی است كه در «بد بودن» آدم هایی كه نسرین با آنها در رفت و آمد است به تعاریفی سطحی و گذرایی بسنده می شود. این دو خواهر، در نقش های بسته كودك و شبه والد، تنها تصویری از یك جنگ سرد روانی را از خود نشان می دهند، به عبارتی بار هیجانات منفی این مجموعه به قدری قوی در بیننده تاثیر می گذارد كه جایی برای منطقی و تعقلی فكر كردن به موارد گفته شده، نمی گذارد!
نرگس، همان گونه كه اشاره شد، از كسی كمك نمی خواهد، او تنها به فكر تغییر رفتار نسرین است، حال آنكه اگر نرگس از خودش بپرسد كه چه كاری برای خواهرش می توانست انجام دهد، باید پاسخ بدهد، كمك و همراهی به جای كنترل، با عشق و مهر بدون افراط و بدون ترس از دست دادن. ترسی كه همیشه با نرگس در رابطه با نسرین وجود داشت و همین ترس موجبات رفتار سوگیرانه از طرف نسرین را فراهم ساخته و حتی پس از مادر شدن او سایه تصمیم گیری بر او سوار است!
بدون شك گروهی از كسانی كه این مجموعه تلویزیونی را دیده اند خلاف نظر نگارنده را دارند، به عبارتی نرگس را مسئول، خویشتندار، دلسوز و... می دانند و البته پر واضح است كه این نگاه، قابل تعمق و احترام است، اما از منظر روان شناسی وابستگی و مسئولیت روابط نرگس با دیگران از نوع ناسالم تعریف می شود.
اما راهكاری كه می توان برای این عدم وابستگی ارائه داد این است: نرگس باید تلاش می كرد تا نسرین بدون او كاری را به تنهایی انجام بدهد نه آنكه نسرین این را به نرگس بقبولاند كه «تو كار خودت را بكن من مراقب خودم هستم». دوم، نرگس بایستی مراقب كلام و صحبت های خود با نسرین می بود تا ناخواسته روابط گذشته و كهنه را زنده نكند. «می خواهی من كمكت كنم»، «می خواهی من باهات بیام»، «آخه نسرین تو» و... . دیگر اینكه مراقب انگیزه های خود (نقش مادرانه نرگس) باشد و اینكه از روی ترس و نگرانی كاری انجام ندهد و در آخر اینكه برای درخواست و كمك و برنامه ریزی و آنگاه تصمیم گیری عاقلانه آماده شود، نه اینكه عادت ها جای خود را به برنامه ریزی بدهد. شوكت نیز در قالب یك پدر، نگاه عاقلانه ای به ازدواج نامناسب پسرش با نسرین داشت. او نیز در حد افراط، بسیار سلطه جو و كنترل گر بود، اما می شد به جای دادن یك نقش قوی منفی تا حد افراط و كشاندن به ماجراهای جنایت و... شخصیت این پدر سلطه گر و كنترل كننده را به تعدیل رفتار سوق داد.
فخرالسادات كهندانی
منبع : روزنامه همشهری