چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا
ایران، عراق جدید و نظام امنیت منطقهای خلیج فارس
![ایران، عراق جدید و نظام امنیت منطقهای خلیج فارس](/mag/i/2/o4iln.jpg)
انجام تحولات سیاسی در عراق و به قدرت رسیدن شیعیان در این كشور، چشم انداز قدرت و سیاست در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس را تحت تأثیر قرار داده است. فوریترین نتیجه این تحولات، افزایش حوزههای ظرفیتسازی در سیاست خارجی ایران نه تنها در روابط با عراق بلكه در روابط با كشورهای حاشیه جنوبی منطقه خلیج فارس، جهان عرب و قدرتهای بزرگ میباشد. امری كه در قالب نگرانیهای جهان عرب از شكلگیری هلال شیعی و در نزد قدرتهای خارجی از افزایش نقش و نفوذ ایران در سطح منطقه یاد میشود. همزمان با افزایش نقش ایران، خروج عراق از حالت یك بازیگر تهدیدآمیز و همچنین روند تغییر شكل ماهیت تهدیدات امنیتی در شرایط جدید، ضرورت شكلگیری نظام امنیت منطقهای مبتنی بر ویژگیها و تحولات جدید سیاسی اجتناب ناپذیر گردیده است. اهمیت تحولات جدید به دلیل ورود پررنگ عنصر شیعه در تقویت روابط ایران و عراق و تأثیرات آن بر شكل قدرت و سیاست در منطقه خلیج فارس است. از نظر نویسنده تقویت و حمایت ایران از نقش عنصر شیعه در عراق جدید نه صرفاً بر اساس تقویت زمینههای ایدئولوژیك بلكه در جهت استراتژیك كردن نقش شیعیان در تحولات قدرت و سیاست منطقه و از این طریق تثبیت و تقویت نقش و نفوذ ایران درحوزههای رقابت و نفوذ در منطقه خاورمیانه و به خصوص منطقه خلیج فارس میباشد. منطق این استدلال این است كه بازیهای آینده در منطقه خاورمیانه نه صرفاً بر اساس ایدئولوژیها بلكه برای تثبیت حوزههای نفوذ و نقشها صورت میگیرد. طبیعی است جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین بازیگر این منطقه سعی در تثبیت نقش خود در این روند انتقالی دارد. از این لحاظ جایگاه عراق جدید در حوزهٔ سیاست خارجی ایران بر اساس فراهم آوردن زمینه های فرصتسازی در جهت شكل گیری نظام امنیت جدید منطقهای خلیج فارس قابل تعریف است.
اول) ایران و عراق جدید: ورود عنصر شیعی
بهره گیری از نقش فرصت ساز عنصر شیعی در حوزه سیاست خارجی ایران در گذشته به دو دلیل مورد استفاده مناسب قرار نگرفت. اول- عدم اعتنای رژیم سابق ایران به نقش ایدئولوژی و مذهب در حوزهٔ ظرفیتسازی سیاست خارجی بود كه منجر به عدم استفاده مطلوب از نقش عنصر شیعی در تنظیم سیاست خارجی میگردید. هر چند بعضی از تحلیلگران خارجی معتقدند كه رژیم گذشته ایران از عنصر شیعه به خصوص در لبنان (از طریق جنبش امام موسی صدر) و عراق (حمایت غیر مستقیم از حزب الدعوه) و سایر نقاط در دههٔ ۱۹۷۰ استفاده كرد، اما استفاده از نقش فرصت ساز شیعه برای گسترش ظرفیتسازی در حوزهٔ سیاست خارجی ایران برای اولین بار با انجام تحولات جدید در عراق صورت گرفته است.
نكته محوری در شرایط حاضر این است كه درجه تعاملات ایران با شیعیان عراق برای اولین بار بر محور اتصالات طبیعی فرهنگی و سیاسی بین ملتها و دولتها بطور همزمان قرار گرفته است. به عبارت دیگر اگر هم در گذشته استفاده اندكی از عنصر شیعه گردید در درجه اول در چارچوب سازماندهی گروههایی بود كه با رژیمها و گروههای مدافع ایدئولوژی افراطی ملیتگرایی عربی مخالفت میورزیدند. یعنی رژیمهایی همچون عراق و لبنان كه از دیدگاههای ضد ایرانی حمایت میكردند. اما در شرایط حاضر محور تعاملات شیعان ایران و عراق بر مبنای اتصالات و تعاملات طبیعی و بالقوه مذهبی- ایدئولوژیك موجود بین دو طرف است تا سیاستهای دولتی رژیمهای دو كشور ایران و عراق برای تحت فشار قرار دادن یكدیگر.
دلیل دوم به سیاستهای سركوب گرایانه رژیم بعثی و اقلیت مسلط سنی در بغداد در نادیده گرفتن حضور و نقش شیعیان در ساخت قدرت و سیاست عراق برمیگردد كه مانع جدی برای استفاده از عنصر شیعه در سیاست خارجی ایران محسوب میشد. از دیدگاه حكومت بعثی، مفهوم تشیع پیوند ناگسستنی با ایران داشت. بهمین دلیل در طول سه دهه گذشته، سیاستهای حكومت بعثی فراتر از اعمال تبعیض به سركوب جدی شیعیان نیز تغییر شكل داد. در این روند رژیم عراق با مردود شمردن خواستههای شیعیان به این علت كه فرقهگرایانه، تفرقه افكنانه و الهام یافته از ایران بودند، نقش شیعیان را در ساختار قدرت و سیاست و پستهای كلیدی بسیار اندك كرد و با برخورد شدید با فعالیتهای سیاسی آنها به سركوب وحشیانه آنها پرداخت.
در شرایط جدید، با تغییر ساخت قدرت و سیاست در عراق و قرار گرفتن اكثریت شیعه در رأس حكومت عراق، زمینههای فرصتسازی جدیدی برای سیاست خارجی ایران در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی فراهم گردیده است: در سطح ملی و روابط دوجانبه، حضور شیعیان در رأس قدرت، زمینههای ایجاد روابط استراتژیك مبتنی بر همكاریهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی- امنیتی را فراهم میسازد. با توجه به اینكه دولت جدید عراق وظیفه اجرایی هدایت كشور را بر عهده دارد، لذا حجم فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در زمینههای مختلف همچون ارتباطات رسانهای، توریسم مذهبی، تبادلات دانشگاهی و سمینارهای علمی، گسترش ارتباطات در حوزههای علمیه، طرحهای مشترك پژوهشی و … افزایش مییابد. این امر نقش مهمی در بازتعریف تعاملات فرهنگی و نوع نگاه جدید و مثبت دو ملت به یكدیگر و منجر به خروج از زمینههای بیاعتمادی و سوءظنهای گذشته خواهد شد.
در سطح منطقهای، بیش از هر چیز تقویت عنصر شیعه در عراق جدید، نقش مهمی در متعادل كردن روابط ایران با ملتهای شیعی منطقه و با جهان عرب خواهد داشت. بیتردید وقوع تحولات سیاسی جدید در عراق، نقطه عطفی در تقویت جایگاه شیعیان در منطقه و جهان به شمار میآید. پیش از آن، بروز انقلاب اسلامی، جایگاه شیعیان در منطقه را وارد مرحله جدیدی كرده بود. در واقع انقلاب اسلامی ایران به شیعیان جرأت داد تا هویتشان را بیان كنند و ابزاری در اختیار آنان گذاشت تا حضور خود را برای دیگران محسوس سازند. در شرایط جدید، شیعیان كه به تعبیر یكی از متخصصین مسایل منطقه «مسلمانان فراموش شده» بودند، به یكباره به عنوان یكی از مهمترین نیروهای تأثیر گذار در مسایل منطقه وارد عرصه تحولات خاورمیانه شدهاند.
نگاهی به بعضی از آمار و ارقام نشانگر زمینههای بالقوه قدرت شیعیان و آینده جایگاه و نقش آنها در منطقه خلیج فارس، خاورمیانه و جهان میباشد. در حال حاضر جمعیت شیعه جهان بین ۱۲۰ تا ۲۰۰ میلیون نفر تخمین زده میشود. این جمعیت در ایران، عراق، بحرین و آذربایجان در اكثریت هستند و در كشورهای عربستان سعودی، لبنان، سوریه، كویت، قطر، امارات، یمن، افغانستان، هند و پاكستان در اقلیت بشر میبرند. تخمین جمعیت شیعه عرب حدود ۱۴ میلیون نفر است كه در كشورهای حاشیه خلیج فارس مستقر میباشند. حدود ۵ درصد از ذخایر نفتی جهان در مناطقی قرار دارد كه شیعیان در آن ساكن هستند. كشورهای با اكثریت جمعیت شیعی از این لحاظ بر حدود ۳۰ درصد ذخایر نفت دنیا شامل ایران، عراق و آذربایجان دسترسی دارند. اگر قسمت شرق عربستان سعودی به این ارقام اضافه شود، این مقدار به حدود ۵۰ درصد میرسد. با توجه به چنین ویژگیهایی، نقش ایران به عنوان مركز تحولات شیعی در جهان در سالهای آینده حائز اهمیت فراوانی میگردد.
در سطح بینالمللی نیز تقویت نقش عنصر شیعه در عراق جدید و تأثیرات آن بر روابط بینالملل عراق میتواند زمینههای فرصتسازی زیادی را در چارچوب تنظیم روابط بینالملل ایران وحل معضلات استراتژیك این كشور در منطقه و با قدرتهای بزرگ جهانی همچون آمریكا فراهم سازد. بیتردید بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر بر اهمیت نقش ایران برای نظام بینالملل و قدرتهای بزرگ در ایجاد ثبات و امنیت منطقهای افزوده شده است. این امر بیش از هر نقطهی دیگر در عراق جدید تجلی مییابد كه ایران به دلیل اتصالات فرهنگی، سیاسی و امنیتی دارای نفوذ فراوانی است. اهمیت نقش ایران در عراق جدید بر یك منطق ساده استوار است: حفظ ثبات در عراق برای آمریكا دارای اهمیت حیاتی است؛ ایران دارای ابزارهای نفوذ قوی (طبیعی) در جهت حفظ امنیت و ثبات برخوردار است؛ بنابراین آمریكا برای حفظ امنیت در عراق به ایران نیاز دارد. این امر فرصت گرانبهایی در اختیار ایران قرار میدهد كه زمینههای فرصتسازی در سیاست خارجی خود را افزایش دهد و به تعریف جدید از نقش و موقعیت خود در منطقه و به خصوص نظام امنیت منطقهای خلیج فارس بپردازد.
دوم) ایران و شیعیان عراق: اتصال استراتژیك
زمینههای تقویت ظرفیتسازی از طریق نقش و عنصر شیعه در عراق جدید وقتی فراهم میشود كه نقش عنصر شیعی در چارچوب برقراری روابط استراتژیك در حاكمیت سیاسی عراق و از آن طریق تقویت ظرفیتهای فرصتسازی در سطح روابط دولتها در زمینههای سیاسی- امنیتی، اقتصادی و فرهنگی تعریف شود. به عبارت دیگر استراتژیك كردن نقش شیعی به معنای تقویت و تثبیت موقعیت نقش ایران در حوزههای نفوذ و رقابت در منطقه و به خصوص خلیج فارس میگردد. در واقع از طریق همكاری با دولت همكار و دوست در عراق، جمهوری اسلامی ایران میتواند به بسیاری از اهداف استراتژیك خود از جمله تعریف جدید از مشاركت در ترتیبات امنیتی منطقه و تنظیم روابط متعادل با جهان عرب و قدرتهای بزرگ دست یابد.
منطق اتصال استراتژیك از طریق عنصر شیعه به این واقعیت برمیگردد كه بازیهای آینده در منطقه خاورمیانه نه صرفاً بر اساس ایدئولوژی بلكه برای تثبیت حوزههای نفوذ و نقشها صورت میپذیرد. در این راستا درجه نفوذ و نقش ایران در منطقه به درجه اتصال استراتژیك و هدایت روابط با گروههای سیاسی متحد و دوست همچون حزبالله، مجلس اعلای انقلاب اسلامی، حزب الدعوه و… در جهت تثبیت موقعیت و نقش و جایگاه آنها در حاكمیت سیاسی دولتها دارد. چرا كه این گروهها تنها در چارچوب دولتها و حمایتها و مشروعیت مردمی قادر به تداوم فعالیتها و نقشآفرینی در دراز مدت خواهند بود. بهمین دلیل نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران از طریق این گروههای سیاسی باید فراتر از مسایل صرف امنیتی- تقابلی به سوی مسایل استراتژیك و نقشسازی هدایت شود.
از سوی دیگر ویژگیهای ساخت قدرت و سیاست در منطقه خاورمیانه به گونهای است كه همواره درجهای از رقابتها، اعم از سازنده، یا غیرسازنده، در بین بازیگران اصلی منطقهای و فرامنطقهای وجود خواهد داشت. در گذشته حضور بازیگران مداخلهگر خارجی عامل اصلی متعادل كننده قدرت و سیاست در این منطقه بود. با شكلگیری وضعیتهای جدید سیاسی در قالب بحرانهایی همچون بحران عراق و اخیراً بحران لبنان و مقاومت حزبالله در جنگ با ارتش مجهز اسرائیل و به دنبال آنها آشكار شدن بسیاری از واقعیتهای سیاسی و فرهنگی در منطقه، مشاهده میشود كه روز به روز نقش قدرتهای بزرگ در این منطقه با چالشهای جدی روبرو میشود. دلیل این امر بیش از هر چیز به مقاومت ملتها و ضدیت افكار عمومی با حضور نیروهای خارجی و دخالتهای آشكار و روزافزون آنها در امور جوامع منطقه است. همانگونه كه بحران عراق نشان داد اصولاً پیشبرد سیاستهای دمكراسی سازی و جنگ علیه تروریسم با ابزارهای فعلی از جمله هدایت جنگها نه زبان مشترك و قابل فهم در میان تودههای خاورمیانه مییابد و نه شنونده مناسب پیدا میكند. در چنین شرایطی به همان اندازه بر اهمیت و نقش حضور بازیگران و قدرتهای اصلی منطقه ای همچون ایران كه دارای پایههای مستقل قدرت به خصوص از جنبههای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی هستند به عنوان عنصر متعادل كننده قدرت در سطح منطقه روز به روز افزوده میشود.
لذا با تحولات جدید ایجاد تعادل در آینده سیاست و قدرت در منطقه خاورمیانه نیازمند درجهای از حضور همزمان قدرتهای خارجی و با كمك و همكاری قدرتهای منطقهای است. امری كه به «نیازمندی متقابل» تعبیر میشود. به عبارت دیگر ضمن اینكه قدرتهای خارجی برای حفظ منافع خود به نقش و حضور قدرتهای منطقهای نیازمندند، قدرتهای منطقهای نیز برای فرصتسازی و تثبیت پایههای نفوذ و نقش خود به قدرتهای فرامنطقهای و صاحب نفوذ نیاز دارند. این استدلال بر این منطق استوار است كه صرف بهرهمندی از پایههای قدرت در سطح ملی، ملاك اعتبار و فرصتسازی در صحنه خارجی نیست، بلكه قدرت دولتها (بالقوه) باید تبدیل به نقش (بالفعل) از طریق كسب همكاری و پذیرش قواعد بازی و نقش سایر بازیگران در سطح فراملی شود تا زمینههای فرصتسازی برای آن كشور در صحنه سیاست بینالملل پدید آید. به عبارت دیگر استفاده از ظرفیتهای ملی ثروت و قدرت كشورها تنها تا حدود مشخصی زمینهساز دستیابی به سهم متناسبی از نقشها میباشند. بعد دیگر نقش آفرینی بستگی به درجه نفوذ در خارج از مرزهای ملی دارد. به همین دلیل در تقسیم نقشها وجود درجهای از همكاری متقابل بین بازیگران در قالب بازی برد- برد ضروری است. در واقع نقش بازیگران اصلی در این روند، همكاری در جهت خواست واراده موجود و ایجاد ثبات و امنیت است تا در سایه آن نقشها و زمینههای فرصتسازی قابلیت بالقوه ظهور پیدا كرده است و از آن طریق در قالب نظامهای كارآمد اقتصادی، سیاسی و امنیتی منجر به منافع ملموس برای تمامی بازیگران گردد.در فرآیند تحولات جدیدسیاسی در منطقه، عراق جدید به عنوان مهمترین حلقه اتصال استراتژیك ایران به حوزههای رقابت و نفوذ و دستیابی به نقشهای متناسب با پایههای قدرت ایران در دامنه نفوذ مستقیم و غیرمستقیم در سطح منطقه و به خصوص خلیج فارس به حساب میآید. از این لحاظ نقش سازی ایران از طریق عراق باید با در نظر گرفتن اتصال درون دادها و برون دادها صورت پذیرد. بدین معنی كه جمهوری اسلامی ایران ضمن اینكه از ابزارها و پایههای قدرت ملی خود از جمله ژئوپلتیك، روابط نزدیك با بازیگران اصلی صحنه سیاسی عراق، ظرفیتهای فرهنگی و اقتصادی و … در جهت متعادل كردن شرایط جدید منطقه استفاده میكند، به این واقعیت نیز توجه داشته باشد كه دامنه نقش آفرینی در خارج از مرزهای ملی نیازمند هدایت بازی و پذیرش نسبی نقش سایر بازیگران در روند موجود نیز میباشد.
بیتردید با انجام تحولات جدید سیاسی و سقوط رژیم بعثی عراق، جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین قدرت منطقه خلیج فارس ظهور كرده است. این امر موجب نگرانیهای جدی در جهان عرب و به خصوص كشورهای منطقهای خلیج فارس گردیده كه بعضاً در قالب طرح هلال شیعی مطرح میشود. از سوی دیگر قدرتهای تأثیرگذار خارجی و در رأس آنها آمریكا نیز افزایش نقش و نفوذ ایران در منطقه شدیداً نگران هستند. بهمین دلیل شاهد نوعی رقابت در جهت تثبیت نفوذ میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به خصوص در خصوص در عراق هستیم. تلاش ایران در جهت تثبیت نفوذ منطقهای خود باید با در نظر گرفتن شرایط منطقهای و خواستههای سایر بازیگران صورت پذیرد. لذا بازی ایران در درجه اول باید در سطح دولتها شكل گیرد. در صحنه عراق جدید، ایران باید در قدم اول در جهت تقویت تثبیت دولت جدید گام بردارد تا از آن طریق در درجه دوم زمینههای فرصتسازی سیاسی- امنیتی، فرهنگی و اقتصادی خود را در قالب برقراری روابط استراتژیك در سطح دولتها فراهم كند. در شرایط جدید این امر باید براساس اشتراكات در منافع صورت گیرد تا همانند گذشته براساس تضادها و روابط مبتنی بر تهدید متقابل.
▪ هلال شیعی: تلاقی ایدئولوژی و پراگماتیسم در سیاست خارجی ایران
نگرانی از شكلگیری هلال شیعی به دلیل نگرانی از افزایش نقش و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران است. بحث در زمینه شكل گیری هلال شیعی برای نخستین بار توسط ملك عبدالله پادشاه اردن مطرح گردید كه به نوعی نمایانگر نگرانی جهان عرب از به قدرت رسیدن شیعیان در یك كشور عربی(عراق) برای اولین بار میباشد. نگرانی از افزایش نقش و نفوذ ایران در قالب هلال شیعی بطور مكرر توسط سایر رهبران و مقامات جهان عرب از جمله حسنی مبارك رئیس جمهور مصر آمده كه: «شیعیان منطقه بیشتر از آنكه به كشورهایشان وفادار باشند، به ایران وفا دارند.» یا سعودالفیصل در بیان نگرانی عربستان سعودی از افزایش نفوذ ایران در عراق و بطور كلی شیعیان در منطقه ابراز میدارد: «ما همه با ایران جنگیدیم كه نگذاریم عراق را اشغال كند، اما حالا ما همه كشور (عراق) را بدون دلیل به ایران تقدیم كردهایم.»
نگرانی جهان عرب از شكلگیری «هلال شیعی» یا «ژئوپكتیك شیعی» بر این اساس قرار دارد كه در درجه اول پررنگ شدن نقش عنصر شیعی در ساختار قدرت منطقه با ایجاد زمینههای ائتلاف بین ایران و عراق، ساخت قدرت و سیاست در منطقه را به ضرر جوامع سنی كه حكومتها را در اختیار دارند به هم میزند. در درجه دوم این ائتلاف در درون سرزمینهایی صورت میگیرد (ایران، عراق، سوریه و لبنان) كه در آنها حكومتهای مخالف نظم سنتی موجود در رأس قدرت قرار دارند و این اتصال استراتژیك تعادل قدرت را بهم میریزد. و در درجه سوم، تشكیل و تقویت چنین ائتلافی با نوع نگاه متفاوت نسبت به نقش بازیگران و حضور قدرتهای بزرگ، تهدیدی برای حكومتهای محافظهكار منطقه به حساب میآید. این امر به خصوص از لحاظ تأثیرگذاری بر اقلیتهای شیعی حوزه خلیج فارس حائز اهمیت است. بیتردید استقرار یك نظام شیعی مردم سالار با محوریت ایدئولوژیك میتواند مشروعیت نظامهای بسته سنی منطقه را با چالش روبرو سازد. به عنوان مثال تصویب قانون اساسی پیشروی عراق و اصول مندرج در آن، در صورت اجرای كامل، میتواند به تهدیدی بالقوه برای كشورهای منطقه خلیج فارس تبدیل گردد. بیتردید حضور پررنگ ایران در عراق جدید ناشی از منطق طبیعی تحولات پویا در ساخت قدرت و سیاست عراق پس از سرنگونی رژیم بعثی و آزاد شدن پتانسیل عظیم نیروی گروههای مختلف سیاسی شیعی میباشد كه در دوران گذشته هیچ نقش قابل توجهی در صحنه سیاسی عراق نداشتند. بطور طبیعی حضور مؤثر و قابل توجه شیعیان در ساختار سیاسی، پیروزی چشمگیر احزاب و گروههای شیعی در انتخابات قانون اساسی و پارلمانی و در اختیار گرفتن شغلهای اجرایی، تلاشی در جهت خروج از یك روند ۴۰ ساله حاكمیت انحصاری بعثیها و خروج از عادات و تعصباتی است كه طی ۸۰ سال گذشته در ساخت قدرت و سیاست عراق ریشه دوانده بود. به عبارت دیگر تقاضاهای طبیعی شیعیان عراق در گسترش روابط و آغاز نوع جدیدی از تعاملات سیاسی- فرهنگی و اقتصادی با دوستان طبیعی خود در منطقه از جمله ایران، برخاسته از منطق و واقعیات موجود در منطقه و همچنین خواست و تقاضاهای آنها در ایجاد تعادل در نقش و جایگاه خود در عراق جدید میباشد.
نكته محوری در شرایط جدید چگونگی برقراری تعادل در نوع تنظیم سیاست خارجی ایران در صحنه داخلی عراق از یكسو و تنظیم روابط منطقهای و بینالمللی ایران از سوی دیگر است. بیتردید ایران از جنبه داخلی و كاركردن با گروهها و احزاب شیعی، دارای منافع زیادی برای افزایش نفوذ خود در نزد شیعیان عراق و شكلگیری نوعی ائتلاف با این كشور است كه ظرفیت فرصتسازی در حوزههای مختلف سیاست خارجی ایران را افزایش میدهد. در مقابل البته چنین افزایش حضوری محدودیتهایی نیز در نوع روابط منطقهای و بینالمللی به دنبال خواهد داشت كه در شرایط حاضر ایران به دنبال آنها نیست.
صحنه سیاسی عراق تلاقی گاه جنبههای ایدئولوژیك و پراگماتیك در سیاست خارجی برای نخستین بار بعد از انقلاب اسلامی است. برخلاف دهه اول انقلاب اسلامی كه ابزار ایدئولوژی اهداف سیاست خارجی ایران را تحت تأثیر قرار میداد، این بار ابزار ایدئولوژی در خدمت منافع ملی و به عنوان یكی از ابزارهای دسترسی به اهداف و امنیت ملی قرار میگیرد. استدلال اصلی این است كه به دلیل جنس و ماهیت چالش و فرصتها از جمله درگیر بودن تمامی لایههای جامعه ایرانی و خطرات ناشی از تهدیدات امنیتی در محیط فوری امنیتی خود در سطح همسایگان، جمهوری اسلامی ایران به ناچار باید درجهای از واقعگرایی را در تصمیمگیری سیاست خارجی خود در این منطقه اعمال نماید. در این چارچوب، استفاده از ابزار ایدئولوژی میتواند به عنوان یك ابزار فرصتساز، نقطه قوت در تنظیم سیاست خارجی ایران در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر تقویت عنصر شیعه در روابط ایران و عراق الزاماً به معنای تقویت زمینههای ایدئولوژیك نیست، بلكه در چارچوب اهداف و روابط استراتژیك بین دو كشور نیز ارزیابی میشود.
سوم) نظام جدید امنیت منطقهای خلیج فارس
بروز تحولات جدید ضرورت شكلگیری یك نظام جدید امنیت منطقهای در خلیج فارس براساس واقعیات سیاسی، فرهنگی و امنیتی منطقه را اجتناب ناپذیر كرده است. این ضرورت به سه اساس قرار دارد:
۱) افزایش اهمیت و نقش منطقهای ایران؛
۲) خروج عراق از حالت یك بازیگر تهدیدگر؛
۳) تغییر ماهیت تهدیدات امنیتی.با بروز تحولات جدید سیاسی در عراق و منطقه بیتردید جایگاه و اهمیت منطقهای جمهوری اسلامی ایران افزایش پیدا كرده است. لذا جایگاه ایران در نظام امنیت منطقهای باید براساس نقش جدید آن تعریف گردد. منطق افزایش نقش ایران به دلیل برخورداری از پایههای طبیعی قدرت به خصوص در جنبههای فرهنگی، اجتماعی و ژئوپلتیك است كه نادیده گرفتن آنها به ضرر نظام امنیت منطقهای میباشد. در طول دو دهه گذشته، حضور قدرتهای خارجی (آمریكا) در اطراف مرزهای ایران و تهدید این كشور، تعادل طبیعی قدرت در سطح منطقه را بهم ریخته و منجر به فراهم شدن بیاعتمادی میان دولتها شده است. روابط تنشآمیز ایران و عراق و كشورهای حوزه خلیج فارس دو مثال آشكار در این زمینه به حساب میآیند. دخالت پررنگ عنصر خارجی در نظم منطقهای خلیج فارس همواره یكی از مشكلات بینظمی در سطح منطقه بوده است. تثبیت و حمایت بی حد و حصر رژیم شاه به عنوان ژاندارم منطقه نه تنها رقابت تسلیحاتی در منطقه را افزایش داد بلكه ریشههای بیاعتمادی بین ایران و كشورهای حوزه خلیج فارس را افزایش داد. حمایت از صدام حسین در طول دهه ۱۹۸۰، منجر به دست اندازی به كویت شد. در واقع حضور گسترده نظامی آمریكا در منطقه و ایجاد پایگاههای نظامی دائمی در عمق كشورهای منطقه موجب فاصله بین دولتها و ملتها شده است. این امر در قالب وابستگی سیاسی- امنیتی حكومتها به دولت آمریكا مطرح میباشد كه مشروعیت رژیمها را نزد ملتها زیر سؤال برده است.
از سوی دیگر نوع و ماهیت تهدیدات امنیتی- سیاسی در منطقه در طول دهه گذشته در حال تغییر بوده است. بدین معنی كه در گذشته عمده تهدیدات ناشی از رقابتهای تسلیحاتی، وجود دو دستگیها، ائتلافهای نظامی و بطور كلی تهدیدات ناشی از رقابت و دشمنی دولتها و بروز جنگها بوده كه عمدتاً مبتنی بر تصور «تهدید خیالی»kدر چارچوب «منافع طرف سوم» استوار بود. به عنوان مثال احساس تهدید امنیتی از ناحیه ایران در برداشت كشورهای حوزه خلیج فارس ناشی از یك تصور خیالی از تلاش ایران برای افزایش حضور مداخلهگرایانه در مناطق جنوبی حوزه خلیج فارس است. این تصور در طول دهه ۱۹۹۰ با نقش و حضور آمریكا تقویت میگردید. یا به تعبیر بعضی از تحلیلگران مسایل خاورمیانه، تثبیت قدرت صدام حسین بعد از جنگ ۱۹۹۱ توسط آمریكا، به دلیل زنده نگهداشتن تهدید عراق در منطقه و از آن طریق تقویت پایههای حضور نظامی، وابسته كردن حكومتهای منطقه به آمریكا و همچنین فروش و ارسال تسلیحات نظامی به كشورهای منطقه بوده است.
تحولات جدید سیاسی در عراق نقطه عطفی در شكلگیری تهدیدات جدید با ماهیت متفاوت امنیتی- سیاسی است. در این راستا شكل تهدیدات از قدرت سخت (hard) به قدرت نرم (soft) در حال تغییر است. محور اصلی شكلگیری تهدیدات جدید نیز تغییرات بوجود آمده در ساخت قدرت و سیاست عراق و خروج این كشور از نظامیگری و افراطیگری به شكل سنتی و تأثیرات آن بر منطقه است. تهدیدات جدید عمدتاً بر محورهایی همچون، تجدید حیات سیاسی و بیداری ملتها (به خصوص ملت شیعه)، افزایش تقاضاها برای خود مختاری بیشتر در میان هویتهای فرهنگی و سیاسی مختلف، تضعیف اقتدار و مشروعیت حكومتها، افزایش نقش تودهها در ساخت قدرت و سیاست و … از یكسو و تهدیداتی همچون گسترش تروریسم، آلودگی محیط زیست، قاچاق مواد مخدر، امنیت تجارت و صدور انرژی و … از سوی دیگر، استوار میباشد به عبارت دیگر جنس و ماهیت تهدیدات جدید به گونهای است كه نیازمند «همكاری جمعی و متقابل» میان تمامی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای است كه دارای منافع در منطقه میباشند. به عنوان مثال مبارزه با تروریسم القاعده نیازمند همكاری همه كشورها در مسدود كردن راههای ارتباطاتی و فعالیتهای نظاممند این سازمان میباشد كه نوبهٔ خود نیازمند همكاری متقابل تمامی حكومتهای منطقه است.
نظام امنیتی سنتی در منطقه عمدتاً به محور تهدیدات سنتی و شرایط خاص دهههای ۱۹۷۰، ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ طراحی شده است. این نظام با تكیه بر نظریههایی همچون «توازن قوا»، «مهار دو جانبه»، «تهدید خیالی جمهوری اسلامی ایران» و عمدتاً بر محور «نظام امنیت وارداتی» و مبتنی بر خواست و منافع بازیگران فرامنطقهای یا به عبارت دیگر «منافع طرف سوم» استوار است. در شرایط حاضر، چنین نظامی كه زمینههای تنش و بیاعتمادی در میان دولتها را افزایش میدهد و مبتنی بر سوء برداشتها از نقش، جایگاه و اهداف كشورهای منطقه نسبت به یكدیگر میباشد، با شرایط منطقه هماهنگ نیست و لذا كارآیی لازم را همانگونه كه در طول چند سال گذشته ندارد كه با بروز بحرانهای مختلف از جمله جنگهای اول و دوم خلیج فارس آشكار گردید. و به همین دلیل شرایط و واقعیتهای منطقه شكلگیری نوع جدیدی از ترتیبات امنیتی را اجتنابناپذیر میكند.
این ترتیبات جدید امنیتی باید در درجه اول مبتنی بر تعریف جدید از ماهیت تهدیدات، شناخت صحیح از اهداف بازگیران و شناسایی و كاركردن بر مشتركات و نگرانیهای مشترك و نه صرفاً تضادها، استوار باشد. بدیهی است در نظر گرفتن مفاهیم فوق بیش از هر چیز نیازمند تغییر در نوع نگاه و برداشت نسبت به تهدیدات جدید و امتناع بازیگران در پذیرش آن و یا به عبارت دیگر حركت به سوی تعریف جدیدی از مسایل امنیتی منطقه میباشد. گذشته از تغییر در نوع شناخت و روش بازیگران نسبت به نقش و حضور یكدیگر، ترتیبات جدید امنیتی در منطقه نیازمند در نظر گرفتن ویژگیهای زیر نیز میباشند:
اول) شامل كردن تمامی كشورهای مهم منطقه از جمله ایران و عراق؛
مفهوم «استثناء كردن» بعضی از بازیگران و تعریف نقش «تهدیدآمیز» از آنها دیگر در سطح منطقه قابل پذیرش نیست. این امر بیش از هر چیز به جایگاه جدید و نقش بازیگران اصلی منطقه در ساخت قدرت و سیاست منطقه است. به عنوان مثال نقش و جایگاه منطقهای ایران بعد از بحران عراق افزایش یافته و جایگاه عراق جدید با ماهیت متفاوت نیز نیاز به تعریف جدید از نقش این كشور را اجتناب ناپذیر میسازد. در این چارچوب، «بومی كردن» ترتیبات امنیتی منطق طبیعی نیازهای امنیتی منطقه است. براین اساس كشورهای اصلی منطقه باید ستونهای اصلی امنیت منطقهای باشند و از نقش آنها درجهت سازنده و مؤثر در خدمت نظام امنیت جمـعی و مقابـله با تهدیـدات جدید استفاده شود. دستیابی به نوعــی «تعـادل» و «نزدیكـی خواستههای مشترك» در این زمینه و یا به عبارتی دسترسی به نوعی موازنه مبتنی بر نقشهای بازیگران براساس پایههای قدرت آنها اهمیت حیاتی دارد. همانگونه كه استدلال شد یكی از دلایل اصلی در زمینه ارائه تعریف سنتی از تهدید متقابل، وجود برداشتهای متفاوت در میان بازیگران از نقش و اهداف یكدیگر بوده است.
دوم) كمرنگ كردن نقش بازیگران خارجی؛
این مسئله به معنای نفی كامل نقش بازیگران خارجی نیست، بلكه بیشتر به معنای در نظر گرفتن نقش بازیگران ذینفع به عنوان ستون فرعی نظام امنیت منطقهای و یا به عبارت دیگر نقش ناظر یا متعادل كننده میباشد. در گذشته انرژی دو طرف صرف مقابله با تهدیداتی میشد كه از سوی «طرف سوم» و در خارج از منطقه معرفی میشد نه براساس واقعیات منطقهای. همانگونه كه بحران عراق نشان داد، ملتهای منطقه همانند گذشته حاضر به پذیرش نقش و نفوذ پررنگ عناصر مداخلهگر خارجی نمیباشند. از سوی دیگر حضور پررنگ نیروهای خارجی و در رأس آن آمریكا در سطح منطقه و در طول دهه ۱۹۹۰ نشان داد كه تا چه اندازه این حضور میتواند هزینههای امنیتی و سیاسی زیادی برای حكومتهای منطقه داشته باشد. این هزینهها چه در قالب افزایش شكاف و بیاعتمادی میان دولتهای منطقه و به تبع افزایش رقابتهای تسلیحاتی و چه در قالب خطرات ناشی از گسترش عملیات تروریستی مشروعیت دولتهای منطقه را نزد ملتها كاهش داده است. به عنوان مثال سازمان القاعده از دلایل اصلی هدایت عملیات در عربستان سعودی و اردن را مبارزه با رژیمهای وابسته به آمریكا میداند كه زمینههای حضور خارجی را از طریق تقویت نظامهای سیاسی- امنیتی و اقتصادی در سرزمینهای اسلامی فراهم كردهاند.
سوم) شناسایی زمینههای مشترك تهدیدات امنیتی؛
این امر بیش از هر چیز به معنای كاركردن بر مشتركات و نگرانیهای عمومی از چالشهای امنیتی در نزد بازیگران منطقهای است. در نظام سنتی امنیتی تأكید بر «تضادها» و «اختلافات» محور اصلی شكلگیری نظام امنیتی بود. همانگونه استدلال گردید ماهیت تهدیدات در شرایط حاضر تغییر كردهاند. به همین دلیل نیاز به همكاری متقابل در جهت مقابله با تهدیدات كه عمدتاً هزینههای امنیتی- سیاسی آن در چارچوب كل منطقه در نظر گرفته میشود، ضروری است. در این زمینه ارائه تعریف جدید از نوع برداشت بازیگران اصلی منطقه از تهدیدات امنیتی حائز اهمیت است. به عنوان مثال، برای جمهوری اسلامی ایران تهدیدات امنیتی منطقه در شرایط حاضر بیش از اینكه از نواحی جنوبی باشد از ناحیه اسرائیل و بطور كلی حضور آمریكا در اطراف مرزهای ایران تعریف میشود. این بدان معنا است كه نگاه ایران بیشتر در چارچوب تهدیدات كلان و استراتژیك تعریف میشود تا تهدیدات ناشی از چالشهای داخلی در سطح منطقه. این در حالی است كه تصور و برداشت تهدیدات امنیتی نزد كشورهای حوزهٔ خلیج فارس متفاوت از ایران است. بنابراین نزدیكی دیدگاههای مقابل از زمینههای مشترك تهدیدات با توجه به شرایط جدید منطقهای حائز اهمیت زیادی است.
چهارم) ایجاد وابستگی متقابل امنیتی، سیاسی و اقتصاد در سطح روابط بازیگران
هیچ نظام پایدار و متعادل منطقهای بدون ایجاد وابستگی متقابل در زمینههای مختلف بین بازیگران اصلی دوام نمییابد. منطق استدلال فوق این است كه در صورت بروز هرگونه ناامنی و بیثباتی در سطح منطقه، كلیه بازیگران اعم از منطقهای یا فرامنطقهای متحمل هزینههای زیادی میشوند. به همین دلیل تمامی بازیگران سعی خواهند كرد تا به نوعی از زمینههای بروز تنش كه میتوانند ریشههای امنیتی، سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی داشته باشند جلوگیری كنند. به عبارت دیگر حركت به سوی همكاریهای سازنده و یا حتی رقابت سازنده باید جایگزین زمینههای بیاعتمادی و تضاد در روابط كشورها گردد. در این چارچوب، بهم پیوستگی اقتصادهای كشورهای منطقه، ایجاد نوعی بازار مشترك در زمینه تبادل كالاها، خدمات و تكنولوژی، اتصال خطوط انتقال انرژی نفت و گاز، استفاده از تسهیلات مشترك بندری، اتصال سیستمهای بانكداری و تجارت و تقویت توریسم، اتصال خطوط كشتیرانی و حمل و نقل هوایی، رفع محدودیتهای گمركی و مواردی از این قبیل میتوانند زمینههای وابستگی متقابل در تمامی زمینهها را فراهم سازند كه به نوبه خود كشورها را در برابر امنیت جمعی مشترك مسئول و پاسخگو میسازد.
● نتیجه
بروز تحولات سیاسی در عراق ماهیت ساخت قدرت و سیاست در منطقه خلیج فارس را بطور عمیق تحت تأثیر قرار داده، بنحویكه ضرورت شكلگیری یك نظام جدید امنیت منطقهای و با در نظر گرفتن متغیرهای تأثیرگذار جدید را اجتناب ناپذیر كرده است. از آنجا كه ماهیت تهدیدات امنیتی تغییر كردهاند و عناصر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در قالب قدرت نرم (soft power) بتدریج جایگزین عناصر قدرت سخت (hard power) میشوند، لذا در شرایط جدید بدون همكاری جمعی و متقابل میان تمامی كشورهای منطقه از جمله ایران و عراق هیچ نظام امنیت منطقهای موفق نخواهد شد. این امر بیش از هر چیز نیازمند خروج از برداشت تهدید متقابل است كه بنوبه خود نیازمند تقویت روابط و تعاملات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و همچنین اتصالات اقتصادی و استراتژیك میان ملتها و دولتهای منطقه خلیج فارس است.
تحولات جدید همچنین جهت بازیهای آینده در منطقه را تغییر داده است. بر این اساس بازیهای منطقه نه صرفاً براساس ایدئولوژیها بلكه براساس نقشها صورت میگیرد. طبیعی است كه در این روند هر بازیگری سعی خواهد كرد كه تا با تثبیت حوزههای نقش و نفوذ منطقهای خود زمینههای فرصتسازی سیاسی- امنیتی، اقتصادی و فرهنگی را در جهت پیشرفت كشور فراهم كند. مشروعیت تلاش كشورها برای تثبیت نقش در حوزههای نفوذ طبیعی امری پذیرفته شده در نظام بینالملل است. بر این اساس حضور ایران در عراق و در منطقه، تلاشی در جهت ایجاد روابط استراتژیك و گسترش نقش و نفوذ است نه صرفاً براساس بازیهای ایدئولوژیك. این امر ریشه در ویژگیهای طبیعی ساخت قدرت و سیاست، ژئوپلتیك، سابقه فرهنگی و ظرفیتهای اقتصادی و سیاسی ایران دارد. گام اصلی در جهت معرفی نظام جدید امنیت منطقهای خروج از تفكر و رویكرد امنیتی- تقابلی در روابط كشورهای منطقه خلیج فارس است كه بیش از هر چیز به دلیل حضور پررنگ و نقش مداخلهگر قدرتهای خارجی در سیاست و قدرت منطقه است. نظام جدید سیاسی- امنیتی منطقه باید مبتنی بر اولویت دادن به اشتراكات و انرژیهای مثبت در روابط كشورهای منطقه و در جهت فراهم آوردن زمینههای فرصتسازی استوار باشد نه همانند گذشته مبتنی بر تضادها و برداشت تهدید از یكدیگر.
نویسنده:كیهان برزگر
یادداشتها:
۱- گراهام فولرو رحیم فرانكه، شیعیان عرب، مسلمانان فراموش شده، ترجمه خدیجه تبریزی، تهران- قم: انتشارات مركز شیعهشناسی ۱۳۸۴، صص۱۷۲-۱۷۱.
۲- كیهان برزگر، «چالشهای امنیتی ایران در عراق جدید»، مجموعه مقالات پانزدهمین كنفرانس بینالمللی خلیج فارس، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تابستان ۱۳۸۴، صص۲۰۱-۲۰۰.
۳- گراهام فولر، همان كتاب، ص۲۳.
۴- اشاره به كتاب گراهام فولر در كتاب شیعیان عرب كه از شیعیان به عنوان مسلمانان فراموش شده در منطقه یاد شده است. رجوع كنید به همان كتاب.
۵- abbas maleki, “extremism in islamic shiite’s
faith”, in: roots and routes of democracy and extremism, eds., timo hellenbery and kelly robins, helsinki: university of hesinki publication,
alexander intitute, ۲۰۰۶, pp. ۲۵۶-۲۵۷.
۶- برای اطلاعات بیشتر در مورد آمار و وضعیت جمعیتی شیعیان منطقه، بنگرید به:
- vali nasr, “when the shiite rise,” foreign affaiis, july- august ۲۰۰۶.
۷- فولر، همان منبع، ص۲۳.
۸- كیهان برزگر، «تضاد نقشها: بررسی ریشههای روابط خصمانه ایران و آمریكا بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر»، راهبرد، شماره ۳۹، بهار ۱۳۸۵، ص۱۶۵.
۹- see kayhan barzegar, “iraq’s challenge of state / nation builings process and regional implications,” lecture presented in pugwash csr conference on recent development in iraq and the prospects for regional security, tehran, ۲۴ april ۲۰۰۶, available at:
http://www.pugwash.org/reports/rc/me/tehran ۲۰۰۶- paper. htm.
۱۰- charles doran, “systemic disequilibria, foreign policy role, and power cycle.” journal of conflict resoltion ۳, no. ۳, ۱۹۸۹, pp.۳۴۷-۳۷۵.
۱۱- اظهارات حسنی مبارك در این زمینه موجی از خشم و نگرانی در میان جوامع شیعی منطقه و ایران را به همراه داشت. در این زمینه بنگرید به: سایت خبری- تحلیلی بازتاب، مورخ ۲۱ فروردین ۱۳۸۵.
۱۲- برای یك اظهارنظر خارجی در زمینه اهداف سعودالفیصل ازاظهار اینبیانات، بنگرید به:
- edward gnehrm, “iraq: a view from the neighborhood,” february ۲۳, ۲۰۰۶, available at: http://www.gwa.edu/elliott/news/transcript/shapiro۵.html
۱۳- از اوایل دهه ۱۹۹۰ سیاست رسمی خارجی ایران نسبت به جهان عرب و به خصوص منطقه خلیج فارس بر دو محور تنشزدایی و اعتمادسازی استوار بوده است. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه بنگرید به:
-kayhan barzegar, “détente in khatami’s foreign policy and it’s impact on improvement of iran-saudi relations,” discourse: an iranian quarterly, vol. ۲, no. ۲ (fall ۲۰۰۰), pp.۱۶۳-۱۶۴.
۱۴- مصاحبه با اصغر خاجی سفیر سابق ایران در عربستان سعودی، همشهری دیپلماتیك، تهران، تابستان ۱۳۸۵، صص ۱۲-۱۰.
۱۵. stephan zunes, “us policy toward poitical islam,” foreign policy in focus, ۱۲ september ۲۰۰۱, available at: http://www.alternet.org/story/۱۱۴۷۹:see also kayhan barzegar, “the middle east and the new terrorism,” journal of science and world affairs, vol. ۱,summer ۲۰۰۵, p. ۱۱۶.
k imaginary threat.
منبع:/www.csr.ir (سایت مركز تحقیقات استراتژیك)
یادداشتها:
۱- گراهام فولرو رحیم فرانكه، شیعیان عرب، مسلمانان فراموش شده، ترجمه خدیجه تبریزی، تهران- قم: انتشارات مركز شیعهشناسی ۱۳۸۴، صص۱۷۲-۱۷۱.
۲- كیهان برزگر، «چالشهای امنیتی ایران در عراق جدید»، مجموعه مقالات پانزدهمین كنفرانس بینالمللی خلیج فارس، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تابستان ۱۳۸۴، صص۲۰۱-۲۰۰.
۳- گراهام فولر، همان كتاب، ص۲۳.
۴- اشاره به كتاب گراهام فولر در كتاب شیعیان عرب كه از شیعیان به عنوان مسلمانان فراموش شده در منطقه یاد شده است. رجوع كنید به همان كتاب.
۵- abbas maleki, “extremism in islamic shiite’s
faith”, in: roots and routes of democracy and extremism, eds., timo hellenbery and kelly robins, helsinki: university of hesinki publication,
alexander intitute, ۲۰۰۶, pp. ۲۵۶-۲۵۷.
۶- برای اطلاعات بیشتر در مورد آمار و وضعیت جمعیتی شیعیان منطقه، بنگرید به:
- vali nasr, “when the shiite rise,” foreign affaiis, july- august ۲۰۰۶.
۷- فولر، همان منبع، ص۲۳.
۸- كیهان برزگر، «تضاد نقشها: بررسی ریشههای روابط خصمانه ایران و آمریكا بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر»، راهبرد، شماره ۳۹، بهار ۱۳۸۵، ص۱۶۵.
۹- see kayhan barzegar, “iraq’s challenge of state / nation builings process and regional implications,” lecture presented in pugwash csr conference on recent development in iraq and the prospects for regional security, tehran, ۲۴ april ۲۰۰۶, available at:
http://www.pugwash.org/reports/rc/me/tehran ۲۰۰۶- paper. htm.
۱۰- charles doran, “systemic disequilibria, foreign policy role, and power cycle.” journal of conflict resoltion ۳, no. ۳, ۱۹۸۹, pp.۳۴۷-۳۷۵.
۱۱- اظهارات حسنی مبارك در این زمینه موجی از خشم و نگرانی در میان جوامع شیعی منطقه و ایران را به همراه داشت. در این زمینه بنگرید به: سایت خبری- تحلیلی بازتاب، مورخ ۲۱ فروردین ۱۳۸۵.
۱۲- برای یك اظهارنظر خارجی در زمینه اهداف سعودالفیصل ازاظهار اینبیانات، بنگرید به:
- edward gnehrm, “iraq: a view from the neighborhood,” february ۲۳, ۲۰۰۶, available at: http://www.gwa.edu/elliott/news/transcript/shapiro۵.html
۱۳- از اوایل دهه ۱۹۹۰ سیاست رسمی خارجی ایران نسبت به جهان عرب و به خصوص منطقه خلیج فارس بر دو محور تنشزدایی و اعتمادسازی استوار بوده است. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه بنگرید به:
-kayhan barzegar, “détente in khatami’s foreign policy and it’s impact on improvement of iran-saudi relations,” discourse: an iranian quarterly, vol. ۲, no. ۲ (fall ۲۰۰۰), pp.۱۶۳-۱۶۴.
۱۴- مصاحبه با اصغر خاجی سفیر سابق ایران در عربستان سعودی، همشهری دیپلماتیك، تهران، تابستان ۱۳۸۵، صص ۱۲-۱۰.
۱۵. stephan zunes, “us policy toward poitical islam,” foreign policy in focus, ۱۲ september ۲۰۰۱, available at: http://www.alternet.org/story/۱۱۴۷۹:see also kayhan barzegar, “the middle east and the new terrorism,” journal of science and world affairs, vol. ۱,summer ۲۰۰۵, p. ۱۱۶.
k imaginary threat.
منبع:/www.csr.ir (سایت مركز تحقیقات استراتژیك)
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست