سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
از وظیفه اقتصادی تا تکامل فرهنگی
تمدن و ملالتهای آن» کتابی از زیگموند فروید است که در سال ۱۹۳۰ منتشر شده و خلاصهای از دیدگاههای روانکاوی دربارهء فرهنگ و پیشرفت و دورنمای آن منعکس میکند.»
بحثهای فروید در این اثر بسیار جذاب است او با زبانی ساده از خوانندگان میپرسد: «چرا سعادتمند شدن انسان چنین دشوار است؟»
فروید در این باره معتقد است که چیرگی نیروی طبیعت، ضعف بدنی ما و نارسایی نهادهایی که روابط میان انسانها را در خانواده، دولت و جامعه تنظیم میکنند، علت دشوار بودن سعادت است. تجربهء چندهزار سالهء بشریت نشان میدهد که ما هرگز نخواهیم توانست بر طبیعت کاملا چیره شویم. ارگانیسم ما که خود جزیی از طبیعت است همیشه بنیانی فناپذیر خواهد بود و از بابت قابلیت تطبیق و کاربرد محدود است.
اما در مورد سومی، یعنی سرچشمه رنجهای اجتماعی، رفتار ما طوری دیگر است. اصلا حاضر نیستیم اینها را بپذیریم، نمیتوانیم قبول کنیم که نهادهایی که به دست خودمان ساخته شدهاند از محافظت ما و یاری رساندن به ما عاجزند.
فروید با تعریف تمدن به مجموعهء دستاوردها و نهادهایی که زندگی ما را از زندگی اسلاف حیوانی ما دور میکند و دو مقصود دارد: یکی حفاظت از انسان دربرابر طبیعت و دیگر تنظیم روابط بین انسانها، تمدن را به خاطر فنآوری افسانهوار در تحقق آرزوها و محافظت در برابر طبیعت میستاید.
در بحث دربارهء تنظیم روابط بشری فروید بر این باور است که اساس و هدف فعالیت آدمیان ارضای سایقهایی است که به طور طبیعی در نهادمان وجود دارند و در اصل فردیاند. در عین حال ما ذاتا موجوداتی اجتماعی نیز هستیم زیرا برای ارضای سایقهای فردی به جمع نیازمندیم و از این رو ناچاریم به منظور ماندن در جمع، سایقهای خود را محدود و مهار کنیم. کشمکش میان این دو گرایش متعارض موجب آن وضعی میشود که ملالت یا ناخشنودی در تمدن نام دارد. فروید به نقش عدالت به عنوان لازمهء تمدن تاکید و به این مطلب اشاره میکند که نباید نظام حقوقی استقرار یافته به نفع فرد شکسته شود.
از این منظر آزادی فردی دستاورد تمدن نیست و پیش از آنکه اصلا تمدنی وجود داشته باشد، از هر زمان دیگر بیشتر بوده است، البته در آن زمان ارزشی نداشته است، زیرا فرد تقریبا قادر نبوده است از آن دفاع کند.
با تکامل تمدن، آزادی فردی محدود میشود و اقتضای عدالت این است که هیچ کس از این محدودیت معاف نباشد. آنچه در یک جامعهء انسانی به عنوان شوق آزادی به جنبش درمیآید، ممکن است مقاومتی در برابر بیعدالتی باشد و از این رو برای تکامل بعدی تمدن مفید و با تمدن سازگار باشد. اما ممکن است که از بقایای شخصیت اولیهء آن مردم ناشی شده باشد که تمدن آنها را رام نکرده است و به زمینهای برای ضدیت با تمدن تبدیل شود.
بنابراین شوق آزادی، یا با بعضی از اشکال و مطالبات تمدن میستیزد، یا با خود تمدن در کل آن. فروید طبیعت بشری را متفاوت از طبیعت موریانه میداند و از خواست خود بشری مبنی بر آزادی فردی در برابر ارادهء جمعی میگوید و توسعهء تمدن را فرآیندی عجیب میداند که بر فراز ارادهء نوع بشر جریان دارد و بر بنیان سایقهای شناخته شدهء انسان نیروی خود را اعمال میکند، [سایقهایی] که ارضای آنها وظیفه اقتصادی زندگی ماست.
والایش سایقها از دیدگاه فروید از جنبههای بسیار برجستهء تکامل تمدن است و این امکان را به وجود میآورد که فعالیتهای عالی روانی، علمی، هنری و ایدئولوژیک یک چنین نقش پراهمیتی را در زندگانی ایفا کنند.
ارضانکردن (سرکوب کردن و فراموش کردن) سایقهای نیرومند باعث «محرومیت در تمدن» میشود که بر قلمرو بزرگی از روابط آدمیان حاکم است و علت دشمنیهایی است که همه تمدنها مجبور به مبارزه با آن هستند.
فروید بر این باور است که این محرومیتها باید از نظر اقتصاد [روانی] جبران شوند چرا که در غیراین صورت اختلالات جدی رخ خواهد داد.
از نظر فروید، کار تولیدی و اقتصاد در به وجود آوردن و توسعهء تمدن نقش پراهمیتی داشته است اما روند تاریخی تمدن را به تنهایی توضیح نمیدهد.
انتقاد صریح و تند فروید از کمونیستها که در این کتاب آمده است، بیسابقه است: «کمونیستها گمان میکنند که راه رهایی از بدبختی را پیدا کردهاند و اگر مالکیت خصوصی لغو شود و همه در ثروت اشتراک پیدا کنند و از لذت آن برخوردار شوند، بدخواهی و دشمنی میان انسانها ناپدید خواهد شد. پیششرطی که این نظام بر آن استوار است از نظر روانکاوی، وهمی بیپایه است.»
در سال ۱۹۳۷ وورال در نامهای به فروید به نقد درک او از مارکسیسم پرداخت و با استناد به متون مارکس و انگلس نشان داد که تحلیل اقتصادی آنها به معنای نفی تاثیر عوامل روانی است.
فروید در پاسخ به او نوشت: «اظهارات من دربارهء مارکسیسم نه از شناخت دقیق و نه از درک درست من از آثار مارکس و انگلس ناشی شده است. حال دریافتهام که هیچ یک از آنها، تاثیر افکار و عوامل «فرامن»ی را منکر نشدهاند.»
نظریات فروید از سوی دانشمندان رسمی کشورهای سوسیالیستی که پیرو خط احزاب کمونیست بودند پاسخی که مناسب با گفتوگوی علمی و عینی باشد دریافت نکرد و از سوی آنها گرایش ایدهآلیستی ارتجاعی نام گرفت.
اما بعضی از روانکاوان سوسیالیست مانند ویلهلم رایش و مارکسیستهایی که گرایش به روانکاوی داشتند مانند هربرت مارکوزه، در راه تلفیق و هماهنگ کردن این دو دیدگاه کوشیدهاند.
فروید معتقد بود که با لغو مالکیت خصوصی فقط یکی از ابزارهایی که میل پرخاشگری را در انسان میآفرید، از دست او میگیریم که نیرومندترین ابزار هم نیست، اگرچه بسیار نیرومند است. او در این باره نقش آنچه را سایق تعرض یا پرخاشگری مینامد به عنوان یک غریزهء ویرانگر در سیر تمدن بشری در جملاتی روشن توضیح میدهد: «تفاوتی که از نظر قدرت و نفوذ میان انسانها وجود دارد و سایق تعرض (پرخاشگری) برای مقاصد خود از آن استفاده میکند، به جای خود باقی است و در ماهیت آن هم تغییری ایجاد نمیشود. تعرض را مالکیت خصوصی ایجاد نکرده است. تعرض در دورانهای اولیه که مالکیت بسیار ناچیز بوده است بیحد وجود داشته است.»
فروید تمایل به پرخاشگری را بهعنوان یک محرک سایق اصیل و مستقل انسان میشناسد اما آن را بزرگترین مانع تمدن میخواند و سپس اضافه میکند که فرهنگ فرآیندی است در خدمت سایق عشق که هدف آن جمع کردن افراد انسانی در خانواده، سپس قبیله، خلق، ملت و در واحد بزرگتر کل جامعهء انسانی است.
سایق پرخاشگری، زادهء سایق مرگ و نمایندهء اصلی آن است که در کنار سایق عشق میکوشد که تسلط بر جهان را بر آن تقسیم کند.
تکامل تمدن از دیدگاه فروید نمایانگر مبارزهء عشق و مرگ، یعنی سایق زندگی و سایق تخریب میباشد که در نوع بشر تحقق مییابد. این مبارزه محتوای وجودی زندگی است و به این علت فروید تکامل تمدن را خلاصهء مبارزهء زندگی نوع بشر مینامد.
او از کسانی که به وضع تمدن کنونی معترض هستند میخواهد که با نقدهای صریح خود تلاش کنند نقصها را روشن کنند تا به تدریج تغییراتی مثبت در تمدن بشری مستقر شوند و نیازهای ما را بهتر برآورده کنند.
تکامل فرهنگی بشر برای چیرگی بر اختلالاتی که در زندگی اجتماعی وجود دارند و ناشی از سایق پرخاشگری و خودنابودگری هستند، راهی است که فروید در پایان گفتار خود برای پیروزی عشق بر مرگ توصیه میکند.
«تمدن و ملالتهای آن» نوشتهای از «زیگموند فروید» است که در آن بزرگترین روانکاو تاریخ ضمن تاکید بر ارضای سایقهای طبیعی بهعنوان وظیفهء اقتصادی زندگی به وظیفهء بشری در برابر تکامل فرهنگی و در نهایت پیروزی زندگی بر مرگ صحه گذاشته شده است.
منبع : روزنامه سرمایه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست