شنبه, ۱۲ آبان, ۱۴۰۳ / 2 November, 2024
مجله ویستا


پول من کجا خرج شد؟


پول من کجا خرج شد؟
زندگی ساده بود مثل صبح، جامعه هنوز یکدست سنتی بود، داشتیم زندگی مان را می‌کردیم، مردها کار می‌کردند، ما زن‌ها می‌پختیم و بچه‌ها می‌خوردند!
تا اینکه یک روز صبح سرزده و بی‌خبر مدرنیته تا پشت در شهر‌های ما رسید، مدرنیته که آمد، دست ما زن‌ها را گرفت و برد سر کار، حتی پای ما را به دانشگاه هم باز کرد، بعد هر کدام از ما را نشاند پشت یک دستگاه مونتاژ، یا یک میز اداری. نه اینکه فکر کنید خانه‌داری دل ما زن‌ها را زده بود که اگر زده بود، مثل حالا نبود که زن‌های شاغل ما تمام وظایف خانه‌داری‌شان را هم انجام دهند اما اگر راستش را بخواهید وقتی کمر مردها داشت زیر بار مشکلات اقتصادی زندگی مدرن شهری می‌شکست ما زن‌ها آستین‌ها را بالا زدیم، فکر کردیم می‌شود سر و ته کارهای خانه را زودتر هم آورد تا اینکه فرصتی پیدا شود، رفت سر کار تا کمک خرجی برای خانواده بود. به بیراهه نروید، قرار نیست انگیزه‌های اشتغال خانم‌ها را بررسی کنیم، می‌خواهیم بگوییم وقتی زن‌ها رفتند سر کارپولشان کجا خرج شد؟!
البته اینکه پول زن‌ها کجا خرج شود، چندان مهم نیست، ما زن‌ها هم شنیده‌ایم که پول، چرک کف دست است باید بیاید و برود، اصلا هم قرار نیست آنها را بچپانیم ته گونی برنج توی آشپزخانه اما بد نیست بدانیم وقتی پول زن‌ها خرج می‌شود در ازای آن چه چیزی دریافت می‌کنند؟
دکترسعید معدنی جامعه‌شناس و استاد دانشگاه معتقد است وقتی زن‌ها درآمدشان را درخانه خرج می‌کنند، احساس همبستگی بیشتری میان زن و مرد برقرار می‌شود و خود زن‌ها لذت بیشتری می‌برند، به شرط آن که آنها در منافع اقتصادی حاصل از این تلاش‌ها شریک شوند اما متاسفانه جامعه ما هنوز نتوانسته است نقش‌های اشتراکی زنان را بپذیرد، در واقع ما اززندگی مدرن تنها ابزار و نوع اشتغالش را برداشته‌ایم در حالی که در عقاید و باورهای جامعه سنتی باقی مانده‌ایم.
● وقتی نقش‌ها سرگردان شدند
وقتی یک پایمان توی جامعه سنتی باشد و پای دیگرمان رفته باشد توی جامعه مدرن آن وقت بین نقش‌ها سرگردان می‌شویم آنقدر که این سر گردانی می‌تواند روی خرج‌کردن درآمد زن‌ها و نگاه جامعه به مشارکت زنان در منافع اقتصادی تاثیر بگذارد.
در جامعه دو نوع نگرش به نقش وجود دارد نقش‌ها یا اشتراکی هستند مثل جامعه مدرن یا تفکیکی هستند مثل جامعه سنتی. دکتر معدنی نقش‌های تفکیکی را نقشی می‌داند که مخصوص جامعه سنتی است، درآن وظایف و نقش‌های زن و مرد مشخص و تفکیک شده است، مثل آنچه که پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌های ما تجربه کرده‌اند، پدرها مسوول تامین معاش خانواده بودند و زن‌ها کاری جزتر و خشک کردن بچه ها، رفت و روب خانه یا نهایتاً کمک در مزارع نداشتند، دختر‌ها قبل از ازدواج نقش و وظایف خود را می‌دانستند از آن طرف وقتی وارد یک خانواده تازه می‌شدند انتظاراتشان را هم از آنها می‌دانستند، آنها هیچ وقت توقع نداشتند مالی از خانه مرد به نام‌شان شود. در واقع در جامعه سنتی از قبل نقش‌ها و انتظارات تعریف شده بود اما در جامعه مدرن وقتی زنان رفتند سر کار و دارای تحصیلات عالیه شدند آن وقت جای نقش‌های تفکیکی را به نقش‌های اشتراکی دادند، در واقع وقتی مردها به درآمد زنان وابسته شدند پذیرفتند در ازای آن کمک هزینه ها، بخشی از وظایف خانه‌داری را بر عهده بگیرند، همچنین در مسائل اقتصادی حقیقت اشتراک را پذیرفتند.
اما در جامعه شهری ما که تکلیفش با مدرن و سنت هنوز روشن نیست گاهی این تضادها زندگی را دچار تنش می‌کند.
● چالش از کجا شروع شد؟
چالش از آن جایی شروع شد که ما نتوانستیم نقش اشتراکی جامعه مدرن را بپذیریم، پا به دنیای مدرن گذاشتیم اما همچنان پایبند نقش‌های تفکیکی دنیای سنتی ماندیم.
دکتر معدنی معتقد است هرچند که مردها در بعضی موارد مثل امور خانه نقش‌های مشارکتی را پذیرفته‌اند اما در مسائل اقتصادی هنوز نگاه‌ها به نقش، تفکیکی است، وقتی ما مردها زنان را در منافع حاصله شریک نکنیم علی‌رغم آن که زن ایرانی ترجیح می‌دهد تمام درآمدش را درخانه خرج کند و حتی از این بابت لذت هم می‌برد اما همیشه در ضمیر ناخودآگاه نگران آینده خواهد بود، چرا که او خوب می‌داند که در جامعه صنعتی امروز دیگر نمی‌توان از بچه‌ها توقع داشت که در پیری ودوران کهولت از او نگهداری کنند، در واقع جامعه نیمه مدرن ما بخش عمده‌ای از کارکردهای جامعه سنتی مانند همین حمایت فرزندان از والدین را از دست داده است و از آن سوی ماجرا نتوانسته مانند جوامع مدرن نهادها و سازمان‌هایی را جایگزین آن کند چنانچه درحال حاضر در جوامع مدرن غربی نهاد‌ها و سازمان‌هایی هستند که تمام افراد سالمند اعم از زن یا مرد را تحت پوشش‌های بیمه‌ای و حمایتی خود قرار می‌دهند، بنابراین آنها نگران تامین آینده و سپری کردن دوران سالمندی نیستند، از سوی دیگر آنها توانسته‌اند نقش اشتراکی را بپذیرند.
اما در جامعه سنتی هم مشکلی وجود نداشت، مردها در بیرون خانه کار می‌کردند و زن‌ها مشغول خانه‌داری بودند، از سوی دیگر مادر‌ها خیالشان از بابت بچه‌ها راحت بود می‌دانستند که کسی هست که سر پیری یک لیوان آب دست آنها بدهد و از آنها نگهداری کند.
اما مشکل در جامعه نیمه مدرن امروز ما است در جامعه نیمه مدرن معمولا نمی‌توان با این باور کنار آمد که پسرمان برود و سه دانگ خانه یا مالی را به نام همسرش کند، در واقع بخشی از این باورها و فرهنگ عمومی جامعه مانع از این می‌شود که مردها بتوانند بدون دغدغه بروند و بخشی از مالشان را به نام زنی کنند که در طی سال هازندگی مشترک درآمدش را در خانه خرج کرده است، در حالی که این اتفاق در جوامع مدرن غربی حتی در قانون آنها گنجانده شده است، طوری که تمام دارایی زن و مرد مانند یک سیب از وسط دو نیم می‌شود، علی‌رغم آن که درعرف مردم آنها هم متعجب نمی‌شوند اگر زنی بخواهد همه درآمدش را برای خودش نگه دارد، در حالی که زنان ما تنها ازاینکه کمک خرج خانه باشند احساس لذت می‌کنند و خود را درموفقیت‌های مالی همسرشریک می‌دانند و احساس مفیدبودن می‌کنند بلکه نمی‌توانند در برابر مشکلات اقتصادی خانواده خونسرد باشند اما وقتی ما در جامعه مدرن پایبند نقش‌های تفکیکی باشیم آن وقت دل‌نگرانی تضمین آینده به تعارض نقش‌های سه‌گانه زنانه افزوده می‌شود، وقتی زن‌ها گرفتارتعارض نقش‌های سه‌گانه(همسری، مادری و اشتغال)هستند و دارند برای برقراری تعادل میان آنها دست و پنجه نرم می‌کنند باید دلواپس آینده هم باشند و مدام این جمله از ذهنشان بگذرد «که به نظرت این بچه، سر پیری مرا نگه می‌دارد؟ بعد بلافاصله هیجان‌زده شوند و بگویند وای نه خدا احتیاج هیچ‌کس را به بچه‌اش نیندازد!»
اما دکتر معدنی معتقد است ما درفرهنگ مادی یعنی استفاده از ابزار آلات زندگی، مدرن شده‌ایم اما هنوز فرهنگ معنوی ما سنتی مانده است، در واقع این تاخر فرهنگی می‌تواند سرآغاز تمام مشکلات شود. مثل نمونه‌های بسیار عینی آن، ما آپارتمان‌‌نشین شده‌ایم بدون آن که فرهنگش را یاد بگیریم، حالا خیلی از ما یکی یک ماشین انداخته‌ایم زیر پایمان بدون آنکه بفهمیم بوق را برای چه آنجا نصب کرده‌اند، یا معنی سرعت مجاز و یا سبقت را بدانیم و شاید یکی از مهم‌ترین دلایلی که میزان طلاق را در جوامع شهری بالاتر از جوامع روستایی برده همین تاخر فرهنگی است.
● وقتی مردها راحت پول می‌دهند
شاید شما هم مثل ما لبخند بزنید وقتی بشنوید دکتر معدنی فقط این را می‌داند که زن‌های
خانه دار راحت‌تر از مردشان پول می‌گیرند ولی زنان شاغل در این مساله کمی مشکل دارند، شاید به این دلیل که مردها می‌گویند «خودت که درآمد داری، چی لازم داری، من حرفی ندارم، برو بخر»معمولا این جور وقت‌ها زن‌ها می‌روند خرید، هر چند شاید کمی اخم داشته باشند اما معمولا از خرید لذت هم می‌برند، دست آخر می‌نشینند، همان‌طور که لبخند کمرنگی روی صورتشان نشسته با خود می‌گویند«برای چه حرص می‌خوری؟ اصلا مهم نیست پول این قاب یا آن قالیچه تازه را چه کسی بدهد، مهم این کنج خانه است که کلی نما گرفته با همین دو تکه اسباب نو.»
● وقتی زن‌ها پولشان را قایم می‌کنند
البته دکتر معدنی چندان با ما هم عقیده نیست که گاهی زن‌های شاغل اصل درآمدشان را به مردها نمی‌گویند یا اینکه شاید البته فقط شاید آن را ببرند و یک جا مخفی کنند، معدنی معتقد است با تمام مشکلاتی که نگاه نیمه مدرن ما به وجود آورده معمولا زنان ما فکر پس اندازهای پنهانی نیستند شاید طلا و جواهراتی بخرند به اسم اینکه برای روزهای پیری و کوری گذاشته‌ام کنار اما پنهان کاری خیر، معمولا دیده نمی‌شود مگر اینکه مردهایی معتاد یا لا ابالی داشته باشند که باز هم درآن شرایط بارها همه ما دیده‌ایم که این دسته از زنان درآمدشان را مخفی کرده‌اند تا یک روزدخترشان را آبرومندانه بفرستند خانه بخت یا اینکه آن یکی را بفرستند دانشگاه.
زنان ما هنوز ساده هستند مثل صبح، چه فرقی می‌کند جامعه سنتی باشد یا مدرن، مرد نان‌آور خانه باشد یا هر دو با هم، مهم آن سفره شام صمیمی است که با هم پهن می‌کنند و همراه بچه‌ها می‌خورند.
مرضیه سبزعلیان
منبع : روزنامه تهران امروز