شنبه, ۱۹ آبان, ۱۴۰۳ / 9 November, 2024
مجله ویستا
مردی خوب با لباس ابدیت
همیشه نوشتن پس از مرگ افرادی که بسیار دوستشان داریم، دشوار و دلتنگ کننده است. مرگ آقای پک که به راستی کلمه آقا تمام و کمال شایسته اوست با آن قامت کشیده، پرصلابت و رفتار شایسته برای همه دوستدارانش شوکی سخت به همراه داشت.
به سختی میتوان باور کرد که ناخدا <هوراشیو هورن بلوئر> فیلم کاپیتان هوراشیو هورن بلوئر (۱۹۵۱، رائول والش) با اندام پرابهت و قدمهای استوار، مرد خوب خانواده فیلم غزال (۱۹۴۶، کلارنس براون) یا <آتیکوس فینچ> وکیل فیلم کشتن مرغ مقلد (۱۹۶۲، رابرت مولیگان) با آن شخصیت جذاب، آزادیخواه و بسیار آرام و یا مجری خوشپوش و یقه بسته تبلیغات در فیلم زیبای مردی با لباس فلانل خاکستری (۱۹۵۶، نانالی جانسن) از دنیای ما رخت بربسته است.
گریگوری پک به راستی آقای قدرتمند هالیوود بود. در دورهای که هالیوود عرصه قدرتنمایی ستارگان ریز و درشت بود، الدرد گریگوری پک با پرسونایی به شدت مردانه، تودار، قامت کشیده، موهای تیره و چشمانی نافذ و مجذوب کننده، نه تنها از بازیگرانی همچون کری گرانت، همفری بوگارت، ارول فلین و گاری کوپر کم نمیآورد بلکه هر نقشی را در عمل به چالش میکشید.
برای الدرد کوچک، آرام، منضبط و باهوش شهرک لایولای کالیفرنیا با وجود تمامی ناملایمات زندگی (جدا شدن پدر و مادرش در سه سالگی، زندگی نزد مادربزرگش و تبعات این نوع بزرگ شدن) گذر از کودکی به نوجوانی و موفقیت در تحصیل موهبتی الهی بود. در دوران جوانی پک که مصادف با جنگ جهانی دوم بود، هالیوود تشنه بازیگران توانایی بود که بتوانند زخمها و دردهای ناشی از جنگ را التیام دهند.
با کشف گریگوری پک توسط کیسی رابینسن برای فیلم <روزهای افتخار> (۱۹۴۳، ژک تورنور) هالیوود صاحب یکی از قدرترین بازیگران خود شد.حضور پک در این فیلم و متعاقب آن انتخابش از سوی کمپانی <فاکس قرن بیستم> برای بازی در <کلیدهای بهشت> (۱۹۴۴، جان م استال)، پرفرمانس زیبایی از او به وجود آورد که در تکامل شخصیتش در سینما موثر بود.
حالا گریگوری پک به مردی تبدیل شده بود که میتوانست به راحتی بازیگر نقش مقابلش را تحت تأثیر قرار دهد. با گذر از فیلم بسیار لطیف <دره تصمیم> (۱۹۴۴، تی گارنت) در کنار ستاره آن زمان کمپانی <مترو گلدوین مهیر> گریر گارسن [ که فیلم مهمی چون خانم مینیور (۱۹۴۲، ویلیام وایلر) را در کارنامهاش داشت] پک موفق میشود در کنار اینگرید برگمن به کارگردانی آلفرد هیچکاک برای فیلم طلسم شده (۱۹۴۵) انتخاب شود.
گریگوری پک در این تریلر روانکاوانه به سبک هیچکاک توانست با قدرت تمام نقش یک بیمار روان رنجور به نام جان بالانتاین که به دروغ خود را پزشک جا میزند، ایفا کند. هر چند پک نمیتوانست بازیگر چندان مناسبی برای شخصیتهای هیچکاک باشد اما این همکاری با فیلم دلنشین <پرونده پارادین> (۱۹۴۸) ادامه یافت.
قدرت بازیگری گریگوری پک همانند دو نیروی متقابل بودند که یکدیگری را به آرامی لمس میکردند، نه چندان در ورطه درونی شدن میغلطید و نه چندان سرد و بیروح نمود مییافت.
پرسونای پک در هر فیلمش تجسم عینی مردی بود که به راحتی میتوانست بر تمامی جزییات فیلم غالب شود؛ در فیلم زیبای غزال (۱۹۶۴، کلارنس براون) چنان در قالب یک مرد خوب خانواده در دل طبیعت جا میافتد که حتی معصومیت کودکانه، بازی ملایم و شعفانگیز جین وایمن و زیبایی طبیعت بکر تحت تاثیر او قرار میگیرند.
گریگوری پک طی چندین دهه و در گونههای متنوع توانست به بازیگری تبدیل شود که هر فیلمش تداوم چهره متبسم او بود.
در <جدال در آفتاب> (۱۹۴۶، کینگ ویدور) هر چند نقش متناسب خلق و خوی او نبود اما پک توانست با ایفای نقش یک جوان پر شر و شور و قسیالقلب در کنار جنیفر جونز بخت خود را در ژانر وسترن بیازماید. فیلم اگر چه متعلق به جوزف کاتن و جنیفر جونز بود، اما شمایل گریگوری پک جوان در یک نقش منفی دلنشین هیچگاه از یادها زدوده نمیشود. پک بخت این را داشت که در اوایل کارنامه پربارش با کارگردانانی کار کند که هر یک دورهای از تاریخ سینمای هالیوود را به نام خود ثبت کردند.
زولتان کوردا با فیلم ماجرای مکامبر (۱۹۴۷) که اقتباسی بود از یک رمان کوتاه ارنست همینگوی، پک را در قالب شکارچی بدبین ولی رئوفی قرار میدهد. پک به نقشاش چنان هوشمندی میدهد که گویی قرار است او مرد شکارچیای با خصوصیات بدبینی، دودل و نگران در دل طبیعت باقی بماند.
گریگوری پک یکی از بازیگرانی بود که تناسبی بین شمایلش با شخصیتهای رمانهای ارنست همینگوی برقرار بود. در فیلم خاطرهانگیز <برفهای کلیمانجارو>(۱۹۵۲، هنری کینگ) گویی پک همان نویسنده فیلم یا به عبارتی خود همینگوی است. فضای دلنشین فیلم، بازیهای خوب اوا گاردنر و سوزان هیوارد در کنار پک به فیلم جلوه یک فیلم خوب گریگوری پک / هنری کینگ / ارنست همینگوی را داده است، که هیچگاه از یاد نمیرود. هنری کینگ تنها کارگردانی بود که بیشترین همکاری را با پک داشت. همکاری این دو فیلمهای <به ارتفاع دوازده>(۱۹۴۹)، <تیرانداز> (۱۹۵۰)، <داود و بتسابه> (۱۹۵۲)، <شجاعان> (۱۹۵۸)، <محبوب بیوفا> (۱۹۵۹) را برایشان به ارمغان آورد.
پک به خوبی تحت کارگردانی هنری کینگ در نقشهایش قرار میگیرد، خواه مردی تندخو و مقرراتی در به ارتفاع دوازده باشد، خواه اسکات فیتز جرالد نویسنده در محبوب بیوفا. در تیرانداز نیز مردی عاصی و دلتنگ بود که دنیای پیرامونش را تاب نمیآورد.
خصلت مردانه، منش و اخلاقمندی پک چنان از وجودش تراوش کرده بود که در نقشهایش متبلور میشد. او دیگر مرد خوب و نازنین سینما بود و توانسته بود در ذهن دوستدارانش تا ابد حک شود. بازیهای او متناسب با تمام ایدهآلهای شخصیتیاش بود، در <توافق شرافتمندانه (۱۹۴۷، الیا کازان) بردباری و انسان دوستی را بروز میداد، در آسمان آبی (۱۹۴۸، ویلیام ولمن) مردی از جان گذشته بود و در <گناهکار بزرگ> (۱۹۴۹، رابرت سیودمارک) سایه مردانهاش به شدت بر فیلم سنگینی میکرد.
دهه پنجاه و شصت اوج درخشش کارنامه گریگوری پک است. در فیلم تعطیلات رمی (۱۹۵۳، ویلیام ویلر) قدرت بازیگریش در کنار ادری هپبرن جوان به منصه ظهور میرسد. پک از آن دسته بازیگرانی بود که نقشهایشان را بازی نمیکردند بلکه با فرورفتن در عمق شخصیت مورد نظر به کنکاش در اعماق آن میپرداختند.
نمونه بسیار عالی دوران بازیگری گریگوری پک ایفای نقش ناخدا <ایهب> در فیلم <موبی دیک> (۱۹۵۶، جان هیوستن) است. پک دیگر آن جوان ترکهای و لاغر اندام نیست بلکه در هیبت ناخدا ایهب مردی است که میخواهد یک تنه با موجودی بجنگد که در لجاجت و سرسختی همانند خود وی است. در فیلم بسیار درخشان <کشتن مرغ مقلد> (۱۹۶۲، رابرت مولیگان) حالا دیگر او نیاز به دیده شدن ندارد.
پک در این فیلم چنان در نقش <آتیکوس فینچ> جا میافتد که تنها اسکار عمر پربار بازیگریاش را برایش به ارمغان میآورد.
وکیل آتیکوس فینچ متین و نجیب انگار خود پک بود. فضایل اخلاقی و آرمانگرایی فینچ متناسب با شخصیت واقعی پک چنان در هم تنیده شده بود که دنیای واقعیت و بازیگری به سختی از هم قابل تشخیص داده میشد. در فیلم <اسب کهر را بنگر> (۱۹۶۲، فرد زینهمان) پک نقش مردی آزادیخواه و آرمانگرا را دارد که در برابر ناملایمات میایستد.
<مانوئل آرتیگز> بعدی دیگر از شخصیت واقعی پک را نمایان میکند. مانوئل نیز مانند آقای پک مردی است آزادیخواه و شریف که میخواهد بیهیچ قید و بندی زندگی کند. او خود پک است. گریگوری پک نه تنها مردی بود نجیب، باوقار و محبوب بلکه انسانی بود والا که باورهای اخلاقیاش مانع از خودخواهیاش میشد.
مرگ او در سن ۸۷ سالگی با کارنامهای پربار و درخشان نه تنها مایه تأسف نخواهد بود بلکه زنده شدن دوباره خاطره مرد والایی است که همواره میتوانیم او را الگویی برای فضایل اخلاقی به شمار بیاوریم، ولی افسوس که حالا دیگر او مرد خوبی است با لباس ابدیت که بر خاک سرد آرمیده است
آرش خردمند
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست