جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کلاف سردرگم سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران


کلاف سردرگم سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران
با وجودی که هر دو نامزد ریاست جمهوری در آمریکا تاکید کرده اند که ایران باید از برنامه های هسته ای خود دست بکشد، اما هیچ یک از این دو در مبارزات انتخاباتی خود راهبرد مشخص و خدشه ناپذیری را در این مورد مطرح نکرده است.
بنابر این سوالی که اکنون ذهن بسیاری از تحلیلگران حوزه سیاست خارجی در ایران و آمریکا را به خود مشغول کرده، این است که سیاست خارجی دولت در کاخ سفید در مورد ایران چه خواهد بود؟
باراک اوباما در حالی داد مذاکره بدون پیش شرط با ایران را سر داده که به هیچ وجه نحوه مواجهه با مشکلات موجود بر سر راه چنین تصمیمی را مشخص نکرده است. از سوی دیگر جان مک کین در حالی بر طبل جنگ علیه ایران می کوبد که نتوانسته است راه حلی برای پیامدهای ناگوار چنین اقدامی درمنطقه ارائه دهد.
چیزی که در تمام مبارزات انتخاباتی در سراسر دنیا تقریبا مشترک است، عدم تحقق وعده ها و شعارها به خصوص در حوزه سیاست خارجی است و به نظر می رسد که ادعاهای نامزدهای انتخاباتی آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نباشد. بی شک باراک اوباما بدون اینکه به پیامدهای شکست احتمالی مذاکرات رودرروی خود با رئیس جمهور ایران بیندیشد، با او پشت یک میز نخواهد نشست. همچنین مک کین نیز نمی تواند بدون آنکه شانس خود را برای گفت و گو با ایران امتحان کند، تصمیم حمله نظامی علیه این کشور را عملی سازد.
بدین ترتیب صرفا ارائه یک پیش بینی متقن و خلل ناپذیر از فرد پیروز در انتخابات ۲۰۰۸ آمریکا، نمی تواند پاسخی صریح به سوالی باشد که در ابتدای این نوشته مطرح شد. با این حال موقعیت کنونی در سیاست خارجی آمریکا می تواند تا حدی راه گشا باشد. به این معنا که به نظر می رسد محدودیت‌هایی که در مقابل هر یک از وعده‌های انتخاباتی این دو نامزد وجود دارد، آنان را ناگزیر از اتخاذ یک راهبرد دیپلماتیک یکسان و یا شببه به هم خواهد ساخت.
از سوی دیگر اگر رئیس جمهور آتی آمریکا مثلا بخواهد خیلی سریع اقدام به آغاز دور جدیدی از مذاکرات ایران کند، هیچ تضمینی وجود ندارد که این حرکت بتواند واکنش مثبت ایران را برانگیزد. هر چند که رئیس جمهور کنونی ایران تمایل به گفت و گوی مستقیم با آمریکا را ابراز داشته است، اما با توجه به این که دوره ریاست جمهوری وی در سال آینده میلادی به پایان خواهد رسید، هیچ تضمینی برای تحقق این تمایل وجود ندارد.
در واقع مبارزات انتخابات ریاست جمهور آتی در ایران زمانی شروع به گرم شدن خواهد کرد که پرونده انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا بسته شده است. بدین ترتیب اگر قرار باشد پیشرفتی در روند دیپلماتیک میان ایران و آمریکا حاصل شود، این موضوع به بعد از انتخابات ایران در خرداد ماه سال آینده موکول خواهد شد.
افزون بر این تجربه دولت بوش نشان داد که ادامه سیاست انزوای ایران در منطقه هم نمی تواند نتایج مثبتی را به بار آورد. آمریکا قادر نیست که بیش از حد بر توقف برنامه هسته ای ایران پافشاری کند، زیرا منافع این کشور با ایران در برخی از کشورهای از جمله عراق، افغانستان، لبنان و قفقاز در تلاقی است. مباحثی نظیر عراق و افغانستان می توانند به عنوان فرصت‌هایی برای توافق دو طرف تلقی و پیش از مذاکرات احتمالی پیرامون موضوع پیچیده تر برنامه هسته ای ایران، به اعتماد سازی میان دو طرف منجر شوند.
اما در صورتی که رئیس جمهور آتی آمریکا بخواهد چنین روندی را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار دهد، باید بتواند در مقابل یک سوال اساسی از سوی مخالفین پاسخی متقن بیابد. این سوال که از کجا معلوم چنین روندی فرصت تولید سلاح هسته ای را برای ایران فراهم نسازد؟ نئومحافظه کاران آمریکایی مدعی هستند که این اقدامات تنها به فرصت سوزی اقدمات احتمالی برای تلاش ایران برای دستیابی به چنین سلاح هایی منجر خواهد شد.
شاید هراس از مواجه با این سوال بود که باعث شد دولت بوش تلاش های زیادی را برای محدود ساختن ایران از طریق سیاست انزوای ایران در منطقه در دستور کار قرار داد. این در حالی است که چنین سیاستی از نظر برخی از تحلیلگران راه به جایی نخواهد برد و چشم انداز تعاملات احتمالی میان ایران و آمریکا را در آینده برای همیشه تیره خواهد ساخت.
به نوشته ولی نصر و ری تکیه از نظریه پردازان امور ایران در یکی از شماره‌های مجله فارن افیرز، سیاست به انزوا کشیدن ایران یک شکست بوده است و رئیس جمهور باید آن از دستور کار خود خارج کند. به عقیده این دو به دلیل عدم وجود یک اجماع منطقه‌ای در مورد ایران، واشنگتن ناگزیر است که سیاست همگرایی ایران با سایر کشورهای حاضر در منطقه را مورد توجه قرار دهد.
یکی دیگر از گزینه‌هایی که در مورد فعالیت هسته ای ایران وجود داشته و در نهایت اتخاذ سیاستی سازگار با آن را در دولت آینده آمریکا طلب می کند، تهاجم نظامی علیه برخی از سایت‌های هسته ای در ایران است. تحلیلگران نظامی آمریکا متفق القول هستند که بمباران این مراکز هرگز به توقف کامل این برنامه‌ها منجره نشده و تنها روند پیشرفت را به تاخیر خواهد انداخت.
آمریکا ناگزیر است پس از این اقدام علاوه بر این که خود را برای عواقب نظامی آن آماده می کند، پذیرای پیامدهای دیپماتیک نظیر جمله عقب نشینی روسیه و چین از همکاری در قالب گروه ۱+۵ نیز باشد.
سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران بیشتر به یک کلاف سردرگم شباهت دارد. پیش بینی به کارگیری هر یک از سیاست های احتمالی در مورد ایران ( مذاکره، به انزوا کشیدن و جنگ ) از سوی دولت آتی آمریکا با چالش‌هایی مواجه است که در نهایت انتخاب هر یک از آنها را برای رئیس جمهور آینده آمریکا بسیار مشکل کرده و در عین حال اتخاذ رویه ای بیابینی را محتمل تر می سازد. رویه ای که بعید به نظر می رسد شعارهای انتخاباتی غرا و کوبنده تاثیر چندانی بر آن داشته باشند.
نویسنده : حسن بنانج
منبع : دیپلماسی ایرانی