چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

افغانستان؛ سرزمین ناآرامی‌ها


افغانستان؛ سرزمین ناآرامی‌ها
جمهوری افغانستان كه اداره آن را «حامد كرزای» برعهده دارد، در شرق فلات بزرگ ایران قرار دارد و به كوهپایه های سلسله جبال هیمالایا محدود می شود. این كشور كه چهل و هفتمین كشور جهان محسوب می شود حدود ۲۲میلیون نفر جمعیت دارد و پیش بینی می شود با بازگشت مهاجران كه از سال ۱۹۸۰ مهاجرت خود را از این كشور آغاز كرده بودند جمعیت این كشور به حدود ۲۸میلیون نفر بالغ گردد.
پرجمعیت ترین شهر این كشور كابل پایتخت افغانستان است كه حدود سه میلیون نفر جمعیت دارد.
به علت نظام قومی و قبیله ای و شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی و نبود وسایل حمل و نقل كافی، جاده های مناسب، فقدان كار و درآمد، مشكل بودن زندگی در شهرها و نپذیرفته شدن افراد از سوی قبایل دیگر رفت و آمد در این كشور محدود است و ۸۰درصد جمعیت معمولا در همان جایی به سر می برند كه در آن متولد شده اند، و تنها چیزی كه همه افغان ها در آن مشتركند «اسلام» است.
درگیری های فراوان دراین كشور باعث شده كه خانواده ها به تدریج دارایی های شان را به مرور زمان بفروشند و راه مهاجرت به شهرها یا دیگر كشورها را در پیش بگیرند كه به همین دلیل اقتصاد این كشور عقب مانده و اكثر مردم با فقر روبه رو هستند.
افغانستان از لحاظ تاریخی به خاطر آن كه بر سر راه جاده تجارتی باستان بین اروپا و چین واقع شده بود پیوندی ناگسستنی با ایران و آسیای مركزی داشته و سرنوشت شبه قاره هند در دورانی با سرنوشت افغانستان پیوند داشته است، با این حال همیشه به نحوی از همسایگان خود جدا بوده و جمعیتش در دره های دور دست روزگار می گذرانیدند و در عین حال كه تا حدودی وابسته تجارت با دنیای خارج بودند به شدت از استقبال خود دفاع می كردند.
جغرافیای افغانستان این كشور را به صورت مركزی بی نقص برای قاچاق درآورده است، از سوی دیگر تجارت پررونق مواد مخدر در این كشور حاصل تلاش استعمارگران برای تحت سلطه قرار دادن هرچه بیشتر افغانستان بوده است.
با این حال مبارزه مردم افغانستان برای استقلال در سال ۱۹۸۹ میلادی نتیجه داد و پس از نبردی تقریبا ۱۰ساله بین ارتش شوروی و مجاهدین مسلمان در افغانستان، نیروهای شوروی رسما خاك این كشور را ترك كردند.
پس از به قدرت رسیدن طالبان و فراهم شدن زمینه حمله نظامی به افغانستان، آمریكا به بهانه حادثه ۱۱سپتامبر و بهانه های دیگری چون دفاع از دموكراسی و حقوق بشر در سال ۲۰۰۱ میلادی لشكركشی به افغانستان را آغاز كرد تا شاید بتواند جای پای خود را در این منطقه حساس از خاورمیانه محكم كند و بهتر و بیشتر به منافع استكباری اش دست یابد.
موقعیت ژئوپلتیك افغانستان از دیرباز باعث توجه برخی كشورها و قدرت های بیگانه به این كشور شده است و آنها با اعمال سیاست های سلطه گرانه در پی پیشبرد منافع خود در افغانستان بوده اند.
دخالت بیگانگان در این كشور از دو طریق اشغال نظامی و روی كار آوردن دولت وابسته صورت گرفته است. به همین دلیل برقراری صلح و ثبات در افغانستان كار چندان آسانی نیست و یكی از چالش ها و نگرانی هایی كه پیش روی دولت كنونی افغانستان وجود دارد همین مسئله تامین امنیت و ثبات است.
تا زمانی كه این كشور مركز توجهات بین المللی قرار گرفته و قدرت های فرامرزی سعی می كنند با حضور خود در افغانستان نهایت استفاده را ببرند صحبت از صلح و آرامش بیهوده خواهد بود، به ویژه آنكه مهار این گونه دخالت ها و تحركات از عهده هر دولتی بر نمی آید، به نظر می رسد كنترل و مدیریت این گونه دخالت ها باید یكی از اولویت های اساسی دولت مردان افغانستان قرار گیرد چرا كه تجربه نشان داده است مداخله بیگانگان توازن قومی را در این كشور، برهم خواهد زد و از سوی دیگر، استقرار نیروهای چندملیتی حافظ صلح در افغانستان و نحوه تعامل دولت كابل با آنان نیز از دغدغه های دولت خواهد بود.
خلع سلاح عمومی، ایجاد ارتش منظم برای برقراری امنیت در مرزها و شهرها، بازسازی افغانستان و سر و سامان دادن به اقتصاد فرو پاشیده این كشور، مبارزه با كشت مواد مخدر، مبارزه با معضل خشكسالی، بازگشت پناهندگان و ایجاد وحدت و انسجام میان اقوام و گروه ها از جمله مسائل و مشكلاتی است كه فرا روی دولت كنونی افغانستان قرار دارد و بدون حل و فصل این مشكلات دولت حامد كرزای نباید امیدواری زیادی به تامین صلح و ثبات در این كشور داشته باشد.
● اهداف آمریكا از لشگركشی به افغانستان
به دنبال وقایع ۱۱سپتامبر و حمله به افغانستان تحت پوشش «مبارزه با تروریسم» «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع وقت ایالات متحده اعلام كرد كه نیروهای آمریكایی مستقر در این كشور، حداقل تا شش سال آینده همچنان در پایگاه های خود در خاك افغانستان مستقر خواهند بود.
در واقع بعد از حمله ۱۱سپتامبر، آمریكایی ها این تهدید استراتژیك را به یك فرصت استراتژیك بدل كردند و مصمم شدند كه با استفاده از موقعیت به وجود آمده آن دسته از موانع راهبردی را كه در مقابل استراتژی طرح نظم نوین جهانی قرار داشت از سر راه بردارند.
در حالی كه ریشه كن كردن تروریسم گزافه ای بیش نیست، اگر هدف واقعی آمریكا مبارزه با تروریسم بود، نیازی نبود تا وقوع حادثه ۱۱سپتامبر صبر كند، هم سقوط طالبان و هم دستگیری بن لادن به كمك پاكستان برای آمریكا كار ساده ای بود، بنابراین مبارزه با تروریسم پوششی برای حاكمیت مجدد نظم نوین جهانی و نیل به اهداف اقتصادی، سیاسی و استراتژیكی است كه آمریكا از زمان ظهور طالبان تاكنون تعقیب می كرده است.
در واقع ایالات متحده در این منطقه به دنبال منافع اقتصادی و استراتژیك خویش است و جنگ با طالبان زمینه های استقرار نیروهای آمریكا در این منطقه را به راحتی میسر كرده است. همجواری با روسیه، استقرار پایگاه های نظامی و موشك های دارای كلاهك هسته ای، اخلال در روابط ایران با آسیای مركزی، روسیه و قفقاز از یك طرف و با پاكستان و هند از طرف دیگر، جلوگیری از تبدیل شدن چین به یك قدرت جهانی، كنترل و امكان بیشتر برای مقابله با اسلام گرایان، دسترسی به منابع اقتصادی دریای خزر و خلیج فارس از مهمترین دلایل حضور آمریكا در افغانستان است كه به راحتی نمی توان از این اهداف مهم چشم پوشی كرد.
بدین ترتیب آمریكا قواعد بازی را با توجه به منافع خود و در جهت سلطه خود شكل داده است و به نظر می رسد با بهره گیری از فضای بین المللی موجود زمینه نهادینه شدن حضور نظامی خود را هرچه بیشتر در این منطقه فراهم سازد. این حضور به آمریكا امكان خواهد داد تا به اهداف اساسی خود در منطقه دست یابد.
● آمریكا، گرفتار در باتلاق افغانستان
جنگ های برون مرزی، نیروی نظامی آمریكا را تضعیف و به وضعیت هشداردهنده ای رسانده است.
وضعیت سیستم نیروی انسانی كه كشور برای مبارزه در جنگ ها به آن وابسته است و در بلایای طبیعی به مردم آمریكا كمك می كند به وضعیت هشداردهنده ای رسیده است. این سیستم كه تركیبی از نیروی مشغول به خدمت و ذخیره ارتش است، هرچند هنوز كاملا از هم پاشیده نشده است اما در آستانه فروپاشی كامل قرار گرفته كه نشانه های آن كاملا مشخص و بارز است. حضور ۰۶۱ هزار نیروی نظامی آمریكا در عراق و شكست های پیاپی ارتش آمریكا در این كشور و یأس و سرخوردگی فرماندهان و سربازان آمریكایی مستقر در عراق، ارتش آمریكا را به لشكر شكست خورده ای تبدیل كرده است كه نجات از این گرداب به راحتی امكان پذیر نیست.
روزنامه فرانسوی لیبراسیون در این باره می نویسد، از سال ۲۰۰۱ حدود ۲۳ هزار نظامی آمریكایی در عراق و افغانستان زخمی شده اند.آمارهای رسمی حكایت از این واقعیت دارد كه بیش از ۴۰۰۰ سرباز آمریكایی در جبهه جنگ عراق و افغانستان كشته شده اند و آمارهای غیررسمی از تعداد بیشتری خبر می دهند.
در حال حاضر جنگ عراق بیش از هر زمان دیگری از نیروهای آمریكایی تلفات می گیرد به طوری كه تنها در ماه گذشته میلادی حدود ۶۰سرباز آمریكایی در عراق كشته شدند و به نظر نمی رسد در ماه جاری وضعیت مناسب تر از ماه گذشته باشد.
آنچه معضل موجود را تشدید می كند فشار شدید برروی پرسنل ارتش است.
نیروهای هوایی و زمینی گارد ملی و زمینی برای جبران فرسودگی و خستگی ناشی از خدمت در عراق و افغانستان از نظر تجهیزات و آموزش مورد نیاز، حدود ۴۰ میلیارد دلار كمبود دارند. و به نظر نمی رسد كه كنگره بتواند چنین رقمی را به یكباره در بودجه الحاقی تأمین كند. از سوی دیگر غیر از نارضایتی مردم افغانستان و عراق از حضور نیروهای خارجی در كشورهایشان، نارضایتی خود سربازان را نیز باید در نظر گرفت، بیشتر این سربازان از حضور در جبهه جنگی كه هدف مشخصی ندارد نگران و ناراضی هستند و انگیزه جدی و مقدسی برای مبارزه و جنگیدن ندارند.
این نظامیان مردم را دشمن خود نمی دانند و از اجرای دستور فرماندهان خود برای به خاك و خون كشیدن مردم سرباز می زنند.
هرچند كه به آنان گفته شده كه برای مبارزه با تروریسم وارد این كشورها شده اند و دشمن آنان تروریست ها هستند اما به جز تعداد معدودی، طرف اصلی آنان مردمی هستند كه خواهان استقلال، آزادی و حمایت از شرف و كیان سرزمین شان هستند از سوی دیگر خانواده های این سربازان به دلیل حضور فرزندانشان در جبهه های جنگ كاذب و دروغین ضربه های جانفشانی را تحمل می كنند.
به خصوص كه هزاران تن از این سربازان برای چندمین بار به مناطق جنگی اعزام می شوند و تأسف بارتر برای آنان شنیدن خبر كشته شدن فرزندانشان در این كشورها است.
در هر صورت بر كسی پوشیده نیست كه ادعای آمریكا مبنی بر مبارزه با تروریسم یك دروغ بزرگ بیش نیست و اینك اشغالگران در گورستانی كه خود در خاورمیانه حفر كرده اند در حال مدفون شدن هستند و این واقعیتی است كه خود آنان بیش از هر كسی از آن باخبرند ولی جرأت ابراز آن را ندارند.
هر روز بر انزجار و نفرت ملت ها نسبت به سیاست های آمریكا در جهان و خاورمیانه افزوده می شوند و در داخل كشور نیز شهروندان آمریكایی از خود می پرسند چرا باید در جبهه های فرامرزی مشغول جنگ بیهوده باشیم و آیا این سیاست با شعار دموكراسی و رعایت حقوق بشر منافات ندارد. اما هیچ گاه به این پرسش ها پاسخ داده نمی شود!
● تأمین امنیت
مهمترین مشكلی كه هم اكنون نیروهای دولتی و غربی در افغانستان با آن روبه رو هستند مسئله تأمین امنیت است، این مسئله با تداوم فعالیت شورشیان مسلح مخالف دولت به عنوان یك چالش فراروی این نیروها اهمیت بیشتری پیدا می كند.
گسترش دامنه فعالیت شورشیان در ولایات «نیمروز»، «فراه»، «قندهار»، «قندوز»، خوست، لغمان، كاپیسا، هرات و غیره و همكاری نكردن مردم با دولت در برخی مناطق باعث افزایش فعالیت تروریستی در افغانستان شده است.
فعالیت های تروریستی كه از سوی طالبان، اعضای شبكه القاعده سازماندهی و اجرا می شود.
در جریان این فعالیت های تروریستی كه از سوی شورشیان به صورت حملات انتحاری، انفجار بمب، مین گذاری انجام می شود، تلفات سنگینی به مردم غیرنظامی و نیروهای دولتی و خارجی وارد شده است. قدرت مخالفان مسلح دولت افغانستان در حال افزایش است و آنان حتی بخش هایی از مناطق مجاور با مركز پاكستان را تحت كنترل دارند.
در حال حاضر «موسی قلعه»، «میان شین»، «بغران»، «هلمند» و «خاك افغان» در كنترل طالبان قرار دارد.
این در حالی است كه نیروهای غربی به رهبری آمریكا اواخر سال ۲۰۰۱ میلادی پس از سرنگونی حكومت پنج ساله طالبان در كابل، با هدف تأمین امنیت، ایجاد صلح و مبارزه با تروریسم وارد افغانستان شده اند، لیكن پس از گذشت بیش از شش سال از حضور آنان این كشور نه تنها روی امنیت و ثبات و آرامش را به خود ندیده است بلكه روز به روز برناامنی و بی ثباتی افغانستان افزوده می شود. آمریكایی ها طی این مدت، ۸۳ میلیارد دلار در افغانستان متحمل هزینه شده اند كه فقط هفت میلیارد دلار آن صرف بازسازی امور زیربنایی این كشور شده است.
از سوی دیگر به رغم حضور نیروهای خارجی برای تحقق امنیت در افغانستان شرایط امنیتی در برخی ولایات جنوبی، شرقی و غربی بهبود نیافته و به سمت شمال در حال گسترش است.
همچنین پس از حضور نیروهای خارجی در این كشور سطح زیركشت موادمخدر نسبت به زمان حاكمیت طالبان چندین برابر شده است. براساس تازه ترین گزارش ها كه در آمریكا منتشر شده است، سطح زیر كشت خشخاش در سال زراعی گذشته با ۶۱ درصد افزایش به ۶/۱۷۲ هزار هكتار در افغانستان رسیده است.
در كنار ناامنی، افغانستان با مشكل فساد اداری هم مواجه است و دولت نتوانسته برای غلبه بر این معضل به موفقیتی دست یابد.
● مبارزه با تسلط بیگانگان
آنچه كه نباید در افغانستان نادیده گرفت یا به سادگی از كنار آن گذشت مسئله حضور بیگانگان در این كشور است.
افغان ها از نظر تاریخی هرگز سیطره نفوذ خارجی را نپذیرفته و روحیه شان با تسلط خارجی سازگار نبوده است.
آنان در قرن نوزدهم، استعمار انگلیس را وادار به خروج از كشورشان كردند و در قرن بیستم در جریان جنگ سرد با ابرقدرت شرق كنار نیامدند، نیروهای ارتش سرخ با تحمل تلفات سنگین افغانستان را ترك كردند.
روحیه بیگانه ستیزی در افغان ها به گونه ای است كه آنها نسبت به حكومت دست نشانده طالبان به رغم اینكه ۹۰ درصد از ۶۵۰ هزار كیلومترمربع كشور را تحت كنترل داشتند روی خوش نشان ندادند.
افغانستان با این خصوصیت و ویژگی مردمانش و به عنوان كشوری كه به گورستان قدرت های امپراتور مشهور است، امروز شاهد حضور تعدادی از نیروهای هم پیمان غربی با آمریكا است.
این نیروها به علت تفاوت های فرهنگی و اجتماعی قادر نیستند بدون واسطه با مردمان این سرزمین ارتباط برقرار كنند و در هر حال برای بیان مقاصد خویش نیاز به مترجم دارند.
چنین ارتباطی از نظر روحی و عاطفی مشكل است و دو طرف به واسطه شخص سوم خواسته و نیازهایشان را بیان می كنند.
حضور خارجیان به طرق مختلف باعث افزایش ناهنجاری اجتماعی شده است.
از سوی دیگر در برخی اوقات تبادل آتش این نیروها با شورشیان مسلح مخالف دولت و حملات هوایی، غیرنظامیان و مردم بی گناه كشته می شوند.
این مسئله به افزایش خشم، انزجار و تنفر مردم نسبت به خارجیان دامن می زند، به عنوان مثال پس از هر بار كه نیروهای خارجی مورد حمله انتحاری قرار می گیرند، این نیروها به سوی مردم غیرنظامی تیراندازی می كنند و آنان را به خاك و خون می كشند.
به دنبال این حوادث، تظاهراتی علیه خارجی ها صورت می گیرد و در این درگیری ها و اعتراضات هم عده دیگری كشته می شوند.
جالب اینجاست كه بر اثر فشار افكار عمومی آمریكا عده معدودی از نظامیان خود را از افغانستان خارج می كند ولی بلافاصله عده بیشتری را جایگزین می سازد.
از دیگر موارد ناهنجاری در این كشور كه بر اثر حضور بیگانگان بوجود آمده می توان به عرضه مشروبات الكلی و گسترش مفاسد اخلاقی در افغانستان اشاره كرد.
هر از گاهی نیروهای پلیس مقداری مشروبات الكلی را از مهمان خانه های كابل جمع آوری و تعدادی زنان خارجی را به اتهام اشاعه مفاسد اخلاقی از كشور اخراج می كنند.
حضور جوانان در این مكان ها، زنگ خطری در جامعه سنتی افغانستان است كه سلامت بهداشت جامعه را تهدید می كند.
این در حالی است كه براساس آمارهای ارائه شده از سوی منابع ذی ربط، هم اكنون تعداد قابل ملاحظه ای افراد مبتلا به ویروس ایدز در این كشور وجود دارند.
در هر صورت امنیت به عنوان یك مقوله مهم در توسعه و پیشرفت افغانستان نقش اساسی دارد و در صورت تحقق امنیت پایدار، افغانستان دیگر شاهد مثلث شوم كشت، تولید و تجارت موادمخدر، فعالیت تروریستی و فساد اداری و اخلاقی نخواهد بود.
فریده شریفی
منبع : روزنامه کیهان