چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
وقتی سینماییها با <کرگدن> همراه میشوند
رفتوآمد بازیگران سینما به تئاتر عادی شده است. اگر در اوایل دهه ۷۰ حضور فریماه فرجامی و ابوالفضل پورعرب که جزو ستارههای آن زمان دنیای سینما بودند در دنیای تئاتر اتفاقی مهم بود اکنون چند سالی است که بازیگران سینما از جوانترها تا مسنترها این وادی را میآزمایند. اوایل دهه۸۰ میترا حجار و مهتاب کرامتی بازیگر نمایش هملت شدند. این اواخر باران کوثری هم اضافه شد و همین الان بر صحنه تئاترشهر سه نمایش اجرا میشود که بازیگران سینمایی را در خود دارد؛ از بهاره رهنما گرفته تا شهاب حسینی.
<کرگدنها> با حضور مهدی هاشمی پس از ۱۰ سال - آخرین بازی تئاتری او <کارنامه بندار بیدخش> به کارگردانی بهرام بیضایی- شهاب حسینی، آتنه فقیهنصیری و صابر ابر یکی از این نمایشها است. در <مانیفست چو> به کارگردانی محمد رحمانیان؛ هم اشکان خطیبی - مجری و بازیگر سریال گلهای گرمسیری - حضور دارد و هم ترانه علیدوستی ایفای نقش میکند. در <خدای کشتار> به کارگردانی علیرضا کوشکجلالی نیز بهاره رهنما و الهام پاوهنژاد حضور دارند. این رویکرد کارگردانان و بازیگران در جای خود مورد توجه است.
کوشکجلالی کارگردان ایرانی عضو اتحادیه کارگردانان آلمان که بیشتر در آنجا زندگی میکند تا ایران، خدای کشتار نوشته یاسمینا رضا را روی صحنه برده است. او این اثر را از سال قبل میلادی در کشور آلمان اجرا میکرد و اینک در تهران با بازیگران مطرح ایران این نمایش را روی صحنه برده است.
رحمانیان که هم بهعنوان کارگردان سریالهای تلویزیونی شناخته شده و هم کارگردان مطرحی در زمینه تئاتر است بار اول ترانه علیدوستی و پرویز پرستویی را در نمایش <فنز> بهعنوان بازیگران تئاتر معرفی کرد. حالا او بار دیگر از بازی علیدوستی استفاده کرده است و هم تواناییهای او در زبان انگلیسی و هم توانش در زمینه تئاتر بار دیگر مطرح میشود. انتخاب خوب کارگردان مانیفست چو درباره اشکان خطیبی نیز به شدت خود را به رخ میکشد. شاید در هیچ فیلم سینمایی یا سریالی او نمیتوانست تواناییهایش در زبان انگلیسی، ساز زدن و اصلا رها بودنش در بازی را اینگونه به رخ بکشد. او زودتر از همه به تالار چهارسو میرود و خود را برای اجرا آماده میکند. این پشتکار او و علاقهاش به جذابیت تئاتر را نشان میدهد. اما بیتردید هرچه این دو نمایش با حضور این بازیگران سینمایی در اجرا موفق هستند، نمایش کرگدنها که اکنون در تالار اصلی تئاترشهر اجرا میشود با ناتواناییهایی روبهرو است.
● کرگدنهای فرهاد آئیش نه اوژن یونسکو
نمایشی که اکنون با عنوان کرگدنها به کارگردانی فرهاد آئیش اجرا میشود با استقبال فراوان مردم و نه منتقدان روبهرو شده است. اگر به سخنان این کارگردان و بازیگر نامآشنا مراجعه کنیم با نکتههای جالبی روبهرو میشویم. او از بازنویسی این نمایشنامه گفته؛ اینکه چرا برخی صحنهها شعاری است و با جامعه امروز تفاوتهای زیادی دارد. اظهارنظرهایی همچون <یونسکو بهترین نمایشنامهنویس نیست اما به لحاظ سلیقه نزدیکی زیادی با او دارم>، <این بیشتر نمایش من است تا یونسکو. من اثر انگشت خودم را در متن بازنویسیشده لحاظ کردم و درواقع، من این نمایشنامه را از یونسکو دزدیدم>، <برای گیشه با استفاده از محبوبیت آنان برای فروش بیشتر، از بازیگران سینمایی استفاده کردم> یا <برایم مهم است که اجرای نمایشم در هر سالنی بتواند آن سالن را پر کند> ، <اگر سالن کوچکتری را انتخاب کرده بودم کار نخبهتری انجام میدادم> و <از حداکثر طنز در این اثر استفاده کردم>، تکلیف بیننده این نمایش را مشخص میکند.
بنابراین دیگر نمیتوانیم ایرادی بگیریم که چرا روح اثر از بین رفته است. چرا آن شرایط سخت زمان یونسکو در میانه ماندن با فاشیستها بدون گفتن اصلا تداعی نمیشود. چرا این کرگدن شدن آدمها برایمان عجیب نیست؟ اما نکتههایی برایمان باقی میماند مانند اینکه عوض کردن جای زن و مرد فقط یک شوخی طنازانه است یا تجربهای برای کارگردان شناختهشدهای مانند آئیش بهمنظور رهایی از برخی محدودیتها؟
همچنین او بر واقعی بودن دکور و تاثیر آن اصرار داشته لذا از ظرافت و توانایی محسن شاهابراهیمی استفاده کرده است. این دکور چرخان چند صحنه خانه <برانژه>، <خیابان>، <اداره> و <خانه ژان> را نشان میدهد که با تغییراتی کوچک به هم تبدیل میشوند.
▪ ناتوانی کارگردان یا بازیگر؟
آئیش از بازیگران سینما در حالی استفاده کرده است که بر تواناییهای آنها تاکید دارد وآنان را علاقهمند این حضور میداند. اما نمیدانیم این عدم توانایی و جذاب نبودن اجرا را بر گردن کارگردان بیندازیم یا بازیگر. البته این عدمتوانایی در بازیگران مطرح تئاتر هم به چشم میخورد. انگار او نتوانسته به توانایی برخی از آنان اضافه کند؛ حتی به نظر میرسد از تواناییهای بازیگران مطرحی همچون مائده طهماسبی و رامین ناصرنصیر هم کاسته شده است.
یکی از جذابترین اتفاقات برای تماشاگر و قطعا برای بازیگر همین جابهجا بازی کردن نقش زن و مرد است. این اتفاق در این نمایش رخ داده است: ناصرنصیر نقش زن خانهدار را بازی میکند - او اولین کسی است که از کرگدن شدن بقیه صدمه میبیند و گربهاش کشته میشود - با آرایش، جوراب شیشهای و پیراهن زنانه و مائده طهماسبی نقش <دودار> را بازی میکند؛ مرد عاشق خجول و در آستانه موفقیت در کار، با کت و شلواری بزرگتر از سایز خود. او حتی تلاش نکرده صداسازیای در این زمینه انجام دهد و با همان صدای دورگه خود بازی میکند، البته تلاشهای ناصرنصیر در زمینه صداسازی هم چندان موفق نبوده است. شاید کارگردان این را از آنها خواسته تا تغییرات اندکی در خود بهوجود بیاورند. هر چقدر این جابهجایی در لحظه اول جالب به نظر میرسد به مرور و با این عدم موفقیت در صداسازی این پرسش مطرح میشود که چرا؟ البته ناصرنصیر سعی کرده است ظرافتهایی زنانه داشته باشد به خصوص در آن لحظهای که گربهاش مرده است اما به نظر میرسد همانطور که کارگردان اشاره کرده بیشتر همان جنبه طنز مهم است.
اما آتنه فقیهنصیری که با علاقه بسیار بازی در این نمایش را پذیرفته است انرژی زیادی در اجرا از خود نشان میدهد؛ او فقط یک کمبود دارد و آن اینکه صدای تئاتری ندارد. اگر تماشاگر این قدر خوششانس نباشد که در ردیفهای جلو بنشیند برای شنیدن صدای او دچار مشکل میشود بهخصوص در صحنه آخر و در خانه <دانژه> که صدای کرگدنها و عبورشان همه جا را پر میکند. بازیگر نقش <دیزی- > در لحظهای که کرگدنها را میبیند و خود را غیرعادی میداند و میخواهد شبیه بقیه باشد - باید صدایش کلفت شود اما صدایش نازک است و رگهدار، شاید او فقط کرگدنی ظریف است!
وقتی بازیهای صابر ابر و شهاب حسینی را با آن همه توانایی و تسلط میبینیم، با تکیه بر گفتههای مهدی هاشمی به این نتیجه میرسیم که آنان توانستهاند تطبیق را انجام دهند. هاشمی گفته است: <من هم مانند زندهیاد هوشنگ حسامی معتقدم در تئاتر بازیگر باید نقش را اداره کند نه اینکه با آن یکی شود. در حالی که در آثار تصویری که بر بستر واقعیت شکل میگیرند بازیگر باید آنچنان به نقش نزدیک شود که برای تماشاگر قابل باور باشد.>
حسینی در نقش پیرمردی حزبی با تصور توطئه وارد این نمایش شده است. او تاکید میکند که اتفاقات را تحلیل میکند و هر چیزی را نمیپذیرد. هر چند او با موهای جوگندمی و آماده واکنش و دعوا مانند جوانان وارد عمل میشود. اما اینکه او توانسته در تمام طول اجرا صدا و لحن یک پیرمرد را بازی کند خود نشان از تواناییهایش دارد. همانطور که صابر ابر به راحتی توانسته همراه نقش خود - دوست آقای منطقدان - شود، او در خانه دانژه شیفتگی و ترس خود را درباره کرگدنها بیان میکند. او در آن لحظه و در لحظات دست زدن، تماشاگر را همراه خود میکند.
مهدی هاشمی پس از ۱۰ سال به تئاتر آمده است و در نقش اصلی <برانژه> بازی میکند. مرد دائمالخمری که به دنبال اصلاح خویش است اما انگار هیچوقت برای این کار وقت ندارد تا سرانجام با ترس از کرگدن شدن تنهای تنها میماند. او میتواند صحنه را اداره کند و تماشاگر را تحتتاثیر خود قرار میدهد.
گیسو فغفوری
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست