یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به نمایش "مثل های عروسکی" نویسنده و کارگردانی فرناز بهزادی


نگاهی به نمایش "مثل های عروسکی" نویسنده و کارگردانی فرناز بهزادی
آنچه بیش از هر عنصر دیگر در نمایش کودک مورد توجه است برقراری ارتباط با مخاطب کودک، تا حدی است که او بتواند درک صحیحی از داستان، موقعیت و فضای کلی نمایش به دست آورد.
برای به دست آوردن این ارتباط از اجزای نمایشی گوناگونی همچون نور، صدا، رنگ، موسیقی، داستان و ... استفاده‌ می شود. آنچه باعث می شود نمایش مثل های عروسکی نتواند به عنوان نمایشی مناسب برای مخاطب کودک در نظر گرفته شود حذف برخی عناصر تأثیرگذار در برقراری این ارتباط است. به نظر می رسد نمایش مثل های عروسکی نه آنچنان که در بروشور نمایش آمده برای مخاطبان هفت تاهفتاد سال، بلکه برای مخاطبان بزرگسال تهیه شده باشد.
اولین عنصری که در نمایش کودک برای جذب مخاطب به کار می رود داستانی است که ظرفیت روایتگری فضایی مناسب برای کودکان را داشته باشد، اما در نمایش مثل های عروسکی با مشکل کمبود داستانی که بر پایه روایی منسجم بنا شده باشد روبه رو هستیم.
نمایش از هفت اپیزود تشکیل شده است که هر کدام با تکنیک عروسکی متفاوتی اجرا می شود. این اپیزودها هر کدام یادآور یکی از ضرب المثل هایی است که در بروشور نمایش چاپ شده اند و از تماشاگر خواسته شده با دیدن نمایش و خواندن ضرب المثل ها حدس بزند که هر اپیزود مربوط به کدام ضرب المثل می شود.
این ترفند به خودی خود بازی جذابی برای مخاطب کودک به شمار می رود، اما مسئله این است که آیا مخاطب کودک می تواند تمام اپیزودهای این نمایش را دنبال کند؟ یا این که نبودن داستانی منسجم و جذاب که یکی از شرایط جذب مخاطب کودک است، اجازه نمی دهد تا کودکان با تمرکز و توجه لازم تک تک اپیزودهای نمایش را دنبال کنند؟
نمی توان این موضوع را نادیده گرفت که خانم بهزادی از شیوه ی روایی که یادآور متون کهن مانند کلیله و دمنه، منطق الطیر و نمونه های دیگر روایتگری در ادبیات فارسی که از خرده حکایت ها برای رسیدن به یک هدف واحد و در یک قالب کلی بیان می شوند، استفاده کرده است.
این خرده حکایت ها بیشتر اهدافی اخلاقی دارند و پند و مثلی را برای آموزش به خواننده در نظر می گیرند. این اتفاقی است که در خرده حکایت های نمایش مثل های عروسکی رخ می دهد و همچنین جنبه اخلاقی و آموزشی آنچه روایت می شود بر وجه داستانی آن غالب می شود. تلاش گروه نمایش برای آشنا کردن کودکان با مثل های ایرانی که وجوه اخلاقی و آموزشی دارند، از طریق اپیزودهایی مجزا از این دست است.
اما آنچه به عنوان قالب کلی در متون کهن استفاده می شود مانند دسته پرندگانی که در منطق الطیر با داشتن هدفی کلی خرده حکایت هایی دارند که در آن قالب کلی روایت می شوند، در نمایش مثل های عروسکی اتفاق نمی افتد.
بدین معنی که نمایش از اپیزودهایی تشکیل شده است که ربط منطقی به هم ندارند و هر کدام از ساختاری مجزا چه از نظر داستانی و شکل روایی و چه از نظر اجرایی برخوردارند. زنجیره ای که بتواند این اپیزودها را به هم مربوط سازد و آنها را در قالبی کلی و با هدفی یکسان به تماشاگر ارائه دهد، وجود ندارد. این شیوه روایتگری باعث به وجود آمدن ساختاری آشفته و پراکنده می شود که یکی از دلایل عمده مناسب نبودن این شیوه کار برای مخاطب کودکی است که ذهن او برای سازماندهی به این تشتت آمادگی چندانی ندارد و دنبال کردن داستان هایی ساده تر با آغاز و پایانی مشخص تر بیشتر برای او ممکن است و این موضوع را می توان به عنوان بزرگترین ضعف این نمایش در نظر گرفت.
اما اگر بخواهیم تک تک اپیزودها را از نظر داستانی و فارغ از پیوند بین آنها بررسی کنیم، با اپیزودهایی مواجه می شویم که داستان کاملی با آغاز و پایان مشخص دارند. برای مثال می توان به اپیزود اول که داستان شتر مرغ و تخم اژدها را روایت می کند نگاه کرد. نمونه ی دیگر اپیزود دوم است که مربوط به داستان آشنای پیرمرد، پسرک و الاغی که به شهر می برند و با دخالت های بی جای مردم مواجه می شوند، می باشد.
اپیزود ششم نیز آدم پرخوری را نشان می دهد که از شکم بارگی جان از تنش می رود. هر سه ی این اپیزودها داستانی مستقل و قابل فهم برای مخاطب کودک دارند.
برعکس در اپیزودهایی مانند مرد سیگاری که اپیزود سوم این نمایش است، ویولنیست که اپیزود چهارم است، مرتاض هندی که اپیزود پنجم است و اپیزود هفتم که گاو صندوقی را نشان می دهد که دیوی در آن پنهان است، داستان قابل فهمی وجود ندارد یا حداقل با شکل مرسوم داستان گویی مواجه نیستیم و اگر بروشور نمایش در دست تماشاگران نباشد، حتی مخاطبان برزگسال نیز نمی توانند به سادگی حدس بزنند داستان این اپیزودها چیست و به چه ضرب المثلی اشاره می کنند.
آنچه در نمایش مثل های عروسکی در خور تأمل است تکنیک های عروسک گردانی است. در هر اپیزود از عروسک هایی استفاده می شود که در ساخت آنها از تکنیکی متفاوت بهره گرفته شده است. در این نمایش با عروسک های نخی، باتومی و تن پوش مواجه هستیم.
هر کدام این شیوه ها به تنهایی تأثیرگذارند به ویژه آن که عروسک ها از قابلیت های فراوانی مانند بازی با چشم ها و دهان و اجزاء مختلف عروسک برخوردارند. در اپیزود سوم مرد سیگاری را می بینیم که در هنگام مرگ گردن او دراز شده و چشم هایش از حدقه بیرون می افتد. حتی هنگام سیگار کشیدن از دهان او دود خارج می شود. در اپیزود پرخوری نیز عروسکی را می بینیم که می تواند چیزهایی را بخورد و هم زمان چاق بشود. عروسک شترمرغ در اپیزود اول با اجزایی که ظاهراً از هم جدا هستند و قابلیت حرکات متنوعی را ایجاد می کنند نیز از تکنیکی متفاوت بهره گرفته است.
به نظر می رسد این نمایش بیش از آن که بخواهد توجه مخاطب کودک را به داستانی خاص جلب کند از ویژگی های بصری به ویژه در عروسک گردانی و ساخت عروسک استفاده می کند. این موضوع باعث می شود تا نمایش جذابیت خود برای مخاطب بزرگسال حفظ کرده و مخاطب کودک را که تحمل زیادی برای نگاه کردن به این تکنیک ها ندارد، و در لحظات اول جذب شده و خیلی زود حوصله اش سر می رود،کسل کند. گرچه نباید فراموش کرد که تنوع عروسک ها و حرکات آنها و نیز مهارت عروسک گردان ها در پاره ای موارد توجه و تمرکز کودکان را جلب می کند.
البته ناگفته نماند که نمی توان تلاش این گروه را در جهت تغییر سلیقه ی کودکان در دیدن نمایش کودک نادیده گرفت. تلاشی که در آن با نمایش عروسکی کودک از زاویه ای نو برخورد می کنیم. زاویه ای که به حذف یا کمرنگ کردن داستان و وجه روایتی نمایش پرداخته و جنبه ی اجرایی آن و جذابیت های تکنیکی را جایگزین آن نموده است.
این جایگزینی تا حدی پیش می رود که در برخی لحظات نمایش به نظر می رسد بیش از آن که فضا و عروسک ها در خدمت کلیت کار باشند، در خدمت نشان دادن مهارت های عروسک سازان و عروسک گردان ها هستند و این می تواند نوعی شیفتگی کارگردان نمایش به تکنیک های استفاده شده را بیان کند که باعث از بین رفتن منطق استفاده از این تکنیک ها می شود.
این موضوع باعث می شود تا این نمایش بیشتر برای قشر دانشجویان نمایش و علاقمندان به نمایش عروسکی مناسب به نظر بیاید که در پی کشف اتفاقی خلاق در عرصه ی عروسک سازی و عروسک گردانی پا به سالن نمایش گذاشته اند.
موسیقی نمایش جایگزین کلام شده و با حذف دیالوگ نوعی کلام موسیقایی نمایش را پیش می برد. نمونه ی این کلام موسیقایی را می توان در اپیزود اول مشاهده کرد که شتر مرغ با دیدن تخم اژدها به جای آن که طبق روال مرسوم در نمایش هایی اینگونه با خودش و یا با تخم اژدها حرف بزند با موسیقی خاصی که با حرکات او هماهنگ است بیانی را در حرکات خود به وجود می آورد که جایگزین کلام می شود. حذف دیالوگ در این نمایش می تواند نگاهی نو در راستای تغییر سلیقه ی مخاطب کودک باشد که ذهنیتی وابسته به دیالوگ دارد و این ریسکی است که کارگردان این نمایش انجام آن را به عهده می گیرد که در پاره ای موارد موفق از آب درآمده و در برخی جاها نمی تواند مخاطب کودک را با خود همراه سازد.
همان طور که در اپیزودها تنوع عروسک و فضاهای مختلف مشاهده می شوند، موسیقی نیز در راستای همین تنوع عمل می کند و در هر اپیزود موسیقی متفاوت انتخاب شده است. این موضوع از طرفی باعث می شود تا به تصور مخاطب از آشفتگی اپیزودها دامن زده شود و از طرفی می تواند به عنوان ترفندی برای کمک به فضاهای متنوع که هر کدام کاملاً با دیگری متفاوتند به کار برده شود.
در پایان نمایش رقص دونفره ی آقا و خانم خرس اجرا می شود که ظاهراً از جذاب ترین بخش های نمایش برای کودکان و حتی بزرگسالان است و با وجود این که به ضرب المثل خاصی مربوط نمی شود با اجرایی زیبا می تواند توجه مخاطب را برانگیزد.
پایان سخن این که نمایش مثل های عروسکی، نمایشی است که با فضاهای متنوع و نوآوری تکنیک های عروسکی که در ایران کمتر به آن توجه شده است، می تواند مخاطب تئاتری را در طول نمایش حفظ کند و لذت مواجهه با فضایی پر از تخیل و خلاقیت را به تماشاگر می دهد.
افسانه نوری
منبع : ایران تئاتر


همچنین مشاهده کنید