دوشنبه, ۱۲ آذر, ۱۴۰۳ / 2 December, 2024
مجله ویستا

شب تولد


شب تولد
دیشب شب تولد دریا بود، چه شب فراموش نشدنی بود. از صبح برای بعدازظهر به تکاپو افتاده بودم. خب من، خواهر بزرگ او هستم و باید سنگ تمام بگذارم. برای تزیین اتاق ها همه جوره فعالیت کردم. تعداد زیادی از لامپ های تزیینی و حباب های روشن و جدیدترین وسایل تزیینی تهیه کردم. سه عدد رقص نور، برای جذابیت مجلس اجاره کردیم، چه قدر زیبا بود حالا که دارم به دیشب فکر می کنم، و خاطراتم را می نویسم جذابیت مجلس را حس می کنم.
بالاخره بعدازظهر رسید و مهمان ها یکی یکی آمدند و ما با رسیدن پنجمین مهمان و فرا رسیدن غروب هرچه لوستر و لامپ و حباب داشتیم روشن کردیم. حدوداً تا زمان مشخص که باید تمام لامپ ها را خاموش می کردیم، و رقص نورها و لامپ های تزئینی را روشن می کردیم در نور استثنایی لامپ های لوسترها و لامپ های اتاق ها و جاهای دیگر چهار پنج ساعت خوش گذراندیم و درحین مهمانی آن قدر گرم بود که کولر گازی هم جوابگو نبود. نوبت رقص نورها شد. چه مهمانی زیبایی شد. واقعاً بی نظیر بود. مهمانی دیشب تقریباً از ساعت چهار تا یک و نیم نیمه شب طول کشید و ما ساعت دو و ربع خوابیدیم ولی مامان ساعت سه چراغ ها را خاموش ... مامان چه شد فیوز پرید؟
این چند جمله آخر را مجبورم در نور شمع بنویسم آره برق رفت فیوز نپریده بود. مطمئن هستم خاموشی امشب محصول زیاده روی و بی توجهی دیشب است.
چون بعد از هر اسراف برق، باید منتظر چندین ساعت خاموشی بود.

فانوس
(عضو تیم ادبی وهنری مدرسه)
منبع : روزنامه کیهان