پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
ساراباند - SARABAND
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : اتریش، دانمارک، فنلاند، آلمان، ایتالیا و سوئد
کارگردان : اینگمار برگمان
فیلمنامهنویس : اینگمار برگمان
فیلمبردار : استفان اریکسون، یسپر هولمستروم، پر ـ اولوف لانتو، سوفی استرید و ریموند ومنلوف
هنرپیشگان : لیو اولمان، ارلاند یوزفسون، بوری آلستت، یولیا دوفونیوس و گونل فرد
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه
وقتی ̎ماریان̎ (اولمان) احساس میکند که نیاز دارد همسر سابقش را دوباره ببیند، او و ̎یوهان̎ (یوزفسون)، پس از سی سال قطع رابطه، یکدیگر را باز مییابند. ̎ماریان̎ بدین منظور، تصمیم میگیرد ̎یوهان̎ را در خانهٔ قدیمی تابستانیاش ملاقات کند. و بدین ترتیب، در یک روز زیبای پائیزی، ̎ماریان̎، خود را در آنجا، در کنار صندلی چوبیاش مییابد و او را که به عقب تکیه داده و خوابیده، با حرکتی بیدار میکند. پسر ̎یوهان̎، ̎هنریک̎ (آلستت) و دختر ̎هنریک̎، ̎کارین̎ (دوفونیوس) نیز در نزدیکی او زندگی میکنند. ̎هنریک̎ به دخترش ویولنسل درس میدهد و آیندهاش را کاملاً برنامهریزی کرده است. پدر و پسر، رابطهٔ پُرتنشی دارند ولی هردو به شدت نسبت به ̎کارین̎ احساس مسئولیت میکنند. همهٔ آنان هنوز غم از دست رفتن ̎آنا̎ همسر دوستداشتنی ̎هنریک̎ را میخورند که دو سال پیش درگذشته و با این حال، از بسیاری لحاظ، بین آنان حضوری قابل لمس دارد. ̎ماریان̎ خیلی زود میفهمد که اوضاع آنطور که باید نیست و متوجه میشود که ناخواسته در میانهٔ جنگ قدرتِ آشفتهکننده و پیچیدهای قرار گرفته است.
● در جائی از ساراباند ̎ماریان̎ دلزده از حس تحقیر و بیزاریای که در حرفهای بیاحساس ̎یوهان̎ دربارهٔ سرنوشت ̎هنریک̎، پسرِ سرخورده و زنمردهٔ ̎یوهان̎، موج میزند میگوید: ̎گاهی تو شبیه شخصیتی فراموش شده در یک فیلم احمقانهٔ قدیمی هستی... واقعی به نظر نمیرسی.̎ این شوخی بزرگی است که برگمان با خودش و تماشاگر میکند، چون آن فیلم قدیمی میتواند صحنههائی از یک ازدواج (۱۹۷۳) باشد که در آن همین دو بازیگر یا در واقع همین دو شخصیت داستانی، از ماراتونِ بحث و جدلهای زناشوئی خسته نمیشدند. در آنجا برگمان برای ̎یوهان̎ و ̎ماریان̎ جدائیهائی هم منظور کرده بود که پس از آنها دیداری دوباره، منجر به شناختی دوباره از یکدیگر میشد ـ که البته مشکلی را حل نمیکرد. ساراباند که در واقع تجدید دیداری است پس از طولانیترین جدائیها ـ و یکی از بهترین دنبالههای تاریخ سینما، طوریکه کلمهٔ دنباله برایش درخور به نظر نمیرسد ـ طی این گفتوگو مأخذ خود را به رسمیت میشناسد، اما ضمناً با جملهٔ ̎واقعی به نظر نمیرسی̎، ذهن تماشاگر را قلقلک میدهد: آیا برگمان میخواهد بگوید که شخصیتهای آن فیلم مشهور با ولع خودآزارانهشان برای بیانِ خویشتن یا تظاهر به بیان خویشتن و در هر حال ادامه دادن یک بحث بیپایان، حالا و پس از گذشت زمان، دیگر برای خودشان هم غیرواقعی جلوه میکنند؟ یا اینکه بار دیگر به استعارهٔ زندگی بهمثابهٔ صحنهٔ تئاتر و آدمها بهمثابه بازیگرانِ خودگردانِ نمایش بازگشتهایم؟ هرچه هست، ̎ماریان̎ با طعنهاش، به ̎یوهان̎، خودش را نیز زیر سئوال میبرد که پس از این همه سال ناگهان به هوای ملاقات با همبازی قدیمی افتاده و در نمایش افتخاریِ بیحاصلِ دیگری شرکت جسته است. ساراباند شاید بیش از همه نشانگر این باشد که بهرغم سن و سال، تجربه، خودآگاهی فراوان و خستگی، وسوسهٔ نمایشگری این مرد و زن را رها نمیکند (گیرم طبق شوخیِ ̎ماریان̎ فرض کنیم اکنون یعنی واقعیت و گذشته یعنی نمایش): ̎یوهان̎ و ̎ماریان̎ پیر شدهاند، اما عوض نشدهاند. همان فاصله و همان کشش، همان وعده و همان تضادهای حلنشدنی و فیلم نیز شاید چالش شخصی برگمان باشد برای اثبات این موضوع به خودش که او هم عوض نشده است. در حالیکه در اطراف ̎یوهان̎ و ̎ماریان̎ دنیا دگرگون شده است، فرزندانشان داستانهای جدید خود را افزودهاند و نورها و رنگها نیز شفافیت و ملایمت خاصی دارند که با صحنههائی از یک ازدواجِ سرد و تلویزیونی قابل قیاس نیست و در اطراف برگمان نیز از راه و رسم آن دهههائی که او نام اول سینمای هنری اروپا بود، نشانی نیست. اما پیری با خود به هرحال نوعی کمال و ملازم آن، آرامش را به بازیگران و کارگردان بخشیده است. ساراباند با نشان دادن اهمیتی که برگمان، یوزفسون و اولمان به سرنوشت مخلوقات قدیمی خویش دادهاند، تماشاگر سینمای برگمان را دستخوش احساس صمیمیتی یکّه، حتی بیشتر از فانی و الکساندر (۱۹۸۲)، میکند. فیلم شباهت زیادی به کاری که ریچارد لینکلیتر با پیش از غروب (۲۰۰۴) برای جوانترها میکند دارد و اگرچه به وضوح به کارساز بودن دیدار مجدد برای قهرمانانی که این دیدارها را بارها آزمودهاند بدبین است، اما از زبان ̎ماریان̎ میگوید که کشف لرزهٔ حسی ناشی از تماس با دختر پریشان حواساش، ثمرهٔ باارزشی بوده است. عزلت و تنهائی ـ که هر چهار شخصیت اصلی فیلم را به نوعی احاطه کرده است و به اشکال مختلف میترساند و به واکنش وامیدارد ـ در این واپسین ساختهٔ برگمان، بزرگترین عامل هراس و گریز برای پیر و جوان است و البته خودِ استادِ سینمای تنهائی در ۸۴ سالگی، ذرهای از نبوغ خود در قاب گرفتن چهرهٔ بازیگران، تبدیل ایده به گفتوگو و ساختارهای موجز نماها و فصلهایش را از دست نداده است. انرژی و جدیت حرفهای خللناپذیر او در تصاویر پشتصحنهٔ فیلم جز تحسین و حیرت برنمیانگیزد. فیلم، بار دیگر ادای دین شایستهای به موسیقی کلاسیک، عشق دیرینهٔ برگمان، میکند و ̎ساراباند̎ی از باخ که ̎کارین̎ در صحنهٔ وداعگونه با پدر ـ و با تماشاگر ـ اجرا میکند، همانقطعهای است که از زمان فریادها و نجواها (۱۹۷۳) به خاطرهٔ موسیقائی سینمادوستان پیوسته است. ̎آنا̎، همسر فقید ̎هنریک̎ که خاطرهاش همیشه راه خود را به گفتوگوها میگشاید، هم شاید ادای دین کارگردان به همسرِ عزیزِ از دسترفتهاش باشد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست