جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
مثل پراکندن عطری ملایم در فضا
امسال بالاخره تسلیم واقعیت شدم؛ طرفدار پرسپولیس شدم! افشین قطبی بخشی از این واقعیت است، اما البته همهاش نیست.
راستش در طول ۳۳ سال که از آشناییام با فوتبال باشگاهی میگذرد، هیچ وقت نه طرفدار استقلال بودهام و نه پرسپولیس. حتی اغلب نسبت به آنها دافعه داشتهام، ولی پس از چند سال تزلزل در این دو تیم که منجر به کمرونقی فوتبال باشگاهی شده بود، امسال به خاطر رونقی که پیروزیهای پرسپولیس به میدانهای فوتبال داده، طرفدار پرسپولیس شدهام.
این طرفداری، به دلیل شرایط بروزش، طبعاً یک طرفداری مشروط و موسمی است. یعنی سال دیگر ممکن است طرفدار استقلال بشوم؛ البته اگر مثل پرسپولیس تا ۱۲ هفته باخت نداشته باشد. و سال بعد... تیمی دیگر؟ نه. فقط همین دو تا. چون تیمهای دیگر این قدر علاقهمند ندارند و طرفداری من هم مشروط به پرطرفدار بودن تیم و پیشتاز بودنش در جدول لیگ است؛ پهلوان زنده را عشق است!
سالهاست که وقتی بازیهای باشگاهی ایتالیا و آلمان و اسپانیا و انگلیس را تماشا میکنم، از دیدن آن همه جمعیت که برای مسابقه تیمهای درجه دو به پایین هم به ورزشگاهها میآیند حسرت میخورم. حسرت اینکه چرا به جز مسابقههایی که یک سرش استقلال یا پرسپولیس است، هیچ وقت ۴۰ یا ۵۰ هزار نفر به ورزشگاه نمیآیند؟
مثلاً یک مسابقه پاس با پیکان حداکثر چقدر تماشاگر دارد؟ یا مثلاً صباباتری با برق شیراز؟ یا راهآهن با مس کرمان؟ اینکه چرا اینجوری است، بحث مفصلی است. مثلاً فرق تیم مردمی با تیم رسمی و دولتی. اما قضیه به همین سادگی نیست. الان که بند ناف همه تیمهای ما، هر کدام به شکلی، به دولت و منابع مالی غیرخصوصی وصل است، بنابراین بحث باشگاه «مردمی» و «دولتی» که منتفی است. برخلاف باشگاههای دیگر که منابع تأمین اعتبارشان کارخانهها و نهادهای مختلف هستند، بودجه دو باشگاه پرسپولیس و استقلال که رسماً توسط دولت - سازمان تربیت بدنی- تأمین میشود.
به گذشته هم که برگردیم، حتی اگر بتوانیم پرسپولیس را یک باشگاه مردمی و غیردولتی تلقی کنیم، اما باشگاه تاج (استقلال) را تیمسار خسروانی تأسیس کرد که وابستگیاش به دربار، بحث مردمی بودن آن را منتفی میکرد و میتوانست موجب دافعه در مردم هم بشود، اما قضیه پیچیدهتر از این حرفهاست و نمیتوان گفت که صرفاً وابستگی دولتی باعث ایجاد دافعه در تماشاگر میشود؛ کمااینکه سال ۱۳۵۳ که باشگاه ابومسلم تشکیل شد، آگاهان با قاطعیت معتقد بودند که این باشگاه را ساواک برای گرم کردن سر جوانهای مشهدی علم کرده و آن روزها که در مشهد به تماشای بازیهای این تیم میرفتم، این قضیه را از آدمهای عادی هم میشنیدم.
ولی از همان موقع ابومسلم تیم محبوب مشهدیها بود و هنوز هم هست. موضوع پیچیده و چندلایه است و بحث و تحقیق مفصلی میطلبد، اما دلیلش هر چه باشد، فعلاً اوضاع ما همین است. تیمهای دیگر یا طرفدار ندارند یا کم دارند. ولی پولهایی که به تنور فوتبال ریخته شده، باعث شده که همه تیمها خود را مجهز کنند؛ حتی اگر تماشاگر نداشته باشند (تماشاگر را هم میشود خرید؛ کما اینکه میخرند!) دیگر هیچ تیمی را نمیشود از پیش برنده یا بازنده تصور کرد. بنابراین وضعیت پرسپولیس و استقلال، لرزانتر و بیثباتتر از همیشه است.
چند سال پیش که فولاد اهواز قهرمان لیگ شد، خوشحال بودم و با توجه به قدرت گرفتن تیمهای دیگر فکر میکردم چه خوب شده که فوتبال باشگاهی ایران دارد از حالت دوقطبی خارج میشود. اما حتی اگر قهرمانی یک تیم شهرستانی یا تیم کمطرفدار تهرانی اندکی احساسات را در آن منطقه برانگیخته، اما سود قهرمانی این تیمها برای فوتبال کل کشور، در مقایسه، بسیار کمتر از قهرمانی استقلال و پرسپولیس بوده است.
این یک واقعیت است و بنده بیتقصیرم. بعد هم دیدیم که قهرمانیهای موسمی چقدر ناپایدار است. ضمن اینکه همیشه دلم میخواست اتفاقهای غیرمنتظره در میدان بیفتد. پیشبینی پیروزی تیم انگلستان بر تونس که کاری ندارد. اما همیشه دلم میخواسته تیمی که از قبل بازنده به نظر میرسد، برنده باشد. این علاقه، البته ریشه در علایق سینماییام نیز داشته. این جوری دراماتیکتر و هیجانانگیزتر است.
اما یادمان نرفته بیرونقی ورزشگاه آزادی را طی چهار پنج سال گذشته که به دلیل ناکامیهای پرسپولیس و استقلال، گاهی تعداد تماشاگران مسابقههای این تیم به رقمهای اندک ۱۵ و ۲۰ هزار نفر هم میرسید. ولی امسال وقتی که پرسپولیس در چهار- پنج هفته اول خوب نتیجه گرفت، ناگهان تماشاگران مسابقههایش به پنجاه و شصت و ۷۰ هزار نفر هم رسید، آن هم در مسابقه با راهآهن و سایپا و سپاسی. حساب مسابقه همیشه پرتماشاگر استقلال و پرسپولیس که معلوم است.
من هم تقریباً از همان هفته پنجم طرفدار پرسپولیس شدم! چون دیدم پیروزیهای این تیم، ورزشگاههای سرد و خلوت را گرم و شلوغ کرده. اگر تخریب اتوبوسها و فحشهای ناموسی هم در کار نباشد که دیگر نور علی نور است. آن وقت شاید با دلگرمی بیشتری بشود از حضور خانمها در ورزشگاهها دفاع کرد تا آدم بتواند با خیال راحت دست زن و بچهاش را بگیرد و به ورزشگاه ببرد.
و اما افشین قطبی که بخشی از همین واقعیت پیروزیهای پرسپولیس و گرما و رونق ورزشگاههاست... او از همین فاصله دور، آدمی جذاب و کاریزماتیک است. حرفها و رفتارش با همه مربیان دیگر فرق دارد. فارسی نیمبندش شیرین و دلچسب است وای کاش هیچ وقت فارسی را خوب یاد نگیرد. اعتماد به نفس دارد و مدام میگوید پرسپولیس امسال قهرمان میشود. این حرف را شاید در سالهای گذشته مربیان تیمهای دیگری هم گفتهاند اما او این را طوری میگوید که آدم باور میکند یا دوست دارد باور کند. با لحن و ادبیات متفاوتی میگوید. ضمناً آدم واقعبینی هم هست.
لاف نمیزند. عیبهای تیمش را هم میگوید، اما طوری میگوید که انگار توانایی غلبه بر همه آنها را دارد. سالها تجربهاش در فوتبالهای طراز اول دنیا و همکاری با مربیان درجه یک باعث شده اندوختهای فراتر از مربیان داخلی داشته باشد. حتی اگر برخی از مربیان خارجی هم دانش و تجربهای در حد او داشته باشند، قطبی خصوصیتی دارد که هیچ یک از مربیان دیگر ندارند: او یک پرستوی به لانه برگشته است که خواهناخواه عزیزش میکند؛ ما هم که ملتی احساساتی هستیم.
قطبی مربی باهوشی هم هست. همین جوری شانسی نمیشود که یک تیم دوازده هفته باخت نداشته باشد. حتماً مهرهچینی او و تصمیمهایش در بزنگاهها در موفقیتها و پیروزیهای پرسپولیس نقش داشته است. توی همین مسابقه با مس کرمان، او یکی از عجیبترین تعویضهای فوتبال ما را انجام داد و آمدن آقایی به جای نصرتی نقشی انکارناپذیر در به ثمر رسیدن گل پیروزیبخش پرسپولیس داشت. میگویند مربیگری فوتبال مثل شطرنج است، ولی معتقدم که این یک شطرنج تن به تن نیست؛ مثل شطرنج یک نفر، همزمان با ده پانزده نفر است. کار سختی است.
گاهی مثل پراکندن عطری ناپیدا در فضا است که دیده نمیشود، ولی حس میشود و فضا را عوض میکند. این از آن کارهایی است که فیروز کریمی هم به شکل غریزی بلد است و گاهی شگردهایش موفق میشود. مثل همان قضیه جالب بستن موقت بازوبند کاپیتانی به بازوی بازیکنی که شیر یا خطش بهتر از کاپیتان اصلی است!
افشین قطبی یکی از سرمایههای گرانقدری است که حالا به جای اصلیاش برگشته. امیدوارم اوضاع او و پرسپولیس همین جوری روبهراه بماند و تا وقتی که این جوری است، من هم که عرق و تعصب باشگاهی ندارم، به شکل مصلحتی، یعنی به خاطر مصلحت فوتبال کشور و به خاطر رونق و گرمای ورزشگاهها، طرفدار پرسپولیس میمانم؛ مگر اینکه اوضاع عوض بشود و استقلال روی خط پیروزی بیفتد.
اگر هم خدای ناکرده باز اوضاع سالهای دیگر تکرار شود و این هر دو تیم به هر دلیلی به روغنسوزی بیفتند، چارهای ندارم جز اینکه دوباره طرفدار ابومسلم بشوم و باز از غصه سکوهای خالی ورزشگاهها غمبرک بزنم.
نویسنده : هوشنگ گلمکانی
منبع : چلچراغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست