شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
اسلام نه منبع تروریسم که راه حل آن است
عاملان حوادث تروریستی مثل حوادث ۱۱ سپتامبر صرفا با نیت ضربه مذهب مرتكب اعمال خشونتآمیز میشوند به عبارتی موضوع از این قرار است كه ترریستها حوادث ۱۱ سپتامبر را به منظور معرفی مذهب به عنوان شر از دید مردم و جدایی مردم از مذهب و ایجاد تنفر نسبت به مؤمنان و موضعگیریدر مقابل آنها تدارك دیدند. نتیجتا اینكه هر حمله تروریستی از سوی آنها با نام و ظاهر مذهب از دید شهروندان آمریكایی یا افراد بیگناه دیگر صورت گرفته و همین امر عملا به معنای حمله به مذهب است. تعالیم هر سه مذهب توحیدی ( اسلام ، یهود و مسیحیت ) به دوستی، بخشش و صلح دستور دادهاند به عبارتی دیگر ترور ، مقوله ایست در تضاد با مذهب، در حقیقت ترور مترادف است با شقاوت، سنگدلی ، كشتار و مصیبت. بنابراین ریشه اقدامات تروریستش را باید نه در اعتقاد كه بیاعتقادی به مذهب جستجو كرد. از طرفی باید توجه داشت كه افرادی با نگاه كمونیستی، و نژادپرستانه و مادیگرا به زندگی بیش از همه باید به عنوان عاملان بالقوه حوادث تروریستی در مضان اتهام قرار گیرند. اسم یا هویت یك فرد مهاجم اهمیتی ندارد.
در نوشته حاضر، ما به این موضوع میپردازیم كه اسلام منبع حوادث ۱۱ سپتامبر نبوده و در كل خشونت در دین اسلام جایگاهی ندارد.
با اینكه هواپیما ربایان دارای هویت مسلمان بودند معهذا نمیتوان عملیات تروریستی آنها را ترور اسلامی نامید. درست همان گونه كه اگر یهودی بودند نمیـوان اقدامات آنهارا ترور یهودی یا اگر مسیحی بودند ترور مسیحی نام نهاد. بر همین اساس، همانگونه كه در ادامه خواهد آمد كشتار افراد بیگناه به نام مذهب غیرقابل قبول است در واقع ما همواره باید به این نكته توجه داشته باشی كه در بین قربانیان حوادث واشنگتن و نیویورك بودن كسانی كه عیسی مسیح، موسی پیغمبر یهود و پیامبر مسلمانان را دوست داشتند. در حقیقت بر اساس تعالیم اسلام كتشار افراد بیگناه، معصیت بزرگی است كه موجبات آتش جهنم را فراهم میآورد، مگر اینكه مورد بخشش خداوند قرار گیرد. بنابراین یك فرد مذهبی كه از خداوند هراس دارد هرگز نمیتواند به اقدامات تروریستی از قبیل حوادث ۱۱ سپتامبر دست بزند.
عاملان حوادث تروریستی مثل حوادث ۱۱ سپتامبر صرفا با نیت ضربه مذهب مرتكب اعمال خشونتآمیز میشوند به عبارتی موضوع از این قرار است كه ترریستها حوادث ۱۱ سپتامبر را به منظور معرفی مذهب به عنوان شر از دید مردم و جدایی مردم از مذهب و ایجاد تنفر نسبت به مؤمنان و موضعگیریدر مقابل آنها تدارك دیدند. نتیجتا اینكه هر حمله تروریستی از سوی آنها با نام و ظاهر مذهب از دید شهروندان آمریكایی یا افراد بیگناه دیگر صورت گرفته و همین امر عملا به معنای حمله به مذهب است. تعالیم هر سه مذهب توحیدی ( اسلام ، یهود و مسیحیت ) به دوستی، بخشش و صلح دستور دادهاند به عبارتی دیگر ترور ، مقوله ایست در تضاد با مذهب، در حقیقت ترور مترادف است با شقاوت، سنگدلی ، كشتار و مصیبت. بنابراین ریشه اقدامات تروریستش را باید نه در اعتقاد كه بیاعتقادی به مذهب جستجو كرد. از طرفی باید توجه داشت كه افرادی با نگاه كمونیستی، و نژادپرستانه و مادیگرا به زندگی بیش از همه باید به عنوان عاملان بالقوه حوادث تروریستی در مضان اتهام قرار گیرند. اسم یا هویت یك فرد مهاجم اهمیتی ندارد. هر فردی بدون توجه به هویت و عنوانی كه دارد اگر بتواند افراد بیگناه را به قتل برساند نه معتقد كه مشرك است، در حقیقت قاتلی است كه ترس از خداوند نداشته و هدف عمدهاش كشتار دیگران است. به همین دلیل ترور اسلامی مفهومی كاملا اشتباه است كه با پیام دین اسلامی مغایرت دارد. و آن را رد میكند. در واقع مذهب اسلام غلبه بر ترور است. بر همین اساس در مقایسه، مسئولیت مسلمانان جلوگیری از وقوع اقدامات تروریستی و ایجاد صلح و عدالت در جهان است. ترور در مفهوم گستردهاش به معنای اعمال خشونت علیه اهداف غیرنظامی یا اهداف سیاسی است. به عبارت دیگر هدف تروریسم تماما شهروندان بیگناه هستند كه از آنجا در دیدگاه تروریستها غیر تلقی میشوند قربانی ترور میگردند. در حقیقت ترور فاقد هر گونه توجیه اخلاقی است و درست مانند اقدامات هیتلر و استالین جنایات علیه بشریت میباشد. قرآن كتابی است كه از جانب خداوند به عنوان راهنمای راه درست ( صراط مستقیم ) بر مردم نازل شد و در این كتاب خداوند به انسان امر میكند كه متقی باشد. و تقوی مبتنی بر مفاهیمی است كه مانند محبت، شفقت ، تساهل ، و بخشش ، در واقع خداند همه بندگان را به پذیرش اصول اخلاقی اسلامی كه همان محبت، شفقت، تساهل ، و بخشش ، صلح و تشاهل است دعوت میكند: ای كسانی كه ایمان آوردهاید كاملا به دین صلح ( اسلام) بگروید و از شیطان پیروزی نكنید كه وی دشمن همیشگی شماست. ارزشهای قرآن مسلمانان را مسئول تعلیم و تربیت همه مردم مسلمان یا غیر مسلمان دانسته و به حمایت از افراد بیگناه و تهیدست و جلوگیری از اشاعه شرارت دستور میدهد. و شرارت همه اشال ناهنجاری ترور را كه امنیت، آرامش صلح را از بین میبرد شامل میشود. همان گونه كه خداوند در قرآن میفرمایند خداوند تبهكاران را دوست ندارد ( سوره القصاص ،آیه ۷۷) ترور یك شخص بدون دلیل یكی از واضحترین موارد تبهكاری است.
خداوند در قرآن دستوری را صادر نموده است كه پیش از این در هد قدیم خطاب به یهود نازل كرد. پس: به همین جهت بر بین اسراییل مقرر داشتیم كه هر كس انسانی را بدون ارتكاب قتل یا فساد در روی زمین بكشد چنان كه گویی همه انسانها را كشته، و هر كس انسانی را از مرگ رهایی بخشد چنان است كه گویی همه مردم را زنده كرده است و رسولان ما دلایل روشن برای بنیاسراییل آوردهاند. اما بسیاری از آنها، همان گونه كه آیه فوق مطرح میكند چنانچه كسی حتی یك نفر را به قتل برساند به غیر از موارد یكه قصاص قتل كس دیگری باشد یا به دلیل فساد در زمین صورت گرفته باشد جنایت را مرتكب شده است كه گویی همه افراد روی زمین را به قتل رسانده است. بر همین اساس، اقداماتی از قبیل، ترور و كشتار كه تروریست مرتكب میشود از زمره گناهان كبیره محسوب میشوند. خداوند ما را آگاه میسازد كه چگونه انجام چنین شقاوتهایی موجبات شكنجه را در جهات آخرین فراهم میآورد. مطالب فوق گواهی است بر اینكه اقدامات سازمان یافته ترور بر علیه افراد بیگناه كاملا بر ضد اسلام بوده و عملا حتی دور از ذهن است كه یك مسلمان بتواند چنین جنایتی را مرتكب شود. اتفاقا در مقام مقایسه مسلمانان در متوقف كردن اقدامات چنین افرادی و از بین بردن شرارت در زمین و ایجاد صلح وامنیت برای همه افراد در سراسر جهان مسئولیت داردند. در و اقع یك مسلمان نمیتواند با ترور سازگاری داشته و عمدتا نقش راه حل و پشگیری را دارد.
با این توضیحات سوال قابل طرح این است كه چگونه اصطلاح رایج ترور اسلام ی ظهور كرد؟ بررسیهای صورت گرفته تا كنون نشان میدهد كه نمیتوان از اصطلاحی به نام ترور اسلامی سخنی به میان برد. در حقیقت بینش محدود عاملان ترور بر این است كه ترور نه مقولهای مذهبی كه پدیدهای اجتماعی است. صلیبیون: بربرهایی كه مذهبشان را پایمال نكردند. پیم درست یك مذهب یا هر نظام اعتقادی دیگر میتواند توسط پیروان دروغین آن به انحراف كشیده شود. صلیبیون كه دورهای سیاه را در تاریخ مسیحیت رقم زدند نمونه خوبی از این است هستند. در حقیقت صلیبیون همچنان اروپایی بودند كه در پایان قرن یازدهم میلادی برای بدست آوردن سرزمین مقدس ( نواحی اطراف فلسطین ) از مسلمانان به سرزمینهای اسلامی یورش بردند. آنها در حالی تهاجم خود را با اهداف مذهبی توجیه میكردندكه با ورود به هر نقطه با ایجاد رعب و خشونت. آنجا را ویران نموده و شهروندان مسلمان را به بیگاری گرفته و بسیاری از مزارع و شهرها را ویران كردند. فتح اورشلیم جایی كه مسلمانان ، یهودیان و مسیحیان تحت حكومت اسلامی در صلح زندگی میكردند به میدان كشتار وحشیانه تبدیل گشت. در حقیقت صلیبیون وحشیانه همه مسلمانان و یهودیان را به قتل رساندند.
بربریت صلیبیون تا آنجا بود كه آنها در جریان عملیات چهارم، استانبول و همچنین یك شهر مسیحی را غارت كرده و اشیاء طلایی، كلیساها را به سرقت بردند ، بدون شك بربریت صلیبیون كاملا در تضاد باآموزههای سیاسی مسیح بود، چرا كه مسیحیت به زبان انجیل انجیل محبت است. درانجیلگفته شده كه عیسی به پیروانش گفت «دشمنانتان را دوست بدارید و دعا كنید آنهایی را كه به شما ستم روا میدارند. علاوه بر این مطابق با روایت لوقا گفته شده كه مسیح گفت اگر كسی به گونه شما سیلی زد، دیگری را نیز پیش كشید. بدون شك در هیچ یك زا قسمتهای عهد جدید منبعی برای مشروعیت بخشیدن به خوشنت، كشتار افراد بیگناه وجود ندارد و به عبارتدیگر امكان پیدا كردن مفهوم كشتار بیگناهان در انجیل غیر قابل تصور است، البته بجز شاقوت هردوس پادشاه یهودیان كه برای قتل عیسی مسیح تلاش میكرد در حالی كه روح وی از بدنش جدا شده و فقط یك بدن بود. سوالی كه جای عبث دارد این است كه با وجود این كه مسیحیت مذهبی است مبنی بر محبت و هیچ ملازمت و سنخیتی با خشونت ندارد، چگونه و بر چه اساسی صلبیون خوشنت بارترین اقدامات تاریخ را مرتكب شدند؟ باید گفت كه اصلیترین عامل به خود صلیبیون برمیگردد كه افرادی ناآشنا و ناآگاه از تعالیم مسیح بوده و میتوان آنها را در بهترین صورت به عنوان ارازل و اوباش توصیف كرد در حققت تودههای مردم نیز كه چیزیاز مذهبشان نمیدانستند و انجیل را هرگز نخوانده و یا حتی یكبار آن را در طول زندگیشان ندیده بودند و بالطبع از ارزشهای اخلاقی این كتاب مقدس اطلاعی نداشتند تحت تأثیر شعار صلیبیون كه این خواست خداوند است به بربریت سوق داده شدند.
شایان ذكر است كه در آن دوره مسیحیان مشرق زمین به عنوان مثال مردم بیزانس كه فاصله زیادی از لحاظ فرهنگی با مسیحیان مغرب زمین داشتند از ارزشهای انسانی جانبداری میكردند. هم قبل و هم بعد از فتوحات صلیبیون مسیحیت ازتدوكس شرایط همزیستی مسیحیان با مسلمانان را فراهم آورده بود. در حقیقت مثال صلیبیون كه ذكرشد مصداقی است از یك پدیده فراگیر بنام ترور كه به مذهب خاصی تعلق ندارد، بدین معنی كه بیشتر طرفداران یك ایدئولوژی كه غیر متمدن و از لحاظ فكری رشد نیافته و جاهل هستند احتمال بیشتری دارد كه به سمت خشونت منحرف شوند. موضوع فوق در خصوص ایدئولوژیهای غیر مذهبی نیز مصداق دارد. به عنوان ثمال همه جنبیشهای كمونیستی سراسر جهان مستعد ارتكاب خشونت هستند. با این حال شرورترین و خونآشامترین آنها خمرهای سرخ در كابوج بودند زیرا از همه جاهلتر بودند. در حقیقت همواره افراد جاهل و غافل در معرض خطرپذیرش دیدگاههای خشونتآمیز تا سر حد جنون قرار دارند و نیای اسلام نیز چنین تجربههایی را از سر گذارنده است. شخصیت اعراب بادیه نشین از دیدگاه قرآن در روزگار پیغمبر ما ممد مصطفی (ص) دو نوع ساختار اجتماعی اصلی در جامعه عرب وجود داشت، شهرنشینها و اعراب بادیهنشین. در شهرها فرهنگ رشد یافتهای حكمفرما بود و روابط تجاری شهرها را به دیگرنقاط كرهخاكی پیوند میداد و همین امر به شكل گیری زندگی متمدن در میان اعراب سكن شهرها كمك میكرد.در حقیقت آنها از ارزشهای اخلاقی پالایش شده ، ادبیات و خصوصا شعر برخوردار بودند. در طرف دیگر اعراب بادیهنشین قبایل بیابان"ردی بودند كه فرهنگ خیلی خشنی داشتند. و از هنر و ادبیات بیاطلاع بودند اسلام ظهور كرد و در بین ساكنین مكه مهمترین شهر شبه جزیره گسترش یافت. به هرحال به موازات گسترش اسلام در شبه جزیره همه قبایل عرب را در بر گرفت و قبایل عرب بادیه نشین نیز مستثنی نبودند. قبایلی كه همواره مسئله ساز میشدند، زیرا فقر فكری (ذهنی) و فرهنگ عقبافتادهشان مانع درك آنها از عمق و ماهیت اصیل اسلام میشدند.
قرآن مجیدش در این خصوص میفرماید: بادیهنشینان عرب كفر و نفاقشان شدیدتر است، و به ناآگاهی از حدود و احكامی كه خدا بر پیامبرش نازل كرده سزاوارترند، و خداوند دانا و حكیم است. در كل با گسترش اسلام اعراب بایده نشین به عنوان گروههایی از جامعه كه سرسختی خاصی در بی اعتقادی و تزویر داشته و مستعد نافرمانی از دستورات خداوند دانا و حكیم است. در كل با گسترش اسلام اعراب بایده نشین به عنوان گروههایی از جامعه كه سرسختی خاصی در بیاعتقادی و تزیور داشته و مستعد نافرمانی از دستورات خداوند بوند بخشی از جهان اسلام در زمان پیامبر را تشكیل میدادند.
بعد از مدتی، آنها منبع وحشت جهان اسلام شدند. به عنوان مثال گروهی كه خوارج نامیده میشدند از جمله گروههایی بودند كه از میان اعراب بایده نشین ظهور كردند. متمایزترین شاخصه این گروه ظلاله (كه به علت خروج از سنت خوارج نامیده میشدند) وقاحت شدید، عنان گسیختگی و طبیعت متعصب آنها بود. خوارج كه شناخت غیر جامع و سطحی از اسلام و تقوا و ارزشهای قرآن داشتند به همه مسلمانان دیگر اعلان جنگ كردند. درحقیقت این دسته مصداق بارز گمراهانی هستند كه بر اساس آیات قرآن ، تفاسیر قرآن را تحریف میكردند. خوارج عملا ، به اقدامات تروریستی بر ضد حضرت علی (ع)، حلیفه مسلمین كه از نزدیكترینهای پیامبر وده و پیامبر از وی به عنوان دروازه شهر دانش تویف كرده بود دست زدند و در نهایت نیز حضرت علی (ع) به دست آنها ترور شد. در دورههای بعد حشاشیشها ( اسماعیلیان ) كه یك سازمان خشن بودند ظهور كردند. آنها در حقیقت یك سازمان تروریستی بودن كه از افراد نظامی جاهل و متعصب مرحوم از درك و شناخت عمیق اسلام كه به سهولت تحت تأثیر وعدهها و شعارهای ساده قرار میگرفتند تشكیل شده بود.
به عبارتی درست همانند صلیبیون كه مسیحیت را با سوء برداشت هایشان منحرف كرده و راهنمایی خشونتهای خود قرار داده بودند، گروههای منحرفی نیز در جهان اسلام ظهور كردند كه اسلام را به درستی درك نكرده و به دین خشونت تبدیل كردند. وجه اشتراك گروههای ضاله و صلیبیون به طبیعت بادیهنشین آنها برمیگشت. در حقیقت آنها افرادی جاهل، متعصب، غیر متمدن شرور و منزوی بودند و خشونت آنها نیز از ساختار اجتماعی حاكم نشأت میگرفت و نه مذهبی كه ادعای پیروزی آنها را داشتند. منبع واقعی تروریسم: تعصب و خشك مغزی جهان سوم موارد تارخیكه در فوق به آنها اشاره شد به درك بهتر پدیدهای كه به ترور اسلامی مصطلح گشته و امروزه در كانون توجهات و دستور كار بینالمللی قرار دارد، كمك میكند.
در حقیقت اصطلاح ترور اسلامی به خاطر ظهور و ارتكاب اقدامات تروریستی توسط عدهای است كه به نام اسلام به فعالیتهای تروریستی دست میزدنند، عدهای اقلیت در جهان اسلام كه خوی خشونت آنها ناشی از شخصیت بادیهنشین آنهاست نه دین اسلام، آنها با فقدان شناخت از اسلام تلاش میكردند كه از این دین كه مذهب اساسا صلح و عدالت است به عنوان ابزار بربریتشان استفاده كنند. بربریتی كه نشأت گرفته از ساختار اجتماعی و فرهنگیشان میباشد. واقعیت این است كه در چند قرن اخیر، مسلمانان همواره از جانب غرب یا غاملان آنها مورد خشونت قرار گرفتهاند. در واقع دولتهای استعمارگر اروپایی، رژیمهای ستمگر محلی یا استعمارگرانی كه بوسیله غرب در سرزمینهای اسلامی تأسیس شدند باعث مصائب و رنجهای زیادی برای مسلمانان شدهآند، واكنش نشان دهند. در هیچ جای قرآن خداوند به مؤمنان دستور نمی أهد كه خشونت را با خشونت پاسخ دهند.
در عوض خداوند به مسلمانان امر میكند كه جواب شر را به نیكی بدهند: هرگز نیكی و بدی كسان نیست. بدی را با نیكی دفع كن، ناگاه همان كس كه میان تو او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است. با این حساب بدون شك هیچ حق شرعی برای مسلمانان كه به صورت ضالمانهای واكنش نشان دهند وجود ندارد، خداوند در این خصوص همانگونه كه در آیه زیر میآید هشدار میدهد كه: خصومت با جمعیتی كه شما را از آمدن به مسجد الحرام باز داشتند، نباید شما را وادار به تعدی و تجاوز كند. و در راه نیكی و پرهیزگاری با هم تعاون كنید. در راه گناه و تعدی همكاری ننمایید. و از خداوند بپرهیزید كه مجازات خداوند شدید است . نتیجتا ارتكاب اقدامات تروریستی علیه افراد بیگناه ملتهای دیگر با توجیه طلم در مقابل ظلم دیگران به هیچ وجه با اسلام سازگاری ندارد.
نكتهای كه نباید از نظر دور داشت این است كه نمیـوان تمام غرب اسمئول خشونت و ظلم علیه مسلمانان و در نتیجه استعمار كهن یا استمعار نوین دانست، عملا فلاسفه مادیگرا، غیر مذهبی و ایدئولوژیهای غالب در قرن ۱۹ مسئولاین اقدامات نكبتبار هستند. در واقع استعمار اروپایی از مسیحیت ریشه نمیگیرد بلكه اساس وحشیانهترین حوادث قرن ۱۹، ایدئولوژی اجتماعی دارونیست میباشد. گواه دیگری برای این واقعیت كه خشك مغزی جهان سوم هیچ ارتباطی با سالام ندارد عملكرد ایدئولوژی كمونیست است كه از آنها به جمود یاد میشود. فعالیتهای ضد غربی و شبه تروریستی صورت گرفته دردهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ توسط سازمانهای كمونیستی شوروی از جمله اقدامات متعصبانه جهان سوم است. با زوال تأثیرات ایدئولوژی كمونیست، ساختارهای اجتماعی كه در قالب سازمانهای تروریستی متولد شده بودند این بار توجهشان را به اسلام معطوف ساختند. وحشی"ری جید كه با كسوت مذهب ظاهر شده است از طریق ادغام و تركیب با بعضی از مفاهیم و سمبلهای اسلامی نماها در تضاد با ارزشهای اخلاقی است كه اساس و جوهر اسلام را تشیكل میدهد در نهایت باید توجه داشت كه اسلام یك مفهوم غریب، خاص یا جغرافیایی نیست در حقیقت بر خلاف تصور رایج در غرب، اسلام یك فرهنگ شرقی نیست بلكه آخرین مذهبیاستكه به عنوا راهنمای صراط مستقیم نازل شده و برای همه بشریت رهنمودهایی دارد. و از طرفی مسلمانان نیز وظیفه دارند كه این مذهب را به شكل اصیل آن به آگاهی مردم تمام ملتها و رهنگ ها برسانند به نحوی كه آنها با اسلام احساس نزدیك بیشتری پیدا كنند. نتیجه این كه برای مقابله با آنهایی كه بنام اسلام به ترور دست میزنند با رژیمهای ستمگر را مستقر میكنند و از این طریق جهان را به مكانی نا امن برای زندگی تبدیل كردهاند راه حلی وجود دارد و آن تبلغ اسلام اصیل و اطلاع دادن به دیگران از ا»است به نحوی كه تودههای مردم بتوانند آن را درك كنند و با آن زندگی كنند.
نتیجهگیری:پیشنهادهایی به جهان غرب امروز جهان غرب با سازمانهایی درگیر است كه در كسوت اسلام به ترور میپردازند، سازمانهایی كه مكان مشخصی را در اختیار ندارند. پرواضح است كه عالمان حوادث تروریستی و حامیان آنها نیز باید مطابق با معایرهای قضایی بینالمللی به مجازات برسند معهذا نكتهای كه از اهمیت وافر برخوردار است این است كه باید یك استراتژی بلند مدت به عنوان راه حل معضل ترور در پیش گرفته شود. مطالب فوقالذكر نشان میدهند كه ترور در اسلام جایگاهی نداشته و مفهوم ترور اسلامی دارای تضاد ذاتی است.
▪ برهمین اساس به چندین نكته مهم باید توجه داشت است.
۱) جهان غرب خصوصا ایالامت متحده مطمئنا اقدامات بازدارنده ای برای مقابله با ترور انجام خواهند داد. معهذا باید اعلام كنند كه اقدامات آنها به معنای مبارزه با اسلام و مسلمانان نبوده است. در واقع باید از سناریوی خطرناك «جنگ تمدنها» كه در دهه ۹۰ منتشر شد جلوگیری كرد.
۲) در جهت گسترش اسلام اصیل باید حمایتهای لازم صورت گیرد، اسلام به معنای مذهب محبت، دوستی، صلح ، و برادری و برای درك درست آن توسط جوامع اسلامی نیز باید تلاش شود. راه حل مبارزه با فعالیتهای رادیكال در كشورهای اسلامی نباید جداسازی دین از قدرت باشد زیرا چنین سیاستی بر عكس، واكنش بیشتر تودهها را برانگیخته و رادیكالیسم را تغذیه میكند.در حقیقت راهكار مبازه با این وضعیت اشاعه اسلام اصیل و معرفی یك مسلمان نمونه به دیگران است مسلمانی كه به عنوان یك الگو ارزشهای قرآنی مثل حوقق بشر، دمكراسی ، آزادی ، اخلاقیات ، علم و انسانیت را با آغوش باز میپذیرد و برای بشریت مایه شادی و نشاط و سعادت است.
۳) منبع ترویسم جهل و تعصب است و راه حل آن آموزش باید گفته شود كه ترور كاملا در تضاد با اسلام بوده و به اسلام و مسلمانان و بشریت ضربه میزند. علاوه بر این بسیاری از افرادتحت آ«وزش و تربیت قرار گرفته و از خوی بربریت فاصله گیرند. ایالات متحده در صورت در پیش گرفتن چنین سیاستی به نتایج مشخصی خواهد رسید.امیدواریم كه اقدامات فوق كمك كند تا جهان از تروریسم و دیگر اسختارهای متعصب ،و بربریت نجات یابد. در میان فرهنگ مردم مسیح، ایالات متحده كه مدعی است ملتی است تحت امر خداوند در حقیقت دوست واقعی مسلمانان از دیدگاه قرآن به حساب میآید، چار كه قرآ»ها را به این موضوع آگاه میسازد كه: نزدیكترین دوستان به مؤمنان نصاریها مسیحیان هستند . در طول تاریخ، بعضی افراد غافل ( مانند صلیبیون) با عدم درك حقیقت فوق باعث وقوع منازعه میان دو مذهب بزرگ اسلام و مسیحیت شدند و به منظور جلوگیری از تكرار این سناریو لازم است مسلمانان و مسیحیان با هم همكاری داشته باشند.
پژوهشگر: هارون یحیی (HARUN YAHYA)
ترجمه: حمید كوشكی
ترجمه: حمید كوشكی
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست