چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
پینوکیو؛ استعارهی سیاستمداران دروغگو
مترجم: «کنی براوسون» پژوهشگر ادبیات کودک در دانشگاه پرینستون آمریکاست. او در سال ۱۹۵۴ به دنیا آمد و اکنون بیش از بیست و یک سال است روی ارتباط میان داستانهای کودکانه و سیاست تحقیق میکند. آنچه خواندید بخشی از مقاله ۱۲۰ صفحهای اوست درباره اهمیت داستان پینوکیو که در سالروز تولد نویسنده فقیدش نوشته شد. براوسون درباره پینوکیو میگوید:«انسانها درون خود هر یک پینوکیویی دارند که آنها را در مسیر ندانمکاری قرار میدهد. برنده کسی است که زودتر این آدم چوبین را کشف کند و به انسان شدن رهنمون سازد.»
ادبیات ایتالیا هرگز چنین افتخاری نصیبش نمیشد اگر کارلو کلودی به فکر نوشتن داستان پینوکیو نمیافتاد. داستانی که تقابل خیر و شر در دنیای فانتزی کودکان است. ماندگاری داستان این پسر بچه به همین جا ختم نمیشود بلکه ظرافتهای داستانی است که آن را به مرز شاهکاری ادبی رسانده و از آن هم فراتر میرود. پینوکیو عروسک خیمه شب بازی خودخواه و بدجنس، در این کتاب ماجراهای زیادی را تجربه میکند تا درست را از نادرست تشخیص دهد. آرزوی وی تبدیل شدن به یک پسر واقعی است، اما او به این هدف نمیرسد تا اینکه حرف گوش کردن، درستی، صداقت و بخشندگی را میآموزد. اینها همان آموزههایی هستند که تلاش میکنیم به کودکان خود بیاموزیم. اما باید به این مساله هم توجه داشته باشیم که نویسنده در پس طرح این داستان به خلق چند شخصیت نمادین هم میپردازد که به اندازه خود پینوکیو حائز اهمیت هستند. مثلا فرشته مهربان نمادی از عشق است و نویسنده این پدیده اغواکننده زمینی را به راحتی برای بچهها توضیح میدهد. او میخواهد چنین داستان خود را پیش برد که انسان، اگر از کودکی با واژه عشق آشنا نشود در بزرگسالی راه به جایی نمیبرد. نکات زیادی در این داستان وجود دارند که میتوان آنها نقد کرد و پروندهای مجزا برایشان تشکیل داد اما واقعیت این است که ما در موقعیتها و مکانهای رویایی با پلیدیها آشنا میشویم تا در ذهنمان بهتر بمانند. در سیرک با صاحبش آشنا میشویم که وقتی عصبانی میشود فقط باید عطسه کند تا کسی را کتک نزند یا در جایی دیگر، آن کالسکه شبانه که رویایی بادکنکی است، ما را به جهان شاد بازیها میبرد که بچهها فارغ از هر قید و بندی فقط بازی میکنند اما این پایان ماجرا نیست. مثلی وجود دارد که میگوید دوستی مانند یک قایق است که در شرایط خوب برای دو نفر جا دارد و در شرایط توفانی برای دو نفر. ما به راحتی این مثل را در داستان پسرک چوبی درک میکنیم چرا که هیچ کس دوست واقعی او نیست جز همان پرنده کوچک که در تمام طول داستان همراهیاش میکند.
● احترام، نه ترس از شخصیتی کاریزماتیک
کارلو «لورنزینی» که بعدها به کارلو کلودی معروف شد، نویسنده فلورانسی است. خودش در کودکی نمونهای از یک پینوکیوی واقعی بود؛ شرور و بازیگوش طوری که معلمهایش از دستش عاصی بودند و چندبار نیز در آستانه اخراج قرار گرفت. بنابراین نویسنده مواد اولیه نوشتن داستان را از زندگی خودش استخراج کرد. حتما در زندگی خودش هم خلای مهربانی یک پدر را احساس میکرد که دست به خلق «ژپتو» زد. آنقدر برای پدر احترام قائل بود که او را در همان ردای مهربانانه آفرید و پسرک را چوبی درست کرد تا مبادا نسبت به پدر بیاحترامی کرده باشد. این همان درسی است که میخواهد به ما بدهد. پینوکیو اما به آن پدر احترام نمیگذارد نه از سر اینکه بد باشد که، نمیداند انس و الفت یک انسان نسبت به والدین یعنی چه. ژپتو، شخصیتی کاریزماتیک ندارد اما قابل احترام است و همین ما را به اطلاع از سرنوشت او ملزم میکند.
داستان پینوکیو در حقیقت ابتدا به صورت داستان دنبالهداری در روزنامه چاپ و بعدها بود که کتاب آن منتشر شد. «داستانهای شاد» اثر دیگری از این نویسنده است که البته به اندازه ماجراهای پینوکیو معروف نیست.
« یکی بود یکی نبود...
شما خواننده نازنازی من زود خواهید گفت: - یک پادشاه!
- نه، بچههای گلم اینجا را دیگر اشتباه کردید. یکی بود یکی نبود یه تکه چوب بود...»
با این عبارات داستان پینوکیو آغاز میشود، عباراتی که کلیشه ادبیات کودکان را به هم میریزد. این کتاب در سی و شش فصل نوشته شده و آنقدر اهمیت دارد که حالا در مدارس ابتدایی ایتالیا هم بخشهایی از آن تدریس میشود. پدر و مادر کارلو وضع مالی خوبی نداشتند و برای گذران زندگی، خود و ده فرزندشان در خانه دیگران خدمتکاری میکردند و یکی از همین صاحب خانهها بود که به امید کشیش شدن کارلو، هزینه تحصیلش را میپرداخت. او اما بعد از تحصیلات، در یک کتابفروشی مشغول شد و بعدها به روزنامه نگاری پرداخت.
● نگاه سیاستمداران به پینوکیو
شاید نتوان داستانی در حد و اندازه پینوکیو یافت که تا این حد نمادین باشد و بتواند در مناقشات سیاسی هم نقشی ایفا کند. این روزها مردم هربار که سیاستمداری را به دلیل ناکارآمدی یا دروغگویی به باد انتقاد میگیرند نامی از پینوکیو میبرند. دماغ سیاستمداران هنگامی که دروغ میگویند مانند دماغ پینوکیو دراز میشود و هنگامی که مردم را نادان فرض میکنند آنها باز از خر شدن پینوکیو وام میگیرند و آنها را به سکوت دعوت میکنند. داستان این پسر چوبی دنیای سیاست را بهگونه دیگری هم تحت الشعاع قرار داده است. مطبوعات ایتالیا بارها برای تمسخر پرودی- نخستوزیر سابق- از طرح روباه مکار و آن گربه ابله استفاده کردهاند تا به مردم بفهمانند او آدم روراستی نیست و یکبار در سال گذشته میلادی نیز از درخت طلا برای نشاندن دادن آب زیر کاه بودن برلوسکنی استفاده کردند. همان درختی که قرار بود با کاشت سکههای طلای پینوکیو رشد کرده و او را پولدار کند. این داستان در حد مسافر کوچولو اگزوپری فروش ندارد اما بیگمان کاربردیتر است. در فرانسه مردم این کشور ژاک شیراک را پدر ژپتویی میدانستند که عروسکهای چوبی زیادی را به عنوان وزیر راس کار قرار داده بود و امروز همان رویه را روزنامه «لوپاریزین» در دستور کار قرار داده و مدام سارکوزی را به دلیل اتخاذ سیاستهای نابخردانه به همان گربه ابله- گربه نره- تشبیه کرده است. در آمریکا، مردم این کشور جورج بوش را همان پینوکیوی عرصه مناظره نام دادند چرا که او کتمان کرد دستگاهی زیر لباسش قرار داده بود و از آن طریق با مشاورانش در ارتباط بود. نیویورک تایمز دراینباره نوشت:«آقای بوش. لطفا پینوکیو نشوید. نمیخواهیم در نقش فرشته مهربان هم ظاهر شوید اما دروغ نگویید.» چنین برداشتهایی از داستانی کودکانه بسیار نادر است حتی امروز وقتی از «پیپی جوراب بلند» حرف میزنیم و آن را یکی از بهترینهای ادبیات کودک میدانیم باز آن را پشت مرزهای سیاست نگه میداریم چرا که چنین وجوهی ندارد. حتی «پراگماتیست»ها هم به این مساله اعتراف کردهاند که هر سیاستمداری بد نیست یکبار این داستان را بخواند.
● قرن آینده و داستان این پسرک
قرن آینده را باید قرن پینوکیو بنامیم برای اینکه تمام آنچه کلودی در این داستان پیشبینی کرده بود روی خواهد داد. همه در پی این هستند که دیگران را به شیوهای که خودشان میخواهند راضی کنند (اگر اسمش را نگذاریم شیادی یا دروغ و نیرنگ) و این همان مسلکی است که در پینوکیو نهی میشود اما نفی نمیشود. ادبیات روز دنیا دیگر جایی برای داستانهای بیرنگ و بیمایه نیست. وقتی میخواهید بچهها را به ادبیات علاقهمند کنید باید چیزی برای گفتن داشته باشید؛ یا به اندازه شهرزاد هزار و یک شب، قصهگویی بدانید یا داستانی مانند پینوکیو در قفسه کتابها داشته باشید و به فرزندتان هدیه دهید. میبینید که باز هم به پینوکیو میرسید.
حالا به این مساله فکر کنید که نویسنده در قرن نوزدهم، داستانی با این جذبه و کشش نوشته و توان رقابت با داستانهای امروزی را دارد. پینوکیوی قرن نوزدهم، به مراتب قدرتمندتر از هری پاتر قرن بیستم است و این را میشود از همان شخصیتهای ماندگار دریافت که دیگر تکرار نشدند.
● نگاه تاریخی
سال ۱۸۸۱ داستان « پینوکیو » در مجله کودکان ایتالیایی توسط کارلو لورنزینی چاپ شد. نام مستعار او کارلو کلودی بود که آن را از روستای زادگاه مادرش وام گرفته بود. او از کودکی عاشق الاغها بود و تمام کاردستیها ونقاشیهایش در مورد این حیوان بود. باوجود روزنامه نگاری در مطبوعات لیبرال، سر از نوشتن برای بچهها در آورد. او در ۲۴ نوامبر ۱۸۲۶ متولد و در ۱۸۹۰ در ۶۴ سالگی درگذشت و نفهمید که پینوکیویش در کتابهای درسی ایتالیا برای بچهها چاپ شد. در ایتالیا پارک بزرگی برای بچهها وجود دارد به نام پینوکیو پر از مجسمههای این آدمک چوبین.
کِنی براوسون/ ترجمه علیرضا کیوانینژاد
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست