سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

چه باید کرد؟


چه باید کرد؟
جریان تحول‌خواه و نوگرای ایران، که در برگیرنده علمای نواندیش دینی و روشنفکران و نخبگان می‌شود، از بیش از یکصد سال پیش تلاش و مبارزه خود را برای ساختن ایرانی نو همگام با تحولات علمی و صنعتی و سیاسی و اجتماعی عالم شروع کرد و در قالب جنبش‌های مشروطیت، نهضت ملی، انقلاب اسلامی و اصلاحات آن را پی گرفت اما سوگمندانه باید گفت که به‌رغم برخی تحولات روبنایی در جامعه ما همچون اخذ رویه تکنولوژیک و بورکراتیک کشورهای پیشرفته و صنعتی، هنوز جامعه ما با آنچه آرزوی رهبران و سردمداران این جریان بوده است فاصله بسیار دارد و به نظر می‌رسد نحوه عمل جناح یکدست حاکم فعلی این فاصله را به احسن وجه به نمایش گذاشته است ! بدون آنکه بخواهم به کالبدشکافی این شیوه عمل بپردازم اما همه آنانی که خود را متعلق به جریان تحول‌خواه و نوگرای ایران می‌دانند و از این وضعیت رنج می‌برند باید به این سوال بیندیشند که چرا به‌رغم بیش از صد سال مبارزه و تلاش و جنبش وضعیت ما اینگونه شده است که ما هنوز اندر خم یک کوچه توسعه مانده‌ایم و کشورهای مشابه ما همچون مالزی و ترکیه و... در حال پیمودن هفت شهر توسعه‌اند؟ و به دنبال آن باید به این سوال جواب داد که برای گریز و رهایی از این وضعیت «چه باید کرد؟» در ادبیات توسعه بحث‌های بسیار درباره عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی کشورهای مبتلابه شده است اما در وجه اثباتی غالب نظریه‌پردازان توسعه بر این وجه اشتراک نظر دارند که تا وقتی اداره امور در این کشورها به‌دست نخبگان (کادر‌های آموزش‌دیده و متخصص و صاحب صلاحیت‌های لازم برای مدیریت و...) با یک چشم‌انداز و اهداف مشترک (در واقع برنامه عمل برای حرکت از وضعیت موجود به‌سوی وضعیت مطلوب) نیفتد تحقق و اجرای هرگونه برنامه توسعه‌ای ممتنع است.
به نظر من مهم‌ترین نقد یا دلیلی را که می‌شود بر ناکامی جریان تحول‌خواه و نوگرای ایرانی از ابتدا تاکنون، و از جمله بر جریان اصلاحات، وارد و اقامه کرد اینکه کارگزاران این جریان دارای یک چشم‌انداز و اهداف مشترک در قالب برنامه عمل نبودند و هر کسی از ظن و نگاه خود وارد این جریان و کارزار شده بود و چون خواسته‌ها و مطالبات بسیار متنوع و متکثر و قابل جمع در قالب یک برنامه نبود به تدریج و در گذر زمان علاوه بر کارشکنی و بحران‌آفرینی و... جریان ضداصلاحات، اختلاف و تنازع و...بین افراد و گروه‌های تحول‌خواه دامنگیر و توده مردم در صلاحیت و توان اینان دچار تردید شده و کار به‌جایی می‌رسد که یأس و سردرگمی جریان غالب می‌شود و فرصت ظهور یک ناجی اقتدارگرا را فراهم می‌آورد.
به نظر من این بیماری تاریخی ما ایرانیان و از جمله عالمان و روشنفکران و نخبگان ماست که از کار تیمی و برنامه‌ای عاجز هستیم و همین ضعف باعث شده است که همه جریان‌های تحول‌خواه به‌رغم پرداخت هزینه‌های سنگین به صورت فردی و در برخی مقاطع جمعی در دستیابی به اهداف ناکام مانده و مغلوب جریان‌های اقتدارگرا شوند. در شرایط امروز جامعه ما و در پاسخ به سوال «چه باید کرد؟» به نظر من تنها راه چاره پیشاروی جریان تحول‌خواه باور به یک کار تیمی و دستیابی به یک چشم‌انداز و اهداف مشترک (در قالب یک برنامه عمل با اهداف حداقلی) است.
البته من می‌دانم که پذیرش این ایده خود طی راه دشواری را می‌طلبد اما اگر افراد و گروه‌هایی که واقعا ادعای تحول‌خواهی و توسعه ایران را دارند حاضر به پذیرش و انجام یک چنین ایده‌ای نشوند حتی اگر به فرض فرصت دوباره‌ای برای اداره امور بیابند بازهم موفق نخواهند نشد. تا نخبگان تحول‌خواه ایرانی الزامات کار تیمی را نپذیرند و از منش‌ها و خصلت‌های فردی و هویت‌طلبانه خود نگذرند و تا وقتی ما کار در چارچوب یک برنامه عمل مشترک را تمرین نکنیم قطعا راه موفقیت بر روی ما بسته خواهد بود. هرچند طیف و جریان اصلاح‌طلبی آنقدر متنوع و متکثر و گسترده شده است که جمع کردن آن به معجزه شباهت دارد و جریان اقتدارگرا هم دائم بر تفرقه آن دامن می‌زند و کار می‌کند اما به نظر من مهم‌ترین شاخصی که می‌تواند در شرایط کنونی جریان اصلاح‌طلب واقعی را به راه اندازد پایبندی به همین ایده است که بپذیرند در سایه یک کار تیمی مشترک به یک برنامه عمل مشترک برسند و آن را مبنای عمل سیاسی و اجتماعی خود قرار دهند و اگر می‌خواهند وارد انتحابات ریاست‌جمهوری آتی نیز بشوند با این برنامه وارد شوند. البته این شرط لازم برای هرگونه عمل سیاسی و موفقیت در آن است اما شرط یا شروط کافی دیگری را برای حفظ و ارتقای این جریان می‌طلبد که در فرصت‌های بعدی باید بدان پرداخت.
علی مزروعی
منبع : روزنامه کارگزاران