دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا
دفاع از عقلانیت

▪ انتشارات: نقش و نگار
در دوران ما برخلاف قرن نوزدهم، دیگر نمیتوان خطوط جبری و دتریننتی حرکت تاریخی را آن گونه که هگل و مارکس مشخص کردند، ردیابی کرد. در زمانه ما باید به کشف روندها در خلال افت و خیزهای تاریخ سیاست، اجتماع، فرهنگ و تکنولوژی پرداخت.
مردیها در این نوشتار سعی دارد ذات(essence) لیبرالیستی برای بشر بجوید. او اصرار دارد بر این نکته که دستاوردهای فرهنگ غرب از جمله حقوق بشر، دموکراسی، فردگرایی، گریز از پایبندیهای آیینی خانوادگی تنها متعلق به فرهنگ غرب نیست و دیر یا زود سایر جوامع نیز به آنها خواهند رسید و آنها را به مثابه امری والاتر دریافت خواهد کرد. در این زمینه به وضوح مردیها برخلاف پست مدرنیستها از نسبیگرایی دور میشود و دستاوردهای جهان غرب از آغاز روشنگری را به مثابه نقطه ارشمیدسی تفکر خود درمییابد.
او بر این نکته پای میفشارد که اگر همین حالا اروپا از دایره هستی محو شود و یا یکی از کشورها حصاری فولادین به دور خود بکشد، باز هم گریزی از دریافت روشنگرانه اروپایی نداریم و سرانجام ما نیز البته شاید با تاخر زمانی بسیار طولانی همان مسیری را طی میکنیم که اروپا طی کرد. در این مورد میتوان چند و چونهای بسیاری با مدعیات نویسنده کتاب مطرح کرد. اولا: ما کدام مسیر را طی میکنیم؟ همان مسیر انگلیسیهای تجربهگرا و سنتی یا مسیر رادیکال برآمده از روشنگری که فرانسویها تن به آن دادند و هنوز هم شاهدیم که هر از چند گاهی خیابانهای سیاسی پاریس سرشار از تظاهرکنندگان دانشجو، کارگر و رنگینپوست میشود و اقتدار دولت را به زیر سئوال میبرد و یا بشریت تمایل دارد مدرنیته مدل آلمانی مبتنی بر نوعی رمانتیسیزم را دنبال نماید که اتفاقا پیش و بیش از هر چیز به جنگ عقلگرایی روشنگری میرود و آن را به چالش میکشد. مدرنیتهای که در ابتدا تاخری صنعتی نسبت به دو همزاد دیگر اروپاییاش دارد و در انتها ؟ صنعتی شدن را به واسطه ظهور حاد واقعیت رمانتیسیزم یعنی ناشیسم از انگلستان و فرانسه میگیرد و فیالحال نیز سردمدار اتحاد اروپاست و یا الگوی مدرنیته آمریکای بیتاریخی است که کلیه ضرادخانه نظری خود را از اروپا وام گرفته و به واسطه نوعی خوششانسی (بروز دو جنگ جهانی که هیچ کدام دامن جغرافیایی آمریکا را نگرفت.»
در حال حاضر از لحاظ اقتصادی، سیاسی، هنری و فرهنگی گوی سبقت را از پسرعموهای آن سوی آتلانتیک خود ربوده است.
از نظر مردیها نشان بارز و مشترک همه فرهنگهای غربی (که البته روزی فرهنگ جهانی خواهد شد) رفع موانع لذتجویی انسان است. او بر این امر تاکید میکند که تمام کسانی که هشدار میدهند باید از یگانگی فرهنگها جلوگیری به عمل آورد; چرا که هر فرهنگ وابسته به موقعیت بومشناختی، سابقه تمدنی و نحوه تعلیم و تعلم است، این مورد را نادیده انگاشتهاند که از این به بعد فرهنگها به شدت تحت تاثیر آموزش قرار خواهند گرفت و لذا سطح فرهنگ محتوای فرهنگ را در برخواهد گرفت; به تعبیری همه آن فرهنگهایی که قابلیت گستردهتری در آموزش داشته باشند، قادر خواهند بود سایر فرهنگها از زیر سلطه بگیرند و به حذف و انهدام آنها نایل آیند. گر چه نگارنده (مردیها) ادعا میکند که این پیشبینی، به هیچ وجه ایدئولوژیک یا اخلاقی نیست؟ یعنی نویسنده مدعی نیست که آنچه پیشبینی میکند، خوب هم هست و یا باید در جهت آن و یا در جهت خلاف آن تلاش کرد; اما از دیگر سو هر پیشبینی به شکلی نمایانگر وضعیت سلبی یا ایجابی اخلاقی محفوظ در ذهن پیشبین است.
نگارنده لزوما تمایل خود را بیان نمیدارد اما در نهایت با سفیدخوانی متن میتوان به گرهگشایی متن نایل آمد و فکر میکنم این گونه مدعیات اخلاقی در زمانه ما بیش از آن افشا شده که قابل دفاع باشد اما میتوان از نگارنده پرسید آیا لذتجویی مستقر درکنه همه فرهنگهای غربی میل طبیعی همه بشریت است؟ آیا باید به شکلی پارادایمیک، ادیان را بقایایی از یک پارادایم منهدم فرض کرد که سخن از کنترل میل میکنند و آیا حتی در غرب هم تا آن حد ادیان دگردیسی شدهاند که چیزی از کنترل میل باقی نماند؟
بر فرض هم که مسیحیت در برابر پروژه مدرنیته غربی شکست خورده باشد که چنین مدعای بزرگی مستلزم استدلالورزی پردامنهای است چرا که هنوز هم فلسفه دین، فلسفه اخلاق وهر منوتیک متون مقدس در غرب از مد نیفتادهاند با تمام این تفاسیر فرض کنیم مسیحیت در برابر پروژه روشنگری، رمانتیسیزم، تجربهگرایی و پراگماتیسم اگر بتوانیم برای همه آنها جوهر واحدی در نظر بگیریم شکست خورده باشد; آیا این امر به منزله آن است که سایر ادیان که اتفاقا یکی از اصول موضوعه حاکم بر آنها کنترل امیال است، در برابر این پروژه شکست خواهند خورد!
و آیا لزوما تقدم عقل به مثابه غیرعقلانی بودن دین است واضح است که میتوان موضوع را شکافت و آن را در قالبهای گستردهتری بیان کرد.
لبلباب کلام در اینجاست که آیا عقل غربی که مردیها از آن به عقل روزی جهانی شده یاد میکند دارای جوهر و ذات است یا نه و آیا روزی بر جهان چیره خواهد شد یا نه؟
البته تنها در سایه تضارب آرا و آزادیاندیشه است که کلام حقیقت رخ مینماید و میتواند خود را بر صدر مصطبه بنشاند.
امین فیروزگر
منبع : روزنامه حیات نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست