جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


از همان دستی که می دهی،‌ می گیری


از همان دستی که می دهی،‌ می گیری
هستی، دوستدار همه است. هستی نسبت به ما بی تفاوت نیست، اما اگر هم به ظاهر بی تفاوت می نماید به این دلیل است که ما بی تفاوتیم. هستی،‌ می تواند فقط یک منعکس کننده باشد. هستی، آینه است: خودِ ما را بازمی تاباند. اگر به او فریاد کنیم،‌به ما فریاد می کند. اگر برایش سرود سر دهیم،‌ سرود به ما بازمی گردد. هرآنچه ما انجام می دهیم،‌به هزاران طریق بازمی گردد. زیرا که از ابعاد بی شماری به ما بازمی گردد؛ از تمامی جنبه ها و زوایای هستی.
هستی به ظاهر بی تفاوت به نظر می رسد چون که عشق در ما نیست. همین که شما شروع کنید به دوست داشتن،‌ همه چیز- رودخانه،‌کوه‌،ستاره، جانوران،‌مردم – آنها هم عشق شان را ظاهر خواهند کرد. اگر عاشقانه با زندگی درگیر شده و درآمیزید،‌همین که با گرمی با هستی برخورد کنید،‌هستی هم شما را در آغوش گرم خود خواهد فشرد...
هستی و طبیعت،‌همان است که هست. همان است که از ازل بوده. این شمایید که عوض شده اید.
هستی و طبیعت به ما کمک می کند که بتوانیم خودمان را بهتر بشناسیم. اگر به روابط خود به عنوان آینه ای بنگریم که دقیقا چهره خودمان را به ما نشان می دهد پی می بریم که دروناً به کدام مساله باید بپردازیم . آنگاه می توانیم بیشتر خودمان را بشناسیم و کمتر دچار مشکلات شویم.
حالا بیشتر پی می بریم که جمله " طبیعت انعکاس درون ماست" چه معنایی دارد. بیشترین روابط ما (حتی بیشتر از روابطی که با اطرافیانمان داریم)‌با طبیعت است. انسان ها به طبیعت زنده اند و از طریق طبیعت است که می توانند زندگی و زنده بودن را تجربه کنند.
آیا شما می توانید درجه آگاهی خودتان را حدس بزنید؟ تقریبا کاری نشدنی است. انچه به انسان ها کمک می کند تا رشد آگاهی را در خودشان محک بزنند، دریافت بازخورد است. می توان با آنچه در بیرون انجام می دهیم و به خودمان بازمی گردد، درون مان را بسنجیم. و خداوند یکی از بهترین محک ها را در اختیارمان قرار داده است:
● " طبیعت"
در چنین فرآیندی قادریم از خودمان و دیگران ،‌بهتر مراقبت کنیم. درک کنیم که موجوداتی نه صرفا مادی بلکه معنوی هستیم. به قالب بشری خود محدود نیستیم بلکه به یگانگی نامحدود کائنات متصلیم.
هرگاه دریابیم که همه روابط ما، انعکاس خودمانند و آنچه را باید بیاموزیم به ما نشان می دهند و بیاموزیم چگونه این انعکاس ها را به کارگیریم، روابط ما ( به خصوص در اینجا با طبیعت) تبدیل به یکی از قدرتمندترین راه های افزایش آگاهی مان می شوند.
رابطه ما با طبیعت می تواند به صورت مدام به ما نشان دهد که دقیقا در کجای فرآیند " پرورش جنبه های وجودی مان " قرار داریم.
مثلا اگر به راستی ما نسبت به خودمان متعهد نباشیم، نمی توانیم چنین تعهدی را نسبت به دیگران و آنچه در اطرافمان هست ابراز کنیم. چند نفر را دیده اید که نسبت به درختان ، حیوانات ،‌زندگی شان و .... احساس مسئولیت و تعهد کنند؟ یا حتی نگرانش شان باشند؟ این موضوع نشان می دهد که ما نسبت به اصلی ترین موضوع زندگی مان بی تفاوتیم : یعنی نسبت به خودمان!
ساده تر می گوییم : خودخواهانه ترین حالتش اینست که این تعهد و مسئولیت نسبت به طبیعت و حیوانات را برای خودمان و ادامه بقایمان و بهتر شدن زندگی مان بخواهیم اما جالب اینجاست که حتی تا این حد نیز حاضر به پذیرفتن مسئولیت نیستیم. !!
ایده آل ترین حالتش هم اینست که ما آنها را صرفا به خاطر خودشان و به دلیل این که خدا آنها را آفریده دوست داشته باشیم و در صدد جبران تمام مشکلاتی باشیم که تا به حال برایشان به وجود آورده ایم.
بسیار سخت است که به درون مان نگاه کنیم تا ببینیم در آنجا چه می گذرد به ویژه اگر از آن ناآگاه باشیم. به همین دلیل اهمیت دارد که روابط خود را به صورت " انعکاس فرآیندهای درون مان " ببینیم.
مثلا اگر رابطه خود را با طبیعت با این دید نگاه کنیم، می تواند به یکی از ارزشمندترین سرچشمه های شفا و اموزش زندگی مان تبدیل شود.
لازم است به یاد آوریم که هریک از ما از طریق آگاهی فردی خود، واقعیت بیرونی خود را می آفرینیم و به شیوه ای که آن را تجربه می کنیم، شکل می بخشیم. حتی این رابطه سبب می شود آن جنبه هایی از وجودمان را که کم تر پرورش یافته اند، به شیوه ای آسان تر و بدون کشمکش بیدار کنیم. این انعکاس قادر است آن بخش ها را تصدیق کند.
در ارتباط با طبیعت می توانیم به راحتی ببینیم چگونه به طرف طبیعت کشیده می شویم، تا به ما الهام بخشد و بیاموزد جنبه های تازه ای از وجودمان را پرورش بدهیم. تنها کاری که باید بکنیم اینست که آگاهانه، آن بخش های وجودمان را که انعکاس می یابند کشف کرده و بیاموزیم چگونه اصلاحش کنیم،‌تغییرش دهیم یا در زندگی مان نمایان سازیم.
اگر شهامت آن را داشته باشیم تا به نیروهای جهان (‌اجتماعی،‌اقتصادی و ...)‌به صورت انعکاس نیروهایی بنگریم که درون هریک از ما سرگرم کار است،‌به شیوه موثرتری می توانیم نه تنها مسئولیت شفای خود بلکه شفای دیگران و سیاره مان را هم بر عهده بگیریم.
همان طور که هرگونه عدم تعادل در آگاهی فردی ما در روابط شخصی مان اثر می گذارد،‌ و در رویدادهای زندگی مان منعکس می شود،‌هرگونه عدم تعادل در آگاهی جمعی ما نیز در اجتماع و مملکت و همچنین رابطه ما با سیاره مان (‌زمین)‌و کائنات انعکاس می یابد.
● توجه کنید!
هریک از ما جزئی از آگاهی جمعی هستیم – یعنی بر آگاهی جمعی تاثیر می گذاریم و از آن تاثیر می پذیریم- خودِ جهان تبدیل به آینه ای می شود تا به ما کمک کند خودمان را به طور واضح تر و روشن تری ببینیم و عمیق تر بشناسیم. به عهده گرفتن مسئولیت نقشی که در آفرینش جهان داریم،‌به معنای سرزنش خودمان برای وقایعی که تاکنون رخ داده نیست. بدیهی است که هیچیک از ما به تنهایی (‌به عنوان یک فرد) نمی تواند بر مشکلات موجود د رجهان غلبه کند یا به خاطر آنها ملامت شود.
به جای این ها هریک از ما به عنوان موجودی معنوی – و یک روح متعال- برگزیده ایم تا در فرآیند شکوفنده و مجذوب کننده رشد و تکامل که در این سیاره در حال وقوع است،‌نقشی حائز اهمیت را ایفا کنیم. این کار را به منظور رشد،‌پرورش و گسترش توانایی هایمان به انجام می رسانیم زیرا هریک از ما استعداد ویژه ای دارد که مورد نیاز این جهان است.
مشکلات روابط ما در وجود خودمان ریشه دارند. به همان نسبت ، رویدادهای اجتماعی، سیاسی و ... جهان مان نیز از عملکردهای معنوی و ذهنی آگاهی جمعی (‌مردم دنیا) ریشه می گیرد که هریک از ما جزئی از آنیم. هرچه نقش های بیرونی متعادل تر شوند ،‌تعادل درونی مان نیز بیشتر مورد حمایت قرار می گیرد. فرآیندهای درو.نی و بیرونی انعکاس یکدیگرند و از هم حمایت می کنند.
گاهی کشمکش های درونی انسان به شکلی شدید و غالبا مصیبت بار بر صحنه جهان به نمایش در می آید. با این که چنین رویدادهایی می توانند بی اندازه دردناک و مخرب و وحشت زا باشند اما قادرند تحول هم ایجاد کنند . در واقع آگاهی جمعی در یکی از سطوح ،‌آن رویداد را ایجاد می کند تا بیدارمان کند.
تخریب روزافزون طبیعت توسط انسان از این دسته وقایع است. اینگونه اتفاقات، ناشی از جنبه های شفا نیافته آگاهی جمعی ماست . از دیدگاه انسانی، کشتار وحشیانه حیوانات ، آزار دادن و شکنجه کردنشان ،‌نابودی جنگل ها و مراتع و ... رویدادهایی مهیب و هولناک اند و مطلقا فاقد هر معنا و مفهومی هستند.
تاثیر چنین تجربه هایی چنان شدید است که اگاهی جمعی ،‌ناگزیر باید برای تکامل خود گامی بلند بردارد. متاسفانه آنقدر عقب هستیم که برای این که این درس ها در آگاهی همه افراد رسوخ کند ،‌زمان زیادی لازم داریم. به همین دلیل هم هست که هنوز شاهد وقایع بیشمار و خوفناکی هستیم که خودمان هم به خوبی می دانیم ادامه آنها می تواند مرگ طبیعت – و به تبع آن ،‌همه ما را - را رقم زند.
برای رفع مشکلات متعددی که با آنها مواجهیم و گریبانگیرمان شده می توانیم از طریق اعمال اجتماعی،‌سیاسی ، حقوقی و سایر فعالیت ها گام بلندی را برداریم اما این ها فقط سطحی و مقطعی هستند . مادامی که نتوانیم به عنوان یک " فرد" در منشاء این مشکلات (‌یعنی درون خودمان )‌با آنها مواجه شویم و در جهت شفایشان بکوشیم، هیچیک از این مسائل نمی توانند راه حل هایی گسترده و ماندگار پیدا کنند. ریشه همه چیز در درون ماست. ما حتی در درون ذهن و روان خود می توانیم ریشه های نژادپرستی ،‌هراس ها ، تعصب ها و ... پیدا کنیم.
اگر به راستی می خواهیم از سلطه جویی بر دیگران بازایستیم،‌باید بیاموزیم چگونه با آن نیروهای درونی که سبب می شوند نسبت به خودمان مستبد باشیم مواجه شویم.
اگر می خواهیم از تخریب طبیعت جلوگیری کنیم ،‌حیوانات را همانند خودمان موجوداتی زنده و دارای روح و از مخلوقات خداوند به حساب آوریم و طبیعت را دوست داشته باشیم،‌باید همه جنبه های وجودمان را دوست داشته،‌ارج نهیم و حرمت بداریم. در چنین جایگاهی می توانیم کلید متحول ساختن کیفیت زندگی مان بر زمین را پیدا کنیم.
از یاد نبریم که یکی از جدی ترین انعکاس هایی که با آن مواجهیم،‌ و لازم است آن را بررسی کنیم،‌ شیوه ای است که ما انسان ها طبیعت را مورد استثمار قرار می دهیم و به نابودی می کشانیم.
این امر نمایانگر عدم اتصال عمیق ما با جوهر معنوی خود و در نتیجه نمایانگر عدم آگاهی از رابطه مان با کل هستی است. عدم حساسیت ما و سوء استفاده هایمان از طبیعت نمایانگر نفی ِ طبیعت درون مان است.
بی توجهی حیرت انگیز ما به عواقب دراز مدت اعمال مان ،‌نشان می دهد تا چه اندازه از آهنگ ها و چرخش های زندگی دور شده ایم.
وقتی به شفای درون مان می پردازیم و نیروهای طبیعی مان را باز می یابیم،‌خودبخود از نیروهای جهان پیرامون مان آگاه تر و نسبت به انها حساس تر و با مسئولیت تر می شویم. از طریق اتصال مجدد به اصل و سرچشمه وجودی مان و حرمت نهادن به آن است که جانِ موجود در همه کس و همه چیز را در می یابیم. و می آموزیم همنوا با آن جان و هماهنگ و متوازن با سیاره زمین و طبیعت زندگی کنیم.
منبع : انجمن جبهه طبیعت