جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
با شدتی شگفت
![با شدتی شگفت](/mag/i/2/qgzbz.jpg)
نکته اما اینجاست که آثار ادبی بنابر ماهیت هنری خود اصولاً انعکاس مستقیم، سریع و بیواسطهی وقایع خارجی را نمیتواند بپذیرد، بلکه حتی آن را پنهان میکند. حالا میتوان نقش کلیدی مخاطب حرفهای را در رویارویی و تعامل خلاقانه با آثار هنری اصیل و راستین یادآور شد. نقشی همتراز مؤلف و چه بسا...!
در هنگامههای بحرانهای اجتماعی و سیاسی آنجا که تعادل بین مسئولیت ادبی شاعر از یک سو و مسئولیتهای انسانی و تاریخی و اجتماعی او از سوی دیگر، به نفع مسئولیتهای اخیر متمایل میشود، ادبیات گاه حتی به رسانهای بزک شده بدل میگردد. حالا متن ادبی رویهای کارکردی (کارکرد غیر ادبی) یافته است و نیت صاحب اثر در حقیقت انتقال و بلکه القای مفهوم مورد نظر به طیف هر چه وسیعتر مخاطبین است.
به طور کلی در این مواقع ادبیات در مرحلهی «تبلیغ و تعلیق» که مشخصهی بارز هنر در جوامع ملتهب است، قرار میگیرد. در این مرحله بیشترین اختلاط و تبادل بین شعر و مخاطب (و غالباً یکسویه، از طرف شاعر به سوی مخاطب) اتفاق میافتد و کاربردیترین وجه شعر رخ مینماید.
آرمانگرایی، مطلقنگری، ولع بیان، شعارسرایی و سطحینگری، بیاعتنایی به تکنیکهای پیشرفتهی نو و پیچیدهی شعری و بسنده کردن به آرایهها و شگردهای سادهی زبانی، توجه تام و تمام به باورها و اعتقادات ایدئولوژیک از طریق بهکارگیری تکبعدی اسطورهها، چهرهها و نمادهای آشنا بدون نفوذ به عمق زبان و ساختار شعر، نشان دهندهی این مرحله و عصبیت، هیجانزدگی و عصیان (نه در حیطهی برخورد با هنجارهای هنری زمانه بلکه در رویارویی و موضعگیری نسبت به حوادث سیاسی و اجتماعی، اتفاقاً در قالب همان هنجارهای هنری مألوف و پذیرفته شده) و البته توجه به مقتضیات ژورنالیستی، رنگ و بوی خارجی آثار متعلق به این دوره است. اینجاست که باور جامعهشناسان افراطی مصداق مییابد که صور گوناگون اجتماع بشری را زیرساخت پیدایش روساختهای برتری چون فلسفه و هنر و ادبیات میدانند و به این ترتیب حتی به رابطهی خشک علت و معلولی بین وقایع اجتماعی و سیاسی و پدیدهای چون ادبیات معتقدند.
شعر انقلاب، شعریست که در گفتمان بحرانی سیاسی- اجتماعی ناشی از وقوع انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت و وقوع یافت. شعری که غالباً - و جز در مواقعی معدود- به تمامی از مختصات شعری دوره «تبلیغ و تعلیق» تبعیت میکند.
اگر دور شدن از نقاط جوش بحرانهای سیاسی و اجتماعی این امکان را به هنرمند میدهد که بدون هیجان کاذب ژورنالیستی به همین بحرانها نظر بیندازد با وسعت نظر و دور از مطلقنگری و جزماندیشی به خلق اثر بپردازد، باید اذعان نمود که شعر و شاعر انقلاب نتوانست به این فرصت دست یابد. به عبارت دیگر عبور از مرحلهی «تبلیغ و تعلیق» به تأخیری دراز مدت دچار شد. تحرکات ضد انقلاب، مناقشات و درگیریهای قومی، اشغال سفارت (جاسوس خانه!) آمریکا در تهران و سیل حوادث از این دست که بلافاصله پس از بیست و دوم بهمنماه سال ۱۳۵۷ رخ دادند و اندکی بعد وقوع جنگ تحمیلی عراق بر ایران خاستگاه عمدهی این تأخیر به حساب میآیند.
طولانیترین جنگ تمامعیار قرن بیستم جهان با تمام ابعاد و تبعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگیاش، ژانر شعر جنگ و دفاع مقدس را بهوجود آورد که در حقیقت بخش مهم و تفکیکناپذیر شعر انقلاب محسوب میشود؛ چرا که جنگ در واقع ادامه و استمرار وضعیت قرمز انقلاب بود.
اگر چه حتی پس از جنگ هرگز فضای ایران را از تسلط گفتمان بحران سیاسی خارج نشد، اما هر چه از مقطع پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ فاصله ایجاد شد، شعر ایران از اوج هیجان و فشار ژورنالیستی فرود آمد و گاه شعر هو فی نفسه فرا رسید.
با این حال شاعر ایرانی با پایان جنگ، تا حدی دچار فقر سوژهای عینی با ظرفیتهای دراماتیک شاعرانه شد به همین دلیل شعرش را در مجرای موضوعاتی خاص جریان داد و شعر اعتراض، شعر عاشورایی، شعر انتظار و... شعر فلسطین نضج یافت.
در این بین شعر شاعران ایرانی با محوریت موضوع فلسطین بهدلیل فراز و فرود متوالی و تداوم طولانیمدت آن و نیز به دلیل ریشهها و خاستگاههای مشترک مقاومت مردمی آن با نهضت دینی مردم ایران، از شرایط خاصی بهرهمند بوده است.
شاعر ایرانی که طبعاً همانگونه که ذکر شد در هنگام فرازهای متوالی مقاومت جهان اسلام در برابر رژیم اشغالگر قدس باید با هیجانی کاذب و تاریخمصرفدار به سمت موضوع میرفت، با تجربهای که حدود سه دهه از زندگی در گفتمان سیاسی ایرانی داشته است، گویا در عین داشتن مختصات مرحلهی «تبلیغ و تعلق»، نشانههایی از مشخصات مرحلهی «تثبیت و تعقل» را هم در آثارش باز میتاباند. به عبارت دیگر اگر چه هنوز رگههای پر رنگی از شعارسرایی و سطحینگری، عصبیت و هیجانزدگی، آرمانگرایی و مطلقنگری و ولع بیانی در این آثار دیده میشود (که کم هم نیست) اما در عین حال (و گاه در یک شعر واحد و در کنار رگههای قبلی) شعری اصیل و بهرهمند از دستگاه فکری و اندیشگی عمیق و ویژه رخ نموده است که به هیچ وجه محدودیت در حوزهی موضوعی مربوط به یک فراز خاص سیاسی را نمیپذیرد. این محدودیت البته در اشعاری که در رابطه با جنگ سی و سه روزه و مقاومت جانانه مردم لبنان به رهبری «سیدحسن نصراله» سروده شدند بیشتر نمود یافته است.
به عبارت دیگر این حادثه آنقدر هیجانآلود و تکاندهنده بود که شاعران ظاهرا نتوانستهاند، خود و شعر خود را از ترکشهای مستقیم آن برکنار دارند:
«سیدحسن!/ نام تو را باید/ از فهرست اعراب بزرگ خط بزنیم/ تو/ به جای آن که در ایوان ویلای ساحلیات/ لم بدهی/ و چرت تابستانیات را/ با دود قلیات مفرح کنی/ تفنگ به دست میگیری/ و از پشت تریبون المنار/ با فریادهایت/ چرت ما را پاره میکنی»
«امید مهدی نژاد»
در آثاری از این دست شعر عقبنشینی کرده است و کنایهی طنز و مدح و دشنامی آراسته مواضع شعر را به تصرف خود در آورده است:
«شرم الشیخ کوفه است و/ جنوب، نینوا/ دارد جنوب شبیه کربلا میشود/ مدیترانه، فرات است/ فرات، عبای توست/ برای این همه زخمی/ برای این همه بیکفن/ تنها ردای مهربان تو مانده است.»
«علیرضا قزوه»
در این آثار یا بیانی احساسی و عاطفهای شکننده حاکم است و یا اندیشهای که فرصت رسوب و استعاله به دریافت شعری را هرگز نیافته است:
«سراب عرب/ دهان باز نکردهاند/ مگر برای چشیدن خون تو/ و از چیزی حرف نزدهاند/ مگر قیمت خود/ بر صفحات سایتها/ طوطیهای الکترونیک/ تکرار میکنند: /صلح، صلح، صلح/ و از میان نویسندگان لبنانی/ خلیل حیران پشت تریبون میرود/ تا از آنجا کتابهایش را/ هدیه کند به دختر دبیرستانیهای تهران/ و نام امپراطوری عثمانی را/ از نقشهها خط بزند/ تا فرات خطی آبی باشد/ بر پرچم اسراییل.../ اما هنوز/ بهترین نهجالبلاغهها/ از چاپخانههای بیروت بیرون میآیند.»
«علی داودی»
اما به طور مثال همین شاعر در شعری دیگر میسراید:
«تو سپیده دمی ناگزیری/ این را بهتر از هر کسی جغدها/ این را بهتر از هر کسی بمبها میدانند/ اما/ هیچ بمبی تاکنون/ نتوانسته مشت قلبها را باز کند.»
و از شاعر از بیان مستقیم به بیان استعاری آورده است. ظاهرا بعضی از ترکشها از قلب و استخوان او گذشته و به روح شاعر او رسیدهاند:
«درخت سیب را میآورند/ با دستبند/ به جرم اینکه چرا/ سیبهایش را/ چون سنگ/ پرتاب کرده است/ درخت پرتقال را میآورند/ به جرم این که چرا/ میوههای امسالش خونین بود/ درخت زیتون را میآورند/ به جرم اینکه چرا/ یک در میان گلوله به دنیا آورده است.»
«علیرضا قزوه»
در این شعرها، شاعر ایرانی از تجربهی نزدیک به سه دهه شعر انقلاب و گذر از شعلهورترین بحرانهای سیاسی و اجتماعی، بهره برده است و اگرچه بیان تهییجی دارد اما از ظرایف زبان شعری غافل نبوده است. کلمات در این اشعار هویت دیگرگونه یافتهاند و از کارکردهای مألوف خود دست برداشتهاند. پس از بیان از شعار به شعر متمایل میشود:
«لبخند به لبشان میآید/ شاگرد اولها/ که بهترین هستند/ مدال به سینهشان میآید/ کارمندان نمونه/ که منظمترین هستند/ من اما/ هر بار که تیرم به هدف مینشیند/ تنها فریادی میکشم/ و سینهام میسوزد/ زیرا من یک تفنگ آخرین مدل هستم/ من غمگینم، غمگینم.»
«علی محمد مودب»
حالا میتوانی از زوایایی به موضوع نگاه کنی که رئالیسم متن را به سخره بگیری. و همین نقطه افتراق شعر گزارشگر و مستندگونهی جنگ در جهان و شعر انقلاب و دفاع مقدس و در ادامه، شعر فلسطین در مرحلهی «تثبیت و تعقل» است.
شعر جنگ جهان را میتوان به مثابه تاریخنگاری شاعرانه در متنی رئالیستی و مستند دانست، اما شعر دفاع مقدس خصوصا در سالهای پس از جنگ شعری اومانیستی و رمانتیک با پیرنگهای روایی است. لذا زمانمند و مکانمند به نظر نمیرسد و در بستر تاریخ و جغرافیا جاری میشود. شعری که اکنون شاعر ایرانی در موضوع فلسطین میسراید، از همین خصوصیات بهرهمند است، اگر چه همانگونه که ذکر شد، تظاهرات خشمآلود شاعرانه را نیز، هنوز میتوان با کمیتی وسیع شاهد بود. تظاهراتی که شعر را در محبس فرازی خاص از تاریخ گرفتار میکند:
«فرمانده عزیر!/ سید!/ در کجای زمان ایستادهای/ بیهیچ واهمه/ ای یادگار حیدر!/ فرزند فاطمه!/ اینجا زمین بهنام تو سوگند میخورد/ نامت تبسمی است که بر صلح میوزد/ تا بیحضور ننگ و خیانت/ بر جنوب بنشیند.»
«حسین اسرافیلی»
حافظهی تاریخ اما گاه، چه بسیار گاه حوادث بزرگ را درخود نگاه نمیدارد، چه برسد به شعرهای سروده شده پیرامون آنها را. اما این حافظه گاه، چه اندک شعرهایی را در خود جاودانه میسازد که اشارهی مستقیم به هیچ حادثهای ندارند و تنها به ظرفیت تأویلی خود و توان خوانش مخاطبان خویش متکی هستند. شعرهایی که با درهم بردن زمانها و مکانهای مختلف جهانی نو میآفرینند و معنایی که را با کمک کارکردهای چندگانهی کلمات، در فضایی استعاری، تکثیر میکنند. فضایی که در اشعار شعارگونه تا سطح تشبیهاتی ساده نزول میکند.
پایانبخش این نوشتار شعری ماندگار از مرحوم «سلمان هراتی» است که چون باقیه صالحهای از او به یادگار مانده و فضای استعاری آن هنوز هم تازه و تأثیرگذار و الهامبخش به نظر میرسد:
یک شاخه گل محمدی/ با شدتی شگفت/در برودت سینا شگفت/ چندان که/ هفت ستون سیمانی فرو ریخت/ و دیکتاتورها سرگیجه گرفتند/ نظامیان/ جهت پیشگیری توفان/ امواج را/ در سواحل نیل بازرسی میکنند/ اما در تقدیر آمده است/ این بار چون گذشته/ صندوق حادثه/ در اطراف دردستهای امین آسیه/ لنگر میگیرد/ پلیس/ بین گل محمدی و مردم/ دیوار میکشد/ و نمیداند/ نیل به بلعیدن فرعونان/ عادت دارد/ آه.../ بر موجهای نیل/ صندوق حادثه را...»
حمیدرضا شکارسری
منبع : نشریه فیروزه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست