یکشنبه, ۱۵ مهر, ۱۴۰۳ / 6 October, 2024
مجله ویستا

فرار بزرگ


فرار بزرگ
فیلم «ماداگاسکار۲: فرار به آفریقا» از معدود دنباله‌های انیمیشنی است که در مقایسه با قسمت اولش پیشرفت‌های قابل توجهی در آن دیده می‌شود. این دنباله بامزه و پرنشاط که کمتر از رفتارهای زشت و زننده در آن نشانی هست، فراری‌های باغ وحش نیویورک را در راه عزیمت‌شان از ماداگاسکار در سرزمین مادری‌شان آفریقا با چند شخصیت تازه وارد روبه‌رو می‌کند. این محصول تازه کمپانی دریم‌ورکز با همان گروه سازنده خلاق فیلم اول در صدد است که فروش جهانی ۵۳۳ میلیون دلاری «ماداگاسکار»‌ که درصد بزرگی از آن مربوط به اکران خارجی‌اش می‌شد را تکرار کند. در ادامه داستان قسمت اول، گروهی از حیوانات جورواجور، خودشان را برای یک سفر خطرناک به نیویورک با ماشین پرنده‌ای که توسط یک تیروکمان بزرگ پرتاب می‌شود، آماده می‌کنند. مانند قسمت قبلی الکس شیرپنجه طلایی، مارتی گورخر، ملمن زرافه عصبی مزاج، گلوریا اسب آبی هوسران، همگی هیجان بازگشت به منهتن را دارند و پنگوئن‌های فراری همراهشان به علاوه کینگ جولیان، میمون حواس‌پرت و نوکرش موریس آنها را هدایت می‌کنند. اما آنها پس از پرواز نامتعارف هواپیما به جای پارک مرکزی در یک دشت وسیع پر از موجوداتی که تا به‌حال همنوعان‌ متمدن‌شان را ندیده‌اند و در طبیعت آفریقا زندگی می‌کنند فرود می‌آیند. از آن گذشته معلوم می‌شود که الکس هم فرزند گم شده زوبا سردسته گله شیرهای منطقه است. در حالی که باقی حیوانات برای اولین‌بار با همنوعان‌شان اختلاط می‌کنند، به الکس احساس ریاست دست می‌دهد، فقط برای اینکه با ماکونگای خودبین که مدعی ریاست است، درگیر شود.
الکس که حالا از گروه اخراج شده سرانجام با باقی رفقایش همراه می‌شود و با ترک آنجا خطر را به جان می‌خرد تا ذخیره آبی را که در حال تحلیل رفتن است حفظ کنند. در اینجا پیام محیط زیستی کمرنگ می‌شود و به نحو قابل قبولی به نفع بعضی از لحظات غریب و بامزه مثل تلاش کینگ جولیان برای خشنود ساختن الهه آب و قربانی دادن، کنار گذاشته می‌شود. در حقیقت تمامی لحظه‌هایی که به سمت احساساتی‌گری پیش می‌روند سرانجام به شوخی و مسخره‌بازی ختم می‌شوند. اولین فیلم «ماداگاسکار» مملو از خشونت‌ها و عصبیت‌های کنترل نشده شخصیت‌ها و نمایش خشونت بود که تا حد زیادی به آن لطمه زده بود. اما در قسمت دوم با آنکه کمدی در جاهایی دچار سکته می‌شود، لحن داستان به خوبی پالایش یافته و اسلپ استیک بیشتر جسورانه است تا زمخت و کنایه‌ها پرمعنی‌ترند تا بی‌ادبانه و مشاجره‌های لفظی هم پخته‌تر شده‌اند. این شاید به خاطر حضور ایتان کوئن به عنوان فیلمنامه‌نویس در کنار اریک دارنل و تام مک گراث، کارگردانان و فیلمنامه‌نویسان آن باشد که در مجموع سبب رشد قابل ملاحظه آن شده است. چهارپایان قصه گاهی مجبور به فرار از دست شکارچی‌ها و توریست‌ها هستند ولی هیچ کدام از آنها به بامزگی پیرزنی که با انجام حرکات مهیج رزمی یک‌تنه می‌خواهد بر شهرت مبارزه‌طلبی نیویورکی‌ها صحه بگذارد، نیستند.
در میان شخصیت‌های تازه‌ وارد، صدای آلک بالدوین تقابل خوبی با صدای الکس که از گلوی صداپیشه‌اش ادا می‌شود، دارد و یک اسب آبی به وزن دو تن که دلباخته گلوریا می‌شود نیز با صدای بم خود موسیقی استادانه هانس زیمر را تکمیل می‌کند. بیشتر شوخی‌ها کار ایتان کوئن است که از میمون و پنگوئن‌ها شخصیت‌هایی به‌یاد ماندنی ساخته است و بهتر از همه، رئیس اسکیپر (با صدای تام مک گراث یکی از کارگردان‌ها) که همه موقعیت‌ها را تحت کنترل دارد و در جایی مجبور می‌شود با مذاکره‌کنندگان اتحادیه میمون‌ها بر سر مسائلی مصالحه کند. دیگر نقطه قوت فیلم، کیفیت تصاویر است. رنگ‌های این فیلم حتی بهتر از آن هستند که از یک انیمیشن کامپیوتری انتظار می‌رود و تلاش برای به تصویر کشیدن طبیعت منحصربه‌فرد آفریقا کاملا مشهود است. نقش گی‌یرمو ناوارو به عنوان مشاور گروه در ترکیب‌بندی‌های چشم‌نواز و نماهای دوربین متحرک کاملا چشمگیر است. خطایی که بارها در این فیلم تکرار می‌شود این است که خال‌های روی پنجه الکس و پدرش به عنوان مشخصه آفریقایی بودن آنها در بعضی جاها دیده می‌شود و در جاهای دیگری نه.

منبع: ورایتی
تاد‌مک‌کارتی/ ترجمه: آزاده حاج‌اسفندیاری
منبع : روزنامه کارگزاران