یکشنبه, ۱۸ آذر, ۱۴۰۳ / 8 December, 2024
مجله ویستا

تشکیل سازمان صهیونیستی (۱۹۰۴ - ۱۸۹۷)


تشکیل سازمان صهیونیستی (۱۹۰۴ - ۱۸۹۷)
جنبش صهیونیستی به عنوان یك تشكل سیاسی سازمان یافته توسط تئودور هرتزل (۱۹۰۴ - ۱۸۶۰) كه یك یهودی اهل مجارستان بود، بنیان گذاری شد.
الف ) دوره ی هرتزل (۱۹۰۴ - ۱۸۹۶)
جنبش صهیونیستی به عنوان یك تشكل سیاسی سازمان یافته توسط تئودور هرتزل (۱۹۰۴ - ۱۸۶۰) كه یك یهودی اهل مجارستان بود، بنیان گذاری شد. وی در سال ۱۸۹۶ كتاب ((دولت یهود)) را منتشر ساخت و نقطه نظرات خود را درباره ی ریشه های به اصطلاح مشكل یهودیان در آن مطرح كرد و نوشته بود كه حل این مشكل (تنها) از طریق ایجاد دولت مستقل یهودی در سرزمینی متعلق به یهودی ها میسر می باشد. هرتزل در جریان اولین كنگره ی صهیونیستی (پازل ۱۸۹۷)، سازمان صهیونیستی را برای تحقق آن هدف تشكیل داد و از طریق همین سازمان ، اقلیت های یهودی و كشورهای مختلف را به پشتیبانی و حمایت از طرح هایش ‍ فراخواند هرچند در یادداشت هایش نوشته است : به اداره امور یهود بدون آن كه تفویضی از جانب آنان به من شده باشد می پردازم ، لیكن خود را در قبال كارهایی كه انجام می دهم در برابر آنان پاسخگو می دانم . هرتزل معتقد بود كه مشكل یهود یك مشكل بین المللی است و باید بر همین اساس و توسط محافل سیاسی بین المللی حل و فصل شود. او مدعی بود كه قضیه یهود به همه ی ملت ها ارتباط دارد و در نتیجه همه ی ملت ها باید در حل این قضیه سهیم شوند و او (یعنی هرتزل ) وظیفه دارد این قضیه را در دستور كار مجامع سیاسی بین المللی قرار دهد و بدین منظور لازم است یك تشكیلات سازمان یافته به وجود آورد.
در جریان نخستین كنگره ی صهیونیستی كه به دعوت و ریاست هرتزل از ۲۹ تا ۳۰ اوت ۱۸۹۷ در شهر پازل سوئیس تشكیل شد، سازمان جهانی صهیونیستی تشكیل گردید. هرتزل در این كنگره اعلام كرد: ما قصد داریم سنگ بنای خانه ای را كه امت یهود در آن ماءوا خواهد گرفت بگذاریم ... و صهیونیزم در پی ایجاد وطن ملی یهودی در فلسطین با ضمانت قانون و شناسایی بین المللی است . او برداشت خود را از صهیونیزم این گونه بیان داشت . صهیونیزم به معنی مراجعت به آشیانه یهودی حتی پیش از مراجعت به سرزمین یهودی است ، یعنی احیای وابستگی به یهودیت و افزایش آگاهی به آن . در دو طرف درب ورودی محل تشكیل كنگره ، دو پرچم سفید هركدام دارای دو خط آبی و بالای سر در یك ستاره شش ‍ گوش (سپر داود) آویخته شده بود، كه همگی از طرح های ((دیوید ولفسون )) (۱۹۱۴ - ۱۸۵۶) دومین رییس سازمان صهیونیستی (پس از هرتزل ) بود. ولفسون دو پرچم سفید و ستاره شش گوش را كه بعدها مؤ لفه های پرچم اسراییل گردیدند، با الهام از شال نماز یهودیان طراحی كرد.
عبارت صهیونیزم سیاسی با نام هرتزل پیوند خورده است . هرچند پیش از او كسانی بودند كه به نوعی كوشیدند یهودیان را به این سمت و سو سوق دهند اما هیچ یك از آنان همانند او دارای طرحی جامع شامل یك برنامه ی سیاسی ، سازمان مجری و طرح كاری روزانه نبودند. هرتزل سهم بسزایی در شكل دهی به ایده ی صهیونیزم سیاسی و بنیان گذاری سازمان صهیونیستی داشت . با این حال وی به لحاظ نظری و عملی از اندیشه ها و افكار پیشینیان بهره جست و تصادفی نیست كه در میان صهیونیست ها رایج شده است كه ((بنكر نظریه پرداز صهیونیزم و هرتزل ناشر و بشارت دهنده آن می باشند)). حتی لفظ صهیونیزم را نیز هرتزل از مقاله ی ((آزادی ذاتی )) یك روزنامه نگار یهودی اتریشی به نام ناثان بیربناوم (۱۹۳۷-۱۸۶۳) كه در سال ۱۸۸۶ آن را به زبان آلمانی منتشر ساخت ، گرفت . اصطلاح صهیونیزم سیاسی به مرور رواج یافت و مضمونی فكری و عملی به خود گرفت و با تاسیس سازمان صهیونیستی و آغاز فعالیت چند جانبه آن ، اصطلاح مذكور گسترش بیشتری پیدا كرد.
((لیو بنكر)) (۱۸۹۱-۱۸۲۱) پزشك و نویسنده ی یهودی روسی ، كه نخست طرفدار ادغام یهود در جامعه روسیه بود، با مشاهده ظلم و ستمی كه در دهه هشتاد قرن ۱۹ به هم كیشانش روا داشته شد، تغییر عقیده داد و به هواداران و فعالان جنبش صهیونیستی پیوست . بنكر در سال ۱۸۸۲ جزوه ای با عنوان ((آزادی ذاتی )) را به زبان آلمانی و با امضای ((یك یهودی روسی )) منتشر ساخت و آن را ((اعلام خطری از یك یهودی روسی به خویشاوندانش )) توصیف كرد. در این جزوه ، بنكر خلاصه ی افكارش را این گونه بیان كرد یهود یك است زنده نیست و یهودیان در هر نقطه ای كه هستند غریبه محسوب می شوند و لذا جهانیان با دیده تحقیر به آنان می نگرند... مساوات یهود در حقوق مدنی و سیاسی به منظور بالا بردن شان و منزلت آنها در چشم سایر ملت ها كافی نیست ... و برای حل مشكل آنها یك راه حل وجود دارد و آن عبارت است از ایجاد دولت مستقل یهودی در سرزمینی مختص به یهودیان و فقط از این طریق یهودیان می توانند به عنوان امتی واحد، برابر با دیگر امت ها به آزادی دست یابند. وی به جنبش ((دوستداران صهیون )) كه در سال ۱۸۸۲ در روسیه به وجود آمد، پیوست . این جنبش پس از تاسیس خواستار تشكیل جمعیت های صهیونیستی به منظور تسهیل انتقال یهودیان به فلسطین شد و خود نخستین گام های عملی را برای تامین مهاجرت یهود به فلسطین برداشت . بدین ترتیب طرح انتقال یهودیان به فلسطین با حمایت مالی یك اشراف زاده ی فرانسوی به نام ((ادموند جینر دی روچیلد)) حتی پیش از ایجاد سازمان جهانی صهیونیستی ، به مورد اجرا گذاشته شد. ((موشه لیلینبلوم )) (۱۹۱۰-۱۸۴۳) نویسنده ی یهودی روسی خواستار پیوستن یهودیان به صهیونیزم شد و خاخام ((ساموئل موهیلیفر)) (۱۸۲۴-۱۸۹۸) نخستین جمعیت دوستداران صهیون را در سال ۱۸۸۲ تشكیل داد.
هرچند هرتزل مدعی بود كه نوشته های بنكر را نخوانده است ولی افكار او در كتابش ((دولت یهود)) با اندیشه ها و نقطه نظرات بنكر در جزوه ((آزادی ذاتی )) بسیار نزدیك بود و به همین دلیل با اعلام تاسیس ‍ سازمان صهیونیستی از سوی هرتزل ، حدود ۲۶۰ اتحادیه دوستداران صهیون در سراسر اروپا به آن پیوستند. جنبش دوستداران صهیون با وجود تشكیل سه كنگره به منظورساماندهی به فعالیت هایش ، موفق نشد سازمانی یكپارچه و منسجم به لحاظ فكری و عملی به وجود آورد و پس از غلبه ماهیت دینی بر این جنبش ، ((جمعیت فرزندان موسی )) به رهبری ((احد هاآم )) (۱۹۲۷-۱۸۵۶) از آن منشعب شد و این جمعیت در تبلیغ صهیونیزم بر جنبه های روحی و فرهنگی تاكید داشت و با تاسیس سازمان صهیونیستی به آن پیوست . برخلاف هرتزل كه معتقد بود مشكل اصلی یهود، معیشتی است ، هاآم عقیده داشت كه یهودیان دنیا در درجه اول با یك بحران روحی روبه رو هستند. به همین دلیل عمده اهتمامش را بر ایجاد یك ((مركز تمدن )) یهودی در فلسطین متمركز كرد. پس از مرگ بنكر، ((مناخیم اوسشكین )) (۱۹۴۱-۱۸۶۳) جای وی را گرفت و به عضویت سازمان صهیونیستی درآمد و موقعیت مهمی در آن یافت . در سال ۱۹۲۰ مقامات دولت روسیه جنبش ((دوستداران صهیون )) را منحل اعلام كردند.
در حالی كه ((دوستداران صهیون )) نتوانسته اند كاری از پیش ببرند و با عدم موفقیت رو به رو گردیدند، هرتزل در كاری كه در پیش گرفت ، موفق بود ؛ حال آن كه در اندیشه هایشان چندان تغییری ایجاد نكرد، اما به لحاظ سازمان دهی بر آنان پیشی گرفت . او از همان ابتدا اصرار داشت كه به سازمان صهیونیستی صفت ((دولت در حال شكل گیری )) بدهد، زیرا با وجود آن كه خود او مانند رییس یك دولت یا یك نخست وزیر برخورد می كرد و به ملاقات روسا و وزیران كشورهای مختلف می رفت ، كوشش ‍ فراوانی كرد كه اولین كنگره صهیونیستی (به رغم این كه اعضای آن از سوی اقلیت های یهودی انتخاب نشده بودند) را به عنوان ((پارلمان تشكیل یافته عموم یهودیان )) معرفی كند. هرتزل علاوه بر تشكیل كنگره صهیونیستی به عنوان تریبونی سیاسی ، برای نخستین بار مقرر كرد كه مبلغ یك شیكل به عنوان حق عضویت در بخش صهیونیستی كه چیزی شبیه یك دولت بود، پرداخت شود و آن را شرط فعالیت در چارچوب جنبش و مشاركت در انتخاب كمیته های مختلف اعلام كرد. او همچنین صندوق یهودی اسكان (the jewish colohial trust) را با هدف تامین هزینه ی طرح هایش تاسیس نمود و یك چاپ خانه قانونی به منظور چاپ نشریات مختلف به زبان های گوناگون برای شناساندن سازمان صهیونیستی ، كمیته اجرایی اش و شخص رییس ‍ سازمان (كه خودهرتزل بود) و نیز معرفی فعالیت های مؤ سسات وابسته به سازمان ، راه اندازی كرد و نام ارگان رسمی سازمان را ((دی فلت )) (یعنی جهان ) نهاد. هرتزل همه این امور را برای یك هدف انجام داد و آن تشكیل دولت یهود است ، كه خود او در خاطراتش درباره ی نخستین كنگره ی صهیونیزم نوشته بود: من در همین جا (در پازل ) دولت یهودی را بنا كردم .
شاید بزرگ ترین اقدام هرتزل تشكیل اولین كنگره ی صهیونیستی باشد، زیرا در جریان همین كنگره بود كه علاوه بر تعیین مبانی تنظیم كننده ی كار كنگره و سازمان های منبعث از آن ، برای فعالیت های سیاسی برنامه ریزی شد و اقدامات گسترده صهیونیست ها در میان مجامع یهودی و در سطح بین المللی و نیز انتقال یهودیان به فلسطین آغاز گردید. پیش تر صهیونیست ها تلاش كرده بودند كه چنین كنگره ای تشكیل دهند اما موفق نشدند و تنها در كنگره ی پازل (۱۸۹۷) بود كه توانستند سازمانی سیاسی با این ماهیت ، ساختار و حوزه های كاری به وجود آورند. هدف هرتزل از تشكیل این كنگره ، گردآوری انجمن ها و اتحادیه های صهیونیستی در یك سازمان جهانی به قصد ایجاد انسجام درتلاش های فعالان در عرصه فكر و اندیشه صهیونیستی و یكپارچه كردن مبانی ایدئولوژیك و اهداف آنان بود. از آن جا كه وی عقیده داشت ((قوم یهود)) قابل ادغام در دیگر ملت ها و اقوام نیستند، كنگره ی صهیونیستی را وسیله ای برای تشكیل ((شورای قومی ملت یهود)) به عنوان تشكیلاتی قانون گذار و منشا سازمان های مجری و حتی قضایی می دانست .
در كنگره ی اول سنگ بنای هدف های فوق گذاشته شد و در كنگره های بعدی (در زمان حیات هرتزل و پس از مرگ او) تبلور یافت و متحول گردید. اظهار نظر و تصمیماتی كه در این كنگره ها به عمل می آمد، دال بر حركت تبلور یافته ی صهیونیست ها به سمت تحقق اهداف تعیین شده بود.
به طور كلی تا كنگره بیست و سوم كه در بیت المقدس تشكیل شد (تمامی كنگره های بعدی نیز در این شهر برگزار شدند)، محل تشكیل كنگره همواره برای رهبران سازمان صهیونیستی مشكل آفرین بود.
ملاحظات سیاسی و سازمانی كه این رهبران در انتخاب محل تشكیل كنگره مدنظر قرار می دادند بارها با مخالفت اعضای كنگره ، اقلیت های یهودی و كشورهای میزبان رو به رو می شد. انتخاب محل كنگره توسط رهبران صهیونیست جدا از محاسبات سیاسی نبود و موافقت یا عدم موافقت كشور مورد نظر با تشكیل كنگره در خاك خود فی نفسه نشان دهنده ی موضع آن كشور در قبال صهیونیزم و اهداف آن بود. برای مثال ، هرتزل تمایل داشت كه كنگره ی اول را در شهر مونیخ آلمان به دلیل اهمیت اقلیت یهودی در این كشور و جلب حمایت آنان از برنامه هایش تشكیل دهد، ولی دولت آلمان چندان راغب نبود همچنین ((اتحادیه خاخام های آلمان )) به دلایل دینی و سیاسی با این امر به شدت مخالف بودند. از این رو محل تشكیل كنگره به سوئیس انتقال یافت و كنگره های بعدی در شهرهای پازل ، لندن ، لاهه ، هامبورگ ، وین ، كارلسباد، زوریخ ، پراگ ، لوسیرن و ژنو تشكیل شد و پس از تاسیس اسراییل برای همیشه به بیت المقدس منتقل گردید.▪ كنگره اول
از ۲۹ تا ۳۱ اوت ۱۸۹۷ در شهر پازل سوئیس و با حضور ۲۰۴ نماینده (یك سوم آنان از روسیه ) تشكیل شد. در این كنگره یك برنامه ی سیاسی مطرح شد و به تصویب رسید و به دنبال تصویب این برنامه ، صهیونیزم سیاسی پا گرفت و سازمان جهانی صهیونیستی كه كلیه جمعیت های صهیونیستی اروپا را یكپارچه ساخت ، تشكیل شد. از زمان تاسیس این سازمان اغلب جمعیت های دوستداران صهیون كه كلیات تفسیر هرتزل از مفهوم ((صهیونیزم سیاسی )) را پذیرفتند و مدت ها در زمینه ی انتقال یهودیان به فلسطین فعالیت می كردند، به آن پیوستند. بدنه ی اصلی جنبش دوستداران صهیون متقاعد شده بود كه به اصطلاح مشكل یهود تنها از طریق مهاجرت و اسكان یهودیان در فلسطین حل نخواهد شد، بلكه كمك و شناسایی بین المللی نیز لازم می باشد و این همان جوهر و نكته ی اصلی تفكر هرتزل بود كه از آن به عنوان مجوز بین المللی (charter) نام می برد. در كنگره ی اول ، هرتزل برنامه ها و نقطه نظراتش را برای حاضرین تشریح كرد و ماكس نوردو (۱۹۲۳-۱۸۴۹) در یك سخن رانی توفانی و پرهیجان (چیزی كه در كنگره های بعدی نیز تكرار شد) به تشریح اوضاع یهود در جهان پرداخت و بر ضرورت تسریع در مهاجرت و استقرار آنان در فلسطین تاكید نمود. تا اوایل دهه ی سی ام قرن بیستم ، زبان مورد استفاده در كنگره های صهیونیستی آلمانی بود ولی از آن زمان به بعد زبان عبری جایگزین آن گردید.
دركنگره اول طرح پازل كه هرتزل طراح و مدافع آن بود، به تصویب رسید. البته متن ابهام آمیز طرح پازل توسط نوردو تهیه گردید. ابهام آمیز بودن طرح از آن جهت بود كه نوردو برای هدف های سیاسی به جای واژه ((دولت )) از واژه ((وطن )) و به جای ((قانون بین المللی )) از واژه ((قانون عام )) هدف غایی صهیونیزم ایجاد وطنی با ضمانت قانون عام برای ملت یهود در فلسطین است . و برای نیل به این هدف ، برنامه ی مشخصی به شرح زیر پیش بینی شده بود: ((رشد و توسعه ی وسایل مناسب برای سكونت كشاورزان ، صاحبان مشاغل و كارگران یهودی در فلسطین ؛ سازماندهی و گرد آمدن یهودیان جهان در سازمان های محلی و بین المللی با رعایت قوانین جاری كشورهایی كه در آنها زندگی می كنند؛ تقویت احساس و آگاهی قومی یهود؛ اتخاذ تدابیر اولیه برای كسب موفقیت لازم برای تحقق هدف صهیونیزم ، كه دست یابی به این امر جز از راه مذاكرات سیاسی با كشورهای بزرگ به منظور پذیرش حقوق قانونی یهود و مهاجرت وسیع یهودیان (به فلسطین ) امكان پذیر نیست . كنگره ، كلیات اساسنامه داخلی را تصویب كرد و یك كمیته ی اجرایی پنج نفره به ریاست هرتزل و معاونت نوردو و یك شورای عمومی پانزده نفره را برگزید.
▪ كنگره دوم
از ۲۸ تا ۳۱ اوت ۱۸۹۸ در شهر پازل با مشاركت ۳۴۹ نماینده از ۹۱۳ اتحادیه محلی صهیونیستی برگزار گردید. پدیده ی به اصطلاح ادغام یهود در محیط زندگی ، در راءس دستور كار این كنگره قرار داشت و هرتزل در اظهاراتش خواستار مقابله با این پدیده از سوی صهیونیست ها و تلاش ‍ گسترده آنها برای جذب اقلیت های یهودی شد. متعاقب آن صهیونیست ها با شعار ((اقدام كردن در شرایط موجود)) به عضوگیری در میان یهودیان با هدف زمینه سازی برای انتقال آنان به فلسطین پرداختند. كنگره ، همچنین كمیته ای به ریاست ولفسون تشكیل داد تا موضوع تاسیس صندوق یهودی مهاجرت و اسكان را پی گیری كند. همچنین ((لئوموتزكین )) (۱۹۳۳-۱۸۶۷) كه به تازگی از سفر به روسیه مراجعت كرده بود گزارشی درباره ی نقطه نظرات فعالان صهیونیست این كشور در خصوص ‍ مهاجرت یهود به فلسطین و راه های گسترش آن ارایه داد.
در این كنگره برای نخستین بار موضوع حاضر نمایندگان ((پرولتاریای یهودی )) در رهبری سازمان صهیونیستی توسط دو یهودی روسی به نام های ((نحمان سیرگین )) (۱۹۲۴-۱۸۶۸) و ((ژوزف حییم برینر)) (۱۹۲۱-۱۸۸۰) و یهودی فرانسوی ((برنار لازار)) (۱۹۰۳-۱۸۶۵) مطرح گردید. درجریان این كنگره نشانه هایی از اختلاف نظر بین دو تفكر پدید آمد. تفكر اول به رهبری هرتزل كه بر ادامه ی تحركات سیاسی در پایتخت كشورهای بزرگ به منظور دست یابی به مجوز بین المللی (charter) تاكید می كرد، و تفكر دوم كه فعالان صهیونیست روسیه مروج آن بودند، خواستار استفاده از تمامی راه های عملی جهت گسترش مهاجرت یهودیان به فلسطین بود. هرتزل با تمام توان تلاش می كرد از طرح منازعات درونی سازمان صهیونیستی كه تازه تاسیس بود، جلوگیری كند زیرا می توانست اثرات نامطلوبی بر تحركات سیاسی اش در سطح بین المللی داشته باشد. وی با دستاویز قرار دادن موضوع تاسیس صندوق یهودی اسكان ، موفق شد از مطرح شدن موضوعات اختلاف برانگیز در دستور كار كنگره ی دوم ممانعت به عمل آورد. در این كنگره ، هرتزل به عنوان رییس و نوردو به عنوان معاون رییس سازمان صهیونیستی برگزیده شدند و مقرر گردید در كنگره ی سوم یك نفر به نمایندگی از هرچهارصد عضو هر اتحادیه صهیونیستی كه مبلغ یك شیكل را به عنوان حق عضویت در سازمان صهیونیستی پرداخت می كنند، شركت نماید (به جای صد عضو در كنگره دوم ). همچنین ((جمعیت سخنگویان عبری زبان )) بنیان گذاری شد.
▪ كنگره ی سوم
از ۱۵ تا ۱۸ اوت ۱۸۹۹ در شهر پازل و مشاركت تنها ۱۵۳ نفر برگزار گردید. شركت نكردن تعدادی از مخالفین هرتزل از یك سو و كاهش نسبت نمایندگان اتحادیه های منطقه ای صهیونیستی از سوی دیگر، علت كاهش ‍ شمار شركت كنندگان در كنگره سوم بود. در افتتاحیه این كنگره ، هرتزل گزارشی در مورد ملاقات هایش با ((ویلهلم دوم )) قیصر آلمان در قسطنطنیه (۸ اكتبر ۱۸۹۸) و بیت المقدس (۲ نوامبر ۱۸۹۸) ارایه داد. البته این ملاقات ها نتایجی عملی در پی نداشت ولی هرتزل عامدانه اهمیت سیاسی و تبلیغاتی این ملاقات ها را بزرگ نمایی كرد تا از آن برای مقابله با مخالفت رو به فزونی با خط مشی اش در درون سازمان بهره برداری نماید.
در كنگره ی سوم میان هرتزل و مخالفین اواختلاف نظر شدیدی پدید آمد و این اختلاف نظر درباره معنی واقعی ((مجوز بین المللی )) و این كه این مجوز را باید از تمامی كشورهای بزرگ یا تنها از تركیه گرفت و همچنین در خصوص مفهوم عبارت مبهم ((قانون عام )) بود. مسایل فرهنگی با توجه به تصویب طرح تاسیس ((جمعیت سخنگویان عبری زبان )) نیزاز دیگر مواردی بود كه در این كنگره بحث های زیادی در خصوص آن به عمل آمد.
با پافشاری و اصرار هرتزل و طرفدارانش ، هرگونه تلاش ((عمل گرایا۹ن )) برای جلب موافقت كنگره با آغاز عملیات شهرك سازی ، پیش از دریافت ((مجوز بین المللی )) ناكام ماند و در نتیجه صندوق یهودی اسكان كه تحت سلطه ی هرتزل بود، تعهد به تامین بودجه عملیات مزبور را نپذیرفت . به هنگام بحث و گفت و گو در این زمینه ، هرتزل كه با هزینه كردن بودجه صندوق یهودی اسكان در این قبیل طرح های شهرك سازی (به دلیل ثابت نشدن سودمند بودن آن ) مخالف بود، توضیح داد كه صندوق مذكور تنها وسیله ای برای اخذ مجوز مورد نظر به خصوص از تركیه است . او عقیده داشت كه با پرداخت بخشی از بدهی های تركیه با استفاده از بودجه صندوق می تواند این كشور را نسبت به برآورده كردن خواسته ی صهیونیست ها مجاب كند. با این حال ، كنگره تصمیم به منع استفاده از دارایی های صندوق در طرح هایی خارج از خاك فلسطین و سوریه گرفت . همچنین تعدادی ازنظام نامه های داخلی و دستگاه اداری را تصویب و در خصوص تقسیم كار میان بخش های مختلف سازمان ، تصمیماتی اتخاذ نمود. هرتزل از طریق تهدید به كناره گیری توانست خط مشی سیاسی اش را تحمیل و كنگره را به ادامه ی تاكید بر ((مجوز بین المللی )) وادار سازد. وی یك بار دیگر به ریاست سازمان جهانی صهیونیستی برگزیده شد و بدین ترتیب موفق شد مخالفین روش هایی را از صحنه رقابت با خود خارج كند.
▪ كنگره ی چهارم
این كنگره از ۱۳ تا ۱۶ اوت ۱۹۰۰ در لندن با حضور ۴۹۸ نماینده برگزار شد. انتخاب این شهر برای برگزاری كنگره ی چهارم نشان از تحول و دگرگونی در نگرش هرتزل بود، چه به منظور به دست آوردن ((مجوز)) این بار به جای آلمان ، به انگلستان امید بست . این دگرگونی در نطق افتتاحیه او مشهود بود. وی اظهار داشت : انگلستان ، انگلستان كبیر، انگلستان آزاد، انگلستان مشرف بر همه دریاها، آرزوهایمان را درك خواهد كرد. تفكر صهیونیزم از همین جا آغاز و به اوج خواهد رسید و اما نسبت به این موضوع اطمینان داریم . از این رو هرتزل برگزاری كنگره ی صهیونیستی را در لندن فرصتی برای مطرح كردن جنبش صهیونیستی و معرفی آن برای افكار عمومی انگلیس و به تبع آن ادامه ی خط مشی سیاسی انگلیس گرایانه خود دانست . برگزاری این كنگره با بحران یهودیان رومانی مقارن بود. در آن زمان دولت رومانی هزاران یهودی را اخراج كرد و محدودیت های شدیدی بر ضد یهودیان باقی مانده به اجرا درآورد و هرتزل با دستاویز قرار دادن این بحران ، حل مشكل صهیونیست ها را یك نیاز مبرم اعلام كرد. در آن زمان دست یابی به ((مجوز بین المللی )) امكان پذیر نبود، بنابراین شركت كنندگان در كنگره بیش تر به قضایای فوری از جمله یافتن راه حل هایی عملی برای مشكلات برخی اقلیت های یهودی پرداختند. از دیدگاه ((عمل گرایان )) راه حل مشكلات یهودی ها، مهاجرت به فلسطین بود خواه با مجوز یا بدون مجوز. این تفكر در درون سازمان صهیونیستی روز به روز گسترده تر شد و مخالفت با سیاست های هرتزل ابعاد بیشتری یافت .
از همان ابتدا، نمایندگان مذهب گرا خواستار خودداری سازمان صهیونیستی از پرداختن به امور فرهنگی و تاكید بر مسایل سیاسی شدند، زیرا نگران تسلط لائیك ها بر جنبش صهیونیستی بودند. از این رو جنگ و جدال میان دو جناح بالا گرفت و همین امر باعث شد كه هرتزل از آنها بخواهد اختلاف فكری را كنار بگذارند و بر مشكلات عملی تاكید نمایند، كه پیشنهاد او مبنی بر حذف موضوع اختلاف فكری از دستور كار كنگره با رای اكثریت ناچیز اعضا به تصویب رسید، هرچند اختلاف دو جناح همچنان باقی مانده بود. مشكلات اقتصادی كارگران یهودی در فلسطین و نقش سازمان در حل آن ، از دیگر موضوعاتی بود كه در كنگره ی چهارم مطرح گردید ولی متولیان امور مالی سازمان و در راس آنان ولفسون از هم فكران نزدیك هرتزل ، رغبت چندانی به مشاركت یاد شده نداشتند و به همین دلیل مخالفت با هرتزل و سیاست ها و همفكران او در داخل سازمان صهیونیستی ابعاد وسیع تری یافت . با این حال طرح اولیه تاسیس صندوق ملی یهودی با شعار ((كار یهود در سرزمین یهود)) كه بعدها به صورت ((كار عبری )) رواج یافت ، به تصویب رسید. در كنگره ی چهارم نیز هرتزل به دلایل شخصی به منظور حفظ توازن میان جناح های رقیب درون سازمان صهیونیستی ، به ریاست این سازمان برگزیده شد.
▪ كنگره ی پنجم
كنگره ی پنجم از ۲۶ تا ۳۰ دسامبر ۱۹۰۱ در شهر پازل سوئیس و با حضور ۳۵۸ عضو تشكیل شد. در این كنگره ، هرتزل دستاوردهای تحركات سیاسی اش به ویژه ملاقات با ((سلطان عبدالحمید)) امپراتور عثمانی را برای حاضرین تشریح كرد. ملاقات هرتزل با عبدالحمید با همه تلاشی كه شد نه تنها نتیجه ای برای صهیونیزم در بر نداشت ، بلكه بر عكس امپراتور عثمانی موضع سخت تری نسبت به مهاجرت یهود به فلسطین اتخاذ كرد. هرتزل همچنین گزارشی درباره فعالیت های صندوق یهودی اسكان با سرمایه ای معادل ۲۵ هزار پوند استرلینگ را ارایه داد كه مورد رضایت بسیاری از نمایندگان نبود. گروه دموكرات ها (به رهبری حییم وایزمن (۱۹۵۲-۱۸۶۴)، ویكتور جاكسون (۱۹۳۴-۱۸۶۹)، مارتین پوپر (۱۹۶۵-۱۸۷۸) ولئومو تزكین ) كه پرچمدار مخالفت با سیاست های هرتزل بود، خواستار توجه جدی به فرهنگ یهود شد و اعلام داشت كه فعالیت سازمان صهیونیستی نباید بر مسایل سیاسی متمركز شود، زیرا این امر (بنا به عقیده گروه مذكور) بی فایده و منجر به دستیابی به مجوز مورد نظر نخواهد بود. در این شرایط میان دو گروه دموكرات ها و مذهب گرایان اصطكاك به وجود آمد و مذهب گرایان به رهبری خاخام ((اسحاق راینس )) (۱۹۱۵-۱۸۳۹) در اعتراض به افزایش گرایش های لائیك چپ گرا و كارگری در سازمان صهیونیستی ، از این سازمان منشعب شدند و ((جنبش مزراحی )) را تاسیس كردند. جنبش مزراحی به عنوان تشكیلاتی فرامنطقه ای منفصل همچنان به فعالیت خود در داخل سازمان صهیونیستی ادامه داد كه این امر در تاریخ فعالیت صهیونیست ها و با توجه به ساختار مزبور بی سابقه بود. در این كنگره طرح تاسیس صندوق ملی یهودی كه توسط ((هیرمان شابیرا)) (۱۸۹۸ - ۱۸۴۰) در جریان كنگره ی اول پیشنهاد شده بود، به تصویب رسید و مقرر شد كه به جای هر سال ، كنگره در هر دو سال یك بار برگزار گردد. همچنین هرتزل مجددا به عنوان رییس سازمان صهیونیستی برگزیده شد.▪ كنگره ی ششم
از ۲۳ تا ۲۸ اوت ۱۹۰۳ در شهر پازل و با مشاركت ۵۹۲ نماینده برگزار شد. در این كنگره بود كه تصمیم نهایی مبنی بر دو سالانه كردن كنگره ی صهیونیست ها برای مدتی طولانی گرفته شد. كنگره ی ششم آخرین كنگره بود كه هرتزل در آن حضور یافت زیرا وی در سال بعد (۱۹۰۴) درگذشت . برای بنیان گذار صهیونیزم سیاسی ، كنگره ی ششم پرتلاطم ترین كنگره بود، چه در حالی كه مجوز بین المللی مورد نظر هرتزل دور از دسترس بود، مشكلات یهودی ها به خصوص پس از وقایع ((كیشینیف )) در بهار همان سال بالا گرفت . هرتزل در نطق افتتاحیه اظهار داشت : صهیونیزم وجود خارجی ندارد و نخواهد داشت ، و تنها خدعه ای است برای زمینه سازی جهت انتقال یهود به فلسطین ، ولی همگان باید خوب توجه كنند، كه این خدعه مبنای سیاسی و قومی دارد. وی با ناكامی به دلیل به دست نیافتن به مجوز بین المللی ، به طرح انگلیسی ((العریش )) روی آورد ولی خیلی زود متوجه شد كه این طرح آمال و آرزوهایش را برآورده نمی كند. هرتزل به دلیل ملاقات با ((فون بلیهفه )) وزیر كشور روسیه با انتقاد شدید صهیونیست های روسیه روبه رو شد، زیرا آنان بلیهفه را مسوول مستقیم حوادث كیشینیف می دانستند. با این حال وی با بلیهفه در مورد گسترش ‍ مهاجرت یهودیان مخالف دولت روسیه به فلسطین به توافق دست یافت .
بیشترین وقت كنگره را ((طرح اوگاندا)) گرفت و مناقشات و مشاجرات لفظی حادی در این خصوص میان شركت كنندگان بروز كرد. در این طرح ، انگلیس پیشنهاد انتقال موقت یهودیان به اوگاندا را داده بود تا بعدها و در شرایط مناسب به فلسطین انتقال یابند. گروهی از شركت كنندگان در كنگره ی ششم با طرح مذكور موافقت و گروهی دیگر آن را رد كردند و اعضای اتحادیه ((صهیونیست های صهیون )) به رهبری ((یحیل جلونوف )) (۱۹۱۸-۱۸۶۳) كه اكثرا اهل روسیه بودند، هرتزل را به خیانت متهم و تهدید به انشعاب نمودند و حتی محل برگزاری كنگره را ترك كردند اما متعاقب درخواست هرتزل از آنان مبنی بر بازگشت به منظور جلوگیری از ویرانی صهیونیزم مراجعت نمودند. در رای گیری كه به عمل آمد ۲۹۵ نفر به طرح اوگاندا رای موافق ، ۱۷۸ نفر رای مخالف و ۹۸ نفر رای ممتنع دادند. از این رو مقرر شد به منظور بررسی اوضاع اوگاندا هیئتی به این كشور اعزام گردد. مناقشات درباره ی طرح اوگاندا، طرح ((فرانتس ‍ اوپنهایمر)) (۱۹۴۳-۱۸۶۴) را برای ساخت شهرك های تعاونی یهودی نشین ، تحت الشعاع قرار داد. البته این طرح چند سال بعد و دقیقا در سال ۱۹۱۱ در ((مرج ابن عامر)) به مورد اجرا گذاشته شد. در این كنگره تصمیم به تاسیس شركت انگلو - فلسطین (anglo palesting company ) به عنوان شاخه ی صندوق یهودی اسكان ، گرفته شد. همچنین هرتزل با وجود فعالیت های روزافزون به ویژه از سوی صهیونیست های روسیه و اروپای شرقی ، یك بار دیگر به سمت ریاست سازمان صهیونیستی برگزیده شد.
ب ) دوره ولفسون (۱۹۱۱ - ۱۹۰۵)
در این دوره به وضوح شاهد فاصله گرفتن صهیونیست ها از راه و رسم هرتزل هستیم . پس از مرگ او در سال (۱۹۰۴)، سازمان صهیونیستی با بحران رهبری رو به رو شد و علت آن تا حدود زیادی به شیوه ی كاری منحصر به فرد هرتزل ، رفتار متكبرانه و تسلط او بر مؤ سسه ها و دستگاه های مركزی سازمان بر می گردد. این امر تبعات نامطلوبی بر ولفسون در پی داشت و در حالی كه ولفسون خط مشی هرتزل را به ارث می برد اما به لحاظ شخصیتی فاقد اهلیت لازم بود. بالاتر از آن و با وجود این كه ارتباط و تماس های دیپلماتیك هرتزل به بن بست رسیده بود، ولفسون همچنان به این روش هرتزل معتقد بود. در این دوره مناقشات میان مذهب گرایان ، لائیك ها و طرفداران خط مشی سیاسی هرتزل (معتقدان به اولویت دریافت مجوز) و صهیونیست های عمل گرا (طرفداران اولویت انتقال یهودیان به فلسطین ) بالا گرفت . در خصوص این طرح اوگاندا و نتایج مترتب بر آن ، اختلاف نظر بین ((صهیونیست های صهیون )) و ((منطقه گرایان )) كه با تاسیس دولت یهودی در هر منطقه ای رضایت داشتند، ادامه یافت . اجمالا، دوره ی ریاست ولفسون بر سازمان صهیونیستی همراه انشعابات داخلی ، گروه بندی های ایدئولوژیك و پیدایش خط مشی تازه ای برای فعالیت صهیونیست ها، چه در عرصه سیاسی (صهیونیزم تلفیقی ) و چه در زمینه ی اسكان مهاجران یهودی (صهیونیزم عملی ) بود.
▪ كنگره ی هفتم
این كنگره از ۲۷ جولای تا ۲ اوت ۱۹۰۵ درشهر پازل و با حضور ۴۹۷ نماینده برگزار شد. در مراسم افتتاحیه ماكس نوردو كه پس از مرگ هرتزل ریاست سازمان صهیونیستی را عهده دار شده بود، از زحمات و خدمات او تجلیل به عمل آورد. پس از نطق افتتاحیه ، بحث جنجال برانگیزی میان حاضرین درباره طرح اوگاندا آغاز شد و به دنبال ارایه گزارش هیئت اعزامی مبنی بر مناسب نبودن این كشور برای اسكان یهودیان ، طرح یاد شده با مخالفت بیشتری رو به رو شد. بنابراین كنگره با اكثریت آرا این طرح را نپذیرفت و این امر سبب شد كه عده ای از مدافعان طرح به رهبری ((اسراییل زانگویل )) (۱۹۲۶-۱۸۶۴) سازمان صهیونیستی را ترك كنند و ((جمعیت منطقه ای یهود)) را تشكیل دهند اما این جمعیت زیاد دوام نیافت . از سوی دیگر ((اوتو واربورگ )) (۱۹۳۷-۱۸۷۱) با ارایه طرح ((سیاست نفوذ اقتصادی )) و تاكید براهمیت پیروی برنامه ریزی شده از این سیاست در كار سازمان صهیونیستی ، تفكر ((عمل گرایانه )) در كنگره را تقویت كرد و بدین سان تصمیم گرفته شد كه این طرح را فورا و بدون این كه منتظر دریافت مجوز بین المللی باشند، به اجرا درآورند و در این راستا اساسنامه صندوق یهودی اسكان اصلاح گردید. در حقیقت عمل گرایان پیروز میدان شدند.
در جریان كنگره ی هفتم تصمیمات زیر گرفته شد: ۱) عدم مشاركت صهیونیست ها در هیچ یك از فعالیت های اسكان یهودیان در خارج از فلسطین ؛ ۲)رد قاطع طرح اوگاندا؛ ۳)تقویت و تحكیم پایه های كانون صهیونیستی در فلسطین و ادامه تحركات دیپلماتیك و سیاسی بر اساس ‍ یك طرح هماهنگ شده و خودداری از مشاركت در اسكان بی برنامه ی یهود كه توسط ((دوستداران صهیون )) انجام می پذیرفت .
از آن جا كه نوردو ریاست سازمان صهیونیست را نپذیرفت و كنگره در مورد یك ریاست سه گانه به توافق نرسید، ولفسون به عنوان رییس كمیته اجرایی برگزیده شد و وی عملا نقش رییس سازمان را بر عهده گرفت . از این رو مقر سازمان از وین (محل اقامت هرتزل ) به كلن (محل اقامت ولفسون ) انتقال یافت .
▪ كنگره ی هشتم
این كنگره در شهر لاهه هلند از ۱۴ تا ۲۱ اوت ۱۹۰۷ با مشاركت ۳۲۴ نفر برگزار شد و برای نخستین بار چهار نفر از یهودیان مهاجر ساكن فلسطین در این كنگره شركت جستند. انتخاب لاهه با هدف جذب افكار عمومی جهانیان به سمت سازمان صهیونیستی بود، زیرا در آن زمان ((دومین كنگره ی جهانی صلح )) در این شهر تشكیل شده بود.
بحث و مجادله بین جناح ((صهیونیزم سیاسی )) كه قائل به تعویق اسكان یهود در فلسطین تا پس از دریافت مجوز بین المللی بود و جناح ((صهیونیزم عملی )) كه مدافع آغاز فوری عملیات اسكان بود، درگرفت . در حالی كه ولفسون رییس سازمان سعی می كرد مواضع دو جناح را به هم نزدیك سازد، حییم وایزمن طرح تلفیقی (synthetic) خود را مبنی بر لحاظ كردن دو جریان - سیاسی و عملی - درفعالیت صهیونیست ها ارایه نمود. وایزمن دراین خصوص اظهار داشت : باید در پی كسب مجوز بین المللی باشیم ولی آرزوهایمان فقط از طریق فعالیت های عملی در سرزمین اسراییل تحقق خواهد یافت . به دنبال آن مقرر شد در سال ۱۹۰۸ ((دفتر فلسطین )) در شهر یافا با مدیریت آرثر روبین (۱۹۴۳-۱۸۷۶) به منظور نظارت بر احداث شهرك های كشاورزی یهودی نشین به نمایندگی از سازمان جهانی صهیونیستی دایر گردد كه این امر دال بر قوت یافتن بیش از پیش جریان عمل گرایان در سازمان مزبور بود. عمل گرایان به استناد ((سیاست نفوذاقتصادی )) واربروگ مبادرت به گسترش فعالیت های اسكان یهود در فلسطین كردند. همچنین شركت توسعه ی اراضی فلسطین و یك شعبه ی صندوق یهودی اسكان در شهر استانبول تركیه تاسیس و ولفسون دوباره به ریاست سازمان صهیونیستی برگزیده شد.
▪ كنگره ی نهم
این كنگره از ۲۶ تا ۳۰ دسامبر ۱۹۰۹ در شهر هامبورگ و با مشاركت ۳۶۴ نماینده برپا شد. این كنگره درحالی برای نخستین بار در آلمان برگزار شد كه صهیونیست ها امیدوار بودند با كمك آلمان ، دولت عثمانی در پی انقلاب ۱۹۰۸ تركهای جوان ، موضع خود را در قبال طرح صهیونیستی تغییر دهد. ولفسون و نوردو در سخن رانی ها به این موضوع اشاره كردند و در نتیجه با مخالفت شدید اوسشكین ، حییم وایزمن و ناحوم سوكولوف (۱۹۳۶-۱۸۵۹) و نمایندگان كارگران یهودی فلسطین كه برای اولین بار در یك كنگره ی صهیونیستی شركت كرده بودند، مواجه گردیدند. با این حال ، ولفسون به ریاست سازمان و عضویت كمیته اجرایی انتخاب شد. ((اوتو واربورگ )) و ((یاكوبوس كان )) (۱۹۴۴-۱۸۷۲) از جناح عمل گرایان نیز به عضویت كمیته ی اجرایی درآمدند كه این خود دستاورد بزرگی برای عمل گرایان و نمایندگان دو تشكل ((بوعالی تسیون )) (كارگران صهیون ) اسراییل به شمار می رفت . به ویژه كه كنگره تصمیم گرفت كار احداث شهرك های تعاونی را بر اساس ((طرح فرانتس اوپنهایمر)) آغاز نماید.
▪ كنگره ی دهم
این كنگره از ۹تا ۱۵ اوت ۱۹۱۱ در شهر پازل با حضور ۳۳۸ نماینده منعقد شد. در جریان این كنگره رقابت و كشمكش درون سازمان صهیونیستی به نفع ((صهیونیزم تلفیقی )) پایان یافت ؛ زیرا ولفسون در نطق افتتاحیه كناره گیری خود را اعلام كرد و بدین ترتیب عمل گرایان به رهبری اوتو واربورگ در راس سازمان صهیونیستی قرار گرفتند و در نتیجه مركز فعالیت صهیونیست ها به شهر برلین انتقال یافت . چهار عضو دیگر كمیته اجرایی بنام های ((آرثر هانتكی )) (۱۹۵۵ - ۱۸۷۴)، ((شمریاهو لیفین )) (۱۹۳۵ - ۱۸۶۷)، ((ویكتور جاكسون )) و ((ناحوم سوكولوف )) همگی از جناح رو به رشد عملی - تلفیقی بودند. در این كنگره علاوه بر فعالیت های عملی برای اسكان یهود در فلسطین ، به موضوع فرهنگ یهود پرداخته شد كه سبب درگیری شدید لفظی میان لائیك ها و مذهب گرایان گردید. برای اولین بار یكی از جلسات كنگره به زبان عبری اداره گردید و مناخیم اوسشكین آن را ریاست كرد. همچنین برای بار نخست موضوع روابط با اعراب مطرح شد و ((شالوم كاپلانسكی )) (۱۹۵۰ - ۱۸۸۶) در این خصوص سخن رانی نمود. از اتفاقات مهمی كه در این كنگره رخ داد، بروز شخصیت حییم وایزمن و به همراه او شماری از یهودیان مقیم انگلیس ‍ بود. این عده برخلاف نظر برخی یهودیان اروپا، معتقد بودند كه موفقیت طرح صهیونیستی در گرو حمایت و پشتیبانی انگلیس است و نه آلمان و شاید علت مخالفت وایزمن با هرتزل و پس از او ولفسون همین بود.ج ) دوره ی واربورگ (۱۹۲۰ - ۱۹۱۱)
((اوتو واربورگ )) (۱۹۳۷ - ۱۸۷۱) نمود عینی جناح عمل گرایان در رهبری سازمان صهیونیستی بود و با انتخاب او در سال ۱۹۱۱ به ریاست این سازمان ، عمل گرایان زمام امور را به دست گرفتند. وی با مطرح كردن ((سیاست نفوذ اقتصادی )) در پی ایجاد انسجام بهتری با شرایط حاكم در اروپا در آن زمان بود و عقیده داشت كه به منظور تضمین موفقیت طرح صهیونیستی ، این طرح باید ادامه ی سیاست خارجی اروپا باشد. صاحبان این تفكر متقاعد شده بودند كه ادعای صهیونیزم مبنی بر به اصطلاح حق تاریخی یهود در سرزمین فلسطین ، برای قانع كردن كشورهای اروپایی به حمایت از طرح صهیونیستی كافی نیست بنابراین لازم است شكل و شمایل این طرح به گونه ای نوین و متناسب با سیاست اروپا باشد. این امر مستلزم سلطه ی اقتصادی صهیونیست ها بر فلسطین و اثبات این مساله بود كه هر پیشرفتی كه در این كشور حاصل می شود، به دلیل ابتكار و خلاقیت صهیونیست ها می باشد. انتخاب واربورگ به ریاست سازمان صهیونیستی ، خبر از دگرگونی سیاسی ، عملی و ساختاری در این سازمان می داد، ولی وقوع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ و پیامدهای گسترده اش بر سازمان مذكور، مانع از پدید آمدن این دگرگونی ها شد. عمل گرایان از طریق ائتلاف با مدافعان تفكر تلفیقی توانستند تسلط خود را بر سازمان صهیونیستی تحكیم بخشند. با شعله ور شدن جنگ جهانی اول ، سازمان در دو بعد سیاسی و عملی فعالیت می كرد. در بعد سیاسی ، سعی در شناسایی صهیونیزم و اهداف آن در سطح بین المللی داشت و در بعد عملی ، همچنان به یهودی كردن فلسطین و اسكان یهودیان در این سرزمین بدون این كه منتظر مجوز بین المللی باشد، مشغول بود. البته جنگ عامل انتقال مركز ثقل فعالیت جنبش صهیونیستی به رهبری حییم وایزمن به لندن شد.
▪ كنگره ی یازدهم
از ۲ تا۹ سپتامبر ۱۹۱۳ در شهر وین با مشاركت ۵۳۹ نماینده منعقد گردید و این آخرین كنگره پیش از جنگ جهانی اول بود (در سال های جنگ ، كنگره ی صهیونیستی برگزار نشد). هرچند به ظاهر واربورگ رییس سازمان صهیونیستی بود، اما رهبری واقعی در لندن به دست حییم وایزمن بود. ماكس نوردو در اعتراض به عدول رهبری سازمان از خط سیاسی هرتزل ، از شركت در كنگره ی یازدهم خودداری كرد. از سوی دیگر، عمل گرایان علاوه بر ادامه ی انتقاد از عملكرد ولفسون به عنوان رییس صندوق یهودی اسكان ، موقعیت خود را در داخل سازمان ها و مؤ سسه های وابسته به آن تقویت كردند و وایزمن ریاست ((كمیته ی دایمی بودجه و تامین اعتبار)) را بر عهده گرفت . در گزارشی سیاسی كمیته اجرایی به كنگره ، به تحولات سیاسی بین المللی و اثرات آن بر آینده خاورمیانه پرداخته شد. در این گزارش آمده بود: ما با این واقعیت كنار آمده ایم كه دست یافتن به آرمانمان نه با مجوز بین المللی بلكه از طریق كار و تلاش عملی در فلسطین میسر است . در این كنگره ، ((ثمریاهو لیفین )) گزارشی از سی سال فعالیت صهیونیستی در زمینه ی انتقال یهود به فلسطین ارایه داد و برای بار نخست اعلام شد كه مهاجرت به فلسطین یك واجب صهیونیستی است . همچنین پیشنهاد وایزمن و اوشكین مبنی بر احداث دانشگاه عبری در بیت المقدس ‍ تصویب و واربورگ دوباره به ریاست سازمان برگزیده شد و مركز آن در برلین باقی ماند، اما تصمیم گرفته شد كه شعبه سازمان در لندن دایر گردد. یك سال بعد (یعنی در سال ۱۹۱۴) ولفسون درگذشت .
د) دوره ی اول وایزمن (۱۹۳۱ - ۱۹۲۰)
قرارگرفتن حییم وایزمن در راس سازمان جهانی صهیونیستی در جنگ جهانی اول (نخست عملا و بعدا رسما) بیانگر تحولات زیربنایی است كه در آن دوره ی سرنوشت ساز سازمان را در بر گرفت . وایزمن كه پیش از جنگ صرفا عضو شورای عمومی بود، در سال های جنگ همه كاره ی سازمان گردید و پس از خاتمه ی جنگ رسما به ریاست آن برگزیده شد. او كه از فعالان صهیونیست ها در روسیه بود، در كنگره ی دوم به عنوان نماینده شركت كرد. وایزمن از طریق مشاركت در ایجاد ((جناح دموكراتیك )) كنگره صاحب نام و نشان شد، ولی عمده معروفیت او به طرح ((صهیونیزم تلفیقی )) كه به تركیبی از فعالیت های سیاسی در سطح بین المللی و عملیات شهرك سازی در فلسطین قائل بود، بر می گردد. با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی اول ، وایزمن بر این باور بود كه انگلستان برنده ی جنگ خواهد بود، از این رو به این كشور امید بست كه در عملی كردن طرح صهیونیستی مساعدت كند. بدین منظور به مرور از مركز سازمان در برلین فاصله گرفت و پس از انتصاب به عنوان رییس انجمن صهیونیست های انگلیس در سال ۱۹۱۷، روابط خود را با این كشور مستحكم تر ساخت . وایزمن با حمایت و پشتیبانی انجمن صهیونیست های آمریكا و تلاشی كه در انگلستان به عمل آورد موفق شد ((اعلامیه بالفور)) را به دست آورد. همچنین توانست وضعیتی ایجاد كند كه فلسطین در دوران پس از جنگ به قیمومت انگلیس درآید. در كنگره ی لندن (در سال ۱۹۲۰) وایزمن عملا رییس سازمان جهانی صهیونیستی شد و در كنگره ی دوازدهم (سال ۱۹۲۱) رسما به این سمت برگزیده شد.
جنگ جهانی اول و تقسیم شدن كشورهای درگیر به دو اردوگاه موجب شد كه بعضی سازمان های منطقه ای صهیونیستی به لحاظ جغرافیایی و حتی سیاسی از هم جدا شوند و با قطع ارتباط با مركز در برلین ، تلاش كند مركز ارتباط دیگری در كپنهاك ایجاد كنند اما این تلاش با موفقیت چندانی رو به رو نشد. همچنین پیشنهاد وایزمن مبنی بر انتقال مركز سازمان صهیونیستی به آمریكا (به بهانه ی بی طرف بودن این كشور در جنگ ) باعدم استقبال محافل صهیونیستی اروپا مواجه گردید و در بین رهبران سازمان دودستگی پدید آمد. یك دسته متمایل به آلمان بود، به ویژه آن عده كه در این كشور اقامت داشتند و دسته دیگر طرفدار متفقین بود كه فعالان صهیونیست در انگلیس و در راس آنان وایزمن از این دسته بودند. دسته ای دیگر وجود داشت كه قائل به بی طرفی و تامل تا روشن شدن سرانجام جنگ بود. رهبران صهیونیست در آلمان از پیروزی این كشور در جنگ اطمینان و عقیده داشتند كه آلمان (پیروز میدان ) از طریق وساطت نزد متحد خود یعنی تركیه (كه فلسطین تحت حاكمیت او بود) از طرح ایجاد وطن یهود در فلسطین پشتیبانی نموده و یهودیان مهاجر را مورد حمایت قرار خواهد داد. از طرف دیگر، صهیونیست های انگلیس ، به این كشور امید بسته بودند. هر دو طرف به دولت مورد نظر وعده داده بودند كه تمام توان خود را در راه بسیج كردن یهود آمریكا، به منظور ترغیب این كشور به حمایت از یكی از دو اردوگاه در جریان جنگ ، به كار برد.
ولی سیاست آلمان در زمان جنگ و شكست این كشور سبب شد كه شاخه ی سازمان صهیونیستی در لندن از فرصت استفاده كند و رهبری حییم وایزمن و شماری از فعالان برجسته ی صهیونیستی از جمله ((ناحوم سوكولوف )) (كه پس از آغاز جنگ در انگلستان مقیم شدند) را عملی سازد. سپس رهبران سازمان صهیونیست های آمریكا و در راءس آنان ((لویس براندایس )) (۱۹۴۱-۱۸۵۶) به وایزمن و دیگران در لندن پیوستند و با تلاش مشترك این دو گروه از رهبران صهیونیستی ، بالفور وزیر خارجه وقت انگلیس ، در سال ۱۹۱۷ بیانیه معروف به ((بیانیه بالفور)) را به پاس نقش صهیونیست ها در ورود آمریكا در جنگ به نفع متفقین و نیز به منظور گره زدن تحقق طرح صهیونیستی به منافع انگلیس (در ترتیبات پس ‍ از جنگ ) صادر كرد. از این رو، فلسطین به قیمومت انگلیس درآمد تا همان گونه كه صراحتا در ((سند قیمومت )) آمده بود، انگلیس این سرزمین را برای تبدیل شدن به اصطلاح وطن ملی یهود، آماده كند و در این سند نیز از سازمان جهانی صهیونیستی به عنوان یك ((آژانس یهودی )) مناسب به منظور همكاری با دولت قیم برای عملی ساختن بیانیه بالفور نام برده شده بود. وایزمن پس از آن كه به واسطه ی فعالیت در زمان جنگ و كنگره ی صلح (سال ۱۹۱۹)، عملا موقعیت خویش را به عنوان رهبر صهیونیست ها تحكیم بخشید، در سال ۱۹۲۰ او و دوستانش خواستار تشكیل كنگره ی فراگیر صهیونیستی در لندن شدند. این كنگره به رغم این كه در شمار كنگره های رسمی صهیونیستی به حساب نمی آید، نقطه عطفی در تاریخ صهیونیزم تلقی می گردد و در جریان آن وایزمن بر براندایس غلبه كرد و توانست سازمان صهیونیستی را به سمت خط سیاسی و برنامه ی كاری خود سوق دهد. در این كنگره وایزمن به ریاست سازمان و همكارش سوكولوف به ریاست كمیته ی اجرایی برگزیده شدند.
یكی ازمهم ترین دستاوردهای كنگره ی لندن ، ایجاد صندوق تاسیس ‍ فلسطین (كرن هایسود) به عنوان بازوی مالی جنبش صهیونیستی به ویژه در زمینه ی اسكان یهود در فلسطین بود. در خصوص ماهیت و وظایف این صندوق میان وایزمن و براندایس اختلاف نظر پیش آمد ولی سرانجام غلبه از آن وایزمن بود. در هر حال صندوق ماهیتی كلی به خود گرفت و تابع سازمان جهانی صهیونیستی شد، در حالی كه براندایس عقیده داشت كه صندوق با مسوولیتی محدود و سرمایه گذاری یهود آمریكا (كه به معنی وابسته كردن صندوق به سازمان صهیونیستی آمریكا بود)، به احداث شهرك های مهاجرنشین بر اساس مالكیت خصوصی كمك كند. در كنگره ی لندن ، مدیریت مركزی سازمان بازنگری شد و پنج دایره ی سیاسی ، سازمانی ، مالی ، مهاجرت و تبلیغات به وجود آمد. این كنگره پس از امضای ((پیمان سان ریمو)) (۱۹۲۰) برگزار گردید، از این رو براندایس رییس ‍ افتخاری كنگره در نطق افتتاحیه اش اظهار داشت : در سان ریمو، كار عظیمی كه هرتزل آغازگر آن بود به انجام رسید و تلاش هایی كه برای شناسایی وطن یهود در فلسطین به عمل آمد، قرین موفقیت گردید. ناحوم سوكولوف با لحنی سرشار از شور و شعف گفت : صفحه سیاست عملا ورق خورده و صفحه جدیدی كه صفحه تحقق آرزوهایمان می باشد، باز شده است . صفحه قبلی را نه ما، بلكه كسانی كه كلید باز كردن درهای كشور (فلسطین ) رادر دست دارند، نوشته اند ولی صفحه جدید را كسی جز ما نخواهد نوشت .
▪ كنگره ی دوازدهم
از ۱ تا ۴ سپتامبر ۱۹۲۱ در شهر كارلسباد (چكسلواكی ) و با حضور ۵۱۲ نماینده برگزار گردید. این كنگره باكنگره ی قبلی به كلی متفاوت بود، زیرا نخستین كنگره ی رسمی پس از جنگ جهانی اول بود و در مدت طولانی كه كنگره تشكیل نشد، حوادث مهمی اتفاق افتاد و تغییرات ماهوی بر جنبش ‍ صهیونیستی عارض گشت . در این كنگره وایزمن گزارشی از فعالیت های سیاسی سازمان را در دوران جنگ ارایه نمود و خواستارمشاركت به اصطلاح ملت یهود در سازندگی ((سرزمین اسراییل )) شد. در جریان این كنگره جبهه ای مخالف رهبری وایزمن پدید آمد و مخالفان او از آن چه كه آن را ناكامی در تامین مرزهای اقتصادی قابل قبول برای وطن ملی یهود می نامیدند، انتقاد كردند. وایزمن در پاسخ به این انتقادات ، به حاضرین اطمینان داد كه انگلستان به سمت برآورده كردن خواسته های صهیونیست ها گام بر می دارد لذا در تصمیمات كنگره چنین آمده بود:
كنگره با اطمینان خاطر مطلع شد كه منطقه شرق (رود) اردن كه ملت یهود آن را متمم سرزمین اسراییل می داند، به فلسطین تحت قیمومت الحاق خواهد گردید. كنگره ناگزیر است از حل نشدن رضایت بخش مساله مرزهای شمالی سرزمین اسراییل با همه تلاش هایی كه كمیته ی اجرایی به عمل آورده است ، ابراز تاسف نماید. همچنین كنگره از كمیته ی اجرایی می خواهد كه در آینده از هیچ گونه اقدامی به منظور حفظ یكپارچگی اداری و اقتصادی فلسطین - در دو طرف رود اردن - و به نفع سیاست مناطق نفوذ، فروگذار نكند تا مبادا از امكانات سكونت و اشتغال توده های یهودی جویای كار كاسته شود. كنگره امیدوار است دولت جمهوری فرانسه در برابر منافع ملت یهود تمكین نماید. پیشنهاد روبین برای خرید زمین در منطقه ((مرج ابن عامر)) با مخالفت مدیریت صندوق ملی یهود رو به رو شد. همچنین شماری از شركت كنندگان ، تفاهم با اعراب را مطرح نمودند و برای نخستین بار ((یوسف شبرنتاك )) (۱۹۵۹-۱۸۸۵) به عنوان نماینده ی كارگران یهودی شاغل در فلسطین در كمیته ی اجرایی انتخاب شد و وایزمن به ریاست سازمان برگزیده شد و مركز سازمان به لندن انتقال یافت و شعبه ای از كمیته اجرایی در بیت المقدس دایر گردید.
▪ كنگره ی سیزدهم
از ۶ تا ۱۸ اوت ۱۹۲۳ در شهر ((كارلسباد)) با مشاركت ۳۳۱ نماینده برگزار گردید و این در حالی بود كه جامعه ی ملل با قیمومت انگلستان بر فلسطین موافقت كرد و دولت انگلیس ، سازمان صهیونیستی را به عنوان ((آژانس یهودی مناسبی )) برای همكاری با دولت قیم جهت اجرای بیانیه بالفور، به استناد بند ۴ سند قیمومت ، پذیرفته بود. از آن جا كه بیانیه ی بالفور متوجه تمام ملت یهود بود و نه فقط گروه های صهیونیستی ، سازمان جهانی صهیونیستی موظف بود كه خود را هر چند به لحاظ شكلی ، با مندرجات سند قیمومت وفق دهد. در این سند قید شده بود كه لازم است سازمان صهیونیستی پس از مشورت با دولت انگلیس ، اقدامات لازم را برای ((جلب همكاری تمامی یهودیانی كه قصد كمك به تاسیس وطن ملی یهود را دارند)) به عمل آورد. حییم وایزمن برای اجرای این بخش از سند قیمومت و نیز به منظور مهار مخالفت یهودیان با صهیونیزم و استفاده از ثروت یهودیان متمول غیرصهیونیست ، طرح توسعه ی آژانس یهود را داد. در این طرح وایزمن پیشنهاد كرد كه عده ای از یهودیان ثروتمند و سرشناس دنیا ((و مشخصا از غیرصهیونیست ها) به عضویت شورای عالی و كمیته های آژانس درآیند تا از این طریق (به عقیده او) جذب صهیونیزم گردند.اما این پیشنهاد وایزمن با مخالفت شدید كنگره رو به رو شد و به رغم دفاع سرسختانه ، وایزمن نتوانست پیشنهادش را به تصویب كنگره برساند. مخالفان توسعه آژانس یهود كه در آن زمان بخش های خارجی سازمان صهیونیستی به ویژه در سطح بین المللی به حساب می آمدند، مدعی بودند كه توسعه ی آژانس یهود مبانی فكری و تشكیلاتی سازمان را به خطر می اندازد. وایزمن به ناچار عقب نشینی كرد و تنها خواستار فراخوانی به منظور تشكیل اجلاسی با هدف بررسی امكان توسعه ی آژانس یهود (به قصد اعمال بند ۴ سند قیمومت ) شد. تشكیل چنین اجلاسی نه در این كنگره و نه در كنگره های چهاردهم و پانزدهم به تصویب نرسید ولی در كنگره ی شانزدهم (سال ۱۹۲۹) نظر به اوضاع دشوار سیاسی و مالی سازمان ، شركت كنندگان با تشكیل این اجلاس موافقت نمودند. با توجه به چالش هایی كه سازمان پس از صدور بیانیه بالفور و تصویب قیمومت انگلیس بر فلسطین با آن روبه رو گشت و لزوم توجیه عملی ادامه كار آن پس ‍ از این دو دستاورد بزرگ سیاسی ، جستجوی منابع مالی تازه ، بخش اعظم فعالیت كمیته ی اجرایی و صندوق های سیاسی و سپس مذاكرات كنگره ها را به خود اختصاص داد. در كنگره ی سیزدهم ((حییم ارلوزورف )) (۱۹۳۳ - ۱۸۹۹) یك برنامه اقتصادی برای اسكان یهودیان مهاجر در فلسطین ارایه داد. همچنین تصمیم به گشایش دانشگاه عبری در شهر بیت المقدس گرفته و وایزمن مجددا به ریاست سازمان برگزیده شد.
▪ كنگره ی چهاردهم
از ۱۸ تا ۳۱ اوت ۱۹۲۵ در شهر وین با مشاركت ۳۱۱ نماینده منعقد شد. این كنگره در شرایطی برگزار شد كه اوضاع اقتصادی یهودیان مهاجر در فلسطین ترقی كرد و همین امر پشتوانه ای بود برای دیدگاه كسانی كه به ارجحیت اقدامات فردی بر پروژه های تعاونی عقیده داشتند. در این كنگره ، احزاب كارگری به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند از این رو دیوید بن گوریون (۱۹۷۳-۱۸۸۶) به دفاع از كارگران یهودی در فلسطین و فعالیت آنان برخاست . موقعیت بن گوریون در سازمان صهیونیستی و نیز مطرح شدن او به عنوان پرچمدار عملیات اسكان یهود در فلسطین ، به مرور تقویت شد. مخالفت با توسعه آژانس یهود به رهبری ولادیمیر ژاپوتینسكی (۱۹۴۰-۱۸۸۰) كه به تازگی ((اتحادیه صهیونیست های تجدیدنظر طلب )) را بنیان گذاری نموده و برای نخستین بار با این سمت در كنگره ی صهیونیستی شركت كرده بود، همچنان ادامه یافت . در این كنگره آرثر روبین پس از ۱۸ سال كار، از ریاست دایره اسكان آژانس یهود كناره گیری كرد. همچنین ((فردریك كیش )) (۱۹۴۳ - ۱۸۸۸) سرهنگ یهودی ارتش ‍ انگلیس به ریاست دایره سیاسی آژانس یهود در بیت المقدس منصوب گردید كه انتصاب او بنا به توصیه وایزمن و به منظور استفاده از روابطش با دولت قیم صورت گرفت . این بار نیز وایزمن به ریاست سازمان انتخاب شد.
▪ كنگره ی پانزدهم
در شهر پازل سوئیس از ۳۰ اوت تا ۱۱ سپتامبر ۱۹۲۷ با حضور ۲۸۱ نماینده برگزار شد. برگزاری این كنگره هم زمان بود با نابسامانی اوضاع اقتصادی یهودیان مهاجر در فلسطین و بی كاری و در نتیجه فقر و گرسنگی حدود هشت هزار تن از آنان و مهاجرت معكوس جمعی از آنها كه این وضعیت تاثیری منفی بر مهاجرت یهود به فلسطین گذاشت . از این رو بیش تر وقت كنگره به بررسی این موضوع سپری شد و وایزمن از شرایط به وجود آمده برای طرح مجدد توسعه ی آژانس یهود در چارچوب یك طرح كلی به منظور پایان دادن به اوضاع نابسامان مهاجران یهودی در فلسطین بهره جست و نیز گزارشی از نتیجه ی تماس هایش را با یهودیان ثروتمند غیر صهیونیستی كه عضویتشان در آژانس توسعه یافته یهود پیشنهاد شده بود، به سمع حاضران رساند. همچنین ((آرثر روبین )) درباره ی اهمیت ((طلایه داری )) برای صهیونیزم و برنامه هایش در فلسطین سخن رانی كرد. وایزمن مجددا به ریاست سازمان انتخاب شد ولی در كمیته اجرایی كارگران هیچ نماینده ای نداشتند و ((هاری ساخر)) (۱۹۷۱ - ۱۸۸۱) شخصیت قدرتمند این كمیته شمرده می شد.
▪ كنگره ی شانزدهم
این كنگره در شهر زوریخ از ۲۸ جولای تا ۱۰ اوت ۱۹۲۹ با حضور ۳۱۵ نماینده منعقد شد. سوكولوف نطق افتتاحیه اش را به بیست و پنجمین سالگرد مرگ هرتزل اختصاص داد. كنگره ی شانزدهم در شرایط رونق یافتن مجدد روند مهاجرت به فلسطین و بهبود اوضاع كار مهاجران یهودی برگزار گردید و در آن وایزمن مجددا موضوع توسعه ی آژانس یهود را مطرح نمود كه به رغم مخالفت تجدید نظر طلبان و رادیكال ها، كنگره این موضوع را با ۲۳۱ راءی موافق در برابر ۳۰ راءی مخالف به تصویب رساند. بدین ترتیب بلافاصله پس از پایان كار كنگره ، توسعه آژانس یهود از طریق مشاركت شماری از یهودیان غیرصهیونیست آمریكا و اروپا در آن انجام گرفت . این كار در جریان یك اجتماع عظیم كه علاوه بر وایزمن و سوكولوف ، ((هربرت ساموئیل )) (۱۹۶۳ - ۱۸۷۰) از انگلستان ، ((لویس ‍ مارشال )) (۱۹۲۹ - ۱۸۵۶) از آمریكا، ((آلبرت اینشتاین )) (۱۹۵۵ - ۱۸۷۹) تبعه آمریكا، ((لرد میلتست )) (۱۹۳۰-۱۸۶۸) از انگلستان ، ((لیون بلوم )) (۱۹۵۰ - ۱۸۷۲) از فرانسه نیز حضور داشتند، صورت پذیرفت . دراین كنگره ، كمیته ی اجرایی به ریاست ساخر به خاطر موضعش ‍ در برابر صهیونیزم كارگری ، مورد انتقاد شدید قرار گرفت و منحل شد و كمیته ی جدیدی جای آن را گرفت . همچنین این بار نیز وایزمن به ریاست سازمان جهانی صهیونیست انتخاب گردید.
▪ كنگره ی هفدهم
درشهر پازل از ۱۵ تا ۲۰ جولای ۱۹۳۱ و با مشاركت ۲۵۴ نماینده برگزار شد. این كنگره هم زمان با صدور ((كتاب سفید)) لرد پاسفیلد وزیر مستعمرات بریتانیا، به استناد گزارش های تعدادی از كمیته های تحقیق (و در راس آن گزارش سرجان هوپ سمپسون ) تشكیل شد. در این كتاب كه پس از انقلاب براق (اوت ۱۹۲۹) صادر گردید، محدودیت هایی علیه مهاجرت یهود و اسكان آنان در فلسطین اعمال شد. وایزمن در یك اقدام نمایشی و به عنوان اعتراض به سیاست انگلیس ، از ریاست سازمان جهانی صهیونیزم كنار رفت .
كناره گیری ظاهری وایزمن منتج به صدور كتاب ((مك دونالد)) نخست وزیر وقت انگلیس (كه در میان عرب ها به كتاب سیاه موسوم است ) شد و در آن بسیاری از موارد كتاب سفید نادیده گرفته شد. با این حال سیاست وایزمن كه مبتنی بر حداكثر همكاری با انگلستان بود، مورد انتقاد شدید قرار گرفت نه تنها از سوی تجدیدنظرطلبان ، بلكه دیگران نیز این سیاست وایزمن را با توجه به مواضع دولت این كشور غیر قابل توجیه قلمداد نمودند. در كنگره ی هفدهم ((ژاپوتینسكی )) طرحی مبنی بر لزوم ایجاد اكثریتی یهودی در به اصطلاح سرزمین اسراییل (در دو طرف رود اردن ) ارایه داد. اما این طرح توسط بیش تر نمایندگان رد شد و در نتیجه ژاپوتینسكی كارت عضویت خود را در كنگره پاره كرد و اظهار داشت كه ((این كنگره ، صهیونیستی نیست )). از آن زمان تجدیدنظرطلبان راه انشعاب از سازمان را در پیش گرفتند. وایزمن بر كناره گیری از ریاست سازمان جهانی صهیونیستی پافشاری كرد و به رغم حمایت نمایندگان كارگران از وی ، كنگره ، ناحوم سوكولوف را به ریاست سازمان برگزید و او سیاست وایزمن را ادامه داد. همچنین ((حییم آرلوسوروف )) به عنوان رییس دایره سیاسی در شهر بیت المقدس جایگزین سرهنگ كیش گردید.
ه) دوره ی سوكولوف (۱۹۳۵ - ۱۹۳۱)
دوره ی سوكولوف ادامه ی دوره ی اول وایزمن شمرده می شود و این دوره در واقع حد فاصل دو دوره ی اول و دوم ریاست وایزمن بر سازمان صهیونیستی كه مركز آن همچنان در لندن باقی مانده بود، می باشد.
▪ كنگره ی هجدهم
این كنگره از ۲۱ اوت تا ۴ سپتامبر ۱۹۳۳ در شهر پراگ با مشاركت ۳۱۸ نماینده تشكیل شد. پیش از تشكیل این كنگره سه حادثه ی مهم داخلی و خارجی (برای جنبش صهیونیستی ) به وقوع پیوست . اول نازی ها در آلمان به قدرت دست یافتند و در نتیجه اقلیت بزرگ و بااهمیت یهودی در این كشور در معرض تهدید قرار گرفت . دوم وضعیت اقتصادی در فلسطین متاثر از ركود جهانی وخیم تر شد و بالاخره در تل آویو در سال ۱۹۳۳ حییم آرلوسوروف رییس دایره سیاسی ، ترور شد و جناح كارگر، تجدیدنظرطلبان را به دست داشتن در این ترور متهم كرد كه به شدت یافتن درگیری میان این دو انجامید. در جریان این كنگره اختلاف در خصوص خواسته های ژاپوتینسكی و طرفداران او بالا گرفت . خواسته های ژاپوتینسكی متضمن تسریع در اعلام ((دولت یهودی )) ایجاد اكثریتی یهودی در دو طرف كرانه رود اردن ، منحل كردن آژانس توسعه یافته یهود، پایان دادن به درگیری طبقاتی در فلسطین و درخواست مجوز قانونی برای ایجاد تشكیلات نظامی یهودی به بهانه ی دفاع از خود بود. با اصرار ژاپوتینسكی بر خواسته هایش ، ((حزب دولت یهودی )) به رهبری ((مئیر گروسمان )) (۱۹۶۴ -۱۸۸۸) از جنبش تجدیدنظرطلبان منشعب شده و اعلام داشت كه همچنان در چارچوب سازمان صهیونیستی باقی می ماند. در این كنگره سوكولوف مجددا به ریاست سازمان منصوب شد و با پیوستن بن گوریون و ((موشه شاریت )) (۱۹۶۵ - ۱۸۹۴) (كه پس از ترور آلوسوروف ، ریاست دایره سیاسی بیت المقدس را عهده دار شد) به كمیته ی اجرایی ، بر قدرت جناح كارگر دراین كمیته افزوده شد.
▪ كنگره ی نوزدهم
این كنگره در شهر لوسیرن سوئیس از ۲۰ اوت تا ۴ سپتامبر ۱۹۳۵ با حضور ۴۶۳ نماینده منعقد شد. در این كنگره تجدیدنظرطلبان شركت ننمودند و ((سازمان جدید صهیونیستی )) را تشكیل دادند. عدم شركت تجدیدنظرطلبان سبب شد كه كارگران ، جناح غالب كنگره باشند و با تشكیل یك ائتلاف وسیع ، توانستند وایزمن را به ریاست سازمان برگردانند و سوكولوف به صورت یك رییس افتخاری درآمد. بن گوریون مجددا به عضویت كمیته اجرایی برگزیده و به یك قطب مركزی در این كمیته تبدیل شد. در كنگره ی نوزدهم ، سخن رانی های جامعی درباره ی مسایل مهم جنبش صهیونیستی ایراد گردید. سوكولوف در مورد یهودیان ((دیاسپورا))(۱)، بن گوریون در خصوص توسعه ی عملیات اسكان یهود در فلسطین ، ((اوسشكین )) درباره ی وضعیت صندوق ملی یهود، ((هنریتا سولد)) (۱۹۴۵ - ۱۸۶۰) از آمریكا در خصوص لزوم نجات كودكان یهودی آلمان و مهاجرت جوانان ((وبیرل كتسنلسون )) (۱۹۴۴ - ۱۸۸۷) در مورد فرهنگ یهود سخن گفتند. همچنین موضوعات مربوط به مهاجرت اجباری یهود آلمان (هعفراه ) به بحث گذاشته شد. سال بعد (۱۹۳۶) سوكولوف درگذشت .
و) دوره ی دوم وایزمن (۱۹۴۶ - ۱۹۳۵)
▪ كنگره ی بیستم
این كنگره در شهر زوریخ از ۳ تا ۱۶ اوت ۱۹۳۷ با مشاركت ۴۸۴ نماینده برگزار شد. برگزاری این كنگره مقارن بود با انقلاب بزرگ عربی در فلسطین (۱۹۳۹ - ۱۹۳۶) و انتشار گزارش كمیته ی سلطنتی برای امور فلسطین (موسوم به كمیته پیل ). در این گزارش كه در سال ۱۹۳۷ و پس از مرحله ی اول انقلاب یاد شده منتشر شد، تقسیم فلسطین مطرح گردید. شركت كنندگان در كنگره به لحاظ راهبردی ، همگی بر نپذیرفتن طرح تقسیم فلسطین اتفاق نظر داشتند اما به لحاظ تاكتیكی ، عده ای خواهان اعلام پذیرش طرح و عده دیگر اعلام رد طرح را خواستار بودند. سرانجام موافقت شد كه اعلام نكنند طرح را نمی پذیرند ولی در عین حال یادآوری شود كه طرح را به شكل كنونی اش به ویژه در مورد مقدار زمین اختصاص ‍ یافته به دولت یهودی ، قبول ندارند و از این رو انجام مذاكرات بیش تری با دولت بریتانیا را به منظور بهتر كردن شرایط تقسیم ، لازم می دانند. وایزمن خواستار اتخاذ چنین تصمیمی بود و با ترك جلسات كنگره ، به شركت كنندگان نسبت به اتخاذ هرگونه تصمیم دیگری هشدار داد. وایزمن به ریاست سازمان و بن گوریون به ریاست كمیته ی اجرایی انتخاب و ناخوم گلدمن آلمانی (۱۹۸۲ - ۱۸۹۴) به عنوان نماینده ی سازمان در مقر جامعه بین الملل در ژنو (۱۹۳۹ - ۱۹۳۵) منصوب گردیدند. گلدمن بنیان گذاران كنگره ی جهانی یهودی (۱۹۳۶) و عضو آژانس فراگیر یهود از سال ۱۹۳۵ بود.
▪ كنگره ی بیست و یكم
این كنگره در آستانه جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵ - ۱۹۳۹) با حضور ۵۲۷ نماینده از ۱۶ تا ۲۵ اوت ۱۹۳۹ در ژنو تشكیل شد. دولت بریتانیا طرح تقسیم فلسطین را كه اعراب با آن مخالفت نمودند و سازمان جهانی صهیونیستی دریك حركت تاكتیكی برای پذیرش آن شرایطی تعیین كرد، پس گرفت . این دولت در سال ۱۹۳۹ پس از مذاكراتی در لندن با هیئت های اعزامی كشورهای عربی (از جمله فلسطین ) از یك سو و سازمان صهیونیستی از سوی دیگر، طرح تقسیم را پس گرفت و ((كتاب سفید سال ۱۹۳۹)) منسوب به ((مالكوم مك دونالد)) وزیر مستعمرات را صادر كرد و در آن محدودیت هایی علیه مهاجرت یهود و خرید زمین به وسیله ی آنان در فلسطین به مورد اجرا گذاشت .
شركت كنندگان در كنگره ی بیست و یكم به اتفاق آرا، كتاب مزبور را رد و اعلام نمودند كه مهاجران یهودی در فلسطین ، آماده رویارویی با این محدودیت ها هستند. لازم به ذكر است كه كمیته دایمی قیمومت جامعه ملل اعلام كرد كه كتاب سفید با ((سند قیمومت )) همخوانی ندارد كه این نظر كمیته ی یاد شده با استقبال كنگره ی بیست و یكم رو به رو شد. در این كنگره ، ((بیرل كتسنلسون )) طی یك سخن رانی ، ضمن تمجید از به اصطلاح مهاجرت غیرقانونی ، به بهانه ی خطری كه یهود اروپا را تهدید می نمود خواستار ادامه و تقویت این قبیل مهاجرت شد. در حال و هوای بروز جنگ جهانی دوم ، كمیته ی سابق اجرایی و ریاست وایزمن بر سازمان ابقا گردید.▪ كنگره ی بیست و دوم
این كنگره با مشاركت ۳۸۵ نماینده در شهر پازل از۹ تا ۲۴ دسامبر ۱۹۴۶ منعقد گردید. مانند جنگ جهانی اول ، در سال های جنگ جهانی دوم كنگره ی صهیونیستی تشكیل نشد، اما به تقلید از كنگره ی لندن (۱۹۲۰)، كنگره بالتیمور در ۸ می ۱۹۴۲ در نیویورك تشكیل شد و هرچند تصمیمات سرنوشت سازی در آن اتخاذ گردیده ، در شمار كنگره های رسمی سازمان جهانی صهیونیستی به حساب نمی آید. نكته ای كه در این كنگره بسیار حایز اهمیت بود، برگزاری آن در نیویورك می باشد، كه این امر زمینه ساز انتقال مركز ثقل فعالیت های صهیونیستی در سطح بین المللی از انگلستان به آمریكا بود. اختلافات صهیونیست ها با انگلستان به مرور بیشتر شد و به حدی رسید كه باندهای مسلح صهیونیست های تجدیدنظر طلب اقدام به عملیات تروریستی بر ضد اداره قیمومت می كردند. در كنگره ی بیست و دوم ، ((برنامه ی بالتیمور)) كه محور سیاست صهیونیستی شد، تدوین گردید. این برنامه متضمن موارد زیر بود: تشكیل دولت یهودی كه هدف اصلی بیانیه ی بالفور و سند قیمومت می باشد ؛ رد كتاب سفید سال ۱۹۳۹ ؛ تشكیل یك ارتش یهودی در چارچوب نیروهای متفقین ؛ گشودن درهای فلسطین به روی مهاجرت یهود و برداشتن هرگونه محدودیتی برای خرید زمین در فلسطین توسط مؤ سسه های صهیونیستی .
با تصویب برنامه بالتیمور دركنگره ی بیست و دوم ، تجدیدنظرطلبان به سازمان صهیونیستی بازگشتند و در فعالیت های این كنگره شركت جستند. در این كنگره طرح تقسیم رد و بر لزوم تاسیس دولت یهودی و مقابله با سیاست انگلیس كه متكی بر مندرجات كتاب سفید بود، تاكید شد. كنگره همچنین دعوت انگلیس را از صهیونیست ها جهت شركت در كنفرانس ‍ لندن در پاییز ۱۹۴۶ با هدف یافتن راه حلی برای مساله ی فلسطین در چارچوب توصیه های كمیسیون انگلو - امریكن (۱۹۴۶) كه متضمن مهاجرت آزاد یهود و صدور مجوز مهاجرت فوری صد هزار یهودی به فلسطین بود، رد كرد. سازمان صهیونیستی در حالی كه از توصیه كمیسیون مذكور در مورد مهاجرت یهود به فلسطین استقبال كرد، طرح ماریسون - گریدی (اولی وزیر انگلیس و دومی فرستاده ی آمریكا) را برای تقسیم فلسطین كه بر مبنای توصیه های كمیسیون انگلو - امریكن شكل گرفته بود، نپذیرفت . ولی وایزمن كه بر تشكیل دولت یهودی با تكیه بر حمایت قاطع آمریكا از آن تاكید می كرد، در اعتراض به مخالفت كنگره با شركت در كنفرانس لندن ، از ریاست سازمان صهیونیستی كناره گیری كرد و كنگره نتوانست جانشین او را تعیین نماید و پست مزبور به مدت ده سال (یعنی تا سال ۱۹۵۶) خالی ماند. در چنین وضعیتی ، شورای عمومی صهیونیستی مبادرت به تشكیل یك كمیته ی اجرایی به ریاست دیوید بن گوریون نمود. بن گوریون تلاش صهیونیست ها را برای تشكیل دولت یهودی رهبری كرد و سرانجام توانست در ۱۴ می ۱۹۴۸ دولت اسراییل راتاسیس كند و نخستین كابینه این دولت به ریاست او شكل گرفت . با تاسیس دولت اسراییل ، سازمان جهانی صهیونیستی وارد مرحله ی نوینی كه به لحاظ قالب و مضمون با مرحله ی قبلی تفاوت ریشه ای داشت ، گردید.
● ساختار سازمان صهیونیستی (۱۹۵۱ - ۱۸۹۷)
سازمان صهیونیستی یك تشكل بین المللی است كه شامل اتحادیه های منطقه ای بوده و هریك در محدوده كشور خود فعالیت می كنند. همچنین دارای اتحادیه های بین المللی متعددی است كه صهیونیست ها بر اساس ‍ مشتركات عقیدتی - مذهبی ، اجتماعی یا سیاسی (حزبی ) و با موافقت خود سازمان ، به عضویت آنها در می آیند. در ابتدا سازمان بر اساس منطقه ایجاد شد، بدین ترتیب كه اعضا به صورت فردی و شخصی در قالب جمعیت های محلی سازمان یافتند و از این جمعیت ها، اتحادیه هایی منطقه ای پدید آمد و در راس این اتحادیه ها، كمیته هایی قرار گرفتند كه مسوولیت اداره ی فعالیت های صهیونیستی در كشور متبوع را بر عهده داشتند. از نمایندگان اتحادیه های منطقه ای ، شورای عمومی صهیونیستی به وجود آمد كه از این شورا، اعضای هیئت های مقننه ، اجرایی ، قضایی و نظارتی برگزیده شدند. با ظهور جریان های ایدئولوژیك و فراكسیون های حزبی در درون سازمان ، در ساختار آن دوگانگی ایجاد شد و دو نوع اتحادیه ، منطقه ای و حزبی ، شكل گرفت .
در آغاز، تمامی یهودیانی كه طرح صهیونیستی را پذیرفته و ((شیكل )) را می پرداختند می توانستند به عضویت سازمان درآیند (شیكل یك اصطلاح توراتی بوده و به واحد پول یهود اشاره می كند و صهیونیزم از آن به عنوان نماد حق عضویت سالانه در سازمان استفاده كرده است ). پرداخت كنندگان شیكل از سن ۱۸ سال به بالا می توانستند در انتخاب نمایندگان شركت كننده در كنگره های صهیونیستی شركت كنند و از سن ۲۴ سال به بالا می توانستند خود را نامزد نمایندگی و عضویت در كمیسیون ها نمایند. این تصمیم در كنگره ی اول كه شركت كنندگان در آن از بین نخبگان گزینش شده بودند، اتخاذ گردید و هم زمان با انجام مقدمات لازم برای انتخاب نمایندگان كنگره ی دوم به اجرا گذاشته شد. در آغاز تشكیل سازمان ، عضویت در آن به صورت فردی و بر اساس التزام به صهیونیزم بود، اما مدتی بعد همان گونه كه در قانون اساسی سازمان آمده است ، حالت جمعی نیز به خود گرفت و اتحادیه هایی كه هر كدام بر اساس ((نگرش معینی )) شكل گرفتند، با تمام اعضا به عضویت سازمان درمی آمدند. به مرور زمان شكل اولیه عضویت (به صورت فردی و با پرداخت شیكل ) منتفی شد و عضویت در سازمان به انجمن ها و مجامع ، اتحادیه های بین المللی و احزاب سیاسی محدود گردید. بعدها هم پرداخت شیكل به عنوان حق عضویت لغو شد و مجامع یهودی كه عضو تشكل های صهیونیستی نبودند اما از طرح های صهیونیست ها حمایت می كردند نیز به عضویت سازمان پذیرفته شدند.
الف ) قانون اساسی سازمان
برخلاف دولت اسراییل كه تا به امروز نیز فاقد قانون اساسی است ، سازمان جهانی صهیونیستی از روزهای اولیه شكل گیری در پی تهیه یك قانون اساسی برای خود برآمد و در كنگره ی اول یك قانون اساسی ۹ ماده ای مقدماتی شامل نحوه ی ایجاد مؤ سسه ها، شرایط عضویت و انتخاب هیئت های اجرایی تدوین گردید. نخستین قانون اساسی كامل در كنگره ی دوم (۱۸۹۸) تنظیم شد و در كنگره ی سوم (۱۸۹۹) به تصویب رسید و مشتمل بر ۸ فصل و ۲۹ ماده بود كه به بسیاری از این مواد تا مدت های مدیدی عمل می شد و بعضی نیز تا به امروز (۱۹۹۵) اجرا می شود. در این قانون اساسی قید شده بود كه عضویت در سازمان بر اساس اتحادیه های منطقه ای صورت می گیرد. هر اتحادیه به چند حوزه تقسیم شده و هر حوزه شامل تعدادی جمعیت بود و افراد شخصا و از طریق پرداخت شیكل برای عضویت در این جمعیت ها اقدام می نمودند و كسانی كه شیكل را پرداخت می كردند حق رای دادن و نامزد شدن برای عضویت در هیئت های سازمان را می یافتند. انتخاب به صورت مستقیم انجام می شد و هر صد عضو می توانستند یك نماینده در كنگره ی صهیونیستی داشته باشند. همچنین هیئت های رهبری سازمان به ترتیب زیر مشخص شده بودند: كنگره ی عمومی صهیونیستی ، كمیته ی كاری فراگیر (شورای عمومی صهیونیستی ) ؛ كمیته ی كاری كوچك (كمیته ی اجرایی )؛ دادگاه كنگره و كمیته ی انتخاب كنگره ، در كنگره ی هشتم (۱۹۰۷) با اصلاح قانون اساسی ، اجازه داده شد كه اتحادیه های مستقل و مجزا از اتحادیه های منطقه ای به عضویت سازمان درآیند به شرط آن كه هر اتحادیه حداقل سه هزار عضو پرداخت كننده ی شیكل داشته باشد.
در كنگره ی دهم (۱۹۱۱) دومین قانون اساسی كامل به تصویب رسید كه هم اوضاع و منافع خاص اتحادیه های مختلف و هم حفظ وحدت و یكپارچگی سازمان در آن لحاظ شد. این قانون اساسی با قانون اساسی قبلی تفاوت چندانی نداشت و تنها تعداد اعضای هیئت های رهبری سازمان و نیز شمار كسانی كه می توانستند یك نماینده دركنگره داشته باشند، افزایش ‍ داده شد. ولی قانون اساسی سوم كه در كنگره ی دوازدهم (۱۹۲۱) به تصویب رسید، از جهاتی متعدد با دو قانون اساسی پیشین متفاوت بود و به دلیل جزییات بیش تر، ۷۹ ماده داشت . به سبب صدور بیانیه بالفور و گسترش جنبش صهیونیستی پس از جنگ جهانی اول ، در قانون اساسی سوم مقرر گردید كه به ازای هر دو هزار عضو، یك نماینده در كنگره شركت نماید و هر بیست هزار عضو یك اتحادیه مستقل تشكیل دهد و نیزبرای یهودیان مهاجر در فلسطین دو برابر سهمیه تعیین شد (یك نماینده به ازای هر هزار نفر). در كنگره های بعد (از جمله كنگره هایی كه پس از تاسیس ‍ اسراییل تشكیل شد) تغییرات ناچیزی در زمینه ی مسایل اجرایی در قانون اساسی سوم ایجاد شد كه مهم ترین آن ، تغییری بود كه در كنگره ی هیجدهم (۱۹۳۳) به تصویب رسید و بر اساس آن در موارد اختلاف ، قوانین سازمان مقدم تر از قوانین اتحادیه ها دانسته شد و همین امر سبب انشعاب تجدیدنظرطلبان و تاسیس ((سازمان نوین صهیونیستی )) به وسیله ی آنان گردید. ولی پس از تاسیس اسراییل ، اوضاع به كلی دگرگون شد (به بند ب رجوع شود).
ب ) كنگره ی صهیونیستی
این كنگره در سال ۱۸۹۷ توسط هرتزل تاسیس شد و نقش پارلمان جنبش ‍ صهیونیستی (به تقلید از كشورها) را بر عهده دارد. بر اساس قانون اساسی سازمان صهیونیستی ؛ كنگره در صورت انعقاد، بالاترین تشكیلات سازمان به شمار رفته و عمدتا در زمینه ی قانون گذاری فعالیت می كند. در دوره ی عادی كنگره گزارش های هیئت های اجرایی مطرح و بررسی می شود و تصمیمات مقتضی اتخاذ می گردد. این تصمیمات لازم الاجراء بوده و تنها به واسطه ی تصمیمات متخذه در كنگره ای دیگر قابل نقض است . انتخاب رییس و معاون سازمان صهیونیستی ، كمیته ی اجرایی ، شورای عمومی ، دادگاه ، دادستان كل و بازرس كل دركنگره انجام می پذیرد. نظر به این كه عضویت در سازمان اختیاری می باشد، ارگان های این سازمان نمی توانند تصمیمات خود را از راه های قهرآمیز اجرا كنند و حداكثر مجازات متخلفین اخراج از سازمان است . اعضای سازمان ، نمایندگان خود را برای كنگره به طور مستقیم برمی گزینند و تعداد نمایندگان هر منطقه با اتحادیه متناسب با شمار كسانی است كه حق عضویت (شیكل ) پرداخت می كنند(این كار بر اساس یك برنامه ی مشخص كه هرچند گاهی اصلاح می گردید، انجام می گرفت ولی پس از تاسیس اسراییل این برنامه به كلی تغییر یافت ). در زمان برگزاری ، فعالیت های كنگره توسط كمیته خاصی كه از سوی نمایندگان انتخاب می گردد، اداره می شود. كنگره از ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱ سالی یك بار، از ۱۹۰۳ تا ۱۹۱۳ و از ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۹ دو سال یك بار و از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۹۲ (یعنی پس از تاسیس اسراییل ) تقریبا هر چهار سال یك بار برگزار شد و تاكنون جمعا ۳۲ بار برگزار گردیده كه ۲۲ بار آن در شهرهای مختلف اروپا و ۱۰بار در بیت المقدس (از زمان تاسیس اسراییل ) بوده است .
ج ) شورای عمومی صهیونیستی
بالاترین ارگان تصمیم گیری سازمان جهانی صهیونیستی در فاصله ی برگزاری دو كنگره بوده و هر چه این فاصله بیشتر شود بر اهمیت این شورا افزوده می گردد. در زمان هرتزل این شورا كمیته ی كاری بزرگ (the greater actions committee ) نامیده می شد تا از كمیته ی كاری كوچك (the inner action committee) كه عملا كمیته ی اجرایی بود، متمایز باشد، كه البته در اوایل تشكیل سازمان صهیونیستی حد و مرز این هیئت ها از یكدیگر كاملا مشخص نبود. در فاصله ی انعقاد دو كنگره ، شورای عمومی صهیونیستی تقریبا از كلیه اختیارات كنگره برخوردار می باشد ولی در اندك مواردی كه در قانون اساسی سازمان مشخص شده است مانند انتخاب رییس سازمان ، اعضای شورای مورد بحث و كمیته ی اجرایی نمیتواند دخالت كند. به مرور زمان شورا اهمیت بیش تری یافته است زیرا در زمینه ی تصمیم گیری اختیارات وسیعی از جانب كنگره به شورا تفویض ‍ شده است ، به طوری كه تصویب قانون اساسی سازمان ابتدا درشورا صورت می گیرد و سپس در كنگره مطرح می گردد. اعضای شورا به پیشنهاد كمیته ی اجرایی ، دست كم سالی یك بار (پیش از پایان سال مالی سازمان در ۳۱ مارس ) به منظور تصویب بودجه ی سالیانه كه توسط كمیسیون دایمی بودجه و تامین اعتبار تنظیم می شود، گرد هم می آیند. در آستانه ی جنگ جهانی دوم ، كنگره شورایی ۳۱ نفره كه همگی ساكن فلسطین بودند، برگزید و تمامی اختیارات شورای عمومی را در دوران جنگ به آن تفویض ‍ نمود. شورای عمومی توسط كنگره انتخاب می شود و تركیب آن در واقع منعكس كننده ی تركیب كنگره است ، زیرا هر اتحادیه عضو شورا اجازه دارد به ازای هر پنج عضو خود در كنگره ، یك نفر برای عضویت در شورا معرفی كند. همچنین می تواند دو نفر عضو علی البدل معرفی نماید تا چنانچه عضو اصلی به هر دلیلی نتواند كارش را انجام دهد، یكی از این دو نفر جانشین وی شود. قانون اساسی سازمان ، اجازه ی عضویت مشاركتی یا مشورتی را بدون حق رای می دهد ولی این قبیل اعضا حق اظهار نظر دارند. شورا دارای یك هیئت رییسه (prssidium) بوده كه هر چهار تا شش هفته تشكیل جلسه می دهد.د) كمیته ی اجرایی صهیونیستی
كمیته ی اجرایی حكم دولت را داشت و پس از اعلام تاسیس اسراییل ، به عنوان نخستین كابینه اداره امور را بر عهده گرفت . در اوایل ((كمیته كاری كوچك )) نامیده می شد و در زمان هرتزل پنج عضو داشت اما پس از مرگ او شمار اعضایش به هفت تن رسید و سپس به تدریج در سال های ۱۹۲۱، ۱۹۵۱ و ۱۹۶۶ به ترتیب به ۱۵، ۱۹ و ۲۶ تن بالغ شد و در سال ۱۹۶۸ مقرر شد كه شمار اعضا از ۱۴ تن و تعدادی معاون تجاوز نكند. بیش تر اعضای كمیته ی اجرایی با موافقت شورای عمومی انتخاب می شدند ولی از زمان كنگره ی هشتم (۱۹۰۷) مقرر گردید كه انتخاب آنان در كنگره انجام پذیرد كه این خود سبب تقویت كمیته ی اجرایی شد. رییس سازمان (به ویژه در دوره ی تصدی هرتزل ) نقش تعیین كننده ای در انتخاب اعضای كمیته ی اجرایی دارد. كمیته ی اجرایی مسوول اجرای مصوبه های كنگره و شورای عمومی بوده و پاسخگوی این دو ارگان می باشد.
در كنگره ی دوازدهم (۱۹۲۱) مقرر شد علاوه بر شعبه ی لندن ، شعبه ای دیگر در بیت المقدس (كه به آژانس یهود معروف گشته ) توسط اعضای كمیته ی اجرایی ساكن در فلسطین دایر گردد. برخلاف شعبه ی لندن كه به تدریج از اهمیتش كاسته شد و نقش آن به روابط سیاسی بین المللی به ویژه با انگلیس منحصر گشت (چیزی است كه پس از تاسیس اسراییل در قانون اساسی سازمان نیز ثبت شده )، شعبه ی بیت المقدس روز به روز گسترش ‍ یافت و عملا تبدیل به مركز اصلی كمیته گردید. از سال ۱۹۴۸، شعبه ی بیت المقدس به طور رسمی مركز كمیته ی اجرایی اعلام و شعبه لندن ملغی شد و تنها یك نفر در این شعبه باقی ماند و بعدها با شعبه ای در نیویورك جایگزین شد كه تاكنون (۱۹۹۵) فعال می باشد. كمیته ی اجرایی وظایف خود را از طریق چندین دایره انجام می دهد و در راءس هر دایره یكی از اعضای كمیته قرار دارد. اهم این دوایر عبارتند از: مهاجرت و پذیرش ، مهاجرت جوانان ، جوانان و پیشگامان ، اسكان ، سازماندهی ، اطلاع رسانی ، روابط خارجی ، فرهنگ و آموزش ، آموزش تورات در بلاد غربت ، صندوق و امور اداری . در چند سال اخیر پیش از تاسیس اسراییل تعداد دوایر آژانس ‍ یهود در بیت المقدس به حداكثر خود رسید ولی بعدها بیش تر این دوایر در اختیار دولت اسراییل قرار گرفت و در همان سال های تصدی دیوید بن گوریون بود كه كمیته ی اجرایی به اوج قدرت رسید و بن گوریون توانست وایزمن رییس سازمان صهیونیستی را تحت الشعاع قرار دهد و پس از تشكیل اسراییل خود او نخست وزیر شد و منصب تشریفاتی ریاست دولت را به وایزمن واگذار نمود.
ه) رییس سازمان جهانی صهیونیستی
رییس این سازمان توسط كنگره انتخاب می شود و بالاترین مقام سازمان به شمار می رود و در غیاب او، معاونش وظایف وی را انجام می دهد. رییس ‍ سازمان معمولا اختیارات عضو كمیته ی اجرایی را دارا بوده و اغلب ریاست آن را نیز به عهده دارد. جایگاه و موقعیت رییس سازمان پیش از آن كه متكی به اختیارات قانونی او باشد، ناشی از شخصیت و كارایی وی است . تئودور هرتزل اولین رییس (۱۹۰۴ - ۱۸۹۷) و همه كاره ی سازمان بود و شهر وین را مركز فعالیت خود قرار داد. دومین رییس (۱۹۱۷-۱۹۰۵) دیوید ولفسون بود و او مركز سازمان را به كلن ، محل اقامتش ، منتقل نمود. پس از ولفسون نوبت به اتو واربورگ رسید (۱۹۲۰ - ۱۹۱۱) و او برلین را برای فعالیت خود برگزید. در سال ۱۹۲۰ و در جریان كنگره ی لندن ، حییم وایزمن به عنوان رییس سازمان انتخاب شد و دوره ی اول تصدی او تا سال ۱۹۳۵ ادامه یافت . از سال ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۵ ناحوم سوكولوف رییس سازمان بود و در سال ۱۹۳۵ یك بار دیگر وایزمن به ریاست سازمان انتخاب شد و در سال ۱۹۴۶ كناره گیری كرد. در این مدت مركز ثقل فعالیت صهیونیست ها به آژانس یهود در فلسطین انتقال یافت . از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۶ سازمان بدون رییس بود ولی از سال ۱۹۵۶ ناخوم گلدمن انتخاب شد و در حال حاضر رییس آژانس یهود وظایف رییس سازمان را انجام می دهد.
و) دستگاه قضایی
دستگاه قضایی از ((دادگاه كنگره )) و ((دادستان كل )) سازمان تشكیل می شود. دادگاه متشكل از حداكثر سی عضو از جمله رییس و پنج نفر معادن می باشد و صلاحیت تفسیر قانون اساسی و رسیدگی به قانونی بودن تصمیمات هیئت های مركزی صهیونیستی و حل و فصل اختلافات میان این هیئت ها یا افراد با یكدیگر (به جز اختلافات مالی ) را دارا می باشد. همچنین به امور مربوط به انتخابات كنگره و شورای عمومی و اعتراض ‍ علیه زمان برگزاری آن و دعاوی مربوط به نقض قانون اساسی سازمان رسیدگی می نماید.
دادستان كل سازمان (كه قبلا دادستان كنگره نامیده می شد) نماینده ی سازمان در دادگاه كنگره بوده و برای هیئت های مركزی صهیونیستی مشاوره ی قانونی می كند.
ز) ناظر كل
ناظر كل توسط كنگره انتخاب می شود و نظارت بر فعالیت های مالی و اقتصادی سازمان صهیونیستی و ارگان ها و كارمندانش را در كلیه سطوح بر عهده دارد.
ح ) دستگاه مالی
طبیعی بود كه سازمان صهیونیستی از همان ابتدا ایجاد مؤ سسه های مالی لارم را به منظور تامین هزینه ی فعالیت های سیاسی و اسكان یهود در فلسطین با اهتمام فراوان پی گیری نماید و در حقیقت زمانی كه در نخستین كنگره ، سازمان صهیونیستی پایه گذاری شد، در همان زمان رهبران آن تصمیم به ایجاد دستگاه مالی گرفتند. مؤ سسه های مالی سازمان به تدریج رشد و توسعه یافته و در روابط داخلی و خارجی خود بی نهایت پیچیده شده اند. دلایل این پیچیدگی متعدد بوده كه مهم ترین آنها عبارتند از:
الف ) رازداری ؛
ب )پوشش فعالیت های واقعی ؛
ج )فائق آمدن بر مشكلات ناشی از گسترش زیاد؛
د) تلاش برای دور زدن قوانین جاری كشورهای محل فعالیت .
این مؤ سسه ها نقش محوری در تحقق هدف غایی طرح صهیونیستی كه ایجاد دولت اسراییل می باشد، ایفا كرده و می كنند و همچنان به پشتیبانی اقتصادی از این دولت ادامه می دهند.
۱) صندوق یهودی اسكان
نخستین مؤ سسه ی مالی سازمان صهیونیستی است كه ایده ی ایجاد آن در كنگره ی اول (۱۸۹۷) مطرح و در كنگره ی دوم (۱۸۹۸) تصویب شد و در سال ۱۸۹۹ در لندن به ثبت رسید و در سال ۱۹۰۲ با سرمایه دو میلیون پوند انگلیس آغاز به كار كرد. این صندوق به طور عمده با هدف گسترش ‍ اسكان یهود در فلسطین و پیرامون آن ایجاد شد، اما هرتزل قصد داشت از آن به عنوان وسیله ای برای جلب موافقت دولت عثمانی با ایجاد وطن ملی یهود در فلسطین از طریق دادن وام كلانی به این دولت به منظور پرداخت بدهی هایش استفاده كند. در اوایل ، هرتزل امیدوار بود كه ثروتمندان یهودی سرمایه صندوق را تامین كنند ولی این گونه نشد، لذا ناگزیر صندوق را به صورت شركتی سهامی درآورد و اعلام كرد كه تمامی یهودیان در صورت تمایل می توانند سهام یك پوندی آن را خریداری نمایند.
دیوید ولفسون سرمایه دار صهیونیستی نخستین رییس صندوق بود. در سال ۱۹۰۲ ولفسون شعبه ای از صندوق به نام بانك انگلو - فلسطینی (با مسوولیت محدود) در لندن دایر كرد و بعدها شعبه هایی از این بانك در یافا (۱۹۰۳)، بیت المقدس (۱۹۰۴)، الخلیل ، حیفا، صفد، طبریا و حتی بیروت و شعبه ای دیگر به نام ((انگلو - لیفانتین بانكینگ كمپانی )) در قسطنطنیه گشایش یافت . هرچند با ورود تركیه به جنگ جهانی اول ، این بانك به عنوان این كه یك شركت انگلیسی است ، رسما تعطیل شد اما با پوشش ((جمعیت مشترك توزیع یهودیان آمریكا)) عملا به فعالیت خود ادامه داد. در دوران قیمومت ، بانك مزبور به بزرگ ترین بانك در فلسطین و مؤ سسه ی مالی اصلی تامین كننده ی هزینه ی اسكان یهود در این كشور تبدیل شد. در اوایل دهه ی سی ام نقشی اساسی در انتقال دارایی های یهودیان آلمان به فلسطین از طریق ((شركت هعفراه )) ایفا كرد. همچنین به صندوق تاسیس (كرن هایسود) كمك كرد تا بتواند از شركت بیمه لویدز انگلستان وام دریافت كند. این بانك اقدامات وسیعی به منظور حمایت از طرح های اسكان یهود در فلسطین مانند تاسیس بانك كارگران ، كمك مالی به شركت برق ، دادن وام به یهودیان مهاجر و غیره انجام داد و در سال ۱۹۵۱ به بانك مركزی اسراییل تبدیل شد. البته این بانك همچنان توسط صندوق اسكان یهود (نام جدید صندوق یهودی اسكان ) اداره و هیئت مدیره آن از سوی همین صندوق تعیین می شود.
۲) صندوق ملی یهود
صندوق ملی یهود به عنوان بازوی اجرایی سازمان صهیونیستی در زمینه ی خرید، احیا و یهودی كردن اراضی تاسیس شد و ایده ی آن ((هیرمان شابیرا)) در جریان كنگره ی اول مطرح نمود ولی در كنگره ی پنجم (۱۹۰۱) به تصویب رسید. سرمایه این صندوق از طریق كمك های اجباری و غیراجباری كه در ((صندوق آبی )) ریخته می شود، تامین می گردد (صندوق آبی معمولا در ورودی خانه ها و مؤ سسات یهودی كه تمایل به كمك دارند، قرار داده می شود) ولی از زمان ایجاد صندوق تاسیسی در سال ۱۹۲۰، حداقل ، صهیونیست ها این صندوق را - بر اساس اصل یهودی كردن زمین یعنی مالكیت ابدی آن برای ملت یهود و عدم جواز فروش یا رهن كردن - مجاز كرده اند. (این اراضی در قبال اجاره بهایی به مدت ۴۹ سال به یهودیان شهرك نشین اجاره داده می شود و مستاجر می تواند زمین را برای وارثانش بگذارد.) ابتدا، صندوق به عنوان یك شركت انگلیسی (غیر سهامی ) در سال ۱۹۰۷ به ثبت رسید اما پس از آن كه فعالیت عملی خود را بر اساس سیاست مصوب كنگره ی هشتم به مدیریت ماكس بودنهایمر (۱۹۴۰ - ۱۸۶۵) آغاز كرد به شهر كلن آلمان انتقال یافت .
هم زمان با اعلام تاسیس اسراییل در سال ۱۹۴۸ صندوق ، ۹۳۶هزار هكتار زمین ، معادل نیمی از زمین های یهود در آن زمان را در اختیار داشت . صندوق همچنان تحت سلطه ی سازمان جهانی صهیونیستی باقی ماند ولی بر اساس به اصطلاح منشوری كه در سال ۱۹۶۰ با دولت اسراییل منعقد شد، وظایف آن اصلاح گردید و به جای مالكیت اراضی ، مامور شد اراضی را احیاء و از طریق حراج به فروش برساند ؛ به ویژه كه دولت اسراییل اراضی متروكه ی عربی و قسمت وسیعی از اراضی عرب هایی را كه به اشغال او درآمده بود، مصادره نمود، صندوق بار سنگین اسكان یهود را در فلسطین به دوش كشید و در جریان جنگ جهانی اول به لاهه و در سال ۱۹۲۲ بر اساس مصوبه ی كنگره ی لندن (۱۹۲۰) به بیت المقدس نقل مكان كرد. از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۱ ((مناخیم اوسشكین )) مدیریت صندوق را بر عهده داشت و برای توسعه و اختصاص فعالیت های صندوق به اسكان یهود در فلسطین تلاش كرد. پس از مرگ اوسشكین ، ((ابراهام گرانت )) (۱۹۶۲ - ۱۸۹۰) مدیریت صندوق را از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۶۰ عهده دار گردید. هیئت مدیره ی صندوق ، تركیبی از كلیه بخش ها و گروه های صهیونیستی در داخل و خارج از فلسطین بوده و از زمان جنگ جهانی دوم سازمان های یهودی و صهیونیستی آمریكا بخش اعظم سرمایه آن را تامین كرده اند.
۳) صندوق تاسیسی
صندوق تاسیسی (keren hayesod) مهم ترین پشتوانه ی مالی آژانس یهود و سازمان جهانی صهیونیستی بود و ایجاد آن در كنگره ی لندن (۱۹۲۰) با هدف كمك به تاسیس به اصطلاح وطن ملی یهود (براساس بیانیه بالفور) به تصویب رسید. به هنگام بحث درباره ی ایجاد این صندوق اختلاف نظر شدیدی در خصوص ماهیت آن بین لویس براندایس رییس افتخاری كنگره و رهبر سازمان صهیونیستی آمریكا و حییم وایزمن رییس سازمان جهانی صهیونیستی بروز كرد، در حالی كه نظر براندایس این بود كه صندوق یك طرح سرمایه گذاری مبتنی بر سود اقتصادی و مشاركت فردی است ، وایزمن عقیده داشت صندوق یك طرح مركزی متعلق به بخش عمومی و تابع سازمان صهیونیستی (یا آژانس یهود) می باشد. سرانجام نظر وایزمن غالب شد و صندوق در سال ۱۹۲۱ در انگلستان به ثبت رسید. اهداف صندوق عبارت بودند از: ۱)انجام كلیه فعالیت های لازم برای تحقق مفاد بیانیه بالفور مبنی بر ایجاد ((وطن ملی یهود)) در فلسطین ؛ ۲)متمركز كردن كمك ها، وام ها و اموال متروكه و مصرف كردن سرمایه ها در طرح های سازنده در فلسطین . در سال ۱۹۲۷ صندوق به بیت المقدس منتقل شد و با ایجاد آژانس فراگیر یهود در سال ۱۹۲۹ مسایل مالی آن را بر عهده گرفت و این وضعیت به مدت ده سال ادامه پیدا كرد تا این كه در سال ۱۹۳۹ با تاسیس ((ندای متحد یهود)) در آمریكا، صندوق (به دلیل مسایل مربوط به قوانین معافیت های مالیاتی در این كشور) جمع آوری كمك ها را عهده دار شد ولی در اسراییل و دیگر كشورها به همان ترتیب سابق به كار خود ادامه داد.
در دوره ی قیمومت ، صندوق تاسیسی نقش برجسته ای در پشتیبانی از روند اسكان یهود در فلسطین ایفا كرد و در زمینه ی مهاجرت ، جذب و اسكان مهاجران جدید، فرهنگ ، شهرك سازی ، اشتغال ، كشاورزی ، صنعت ، آموزش ، بهداشت ، مهاجرت جوانان و غیره به طور وسیعی فعالیت كرد. همچنین در مهاجرت یهود آلمان (در دوران حكومت نازی ها) و بعدها، یهود كشورهای عربی و خاورمیانه ، روسیه و اتیوپی مشاركت نمود. صندوق هزینه های جنگ سال ۱۹۴۸ را تامین ، سلاح را خریداری و بر قاچاق آن به فلسطین نظارت كرد. پس از تاسیس اسراییل و مشخصا در سال ۱۹۵۶ صندوق به یك شركت اسراییلی تبدیل شد و پول های هنگفتی به منظور كمك به اسراییل و جذب مهاجران جدید سازندگی و غیره جمع آوری كرد.صندوق بر اساس منطقه سازمان یافته و در هر كشور یك كمیته ی محلی مستقل به منظور اداره ی شعبه ی صندوق با كمك نمایندگانی از اسراییل وجود دارد. دفتر اصلی صندوق مستقر در بیت المقدس خط مشی كمیته های محلی را تعیین می كند و خدمات فنی لازم ، وسایل تبلیغاتی ، سخنگو و غیره را در اختیار آنها قرار می دهد. هیئت امنای صندوق از هجده نفر تشكیل می شود كه نیمی از آنان توسط سازمان جهانی صهیونیستی منصوب می شوند و نیمه ی دیگر را رهبران شاخص جمع آوری كمك ها تشكیل می دهند. به علاوه ی اسراییل و آمریكا، صندوق در ۴۷ كشور دیگر فعالیت می كند. در آمریكا سازمان های مختلفی برای جمع آوری كمك به اسراییل به وجود آمدند. این سازمان ها مدتی با یكدیگر به رقابت پرداختند اما با تصویب قوانین معافیت های مالیاتی در آمریكا در سال ۱۹۶۰، با یكدیگر متحد شدند و ابتدا ((ندای متحد فلسطین )) و سپس ((ندای متحد اسراییل )) را تشكیل دادند و این سازمان با ((ندای متحد یهودی )) كه توسط ((جمعیت مشترك توزیع یهودیان آمریكا)) تاسیس ‍ گردیده است ، تشریك مساعی می كند.
ط) اتحادیه های مجزا
پیش از پیدایش احزاب سیاسی در درون سازمان صهیونیستی ، این سازمان مجموعه ای از اتحادیه های محلی با مبنایی كاملا منطقه ای بود و این اتحادیه ها با ایجاد كمیته هایی ، فعالیت های صهیونیستی را در كشور ذی ربط سازماندهی و اجرا می نمودند. اما در همان سال های اولیه عمر سازمان و در درون آن ، اتحادیه هایی با تفكراتی خاص و ماهیتی حزبی ظهور كردند و در كنار اتحادیه های منطقه ای قرار گرفتند. اتحادیه های منطقه ای مرام و مسلك معینی نداشتند و از این رو اعضای آن ها به ((صهیونیست های عمومی )) معروف گشتند تا از اتحادیه های حزبی كه نام و نشان های گوناگونی به خود گرفتند متمایز باشند. در سال ۱۹۲۱ به اصطلاح قانون اساسی سازمان ، این گونه اتحادیه ها را به رسمیت شناخت ، با این شرط كه به لحاظ حجم و اندازه در محدوده ی تعیین شده باقی بمانند و از حیث مشی سیاسی موضعی مخالف با مواضع جنبش صهیونیستی اتخاذ نكنند. با گذشت زمان ، وابستگی حزبی بر تابعیت منطقه ای چیره شد و میان اتحادیه های مجزا و احزاب ، تفاوتی نماند و حتی صهیونیست های عمومی اتحادیه ای ((حزبی )) تشكیل دادند و به دو جناح ، ((اتحادیه جهانی )) و ((كنفدراسیون جهانی )) تقسیم شدند. در قانون اساسی سال ۱۹۶۰، از اتحادیه های مجزا به ((اتحادیه های صهیونیستی جهانی )) نام برده شد و از سال ۱۹۷۳ اتحادیه های جهانی زیر به عضویت سازمان صهیونیستی درآمدند: اتحادیه صهیونیست های عمومی ؛ حیروت هتسوها؛ جنبش ‍ صهیونیستی كار؛ كنفدراسیون صهیونیست های متحد؛ مزراحی و كارگر مزراحی ؛ مبام ؛ ارتسینو (سرزمین ) ویتسو (سازمان جهانی صهیونیستی زنان ) و هداسا (سازمان زنان صهیونیستی در ایالات متحده آمریكا)؛ جنبش های مهاجرت ؛ جوانان ؛ اتحادیه جهانی دانش آموزان یهودی (wujs) و چند سازمان دیگر با عضویت مشاركتی .
۱) اتحادیه صهیونیست های عمومی
در نخستین دهه ی فعالیت صهیونیزم سیاسی (۱۹۰۷ - ۱۸۹۷) صهیونیزم و صهیونیزم عمومی دو تعبیر از یك حقیقت تلقی می شدند. و به رغم وجود دیدگاه های متفاوت در درون سازمان صهیونیستی ، احزاب سیاسی كه نمایانگر این دیدگاه باشند، وجود نداشتند. سال ۱۹۰۷ نقطه عطفی در این زمینه به شمار می رود، چه در این سال دو حزب سیاسی ، یكی مذهبی به نام هامزراحی و دیگری كارگری به اسم بوعالی تسیون (كارگران صهیون )، پایه گذاری شدند. اما اكثریت قاطع اعضای سازمان از پیوستن به این دو حزب خودداری كردند و از این رو همچنان ((صهیونیست های عمومی )) نامیده می شدند تا از صهیونیست های حزبی متمایز باشند و تا سال ۱۹۲۹ جنبش صهیونیستی را كاملا در اختیار داشتند. در حقیقت صهیونیزم عمومی مطابق با صهیونیزم ((منطقه ای )) بود و پیروان آن دارای دیدگاه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی مختلفی بودند و برنامه ی سیاسی پازل و مقررات كنگره های صهیونیستی را دو عامل وحدت نظر و تشكل خود به حساب می آوردند. بر این اساس خود را ((حزب سازمان صهیونیستی )) و پیروان واقعی هرتزل می دانستند. گسترش صهیونیزم كارگری و تزلزل موقعیت صهیونیزم عمومی ، سبب شد كه صهیونیزم های عمومی در آستانه ی برگزاری كنگره ی هفدهم (۱۹۳۱) اقدام به تشكیل ((اتحادیه جهانی صهیونیست های عمومی )) كنند. در سال ۱۹۳۵ این اتحادیه به دو جناح ، (الف ) و (ب )، تقسیم شد. جناح (الف ) كه در اروپای غربی متمركز بود، از سیاست وایزمن در قبال انگلیس حمایت می كرد و موافق سیاست های اقتصادی و اجتماعی جریان كارگری در فلسطین بود، و جناح (ب )باسیاست وایزمن و اقدامات جریان كارگری به ویژه هستدروت مخالف بود. در آن زمان حركت قهقرایی صهیونیزم عمومی و حركت رو به جلو صهیونیزم كارگری ادامه یافت و پس از تشكیل اسراییل این وضعیت تشدید شد، به طوری كه اسراییل این وضعیت تشدید شد، به طوری كه صهیونیزم عمومی در اسراییل تقریبا متلاشی شد، ولی در خارج و به ویژه در ایالات متحده همچنان با قدرت به فعالیت خود ادامه داده است .
۲) حیروت هتسوهار (تجدیدنظرطلبان )
یك حزب سیاسی صهیونیستی تندرو است كه توسط ولادیمیر ژاپوتینسكی در سال ۱۹۲۵ درون سازمان صهیونیستی تاسیس شد. این حزب به سیاست انعطاف پذیر كمیته ی اجرایی به رهبری وایزمن نسبت به قیمومت انگلیس بر فلسطین معترض و خواهان گسترش اسكان یهود در دو طرف رود اردن و تبدیل این منطقه با حداكثر سرعت به یك دولت یهودی با جمعیتی اغلب یهودی (صرف نظر از تبعات سیاسی ، اقتصادی و جمعیت شناختی ) بود. در سال ۱۹۲۸ تجدیدنظرطلبان فعالانه در بنیان گذاری ((جمعیت دومینیون هفتم )) با مشاركت عده ای از سیاستمداران انگلیسی و صهیونیستی سهیم بودند. این جمعیت خواستار اجرای طرح ویدجوود بود كه در این طرح ایجاد یك دومینیون یهودی در فلسطین در چارچوب كومنولث بریتانیا پیش بینی شده بود. ژاپوتینسكی خواهان بهره گیری از تمامی راه ها از جمله تروریسم به منظور وادار كردن انگلستان به تسریع در اجرای بیانیه بالفور بود و نیز عقیده داشت كه اسكان مهاجران یهودی در شهرك های كشاورزی (چیزی كه جریان كارگری مدافع آن بود) روند مطلوبی ندارد و باید به جای آن بر توسعه ی صنعت ، زمینه سازی برای مهاجرت افزون تر یهودیان از طبقات متوسط، حمایت از اقدامات فردی در مورد مهاجرت و تشویق سرمایه گذاری های خصوصی تاكید نمود. وی همچنین بر تشكیل مجدد ((لژیون یهودی )) و ایجاد واحدهای یهودی در داخل نیروهای امنیتی فلسطین تاكید كرد و به آموزش نظامی جوانان یهودی به عنوان یك ركن اساسی تربیت آنان می نگریست . خواسته های تجدیدنظرطلبان با مخالفتی شدید به ویژه از سوی جریان كارگری رو به روگردید و با به قتل رسیدن حییم آرلوسوروف یكی از رهبران برجسته ی كارگران در سال ۱۹۳۳ و متهم شدن تجدیدنظرطلبان به قتل او، درگیری بین دو جناح بالا گرفت .
ژاپوتینسكی خود را وارث قانونی هرتزل می دانست لذا با سیاست های وایزمن مبنی بر فراگیر كردن آژانس یهود مخالفت كرد زیرا به عقیده ی او سبب متزلزل شدن پایه های صهیونیزم و ضربه زدن به اصل دموكراسی در سازمان صهیونیستی و سلب آزادی عمل آن در عرصه سیاسی می شد. با تصویب طرح فراگیر كردن آژانس یهود در سال ۱۹۲۹، ژاپوتینسكی خواستار آن شد كه به تجدیدنظرطلبان اجازه داده شود، مستقل از سازمان عمل نمایند. ولی زمانی كه در كنگره ی هیجدهم (۱۹۳۳) برنامه های سازمان دراولویت دانسته شد و اعضا موظف گردیدند این برنامه ها را بر هر برنامه ی دیگری مقدم بدانند، ژاپوتینسكی از هوادارانش خواست تا سازمان را ترك كنند و همین امر باعث بروز اختلاف در میان این هواداران شد و شماری از آنان به رهبری ((میئر گروسمان )) به جانبداری از ژاپوتینسكی پایان و حزب ((دولت یهودی )) را تشكیل دادند. در سال ۱۹۳۵ تجدیدنظرطلبان از سازمان جدا شدند و (سازمان جدید صهیونیستی ) را پایه گذاری كردند. جدا شدن تجدیدنظرطلبان به دنبال توافق سال ۱۹۳۴ دیوید بن گوریون با ژاپوتینسكی برای همكاری مشترك در فلسطین كه با مخالفت اكثریت قاطع كارگران یهودی در فلسطین رو به رو شد، صورت گرفت . پس از كنگره ی بالتیمور (نیویورك ۱۹۴۲)، اختلافات دو جناح از بین رفت و تجدیدنظرطلبان در جریان كنگره ی بیست و دوم (۱۹۴۶) به سازمان بازگشتند و با كارگران به رهبری بن گوریون علیه سیاست های وایزمن ائتلاف كردند. وایزمن از ریاست سازمان كناره گیری كرد و بدین ترتیب راه برای بن گوریون باز شد تا فعالیت های صهیونیستی را در مرحله ی پس از تاسیس اسراییل رهبری نماید. در این مرحله بین هاگانا به رهبری بن گوریون و سازمان های تروریستی وابسته به تجدیدنظرطلبان هماهنگی بیشتری به عمل آمد.
تجدیدنظرطلبان در سال ۱۹۳۱ سازمان ملی نظامی ((ایتسل )) معروف به ((ارگون )) را تشكیل دادند و در سال ۱۹۳۷ ابراهام تهومی رییس این سازمان با هاگانا در مورد ادغام نیروهای دو سازمان به توافق رسید كه این توافق به انشعاب در درون ایتسل منجر گردید. تا سال ۱۹۳۹ عمده عملیات تروریستی ایتسل متوجه اعراب بود اما با انتشار كتاب سفید در سال مذكور، اداره قیمومت هدف قرار گرفت . در جنگ جهانی دوم ، سازمان مورد بحث ، با انگلیس همكاری كرد و رهبر آن ((دیوید رازیئیل )) در سال ۱۹۴۱ در عراق به قتل رسید. نامبرده از سوی سرویس اطلاعات انگلیس ماموریت داشت تا ((حاج امین حسینی )) را كه در عراق اقامت داشت ترور كند. پس از رازیئیل به ترتیب یعقوب مریدور و مناخیم بگین (۱۹۴۳ تا ۱۹۴۸) ایتسل را رهبری كردند. در سال ۱۹۴۴ ایتسل فعالیت بر ضد انگلیسی ها را از سرگرفت و در سال ۱۹۴۶ ((هتل ملك داود)) را در بیت المقدس ‍ منفجر كرد. كشتار ((دیریاسین )) (۱۹۴۸) و بسیاری از عملیات تروریستی توسط این سازمان انجام گرفت .
در سال ۱۹۴۰ و در پی اختلاف با دیوید رازیئیل در مورد وضع سازمان در قبال انگلیس در جنگ جهانی دوم ، یك باند تروریستی تندرو به رهبری ((ابراهام شتیرن )) از رازیئیل جدا شد و خود را ((رزمندگان راه آزادی اسراییل )) نامید. این باند به ((لیحی )) و نیز ((باند شتیرن )) معروف گشت . شتیرن تلاش كرد تا هم پیمان متحدین باشد و به همین دلیل سعی كرد ابتدا با ایتالیا و سپس با آلمان به توافق برسد ولی شكست خورد و در نتیجه رو به تروریسم فاشیستی كرد. در سال ۱۹۴۳ و هم زمان با از سرگیری فعالیت ایتسل ، اسحاق شامیر دست به تجدید سازمان لیحی و عملیات تروریستی آن زد و در سال ۱۹۴۴ اقدام به ترور ((لرد موین )) نماینده انگلستان در قاهره كرد. به دنبال سخن رانی ((آندره گرمیكو)) وزیرامورخارجه اتحاد شوروی (سابق ) در سازمان ملل در سال ۱۹۴۷ كه در آن تقسیم فلسطین و ایجاد دولت یهودی را تلویحا مورد تایید قرار داد، لیحی سعی كرد با مسكو ارتباط برقرار كند تا به طور مشترك برضد ((استعمارگران غربی )) وارد عمل شوند. در سال ۱۹۴۸ لیحی برنامه سیاسی خود را كه آمیزه ای از افكار راست و چپ بود، منتشر كرد و پس از تاسیس اسراییل خواستار شناسایی به عنوان یك حزب رسمی شد، هر چند با ایجاد دولت یهودی تنها بر بخشی از به اصطلاح سرزمین اسراییل مخالفت می كرد. رهبران لیحی مسوول ترور ((كونت فولك برنادوت )) میانجی بین الملل در سال ۱۹۴۸ در بیت المقدس می باشند. بعدها لیحی منحل شد و بعضی رهبران آن مانند اسحاق شامیر به حزب حیروت پیوستند. شامیر پس از كناره گیری مناخیم بگین از فعالیت سیاسی ، به ریاست حزب مذكور و به تبع آن نخست وزیری اسراییل رسید.
۳) جنبش صهیونیستی كار
برخلاف حزب سوسیالیستی كارگران یهودی روسیه پوند، كه معتقد بود حل ((مشكلات یهود)) به موقعیت سوسیالیسم در سطح جهانی بستگی دارد، چندین تشكل كارگران یهودی پدید آمدند كه راه حل را در صهیونیزم جستجو می كردند و این تشكل ها در سال ۱۹۰۰ در شهر مینسك روسیه گرد هم آمدند و جنبش ((بوعالی تسیون )) (كارگران صهیون ) را تاسیس ‍ كردند. طی چند سال بعد گروه های دیگری در گالیسیا، اتریش ، آلمان و بریتانیا و حتی ایالات متحده شكل گرفتند. در اوایل ، بین این گروه ها ارتباطی وجود نداشت و برنامه هایشان مبهم بود. همچنین در خصوص ‍ سرزمینی كه ((وطن ملی یهود)) در آن ایجاد خواهد شد (یعنی در فلسطین باشد یا جای دیگر) بایكدیگر اختلاف نظر داشتند. اما ((پیر بوروخوف )) (۱۹۱۷ - ۱۸۸۱) فلسطین را انتخاب كرد و در نتیجه به اختلاف فوق پایان داده شد و چندین گروه و تشكل كارگری با او هم عقیده شدند. در كنگره ی لاهه (۱۹۰۷) ((اتحادیه جهانی كارگران صهیون )) بر پایه مخالفت با منطقه ای ها و طرح اوگاندا تشكیل شد و در سال های بعد تشكل های ((كارگر جوان ))، ((جوانان صهیون )) و ((نگاهبان جوان )) و سپس ((متحد كارگری )) كه انشعاب راستگرایان را در سال ۱۹۲۰ رهبری كرد، به عضویت آن در آمدند. علاوه بر بوروخوف ، ((نحمان سیركین )) (۱۹۲۴ - ۱۸۶۸) و ((اهرون دیوید گوردون )) (۱۹۲۲ - ۱۸۵۶) از نظریه پردازان برجسته ی این اتحادیه بودند. در سال ۱۹۳۰، دو گروه متحد كارگری و كارگر جوان در یكدیگر ادغام شده ، حزب كارگران سرزمین اسراییل را به وجود آوردند كه در كنار دیگر احزاب و تشكل های سیاسی قدرتمند، پیش و پس از تاسیس اسراییل نقش عمده ای در انتقال یهود ایفا كرد.در درون سازمان صهیونیستی ، اتحادیه مجزای بوعالی تسیون در سال ۱۹۰۷ تشكیل یافت . در كنگره ی دوازدهم (۱۹۲۱)، ۸ نمایندگان از این اتحادیه بودند و در كنگره ی پانزدهم (۱۹۲۷) این نسبت به ۲۲ رسید. پس از تشكیل حزب مبای (با مشاركت بوعالی تسیون ) درصد نمایندگان وابسته به این حزب باز هم افزایش یافت و در كنگره ی هفدهم (۱۹۳۱) به ۲۹ و در كنگره های هیجدهم (۱۹۳۳) و نوزدهم (۱۹۳۵) به ۴۴ بالغ شد. با كنار كشیدن تجدیدنظرطلبان از سازمان ، مبای به اتفاق دیگر احزاب كارگری ، سازمان را به طور كامل قبضه كرد و این همان چیزی بود كه این حزب از بدو تشكیل به دنبالش بود. مبای در راه دست یابی به این هدف ، با تجدیدنظرطلبان رو در رو گردید و در كنگره ی هفدهم (۱۹۳۱) به نخستین پیروزی دست یافت و توانست دو تن از اعضایش یعنی حییم آرلوسوروف (كه ریاست دایره سیاسی آژانس یهود را در فلسطین عهده دار شد) ((وبیرل لوتر)) (۱۹۷۲ - ۱۸۸۷) را به كمیته ی اجرایی سازمان وارد كند. در كنگره ی هجدهم (۱۹۳۳) مبای پیروزی دیگری به دست آورد و چهار تن از اعضایش یعنی دیوید بن گوریون ، بیرل لوتر، الیعیزر كابلان (۱۹۵۲ - ۱۸۹۱) و موشه شرتوك (معروف به شاریت ) به عضویت كمیته ی اجرایی درآمدند و در كنگره ی نوزدهم (۱۹۳۵) حزب به رهبری دیوید بن گوریون موفق شد سازمان و نهادهای آژانس یهود در فلسطین را كاملا در اختیار بگیرد.
نظر به موقعیت برتر مبای در مؤ سسه های دست اندر كار انتقال یهود در فلسطین ، این حزب توانست هستدروت و تشكیلات شبه نظامی ((هاگاناراته )) را كه در درون هستدروت شكل گرفته بود پرچمدار فعالیت های سیاسی و نظامی صهیونیستی در داخل و خارج از فلسطین شد. به دنبال صدور كتاب سفید در سال ۱۹۳۹، در حزب مبای دو گرایش ‍ پدید آمد. گرایش نخست به رهبری بن گوریون ، كتسنلسون و الیاهو گولومب (۱۹۵۴ - ۱۸۹۳) فرمانده عملیاتی هاگانا كه خواستار مخالفت سیاسی و نظامی فعال با كتاب یاد شده بود و گرایش دوم به رهبری یوسف شبرنتساك ، الیعیزر كابلان و پنحاس لافون (۱۹۷۶ - ۱۹۰۴) كه از انعطاف بیش تری برخوردار بود. گرایش نخست چیره شد و مبای سردمدار مقاومت صهیونیستی علیه اداره قیمومت انگلیس در جریان جنگ جهانی دوم گردید. همچنین صهیونیست ها را در نخستین جنگ فلسطین كه به پایه گذاری دولت اسراییل انجامید و نیز سال های پس از آن رهبری نمود.
۴) كنفدراسیون صهیونیست های متحد
این گروه از صهیونیست ها خود را كانون اصلی جنبش صهیونیستی ، و اركان واقعی تفكر هرتزل و خط مشی وایزمن دانسته و معتقدند مركزیت دولت یهودی در متن اندیشه ی سیاسی آنان می باشد و این چیزی است كه در برنامه های كنگره ی بیست و دوم (۱۹۴۶) درج شده بود. در این سال ، كنگره ی تاسیسی كنفدراسیون تشكیل شد و ایجاد ((صندوق طرح های عمرانی )) با هدف تامین مالی فعالیت های صهیونیست های عمومی در اسراییل و كمك به این دولت در امر پذیرش مهاجران جدید به تصویب رسید. ولی در سال ۱۹۵۶ در مورد دخالت یا عدم دخالت در امور سیاسی اسراییل میان اعضای كنفدراسیون اختلاف نظر پدید آمد و در كنگره ی لندن (۱۹۵۸) با حضور نمایندگان سازمان آمریكایی ((هداسا)) و اعضای كنفدراسیون از انگلیس ، و اروپا و آمریكای لاتین این اختلاف نظر به جدایی و انشعاب منجر شد. در این كنگره و برخلاف نظر ناخوم گلدمن كه بعدها به ریاست سازمان جهانی صهیونیستی رسید، تصمیم به عدم دخالت در سیاست اسراییل گرفته شد. برای ریاست كنفدراسیون دو نفر به نام های ((اسراییل گلدشتاین )) (۱۹۸۶ - ۱۸۹۶) و ((روز هالبرن )) (۱۹۷۸ - ۱۸۹۷) برگزیده شدند. این كنفدراسیون خواستار لغو سیستم حزبی در سازمان بوده و اقلیت های یهودی ساكن در دنیای به اصطلاح آزاد به ویژه ایالات متحده را در شمار یهود ((دیاسپورا)) كه خطر و ظلم و تبعیض آنها را تهدید می كند، نمی داند و در نتیجه ضرورتی برای مهاجرت آنان به اسراییل نمی بیند. در كنگره ی سی و دوم (۱۹۹۲) هیئت هشتاد نفره ((كنفدراسیون جهانی صهیونیست های متحد)) (نامی كه كنفدراسیون از سال ۱۹۷۲ برای خود انتخاب كرده است ) بزرگ ترین هیئت یك اتحادیه صهیونیستی از خارج اسراییل بود.
۵) مزارحی و كارگر مزارحی
یك جنبش مذهبی صهیونیستی بود كه برنامه ی پازل را پذیرفت و خواهان تشكیل دولت یهودی بر اساس تورات بود. نمایندگان این جنبش در سازمان صهیونیستی تجسم اندیشه های دو خاخام یهودی به نام های ((یهودا قلعی )) (۱۸۷۸ - ۱۷۹۸) و ((تسفی هیرش كالیشر)) (۱۸۷۴ - ۱۷۹۵) بودند. این دو خاخام ایده ی صهیونیزم را پیش از هرتزل اما با شكل و شمایلی دینی مطرح كردند. شعار این جنبش ((سرزمین اسراییل برای ملت اسراییل بر اساس تورات اسراییل )) بود. هنگامی كه در كنگره ی دوم (۱۸۹۸) موضوع ارتباطیهودیت با صهیونیزم مطرح شد، نمایندگان مذهب گرا از این كه سران صهیونیزم عنوان كردند كه مذهب یك مساله شخصی بوده و برنامه ی صهیونیستی باید به مسایل سیاسی و اقتصادی محدود باشد، ناراضی بودند. همچنین با مطرح كردن ((قومیت یهودی )) به عنوان مبنای فرهنگ صهیونیستی در كنگره ی پنجم (۱۹۰۱) همان نمایندگان ازاین كه اندیشه های لاییك قومیت گرا، دیانت یهودی را نابود خواهد كرد، احساس نگرانی كردند. از این رو مذهب گرایان به رهبری خاخام ((اسحاق یعقوب راینس )) در سال ۱۹۰۲ نخستین اتحادیه مجزا به نام هامزراحی روحانی (یعنی مركز معنوی ) به عنوان حزبی مذهبی در چارچوب سازمان صهیونیستی تاسیس كردند. این حزب در طی كم تر از یك سال در بسیاری از كشورها شعبه ای دایر و ماه نامه (هامزراحی ) را منتشر كرد.
مزراحی تصمیم گرفت در سازمان باقی بماند، برنامه سیاسی پازل را بپذیرد و در راه گسترش فرهنگ قومیت یهودی بر مبنای دینی بكوشد. با تصویب برنامه فرهنگی ناحوم سوكولوف در كنگره ی دهم (۱۹۱۱)، نمایندگان مزراحی كنگره را ترك كردند و همین امر سبب بروز انشعاب در این حزب گردید، كه عده ای از سازمان خارج شدند و شماری دیگر به رهبری خاخام ((مئیربار ایلان )) (۱۹۴۹ - ۱۸۸۰) در سازمان باقی ماندند. بار ایلان شعبه ی اتحادیه را در ایالات متحده دایر كرد كه به مرور به مركز ثقل فعالیت اتحادیه در خارج از فلسطین تبدیل شد و در داخل فلسطین در تمامی مؤ سسه های دست اندركار اسكان مهاجران یهودی و آژانس یهود حضور یافت . كارگر مزراحی (در سال ۱۹۲۱) و جنبش جوانان ((فرزندان تحلیفا)) (در سال ۱۹۲۲) در درون اتحادیه شكل گرفتند. پس از تاسیس ‍ اسراییل ، مزراحی در كابینه شركت كرد و در انتخابات كنیست اول و با شكل دادن جبهه ی متدینین توانست از ۱۲۰ كرسی كنیست ، ۱۶ كرسی را از آن خود كند. در سال ۱۹۵۶ حزب دینی قومی معروف به مفدال (با اتحادیه مزراحی و هابوعیل همزراحی ) پدید آمد و این حزب در اغلب كابینه های ائتلافی حزب كارگر شركت جست و در سال ۱۹۶۷ حزب سیاست ((سرزمین كامل اسراییل )) را در پیش گرفت و در سال ۱۹۷۷ در دولت ائتلافی لیكود شركت نمود.
۶) ارتسینو (سرزمین ما)
تشكل صهیونیست های اصلاح طلب و لیبرال در ایالات متحده ، استرالیا، آفریقای جنوبی ، كانادا، هلند و انگلیس است و نشر اندیشه ها، تبلیغات به نفع اسراییل و جمع آوری كمك برای آن ، سه محور اصلی فعالیت این تشكل می باشد.
۷) اتحادیه زنان صهیونیستی (ویتسو)
یك تشكل غیرسیاسی كه در سال ۱۹۲۰ در لندن با هدف رسیدگی به امورزنان در سازمان صهیونیستی به ویژه در میان مهاجران یهودی در فلسطین تاسیس گردید. این تشكل كه در كشورهای بسیاری به خصوص ‍ اروپا شعبه دارد، به آموزش حرفه ای زنان و بالا بردن سطح فرهنگ اجتماعی آنان و تربیت و رسیدگی به كودكان و نوجوانان اهتمام می ورزد. در ایالات متحده سازمان ((هداسا)) مستقر است كه وظایف ((ویتسو)) را انجام می دهد و در اثنای جنگ دوم جهانی این دو سازمان سرگرم امدادرسانی و انتقال نوجوانان یهودی به فلسطین بودند. به دنبال تاسیس اسراییل ، در سال ۱۹۴۹ مركز ویتسو از لندن به تل آویو نقل مكان نمود و هم اكنون حدود پنجاه شعبه در خارج دارد.
هداسا بزرگ ترین اتحادیه صهیونیستی در سراسر جهان در سال ۱۹۱۳ توسط ((هنریتا سولد)) تاسیس شده و به امور بهداشتی و فرهنگی مهاجران یهودی در فلسطین رسیدگی می كند. بسیاری از موسسه ها ودر راس آن مركز پزشكی هداسا وابسته به دانشگاه عبری در بیت المقدس به وسیله ی همین اتحادیه به وجود آمده است .
ی ) سازمان جهانی صهیونیستی و آژانس یهود
به لحاظ ماهوی ، آژانس یهود همان سازمان جهانی صهیونیستی یا بخشی از مؤ سسه ها و هیئت های سازمان است كه با خارج (ابتدا با اداره قیمومت ، دولت بریتانیا در لندن ، جامعه بین الملل در ژنو و بعدها با دولت اسراییل ) ارتباط دارند. صرف نظر از تفاوت های شكلی و اسمی ، سازمان و آژانس ‍ عملا یكی بوده و در سطوح بالا نمایندگی های واحدی در داخل و خارج (فلسطین و سپس اسراییل ) داشته اند. هنگامی كه آژانس نخست در فلسطین تاسیس شد، كاملا زیر سلطه سازمان بود اما با توسعه آژانس (و مشخصا شاخه ی آن در فلسطین ) و گسترش فعالیت هایش ، این بار این آژانس بود كه سازمان را قبضه كرد. به دنبال تشكیل اسراییل در سال ۱۹۴۸ شاخه ی آژانس در فلسطین (اعم از دوایر و مسوولان ) تبدیل به اولین كابینه ی این دولت شد و مابقی آژانس به صورت یك سازمان جهانی صهیونیستی در خدمت اهداف اسراییل درآمد. بنابراین به همان ترتیبی كه دولت بریتانیا آژانس (و سازمان ) را در سند قیمومت به رسمیت شناخت ، دولت اسراییل نیز سازمان (و آژانس ) را به رسمیت شناخت اما به شكل بسیار محدود. در حالی كه عبارت ((سازمان صهیونیستی )) مضمونی ایدئولوژیك در برداشته و به معنی تجمعی از انسان ها با افكار معینی است ، اصطلاح ((آژانس یهود)) حاوی مفهومی عملی بوده و به ادارات ، مؤ سسات ، دفاتر و غیره اشاره می كند.
اصطلاح آژانس یهود (jewish agency) به هنگام تدوین سند قیمومت انگلیس بر فلسطین وضع شد. در ماده چهار این سند كه در آن سازمان صهیونیستی به رسمیت شناخته شد، چنین آمده بود:
سازمان صهیونیستی ، آژانس یهودی مناسبی است برای ارایه مشورت به اداره قیمومت و همكاری با آن در امور اقتصادی و اجتماعی و دیگر اموری كه ممكن است در ایجاد وطن ملی یهود و تامین منافع ساكنان یهودی فلسطین موثر باشد و نیز جهت كمك و مشاركت در ارتقای كشور، به شرط این كه همواره زیر نظراداره قیمومت باشد....
این سازمان تازمانی آژانس مناسبی تلقی می گردد كه دولت قیم ، تركیب و قوانین آن را شایسته و درخور هدف مورد نظر تشخیص دهد. سازمان مزبور موظف است پس از مشورت با حكومت و پادشاه انگلستان تمامی تدابیر لازم را برای برخورداری از معونت و مساعدت تمامی یهودیانی كه مایل به كمك به ایجاد وطن ملی یهود هستند، به عمل آورد. از این رو این سازمان در بیت المقدس و لندن ، نقش آژانس را به ترتیب در قبال اداره قیمومت ، حكومت انگلیس و ارگان های بین المللی ایفا می كرد. همچنین كمیته ی اجرایی در فلسطین به واسطه ی به رسمیت شناخته شدن ، هم از طرف اداره قیمومت و هم از جانب تشكیلات خودگردان یهودی در فلسطین ، به صورت نماینده ی سیاسی مهاجران یهودی درآمد. در سایه و حمایت اداره قیمومت ، آژانس یهود (شاخه فلسطین ) به صورت دولت یهودی های مهاجر در درون اداره قیمومت درآمد و از یك دستگاه اداری كامل ، هیئت ها، نمایندگی ، نیروهای نظامی ، ادارات دارایی ، شهرك سازی و سیاسی ، اتحادیه كارگری ، دستگاه های آموزشی و بهداشتی و غیره برخوردار بود.
در حالی كه هیئت های آژانس یهود (شاخه فلسطین ) در جریان كنگره ی صهیونیست ها - كه سهمیه نمایندگی مهاجران یهودی ساكن فلسطین در آن دو برابر صهیونیست های مقیم خارج بود - برگزیده می شدند، دیگر هیئت های نمایندگی مستقیما توسط مهاجران انتخاب می گردیدند و این هیئت ها حلقه ی اتصال آژانس با آنان را تشكیل می دادند، همچنان كه آژانس ، حلقه ی اتصال مهاجران با اداره قیمومت ، دولت بریتانیا، جامعه ی ملل و خود سازمان صهیونیستی و شعب گوناگون آن در سراسر دنیا به شمار می رفت .بر اساس قانون اساسی فلسطین كه توسط اداره ی قیمومت تدوین شده بود، علاوه بر آژانس یهود، ارگان های یهودی زیر نیز به رسمیت شناخته شده بودند: شورای خاخام ها، مجلس نمایندگان و شورای ملی . شورای خاخام ها به امور مذهبی فرقه های مختلف یهودی می پرداخت و مجلس ‍ نمایندگان (كه شمار اعضایش ۱۷۱ نفر تعیین شده بود)، چهل تن از اعضایش را برای تشكیل شورای ملی برمی گزید و از بین اعضای شورای ملی ، یازده نفر به عنوان كمیته ی اجرایی كه حلقه ی اتصال آژانس یهود و اداره قیمومت بود انتخاب می شدند. بدین ترتیب آژانس یهود (شاخه فلسطین ) جایگزین ((كمیته ی نمایندگان )) شد. كمیته ی مذكور به ریاست وایزمن ، بلافاصله پس از اشغال فلسطین توسط انگلیس در سال ۱۹۱۸ به این كشور رفت و وظایف ((دفتر فلسطین )) را كه در سال ۱۹۰۸ تاسیس ‍ شد، بر عهده گرفت .
از زمان تصویب قیمومت انگلیس بر فلسطین ، حییم وایزمن به منظور انطباق هرچند ظاهری با مندرجات سند قیمومت و نیز به دلایل سیاسی و مالی و پایان دادن به مخالفت بخشی از یهودیان با برنامه صهیونیست ها، توسعه ی آژانس یهود را به قصد پذیرش یهودی های غیر صهیونیست مطرح ساخت ؛ به همین دلیل مبادرت به برقراری ارتباط با تعدادی از ثروتمندان و سیاستمداران سرشناس یهودی در كشورهای مختلف نمود. از جمله : ((لویس مارشال )) (۱۹۲۹ - ۱۸۵۶)، ((فیلكس واربرگ )) (۱۹۳۷ - ۱۸۷۱) در ایالات متحده ، ((لرد میلتست )) (۱۹۳۰ - ۱۸۶۸) در انگلیس ، ((لیون بلوم )) (۱۹۵۰ - ۱۸۷۲) در فرانسه ، ((اوسكار فاسرمان )) (۱۹۳۴ - ۱۸۶۹) در آلمان و غیره . این طرح وایزمن با مخالفت شدیدی رو به رو گردید و ((اسحاق گروینباوم )) (۱۹۷۰ - ۱۸۷۹)، ((ناخوم گلدمن )) و ((ولادیمیر ژاپوتینسكی )) در راس مخالفان قرار داشتند. سرانجام ده سال بعد و پس از بحث فراوان ، طرح توسعه ی آژانس ‍ یهود در كنگره ی شانزدهم (۱۹۲۹)با اكثریت آرا به تصویب رسید. بلافاصله پس از پایان كار كنگره ، نشست تاسیسی آژانس فراگیر یهود در شهر زوریخ برگزار گردید و به لحاظ نظری توافق شد سهم یهودی های صهیونیست و غیرصهیونیست در این آژانس برابر باشد و ریاست آن را رییس سازمان جهانی صهیونیستی برعهده گیرد. البته برابری كه از آن صحبت شد هرگز عملی نشده و سازمان به قبضه كردن آژانس ، آن رابرای خدمت به اهداف سیاسی و مالی خود به كار گرفت .
از این رو از سال ۱۹۲۹ آژانس فراگیر یهود به ظاهر مستقل از سازمان صهیونیستی شد ولی آژانس یهود در فلسطین ، همچنان وضعیت خود را هم به لحاظ تابعیت برای سازمان و هم از حیث موقعیت سیاسی در قبال سازمان ، مؤ سسات دست اندركار انتقال یهودیان به فلسطین ، اداره قیمومت ، بریتانیا و محافل بین المللی حفظ كرد. در حالی كه در خارج از فلسطین سازمان صهیونیستی ، آژانس فراگیر را بلعید، شاخه آژانس در داخل به رهبری دیوید بن گوریون زمام امور سازمان و فعالیت های صهیونیستی را در دست گرفت . در جنگ جهانی دوم موقعیت آژانس یهود شاخه فلسطین افزایش یافت و از آن جا كه بن گوریون رییس این شاخه ، ریاست كمیته ی اجرایی سازمان را نیز بر عهده داشت ، اختیارات وسیعی به شاخه مزبور واگذار گردید. در كنگره ی بیست و دوم كه در سال ۱۹۴۶ و پس از پایان جنگ برگزار شد، فردی برای ریاست سازمان برگزیده نشد و در نتیجه كمیته ی اجرایی هدایت فعالیت های صهیونیستی را در داخل و خارج از فلسطین بر عهده گرفت . مدیریت مناقشه با اداره قیمومت ، رهبری عملیات نظامی شامل اقدامات تروریستی در جریان نخستین جنگ فلسطین و اعلام تاسیس اسراییل ، از دیگر كارهایی بود كه در این مقطع توسط كمیته ی اجرایی انجام گرفت و این كمیته تقریبا با تمام اعضایش ‍ اولین دولت اسراییل را تشكیل داد و كلیه دفاتر ادارات و هیئت های آژانس ‍ را تحویل این دولت داد. به دنبال تاسیس اسراییل ، سازمان و آژانس یك بار دیگر مطابقت تام با یكدیگر یافت و به نام سازمان جهانی صهیونیستی / آژانس یهود معروف گشت .
● مهم ترین سازمان های منطقه ای
سازمان جهانی صهیونیستی درسطح بین المللی گسترش زیادی دارد. در زیر، نگاهی گذرا به مهم ترین سازمان های منطقه ای و نقش هركدام به ترتیب الفبا می افكنیم .
الف ) آفریقای جنوبی
اتحادیه صهیونیستی آفریقای جنوبی در سال ۱۸۹۸ تشكیل شد. عمده فعالیت های یهود این كشور به صورت كمك مالی بود و تنها عده كمی از آنان به اسراییل مهاجرت كردند.
ب ) آلمان
دراین كشور سازمان های صهیونیستی پیش از هرتزل به وجود آمدند و در كنگره ی اول صهیونیستی حدود چهل تن به نمایندگی از این سازمان ها شركت نمودند. در سال ۱۸۹۷ با وجود مخالفت شدید اتحادیه خاخام های آلمان ، ((اتحادیه های صهیونیست های آلمان )) تشكیل شد. در زمان هرتزل ، اتریش كانون رهبری صهیونیستی بود ولی با مرگ او این كانون در دوره ی ریاست ((ولفسون )) (۱۹۱۱ - ۱۹۰۵) و ((اوتو واربورگ )) (۱۹۲۰ - ۱۹۱۱) بر سازمان صهیونیستی به آلمان انتقال یافت . سازمان صهیونیست های آلمان در طول جنگ جهانی اول نقشی محوری ایفا كرد و پس از پایان جنگ طی عملیات معروف به ((هعفراه )) در سال ۱۹۳۴ معادل حدود شش میلیون پوند از دارایی های یهود آلمان را به صورت كالا و تجهیزات به فلسطین انتقال داد. از اوایل دهه سی ام و به قدرت رسیدن نازی ها، روند مهاجرت یهود آلمان به فلسطین سیر صعودی یافت . به دنبال تاسیس اسراییل فعالیت صهیونیست های آلمان به جمع آوری كمك ها و ارتباطات عمومی از طریق ((اتحادیه متحدان صهیونیستی )) كه پس از جنگ جهانی دوم مجددا تشكیل شد، منحصر گشت .
ج ) آمریكای لاتین
با رشد اقلیت های یهودی در این قاره ، صهیونیزم نیز گسترش یافت و در دهه چهل بر میزان فعالیت آن افزوده شد و پس از تشكیل اسراییل سراسر قاره رافراگرفت . اما به طور كلی فعالیت صهیونیست ها در آمریكای لاتین نسبتا محدود بود و یهودی های این قاره تمایل زیادی به ادغام با مردم آن جا داشتند.
د) اتریش
وین از دیرباز یكی از مراكز صهیونیزم بود، زیرا جمعیت زیادی از یهودیان در این شهر زندگی می كردند. پیش از هرتزل افرادی با اندیشه های صهیونیستی در وین اقامت داشتند و اصطلاح ((صهیونیزم )) توسط ((ناشان بیرنباوم )) در این شهر ابداع شد. در دوره ریاست هرتزل بر سازمان جهانی صهیونیستی ، وین مركز این سازمان بود و این شهر مركز مهاجرت غیرقانونی یهود بود. پس از جنگ جهانی اول شمار یهودیان و میزان فعالیت های صهیونیستی در وین كاهش یافت ، با این حال در دهه ی هفتاد یكی از مراكز عبور مهاجران یهودی شوروی سابق به اسراییل در آن دایر گردید.
ه) استرالیا و نیوزیلند
فعالیت صهیونیست ها در این بخش از جهان با تاخیر شروع شد و نخستین اتحادیه صهیونیستی در سال ۱۹۰۷ در ملبورن و اتحادیه بعدی به نام اتحادیه غرب استرالیا در سال ۱۹۰۸ تشكیل گردید. از دهه ی شصت سازمان صهیونیستی در استرالیا به منظور شركت در این جنگ ها داوطلبانه عازم اسراییل شدند.
و) انگلستان
در اواخر قرن ۱۹، جنبش های صهیونیستی (یهودی و غیریهودی ) در انگلستان پدید آمدند و خواستار مهاجرت یهود به فلسطین شدند و از همان ابتدا جنبش ((دوستداران صهیون )) در این كشور فعال بود. در اوایل سال ۱۸۹۹ ((اتحادیه صهیونیست های انگلیس )) تشكیل شد و در همین سال بود كه هرتزل ((صندوق اسكان یهود)) را به عنوان یك شركت انگلیسی به ثبت رساند. در سال ۱۹۰۰ كنگره ی چهارم در لندن برگزار شد و اغلب صهیونیست های انگلیس از ((طرح اوگاندا))ی هرتزل حمایت كردند، بنابراین با انشعاب ((اسراییل زانگویل )) در سال ۱۹۰۵ و اقدام او به تاسیس سازمان منطقه ای یهودی (the jewish territorial organization) ضربه ای سختی به سازمان جهانی صهیونیستی وارد آمد. در سال ۱۹۰۴ وایزمن در انگلستان نقل مكان كرد و شماری از فعالان صهیونیست را دور خود جمع كرد. او در سال ۱۹۱۷ به ریاست كنفدراسیون صهیونیست های انگلیسی برگزیده شد و در كنگره ی لندن (۱۹۲۰) رییس سازمان جهانی صهیونیستی شد.
جنگ جهانی اول و بیانیه بالفور چشم اندازهای جدیدی به روی وایزمن ، سوكولوف و چیلینوف ، سه فعال صهیونیستی گشود و از این رهگذر در سال ۱۹۲۰ توانستند به رهبری سازمان دست یابند و با انتقال فعالان دیگری مانند ((احد هاآم ))، ((ژاپوتینسكی )) و دیگران به لندن در دوران جنگ و حمایت سه تن از شخصیت های برجسته ی یهودی انگلیس به نام های ((هربرت ساموئیل )) (۱۹۶۳ - ۱۸۷۰)، ((لرد لیونیل روچیلد)) و ((خاخام ژوزف هیرمان هیرتس )) (۱۹۴۶ - ۱۸۷۲)، این رهبری قدرت و شوكت بیشتری یافت . با این حال عده ای از یهودیان به رهبری اتحادیه انگلو - جوییش (anglo - jewish) به مخالفت با صهیونیزم پرداختند. اهمیت انگلستان برای صهیونیست ها نه به خاطر فعالیت یهود آن بلكه به دلیل سیاست حكومت این كشور بود كه به مدت سی سال ، همراهی با طرح های صهیونیستی را برگزید. با این وجود فعالان صهیونیست در انگلیس نقش ‍ بسیار مهمی در این زمینه ایفا كرده و توانستند طرح صهیونیستی را به سیاست انگلیس در خاورمیانه ارتباط دهند. در سال ۱۹۲۹ فعالان صهیونیستی به آژانس فراگیر یهود پیوستند و در سال ۱۹۴۴ طرح بالتیمور را مبنی بر ایجاد یك دولت یهودی در فلسطین در چارچوب كومنولث انگلستان پذیرفتند. بعد از جنگ جهانی دوم انگلیس موقعیت جهانی خود را به نفع ایالات متحده از دست داده و نفوذش در طررح صهیونیستی نیز از بین رفت . با این حال فعالیت صهیونیست ها در انگلیس ادامه یافت و در جریان جنگ ۱۹۶۷، علاوه بر كمك های سخاوتمندانه ی یهود این كشور به اسراییل ، ۲۰۰۰ تن از آنان داوطلبانه دراین جنگ شركت نمودند.
ز) ایالات متحده آمریكا
پس از اسراییل ، سازمان صهیونیستی آمریكا بزرگ ترین و مهم ترین جایگاه را در سازمان صهیونیستی (و آژانس یهود) دارا می باشد. صهیونیست های آمریكا در یك شهر با تلاش مستمر، حكومت های مختلف ایالات متحده را همواره وادار به حمایت و پشتیبانی از طرح صهیونیستی (ایجاد به اصطلاح وطن ملی یهود در فلسطین ) كردند و این حمایت تا تشكیل اسراییل ادامه یافت و از آن پس نیز به بهانه ی حفظ امنیت ملی ایالات متحده ، این كشور را ترغیب به تاكید بر بقای اسراییل كرده و می كنند. یهودی هایی كه در دهه ی هشتاد قرن نوزده به آمریكا مهاجرت كردند، اندیشه های جمعیت ((دوستداران صهیون )) را با خود به آن كشور بردند و در چندین شهر جمعیت های مختلفی ایجاد نمودند. در سال ۱۸۹۰ یهودی ها در شهرهای نیویورك ، شیكاگو، بالتیمور، ملواكی ، هوستن ، فیلادلفیا و كلیفلاند جمعیت داشتند. در سال ۱۸۹۸ ((ریچارد گوتهیل )) (۱۹۳۶ - ۱۸۶۲) پس از شركت در كنگره ی اول صهیونیستی ، مردم را به یك گردهمایی درنیویورك دعوت كرد و در همان جا تاسیس ((اتحادیه صهیونیستی آمریكا)) (federation of american zioniste) به ریاست گوتهیل و دبیر كلی ستیون وایز (۱۹۴۹ - ۱۸۷۴) اعلام گردید. این اتحادیه با مخالفت محافل مختلف یهودی رو به رو شد و در نتیجه گوتهیل در سال ۱۹۰۴ همچنین جاكوب دی هاس (۱۹۳۷ - ۱۸۷۲) دبیر كل وقت اتحادیه ، كناره گیری كردند و به جای آنان هاری فریدنفالد (۱۹۵۰ - ۱۸۶۴) و یهودا ماگنز (۱۹۴۸ - ۱۸۷۷) به ترتیب به عنوان رییس و دبیر اتحادیه برگزیده شدند.
بحرانی كه گریبانگیر سازمان صهیونیستی در اروپا در جریان جنگ جهانی اول شد، سبب گردید كه فدراسیون صهیونیست های آمریكا (در كنار صهیونیست های انگلیس ) هدایت فعالیت های صهیونیستی را در دست گیرد. از این رو ((كمیته ی موقت امور عمومی صهیونیستی )) به ریاست لویس براندایس در آمریكا تشكیل شد و در سال ۱۹۱۷ ((سازمان صهیونیستی آمریكا)) كه نقش مهمی در ورود ایالات متحده به جنگ و به تبع آن صدور بیانیه بالفور داشت ، تاسیس گردید. پس از جنگ ، براندایس از فلسطین دیدار كرد تا زمینه را برای پیشبرد اسكان یهود در این سرزمین با بهره گیری از سرمایه های فردی (كه طرح خود او بود) مساعدتر كند. سازمان مزبور در تشكیل ((كمیته ی نمایندگان صهیونیست )) در سال ۱۹۱۸ به ریاست وایزمن شركت كرد. براندایس در سال ۱۹۲۱ سازمان را ترك كرد و با هوادارانش شركت اقتصادی فلسطین )) را تاسیس نمود. اهمیت سازمان صهیونیستی آمریكا باعث شد كه سازمان جهانی به رهبری وایزمن تصمیم به ایجاد صندوق تاسیسی در آمریكا بگیرد. در سال ۱۹۲۴ سازمان های یهودی جمع آوری كمك در آمریكا با یكدیگر متحد شدند و ((ندای متحد فلسطین )) را به وجود آوردند.اقلیت یهودی در آمریكا به دلیل جمعیت زیاد و امكانات عظیم مالی نقش ‍ تعیین كننده ای در توسعه ی آژانس یهود ایفا كرد و با تلاش های لویس ‍ مارشال ثروتمند یهودی غیرصهیونیست كه به نفع وایزمن و بر ضد براندایس وارد عمل شده بود و همكاری وایزمن و چند تن دیگر از صهیونیست ها، آژانس فراگیر یهودی در سال ۱۹۲۹ بنیان گذاری شد. با آغاز جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹، سازمان صهیونیستی آمریكا ((كمیته ی اضطراری صهیونیستی آمریكا)) را به ریاست ستیون وایزو آباهیلل سیلفر (۱۹۶۳ - ۱۸۹۳) تشكیل داد و این كمیته نقش به سزایی در برگزاری كنگره ی بالتیمور در سال ۱۹۴۲ و تهیه دستور كار كنگره و به دنبال آن حلب حمایت آمریكا از طرح صهیونیستی داشت . كمیته ی مزبور در تامین مستلزمات سیاسی و مادی ایجاد دولت اسراییل ، در مهاجرت غیرقانونی یهودی ها، خرید و قاچاق سلاح و جذب داوطلبان برای پیوستن به تشكیلات شبه نظامی هاگانا، فعالانه شركت كرد.
پس از تشكیل اسراییل ، حمایت یهودیان آمریكا از سازمان صهیونیستی آمریكا بیش تر شد و تنها گروه كوچكی از آنان همچنان بر مخالفت با صهیونیزم باقی ماندند. گروه مزبور ((شورای یهودی آمریكا)) را به ریاست ((المیر برگر)) تشكیل داد. حمایت یهود آمریكا از اسراییل اشكال گوناگونی دارد و شامل جمع آوری انواع كمك ها به ارزش میلیاردها دلار، پوشش سیاسی تجاوزات اسراییل به ملت فلسطین و امت عرب ، كمك های مالی وتسلیحاتی دولت آمریكا و پشتیبانی تبلیغاتی و رسانه ای . در سال ۱۹۴۰ سازمان های جمع آوری كمك برای اسراییل با یكدیگر متحد و ((ندای متحد یهودی )) را تشكیل دادند. اتحادیه های مختلف یهودی آمریكا همگی در جمع آوری كمك برای اسراییل فعالیت می كنند، با این حال در زمینه ی نقش صهیونیزم پس از تاسیس اسراییل ، مركزیت اسراییل در زندگی یهود خرج ، لزوم مهاجرت و سكونت در اسراییل و سرانجام مفهوم ((تبعیدگاه )) با یكدیگر اختلاف نظر دارند.
صهیونیست های آمریكا برای خود نقش حلقه ی اتصال را بین اسراییل و آمریكا قائل بودند اما حكومت های اسراییل به درجات متفاوت با این امر مخالفت كردند و از آنان خواستند كه نقش ابزار تحقق هدف های اسراییل درآمریكا را ایفا كنند. صهونیست های آمریكا به منظور حفظ منافع خود مدعی بودند كه در به اصطلاح تبعیدگاه ، نیستند و در آمریكا با امنیت زندگی می كنند و در نتیجه نباید تابع و مطیع اراده ی حكومت اسراییل باشند و گفتند كه به عنوان یك اقلیت یهودی ماندن آنان در آمریكا، باید به همان اندازه كه از بقا و پیشرفت اسراییل پشتیبانی می شود، مورد حمایت و تایید قرار گیرد. از آن جا كه در این كشور خواهند ماند، صهیونیزم ضامن حفظ هویت یهودی آنها و جلوگیری از ادغام اقلیت های یهودی در جوامع خودخواهد بود و این كار از طریق تاكید بر نشر فرهنگ یهود و آموزش ‍ وگسترش زبان عبری و برقراری ارتباط قوی با اسراییل و تثبیت مركزیت آن در زندگی روزمره عموم یهود میسر می شود، كه این امر در اسراییل به صورت یك قانون (مصوب سال ۱۹۵۲) درآمد و بعدها در ((منشور)) منعقد در سال ۱۹۵۴ میان اسراییل وسازمان جهانی صهیونیستی (و آژانس ‍ یهود) مورد تایید قرار گرفت .
ح ) ایتالیا
به دلیل شمار اندك یهود و گرایش آنان به ادغام با بقیه مردم ، فعالیت صهیونیزم در ایتالیا همواره محدود بوده است .
ط) بلغارستان
اتحادیه صهیونیستی در این كشور در سال ۱۸۹۸ تشكیل یافت و شماری از اعضایش در همان سال های اولیه به فلسطین مهاجرت كردند. در جریان جنگ جهانی دوم اتحادیه مذكور در زمینه ی مهاجرت غیرقانونی یهود فعال بود و حدود چهل هزار یهودی را مهاجرت داد كه اغلب راهی فلسطین شدند. این فعالیت اتحادیه در سال ۱۹۴۹ متوقف شد.
ی ) چكسلواكی
پیش از هرتزل چندین جمعیت صهیونیستی در این كشور پدید آمدند و خیلی زود گروهی از یهودیان این كشور به فلسطین مهاجرت كرده و در روستاهای تعاونی استقرار یافتند. در این كشور سه كنگره ی صهیونیستی تشكیل شد و در جنگ جهانی دوم به صورت گذرگاهی برای مهاجرت غیرقانونی و قاچاق اسلحه درآمد، (چیزی است كه با انعقاد آن معامله بزرگ با اسراییل در آوریل ۱۹۴۸، به اوج خود رسید).
ك ) روسیه
جنبش دوستداران صهیون در سال ۱۸۸۲ در روسیه پدید آمد و از آن جا به جاهای دیگر گسترش یافت . به دنبال كنگره ی پازل (۱۸۹۷)، صهیونیزم در میان یهود روسیه به طور گسترده رخنه كرد. در كنگره ی اول ، یهودی های روسیه یك سوم نمایندگان (۶۶ تن از ۹۷ تن ) را تشكیل دادند، كه عده ای از آنها نقش محوری و اساسی در سازمان داشتند از جمله : مئوتزكین ، شابیرا، مندلشتراوم ، تیومكن ، اوشكین ، وایزمن ، سوكولوف ، لیفین و غیره . در روسیه ((صهیونیزم منطقه ای )) نتوانست ریشه دار شود ولی ((صهیونیزم كارگری )) در همان جا تبلور یافت . در كنگره ی سال ۱۹۰۶ صهیونیست های روسیه ، ((برنامه ی تلفیقی )) مطرح شد و گردانندگان اصلی عملیات انتقال یهود به فلسطین از جمله بن گوریون ، بن تسفی ، كتسنلسون ، شبرنتساك و دیگران همگی از یهود روسیه بودند. با حاكمیت رژیم كمونیستی محدودیت هایی علیه فعالیت صهیونیست ها در این كشور اعمال گردید اما مهاجرت یهود به اسراییل - هرچند به صورت ناپیوسته - ادامه یافت و در دهه های هشتاد و نود (قرن بیستم ) درها به روی مهاجرت گسترده ی آنان گشوده شد. روسیه همواره مددرسان انسانی و فكری صهیونیزم و حركت انتقال یهود به فلسطین بوده است .
ل ) رومانی
در رومانی نخستین گروه های صهیونیستی در سال ۱۸۷۳ تشكیل شدند و در سال ۱۸۸۲ دو شهرك یهودی نشین ((روش بینا)) یا جاعونه و ((زخرون یعقوف )) یا زمارین به وسیله این گروه ها احداث شدند. پس از كنگره ی پازل و اعلامیه بالفور، صهیونیزم در میان یهود رومانی گسترش ‍ یافت و سازمان صهیونیستی این كشور در دهه ی سی ام دست اندر كار مهاجرت غیرقانونی یهود بودند و از زمان تاسیس اسراییل بیش از صد هزار یهودی رومانی به این دولت مهاجرت كردند.
م ) فرانسه
صهیونیست ها فعالیت خود را در فرانسه از اوایل نیمه ی دوم قرن نوزده آغاز كردند. جمعیت ((الیانس )) در سال ۱۸۶۰ تاسیس شد و شبكه ای از مدارس ابتدایی و فنی - حرفه ای از جمله مدرسه ی كشاورزی ((مكفی )) اسراییل (۱۸۷۰) به وسیله ی همین جمعیت ایجاد گردید. ((موزس ‍ هس )) (۱۸۷۵ - ۱۸۱۲) كتاب خود ((رم و قدس )) را كه در آن دعوت به احیای قومیت یهود كرد، در پاریس نوشت و ((ادموند جیمز دی روچیلد)) (۱۹۳۴ - ۱۸۴۵) ثروتمند یهودی در همین شهر به انتقال یهود به فلسطین مبادرت كرد. هرتزل در پاریس به صهیونیزم روی آورد همچنین ماكس نوردو در آن اقامت داشت . در سال ۱۹۰۱ سازمان ((ویتسو)) و ((اتحادیه صهیونیست های فرانسه )) كه اكثریت اعضایش را مهاجران یهودی اروپای شرقی تشكیل می دادند، تاسیس شدند. در سال ۱۹۲۹ عده ای از اعضای ویتسو به نمایندگی از این سازمان به آژانس یهود پیوستند ولی شمار اندكی از یهود فرانسه به اسراییل مهاجرت نمودند.
ن ) كانادا
در سال ۱۸۹۸ ((اگودات تسیون )) در شهر مونترئال و در سال ۱۸۹۹ ((اتحادیه جمعیت های صهیونیستی )) تشكیل شدند و پس از صدور بیانیه بالفور، صهیونیست ها در كانادا فعال گردیدند. در سال ۱۹۱۹ شاخه سازمان ((هداسا)) در كانادا افتتاح شد و در سال ۱۹۲۰ صندوق تاسیسی فعالیت خود را در این كشور آغاز كرد و در سال ۱۹۶۶ سازمان صهیونیستی های متحد كانادا و یكی از اتحادیه های موجود شكل گرفت . در كانادا صهیونیست ها در امر جمع آوری كمك به اسراییل و فروش اوراق قرضه اش فعال هستند، همچنین چندین مسئله را اداره و طرح های مختلفی را در این دولت اجرا می كنند اما میزان مهاجرت به آن جا ناچیز است .
س ) لهستان
در لهستان پیدایش صهیونیزم به قبل از هرتزل بر می گردد زیرا پس از روسیه ، بزرگترین اقلیت یهودی اروپا در این كشور زندگی می كرد. از این رو مورد توجه شدید سران صهیونیزم و ازجمله هرتزل به منظور دفع خطر گرایش های ارتدوكسی یهودیت از یك سو و رویارویی با ادغام گرایی در میان جوامع یهودی از سوی دیگر قرار گرفت . سازمان صهیونیستی در لهستان به علت كثرت احزاب نتوانست به یكپارچگی دست یابد. با این حال این كشور پیشتاز مهاجرت صهیونیستی به فلسطین بود و یهودیانی كه از آن مهاجرت كردند ترجیح دادند كه در فلسطین باقی بمانند و عموما در امر مهاجرت و اسكان یهودیان مهاجر، در فلسطین نقش مهمی ایفا كردند. در دوران جنگ جهانی دوم ، یا تشكل های صهیونیستی لهستان فعالانه در امر مهاجرت غیرقانونی شركت كردند اما پس از پایان جنگ ، رژیم كمونیستی این كشور از ادامه فعالیت صهیونیست ها جلوگیری نمود.
ع ) مجارستان
تا سال ۱۹۲۹ جنبش صهیونیستی در مجارستان قدرت چندانی نداشت ولی از آن سال به بعد فعالیت صهیونیست ها در این كشور شدت گرفت . در اوایل جنگ جهانی دوم ، ((رودولف كاستنر)) (۱۹۵۷-۱۹۰۶) مذاكراتی با ((ایخمان )) فرمانده ی نازی ها به منظور مبادله ی اسرای یهودی با خودروهای نظامی انجام داد. هنوز نیز یهودیان زیادی در این كشور زندگی می كنند و تنها عده اندكی از آنان به اسراییل مهاجرت نموده اند.
ف ) هلند
اتحادیه صهیونیستی در هلند در سال ۱۸۹۹ تاسیس شد. پس از برگزاری كنگره ی هشتم (۱۹۰۷) در لاهه و انتقال مركز صندوق ملی یهود به این كشور بر میزان فعالیت صهیونیست ها در این كشور افزوده شد و در جنگ جهانی اول با كمك پناهندگانی از بلژیك و در جنگ جهانی دوم و با ورود شماری از پناهندگان آلمانی ، صهیونیست ها باز هم فعال تر شدند و حدود چهار هزار یهودی به فلسطین مهاجرت كردند.
سازمان جهانی صهیونیستی و اسراییل
با تاسیس اسراییل در سال ۱۹۴۸، هدف اصلی صهیونیزم سیاسی ، آن گونه كه در برنامه ی پازل (۱۸۹۷) و برنامه ی بالتیمور (۱۹۴۲) مشخص شده بود، تحقق یافت . اما توهم اولیه صهیونیست ها مبنی بر مهاجرت تمامی یا دست كم اغلب یهودیان دنیا به فلسطین ، در عمل ثابت شد كه بی اساس ‍ است ، زیرا بسیاری از یهودیان به چنین مهاجرتی رغبت نداشتند. در حالی كه گروهی از صهیونیست ها مانند بن گوریون عقیده داشتند كه با تشكیل اسراییل ، ادامه ی كار سازمان جهانی صهیونیستی توجیه پذیر نبوده و تكمیل طرح صهیونیستی برعهده ی اسراییل و با همكاری و همیاری یهودیان دیگر كشورهاست ، گروهی دیگر بر این عقیده بودند كه آن چه در فلسطین یا غیر فلسطین تحقق یافته ، تنها مرحله ی اول است و سازمان باید فعالیت های خود را به گونه هایی مختلف به منظور دست یابی به تمامی هدف های تعیین شده با همكاری تنگاتنگ اسراییل استمرار بخشد. گروه دوم فائق آمد و سازمان به كارش ادامه داد اما با شرایطی دیگر و در زمینه ی مشخص و با موافقت حكومت اسراییل كه صاحب اختیار تعیین ماهیت روابط فیمابین گردیده است . تلاش های حكومت اسراییل برای تحمیل اراده ی خود بر سازمان هرچند مقرون به موفقیت بوده لیكن این تلاش ها با مخالفت هایی در درون سازمان مواجه بوده است . در اوت ۱۹۴۸ كمیته ی سازمان بر ضرورت تداوم فعالیت های صهیونیستی تاكید كرد و مقرر داشت كه سازمان در زمینه ی تشویق مهاجرت به اسراییل و كمك به پذیرش مهاجرین تازه وارد، پیشبرد عملیات شهرك سازی در فلسطین ، و رشد اقتصاد اسراییل با استفاده از منابع مالی خارجی ، نشر ایده ی صهیونیزم و فرهنگ یهودی در میان اقلیت های یهودی در سراسر جهان و تبلیغ به نفع اسراییل ، در صحنه ی بین المللی فعالیت نماید.
زمانی كه حكومت اسراییل كار خود را در به اصطلاح دولتی آغاز كرد كه خود این دولت ساخته ی سازمان صهیونیستی است ، مساله ی نقش این سازمان پس از تشكیل دولت به میان آمد و هرچه از عمر این حكومت و تصدی وظایف محوله اش زمان بیش تری گذشت ، رسیدگی به این مساله اهمیت بیشتری یافت و از سال ۱۹۴۹ در این خصوص میان بن گوریون و آباهیلل سیلفر برجسته ترین رهبران صهیونیستی در آمریكا، اختلاف آشكاری پدید آمد. اسراییل هرگونه قیمومت سازمان را به شدت رد كرد و سازمان نیز قیمومت اسراییل را - هرچند بااندكی مسامحه - نپذیرفت ، زیرا اعضای سازمان می توانستند از ادامه ی فعالیت سرباز زنند. كشمكش میان بن گوریون اعلام كرد كه ماموریت سازمان پایان پذیرفته و باید با اتحادیه هایی یهودی در خارج ، به منظور پشتیبانی از اسراییل جایگزین شود. ولی او نتوانست حمایت لازم را به دست آورد زیرا اول آن كه اسراییل به دلیل واقعیات موجود نیازمند كمك های حیاتی یهودی ها در سراسر عالم بود و یهودی ها رهبری سازمان صهیونیستی را نپذیرفته بودند و دوم آن كه طرح صهیونیستی هنوز ساختار درونی خود را تكمیل نكرده بود.
بن گوریون این نكته را عنوان كرده بود كه پشتیبانی مالی از اسراییل ، ادامه كار سازمان صهیونیستی را ایجاب یا توجیه نمی كند به ویژه كه كمك كنندگان اصلی به این دولت ، یهودی های غیرصهیونیستی هستند كه در اصل ((دوستان اسراییل )) بوده و با آن روابط معنوی و مذهبی دارند. لزوم مهاجرت صهیونیست ها به اسراییل ، صرف نظر از این كه در چه شرایطی زندگی می كنند به شدت مورد اختلاف بود. در سال ۱۹۵۰ ((قانون بازگشت )) كه براساس آن یهودیانی كه به اسراییل مهاجرت می كنند خود به خود به تابعیت این دولت در می آیند، به تصویب رسید و با تصویب آن این فرضیه تبلور یافت كه شرط وابستگی به جنبش ‍ صهیونیستی ، مهاجرت به اسراییل است ولی به هر حال این قضیه در حدود همین فرضیه ماند و مساله همواره سبب بحث فراوان و گاهی تند بوده است .در بیشتر مدت این كشمكش ها و اختلاف نظرها، ریاست سازمان صهیونیستی برعهده ی ناخوم گلدمن بود. گلدمن به تداوم فعالیت های صهیونیستی اهمیت بسیار زیادی قائل بود و آن را برای حفظ یهودیت و جلوگیری از ادغام یهود در دنیای آزاد لازم می دانست . او با تاكید بر یهود دیاسپورا، با بن گوریون رو در رو شد و اختلاف این دو بالا گرفت . در نتیجه گلدمن ناگزیر به استعفا از ریاست سازمان گردید. اما بن گوریون نیز در هر دو مورد، یعنی ادامه ی فعالیت سازمان ونقش آن و لزوم مهاجرت صهیونیست ها به اسراییل ، به اهداف مورد نظرش نرسید و سرانجام صرفنظر كرد. سازمان قدم به قدم عقب نشینی كرد و به صورت ابزاری در دست اسراییل در آمد و وضعیت به گونه ای شد كه اسراییل سازمان را برای نیل به مقاصد خود به كار گرفت و متقابلا صهیونیست های مقیم خارج بدون آن كه ناگزیر به تبعیت بی چون چرا از خواسته های دیكته شده ی اسراییل باشند به اصطلاح فراغت بال و آرامش خاطر احساس نمایند. سازمان و آژانس در داخل و خارج اسراییل در زمینه های مهاجرت ، تامین اعتبارات ، فرهنگ ، حمایت سیاسی ، تبلیغات و غیره ، همچنان فعالیت می كنند ولی بحث تعریف ((صهیونیزم )) پس از تشكیل اسراییل همواره از موضوعات بحث برانگیز بوده و هنوز نیز لاینحل باقی مانده است .
▪ كنگره ی بیست و سوم
این كنگره كه برای نخستین بار پس از تشكیل اسراییل منعقد شد در شهر بیت المقدس در روزهای ۱۴ تا ۳۰ اوت ۱۹۵۱ با حضور ۴۴۶ نماینده برپا گردید و كنگره های بعدی نیز در این شهر بزرگ برگزار شد. نظر به شرایط جدید، برنامه ی بیت المقدس كه دراین كنگره تهیه شد جایگزین برنامه ی پازل گردید. در برنامه ی بیت المقدس آمده بود:
كنگره اعلام می دارد كه برنامه ی عملی سازمان جهانی صهیونیستی و دستگاه های تابعه اش جهت تحقق اهداف تاریخ سازمان در سرزمین اسراییل مستلزم نهایت همكاری و هماهنگی با دولت اسراییل در چارچوب قوانین كشور می باشد... و كنگره معتقد است كه حكومت اسراییل باید سازمان مذكور را به عنوان نماینده ملت یهود در كلیه مسایل مربوط به مشاركت سازمان یافته یهودیان عالم در ساخت و پیشرفت كشور و جذب سریع مهاجران جدید به رسمیت بشناسد.
كنست اسراییل در ۲۴ نوامبر ۱۹۵۲ قانون مربوط به وضعیت سازمان جهانی و (آژانس یهود فلسطین ) را به تصویب رساند. در ماده ۴ این قانون (كه به گونه ای شبیه ماده ۴ سند قیمومت تنظیم شد) آمده بود: حكومت اسراییل ، سازمان جهانی صهیونیستی را آژانس صلاحیتداری می شناسد كه برای پیشرفت و آبادانی كشور، جذب مراجعت كنندگان از تبعیدگاه ها و هماهنگی فعالیت های موسسات و سازمان های یهودی كه در این زمینه ها در داخل اسراییل مشغول به كارند، فعالیت می كند. در ماده ۳ قید شده بود كه : سازمان جهانی صهیونیستی كه آژانس یهود نیز می باشد، مانند گذشته ، خود را وقف تسریع و گسترش مهاجرت به اسراییل و اجرای طرح های جذب و اسكان مهاجرین در داخل دولت می كند. مفاد و عناصر اصلی این قانون به همراه جزییات توضیح دهنده دیگری در ((منشور)) منعقده ی بین حكومت اسراییل و كمیته ی اجرایی سازمان صهیونیستی (و آژانس ‍ یهود) در سال ۱۹۵۴ گنجانده شد. با این حال ساماندهی مناسبات درهم پیچیده ی طرفین به طول انجامید و كشمكش های فكری و سازمانی حادی كه دیوید بن گوریون و ناخوم گلدمن دوقطب آن بودند، بروز كرد. در كنگره ی بیست و سوم (و بعدها در كنگره ی بیست و هفتم ) اهداف سازمان صهیونیستی به ترتیب زیر مشخص شد:
یكپارچه ساختن ملت یهود و متمركز نمودن حیات این ملت بر محوریت دولت اسراییل ، جمع آوری ملت یهود در میهن تاریخی خود - سرزمین اسراییل - از طریق مهاجرت ؛ تحكیم و تثبیت پایه های دولت یهودی اسراییل ؛ پیشبرد آموزش های یهودی و عبری ؛ تقویت ارزش های معنوی و فرهنگی یهودی ؛ و دفاع از حقوق یهودی ها در هر كجا كه ساكن هستند.
و بر این اساس ، اسراییل سازمان را به رسمیت شناخت .
در این كنگره ، ائتلافی با مشاركت تمامی فراكسیون های حزبی به استثنای تجدیدنظرطلبان ((حیروت )) شكل گرفت . همچنین دو نفر، یكی ناخوم گلدمن در نیویورك و دیگری بیرل لوكر در بیت المقدس ، برای ریاست كمیته ی اجرایی برگزیده شدند، ولی برای ریاست سازمان كسی انتخاب نشد.
▪ كنگره ی بیست و چهارم
این كنگره با حضور ۴۹۶ نماینده در روزهای ۲۴ آوریل تا ۷ مه ۱۹۵۶ در بیت المقدس منعقد شد. برگزاری این كنگره در شرایط آمادگی اسراییل (به همراه انگلیس و فرانسه ) برای تجاوز سه گانه به مصر (در سال ۱۹۵۶) به دنبال عقد معامله ی تسلیحاتی میان این كشور و چكسلواكی ، صورت گرفت . در این كنگره درباره ی بعضی مسایل سازمانی ، وضعیت قانونی آژانس یهود در اسراییل ، مهاجرت و جذب مهاجرین جدید و گسترش ‍ عملیات اسكان ، روابط اسراییل و یهود در دیگر كشورها و راه های پشتیبانی از سیاست اسراییل در صحنه بین المللی گفت و گو و تبادل نظر شد. به نظر می رسید سازمان به تدریج خود را وقف خدمت به اهداف اسراییل نموده است . در كنگره ی بیست و چهارم مقرر شد كه جمع آوری كمك ها صرفا توسط صندوق تاسیسی و ندای متحد اسراییل انجام پذیرد. ناخوم گلدمن به ریاست سازمان (پستی كه از سال ۱۹۴۶ بلاتصدی باقی مانده بود) انتخاب شد و بدین ترتیب هم رییس سازمان جهانی صهیونیستی و هم رییس كنگره ی جهانی یهودی گردید.
▪ كنگره ی بیست و پنجم
این كنگره از ۲۷ دسامبر ۱۹۶۰ تا ۱۱ ژانویه ۱۹۶۱ در بیت المقدس و با حضور ۵۲۱ نماینده برگزار شد. در این كنگره به دنبال انتقاد شدید بن گوریون از سازمان ، بحث در مورد روابط سازمان و حكومت اسراییل بالا گرفت و در خصوص موضوعات مهاجرت و حذب مهاجرین جدید، فرهنگ یهودی و آموزش زبان عبری (كه در شمار موضوعات ثابت دستور كار تمامی كنگره ها گردیده است ) بحث و تبادل نظر شد. در كنگره ی بیست و پنجم قانون اساسی جدید سازمان كه حاوی جزییاتی بیش تر و اصلاحاتی بنیادی بود، به تصویب رسید و جایگزین قانون اساسی سال ۱۹۲۱ سازمان گردید. در این قانون اساسی نام (سازمان جهانی صهیونیستی ) به صورت نهایی تثبیت شد و پرداخت شیكل به عنوان نماد عضویت و حق رای گیری ابقا گردید؛ با این تفاوت كه پرداخت شیكل از طریق هیئت های گروهی و اتحادیه های بین المللی صورت گیرد و این به معنی پایان عضویت شخصی در سازمان بود. اصلاحات دراز مدتی به ویژه در زمینه ی استقلال نسبی و اداره ی غیرمتمركز اتحادیه های منطقه ای انجام و مقرر شد كه كنگره تقریبا هرچهار سال یك بار برگزار شود. گلدمن مجددا به ریاست سازمان و كمیته ی اجرایی برگزیده شد. پس از كنگره در پی استعفای بیرلوكل ، موشه شاریت برای ریاست كمیته ی اجرایی در بیت المقدس انتخاب گردید.
▪ كنگره ی بیست و ششم
این كنگره با حضور ۵۲۹ نماینده از ۳۰ دسامبر ۱۹۶۴ تا ۱۰ ژانویه ۱۹۶۵ درشهر بیت المقدس برپا شد. موضوع روابط سازمان با اسراییل یك بار دیگر بحث برانگیز بود. دوباره گلدمن به ریاست سازمان و موشه شاریت به ریاست كمیته ی اجرایی در بیت المقدس انتخاب شدند اما چند ماه بعد شاریت درگذشت و به جای او لویس (ارییه ) پنكوس (۱۹۷۳ - ۱۹۱۲) برگزیده شد.
▪ كنگره ی بیست و هفتم
این كنگره از۹ تا ۱۹ جولای ۱۹۶۸ در بیت المقدس و با مشاركت ۵۲۹ نماینده برگزار گردید و از آن جا كه نخستین كنگره ای بود كه پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (جنگ ۶ روزه ) تشكیل می شد، شركت كنندگان سعی كردند با بررسی نتایج این جنگ ، تصمیمات مقتضی را بگیرند. از این رو مذاكرات عمدتا حول محور مهاجرت و سكونت در مناطق اشغالی بود و به همین دلیل با تصمیم حكومت اسراییل مبنی بر ایجاد وزارت خانه ، مهاجرت و جذب موافقت شد. در این كنگره كه نمایندگان جوانان ، دانش آموزان و دانشجویان و سازمان های دست اندر كار مهاجرت برای اولین بار شركت كرده بودند، بر اهمیت همكاری بین اسراییل و سازمان تاكید و برنامه های سازمان كه در جریان كنگره ی بیست و سوم (۱۹۵۱) تهیه شده بود، به جز برخی اصلاحات بسیار جزیی ، بازنویسی گردید. گلدمن به عنوان اعتراض ‍ به سیاست اسراییل در قبال سازمان ، از ریاست آن كناره گیری كرد و جایگزینی برای او تعیین نشد و لویس پینكوس یك بار دیگر به ریاست كمیته ی اجرایی انتخاب شد.
▪ كنگره ی بیست و هشتم
در شهر بیت المقدس از ۱۸ تا ۲۸ ژانویه ۱۹۷۲ با حضور ۵۵۹ نماینده تشكیل شد. موضوعات ((یهودی كیست )) و ((فرمان برداری دوگانه )) همچنین ارتباط یهودیان جهان با اسراییل و شهرك سازی در سرزمین های اشغال شده در جنگ ۱۹۶۷، در این كنگره مطرح گردید و در مورد مهاجرت یهودیان اتحاد شوروی (سابق ) مفصل صحبت شد. برای ریاست كمیته ی اجرایی كه شمار اعضایش به بیست تن می رسید (دوازده تن در بیت المقدس انتخاب شد و مقرر گردید كه اعضا و نواب اعضای شورای عمومی به ترتیب به ۱۱۰ و ۲۲۰ تن افزایش داده شد. برای ریاست سازمان كسی انتخاب نشد زیرا ادعا شده بود كه كسی واجد شرایط این منصب نیست . در سال ۱۹۷۳ پینكوس درگذشت و جای او راپنحاس سابیر (۱۹۷۵ - ۱۹۰۹) گرفت و با مرگ سابیر، ژوزف آلمانی (۱۹۹۱ - ۱۹۱۰) ریاست كمیته ی اجرایی رااز سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۸ عهده دار شد.
▪ كنگره ی بیست و نهم
این كنگره از ۲۰ فوریه تا اول مارس ۱۹۷۸ با حضور ۵۶۱ نماینده در بیت المقدس منعقد شد. این كنگره پس از به قدرت رسیدن حزب لیكود در ۱۹۷۷ و سفر انورسادات به بیت المقدس برگزار گردید و به همین دلیل این دو رویداد در تصمیمات كنگره و تركیب هیئت های مختلف منعكس شد. ((طرح نوسازی )) با هدف بازسازی محله های فقیرنشین در اسراییل ، برخورداری جریان های مذهبی وابسته به سازمان صهیونیستی از حقوقی یكسان و دعوت از یهودیان شوروی (سابق ) برای سرعت بخشیدن به روند مهاجرت ، در این كنگره به تصویب رسید. آریه دولتزین (۱۹۸۹ - ۱۹۱۳) به ریاست كمیته ی اجرایی برگزیده شد.
▪ كنگره ی سی ام
این كنگره از ۷ تا ۱۶ دسامبر ۱۹۸۲ در بیت المقدس و با حضور ۵۷۰ نماینده (كه تنها اندكی از آنان طبق مقررات انتخاب شده بودند) برگزار شد. دولتزین در نطق افتتاحیه اش به موضوع ((چالش های صهیونیزم در ملت و دولت )) پرداخت و بر لزوم اصلاح تشكیلاتی و ایدئولوژیك سازمان تاكید كرد. به علاوه موضوعات همیشگی ، كنگره به بحث درباره ((طرح قیساریه )) با هدف صهیونیستی كردن آژانس یهود و ((طرح هیرتسلیا)) به منظور تجدید تشكیلات سازمان و مشخص كردن مبانی ایدئولوژیك آن پرداخت . در خصوص اسكان یهود در مناطق اشغالی دودستگی بروز كرد و مجددا دولتزین رییس كمیته ی اجرایی گردید.▪ كنگره ی سی و یكم
این كنگره با حضور ۶۵۶ نماینده از ۶ تا ۱۰ دسامبر ۱۹۸۷ در بیت المقدس ‍ تشكیل شد. كنگره ی سی و یكم با وجود مشاركت بیشترین تعداد نماینده ، از زمان كنگره ی پنجم (۱۹۰۱) كوتاه ترین كنگره به شماررفته و تصمیمات نسبتا اندكی در آن اتخاذ شد. رابطه ی سازمان صهیونیستی در خارج با اسراییل یكی از اهم موضوعات مندرج در دستور كار این كنگره بود ولی در مورد موضوعات تشكیلاتی و ایدئولوژیك كه در كنگره ی پیشین نیزمطرح شده بود، تصمیم گیری نشد و این موضوع به شورای عمومی احاله شد. در خصوص انتخاب رییس سازمان توافقی حاصل نشد و سمحا دینتز به ریاست كمیته ی اجرایی انتخاب گردید.
▪ كنگره ی سی و دوم
این كنگره با مشاركت ۷۲۱ نماینده از ۲۷ كشور در روزهای ۲۷ تا ۳۰ جولای ۱۹۹۲ در بیت المقدس تشكیل شد. دارندگان حق رای تنها ۵۸۵ نفر به ترتیب عبارت بودند از: ۲۰۰ تن از اسراییل ، ۱۶۲ تن از ایالات متحده ، ۲۰۸ تن از سایر كشورها و ۱۵ تن به نمایندگی از ((ویتسو)) و دیگر سازمان های یهودی بین المللی . دانش آموزان و دانشجویان با ۲۰ نماینده برای اولین بار عضویت كامل كنگره را یافتند و همین طور سازمان بنی بریت (فرزندان عهد) كه در كنگره های قبلی به عضویت سازمان جهانی صهیونیستی درآمده بود، ۲۰ نماینده در این كنگره داشت . ۲۷ نماینده ی كشورهای اروپای شرقی صرفا به عنوان ناظر حضور داشتند.
مانند همیشه موضوعات متعددی در خصوص اوضاع یهودیان جهان ، صهیونیزم و اسراییل مطرح و درباره آن بحث و گفت و گو به عمل آمد ؛ از جمله : یهود ستیزی ، تحولات جمعیتی یهود، مهاجرت و جذب مهاجرین جدید، فرهنگ یهودی و آموزش زبان عبری ، روابط اسراییل و یهود دیاسپورا و برخی موضوعات مربوط به تشكیلات سازمان جهانی صهیونیستی . در این كنگره در ۱۶۰ مورد با هدف افزایش فعالیت های صهیونیستی در زمینه های گوناگون تصمیم گیری شد و در خصوص بعضی مسایل مانند پذیرش عضویت اتحادیه صهیونیست های روسیه مذاكرات به سرانجامی نرسید و به شورای عمومی موكول گشت . اما عضویت اتحادیه صهیونیست های مجارستان پذیرفته شد. در مورد شهرك سازی در اراضی اشغالی جرو بحث شدیدی صورت گرفت و نهایتا تصمیم به تاكید بر سیاست شهرك سازی توسط حكومت حزب كارگر گرفته شد. در این كنگره باز هم برای ریاست سازمان انتخاباتی به عمل نیامد و سمحا دینتز مجددا به ریاست كمیته ی اجرایی برگزیده شد. اما به دنبال اتهام به فساد در سال ۱۹۹۴ ناگزیر به استعفا شد و به جای وی ابراهام بورگ عضو كنیست از حزب كارگر انتخاب گردید.
بن گوریون سازمان جهانی صهیونیستی را نردبانی توصیف كرد كه در مرحله تحقق طرح صهیونیستی لازم بود اما پس از تشكیل اسراییل دیگر نیازی به وجود آن نبود. در حقیقت بن گوریون پیش از سال ۱۹۳۷ موضع خود را در قبال سازمان (در خارج از اسراییل ) به طور نهایی مشخص و اعلام كرده بود كه پس از تشكیل اسراییل ، سازمان از بین رفته و دولت یهودی جای آن را خواهد گرفت و یهودیان جهان بدون واسطه ، دور آن را خواهند گرفت . معروف است بن گوریون كه از دهه سی ام تبدیل به یكی از گردانندگان اصلی فعالیت های صهیونیستی شده بود، به صهیونیست های خارج با دیده تحقیر می نگریست و معتقد بود كه مهاجرت و سكونت در فلسطین جوهر صهیونیزم می باشد. وی از ابتدای جنگ جهانی دوم از فرصت واگذاری اختیارات وسیعی از سوی كنگره ی بیست و یكم به كمیته ی اجرایی مستقر در فلسطین (كه خود او رییس آن بود) استفاده كرد و سلطه ی همه جانبه مهاجران یهودی را به رهبری او بر سازمان تحمیل نمود. در این دوره بن گوریون كانون توجه صهیونیزم را از لندن به واشنگتن انتقال داد و برگزاری كنگره ی بالتیمور در آمریكا نشانه این امر بود. پس از جنگ و با تلاشی كه بن گوریون در جریان كنگره ی بیست و دوم (۱۹۴۶) انجام داد، وایزمن به ریاست سازمان برگزیده شد و تمامی اختیارات در مرحله ی رقابت برای تشكیل اسراییل (۱۹۴۸ - ۱۹۴۶) به كمیته ی اجرایی واگذار گردید.
به محض اعلام تشكیل اسراییل ، بن گوریون به سرعت وارد عمل شد و سازمان را از اختیارات اصلی اش شامل دفاع ، امور داخلی ، امور خارجی ، دارایی ، ارتباطات ، بازرگانی ، صنعت و غیره خلع ید كرد و این اختیارات را به كابینه ی موقتش كه هیچ یك از صهیونیست های مقیم خارج در آن جای نداشتند، واگذار نمود. سازمان از خود واكنش نشان داد و خواستار مرزبندی بین خود و حكومت اسراییل شد و تلاش كرد با حفظ بعضی سنگرهایش ، به نوعی برابری با این حكومت دست یابد اما موفق نشد. ناخوم گلدمن در راس این تلاش های سازمان بود و پیشنهاد كرده بود كه : سازمان به عنوان یگانه نماینده ی صلاحیتدار ملت یهود (مقیم خارج ) در كارهایی كه این ملت در داخل اسراییل انجام می دهند، شناخته شود، در مقابل بن گوریون با ارایه طرحی به كنیست ، خواهان محدود نمودن نقش ‍ سازمان به نمایندگی یهودی های مقیم خارج در امور مربوط به كمك اسراییل شد. اما این طرح پس گرفته شد و ((قانون وضعیت سازمان صهیونیستی / آژانس یهود)) مصوب سال ۱۹۵۲ و سپس قانون معروف به ((منشور)) مصوب سال ۱۹۵۴ كه در حقیقت سازمان را در مسیر تبعیت تدریجی از اراده ی حكومت اسراییل قرار دادند، جایگزین طرح مزبور شدند.
بن گوریون نتوانست به كلیه اهدافش دست یابد و ناگزیر تن به عقب نشینی تاكتیكی داد، كه این عقب نشینی ناشی از تغییر نگرش او نسبت به سازمان و نقش آن نبود بلكه به دلایل موضوعی بود كه اهم آنها عبارت بودند از این كه : با تشكیل اسراییل تنها مرحله ی نخست طرح صهیونیستی تحقق یافت و بسیاری به اهمیت استمرار كار سازمان به منظور تحكیم پایه های اسراییل معتقد بودند؛ مخالفت اصلی با بن گوریون عمدتا از جانب صهیونیست های آمریكا به مثابه ی ((كشور مادر)) برای اسراییل درآمده بود و به منظور حفظ این رابطه استثنایی ، لازم بود كه حكومت اسراییل به تفاهمی با سازمان دست یابد كه علاوه بر تامین منافع اسراییل ، همه اطراف را راضی كند. از این رو بن گوریون در مقابل خدمت مالی و سیاسی بدون قید و شرط سازمان ، نقش این سازمان را در اسراییل به طور مشروط پذیرفت و بدین گونه سازمان را به ابزاری در دست حكومت اسراییل تبدیل كرد. در قانون سازمان / آژانس ، بن گوریون اصرار داشت قید شود كه اسراییل تنها حاصل تلاش های سازمان صهیونیستی نیست بلكه ساخته ی همه ی ملت یهود است و اسراییل و سازمان هر دو وظیفه دارند با فعالیت در میان یهودیان ، آنان را ترغیب به مهاجرت و ارایه كمك های مادی و معنوی به اسراییل كنند. و بدین ترتیب سازمان به صورت ابزار یا هیئتی تفویض یافته از جانب حكومت اسراییل درآمده و به طور قانونی یا عملی تابع اراده ی این حكومت گشته و این سازمان در درون تشكیلات تابعه اش ‍ نیز با اعتباری كه اسراییل دارد، فعالیت می كند.
به دلایل متعددی از جمله : اقلیت بزرگ یهودی در ایالات متحده و منابع عظیم مالی و تاثیر سیاسی اش (كه بیش تر از اقامت در ((كشور مادر)) ناشی می شود و نه فعالیت این اقلیت ) و نقش برجسته ای كه این اقلیت در تداوم كار سازمان صهیونیستی داشته ؛ اتحادیه صهیونیستی آمریكا دومین جایگاه را در سازمان (بعد از اسراییل ) دارد و بر اساس قانون اساسی سال ۱۹۶۰ سازمان ، ۲۹ اعضای كنگره ی صهیونیستی از این اتحادیه می باشند در حالی كه احزاب اسراییلی ۳۸
و اتحادیه های صهیونیستی سایر كشورها (كه تعداد آنها به حدود ۵۰ اتحادیه می رسد) ۳۳ اعضا را تشكیل می دهند. اتحادیه صهیونیستی آمریكا به پرچمدار و كانون اصلی فعالیت های صهیونیستی در خارج از اسراییل تبدیل شده است زیرا از طرفی فعالیت سازمان در داخل اسراییل تابع قوانین و مقررات اسراییل است و از طرف دیگر میزان فعالیت سازمان در دیگر كشورها در مقایسه با آمریكا چندان قابل ذكر نمی باشد. نكته ای كه باید یادآوری شود این است كه فعالیت های صهیونیستی قبل و بعد از تاسیس اسراییل تفاوت زیادی كرده است ، زیرا آن گونه كه اعلام می شود عضویت در اتحادیه های منطقه ای صهیونیستی دیگر شرطی برای عضویت در سازمان جهانی صهیونیستی نیست و این شرط منحصر به همدردی با اسراییل ، ارایه انواع كمك های مالی و تبلیغ به نفع اسراییل و تایید سیاسی از آن در محافل بین المللی است .
اتحادیه صهیونیستی آمریكا چتری است كه سازمان های صهیونیستی مستقر در آمریكا در لوای آن فعالیت می كنند. این اتحادیه در سال ۱۹۷۰ با هدف هماهنگ ساختن سازمان های مذكور كه تعداد آن ها شانزده سازمان (به علاوه تشكیلات جوانان وابسته به این سازمان ها) می باشد،(۲) پایه گذاری شد و در سال ۱۹۷۵ ((اتحادیه جهانی یهودیان اصلاح طلب )) به این اتحادیه پیوست . همچنین چند جمعیت و تشكل یهودی دیگری كه صهیونیست بودن خود را آشكار نمی كنند، فعالیت هایشان را با این اتحادیه هماهنگ می نمایند از جمله ((كنگره ی یهودی آمریكا))، ((كمیته ی یهودی آمریكا)) و سازمان ((بنی بریت )) كه در سال ۱۸۴۳ به عنوان یك جمعیت خیریه به منظور كمك به یهود و مقابله با تبعیض بر ضد آنان (كه آن را یهودی ستیزی می نامید، اصطلاحی كه امروزه به تمامی مخالفت ها با صهیونیزم اطلاق می گردد) تاسیس شد. اضافه بر انواع صندوق های جمع آوری كمك ها به اسراییل ، كمیته ی امور عمومی آمریكا و اسراییل معروف به ((لابی صهیونیستی )) كه به صورت یك گروه فشار در آمریكا و در سطح هیئت حاكمه در واشنگتن (در دولت و كنگره ) فعالیت می كند، وجود دارد. این كمیته می كوشد مركز قدرت یهودی را برای فعالیت در صحنه ی سیاسی به نفع اسراییل بسیج كند. انجمن دوستی آمریكا و اسراییل نیز در این زمینه فعالیت می كند.
منبع:WWW.RASAD.IR
منبع : خبرگزاری فارس