چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
کندوکاو در جمهوری رضاخان
جنبش جمهوریخواهی یکی از مهمترین تلاشهای روشنفکران و تجددگرایان هوادار رضاخان برای تغییر نظام سیاسی مشروطه به نفع رضاخان و ریاست جمهوری وی بود که با هدف تمرکز سیاسی و ایجاد حاکمیتی مقتدر و مدرن صورت میگرفت. نطفههای این حرکت را باید در سالهای پس از جنگ جهانی اول جستجو کرد. این اندیشه تا حد زیادی محصول ناکارآمدی نهضت مشروطیت در تحقق بخشیدن به آرمانهایش بود. نهضتی که با وجود جانفشانیها و تحمل مشقات بسیار، حاصلی جز پراکندگی منابع قدرت، منازعه مستمر میان نهادها و نخبگان سیاسی، آشفتگی اقتصادی، مداخلة بیشتر امپریالیسم خارجی، نابسامانی و بیثباتی سیاسی، ضعف فزاینده دولت مرکزی، گسترش ناامنی و... نداشت. مجموعة این عوامل به انضمام پادشاه نالایق و گریزان از تاج و تخت که آشکارا از ساماندهی امور ناتوان بود و نیز تأثیر نظام بینالمللی پس از جنگ ـ که نظامهای سیاسی آن از لحاظ شکلی و محتوایی دستخوش تغییرات دامنهدار شده بود ـ خواه ناخواه وضعیت سیاسی ایران را تحتتأثیر قرار میداد. از همین رو روشنفکران سرخورده از مشروطیت و تجددگرایان شیفته غرب به این جمع بندی رسیدند که ایجاد دولتی مطلقه، مقدم بر آرمانهای دموکراتیک و حاکمیت قانون است.
از نگاه آنان تنها از رهگذر حکومتی مقتدر و باثبات، مبانی و مقدمات یک دولت ـ ملت مدرن پدید میآمد و به دنبال آن بسترهای اجتماعی ـ اقتصادی متناسب شکل میگرفت و نهادهای مردمسالار بر بنیانی استوار بنا میشد. به اعتقاد آنان پویش تاریخی ایران در عهد مشروطه خلاف این قاعده بوده و میبایست از طریق رویگردانی از آرمانهای مشروطیت و تلاش برای استقرار «دیکتاتوری مصلح» یا «استبداد منور» هر چه سریعتر این چرخه دگرگون گردد تا امکان نوسازی و پیشرفت در عرصههای مختلف با اقتدار تمام فراهم آید.
این آرمان جدید در ادبیات سیاسی و روشنفکری سالهای پس از جنگ جهانی اول در سطح گستردهای مطرح شد و تبلیغات وسیعی دربارة مزایا و منافع چنین نظامهایی انجام گرفت. سرانجام با ظهور رضاخان در صحنه سیاسی این حرکت وارد مرحلة نوینی گردید، زیرا تجددگرایان گرداگرد او به عنوان نموداری از ناخرسندیهای مردمی از سلسله قاجار و نظام مشروطیت حلقه زدند و با مشاورههای فکری و عملی کاستیهای او را پوشاندند و او را به مجری اهداف و آرمانهای سیاسی خود تبدیل کردند که جمهوریخواهی نمونهای از آن بود.
ملکالشعرای بهار از روشنفکران و سیاستمداران آن روزگار، تبیین واقعبینانهای از این ماجرا به دست داده است. او مینویسد: «کمال مطلوب همه پیدا شدن دولتی پرتوان، فعال و بادوام بود که با شایستگی، پاکدامنی، شهامت و جرأت بیمانند خود اصلاحات را در عرصههای مختلف آغاز کند و به امور آشفته کشور نظم و نسق بخشد و به هرج و مرج پایان دهد. این اندیشه نزدیک به ده سال در مغزها جاری بود و ظهور مردی که بیمهابا اختیارات را در دست گیرد و قدرت را قبضه کند و امور کشور را سامان دهد، در زبانها و سرمقاله روزنامهها بود. اینک همین آرزو در لفافه جمهوریخواهی به یکباره بروز یافته بود.(۱)
اندیشه جمهوریخواهی در ایران از سابقهای درخشان و طولانی برخوردار نبود، اما از آنجا که منابع قدرت سیاسی را تا حد زیادی در شخص رئیسجمهور متمرکز میساخت، از پراکندگی و تفرق بیش از حد ابزارهای قدرت در نظام مشروطه جلوگیری میکرد و از طریق گزینش یا انتخاب، نوعی شایستهسالاری را جایگزین نظام موروثی و پادشاهی مینمود، از جذابیت شایانی در محافل فکری ایران برخوردار بود. خاصه آن که روند رو به گسترش ایجاد رژیمهای جمهوری در ممالک همسایه یا در جهان غرب بر دامنة این جذابیت و تعلق خاطر میافزود.
جستجو در جنبشها و قیامهای سیاسی ـ اجتماعی سالهای پایانی حاکمیت قاجار مانند، نهضت جنگل، خیابانی، پسیان و لاهوتی نشان میدهد که آرمان سیاسی یا حکومت مطلوب از نگاه آنان، حکومت جمهوری به عنوان یک الگوی موفق و کارآمد است. بنابراین، هم آنها و هم تجددگرایان، سلسله قاجاریه را از عوامل عمده ضعف و انحطاط ایران و از میان رفتن سرافرازی و سربلندی کشور و اسباب خذلان روزافزون آن میشمردند که کشور را تا آستانه تجزیه و استعمار کامل پیش برده است، لذا آنان بر این باور بودند که حکومت پادشاهی اساساً سد راه اصلاحات سیاسی ـ اجتماعی و مانع بزرگ همة اصلاحگران و نواندیشان و عامل عمدة ناکامی آنان بوده است. از نگاه جمهوریخواهان ایران، با توجه به تحول نظامهای سیاسی در جهان پس از جنگ؛ جمهوری، شکل آتی و گریزناپذیر حکومت در همة نقاط جهان به نظر میرسید.
در صحنة تاریخ نیز پس از کودتای ۱۲۹۹ و ظهور سیدضیاءالدین طباطبایی، تلاشهای بدیع و عوامفریبانه او از سوی تجددگرایان به منزله آغاز یک حرکت سیاسی برای انهدام نظام شاهنشاهی در ایران تلقی شد. آنان بیاعتنایی کامل سیدضیاء به احمدشاه و درباریان را که در رفتار و گفتار و اعلامیههای او نمودی آشکار داشت، نشانه تأیید نگرشهای خود یافتند و به پشتیبانی از آن برخاستند.
اگر چه اندیشه جمهوریخواهی یا هواداری از حکومت مقتدر و متمرکز ملی با سقوط سیدضیاءالدین تا حدی به محاق رفت، اما ظهور خیرهکننده رضاخان در فضایی که هم شاه و هم نخبگان سیاسی همگی ضعیف، منفعل و ناکارآمد مینمودند، این اندیشه را حول محور رضاخان متمرکز ساخت و او را در کانون توجه نسلی از متجددان بیتاب قرار داد که از نگاه آنها زمامداران ایران به ویژه در سالهای پس از جنگ جهانی اول، همگی نالایق و فاقد ارادهای مستقل و نیز آلت دست نیروهای مداخلهگر خارجی بودند و نتوانستند اقدام قاطعانهای برای نجات کشور صورت دهند.
مشاوران اصلی رضاخان که او را در عرصههای سیاسی و فکری هدایت میکردند، همگی قاطعانه بر این اعتقاد بودند که حکومت جمهوری مناسبترین گزینة ممکن برای تغییر دلخواهانه حوزهها و عرصههای مختلف است که رجال سست عنصر، مغرور، میهنفروش و فاسد قدیم را از گردونة سیاست کنار خواهد زد.(۲) و به دلیل ماهیت روشنفکرانه و مدرن خود با احساسات ملیگرایانه همراه و همنوا خواهد شد. در نتیجه؛ گذشته از نفی سلطنت به سوی نفی اشرافیت یا لیاقت موروثی، گرایش مییابد. از همین رو سردارسپه و یارانش به دلیل فقدان پایگاه در میان اشرافیت ریشهدار، سعی داشتند از این رویکرد به نحو احسن بهرهبرداری کنند.(۳)
طراحان و بنیانگذاران جنبش جمهوریخواهی هنگامی که به تحولات دنیای پس از جنگ و شکلگیری جمهوریهای قدرتمند در آلمان، اتریش، روسیه، عثمانی و... مینگریستند، اوضاع ممالک یاد شده را تا حد زیادی مشابه ایران مییافتند، لذا تصور میکردند با طرح گسترده شعار جمهوریت، تمام آزادیخواهان به دلیل سرخوردگی از مناسبات موجود و دلزدگی از قاجارها، زیر پرچم سردارسپه گرد خواهند آمد و حکومت شوروی نیز قاطعانه از آن پشتیبانی خواهد نمود(۴) و نجات کشور از این رهگذر ممکن خواهد شد.
بنابراین با هدایت پنهان و آشکار رضاخان، روزنامهها و محافل فکری ـ سیاسی به اشاعة اندیشة جمهوریخواهی و نکوهش سلسلة قاجار همت گماشتند، از خصایص والای یک فرمانروای مطلوب که ایران در آن شرایط به آن سخت نیاز داشت، داد سخن دادند و چهرة قاجاریان را در وقیحانهترین شکل تخریب نمودند. اوج این حرکت چاپ عکسی از سلطان احمدشاه در کنار زنان عریان اروپایی بود.
آشکارا گفته میشد که وی به جای رسیدگی به امور آشفته کشور، دلدادة خوشگذرانی، عیاشی و زنبارگی است. صراحت کلام و بیملاحظهگی آنان نشان میداد که از پشتیبانی قدرتی مجهز برخوردارند و به آیندهای روشن چشم دوختهاند. به عنوان نمونههایی از این دست، میتوان از روزنامههای «ایران»، «ستاره ایران»، «شفق سرخ»، «کوشش»، «میهن»، «حبلالمتین»، «ایرانشهر» و... یاد کرد که هر یک از زاویههای خاص به موضوع مینگریستند و موانع و مزایای استقرار جمهوریت و نسبت آن را با فرهنگ ملی و مذهبی جامعة ایران به گفتگو مینهادند.
تردیدی نیست که میان فعالیت تقریباً همزمان و هماهنگ مطبوعات در سراسر کشور و پشتیبانی یکپارچه از جمهوریخواهی که سردار سپه مظهر آن بود، نوعی تبانی میان ناشران و سردبیران و مدیران مسئول مطبوعات از یک سو و گردانندگان سیاسی و پشتیبانان فکری آنها یعنی دولت و تجددطلبان حامی آنها وجود داشت و در حقیقت همین موافقت کامل به آنها امکان فعالیت در چنین سطح گستردهای را میداد.(۵)
همگام با این تلاشها، گردهماییها، میتینگها و تظاهرات خیابانی در دفاع از جنبش جمهوریخواهی ادامه یافت که در به راه انداختن آن، اصحاب و اجتماعات نه تنها در مراکز و اماکن عمومی، بلکه گاه در مساجد نیز تشکیل میشد و کنسرتها، نمایش نامهها و شعرخوانیهایی در ستایش جمهوری همه روزه در مکانهای ویژه به اجرا درمیآمد.(۶)
صرفنظر از جنبههای تجددگرایانه و مبانی فکری جمهوریت، این جنبش در واقع تاکتیک ماهرانة سیاسی رضاخان و ائتلاف هواداران او در نهادها و سازمانهای مختلف بود که بر هیاهو، جوسازی، جنجال تبلیغاتی و دسایس نظامی اتکا داشت و هدف نهایی آن تضعیف مخالفان و از صحنه خارج کردن آنها و برچیدن موانع صعود سردار سپه در جایگاه یک دیکتاتور و نه صرفاً مستبد بود که در قالب جمهوری مادامالعمر یا پادشاهی مطلقه صورت میگرفت و تحولات بعدی به درستی ماهیت آن را آشکار ساخت.
از نگاه این جریان، اگر آرمان جمهوریت با ریاست سردار سپه متحقق میگشت، مقصود تجددگرایان و ائتلاف هوادار رضاخان حاصل میشد، چه امتیاز چنین حکومتی کاهش نفوذ اجتماعی و اعتبار سیاسی مخالفان رضاخان و هواداران او در میان نخبگان سنتی، خاندانهای حکومتگر، زمینداران کلان، سران ایلات و عشایر بود که از رهگذر آن سیاستهای نوسازی و اصلاحات به سبک غرب با سرعت چشمگیری پیش میرفت، اما اگر این جنبش با شکست مواجه میشد، منفعت بزرگ آن ضربة جبرانناپذیر و خردکنندهای بر پیکر نظم مستقر بود که به ویژه بر پاسبان سنتی آن یعنی خاندان قاجار و شخص احمدشاه وارد میآمد و حیثیت سیاسی و اعتبار اجتماعی آنان را که تاکنون در هالهای از احترام و تقدس بود، به کلی از میان میبرد و استمرار حاکمیت آنان را به سطح مباحث روزمره مطبوعات و محافل سیاسی تنزل میداد. این نیز پیامدی جز افزایش انفعال و انزوای سیاسی بازماندگان سلسله قاجار و رویارویی با خطر قریبالوقوع اضمحلال و فروپاشی نداشت و منافع آن مستقیماً در افزایش قدرت رضاخان و هواداران او تبلور مییافت.
ظاهراً مدافعان سیاسی اندیشة جمهوریخواهی به تحولات فرانسه پس از انقلاب کبیر ۱۷۸۹ نظر داشتهاند. آنان که نقشهها و عملکردهای ناپلئون را با تأمل و دقت نگریسته و دریافته بودند که وی چگونه راه را برای ریاست جمهوری و سرانجام حکومت مطلقه خود هموار کرده است، میکوشیدند با همان نقشهها و تدابیر؛ قانون اساسی مشروطیت را ملغی و احمدشاه را از سلطنت خلع کنند و سردار سپه را به ریاست جمهوری برکشند و اندکی بعد به بهانة فراهم نبودن بسترها و مقدمات برای تشکیل نظام جمهوری، او را به سوی سلطنت مطلقه سوق دهند.(۷)
سردارسپه به کمک مشاورانش به درستی میدانست که برخی از آزادیخواهان خیالباف به محض شنیدن شعار جمهوریخواهی به این باور میرسند که با این شیوه از حکومت، ایران بلافاصله به کشورهایی چون فرانسه، سوئیس و آمریکا تبدیل خواهد شد. لذا او پس از یکی دو سال ریاست جمهوری میان جمهوریت و سلطنت پل خواهد زد و این امر با توجه به ریشهداری نهاد سلطنت به آسانی ممکن خواهد شد. به تعبیر مستوفی «بنابراین مناسبتر و سادهتر و طبیعیتر این است که به دست آزادیخواهان دو آتشه خود را به ریاست جمهوری برساند، تا بعدها به دست سلطنتطلبان، تاج و تخت را تصرف و سلطنت را در خانوادة خویش مستقر نماید.»(۸)
از همین رو رضاخان در خفا و در کمال پنهانکاری، جنبش جمهوریخواهی را رهبری میکرد و در اظهارنظرهای رسمی سعی داشت خود را بی طرف نشان دهد؛ اما در عمل از هرگونه تمهید عملی برای پیشبرد این حرکت دریغ نداشت، چنان که به دستور او کمیتهای از ملیون خوشنام برای ترویج جمهوریت شکل گرفت و رضاخان در نشستهای خود با این کمیته مبالغ هنگفتی در اختیار آنان میگذاشت.(۹)
همگام با این تحریکات، تلگرافها و پیامهای بی شماری از سوی شخصیتهای محلی و محافل گوناگون از ایالات مختلف به پایتخت و خطاب به روزنامهها، مجلس و برخی چهرههای برجسته هیأت دولت ارسال گردید که در همة آنها ضمن دفاع از خلع قاجاریه، تأسیس نظام جمهوری درخواست شده بود.
تأمل و کنکاش در ماهیت تلاش مطبوعات وابسته، نشاندهندة ساختگی و بیاساس بودن بسیاری از اخطارها، اخبار ویژه و نیز تلگرافهای مندرج در آنهاست که صرفاً در پی تبانی با محافل قدرت صورت میگرفت و تحت عناوین جذاب و فریبندهای چون «تلگرافهای ویژه»، «ناخرسندی از قاجاریه»، «تقاضای استقرار جمهوریت»، «خطری که نمایندگان مجلس را تهدید میکند» و مانند آن چاپ و در شمارگان وسیع منتشر میشد.(۱۰)
در شهرهای گوناگون، عوامل سیاسی و نظامی رضاخان، بسیاری از چهرههای شناخته شده و نخبگان محلی مورد اعتماد را وامیداشتند تا تلگرافهایی با مضامین پیش گفته به مجلس و مطبوعات مخابره نمایند و به تلگرافخانهها دستور اکید داده شد که بابت این تلگرافهای سیاسی هیچ وجهی دریافت نشود، اما جالب آن که پس از انقراض قاجاریه و استقرار سلطنت پهلوی با توسل به خشونت و سرنیزه، بهای تلگرافهای ارسالی تا دینار آخر از فروشندگان آنها دریافت شد.(۱۱)
در مقابل مدرس و بسیاری از علما و روشنفکران به دلیل درک صحیح از اهداف جمهوریخواهی که وسیلهای برای به قدرت رسیدن رضاخان شده بودند، با شجاعت تمام مخالفت میکردند. مدرس معتقد بود حکومت اسلامی در صدر اسلام یک حکومت جمهوری بود ولی این حکومت جمهوری رضاخانی خواست ملت ایران نیست بلکه انگلیسی ها میخواهند.(۱۲)
با این همه جنبش جمهوریخواهی در پی مخالفت آشکار نیروهای مذهبی و نیز پافشاری نمایندگان مخالف مجلس شورای ملی و در رأس آن اقلیت به رهبری مدرس به شکست انجامید.
از نگاه آنان تنها از رهگذر حکومتی مقتدر و باثبات، مبانی و مقدمات یک دولت ـ ملت مدرن پدید میآمد و به دنبال آن بسترهای اجتماعی ـ اقتصادی متناسب شکل میگرفت و نهادهای مردمسالار بر بنیانی استوار بنا میشد. به اعتقاد آنان پویش تاریخی ایران در عهد مشروطه خلاف این قاعده بوده و میبایست از طریق رویگردانی از آرمانهای مشروطیت و تلاش برای استقرار «دیکتاتوری مصلح» یا «استبداد منور» هر چه سریعتر این چرخه دگرگون گردد تا امکان نوسازی و پیشرفت در عرصههای مختلف با اقتدار تمام فراهم آید.
این آرمان جدید در ادبیات سیاسی و روشنفکری سالهای پس از جنگ جهانی اول در سطح گستردهای مطرح شد و تبلیغات وسیعی دربارة مزایا و منافع چنین نظامهایی انجام گرفت. سرانجام با ظهور رضاخان در صحنه سیاسی این حرکت وارد مرحلة نوینی گردید، زیرا تجددگرایان گرداگرد او به عنوان نموداری از ناخرسندیهای مردمی از سلسله قاجار و نظام مشروطیت حلقه زدند و با مشاورههای فکری و عملی کاستیهای او را پوشاندند و او را به مجری اهداف و آرمانهای سیاسی خود تبدیل کردند که جمهوریخواهی نمونهای از آن بود.
ملکالشعرای بهار از روشنفکران و سیاستمداران آن روزگار، تبیین واقعبینانهای از این ماجرا به دست داده است. او مینویسد: «کمال مطلوب همه پیدا شدن دولتی پرتوان، فعال و بادوام بود که با شایستگی، پاکدامنی، شهامت و جرأت بیمانند خود اصلاحات را در عرصههای مختلف آغاز کند و به امور آشفته کشور نظم و نسق بخشد و به هرج و مرج پایان دهد. این اندیشه نزدیک به ده سال در مغزها جاری بود و ظهور مردی که بیمهابا اختیارات را در دست گیرد و قدرت را قبضه کند و امور کشور را سامان دهد، در زبانها و سرمقاله روزنامهها بود. اینک همین آرزو در لفافه جمهوریخواهی به یکباره بروز یافته بود.(۱)
اندیشه جمهوریخواهی در ایران از سابقهای درخشان و طولانی برخوردار نبود، اما از آنجا که منابع قدرت سیاسی را تا حد زیادی در شخص رئیسجمهور متمرکز میساخت، از پراکندگی و تفرق بیش از حد ابزارهای قدرت در نظام مشروطه جلوگیری میکرد و از طریق گزینش یا انتخاب، نوعی شایستهسالاری را جایگزین نظام موروثی و پادشاهی مینمود، از جذابیت شایانی در محافل فکری ایران برخوردار بود. خاصه آن که روند رو به گسترش ایجاد رژیمهای جمهوری در ممالک همسایه یا در جهان غرب بر دامنة این جذابیت و تعلق خاطر میافزود.
جستجو در جنبشها و قیامهای سیاسی ـ اجتماعی سالهای پایانی حاکمیت قاجار مانند، نهضت جنگل، خیابانی، پسیان و لاهوتی نشان میدهد که آرمان سیاسی یا حکومت مطلوب از نگاه آنان، حکومت جمهوری به عنوان یک الگوی موفق و کارآمد است. بنابراین، هم آنها و هم تجددگرایان، سلسله قاجاریه را از عوامل عمده ضعف و انحطاط ایران و از میان رفتن سرافرازی و سربلندی کشور و اسباب خذلان روزافزون آن میشمردند که کشور را تا آستانه تجزیه و استعمار کامل پیش برده است، لذا آنان بر این باور بودند که حکومت پادشاهی اساساً سد راه اصلاحات سیاسی ـ اجتماعی و مانع بزرگ همة اصلاحگران و نواندیشان و عامل عمدة ناکامی آنان بوده است. از نگاه جمهوریخواهان ایران، با توجه به تحول نظامهای سیاسی در جهان پس از جنگ؛ جمهوری، شکل آتی و گریزناپذیر حکومت در همة نقاط جهان به نظر میرسید.
در صحنة تاریخ نیز پس از کودتای ۱۲۹۹ و ظهور سیدضیاءالدین طباطبایی، تلاشهای بدیع و عوامفریبانه او از سوی تجددگرایان به منزله آغاز یک حرکت سیاسی برای انهدام نظام شاهنشاهی در ایران تلقی شد. آنان بیاعتنایی کامل سیدضیاء به احمدشاه و درباریان را که در رفتار و گفتار و اعلامیههای او نمودی آشکار داشت، نشانه تأیید نگرشهای خود یافتند و به پشتیبانی از آن برخاستند.
اگر چه اندیشه جمهوریخواهی یا هواداری از حکومت مقتدر و متمرکز ملی با سقوط سیدضیاءالدین تا حدی به محاق رفت، اما ظهور خیرهکننده رضاخان در فضایی که هم شاه و هم نخبگان سیاسی همگی ضعیف، منفعل و ناکارآمد مینمودند، این اندیشه را حول محور رضاخان متمرکز ساخت و او را در کانون توجه نسلی از متجددان بیتاب قرار داد که از نگاه آنها زمامداران ایران به ویژه در سالهای پس از جنگ جهانی اول، همگی نالایق و فاقد ارادهای مستقل و نیز آلت دست نیروهای مداخلهگر خارجی بودند و نتوانستند اقدام قاطعانهای برای نجات کشور صورت دهند.
مشاوران اصلی رضاخان که او را در عرصههای سیاسی و فکری هدایت میکردند، همگی قاطعانه بر این اعتقاد بودند که حکومت جمهوری مناسبترین گزینة ممکن برای تغییر دلخواهانه حوزهها و عرصههای مختلف است که رجال سست عنصر، مغرور، میهنفروش و فاسد قدیم را از گردونة سیاست کنار خواهد زد.(۲) و به دلیل ماهیت روشنفکرانه و مدرن خود با احساسات ملیگرایانه همراه و همنوا خواهد شد. در نتیجه؛ گذشته از نفی سلطنت به سوی نفی اشرافیت یا لیاقت موروثی، گرایش مییابد. از همین رو سردارسپه و یارانش به دلیل فقدان پایگاه در میان اشرافیت ریشهدار، سعی داشتند از این رویکرد به نحو احسن بهرهبرداری کنند.(۳)
طراحان و بنیانگذاران جنبش جمهوریخواهی هنگامی که به تحولات دنیای پس از جنگ و شکلگیری جمهوریهای قدرتمند در آلمان، اتریش، روسیه، عثمانی و... مینگریستند، اوضاع ممالک یاد شده را تا حد زیادی مشابه ایران مییافتند، لذا تصور میکردند با طرح گسترده شعار جمهوریت، تمام آزادیخواهان به دلیل سرخوردگی از مناسبات موجود و دلزدگی از قاجارها، زیر پرچم سردارسپه گرد خواهند آمد و حکومت شوروی نیز قاطعانه از آن پشتیبانی خواهد نمود(۴) و نجات کشور از این رهگذر ممکن خواهد شد.
بنابراین با هدایت پنهان و آشکار رضاخان، روزنامهها و محافل فکری ـ سیاسی به اشاعة اندیشة جمهوریخواهی و نکوهش سلسلة قاجار همت گماشتند، از خصایص والای یک فرمانروای مطلوب که ایران در آن شرایط به آن سخت نیاز داشت، داد سخن دادند و چهرة قاجاریان را در وقیحانهترین شکل تخریب نمودند. اوج این حرکت چاپ عکسی از سلطان احمدشاه در کنار زنان عریان اروپایی بود.
آشکارا گفته میشد که وی به جای رسیدگی به امور آشفته کشور، دلدادة خوشگذرانی، عیاشی و زنبارگی است. صراحت کلام و بیملاحظهگی آنان نشان میداد که از پشتیبانی قدرتی مجهز برخوردارند و به آیندهای روشن چشم دوختهاند. به عنوان نمونههایی از این دست، میتوان از روزنامههای «ایران»، «ستاره ایران»، «شفق سرخ»، «کوشش»، «میهن»، «حبلالمتین»، «ایرانشهر» و... یاد کرد که هر یک از زاویههای خاص به موضوع مینگریستند و موانع و مزایای استقرار جمهوریت و نسبت آن را با فرهنگ ملی و مذهبی جامعة ایران به گفتگو مینهادند.
تردیدی نیست که میان فعالیت تقریباً همزمان و هماهنگ مطبوعات در سراسر کشور و پشتیبانی یکپارچه از جمهوریخواهی که سردار سپه مظهر آن بود، نوعی تبانی میان ناشران و سردبیران و مدیران مسئول مطبوعات از یک سو و گردانندگان سیاسی و پشتیبانان فکری آنها یعنی دولت و تجددطلبان حامی آنها وجود داشت و در حقیقت همین موافقت کامل به آنها امکان فعالیت در چنین سطح گستردهای را میداد.(۵)
همگام با این تلاشها، گردهماییها، میتینگها و تظاهرات خیابانی در دفاع از جنبش جمهوریخواهی ادامه یافت که در به راه انداختن آن، اصحاب و اجتماعات نه تنها در مراکز و اماکن عمومی، بلکه گاه در مساجد نیز تشکیل میشد و کنسرتها، نمایش نامهها و شعرخوانیهایی در ستایش جمهوری همه روزه در مکانهای ویژه به اجرا درمیآمد.(۶)
صرفنظر از جنبههای تجددگرایانه و مبانی فکری جمهوریت، این جنبش در واقع تاکتیک ماهرانة سیاسی رضاخان و ائتلاف هواداران او در نهادها و سازمانهای مختلف بود که بر هیاهو، جوسازی، جنجال تبلیغاتی و دسایس نظامی اتکا داشت و هدف نهایی آن تضعیف مخالفان و از صحنه خارج کردن آنها و برچیدن موانع صعود سردار سپه در جایگاه یک دیکتاتور و نه صرفاً مستبد بود که در قالب جمهوری مادامالعمر یا پادشاهی مطلقه صورت میگرفت و تحولات بعدی به درستی ماهیت آن را آشکار ساخت.
از نگاه این جریان، اگر آرمان جمهوریت با ریاست سردار سپه متحقق میگشت، مقصود تجددگرایان و ائتلاف هوادار رضاخان حاصل میشد، چه امتیاز چنین حکومتی کاهش نفوذ اجتماعی و اعتبار سیاسی مخالفان رضاخان و هواداران او در میان نخبگان سنتی، خاندانهای حکومتگر، زمینداران کلان، سران ایلات و عشایر بود که از رهگذر آن سیاستهای نوسازی و اصلاحات به سبک غرب با سرعت چشمگیری پیش میرفت، اما اگر این جنبش با شکست مواجه میشد، منفعت بزرگ آن ضربة جبرانناپذیر و خردکنندهای بر پیکر نظم مستقر بود که به ویژه بر پاسبان سنتی آن یعنی خاندان قاجار و شخص احمدشاه وارد میآمد و حیثیت سیاسی و اعتبار اجتماعی آنان را که تاکنون در هالهای از احترام و تقدس بود، به کلی از میان میبرد و استمرار حاکمیت آنان را به سطح مباحث روزمره مطبوعات و محافل سیاسی تنزل میداد. این نیز پیامدی جز افزایش انفعال و انزوای سیاسی بازماندگان سلسله قاجار و رویارویی با خطر قریبالوقوع اضمحلال و فروپاشی نداشت و منافع آن مستقیماً در افزایش قدرت رضاخان و هواداران او تبلور مییافت.
ظاهراً مدافعان سیاسی اندیشة جمهوریخواهی به تحولات فرانسه پس از انقلاب کبیر ۱۷۸۹ نظر داشتهاند. آنان که نقشهها و عملکردهای ناپلئون را با تأمل و دقت نگریسته و دریافته بودند که وی چگونه راه را برای ریاست جمهوری و سرانجام حکومت مطلقه خود هموار کرده است، میکوشیدند با همان نقشهها و تدابیر؛ قانون اساسی مشروطیت را ملغی و احمدشاه را از سلطنت خلع کنند و سردار سپه را به ریاست جمهوری برکشند و اندکی بعد به بهانة فراهم نبودن بسترها و مقدمات برای تشکیل نظام جمهوری، او را به سوی سلطنت مطلقه سوق دهند.(۷)
سردارسپه به کمک مشاورانش به درستی میدانست که برخی از آزادیخواهان خیالباف به محض شنیدن شعار جمهوریخواهی به این باور میرسند که با این شیوه از حکومت، ایران بلافاصله به کشورهایی چون فرانسه، سوئیس و آمریکا تبدیل خواهد شد. لذا او پس از یکی دو سال ریاست جمهوری میان جمهوریت و سلطنت پل خواهد زد و این امر با توجه به ریشهداری نهاد سلطنت به آسانی ممکن خواهد شد. به تعبیر مستوفی «بنابراین مناسبتر و سادهتر و طبیعیتر این است که به دست آزادیخواهان دو آتشه خود را به ریاست جمهوری برساند، تا بعدها به دست سلطنتطلبان، تاج و تخت را تصرف و سلطنت را در خانوادة خویش مستقر نماید.»(۸)
از همین رو رضاخان در خفا و در کمال پنهانکاری، جنبش جمهوریخواهی را رهبری میکرد و در اظهارنظرهای رسمی سعی داشت خود را بی طرف نشان دهد؛ اما در عمل از هرگونه تمهید عملی برای پیشبرد این حرکت دریغ نداشت، چنان که به دستور او کمیتهای از ملیون خوشنام برای ترویج جمهوریت شکل گرفت و رضاخان در نشستهای خود با این کمیته مبالغ هنگفتی در اختیار آنان میگذاشت.(۹)
همگام با این تحریکات، تلگرافها و پیامهای بی شماری از سوی شخصیتهای محلی و محافل گوناگون از ایالات مختلف به پایتخت و خطاب به روزنامهها، مجلس و برخی چهرههای برجسته هیأت دولت ارسال گردید که در همة آنها ضمن دفاع از خلع قاجاریه، تأسیس نظام جمهوری درخواست شده بود.
تأمل و کنکاش در ماهیت تلاش مطبوعات وابسته، نشاندهندة ساختگی و بیاساس بودن بسیاری از اخطارها، اخبار ویژه و نیز تلگرافهای مندرج در آنهاست که صرفاً در پی تبانی با محافل قدرت صورت میگرفت و تحت عناوین جذاب و فریبندهای چون «تلگرافهای ویژه»، «ناخرسندی از قاجاریه»، «تقاضای استقرار جمهوریت»، «خطری که نمایندگان مجلس را تهدید میکند» و مانند آن چاپ و در شمارگان وسیع منتشر میشد.(۱۰)
در شهرهای گوناگون، عوامل سیاسی و نظامی رضاخان، بسیاری از چهرههای شناخته شده و نخبگان محلی مورد اعتماد را وامیداشتند تا تلگرافهایی با مضامین پیش گفته به مجلس و مطبوعات مخابره نمایند و به تلگرافخانهها دستور اکید داده شد که بابت این تلگرافهای سیاسی هیچ وجهی دریافت نشود، اما جالب آن که پس از انقراض قاجاریه و استقرار سلطنت پهلوی با توسل به خشونت و سرنیزه، بهای تلگرافهای ارسالی تا دینار آخر از فروشندگان آنها دریافت شد.(۱۱)
در مقابل مدرس و بسیاری از علما و روشنفکران به دلیل درک صحیح از اهداف جمهوریخواهی که وسیلهای برای به قدرت رسیدن رضاخان شده بودند، با شجاعت تمام مخالفت میکردند. مدرس معتقد بود حکومت اسلامی در صدر اسلام یک حکومت جمهوری بود ولی این حکومت جمهوری رضاخانی خواست ملت ایران نیست بلکه انگلیسی ها میخواهند.(۱۲)
با این همه جنبش جمهوریخواهی در پی مخالفت آشکار نیروهای مذهبی و نیز پافشاری نمایندگان مخالف مجلس شورای ملی و در رأس آن اقلیت به رهبری مدرس به شکست انجامید.
پینویسها:
۱. بهار، محمدتقی (ملکالشعرا)، تاریخ احزاب سیاسی تا انقراض قاجاریه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، چاپ چهارم، ج ۲، ص ۳۰.
۲. غنی، سیروس، ایران، برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نشر نیلوفر، ۱۳۷۷، چاپ اول، ص ۳۲۹.
۳. رحیمزاده صفوی، علیاصغر، اسرار سقوط احمدشاه، به کوشش بهمن دهگان، تهران، فردوسی، ۱۳۶۸، چاپ دوم، ص ۴۲.
۴. دشتی، علی، پنجاه و پنج، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۵، چاپ دوم، ص ۱۲۸.
۵. ملیکف، ا. س: استقرار دیکتاتوری رضاخان، ترجمه سیروس ایزدی، تهران، جیبی، ۱۳۵۸، چاپ اول، ص ۷۵.
۶. دولتآبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، انتشارات عطار و فردوس، ۱۳۷۱، چاپ ششم، ج ۴، ص ۳۴۸.
۷. دولتآبادی، یحیی، پیشین، ج ۴، ص ۳۴۵.
۸. مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، زوار، ۱۳۴۳، چاپ اول، ج ۳، صص ۵۸۵ـ۵۸۴.
۹. دولتآبادی، یحیی، پیشین، ج ۴، صص ۳۴۷ـ۳۴۶.
۱۰. همان، ص ۷۶.
۱۱. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج ۲، ص ۳۹۲.
۱۲. همان، ج ۱، ص ۴۹۵
به نقل از:
مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
۱. بهار، محمدتقی (ملکالشعرا)، تاریخ احزاب سیاسی تا انقراض قاجاریه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، چاپ چهارم، ج ۲، ص ۳۰.
۲. غنی، سیروس، ایران، برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نشر نیلوفر، ۱۳۷۷، چاپ اول، ص ۳۲۹.
۳. رحیمزاده صفوی، علیاصغر، اسرار سقوط احمدشاه، به کوشش بهمن دهگان، تهران، فردوسی، ۱۳۶۸، چاپ دوم، ص ۴۲.
۴. دشتی، علی، پنجاه و پنج، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۵، چاپ دوم، ص ۱۲۸.
۵. ملیکف، ا. س: استقرار دیکتاتوری رضاخان، ترجمه سیروس ایزدی، تهران، جیبی، ۱۳۵۸، چاپ اول، ص ۷۵.
۶. دولتآبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، انتشارات عطار و فردوس، ۱۳۷۱، چاپ ششم، ج ۴، ص ۳۴۸.
۷. دولتآبادی، یحیی، پیشین، ج ۴، ص ۳۴۵.
۸. مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، زوار، ۱۳۴۳، چاپ اول، ج ۳، صص ۵۸۵ـ۵۸۴.
۹. دولتآبادی، یحیی، پیشین، ج ۴، صص ۳۴۷ـ۳۴۶.
۱۰. همان، ص ۷۶.
۱۱. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج ۲، ص ۳۹۲.
۱۲. همان، ج ۱، ص ۴۹۵
به نقل از:
مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
منبع : دوران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست