جمعه, ۱۶ آذر, ۱۴۰۳ / 6 December, 2024
مجله ویستا
حق مادر
زكریا ، پسر ابراهیم با آنكه پدر و مادر و همه فامیلش نصرانی بودند و خود او هم نصرانی بود مدتی بود كه در قلب خود تمایلی به اسلام احساس می كرد. آخر بر خلاف میل پدر و مادرش دین اسلام را برگزید و به مقررات اسلام گردن نهاد.
زمان حج رسید و زكریا به قصد حج از كوفه بیرون آمد و در مدینه به حضور امام صادق(ع) رسید و دلیل اسلام آوردنش را به ایشان گفت. امام تصدیقش كردند و سه بار فرمودند: «خدایا خودت او را راهنما باش» و به او گفتند اگر سؤالی داری بپرس. زكریا گفت: «پدر و مادر و همه فامیلم نصرانی هستند. مادرم نابیناست. من با آنها محشورم و قهراً با آنها هم غذا هستم. تكلیف من در این صورت چیست؟»
امام فرمود: «اگر آنها گوشت خوك نمی خورند معاشرت تو با آنها مانعی ندارد.» سپس فرمودند:
«مراقب حال مادرت باش. تا زنده است به او نیكی كن وقتی كه از دنیا رفت خودت شخصاً متصدی تشییع جنازه او باش»
ایام حج به پایان رسید و زكریا به منزل بازگشت. او كمر به خدمت مادر بست و لحظه ای از مهربانی و محبت به مادرش فرو گذار نكرد. با دست خود او را غذا می داد و كارهایش را شخصاً انجام می داد.
روزی مادر كه متعجب بود در مورد دینش از او سؤال كرد و خواست كه زكریا دینش را بر او عرضه كند. زكریا شهادتین را برای او خواند و امور دین اسلام را به او تعلیم داد.
آخر شب حال مادر دگرگون شد و بیمار شد. زكریا بار دیگر شهادتین را برای او خواند و مادر با اقرار و اعتراف به آن جان به جان آفرین تسلیم كرد.
در تشییع جنازه كسی كه برای جنازه او نماز خواند و با دست خود او را به خاك سپرد زكریا بود.
زمان حج رسید و زكریا به قصد حج از كوفه بیرون آمد و در مدینه به حضور امام صادق(ع) رسید و دلیل اسلام آوردنش را به ایشان گفت. امام تصدیقش كردند و سه بار فرمودند: «خدایا خودت او را راهنما باش» و به او گفتند اگر سؤالی داری بپرس. زكریا گفت: «پدر و مادر و همه فامیلم نصرانی هستند. مادرم نابیناست. من با آنها محشورم و قهراً با آنها هم غذا هستم. تكلیف من در این صورت چیست؟»
امام فرمود: «اگر آنها گوشت خوك نمی خورند معاشرت تو با آنها مانعی ندارد.» سپس فرمودند:
«مراقب حال مادرت باش. تا زنده است به او نیكی كن وقتی كه از دنیا رفت خودت شخصاً متصدی تشییع جنازه او باش»
ایام حج به پایان رسید و زكریا به منزل بازگشت. او كمر به خدمت مادر بست و لحظه ای از مهربانی و محبت به مادرش فرو گذار نكرد. با دست خود او را غذا می داد و كارهایش را شخصاً انجام می داد.
روزی مادر كه متعجب بود در مورد دینش از او سؤال كرد و خواست كه زكریا دینش را بر او عرضه كند. زكریا شهادتین را برای او خواند و امور دین اسلام را به او تعلیم داد.
آخر شب حال مادر دگرگون شد و بیمار شد. زكریا بار دیگر شهادتین را برای او خواند و مادر با اقرار و اعتراف به آن جان به جان آفرین تسلیم كرد.
در تشییع جنازه كسی كه برای جنازه او نماز خواند و با دست خود او را به خاك سپرد زكریا بود.
منبع : روزنامه ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست