سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
دلیل سکوت مردم در برابر سیلی سرد رد صلاحیت
قصه غریبی است این نامسلمان خواندنهای مکرر که به هر سو رو میکنی این روزها انگشت اتهامی در چشمها فرو رفته و دهانی به پهنای همه صورت باز مانده تا فریاد زند: <والله من مسلمانم.>
میدانم خواندن این قصه تکراری ردصلاحیتها از حوصله تنگ مردم خارج است و نه اصرار اهالی هیات نظارت و شورای نگهبان مبنی بر نامسلمان بودن داوطلبان نمایندگی مجلس برایشان نان و گاز و بنزین و میوه و خیابانهای هموار شهر میشود و نه انکار اصلاحطلبان برایشان مسکن و مأمن و خرمن امید میشود. با این همه اما نمیتوان چشم بر بیمهری کسانی که بر مسند قدرت نشستهاند و فخر کرسی به حاشیهنشستگان چنین میفروشند که چون ما میگوییم شما نامسلمانید، پس هزار نماز و تکبیر شما قبول حق نیست، دهن بست و هیچ نگفت.
جماعتی به هزار و یک دلیل بزرگ و کوچک شال و کلاه کردهاند عازم خانه مجریان انتخابات شدهاند تا نام برای حضور در عرصه انتخابات بنویسند و گام برای گرم کردن این تنور نیمبند دموکراسی بردارند. به میانه راه که نه، در همان ابتدای راه ورق برمیگردد و نام و گام این جمع خط میخورد و فاقد صلاحیت اعلام میشوند. جماعت رد صلاحیتشده در حاشیه این دایره تنگ رقابتی میایستند و آرام گامی به عقب برمیدارند و در چشمانداز نگاهشان مردمی را میبینند که چشمهایشان را محکم بستهاند و هیچ هم نمیگویند. چرا؟ آیا این سکوت سنگین و پلکهایی که محکم به هم فشرده شده است، نشانه اعتراض و نارضایتی ملت از رفتار و عملکرد اصلاحطلبان است؟ این روزها از مجلس، دولت، صدا و سیما و نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیری که مهمترین و فراگیرترین تریبونها در اختیار آنهاست چنین پیامی به گوش میرسد که ملت را رغبتی برای همراهی جریان اصلاحات نیست و گواه آن را نیز بیقرار نشدن مردم برای حذف بخش چشمگیری از نیروهای اصلاحطلب از گردونه رقابت میدانند اما فقط یک تأمل عمیق و یک نگاه دقیق بر صورت تکتک آنانی که در جامعه سرد سیاسی ایران قدم میزنند کافی است تا روشن شود که چرا هربار که صورت اصلاحطلبان سرخ از سیلی سخت رد صلاحیتها میشود جماعت عظیمی همزمان چشمهایشان را محکم میبندند و هیچ نمیگویند.
در سرزمینی که مردمش باور دارند پیامبران همه عمر شریف خویش را وقف میکردند تا حتی یک نفر را به دین اسلام دعوت کنند و کلام خدا را برزبان او جاری سازند این روزها ورق چنان برگشته است که کسانی همه زندگیشان را وقف میکنند تا جماعتی را که کلام خدا را با فریاد برزبان خویش جاری میسازند متقاعد کنند که مسلمان نیستند؛ آن هم کسانی که سهم حضورشان درعرصه انقلاب و روزهای دفاع و جنگ و هزار و یک عرصه اجتماعی و دانشگاهی و فرهنگی و سیاسی برابری نمیکند با مردم معمولی یک جامعه و بدین سبب تصورش هم برای توده مردم دشوار است که اساتید دانشگاهها فرزندانشان، معلمین مدارس کودکانشان، روحانی مسجد و منبرهای شهر و روستاهایشان، وکلای فعلی و سابقشان و هزار و یک نفر دیگری که تا دیروز حداقل یک چراغ کوچک به دست آنان در خانهای روشن شده است اینک توسط جمعی محکوم به نامسلمانی و سوءشهرت هستند. در هر حال وقتی حساب آنها که روزی در راس و متن بودهاند چنین است، حساب ملتی که دورتر از این جماعت ایستادهاند چیست؟ در نظر بگیرید وقتی خانوادهای شال و کلاه میکند تا به میهمانی برود اما هنوز وارد خانه نشده، در همان ابتدا صاحبخانه با یک سیلی سخت به استقبال بزرگ خانواده میرود، در آن زمان، کودکان و دیگرانی که توانی برای دفاع ندارند، چه میکنند؟ آیا غیر از آن است که ابتدا با چشمهای باز بر دستهایی که بالا میرود تا با شتاب بر صورت بزرگ خانهشان فرود آید نگاه میکنند و سپس که دستها نزدیکتر شد، از هراسی نا خودآگاه و بر اساس یک واکنش غیر ارادی، تند و تند پلک میزنند؟ وقتی صدای سیلی به صورت نشست، بزرگ خانه آرام گامی به عقب برمیدارد و در چشمانداز نگاهش، همه اهل خانه را میبیند که چشمهایشان را بستهاند و هیچ هم نمیگویند و شاید هم منتظر میمانند تا از آن سوی خانه، بزرگتری بیرون آید و رسم مرسوم میهماننوازی، خوبتر به جای آورد.اصلاحطلبان نیز هرگز بری از تمام ایرادها و خطاهای عالم نیستند اما به هر تقدیر و با هر قصور، بخشهایی از جامعه را نمایندگی میکنند و آنگاه که شال و کلاه کردهاند و راهی خانه مجریان اصولگرای انتخابات مجلس هشتم شدهاند جمعیتی پشت سرشان است که قدرت دفاعی ندارد حال این صاحبخانه و این صورت اصلاحطلبی و این هم مردمی که پلکهایشان را محکم به هم فشردهاند به امید آنکه شاید از خانه ملت و دولت و سایر نهادهای تصمیمگیر دستی بیرون آید و سرعت این دستی که شتاب گرفته است را مدیریت کند غافل از آنکه از آن سوی خانه هم هیچ صدایی به گوش نمیرسد و اهالی خانه خود سخت مشغول تقسیم غنایم انتخاباتیاند و تند و تند برای ائتلاف و لیست مشترک و خروج دود سفید از دودکش اصولگرایی نقشه میکشند. جماعت دیگری برای نام و گام این جمع حد و اندازهای قائل نیستند صورت برای یک سیلی محکم جلو آورد ولی وقتی دستها اوج میگیرد تا با شتاب بنشیند بر صورت جماعتی که این روزها متهماند به نامسلمانی و عدم احراز حسن شهرت، پلکها را محکم به هم نفشرد.
مسیح علینژاد
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست