جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
روایتی دیگر از مذاکره ایران با صدام
البته مقدمتاً می باید بگویم كه برداشت ایشان از علت تسلط من به زبان عربی درست نبود. من به زبان عربی تسلط داشتم ولی مقیم مدینه منوره نبودم و در آنجا درس نخوانده بودم.
من دانشجوی دانشگاه كلرادو در آمریكا بودم و در انجمن اسلامی شهر و ایالت خودمان فعال بودم و طبیعی بود كه با دیگر فعالان انجمن اسلامی در دیگر نقاط نیز ارتباط داشتم. بعد از بازگشت امام (ره) به ایران اولین گام در جهت اعمال عملی بر كنترل سیاست خارجی و نظارت مستقیم بر نمایندگی های ایران در خارج از كشور با تعیین ۵ نفر به نمایندگی از امام در سفارت ایران در واشینگتن كه به تصرف دانشجویان ایرانی درآمده بود، برداشته شد. تعیین كادر جدید سفارت در واشینگتن به صورت سمبلیك انجام شد و ۵ نفر از ایرانیان فعال مقیم در آمریكا به عنوان گروه سرپرستی سفارت ایران در واشینگتن تعیین شدند. طبیعی بود افراد تعیین شده با مشورت و یا معرفی آقای دكتر یزدی انتخاب شده بودند. چند روزی از این واقعه نگذشته بود كه با دوستان در واشینگتن تماس گرفتم و اعلام كردم كه من نیز حاضر نیستم برای همكاری در اداره سفارت به واشینگتن سفر كنم. این پیشنهاد مورد استقبال آقای دكتر ضرابی كه یكی از اعضای ۵ نفره منتخب امام بود قرار گرفت و به این ترتیب من به واشینگتن رفتم ولی خانواده در همان شهر محل دانشگاهی ام باقی ماندند. به محض ورود دیدم كه چند تن از اعضای منتخب امام برای سرپرستی سفارت، عازم بازگشت به ایران هستند و نظرشان این بود كه دوران هجرت سرآمده و زمان حضور در صحنه ایران فرارسیده است و لذا اداره امور رسمی سفارت را به آقای آگاه كه به عنوان كاردار معرفی شده بود، سپرده ولی یك نفر از دیگر اعضای ۵ نفره در واشینگتن برای نظارت بر امور باقی ماند. دوران سختی بود و حوادث و وقایع غیر مترقبه و پیاپی در روابط ایران با آمریكا رخ می داد، ولی در عین حال برای من كه آن زمان ارتباط مستقیمی با سفارت و وزارت خارجه نداشتم، تجربه منحصر به فردی بود.من به رغم اینكه كارمند غیررسمی سفارت بودم ولی در جایگاه نفر دوم سفارت عمل می كردم و مورد اعتماد اعضای انجمن اسلامی شهر و منطقه بودم. در ماه های قبل از شروع برگزاری اجلاس سران غیرمتعهد ها در هاوانا به آقای آگاه پیشنهاد دادم خوب است كه یك نفر از سفارت نیز در این اجلاس حضور داشته باشد كه مورد قبول ایشان قرار گرفت و به تهران پیشنهاد شد و مورد قبول وزیر خارجه وقت نیز قرار گرفت و به این ترتیب من عازم هاوانا شدم. سفر بسیار هیجان انگیز و پرخاطره ای بود. یك دانشجوی سابق در لباس دیپلمات ها عازم شركت در اجلاس سران سازمان غیرمتعهد ها است. من نمی دانستم كه برنامه كاری ام چیست و چه نقشی بر عهده من گذارده خواهد شد. اولین اجلاسی بود كه ایران اسلامی در آن شركت می كرد. طبیعی بود كه عضویت ایران در سازمان غیرمتعهد ها كه همزمان با عضویت نیكاراگوئه صورت گرفته بود، حادثه فوق العاده ای برای تاریخ تشكیل غیرمتعهد ها نیز به حساب می آمد. استقبال فوق العاده ای از هیات ایرانی صورت گرفت و به همین دلیل علاقه مندی سران و اعضای غیرمتعهد ها برای دیدار با رئیس نمایندگی ایران هم زیاد بود. مثلاً آقای كاسترو رئیس جمهور كوبا برای دیدار هیات ایرانی كه در سطح وزیر خارجه بود، به هتل محل اقامت هیات آمد. من از چگونگی ترتیب دیدار های رئیس هیات ایرانی با سران دیگر كشورها اطلاع نداشتم چون تجربه ای در این زمینه نداشتم. قاعدتاً تنظیم این دیدار ها بر عهده دیگر اعضای هیات بود كه از تهران آمده بودند. من به اتفاق رئیس دفتر وزیر خارجه كه او نیز در هاوانا حضور داشت تنها اعضای جدید نیروهای بعد از انقلاب وزارت خارجه بودیم، دیگران اعضای قدیمی وزارت خارجه بودند، به آقای دكتر یزدی پیشنهاد دادم با توجه به اینكه در یكی دو دیداری كه تا آن زمان صورت گرفته بود كسی برای همراهی ایشان و برداشتن صورت جلسه در مذاكرات حضور نداشته است، من برای برداشتن صورت جلسه همراه ایشان در دیدار ها حضور داشته باشم. تجربه این كار را در واشینگتن پیدا كرده بودم چون در دیدار های كاردار حاضر می شدم و صورت جلسه می نوشتم، پیشنهاد من مورد قبول وزیر خارجه واقع شد و لذا از آن لحظه به بعد در تمام دیدار های رئیس هیات ایرانی با سران و وزرای خارجه كشورهای حاضر در اجلاس من نیز حضور داشتم. دیدار با صدام از جمله آن دیدار ها بود. هنوز جنگ شروع نشده بود ولی ناآرامی هایی در مرز های دو كشور اتفاق می افتاد كه خود می توانست نشانه هایی از بروز حوادث بعدی بوده باشد.
دیدار با صدام به خوبی انجام شد. گفت وگوها حول مسائل عادی و غیرحساس روابط دو كشور بود. علاوه بر نكاتی كه آقای دكتر یزدی در مصاحبه خود به آنها اشاره داشتند، بحثی درباره مقایسه حكومت اسلامی و حكومت های غیردینی صورت گرفت. حكومت دینی تا آن روزگاران در دنیا سابقه نداشت. بحث حول مقایسه اثرات یك حكومت دینی مثل جمهوری اسلامی نوپای ایران و حكومت غیردینی مثل حكومت بعث كه سابقه ای طولانی تر داشت، بخشی از گفت وگوی دو طرف بود. به رغم اینكه ناآرامی هایی در مرز های دو كشور رخ می داد و از منظر غیرسیاسی می باید در رفتار و گفتار هر یك از طرفین بروز پیدا می كرد ولی رفتار صدام با هیات ایرانی غیر محترمانه نبود.
از جمله وقایعی كه از آن دیدار برایم شگفت آور بود نوع رفتاری بود كه اطرافیان صدام با او داشتند. پوشه ای برای صدام آوردند كه قاعدتاً خبر و یا تلكسی در آن بود. صدام خواند و از فردی كه در جلسه عهده دار ترجمه گفت وگوهای طرفین بود، قلم خواست. من نزدیك مترجم نشسته بودم. او قلمش را از جیب بغلش درآورد و با دستی لرزان (واقعاً دستانش می لرزید) قلم را به رئیس جمهور عراق داد. دیدن این منظره برای من كه با رئیس هیات خودمان بسیار عادی برخورد می كردم، بسیار شگفت آور بود. من چگونگی رفتار دیگران با شاه را ندیده بودم و سابقه آن را هم نداشتم ولی آیا آنان نیز همین رفتار را با دیكتاتور دوران خودشان داشتند. البته می باید متذكر شد كه صدام قبل از شركت در اجلاس هاوانا ۲۱ نفر از یاران نزدیك خودش را كه متهم به مشاركت در كودتایی علیه او بودند، اعدام كرده بود. به قول دوستان در حالی در اجلاس شركت كرده بود كه تازه دستش را از آغشتگی به خون یارانش شسته بود.من در مذاكرات برخی سران با رئیس هیات ایرانی قبل و بعد از دیدار با صدام شركت كردم ولی هیچ یك از مذاكرات را به این كم محتوایی ندیدم. من از چگونگی مذاكرات سران كشورها با یكدیگر اطلاع نداشتم و تجربه حضورم در مذاكرات سران را در آن اجلاس به دست آورده بودم ولی توقعم این بود، با توجه به اینكه بین همسایگان حرف برای زدن بسیار وجود دارد، لذا می باید صحبت های اساسی تری از طرف صدام مطرح می شد.رئیس هیات ایرانی با صدام روی یك كاناپه نشسته بودند و در حین گفت وگو، صدام دست خودش را به عنوان ملاطفت روی دست رئیس هیات ایرانی هم گذارد. این عمل برای من كه هنوز از حوادث مرزی بین دو كشور آگاهی زیادی نداشتم و از آمادگی های صدام و حزب بعث برای جنگ با ایران اطلاع درستی نداشتم، رفتاری ملاطفت آمیز بود ولی اكنون با مرور بر حوادث گذشته یقین می كنم كه این عمل صدام برای غافل كردن طرف ایرانی از نقشه های شیطانی و برنامه جنگ طلبانه اش نسبت به همسایه اش كه مشغول به مسائل داخلی خودش بود، می توانست تعبیر شود.
ضمن گفت وگوهای غیرسیاسی كه بین طرفین مبادله شد، صدام از سفرش به تهران در سال های قبل از انقلاب یادی كرد كه آقای دكتر یزدی به او گفت كه اگر شما اكنون از ایران دیداری داشته باشید تهران را متفاوت از گذشته خواهید دید. قاعدتاً منظور طرف ایرانی تغییر ظاهری تهران نبود بلكه تغییرات بسیار بارز اجتماعی بود كه در ایران بعد از انقلاب رخ داده بود. این گفته گویا بعدها در جراید تهران به عنوان دعوت از صدام مطرح شده بود.گفت وگوهای عادی و شاید ملاطفت آمیز میزبان كه به رنگ و بوی وقایعی كه در مرز دو كشور می گذشت و یا در سر رئیس بعثی عراق وجود داشت، شباهت نداشت. در دنیای سیاست و یا گفت وگوهای دیپلماتیك، رفتار ظاهری هر یك از طرفین ضرورتاً شباهتی با آنچه در دل و ذهن هر یك از طرفین می گذرد ندارد و می تواند متفاوت از واقعیت های بیرونی روابط بوده باشد. یعنی لبخند به مفهوم دوستی نیست بلكه ژست غیرخصمانه ای است كه یكی از طرفین نسبت به طرف مقابل می گیرد و یا می تواند برای گمراه كردن طرف مقابل بوده باشد. من همیشه از رفتار یكی از وزرای خارجه عرب مثال آورده ام كه دم در ورودی از میهمانش استقبال می كرد و تا دم در و حتی تا پای ماشین او را بدرقه می كرد یعنی منتهای خضوع را نسبت به میهمان به كار می برد ولی در مذاكرات كوچك ترین تنازل را در مذاكرات بیش از آنچه كه سیاست تعریف شده كشورشان بود، انجام نمی داد. لذا ملاطفت صدام و عدم ورود او در مسائل جدی بین دو كشور امر عادی و ساده ای نبود كه گمان شود ممكن بود با چنین مذاكرات ظاهراً دوستانه با چنین دیكتاتور عربی، بتوان مسائل فی مابین را حل و فصل كرد. اینگونه توهمات، ساده انگاشتن سیاست های كشورها نسبت به یكدیگر است. تایید بر گفته من ظاهر آرام گفت وگوهای طرفین ایرانی و عراقی در دیدار هاوانا بود و تفاوت آن با آنچه كه طرفین ممكن بود در دل نسبت به یكدیگر داشته باشند كه بعدها مافی الضمیر حكومت بعثی عراق در حمله به ایران نشان داده شد.گفت وگوی بین طرفین به انگلیسی و عربی بود و طرف عراقی مترجم عربی و انگلیسی داشت.باوركردنی نیست كه بتوان گفت وگوهای ساده یك جلسه را مبنای قضاوت تصمیمات یك دولت نسبت به رقیب خود قرار داد. اختلافات عراق با ایران محدود به مسائل مرزی كه در پاره كردن عهدنامه ۱۹۷۵ بروز داشت نبود، بلكه یك جنبه دیگر آن فرهنگی بود و مهمتر اینكه زمینه این اختلاف جنبه سیاسی نیز داشت. صدام بعد از شاه احساس می كرد كه قدرت برتر منطقه است و كوشش داشت كه نه فقط در منطقه بلكه در جهان عرب جایگاه سیاسی و موقعیت بین العربی برای خود به وجود آورد، لذا جنگ با ایران و پیروزی بر خصم غیر عرب می توانست جایگاه بین العربی او را بسیار تحكیم بخشد. علاوه بر آن قراردادهایی كه در آن زمان و یا بعدها با كشورهای شرقی از جمله با شوروی بسته بود و قراردادهایی كه با فرانسه و یا انگلیس بعدها بسته بود نشان از آمادگی نظامی غیرقابل انكاری داشت كه با دیدار ساده دیپلماتیك صدام با رئیس هیات ایرانی، نمی توانند مقایسه شوند.بعد از اینكه رابطه ایران با آمریكا قطع شد و سفارت ایران در واشینگتن بسته شد و اعضای هیات دیپلماتیك ایران به تهران بازگشتند، من به وزارت خارجه پیوستم و كارم را با سمت ریاست اداره اول وزارت خارجه كه شامل كشورهای عربی حوزه خلیج فارس و دیگر كشورهای عربی منطقه بود، شروع كردم. با فرمان امام برای پاكسازی وزارت خارجه از وجود مدیران قدیمی، من به سمت مدیركل آسیا و آفریقای وزارت خارجه منصوب شدم.
در اسنادی كه در وزارت خارجه دیدم نامه ای بود كه سفیر ایران در بغداد، جناب آقای دعایی برای وزارت خارجه فرستاده بود. در آن نامه آمادگی طرف عراقی به هنگام حضور در اجلاس سران غیر متعهدها در هاوانا، برای مذاكره با طرف ایرانی درباره دو شهر زین قوس و سیف سعد بود كه به ادعای آنها همچنان در تصرف ایران باقی مانده بود ولی براساس عهدنامه ۱۹۷۵ می باید به عراق بازگردانده می شد، با طرف ایرانی مذاكره رسمی داشته باشد. این سند با آنچه در مذاكرات با صدام و یا در دیدارهای بعدی با «سعدون حمادی» وزیر خارجه وقت عراق گذشت، تفاوت فاحشی داشت. در دیدارهای دو طرف ابداً و هرگز مسائل مرزی و موضوع عدم واگذاری دو شهر مذكور كه در ادعاهای بعدی عراق مطرح شد و یكی از بهانه های شروع جنگ بود، به میان نیامد. این خود نشان می دهد كه حتی اگر وزارت خارجه عراق قصد داشته است این موضوع را با طرف ایرانی مطرح كند، صدام چنین نظری نداشت. مطرح شدن موضوع اختلافات مرزی در این دیدار و احتمال ضعیف حل و فصل شدن آن با ایران همان گونه كه بعدها نشان داده شد، مانع از این می شد كه بهانه و مستمسك لازم برای توجیه حمله به ایران را در اختیار صدام قرار دهد. صدام نیاز داشت كه برای بهانه جویی های بعدی این دو شهر همچنان در اختیار ایران باقی بمانند تا مستمسك بهتری برای حمله به ایران داشته باشد. این یك نمونه ساده از جنگ برنامه ریزی شده عراق علیه ایران بود و نفی كننده این برداشت است كه ممكن بود جنگ تحمیلی، راه حل سیاسی هم داشته باشد.چند سالی از این واقعه گذشت. در سفری كه به سوریه داشتیم در دیدار با آقای حافظ اسد رئیس جمهور سوریه ایشان به وزیر خارجه وقت گفت كه یك افسر عراقی به سوریه پناهنده شده است. این افسر همان كسی بود كه در دیدار هیات ایرانی با صدام در هاوانا در جلسه حضور داشته است. افسر نقل كرده بود كه بعد از خارج شدن هیات ایرانی از اتاق ملاقات با صدام افسر مزبور رو به صدام كرده و از اینكه مذاكرات خوبی با طرف ایرانی صورت گرفته بود ابراز خوشحالی كرده بود. افسر نقل كرده بود كه صدام انگشت سبابه اش را به علامت تهدید نشانه رفته و گفته بود كه پدری از این فارس ها دربیاورم كه در تاریخ بازگو كنند. آقای حافظ اسد رو به من (لواسانی) كرد و گفت كه شما هم در آن جلسه حضور داشتید. علت اینكه آقای اسد یادآوری كرد كه من نیز در جلسه حضور داشته ام، نكته جالبی است. یا اینكه افسر مذكور نام حاضرین در جلسه را به سوری ها گفته بود و یا اینكه چون من در مذاكرات وزیر خارجه ایران با آقای حافظ اسد هم حضور داشتم او حدس زده بود كه در جلسه مذاكره با صدام هم حضور داشته ام.من در اینجا چند نكته را متذكر می شوم و بر صحت آنها از دید خودم شهادت می دهم.
۱- صدام در دیدار خودش با هیات ایرانی به رغم اینكه بنا به گفته وزارت خارجه عراق قرار بود درباره مسائل مرزی با طرف ایرانی صحبت كند، صحبتی به میان نیاورد. اگر امكان و یا قصد حل مسائل از طریق مذاكره بود، بهترین فرصت برای طرف عراقی فراهم بود كه ادعاهای خودش را در سطح بالا با ایران مطرح كرده و بخواهد كه به اطلاع امام و مقامات عالیه ایرانی رسانده شود. صدام این كار را نكرد تا اینكه مستمسكی برای بهانه های بعدی داشته باشد.
۲- شهادت می دهم كه آقای حافظ اسد در دیدار با وزیر خارجه وقت گفته های یك افسر عراقی پناهنده شده به سوریه را همان گونه كه گفتم به ما منتقل كرد كه خود به وضوح مبین این بود كه صدام از همان روز و به یقین قبل از آن خود را برای جنگی تمام عیار آماده می كرد.
۳- علاوه بر آن برخی خریدهای نظامی از غرب، پیمان ۱۵ ساله نظامی با شوروی و دیگر اقداماتی كه در مرز به صورت علنی و یا دور از چشم ایران برای جنگ تمهید می دید.
۴- زمینه های سیاسی لازم را برای برقراری ارتباط با دیگران فراهم كرده بود. هیاتی نفتی از یك كشور صاحب نام آسیا مدتی قبل از شروع جنگ، همزمان به ایران و عراق سفر داشتند. هیات نفتی كشور مورد نظر در ایران به توافق نرسید چون توقعاتش مغایر با سیاست فروش نفت ایران بود درحالی كه هیاتی كه به عراق سفر كرده بود، با دست پر و راضی بازگشته بود. این تحولات در همان زمان هم در وزارت خارجه مانیتور و گزارش می شد.
۵- زمینه سازی برای حضور تبلیغاتی در برخی كشورهای عربی و آفریقایی فراهم شده بود تا زمینه های استفاده بعدی از فضای مردمی این كشورها فراهم شود.
۶- سفرای عراق در بسیاری از كشورهای هدف، تغییر كردند و به جای آنان افرادی كه بعثی و یا مورد اعتماد بودند، تعیین شدند. نمونه های متعددی از سفارتخانه های ایران در این كشورها گزارش شده بود كه به مقامات منعكس شده بود و یا در وزارت خارجه تحلیل می شد. از جمله تغییر سفیر عراق در تهران بود كه آقای دكتر یزدی به آن اشاره كرده بود.
۷- ثبت ۵۱ مورد تجاوز علنی مرزی بود كه توسط آقای محمودیان در مصاحبه با آقای دكتر یزدی مطرح شده بود.
۸- قرائن و شواهد بسیار زیاد دیگری بعد از شروع جنگ به دست آمد كه به وضوح نشان می داد صدام از دیرباز خود را برای چنین جنگی با اهداف متعددی كه در تحلیل های مختلف به آنها اشاره شده است آماده كرده بود.
با وجود این همه شواهد و قرائنی كه وجود دارد، چگونه می توان باور كرد كه صدام خود و نه عوامل تحریك كننده او، آماده بودند به آسانی از دامن زدن و اقدام به جنگ علیه ایران، كشوری كه تازه انقلاب كرده بود و مشكلات داخلی بسیار زیادی داشت و می توانست طعمه خوبی برای نیات شیطانی صدام بوده باشد، دست بردارد. من نمی خواهم آثار مذاكره را برای آرام كردن اختلافات بین هر دو طرف درگیر نادیده بگیرم (دیدگاه اعضای وزارت خارجه های دنیا همیشه موید مذاكره است) ولی ساده نگری است اگر بخواهیم آنچه را كه صدام بعدها و قبل از آغاز حمله گفته بود نادیده بگیریم. او تصریح كرد كه عهدنامه ۱۹۷۵ به وی قبولانده شده و اكنون می خواهد این عار را از دامن خود و مردم عراق پاك كند. در یك مقطع دیگر عهدنامه را در برابر دید مردم عراق پاره كرد تا نشان دهد كه عهدنامه ۱۹۷۵ مبنای جنگ با ایران بوده است. البته نمی باید عوامل دیگری را كه در ذهن توسعه طلب او بودند نادیده گرفت.
سید محمد حسین لواسانی كارشناس وزارت امور خارجه كه در مذاكره با صدام حسین حضور داشته است.
منبع : روزنامه شرق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست