پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
آسیبشناسی سلوک ادبی صدا و سیما
● ناگهان زنگ تلفن به صدا درمیآید. با کمی مکث و تردید گوشی را برمیداری.
ـ الو... بفرمایید؟!
ـ آقای شاعر! من از صدا و سیما تلفن میزنم، میخواستم شما را برای ضبط یک برنامة ادبی به مناسبت عاشورا دعوت کنم. اگر موافقاید ساعت ۱۰ شب به استودیوی ضبط صدا و سیما بیایید.
و این بار هم تو از گفتن «نه» وامیمانی و به احترام نام آقا اباعبدالله بدون هیچگونه چون و چرایی دعوت را میپذیری و با خودت میگویی که انشاءالله این بار مثل دفعات قبل نیست.
● ساعت حدود ۱۲ شب است و تو همچنان در سالن انتظار نشستهای! به دلت که تو را سرزنش میکند نهیب میزنی که بهانه نگیرد. دو ساعت انتظار که چیزی نیست. برای حضور در برنامهای که متبرک به نام مقدس حضرت اباعبدلله است، اگر تا صبح هم انتظار بکشی، ارزش دارد.
بالاخره بعد از هنرنماییهای مُجری و بازیگر و خواننده و... نوبت به شعر و ادب میرسد! و تو تازه دوزاریات میاُفتد که «شعر و ادب» چه جایگاه والایی در رسانة ملی دارد! با شوق پشت دوربین قرار میگیری و آماده میشوی که حس بگیری و پارههای دلت را تقدیم عزاداران حسینی کنی که مجری محترم برنامه، که عمرش دراز باد، قبل از تو و به بهانة حضور یک شاعر در برنامه سر وجد میآید و بدون دغدغة وقت، شروع به خوانش یک مثنوی میکند و من میمانم که با وجود چنین مُجریان قهّار و همهفنحریفی مجری، بازیگر، خواننده، شاعر و... دیگر در برنامههای صدا و سیما چه نیازی به دعوت از شاعرجماعت است؟! بگذریم. بعد از خاتمة شعرخوانی مُجری محترم در وقت اضافه!
از تو برای شعرخوانی دعوت به عمل میآید. امّا طبق معمول قبل از شعرخوانی، مُجری محترم گریزی به دشت کربلا میزند و یادآوری میکند که چون برنامه از بخشهای متنوعی تشکیل شده و وقت بسیار کم است، باید در سه شماره شعرت را بخوانی و زحمت را کم کنی و ... تو هم چون بچة حرف گوش کنی هستی، بدون فوت وقت و مثل آدمهای عصا قورت داده به دوربین خیره میشوی و با توجه به فشردگی برنامه و جهت امتثال امر جناب مُجری، شعرت را مثلهشده و نجویده تحویل بینندگان محترم برنامه میدهی و بار دیگر صحنه را به عالیجناب مُجری میسپاری تا با شیرینکاریهای خود، گرد ملال را از دیدگان بینندگان محترم پاک کند!
●عقربههای ساعت، ۲ بامداد را نشان میدهد و تو که رسالت خود را با سربلندی به انجام رساندهای! برای رفتن آماده میشوی. عجیب است که بعد از ضبط برنامه، دیگر کسی تو را نمیشناسد! ظاهراً همة دستاندرکاران برنامه دستشان بند است و تو برای برگشتن به منزل باید خودت فکری به حال خودت بکنی.
ضمناً قبض آژانسی هم که با آن خودت را سر ساعت موعود! به استودیوی صدا و سیما رساندهای و قول پرداخت آن را به تو دادهاند، روی دستت مانده و تو به خاطر مأخوذ به حیا بودن ـ اینکه گفتی یعنی چه؟! ـ به خودت اجازه نمیدهی که لام تا کام در این باره حرفی بزنی.
اصلاً چه معنا دارد که شاعر ماشین نداشته باشد! جان کلام آنکه وقتی میبینی اینپا و آنپا کردن فایدهای ندارد، دست به یک اقدام انقلابی میزنی، پاورچینپاورچین از صدا و سیما بیرون میآیی و به خرج جیب مبارک یک ماشین دربست میگیری تا از سرگردانی نجات پیدا کنی و پیش از آنکه نماز صبحت قضا شود، خودت را به منزل برسانی! تازه در بین راه هم برای آنکه وجداندرد نگیری، هی به خودت تَشََر میزنی که: تو خجالت نمیکشی که از صدا و سیما انتظار داری در این نیمهشب که نه تنها خاکیان، بلکه همة افلاکیان هم در خواب نازند برای تو آژانس بگیرد!
و برای آنکه این خیالات شیطانی و باطل که اخلاص عمل تو را زیر سؤال میبرد از ذهنت پاک شود، یک سیلی آبدار در گوش نفس امّارهات میزنی که برای همیشه درس عبرت بگیرد و دور «اُمور دُنیوی» و «مادّیات» را خط قرمز بکشد تا انشاءالله عاقبت به خیر شود!
وقتی با خستگی تمام به خانه میرسی، تصمیم میگیری که به «تزکیة نفس» و خودسازی بپردازی و برای پرهیز از «شهرتطلبی» از این به بعد هیچ دعوتی را برای شرکت در هیچ برنامهای نپذیری، ولی وقتی یادت میاُفتد که جنابعالی بعد از عنوان «شاعر»، عناوینی همچون متعهد، انقلابی و دفاع مقدس را هم یدک میکشی، از خودت خجالت میکشی، همة حرفها یادت میرود و... !
● و امّا سخنی با نور چشمم و عزیز دلم، جناب آقای صدا و سیما!
بزرگوار! خودت خوب میدانی که در این مملکت با اینکه شعر اصیلترین و ریشهدارترین هنر ملی است، ولی متأسفانه شاعران، مظلومترین و مهجورترین قشر در جامعة هنرمندان هستند، چراکه شعر نوزادی است که بعد از تولد، بدون وابستگی به مادر و پدیدآورندة خویش (شاعر)، میتواند به صورت کاملاً خودکفا و مستقل به زندگی خود ادامه دهد. حال آنکه در مورد بازیگران سینما و تئاتر، خوانندگان و ورزشکاران اینگونه نیست، یعنی هنر آنان در فیزیک آنها مُتجلی میشود و بدون حضور فیزیکی آنها در صحنه قابل عرضه نیست. از همینرو آنان همواره در دیدة مردم جای دارند و به عبارت سادهتر دیده میشوند و بر قلبها حکومت میکنند، ولی شاعران صنفی هستند که هنرشان بدون حضور فیزیکی آنها نیز قابل عرضه است و همین امر باعث میشود که تهیهکنندگان و کارگردانان صدا و سیما در تولید برنامههای ادبی، تنها دل به شعر بسپارند و شاعر را به فراموشی! به این معنا که در اکثر برنامهها به نوعی از شعر شاعران استفاده میشود، ولی نامی از شاعر برده نمیشود و شاعر همچنان مظلوم و مهجور در پشت صحنه میماند! و نتیجه آن میشود که امروز بعد از گذشت حدود سه دهه از انقلاب، مردم هنوز شاعران انقلاب را نمیشناسد، چراکه: «از دل برود هر آن که از دیده برفت.»
● عزیز دلم، جناب آقای صدا و سیما؛
باور کنید که شیوة تعامل و سلوک حضرت شما با جامعة ادبی، شیوة مقبول و مقرون به صوابی نیست. به خدا قسم، شاعران انقلاب ـ این تولیدکنندگان فکر و فرهنگ و وارثان آب و خرد و روشنی ـ بیش از این به گردن شما حق دارند، در صورتی که معاملة تهیهکنندگان و کارگردانان صدا و سیما با آنان اصلاً معاملة جوانمردانهای نیست. آیا بعد از گذشت ربع قرن از انقلاب اسلامی، هنوز زمان آن فرانرسیده که برای پُررنگ کردن نقش ادبیات در صدا و سیما به تدوین برنامهای استراتژیک بپردازیم و دنبال مهندسی ادبی باشیم؟! باید فروتنانه پذیرفت که شاعران در برنامههای صدا و سیما شأن و جایگاه شایستهای ندارند.
مصداق بارز آن هم این است که پخش معدود برنامههای ادبی هم در ساعات مُردهای است که بینندگان تلویزیون یا در خواب ناز هستند یا در اداره و محل کار! مثال زندة آن «شعر فلسطین» است که با اجرای خوب استاد علی معلم همراه بود، ولی ساعت پخش آن به نیمههای شب کشیده میشد!
بزرگوار! برای جبران مافات باید کاری کرد. باید جایگاه ادبیات در رسانة ملی را مشخص کرد و متناسب با آن شأن و جایگاه به تولید برنامههای ادبی پرداخت. حال آنکه در شرایط کنونی به نظر میرسد هیچ برنامة تعریفشدهای برای ادبیات در رسانة ملی نداریم و تولید معدود برنامههای ادبی هم ـ نه از روی نیاز ـ بلکه صرفاً به صورت تصادفی و برای خالی نبودن عریضه است!
و امّا برای پُررنگ کردن ادبیات در برنامههای صدا و سیما چه باید کرد؟! چند پیشنهاد به نظر این کمترین میرسد که تأمل روی آنها خالی از فایده نیست:
۱) تولید مجموعه برنامههایی با عنوان «صدای شاعر»: میتوان با سرمایهگذاری مناسب و همچنین بهرهگیری از جلوههای تصویری و ظرایف هنری به تولید برنامهای تحت عنوان صدای شاعر پرداخت. خوانش و اجرای شعر در این برنامه باید با جذابیتهای هنری همراه باشد.
۲) ساخت کلیپهای «صدای شاعر»: کلیپ قالب بسیار مناسبی است که میتوان با بهرهگیری هنرمندانه از آن، مردم را به شاعران نزدیک کرد و بین شعر و زندگی پیوند دوبارهای برقرار کرد.
۳) اجرای مشترک ترانه توسط شاعر و خواننده: شایسته است هنگام پخش ترانههای جدید از صدا و سیما، از شاعر و خوانندة ترانه به صورت مشترک دعوت به عمل آید. حُسن این کار خوانش شعر ترانه توسط شاعر همزمان با پخش ترانه است. چراکه شعر یکی از اضلاع سهگانه یک ترانه خوب است و به نظر من مهمترین ضلع این مثلث.
۴) استفاده از مُجریان شاعر در برنامههای ادبی: در بسیاری از موارد دیده شده است که مُجریان برنامههای صدا و سیما در خوانش یک شعر دچار مشکل شدهاند و به خاطر عدم تسلط در خوانش شعر، مفهوم شعر تغییر کرده است. برای پیشگیری از وقوع چنین اتفاقاتی، میتوان اجرای برنامههای ادبی را به شاعران سپرد. پیشنهاد دوم این است که مُجریان برنامههای صدا و سیما از میان شاعران و اصحاب قلم گزینش شوند، همچنانکه برای برنامههای پزشکی شایستهتر آن است که از یک پزشک به عنوان مجری استفاده شود.
۵) اختصاص بخشهای خبری ویژه جهت پوشش اخبار ادبی و هُنری: جهت اطلاعرسانی مناسب رویدادهای ادبی، میتوان بخشهای خبری مستقل در نظر گرفت. برای تشخص بخشیدن به ادبیات، تفکیک اخبار علمی از ادبی ضرورت تام دارد.
۶) تولید برنامههایی تحت عنوان «مجله ادبی» برای معرفی شاعران معاصر: در این برنامه میتوان شاعران معاصر را به صورت شایسته به جامعه معرفی کرد. کتابشناسی، خوانش شعر، بیان دیدگاهها و... میتواند بخشهای مختلف این برنامه باشد.
۷) اختصاص ساعات پُربیننده به برنامههای ادبی: اگر هدف از تولید یک برنامه ادبی، پیوند مردم با شعر و ادبیات باشد، باید در انتخاب ساعت پخش برنامههای ادبی دقتنظر بیشتری صورت گیرد تا پخش این برنامهها به ساعات مُرده کشیده نشود.
۸) سرمایهگذاری مناسب برای تولید برنامههای ادبی: متأسفانه تهیهکنندگان صدا و سیما در حوزة تولید برنامههای ادبی به سرمایهگذاری جدّی نمیپردازند. به زعم آنان تولید یک برنامة ادبی نیاز به سرمایهگذاری کلان ندارد، چراکه دعوت از شاعران بدون هیچگونه هزینهای صورت میگیرد و محتوای یک برنامة ادبی هم به شعرخوانی کاملاً ابتدایی چند شاعر ختم میشود، نتیجه آنکه جامعه از هرچه شعر و شاعر رویگردان میشود. حال آنکه اگر در تولید برنامههای ادبی به جلوههای تصویری و جذابیتهای هُنری هم توجه شود، برنامههای ادبی هم میتواند مورد استقبال بینندگان قرار بگیرد، همچنانکه برنامة «با کاروان شعر و موسیقی» به خاطر برخورداری از این مؤلفهها مورد استقبال جامعه قرار گرفته است.
● جان کلام آنکه اجرای شعر در صدا و سیما به حُکم اینکه یک رسانة تصویری است، نیاز به ظرایفی دارد که اگر به آنها توجه نشود، امکان اجرای موفق یک اثر ادبی از شاعر سلب میشود.
برای برقراری ارتباط مناسب با مخاطب و تأثیرگذاری مطلوب روی او (بینندة تلویزیون)، صدا و سیما باید در برنامههای ادبی خود فضایی برای شاعر ایجاد کند که او بتواند همچون یک بازیگر قابلیتهای خود را به نمایش بگذارد و به اجرای نمایش شعرش بپردازد. شاید علت اصلی عدم استقبال بینندگان عام تلویزیون از بخشهای شعرخوانی برنامههای صدا و سیما نیز در این نکتة ظریف نهفته باشد که شاعر مجبور است جلوی دوربین ـ به علت کمی وقت ـ به صورت کاملاً منفعل و ایزوله به جای اجرای نمایشی شعر خود به خوانش کاملاً ساده و ابتدایی شعرش بپردازد و طبیعی است که چنین خوانشی که عاری از هرگونه خلاقیّت و جذابیّت نمایشی و هنری است، به مذاق بینندة تلویزیون خوش نمینشیند و او را به خود جذب نمیکند. در گذشته نیز حتی شاعران بزرگی همچون رودکی و مولانا به این نکتة ظریف توجه داشتهاند که برای به فعلیت درآوردن پتانسیل یک شعر و انتقال مفاهیم آن، باید از عناصر دیگری همچون موسیقی و صوت خوش بهره گرفت. چنانکه سعید نفیسی در مقدمه دیوان رودکی سمرقندی به این نکته اشاره کرده و گفته است:
«این سُنّت در ایران و بهویژه در قرن چهارم و پنجم معمول بوده است که شعرای بزرگ شعر خود را اغلب با موسیقی درمیآمیختند و قصاید خود را در یکی از پردههای موسیقی میخواندند، یا چنان میسرودند که دیگران بخوانند. شاعر بزرگ به کسی اطلاق میشده است که هم بتواند خوب شعر بسراید و هم خوب ساز بنوازد و هم آواز دلکش داشته باشد و اگر شاعر از نعمت آواز بیبهره میبود، میبایست کسی را به اسم ”راوی“ داشته باشد که اشعار شاعر را در مجلس بزرگان به آواز بخواند.»
بنابراین با عنایت به این نکته، باید گفت که شعرخوانی در سیما توسط شاعران باید با جذابیّتهای هنری، جلوههای ویژة تصویری و اجرای نمایشی اثر ادبی همراه باشد تا بینندة تلویزیون را مجذوب ساخته و تأثیر مطلوب و شایسته را روی او بگذارد. بدیهی است که تحقق این امر احتیاج به فرصتی فراخ دارد که تهیهکنندگان برنامههای ادبی سیما باید به آن توجه داشته باشند و بیدغدغة کمی وقت، چنین موقعیتی را برای شاعران فراهم کنند.
امید آنکه تهیهکنندگان و برنامهسازان بزرگوار صدا و سیما از این پس به برنامههای ادبی، رویکردی جدّیتر و حرفهایتر داشته باشند تا انشاءالله حضور شاعران در برنامههای رسانة ملی نه به عنوان تزیین و تفنن ـ بلکه حضوری تأملبرانگیز، پُرمعنا و تأثیرگذار باشد، ضمن آنکه حقوق صنفی و فرهنگی آنان نیز در گردونة برنامهسازیها توسط صدا و سیما، به نحو شایسته تضمین و تأمین گردد ـ اینچنین باد.
رضا اسماعیلی
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست