شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
دعا و استجابت آن
از بزرگترین نعمتهایی که قادر متعال به بندگان خود عنایت فرموده آن است که بتوانند بدون هیچ واسطه و با فراقت بال با او سخن بگویند، آدابی گریبان گیرشان نباشد و بی هیچ نگرانی دست به دامانش شده و از او هر چه میخواهند بخواهند.
استاد حسین انصاریان در کتاب ارزشمند «شرح دعای کمیل»(۱) مطالب ارزشمندی پیرامون این مهم بیان داشته اند که نوشتار زیر بخشی از آن را تشکیل می دهد .
دعا ، وسیله جلب اعتنای خدا و زمینه جذب رحمت الهی به سوی دعا كننده است . اعتنا و نظری كه سفره شقاوت را از خیمه حیات انسان برمی چیند و مائده سعادت و خوشبختی را برای او می گستراند .
خداوند متعال، نزدیک بودن خود با بندگانش را با بیانی بی بدیل چنین بازگو می کند:
( وَإِذا سَأَلَكَ عِبَادی عَنِّی فَإِنّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَٔ الدَّاعِ إِذا دَعَانِ . . . )(۲)
« هنگامی كه بندگانم در رابطه ی با من از تو سئوال كنند ، (پاسخش این است كه) من یقیناً نزدیكم ، دعای دعا كننده ای که مرا بخواند مستجاب می كنم » .
● دعای مستجاب
در زمان منصور بن عمار كه از زمره عارفان بود ثروتمندی مجلس معصیتی آراست ، چهار درهم برای خرید وسائل پذیرایی به غلامش داد و او را روانه بازار كرد .
غلام در راهی كه به سوی بازار می رفت به مجلس منصور بن عمار گذشت ، گفت : بایستم و گوش فرا دهم كه منصور بن عمار چه می گوید ؟ شنید منصور برای فردی تهی دست از مجلسیان خود چیزی طلب می كند و می گوید : كیست كه چهار درهم انفاق كند تا چهار دعا در حق او كنم ؟ غلام پیش خود گفت : چیزی بهتر از این نیست كه چهار درهم را به جای خرید طعام و شراب برای اهل معصیت به او دهم تا در حق من چهار دعا كند .
چهار درهم را به منصور پرداخت و گفت : چهار دعا در حق من كن . منصور گفت : به چه اموری نسبت به تو دعا كنم ؟ دعایت را بیان كن . گفت :
اول : دعا كن كه خدا مرا از اسارت بندگی و بردگی نسبت به اربابم آزاد كند .
دوم آن كه : خواجه مرا توفیق توبه عطا فرماید .
سوم آن كه : عوض این چهار درهم انفاق شده را به من عطا كند .
چهارم آن كه : مرا و خواجه ام و اهل مجلس خواجه ام را مورد آمرزش قرار دهد .
منصور ، چهار دعا كرد و غلام با دست تهی به سوی خواجه بازگشت .
خواجه گفت : كجا بودی ؟ غلام گفت : ای خواجه ! چهار درهم دادم و چهار دعا خریدم . خواجه گفت : چهار دعا كدام است ؟ غلام گفت : دعای اول این كه : از قید بردگی آزاد شوم . خواجه گفت : تو در راه خدا آزادی . دوم آن كه : تو ای خواجه توفیق توبه از گناه یابی . خواجه گفت : توبه كردم . سوم آن كه : خدا عوض چهار درهم را به من عطا فرماید . خواجه چهار درهم به او داد . چهارم آن كه : خدای مهربان من و تو و اهل مجلس را بیامرزد . خواجه گفت : آنچه بر عهده من بود بجا آوردم ، آمرزش من و تو و اهل مجلس از عهده من بیرون است . خواجه شبانه در عالم رؤیا صدای هاتفی را از جانب حق شنید كه : ای بنده ! تو با این فقر و مسكنت به وظیفه خود رفتار كردی ، حاشا به كرم ما كه با وجود كرم بی پایان به وظیفه خود عمل نكنیم ، ما تو را و غلامت و تمام اهل مجلس را آمرزیدیم .
● ورود بر خدای كریم
مردی حكیم از گذرگاهی عبور می كرد ، دید گروهی می خواهند جوانی را به خاطر گناه و فساد از منطقه بیرون كنند و زنی از پی او سخت گریه می كند . پرسیدم این زن كیست ؟ گفتند : مادر اوست . دلم رحم آمد ، از او نزد جمع شفاعت كردم و گفتم : این بار او را ببخشید ، اگر به گناه و فساد بازگشت بر شماست كه او را از شهر بیرون كنید .
حكیم می گوید : پس از مدتی به آن ناحیه بازگشتم ، در آنجا از پشت در صدای ناله شنیدم ، گفتم شاید آن جوان را به خاطر ادامه گناه بیرون كردند و مادر از فراق او ناله می زند . در زدم ، مادر در را باز كرد ، از حال جوان جویا شدم . گفت : از دنیا رفت ولی چگونه از دنیا رفتنی ؟ وقتی اجلش نزدیك شد گفت : مادر همسایگان را از مردن من آگاه مكن ، من آنان را آزرده ام و آنان مرا به گناه شماتت و سرزنش كرده اند ، دوست ندارم كنار جنازه من حاضر شوند ، خودت عهده دار تجهیز من شو و این انگشتر را كه مدتی است خریده ام و بر آن « بسم اللّه الرحمن الرحیم » نقش بسته است با من دفن كن و كنار قبرم نزد خدا شفاعت كن كه مرا بیامرزد و از گناهانم درگذرد . به وصیتش عمل كردم ، وقتی از دفنش برمی گشتم گویی شنیدم : مادر برو آسوده باش ، من بر خدای كریم وارد شدم(۳) .
● توبه بدنبال توبه
عطار در « منطق الطیر » روایت می كند : مردی پس از گناه و معصیت توفیق توبه یافت ، پس از توبه بر اثر غلبه هوای نفس دچار معصیت شد ، بار دیگر توبه كرد ولی توبه خود را شكست و گرفتار گناه شد تا جایی كه به عقوبت و جریمه و مكافات و كیفر بعضی از گناهانش مبتلا شد و به این حقیقت آگاهی پیدا كرد كه عمرش را به بی حاصلی تباه كرده و نزدیك به رحلت شده به خیال توبه افتاد ، ولی از خجالت و شرمساری روی توبه نداشت و چون دانه گندم روی تابه سرخ شده از آتش در سوز و گداز بود ، تا وقت سحر از منادی غیبی شنید : ای گنهكار خدای مهربان می فرماید : چون اول توبه كردی تو را بخشیدم ، وقتی توبه شكستی در حالی كه می توانستم از تو انتقام بگیرم مهلتت دادم تا توبه كردی و توبه ات را پذیرفتم تا بار سوم كه توبه شكستی و خود را در معصیت غرق كردی ; اكنون اگر به خیال توبه هستی توبه كن كه باز توبه ات را می پذیرم(۴) .
● دعای راه گم كرده را پاسخ می دهند
عطار در « منطق الطیر » روایت می كند : شبی حضرت روح الامین در سدرهٔ المنتهی قرار داشت ، شنید از جانب خدای مهربان ندای لبیك می آید ، ولی ندانست این لبیك در جواب كیست . خواست شایسته شنیدن لبیك را بشناسد ، در تمام آسمان و زمین كسی را نیافت . ملاحظه كرد از پیشگاه حضرت حق پیاپی جواب لبیك می رسد .
دوباره نظر كرد اثری از چنان بنده ای كه سزاوار مقام جواب باشد نیافت ، عرضه داشت : الهی ! مرا به سوی بنده ای كه پاسخ ناله اش را می دهی راهنمایی كن . خطاب رسید : به خاك روم نظر انداز . نظر كرد دید بت پرستی در بتخانه روم در حالی كه چون ابر بهار می گرید بتش را صدا می زند .
جبرئیل از مشاهده این واقعه در جوش و خروش آمد ، عرضه داشت : حجاب از برابرم برگیر ، كه چگونه است كه بت پرستی بت خود را ستایش می كند و او را به زاری می خواند و تو از روی لطف و رحمت جوابش را می گویی ! خطاب رسید : بنده ام دلش سیاه شده به این خاطر راه را گم كرده ، ولی چون مرا از كیفیت راز و نیازش خوش آمد جواب می گویم و به پاسخش لبیك می سرایم تا به این وسیله راه را پیدا كند . در آن هنگام زبان او به خواندن خدای مهربان گشوده شد !! (۵)
● تغییر نام از دفتر تیره بختان به دیوان نیك بختان
صاحب « تفسیر فاتحهٔ الكتاب » كه یكی از مهم ترین كتابهای عرفانی و علمی است و به قلم یكی از دانشمندان پس از عصر فیض كاشانی نوشته شده روایت می كند : در بنی اسرائیل عابدی بود دامن انقطاع از صحبت خلق درچیده و سر عزلت در گریبان خلوت كشیده بود . چندان رقم طاعت و بندگی در اوراق اوقاتش ثبت كرده بود كه فرشتگان آسمانها او را دوست گرفتند و جبرئیل كه محرم اسرار پرده وحی بود در آرزومندی زیارت و دیدار او از حضرت حق درخواست نزول از دایره افلاك به مركز خاك نمود . فرمان رسید : در لوح محفوظ نگر تا نامش را كجا بینی .
جبرئیل نظر كرد نام عابد را مرقوم در دفتر تیره بختان دید ، از نقشبندی قضا شگفت زده شد ، عنان عزیمت از دیدار وی باز كشید و گفت : الهی ! كسی را در برابر حكم تو طاقت نیست و مشاهده این شگفتی ها را قوت و نیرو نمی باشد .
خطاب رسید : چون آرزوی دیدن وی را داشتی و مدتی بود كه دانه این هوس در مزرعه دل می كاشتی اكنون به دیدار او برو و از آنچه دیدی وی را آگاه كن .
جبرئیل در صومعه عابد فرود آمد ، او را با تنی ضعیف و بدنی نحیف دید ، دل از شعله شوق سوخته و سینه از آتش محبت افروخته ، گاهی قندیلوار پیش محراب طاعت سوزناك ایستاده و زمانی سجّادوار از روی فروتنی به خاك تضرّع و زاری افتاده .
جبرئیل بر وی سلام كرد و گفت : ای عابد ! خود را به زحمت مینداز ، كه نام تو در لوح محفوظ داخل صحیفه تیره بختان است .
عابد پس از شنیدن این خبر چون گلبرگ تازه كه از وزش نسیم سحری شكفته شود ، لب خندان كرد و چون بلبل خوش نوا كه در مشاهده گل رعنا نغمه شادی سراید زبان به گفتن « الحمد للّه » به حركت آورد .
جبرئیل گفت : ای پیر فقیر ! با چنین خبر دلسوز و پیام غم اندوز تو را ناله « انّا للّه » باید كرد نعره « الحمد للّه » میزنی ؟! تعزیت و تسلیت روزگار خود می باید داشت ، نشانه تهنیت و مسرّت اظهار می كنی !!
پیر گفت : از این سخن درگذر كه من بنده ام و او مولا ، بنده را با خواهش مولا خواهشی نباشد و در پیش ارادت او ارادتی نماند ، هرچه خواهد كند ، زمام اختیار در قبضه قدرت اوست ، هرجا خواهد ببرد ، عنان اقتدار در كف مشیت اوست هرچه خواهد كند ، « الحمد للّه » اگر او را برای رفتن به بهشت نمی شایم ، باری برای هیمه دوزخ به كار آیم !
جبرئیل را از حالت عابد رقت و گریستن آمد ، به همان حال به مقام خود بازگشت . فرمان حق رسید در لوح نگر تا ببینی كه نقاش ( یَمْحُوا اللّهُ ما یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ )(۶) چه نقش انگیخته و صورتگر ( وَیَفْعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ )(۷) چه رنگ ریخته ؟
جبرئیل نظر كرد نام عابد را در دیوان نیك بختان دید . وی را حیرت دست داد ، عرضه داشت : الهی در این قضیه چه سرّی است و در تبدیل و تغییر مُجرمی به مَحرمی چه حكمت است ؟
جواب آمد : ای امین اسرار وحی و ای مهبط انوار امر و نهی ، چون عابد را از آن حال كه نامزد وی بود خبر كردی ننالید و پیشانی جزع بر زمین نمالید ، بلكه قدم در كوی صبر گذاشت و به حكم قضای من رضا داد ، كلمه « الحمد للّه » بر زبان راند و مرا به جمیع محامد خواند ، كرم و رحمتم اقتضا كرد كه به بركت گفتار « الحمد للّه » نامش را از گروه تیره بختان زدودم و در زمره نیك بختان ثبت كردم(۸) .
الهی رحمتت دریای عام است *** وز آنجا قطره ای ما را تمام است
اگر آلایش خلق گنهكار *** در آن دریا فرو شویی به یكبار
نگردد تیره آن دریا زمانی *** ولی روشن شود كار جهانی
خداوندا ! همه سرگشتگانیم *** به دریای گنه آغشتگانیم
ز سر تا پا همه هیچیم در هیچ *** چه باشد بر همه هیچیم بر هیچ
همه بیچاره مانده پای بر جای *** بر این بیچارگیّ ما ببخشای
۱ – این کتاب ارزشمند بر روی سایت قرار دارد و در اختیار دوستداران معارف اهل بیت(ع) می باشد.
۲ – بقره / ۱۸۶ .
۳ ـ تفسیر روح البیان : ۱ / ۳۳۷ .
۴ ـ انیس اللیل : ۴۵ .
۵ ـ انیس اللیل : ۴۶ .
۶ ـ رعد : ۳۹ .
۷ ـ ابراهیم : ۲۷ .
۸ ـ تفسیر فاتحهٔ الكتاب : ۱۰۷ .
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع: كتاب شرح دعای كمیل
۲ – بقره / ۱۸۶ .
۳ ـ تفسیر روح البیان : ۱ / ۳۳۷ .
۴ ـ انیس اللیل : ۴۵ .
۵ ـ انیس اللیل : ۴۶ .
۶ ـ رعد : ۳۹ .
۷ ـ ابراهیم : ۲۷ .
۸ ـ تفسیر فاتحهٔ الكتاب : ۱۰۷ .
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع: كتاب شرح دعای كمیل
منبع : عرفان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست