پنجشنبه, ۱۷ آبان, ۱۴۰۳ / 7 November, 2024
مجله ویستا

رضا در رضایت‌


رضا در رضایت‌
امیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرماید: <آیا برای شما از اسلام تعریفی به دست دهم که نه تاکنون شنیده‌اید و نه زین‌پس از کسی خواهید نیوشید؟: اسلام یعنی تسلیم بودن.>۱‌
پیش از پیگیری سخن و به مناسبت بیان حدیثی از امام علیه‌السّلام اندکی حاشیه روم و گوشه‌ای از عقده‌ی دل بگشایم! کم نبوده و نیستند کسانی که آشکار و نهان، یا به صراحتِ وقاحت یا به دلالت جهالت، گاه رای خویش را بر کلام معصوم علیه‌السّلام فرا می‌نشانند یا به جبران فهم قاصر خود، از توجیهات و دستکاری‌های نابخردانه در احادیث و روایات وام می‌ستانند. در نظر اینان سخن امام تا آنجا سندیّت دارد که بر سلایق شخصی منطبق افتد یا هم پای مدار پروازی ایشان خویش را تنزّل بخشد. این مشی عوامانه گاه دست‌آویز عالم نمایان نیز می‌شود، که پیش‌تر از آن که به تسلیم کلام امام دل دهند، دل مشغول سند و تاریخ آن می‌شوند و این قصّه‌ی پر غصّه‌ی دردی است که ریشه در جهلی علم‌نما دارد. اینان نه مقام الهی امام معصوم را دریافته‌اند و نه از حدیث صعب مستصعب سر درآورده‌اند. از این روست که از سر نهادن به کمند تسلیم در برابر مقام امامت و عصمت ناتوان آمده‌اند. این شکوه‌ی ما البته بدان معنی نیست که پاره‌ای افراطی‌گری‌ها را نیز از نظر دور بداریم و ظاهرگرایان و اخباری مسلکان را به کلّی تنزیه کنیم و در بادپای حوادثِ صدها ساله‌ی حدیث و روایت، پاره‌ای مشتبهات را از دیده فرا فکنیم. سخن در این است که قصور فهم خود را به گردن ضعف سند و اشتباه تاریخ نیندازیم و در یک کلام صریح‌تر، آمال و هواهای خود را که با مضمون کلام معصوم علیه‌السّلام ناسازگار می‌آید، در لفّافه‌های فصل نمایانه و حدیث ناشناسانه در نپیچیم و عقده‌ی ناهم‌پایی خویش با اوج سخن امام را از راه تنزّل دادن به آن کلامِ به وحی پیوند خورده برون نریزیم. باری، در عنفوان جوانی، به حکم جهالت و نادانی - چنان که افتد و دانی! - و به اقتضای وزش بادهای بی‌رمق امّا پرهیاهوی روشنفکرمآبی آن روزگاران، نزد استادم، مرحوم علاّمه کرباسچیان، به حدیثی از بحارالانوار ان قلت ولایقال آوردم. سخن کودکانه‌ام را با حوصله شنید. آنگاه این بار نه به عادت راس‌الخطاب <عزیزجون!> که با عنوان تمسخرآمیز <بچه‌جان!> خطابم کرد و گفت: <این حرف‌ها برای دهان‌های بزرگ‌تر از تو نیز بس بزرگ و خارج از قواره است. آن کس که این دفتر عظیم را فراگرد آورده، بیش از من و تو علم رجال و انساب می‌دانسته!> عادت علاّمه این نبود که بر ذوق افراد بکوبد. برعکس، گاه در تشویق و تأیید نظرات، از حدّ فراتر می‌رفت و این شیوه را در جهت رشد و خلاقیّت کسان به کار می‌گرفت؛ امّا جالب آن بود که براین سبک و سیاق، حاضر نبود از کلام معصوم مایه بگذارد و حقیقتی را قربانی خوشامد کسی کند یا از بیم بدآمد کسان، به تأیید جهالت‌ها بپردازد. بگذرم.‌
تسلیم و رضا دو مفهوم هم‌آغوش‌اند. شاید در نگاه سطحی و عادی، <تسلیم> به نوعی بی‌عملی و عدم تحرّک تحویل شود، یا <رضا> به قناعتی درویش‌گونه و جبرگرایانه به سوء معنی درغلتد. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در سخن دیگری می‌فرماید: <همه‌ی معنی زهد میان دو عبارت قرآن است۲: به باخته‌های خویش دریغ مبرید و از یافته‌های خود، سرمست و طربناک نشوید.۳> بدین‌گونه شاید مفهوم رضا و تسلیم روشن‌تر شود که هیچیک مغایر با تلاش و کارآمدی نیست، بلکه هر دو معارض اضطراب و افسردگی است.‌
یکی از روان‌شناسان معاصر، که برخلاف خیل انبوه این صنف، به پرده‌های معنوی وجود انسان نیز نظر کرده و خود را در کنش و واکنش‌های مکانیکی رفتار آدمی محدود نساخته، در نظریه‌ی رشد روانی انسان‌گرای خود، <رضایت> را اقصای هدف آدمی می‌شمارد و در پی یک زندگی دنیایی، احساس رضایت را آخرین و برترین نقطه‌ای می‌داند که اگر آدمی بدان تجربه دست یابد، با درجه‌ای از کمال، هستی جهان را بدرود خواهد گفت.۴‌
این سخن البته در قیاس با ذخایر و معارف فرهنگ دینی ما هرگز کلام کاملی نیست، لیک اشارت بدان نیز شاید چندان خالی از لطف نبوده باشد. در عین حال، نکته‌ای که از میان همه‌ی اینگونه آرای علمی - روان‌شناختی غایب است، <رضایت از خالق هستی> است که همه‌ی آن دیگر رضایت‌ها در زیر مجموعه‌ی نگاه بندگی و عبودیّت جای‌گیر می‌شوند.‌
چه دانیم ناخوش کدام است یا خوش؟!‌
خوش است آن چه بر ما خدا می‌پسندد
در این نگاه، پسند و خوش آیند بنده‌ی به بند عبودیت درافتاده، جز در رضای خالق تحویل نمی‌شود و بندی این دام، هرآن چه را جانان پسندد به منّت و رغبت می‌پسندد.
در این وادی است که رضایت، نه به معنی رسیدن به همه‌ی خواسته‌ها تعبیر می‌شود؛ بلکه در غوغای درد و درمان و وصل و هجران، خواسته‌ی جانان جسته می‌گردد و این، رضامندی در رضایت است.‌

دکتر محمدعلی فیاض‌بخش
‌۱- نهج‌البلاغه، حکمت ۱۲۰‌
‌۲- حدید، ۲۳‌
‌۳- نهج‌البلاغه، حکمت ۴۳۱‌
‌۴- مزلو، آبراهام: شخصیت و انگیزش، (متن انگلیسی، ص۲۲)‌
منبع : روزنامه اطلاعات