پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ما چگونه ما شدیم


ما چگونه ما شدیم
آنچه در پی می آید ترجمه مقاله ای از تئودور آدورنوست كه وجه اهمیت آن بیان اهداف مكتب فرانكفورت به قلم یكی از اصلی ترین اعضای آن است .
مؤسسه تحقیقات اجتماعی گروهی از دانش آموختگان متعلق به حوزه های تخصصی گوناگون را كه در علائق تعیین كننده و مهم نظری با یكدیگر اتفاق نظر دارند، گرد هم آورده است. هدف این مؤسسه تدوین نظریه ای در مورد جامعه حال حاضر است كه دریچه ای به اصول محوری حركت جامعه بگشاید؛ البته همزمان بدون آن كه به خاطر این كار، كوچك ترین بخشی از عینیت موضوع، به پای مفهوم انتزاعی آن اصول قربانی شود. این گرایش نظری نه می تواند و نه می خواهد خاستگاه خود را در فلسفه هگل انكار كند. این نكته در عمل بیانگر یكی از دیدگاه های محوری این مؤسسه است كه می خواهد میراث هگل را آن چنان اساسی از آن خود كند كه هیچ گاه به تملك دانشگاهیان گرفتار جمود درنیاید. هر چند كه مانند موارد معدود دیگر نیز مؤسسه تحقیقات خود را متعهد به الزامات فلسفه هویت و وحدت در روش هگل می داند.
اگر امروز هر گونه تفكری كه از داعیه های مادی برنخاسته باشد، مشروع نیست، به همان نسبت عكس آن یعنی هر گونه گردآوری شواهد و واقعیت ها كه از جانب تفكر راهبری نشود و قادر نباشد از بطن خود تولید تفكر كند، مشروع نیست. پرسش از این واقعیت كه زمانی در خدمت رهانیدن تفكر بود، به تدریج در معرض خطر استحاله قرار گرفته است و مؤسسه تحقیقات اجتماعی سعی در مقابله با آن را دارد و نماینده حق و تكلیف نسبت به تفكر غیرتقلیدی است؛ تفكری كه از هر گونه مرجعیت تحكم آمیز و اصول-محور مستقل گردد و حاضر باشد در ادامه و پیامد خود، از موجود محض و امر قابل تحقیق فراتر رود. نمای واقعیت عصر حاضر آن چنان بدون گسست و پیوسته در خدمت تاریك نمایی امور اساسی است كه گویا تمامی فرهنگ گرفتار نوعی خاموشی دائمی شده است. به همین دلیل در این میان تنها كسی می تواند از امور اساسی سخنی به میان آورد كه سطح بی خدشه و بی نقصان امور را به رسمیت نشناسد، بلكه بی خدشگی ظاهری را بر مبنای آن چیزی توضیح دهد كه در ژرفای آن پنهان است. وضع موجود را تنها كسی می تواند دریابد و درك كند كه از دید وی امكانی دیگر و وضعی بهتر انجام پذیر باشد.
تفكرات راهبردی موجود برای كار مؤسسه تحقیقات اجتماعی براساس شمار بسیاری از مقاله های ماكس هوركهایمر تدوین شده اند كه از آن جمله می توان به تحلیل مسأله پوزیتیویسم در مقاله «جدیدترین حمله به متافیزیك» و تحلیل های برنامه ریزی شده او در مقاله «نظریه سنتی و نظریه انتقادی» یاد كرد. در كنار این مطالعات فلسفی به خصوص مطالعات تاریخی وی در مورد پیدایش جامعه شهروندی و توسعه آن دسته از حركات انسان قرار می گیرند كه امروزه در حكومت های اقتدارگرا به مانیفست تبدیل شده اند، اهمیت زیادی دارد.
حوزه پژوهش های مؤسسه به مسائل فلسفه اجتماعی (پدیدارشناسی هگل)، اقتصاد (مسائل برنامه ریزی اقتصادی و نظریه بحران)، روان شناسی اجتماعی، جامعه شناسی حقوق و جامعه شناسی سیاسی نیز گسترش می یابد. توصیفی انتقادی و جامع از دلایل اجتماعی فروپاشی جمهوری وایمار و مطالعه ای گروهی در مورد یهودی ستیزی نیز در دستور كار مؤسسه و در مراحل مقدماتی است.
مؤسسه در آلمان نیز توجه خاصی به مسائل خاور دور نشان داده است. یكی از همكاران مؤسسه طی همكاری با مؤسسه گسترش مناسبات صلح جویانه به تحقیقات وسیعی در زمینه تاریخ، اقتصاد و ساختار اجتماعی كشور چین پرداخته است كه با توجه به اهمیت فزاینده دیوان سالاری در كشورهای دیكتاتوری از تازگی خاصی برخوردار است: نتیجه آن كه چین بهترین الگوی تمام عیار مقررات اجتماعی است كه از نظر بوروكراسی تثبیت شده است.
این مؤسسه تلاش دارد پدیده های فرهنگی را بر مبنای مفهوم اجتماعی آن ها توصیف كند، به نحوی كه این مفهوم نفس آن پدیده ها را از آن خود می كند، بدون این كه آن ها را در جریان های صرفاً اجتماعی «دسته بندی نماید». در اینجا به جز پژوهش های فلسفی باید به رویكرد تاریخ هنر نیز اندیشید. بخشی از این پژوهش ها به ادبیات قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم و افرادی چون بودلر، شاعر فرانسوی، ایبسن و هامسون، شاعران نروژی و بخشی دیگر به مسائل موسیقی، موسیقی واگنر و جاز، مربوط می شوند. مطالعات جامعه شناختی موسیقی مؤسسه كه به اهمیت اجتماعی موسیقی توده پسند پرداخته اند، با در نظر گرفتن پرسشگری هایی در روان شناسی اجتماعی و در اصل ملاحظه تغییرات روانی ژرف در «توده ها» در مقطع امروزی انجام می شوند. این تحقیقات در رابطه ای بسیار تنگاتنگ با دفتر تحقیقات رادیو در دانشگاه كلمبیا صورت می گیرند و تماماً به موضوع آمریكا مربوط می شوند.
بخش انتشاراتی مؤسسه «مجله تحقیقات اجتماعی» نام دارد كه از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۹ به زبان آلمانی منتشر می شد. حتی در زمان ممنوعیت پخش مجله در آلمان، این مجله هنوز كاركرد و تأثیر خود را داشت. این مجله به خوانندگان متعددی این آگاهی را داد كه انسداد سیاسی به معنای قربانی شدن همزمان عقل نیست. آخرین شماره این مجله این تصور را ایجاد كرد كه پس از آماده شدن در تحریریه و با فروپاشی فرانسه دیگر امكان انتشار نخواهد داشت؛ هر چند كه مؤسسه تا زمان اشغال پاریس توسط آلمان، شعبه خود را در «اكول نرمال سوپریر» حفظ كرد. این شماره از مجله حاوی تحلیلی از حكومت اقتدارگرا، مقاله ای به همان نسبت اساسی در نقد اقتصاد سیاسی و تفسیری اجتماعی از رمانتیك نوین آلمان در آثار اشتفان گئورگه و هوگو فون هوفمانشتال بود.
از سال ۱۹۴۰ انتشار نسخه آلمانی این مجله قطع شد و حال تحت عنوان «مطالعاتی در فلسفه و علوم اجتماعی» منتشر می شود. همچنین آخرین كتاب های منتشر شده این مؤسسه نیز كه به موضوع هایی چون اعمال مجازات و بازار كار و تأثیر بیكاری بر خانواده مربوط می شوند، به زبان انگلیسی چاپ شدند. مورد اخیر به یكی از حوزه های علائق مؤسسه تعلق دارد كه از سال ها قبل توجه ها را به خود معطوف داشته است: مسأله عوامل رابطه كه سیستم اجتماعی را به یكدیگر پیوند می دهند. مهم ترین واقعه مربوط به این تلاش ها انتشار مجموعه بزرگ «اقتدار و خانواده» (۱۹۳۶) بود. این كتاب نخستین الگو از همان نوع همكاری حوزه های تخصصی گوناگون را به نمایش می گذارد كه این مؤسسه در راستای آنها همكاری و تلاش می كند.
لازم است سخنی كوتاه نیز در مورد تاریخچه مؤسسه بیان شود. این مؤسسه ریشه در بنیاد هرمان وایل دارد، در سال ۱۹۲۵ تأسیس شده و در خدمت مقاصد آموزشی و پژوهشی دانشگاه فرانكفورت است. نخستین مدیر آن كورت گرلاخ بود كه پس از مرگ زودهنگام وی كارل گرونبرگ مدیریت آنجا را بر عهده گرفت و سپس ماكس هوركهایمر جانشین او شد كه همزمان كرسی آموزش فلسفه اجتماعی دانشگاه فرانكفورت را نیز داشت. در سال ۱۹۳۳ ناسیونال سوسیالیست ها مؤسسه را بستند و از سال ۱۹۳۴ مؤسسه به دانشگاه كلمبیا در نیویورك پیوست. در كنار فعالیت تحقیقی، اعضای مؤسسه در محدوده دانشگاه كلمبیا به تدریس مشغول شدند. در پایان باید یادآور شد كه از سال ۱۹۳۳ تا كنون از سرمایه صندوق مؤسسه، ادامه همكاری روشنفكران بسیاری در اروپا و آمریكا امكان پذیر شده است. مؤسسه به این مفهوم نیز استقلال خود را به مثابه یك تكلیف و وظیفه درك كرده است.
تئودور آدورنو ـ ترجمه: فرهاد سلمانیان
منبع : روزنامه ایران