یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
سینما پشت پرده مه
آغاز ماه رمضان و اکران فیلمهای دینی و معناگرا در این ماه، فضای خاصی را به سینمای کشور میدهد. توجه بیشتر به اکران این نوع آثار سینمایی، بهانهای شد تا به مهمترین فیلمهای معناگرای تولیدشده پس از انقلاب بپردازیم.قطعا این فهرست میتوانست دهها اثر را در خود جای دهد اما در این گزارش تلاش کردیم آثاری را نام ببریم که هم از سوی منتقدان مورد توجه واقع شده و هم توانسته با مخاطب عمومی ارتباط مناسبی برقرار کند.
در توضیح سینمای معناگرا، اصطلاحی که چند سال است بهکار میرود و هنوز هم مبهم است، باید قبل از هر چیز به واژه «معنا» توجه کرد که در مقابل «ماده» قرار میگیرد. «ماده» مفهومی فیزیکی است و قابل درک توسط حواس بشر اما «معنا» چیزهایی را شامل میشود که خارج از محدوده مادیات قرار میگیرند و قابل درک و اثبات توسط حواس پنجگانه نیستند، مقولههایی مثل موجودات ماورایی؛ خداوند، فرشتگان، شیطان و... یا حوادثی مثل معجزات روحانی، تجربیات و تحولات متافیزیکی معنوی شامل این سینما میشوند. سینمای ایران در این مقوله تجربیات زیادی دارد که در سالهای اخیر تاحدی این تجربیات قوام یافتهاند اما ضعفهایی هنوز به چشم میخورند، شاید در مقوله سینمای معناگرا برخی اعتقاد داشته باشند که به کمال مطلوب نزدیک شدهایم ولی پیچیدگی و اهمیت سینمای معناگرا و فیلمهایی که ساخته شدهاند، نشان میدهند که هنوز در اول راه هستیم، فاصلهمان با کمال مطلوب بسیار زیاد است و باید فراوان تلاش کنیم.
● استعاذه (۱۳۶۳)
«استعاذه» یعنی پناهبردن از شیطان به خدا و فیلم مخملباف هم حکایت کشمکش انسان و شیطان است. فیلم، داستان ۵ انسان سرگشته را بازگو میکند که در سفری بیآغاز و بیانتها، مورد هجوم وسوسههای شیطان قرار میگیرند. فیلم با بیانی تجریدی با شخصیتهای بینام و نشان خود مسالهای جهانشمول را مطرح میکند. شیطان هر لحظه به یک شکل جلوهگر میشود و این نشان از گوناگونی وسوسههای شیطانی دارد. «استعاذه» فیلم سوم محسن مخملباف بود و آشکارا از دو فیلم اولیه او یعنی «توبه نصوح» (۱۳۶۲) و «دو چشم بیسو» (۱۳۶۳) بهتر است اما ساختار تئاتری برخی لحظات فیلم به آن ضربه وارد کرده است.
● آن سوی مه (۱۳۶۶)
فیلمنامه «آن سوی مه» را سیدمحمد بهشتی، مدیرعامل وقت بنیاد سینمایی فارابی نوشته بود. به همین جهت برخی از آن بهعنوان الگویی برای سینمای ایران در آن سالها یاد کردند. «آن سوی مه» از تقدیر صحبت میکند، اینکه پس از هریک از امور عالم، دستی غیبی وجود دارد. در فیلم، گاه نکات مثبتی به چشم میخورد، مثلا میتوان به نمایی متحرک روی دیواره یک صخره در کنار جاده اشاره کرد که با چرخش سریعی اتومبیل را نشان میدهد. به این ترتیب به حرکت اتومبیل، بعدی ماورایی میدهد اما در مجموع، حوادث فیلم بهگونهای مکانیکی پشتسرهم ردیف شدهاند و تاثیر عاطفی لازم را نمیگذارند، در ضمن برخی از کلیشههای سینمای عرفانی هم به چشم میخورند مثل پیرمردی با چهره روحانی که خارج از روال داستانگویی فیلم در چند جا ظاهر میشود.
● هامون (۱۳۶۹)
هامون، داستان روشنفکری سرگشته است. او از سویی دغدغه فکریاش کاوش منشأ ایمان حضرت ابراهیم است و از سویی دیگر زندگی خانوادگی نابسامان، پریشانش کرده است. او بهدنبال ریشه ازلی عشق و ایمان میگردد اما هیچوقت فرصت و تمرکز کافی برای این کار نمییابد. او وقتی هنگام فروش وسیله پزشکی از خود خون میگیرد و از حال میرود، بچگیاش را به یاد میآورد و میان عزاداران بهدنبال علی عابدینی، مراد امروز خویش میگردد و سرانجام در حالی به او میرسد که کنار تمثال حضرت علی(ع) شمع روشن کرده است. علی عابدینی در حقیقت آخرین پناهگاه و امید هامون در این زندگی پر از غوغا و سرگشتگی است. مهرجویی در روایتی چندلایه مرتب زمان را میشکند و جلو و عقب میبرد و رویا و واقعیت را در هم میآمیزد و با چنین شیوه روایی بهخوبی آشفتگی هامون را القا میکند. در ضمن، فیلم خوب دیگر مهرجویی، «پری» هم جلوههای معناگرایانه موثری دارد. پری همیشه عارفی خیالی را در اوهام خود میبیند و در برزخی معنوی دست و پا میزند. این فیلم هم شایستگی قرارگرفتن در ۱۰ فیلم را داشت اما عدد محدودکننده ۱۰ باعث شد که «هامون» انتخاب شود.
● روز واقعه (۱۳۷۴)
شاید در نگاه اول «روز واقعه» (شهرام اسدی) تنها فیلمی تاریخی ـ مذهبی بهنظر بیاید اما با دقت بیشتر جلوههای معناگرایانه در فیلم را بهخوبی میتوانیم بیابیم، جلوههایی که مستقیم نیستند و بیشتر پنهان هستند. فیلم بیشک، بیشتر قدرت خود را از فیلمنامه پر آوازه بیضایی میگیرد. شخصیت اصلی فیلم «عبدالله نصرانی» یکی از شوریدگان عالم عشق و رهروان طریقت است که برای جستوجوی حقیقت رهسپار کربلا میشود و سرانجام حقیقت را مییابد. بدون آنکه امامحسین(ع) را در فیلم ببینیم حضور او را در جایجای فیلم حس میکنیم و این مساله حال و هوایی رازآمیز و معنوی به فیلم میدهد. به عنوان مثال وقتی عرب بیابانگرد به عبدالله میگوید که چند روز پیش امامحسین(ع) از اینجا گذشت و من پیالهای شیر به او دادم این نما بلافاصله قطع میشود به دستان او که به عبدالله پیالهای شیر میدهد. چنین تمهیداتی، فضایی متافیزیکی و معنوی از حضور امامحسین(ع) در جایجای فیلم خلق میکند.
● تولد یک پروانه (۱۳۷۸)
«تولد یک پروانه» یک فیلم اپیزودیک است. اپیزود اول تجربه یک انسان زمینی است که به صورت رازآلود و با جلوههای متافیزیکی بیان میشود.
بازگشت پسر را به روستا در انتهای اپیزود به یاد بیاوریم و حال و هوای روستا را که گویی به آخر زمان میماند. به این ترتیب فضاسازی و مساله مرگ مادر بعد متافیزیکی و معنوی این اپیزود را القا میکند. در اپیزود دوم که پسرک به زیارت میرود، رهرویی است که میخواهد به حقیقت برسد. اتفاقهایی که در طول سفرش میافتد به خوبی ویژگیهای یک داستان تمثیلی عرفانی را دارد. اپیزود سوم درباره معلمی است که نمیتواند قبول کند که وجود حقیرش میتواند تجسم اراده خدا باشد و در نهایت میفهمد که میتوان جاری شدن فیض خداوندی را حتی در وجود یک پسربچه روستایی هم مشاهده کرد. در مجموع مجتبی راعی در القای مفاهیم معنوی در فیلمش موفق است.
● رنگ خدا (۱۳۷۸)
«رنگ خدا» داستان کشف و شهود محمد، پسربچه نابینا در دل طبیعت و هستی است؛ او در دشت گیاهان و سنگها را لمس میکند و آنها را با حروف میخواند؛ عملی که یک انسان بینا از انجام آن ناتوان است و این مساله بر ارتباط شهودی محمد با طبیعت به عنوان نشانهای معنوی تاکید میکند. یکی از تمهیدات سینمایی موفق مجید مجیدی در فیلم نماهایی است که از بالا پسربچه را نشان میدهد و گویی از دید ناظری ماورایی است معمولاً این نماها دوربین از بالا به سمت پایین و سوی محمد حرکت میکند و روی چهره او متوقف میشود.
فیلم هم با همین نمای ماورایی به پایان میرسد محمد را در آغوش پدرش در کنار دریا از بالا میبینیم به تدریج به آن دو نزدیک و نزدیکتر میشویم تا بهدست محمد میرسیم که نوری آن را فرا گرفته و تکان میخورد گویی نوری الهی بر دست او تابیده و به او حیاتی دوباره میبخشد این جلوه معناگرایانه زیبای فیلم را هرگز نمیتوان از یاد برد.
● گاهی به آسمان نگاه کن (۱۳۸۲)
کمال تبریزی با تلفیقی از جهان مادی و ماوراء در «گاهی به آسمان نگاه کن» روایتی طنزآمیز از جامعه مادی و پر از حرص و طمع کنونی ارائه میدهد. فیلم برزخی معنوی را تصویر میکند که در آن آدمهای خوب و بد برای رسیدن به سعادت به آب و آتش میزنند. کاراکتر ماورایی هاتف با بازی رضا کیانیان یک روح باستانی است که مانع تحقق اهداف سودجویانه عدهای ریاکار و رانتخوار میشود. کمال تبریزی در این فیلم باز مثل «لیلی با من است» روی لبه تیغ حرکت میکند چرا که شوخی با مسائل ماورایی به طوری که هم جذاب باشد و هم حریمی شکسته نشود کاری است بس دشوار. فیلم مفاهیم ماورایی خود را نه با شیوههای عجیب و غریب بلکه با استفاده از پدیدههای ملموس و عینی القا میکند. مثلا از گرمای هوا به نشانه جهنم یا از عبور از تونلی بزرگ و طولانی به مثابه موجودی وحشتناک جهنمی استفاده میکند که این شیوهای بسیار خلاقانهتر و نیز موثرتر است.
● قدمگاه (۱۳۸۳)
فیلم محمدمهدی عسگرپور درباره پسر جوانی به نام رحمان است که به نظر کس و کاری در روستای زادگاهش ندارد. او در حقیقت فرزند نذر است مادر او با دعا به درگاه امام زمان (عج) طلب معجزهای میکند که محقق میشود یعنی به دنیا آوردن فرزندی از پدری بیمار و ضعیف. خود رحمان از این مساله بیخبر است تا اینکه از طریق عالم غیب به تدریج حقیقت را در مییابد. او یک بار در خواب و یک بار در مقابل حوضی با درخشش نوری خیرهکننده با جلوههایی از عالم غیب روبهرو میشود و به تدریج در مییابد که مادرش قربانی گناه جمعی مردم روستا شده که وقتی او را باردار دیدهاند به وی تهمت زدهاند و او را از بین بردهاند.
جلوههای معنوی در لحظه لحظه فیلم حس میشود از ظاهر شدن جلوههای عالم غیب بر رحمان و روشن شدن اینکه او فرزند نذر است تا بخشش انتهایی او (که اهالی ده را میبخشد) و روستا را ترک میکند.
● خیلی دور، خیلی نزدیک (۱۳۸۴)
سیدرضا میرکریمی در «خیلی دور، خیلی نزدیک» مفاهیم معنوی خود را به صورت غیرمستقیم و پنهان بیان میکند و این نقطه قوت اصلی فیلم است. «دکتر عالم» (مسعود رایگان) به سفری ادیسهوار میرود. سفری پرمکاشفه به دل طبیعت بکر و چشمنواز صحرا تا با «خود» روبهرو شود و بر گمگشتگی خویش غلبه کند. مفهوم معنوی فیلم هم از رویارویی او با طبیعت و انسانهای بیریایی حاصل میشود که ایمان در رفتار و بیان بیآلایش خود بیادا و شعاری با خلوص البته بسیار ساده و غیرمستقیم بیان میکنند.
در سکانس فینال که پسر به نجات پدرش میآید معلوم میشود که برخلاف حرف دکتر عالم در شرایط سخت هم همواره روزنه امید و یاوری قدرتمند است یاوری که دکتر همواره در طول فیلم آن را نفی میکرد و اعتقاد به آن را بیهوده میدانست. به هر حال دکتر عالم بعد از نجات از این مخمصه دیگر آدم اول فیلم نخواهد بود و این مهم است. میرکریمی بدون آنکه شعار دهد و موعظه کند تحول تدریجی دکتر عالم را با نشانههایی معنوی رقم میزند.
● وقتی همه خواب بودند(۱۳۸۵)
فریدون حسنپور در «وقتی همه خواب بودند» توانسته از لوکیشنهای سرسبز و مهآلود شمال به خوبی برای درآوردن بستری برای القای فضای معنویاش بهره ببرد. بکر بودن طبیعتی زیبا که حس معنوی و دینداری بیآلایش مردمانش را انعکاس میدهد و نشان میدهد که بستر طبیعت مکان مناسبی برای فیلمهای معناگرا و القای مفاهیم ماورایی است سکانسی که بیبی لباس احرام میپوشد و میخواهد به دور صخره طواف کند بسیار تاثیرگذار است.
او در کنار چشمهای جوشان از حال میرود که گویی مکانی بهشتی و ماورایی است. کاراکتر پسر شیرین عقل و خوش قلب (با بازی محمدرضا فروتن) از کلیشههای فیلمهای معناگراست اما در مجموع فیلم با تمام ضعفهایش در القای مفاهیم معنوی به خصوص در سکانس حج خیالی بیبی موفق است.
حسین آریانی
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست