سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
عدالت در تقسیم بیت المال
امام امیرالمؤمنین علیهالسّلام در چند سال زمامداریش تمام كوشش خود را در ریشهكن كردن فقر و الغای امتیازهای طبقاتی به كار برد. آن بزرگوار كوشید تا فقر و تهیدستی، نیاز و حاجتمندی، كه خلق و خوی انسانی را میمیراند و مردم را به ذلت و بدبختی سوق میدهد، از بین ببرد و روح مردانگی و آقایی را، كه به مرور زمان بعد از رحلت حضرت رسول اكرم صلّی الله علیه و آله از بین رفته بود، به حال اول برگرداند. امام به خاطر شناخت كاملی كه از برنامههای حیاتبخش اسلام داشت و انسان را به حكم قرآن، جانشین خدا روی زمین میدانست، به خوبی آگاه بود كه راه نجات انسانها از ذلت و خواری، لغو امتیازات طبقاتی غلطی است كه در جامعه حاكم شده و باید با برنامههای انقلابی، همه آنها از بین برود و فقر و تهیدستی ریشه كن گردد.
در حقیقت امام میخواست همان برنامه مساواتی كه در عصر رسول خدا بود به حال خود بازگرداند، لذا قبل از آن كه پایههای حكومتش استوار شود سخنی دارد كه حكایت از تصمیم قاطع آن حضرت در عدل گستری دارد. آن جا كه میفرماید:
«لَو قَدِ اسْتَوَت قَدَمایَ مِن هذِهِ المَدَاحِضِ لَغَیَّرْتُ أشیاءَ؛ اگر دو پایم در این لغزشگاه استوار ماند (از مشكلات بیرون آیم) خیلی چیزها را تغییر میدهم.»(۱)
این سخن حاكی از تاسف و نگرانی امام از انحرافاتی است كه در جامعه اسلامی آن روز به وجود آمده بود و در جای دیگر هنگامی كه در زمان عثمان، سعید بن عاص، حق مسلّم امام را از بیت المال به منظور محاصره اقتصادی آن حضرت دریغ داشت فرمود:
«اِنَّ بَنِی أُمَیّهَٔ لَیُفَوِّقُونَنی تُراثَ مُحمَّدٍ صلّی الله علیه و آله تَفْویقاً وَاللهِ لَئِنْ بَقیتُ لَهُمْ لأَنْفَضَنَّهُم نَفْضَ اللَّحَّامِ الوِذَامَ التَّرِبهَٔ؛ بنیامیه از میراث محمد صلّی الله علیه و آله جز كمی در اختیار من نمیگذارند، به خدا سوگند! اگر زنده ماندم همچون شكمبه حیوان كه خاك آلوده است و قصاب آن را دور میریزد، آنها را از صحنه حكومت بیرون خواهم ریخت.»(۲)
امام علیه السّلام به محض رسیدن به قدرت تمام املاكی كه عمر آنها را مخصوص بیتالمال گردانیده بود و سپس عثمان آنها را به نزدیكان خود داده بود مالكیت شخصی آنها را ملغی كرد و جزء بیتالمال قرار داد و فرمود:
«سوگند به خدا! اگر به كابین زنها هم درآمده باشد و كنیزكانی با آن خریده باشند همه را به بیتالمال برمیگردانم، زیرا در عدالت وسعتی است و كسی كه عدالت بر او تنگی كند ستم بر او بیشتر سنگینی مینماید.»(۳)
میتوان گفت: بزرگترین اقدام انقلابی حضرت در دوران حكومتش این بود كه امتیازات كلیه سران كشور را از آنها گرفت و دستور داد كه همه مردم چه نظامی و چه غیر نظامی، چه عرب و چه غیر عرب همه به طور مساوی از بیتالمال بهرهمند شوند؛ البته این انقلاب مالی و اقتصادی بر جمعی از سران گران آمد. كمكم لب به اعتراض گشودند، در میان آنان طلحه و زبیر و عبدالله بن عمر و سعید بن عاص و مروان بن حكم و برخی دیگر از بزرگان قریش و غیره بودند و تا آن جا پیش رفتند كه بیعت را شكستند و تحت عنوان خونخواهی عثمان با امام اعلان جنگ دادند و جنگ جمل را به پا كردند در حالی كه خود از تحریككنندگان قتل عثمان بودند.
ولی امام علیه السّلام مقابل این حركتهایِ منفی ـ كه میخواست برنامههای اصلاحی و انقلابی حضرت را تحت تأثیر گذارد ـ سخت مقاومت كرد و حتی یك قدم هم عقبنشینی نكرد و هنگامی كه بعضی از اصحاب ملاحظه كردند كه معاویه نسبت به یارانش بخشش بسیار دارد به امام عرض كردند: ای امیر مؤمنان! مردم عموماً علاقهمند به دنیا هستند و برای آن تلاش میكنند اگر از این اموال مقداری بیشتر به اشراف عرب و به قریش و به كسانی كه مخالفت و دور شدن آنها را دوست نداری میبخشیدی، وضع بهتر میشد و پراكندگی ایجاد نمیگردید و بهتر میتوانستی در میان مردم به عدالت عمل كنی و آن گاه در آخر و پس از استقرار حكومتت، بیتالمال را به مساوات تقسیم میكردی. حضرت در پاسخ این سخن فرمود:
«اَتأمُرُنِی أنْ أَطلُبَ النصرَ بِالجُورِ فِیمَن وُلِّیتُ عَلیهِ؟ واللهِ مَا أطُوُرُ بِهِ ما سَمَر سَمیرٌ وَ ما أمَّ نَجمٌ فی السَّماءِ نَجماً، لَو كانَ المالُ لی لَسوَّیتُ بَینَهُم، فَكَیفَ و إنَّما المالُ مالُ الله، اَلا وَ إنَّ إعطاءَ المالِ فِی غَیرِ حَقِّهِ تَبذیرٌ و اِسرافٌ وَ هُوَ یَرفَعُ صاحِبَهُ فِی الدُّنیا و یَضَعُهُ فِی الآخِرهِٔ و یُكَرِّمُهُ فِی النّاسِ و یُهیُنُه عِندَ اللهِ... ؛ آیا مرا وادار میكنید كه پیروزی خود را با جور و ستم بر كسانی كه حكومت آنان را به عهده دارم جویا شوم؟! به خدا سوگند! تا هنگامی كه شبها پشت سر هم میآیند و ستارگان آسمان یكدیگر را دنبال میكنند برای همیشه چنین كاری نخواهم كرد، اگر اموال از آن خودم بود به طور مساوی در میان آنان تقسیم میكردم، چه رسد به این كه اموال، برای خداوند و متعلق به بیتالمال است. آگاه باشید كه بخشیدن مال در غیر جای خود تبذیر و اسراف است و این كار صاحب آن را در دنیا بالا میبرد اما در آخرت پایین میآورد. او در میان مردم خوشآوازه میشود اما در پیشگاه خدا خوار میگردد و هرگز كسی مال خود را در غیر جای خود و به غیر اهلش نسپرد مگر این كه خداوند وی را از شكرگزاری آنان محروم ساخت و محبتشان را متوجه دیگری نمود، پس اگر روزی پایش بلغزد و به كمك آنان نیازمند گردد بدترین یاران و تلخترین دوستان خواهند بود.»(۴)
حضرت در اولین سخنرانی خود به این حقیقت تغییر ناپذیر اشاره كرد و فرمود:« من خود از بیتالمال شما حتی درهمی برای شما گزندی ندارم تا مادامی كه یك ریشه یا شاخهای از خرما برای من در مدینه برپاست بنابراین شما خود تصدیق میكنید و باور دارید كه من از خود جلوگیری كنم به شما بخششِ بیجا نخواهم كرد.»
عقیل برخاست و گفت: تو را به خدا آیا مرا با یك غلام سیاه در مدینه یكسان قرار میدهی؟
فرمود:« تو بنشین آیا كسی دیگر این جا نبود كه سخن بگوید؟ آری تو فزونی بر او نداری مگر به سابقه خدمات در اسلام یا تقوا.»(۵)
سختگیری امام در تساوی حقوق و لغو امتیازات، درباره حقوقی بود كه بین مجاهدین یا اشخاص به خاطر حاجاتشان داده میشد، زیرا معنا ندارد كه در این خصوص سفید را بر سیاه یا عرب را بر عجم امتیازی باشد حتی سوابق در خدمات اسلامی و تقوا و غیره موجب تفضیل در گرفتن بیتالمال نیست، بلكه ارزشهای معنوی، نزد خداوند پاداش خواهند داشت. بله كسانی كه كار بیشتر یا با ارزشتر انجام میدادند قطعاً پول بیشتری از بیتالمال علی علیه السّلام میگرفتند، زیرا حقشان بوده است.
● نمونههایی از عدالت آن حضرت در تقسیم بیتالمال
۱) در روضه كافی از محمد بن جعفر عقبی، مرفوعاً نقل شده كه: علی علیه السّلام در یكی از روزها خطبهای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«ای مردم! آدم ابوالبشر و حوا غلام و كنیز نزاییدهاند، همه مردم حرّ و آزادند لكن خدا بعضی از شما را بر بعضی دیگر نعمت داده كه خدمتگزار باشد و فرمان برد. پس هر كس برای او سوابق رنج و خدمتی در اسلام هست صبر كند و بر خدا منت نگذارد، بدانید اگر چیزی در بیتالمال حاضر باشد ما آن را به طور یكسان و تساوی در بین نژاد سیاه و سرخ پخش میكنیم.»
در آن جمع، مروان به طلحه و زبیر گفت: علی از این سخن غیر از شما را قصد نكرد. راوی میگوید: امام به هر كدام از مردم سه دینار عطا فرمود و به یك تن از شخصیتهای انصار سه دینار داد و به غلام سیاه آزاد شده همان انصاری هم سه دینار، مرد انصاری گفت: یا امیرالمؤمنین! این غلامی است كه من دیروز او را آزاد كردهام مرا و او را یكسان قرار میدهی؟ فرمود: من در كتاب خدا نظر كردم برای اولاد اسماعیل برتری بر اولاد اسحاق نیافتم.(۶)
این تقسیم عادلانه اولین حركت انقلابی حضرت پس از بیعت مردم با او بود و نشان داد كه قول علی با عملش یكی است و همه در استفاده از اموال بیتالمال مساوی هستند.
۲) در روضه كافی از ابی مخنف ازدی نقل شده كه میگوید: جمعی از شیعیان نزد امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! هرگاه این اموال را بیرون بدهی و بین سران، رؤسا و اشراف پخش كنی و آنها را بر ما برتری دهی چه شود؟ وقتی كه امر حكومت انتظام یافت سپس به عدالت و تقسیم به مساوات میان رعیت برگرد كه افضل شیوههای رعیتپروری است و خدا تو را به آن عادت داده است.
امام در پاسخ آنها فرمود: «ای وای! آیا مرا ـ كه سرپرست مسلمانان هستم ـ امر میكنید كه با ستم كردن به اهل اسلام، به پیروزی برسم؟ نه، به خدا سوگند! مادامی كه شبنشینها حدیث شب میگویند و تا در آسمان ستارهها را میبینم چنین نخواهد شد. والله اگر اموال آنان، برای خود من هم بود باز به تساوی میانشان پخش میكردم تا چه رسد به آن كه فقط اموال خود آنان است و بس.»
راوی میگوید: سپس امام سر به زیر انداخت و سكوتی طولانی كرد و به اندیشه فرو رفت.
چرا امام سكوت كرد و در فكر فرو رفت؟ شاید سكوت امام برای این بود كه چرا مخلصین او چنین پیشنهادی را دادهاند و این كاشف از خطری است كه دولت آل علی را متزلزل كرده است. شاید فكر كرد كه ممكن است با این جوابی كه داد این دوستان نزدیك هم سرخورده شوند و از دور حضرتش بروند و علی را تنها بگذارند و شاید هم فكر كرد كه آیا اینها از چنین سخنی قانع شدند یا خیر؟ و شاید... .
خلاصه امام سر برداشت و باز شروع به سخن نمود و فرمود:
«هر كس از شما كه مالی دارد او را زنهار از فساد، زیرا اعطای آن در غیر حق تبذیر و اسراف است، پس هر كدام از شما مالی دارد باید به وسیله آن به خویشاوندان خود برسد و به آنان هدیهای بدهد، به طرز نیكو و پسندیدهای با آن مهمانداری كند، رنجدیدگان، درماندگان، افتادگان، اسیران و در راه ماندگان را از غم برهاند كه موفقیت به این خصال بلند، بزرگواریهای دنیا و شرف آخرت است.»(۷)
محاسن برقی نظیر همین برخورد را نسبت به جماعتی از قریش، گزارش میدهد.(۸) شیخ صدوق و شیخ مفید این جریان را از ربیعه وعماره نقل میكنند.(۹)
۳) هارون بن عنتره از پدرش نقل میكند: من در قصر خورنق (بارگاه معروف پادشاهان حیره) بر علی بن ابیطالب علیه السّلام فرمانروای كل ممالك اسلامی وارد شدم. فصل زمستان بود. دیدم حضرت لباس مستعملی به خود پیچیده و از سرمای هوا به خود میلرزد. گفتم: یا امیرالمؤمنین! خدا برای تو و خاندان تو هم، چون دیگران، در این مال سهمی قرار داده است، چرا با نفس خود چنین میكنی؟
امام فرمود: «من در بیتالمال برای شما زحمتی ندارم و این قطیفه مستعملی هم كه دارم از مدینه به همراه خود آوردهام.»(۱۰)
۴) بن نباته میگوید: هرگاه مالی برای امام علیه السّلام میآوردند معمول آن بود كه آن را داخل بیتالمال مسلمین میگذاشت، سپس مستحقین را جمع میكرد، دستی در مال میكرد و آنها را از چپ و راست میفشاند میفرمود: ای طلای زرد و ای سیم سفید، غیر مرا گول بزنید. سپس بیرون نمیآمد تا همه آنچه در بیتالمال بود پخش میكرد و به هر صاحب حقی، حق او را میداد. بعد دستور میداد كه جاروب شود و آب بپاشند. سپس در آن جا دو ركعت نماز میگذارد و بعد دنیا را سه طلاقه میكرد و بعد از سلام میگفت: «ای دنیا! خود را به من عرضه مكن، خود را پیش من زینت منما، مرا گول مزن كه من تو را سه طلاقه كردم كه رجوع در آن نیست.»(۱۱)۵) محمد بن فضیل از هارون بن عنتره از زاذان نقل میكند كه گفت: من با قنبر، غلام علی علیه السّلام، رفتم دیدم قنبر میگوید: برخیز یا امیرالمؤمنین! چیزی برای شما پنهان كردهام.
امام فرمود: چه چیز است؟
گفت: به همراه من برخیز، امام علیه السّلام برخاست وی را تا خانهاش برد و در آن جا برخورد كردند به غرارهای (جوال بزرگی) مملو از ظروف طلا و نقره، گفت: یا امیرالمؤمنین! من چون دیدم كه تو هر چه هست تقسیم میكنی و چیزی برای خود نمیگذاری اینها را از بیتالمال برای شما ذخیره كردهام.(۱۲)
علی علیه السّلام فرمود: دوست داشتم به جای این اموال، آتش عظیمی به خانهام داخل میكردی؟ سپس شمشیرش را كشید و آنها را تكه تكه كرد. آن قدر با شمشیر بر طلاها و نقرهها زد كه مقداری از آنها نصف و مقداری بیشتر قطعه قطعه شد. بعد فرمود: تقسیم كنید به مردم. آن گاه این شعر را خواند:
هذا جنای و خیاره فیه اذ كل جان یده الی فیه
سپس از جا برخاست و به سوی بیتالمال رفت و هر چه در آن جا یافت آن را هم تقسیم كرد، در آخر دید كه در محل بیتالمال سوزن نخهایی باقی است. فرمود: اینها را هم تقسیم كنید.
به امام گفتند: به اینها نیازی نداریم.
فرمود: به خدایی كه جانم در دست قدرت اوست به خوب و بدش مؤاخذه میشویم.(۱۳)
۶) عاصم بن كلیب از پدرش نقل میكند كه: مالی از اصفهان برای امام علی علیه السّلام آوردند و اهل كوفه آن روزها اسباع(۱۴) بودند. امام امیرالمؤمنین علیه السّلام همه آن مال را به هفت قسمت كرد. در آن میان رغیفی (گرده نانی) دید آن را هم هفت قسمت كرد و برای هر كس یك پاره از آن رغیف را گذاشت، سپس بین سران اسباع، قرعه انداخت كه اولی را به كدام طایفه بدهد و دومی را به كدام طایفه و... .(۱۵)
۷) هلال بن مسلم از جدش نقل میكند: عصر بود، مالی برای بیتالمال آوردند، خود شاهد بودم كه حضرت علی علیه السّلام فرمود: «این مال را تقسیم كنید.» گفتند: عصر است یا امیرالمؤمنین! تا فردا تأخیر بینداز. فرمود: آیا ضمانت میكنید كه تا فردا زنده باشم؟ گفتند: چه چیز در اختیار ماست؟ امام فرمود: پس تأخیر نیندازید و تقسیم كنید.
راوی میگوید: شمعی آوردند و آن مال را در روشنایی شمع تقسیم كردند.(۱۶)
۸) شعبی گوید: من داخل رحبه (میدان) كوفه شدم در حالی كه من پسركی بودم. ناگهان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السّلام را دیدم ایستاده، دو خرمن از طلا و نقره پیش روی او ریخته بود تازیانهای به دست و مردم را دور میزد. سپس برگشت به سوی آن مال، پس آن را تقسیم كرد میان مردم تا چیزی از آن باقی نماند. آن گاه به خانه خود رفت و هیچ چیز از آنها را (نه كم ونه زیاد) با خود نبرد. من پیش پدرم برگشتم و گفتم: ای پدر! من امروز «بهترین مردم» یا «نادانترین مردم» را دیدهام! پدر گفت: چه كسی بود ای پسر؟ گفتم: علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین را دیدم چنین و چنان كرد. پس قصه را برای او گفتم، پدرم گریست و گفت: ای پسرم! بهترین مردم را دیدهای.(۱۷)
۹) روزی امام علیه السّلام شمشیرش را به بازار آورد تا بفروشد و با پول آن لباس تهیه كند و میگفت: چه كسی این شمشیر را از من میخرد. به خدا سوگند! چقدر با همین شمشیر، غبار اندوه را از صورت پیامبر خدا زدودم و اگر بهای لباسی را داشتم آن را نمیفروختم.(۱۸)
در استیعاب میافزاید: مردی به نزد امام آمد و گفت من این لباس را به طور سلف به شما میفروشم. این در حالی بود كه همه دنیای اسلام به غیر از شام در اختیار امیرالمؤمنین بود.(۱۹)
۱۰) عبدالله بن زمعه كه از شیعیان آن حضرت بوده است میگوید: هنگامی كه علی علیه السّلام در مقام خلافت و حكومت بود به نزدش آمدم و درخواست مالی كردم. عبدالله خیال میكرد كه حضرت او را بر دیگران مقدم میدارد و یا بیش از آنچه حق اوست از بیتالمال به وی میدهد. امام علیه السّلام در پاسخش فرمود: «همانا این ثروت نه مال من است و نه از آن تو! غنیمتی است مربوط به مسلمانان كه با شمشیرهایشان به دست آوردهاند. اگر تو در نبرد همراهشان بودهای سهمی همچون سهم آنان داری، وگرنه دسترنج آنها برای غیر دهان آنان نخواهد بود.»(۲۰)
پی نوشت ها:
۱ . نهج البلاغه، كلمات قصار ۲۷۲.
۲ . همان، خطبه ۷۷.
۳ . همان، خطبه ۱۵.
۴ . همان، خطبه ۱۲۶.
۵ . روضه كافی، ص ۱۵۸ ؛ وسائلالشیعه ، ج ۱۱، ص ۷۹ و بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۲۱.
۶ . روضه كافی، ص ۵۷، حدیث ۲۰۶.
۷ . خلیل كمرهای، سرچشمه حیات، ص ۵۰۷، به نقل از كافی.
۸ . همان، ص ۵۲۲ .
۹ . همان، ص ۵۳۱.
۱۰ . ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۴۴۲ ؛ ابن جوزی، تذكرهٔ الخواص، ص ۱۰۸ و اربلی، كشف الغمهٔ، ج ۱، ص ۲۳۰.
۱۱ . صدوق، امالی، مجلس ۴۷، حدیث ۱۶ و اربلی، كشف الغمه، ج ۱، ص ۲۲۱.
۱۲. عمل قنبر برای این بوده كه اشیا و صفایای غنایم اختصاص به امام دارد یا خمس بوده، لذا خلافی مرتكب نشده بود ولی امام قبول نفرمود.
۱۳ . ابو اسحاق ثقفی، الغارات، ج ۱، ص ۵۵.
۱۴ . كوفه گاهی ارباع بوده و گاهی اسباع؛ یعنی چهار ماه یك مرتبه یا هفت ماه یك نوبت برای جهاد در مرزهای آذربایجان و قزوین میرفتهاند، بقیه به طورِ منتظرِ خدمت در مركز میماندند.
۱۵ . ابن عبدالبّر، الاستیعاب، ج ۳، ص ۴۹ ؛ الغارات، ج ۱، ص ۵۱ و الكامل فی التاریخ، ج۳ ، ص ۳۹۹.
۱۶ . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۸۲.
۱۷ . همان، ج ۱، ص ۵۳.
۱۸ . إربلی، كشف الغمه، ج ۱، ص ۲۲۲ و ابن جوزی، تذكرهٔ الخواص، ص ۱۰۹.
۱۹ . ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۰.
۲۰ . نهج البلاغه، خطبه ۲۳۲.
۱ . نهج البلاغه، كلمات قصار ۲۷۲.
۲ . همان، خطبه ۷۷.
۳ . همان، خطبه ۱۵.
۴ . همان، خطبه ۱۲۶.
۵ . روضه كافی، ص ۱۵۸ ؛ وسائلالشیعه ، ج ۱۱، ص ۷۹ و بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۲۱.
۶ . روضه كافی، ص ۵۷، حدیث ۲۰۶.
۷ . خلیل كمرهای، سرچشمه حیات، ص ۵۰۷، به نقل از كافی.
۸ . همان، ص ۵۲۲ .
۹ . همان، ص ۵۳۱.
۱۰ . ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۴۴۲ ؛ ابن جوزی، تذكرهٔ الخواص، ص ۱۰۸ و اربلی، كشف الغمهٔ، ج ۱، ص ۲۳۰.
۱۱ . صدوق، امالی، مجلس ۴۷، حدیث ۱۶ و اربلی، كشف الغمه، ج ۱، ص ۲۲۱.
۱۲. عمل قنبر برای این بوده كه اشیا و صفایای غنایم اختصاص به امام دارد یا خمس بوده، لذا خلافی مرتكب نشده بود ولی امام قبول نفرمود.
۱۳ . ابو اسحاق ثقفی، الغارات، ج ۱، ص ۵۵.
۱۴ . كوفه گاهی ارباع بوده و گاهی اسباع؛ یعنی چهار ماه یك مرتبه یا هفت ماه یك نوبت برای جهاد در مرزهای آذربایجان و قزوین میرفتهاند، بقیه به طورِ منتظرِ خدمت در مركز میماندند.
۱۵ . ابن عبدالبّر، الاستیعاب، ج ۳، ص ۴۹ ؛ الغارات، ج ۱، ص ۵۱ و الكامل فی التاریخ، ج۳ ، ص ۳۹۹.
۱۶ . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۸۲.
۱۷ . همان، ج ۱، ص ۵۳.
۱۸ . إربلی، كشف الغمه، ج ۱، ص ۲۲۲ و ابن جوزی، تذكرهٔ الخواص، ص ۱۰۹.
۱۹ . ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۰.
۲۰ . نهج البلاغه، خطبه ۲۳۲.
منبع : تبیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست