چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا
مارک تواین، او برای ستمدیدگان مینوشت
![مارک تواین، او برای ستمدیدگان مینوشت](/mag/i/2/rrs3x.jpg)
دوران كودكی
ساموئل كلمنس در ۳۰ نوامبر سال ۱۸۳۵همزمان با عبور ستاره دنبالهدار هالی در فلوریدابه دنیا آمد. او به طنز پیشبینی كرده بود كه آنستاره او را روزی همراه خود خواهد برد كه البتههمین گونه هم شد، ۷۵ سال بعد یعنی در سال۱۹۱۰ در حالی كه ستاره دنبالهدار مجددا آمریكارا ترك میكرد، تواین را نیز با خود برد.پدر ساموئل، جان مارشال یك وكیل حقوقیبود و مادرش جین لامپنون كلمنس تمام عمرش رابه بچهداری و امور خانه گذارند. ساموئل پسر بچهای بازیگوش و ماجراجو بود،به ویژه وقتی كه با دوستان هم سن و سال خوداوقات خود را میگذارند، دست به كارهایعجیب مانند كندن زمین به منظور یافتن طلا و یانفت میزد. او دوستی به نام «بلانكنشیپ» داشتكه در مزرعه مجاور خانه ساموئل زندگی میكردساموئل و تام شبها به اتفاق هم به بیرون از خانهمیرفتند و به امید یافتن گنج در قبرستانهایمتروكه و غارهای تاریك كاوش میكردند.یك بار هم از روی كنجكاوی و بازیگوشی یكواگن روی ریل مخصوص حمل زغال در معدن رابه راه انداختند و مشكل آفرین شدند. به طور كلیتمامی كتابهایی را كه ساموئل در دورانبزرگسالی به رشته تحریر درآورد برگرفته ازخاطرات دوران كودكیاش بود. برای مثال كتابمعروف ماجراهای «تام سایر» و «هاكلبری فین»تقریبا همان رفتار و كردار دوران كودكی ساموئلبه همراه دوستش تام میباشد. ساموئل ۱۱ ساله بود كه پدرش به ذات الریهمبتلا شد و آنان را تنها گذاشت و از دنیا رفت. بههمین دلیل ساموئل مجبور شد مدرسه را ترك كندو به دنبال كار بگردد. او توانست در یك چایخانهكاری بیابد و نانآور خانواده شود، برادربزرگترش «اریون» نیز در یك چاپخانهحروفچین بود، او مبلغی را جمع كرد و توانستامتیاز چاپ یك روزنانه را بخرد و به این ترتیبساموئل نزد برادرش مشغول به كار شد، وقتی«اریون» به سفرهای كاری میرفت، ساموئل بهخوبی از عهده كارها برمیآمد.ساموئل بخشهای داستانهای كوتاه، طنز ولطیفه روزنامه را تحت نظارت خود قرار داد ودست به قلم شد البته با وجود سن كمی كه داشت،اما در قالب لطیفه و طنز مشكلات مردم را بیانمیكرد.در آن زمان ۱۷ ساله بود و روزنامههای دیگراز او دعوت به عمل آوردند كه برایشان مطلببنویسد لذا به نیویورك، فیلادلفیا و سنت لوییسرفت تا در چند روزنامه كار كند و مقاله بنویسد.ساموئل در كار حروفچینی و نوشتن داستانهایكوتاه طنز تجربه كسب كرد و حقوق خوبیمیگرفت اما تنها حروفچینی و داستاننویسیپاسخگوی روحیه ماجراجوی او نمیشد و تصمیمگرفت راه دیگری را در زندگی پیش بگیرد.
سفر برروی رودخانه میسیسیپی
ساموئل ۲۱ ساله بود كه تصمیم گرفت ملوانی ویا به گفتهای با شویی و شاگردی در كشتی را تجربهكند. البته باید اذعان داشت كه او به سبب فقر وتنگدستی دست به كارهای مختلفی میزد، اماروحیه ماجرا جویانهاش نیز او را به چنین كارهاییسوق میداد. او در كشتی به نام «پنسیلوانیا» بهسرپرستی آقای بوكسبی مشغول به كار شد و بهنظافت كشتی میپرداخت. آقای بوكسبی صاحبكشتی مردی سختگیر و بدخلق بود و همیشه ازكارهای ساموئل ایراد میگرفت. چندی بعدهنری برادر كوچكتر ساموئل نیز به او پیوست.این دو برادر با تلاش و كوشش روی عرشه كشتیكار میكردند تا بتوانند برای خانواده امرار معاشكنند.روزی «تام براون» ناخدای كشتی به خاطراشتباه كوچكی كه «هنری» در كارهایش انجامداده بود او را كتك زد. ساموئل در برابر دفاع ازبرادرش یك صندلی را در سر «تام براون» كوبیدو به این ترتیب هر دویشان از كار اخراج شدند و باكوشش زیاد در كشتی دیگری مشغول به كار شدند.ساموئل همیشه به برادرش «هنری» نصیحتمیكرد كه باید در برابر سختیها مقاوم بود و براینجات مردم ستمدیده تلاش كرد.
روزی «هنری» در قسمت دستگاه بخار كشتیمشغول به كار بود كه ناگهان دیگ بخار منفجر شد وهنری به شدت آسیب دید و پس از شش روز كهدر بستر به سر میبرد چشم از جهان فروبست.مرگ برادر، برای ساموئل ضربه مهلكی بود. اوهمیشه خود را مقصر میدانست كه چرا بهجای اودر قسمت دستگاه بخار نبود و چرا برادرش را بهآن قسمت فرستاده است. ساموئل بعد از چهار ونیم سال كار باشویی روی رودخانه میسیسیپیملوان ورزیده و ماهری شد و اكثر ناخداهایكشتیهای گوناگون رودخانه میسیسیپی او رامیشناختند و برایش احترام قائل بودند. متاسفانهجنگ داخلی آمریكا در سال ۱۸۶۱ آغاز شد وساموئل مجبور به جنگیدن برای جنوبیها گردید.او در طی جنگ، برای روزنامه محلی «دیلیتریتوریال» ارتش داستانهای كوتاه و طنزمینوشت و ۲۵ دلار در هفته دریافت میكرد. اودر ابتدا داستانهایش را به نام اصلی خودش،ساموئل كلمنس امضا میكرد. اما تصمیم گرفت نام«مارك تواین» را برای خود انتخاب كند. وقتیساموئل شاگرد و كارگر كشتی بود و رویدماغهكشتی، نشست و برای بارگیری در ساحل وبندر خطاب بهناخدا فریاد میزد : «ماركتواین» ... یعنی دومتر مانده برای لنگر انداختن یابه اصطلاح محلی میسیسیپی، عمق كافیدومتری آب جهت كنارهگیری كشتی، لذا ناممارك تواین را برای خود برگزید و از آن پس آننام را بر وی گذاشتند.
ورود به دنیای ادبیات
او پس از پایان جنگ در سال ۱۸۶۳،گواهینامه كشتیرانی گرفت. مارك تواین بانوشتن داستانهای سرشار از نشاط و طنز مشهورشد. مردم از اینكه میدیدند حرف دلشان بهصورت طنز بیان میشود خوشحال و لذتمیبردند. او در چند مجله و روزنامه معتبر آمریكامقاله و داستان مینوشت و به دلیل صریحگویی وبیان حقیقت مدتی به زندان افتاد و بعد از آزادیاو را به سان فرانسیسكو فرستادند و تعهد گرفتند كهداستانهایی مانند گذشته ننویسد; اما مارك توایندست بردار نبود. او درباره ظلم و ستم اربابانبربردگان سیاهپوست داستانهایی در قالب طنزمینوشت و به این ترتیب صاحبان بردگان راعصبانی میكرد. او در مجله «مورنینگ كال»مشغول به كار شد. اما باز هم به دلیل آنچه كهمینوشت شماطت شد و از سان فرانسیسكو نیزاخراج و به دهكده «ساكرا منتو» فرستاده شد. درآنجا كتاب «قورباغه پرنده» كه اولین داستان بلندطنز او بود را به رشته تحریر درآورد. در آن موقع۳۱ سال داشت، سپس به مدت ۵ ماه به سفر دوراروپا رفت. در سال ۱۸۶۷ وقتی از اروپابازگشت كتاب «بیگناهان در خارج» را براساسآنچه در سفر دیده و شنیده بود نوشت. كتابهایماجراهای تام سایر و هاكلبری فین برگرفته ازخاطرات، تجربیات، ایدهها و شنیدههای دورانكودكی اش بود. «عمه پالی» همان مادرش «جین كلمنس» بودو «هاك» نیز براساس خاطراتش از دوستعزیزش «تام بلانكنشیپ» بود. به این ترتیبتواسنت داستانهایی واقعی و پر از پند و اندرزبرای نوجوانان بنویسد.
ازدواج تواین
مارك تواین در طی سفرهایش به ایالتمختلف آمریكا و كسب تجربه با «چارلز لانگدون»آشنا شد. چارلز خواهری بنام «اولیویا» داشت.همین آشناییهای ساده تبدیل به رفت و آمد وسپس ازدواج شد. آندو در دوم فوریه ۱۸۷۰میلادی، با یكدیگر ازدواج كردند و مدتی درهاتفورد و كونكتی كات ساكن شدند و خانهایبزرگ ساختند و صاحب سه دختر شدند. مارك تواین چندین كتاب در آن دوراننوشت و به چاپ رساند و همسرش «اولیویا» نیز اورا در ایجاد محیطی آرام برای نوشتن یاریمیكرد.مارك تواین در نزدیكی خانهاش یك قایقفرسوده و كهنهای را یافته بود، روزها به آنجامیرفت و با یاد دوران جوانیاش كه كارگر كشتیبود داستان مینوشت. این قایق محلی خوببرای نوشتن داستانهای او به شمار میرفت.
سالهای پایانی عمر
مارك تواین سالهای آخر خود را در«كونكتی كات» گذراند، همه به مردی كهروزگاری باشوی كشتی، حروفچین، كارگرمعدن، سكاندار كشتی و یك نویسنده مردمی بوداحترام میگذاشتند و دوستش داشتند. در ۲۰آوریل ۱۹۱۰ ستاره دنبالهدار هالی باردیگر درآسمان آمریكا ظاهر شد. طبق گفته مارك تواین بااین ستاره به دنیا آمدهام و با این ستاره از دنیاخواهم رفت. همین گونه هم شد و پیشبینیمارك تواین به حقیقت پیوست.او براثر بیماری قلبی در همان روز از دنیا رفت.بعد از مرگ وی كتابهایش به چندین زبانترجمه شد و به صورت فیلم نیز درآمد.
مارك تواین میگوید:
_ یك دروغ میتواند نیمی از دنیا را سیاحتكند در حالی كه حقیقت را در كفشهایش گذاشتهاست.
_ زندگی چیزی جز مبارزه میان عقل و عاطفهنیست.
_ ازدواج قرارداد دونفرهای است كه در همهدنیا اعتبار دارد و اعتبارش از همه قراردادهامحكمتر و معتبرتر است.
منبع: twqinquotes
منبع : مجله خانواده سبز
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران دولت سیزدهم دولت چهاردهم پزشکیان دولت علی باقری محمدجواد ظریف رهبر انقلاب ترور رئیس جمهور انتخابات
تهران قتل شهرداری تهران تعطیلی ادارات پشه آئدس پلیس تیراندازی زلزله شاهچراغ تب دنگی عزاداری محرم شورای شهر تهران
واردات خودرو خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو حقوق بازنشستگان بازار خودرو بازنشستگان اربعین سایپا مالیات دلار
تلویزیون فرهاد مشیری وزارت ارشاد سینمای ایران سینما دفاع مقدس لیلی رشیدی شورای عالی انقلاب فرهنگی تئاتر مختارنامه سینمای جهان صداوسیما
سرطان آزمون سراسری ماه فناوری درمان و آموزش پزشکی
دونالد ترامپ رژیم صهیونیستی غزه ترامپ جنگ غزه اسرائیل فلسطین آمریکا روسیه ترور ترامپ چین جو بایدن
فوتبال پرسپولیس استقلال تراکتور علیرضا بیرانوند باشگاه پرسپولیس رئال مادرید نقل و انتقالات لیگ برتر نقل و انتقالات یورو 2024 تیم ملی اسپانیا باشگاه استقلال
هوش مصنوعی سرعت اینترنت تیک تاک اینترنت ناسا گوگل سامسونگ اپل شیائومی ربات
گرمازدگی کاهش وزن افسردگی صبحانه