سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
جنبشهای ضد کیش
▪ چگونه كشیش بودن در كلیسای متدیست- یكی از اصلیترین فرقههای تروتستان اصیل- با علاقه شما به ادیان جدید، علاقهمندان(۱) ufo و شبیه به آن سازگار میباشد؟
ـ ملتون: در ایام تحصیل در مدرسهی دینی(۲) و دانشگاه (تحصیلات تكمیلی)،(۳) استاد من وقایعی را كه در تاریخ كلیسای متدیست رخ داده بود برای من مطرح كرد، من تاریخ متدیست را دوست دارم. سرشماری از اولین مقالههای من در مورد تاریخ متدیست است. دو موضوع دیگر كه مرا مجذوب كرده بود، تاریخ دین كانادا و دین سیاهان بود و هریك به مثابهی یك راه علمی مطلوب برای من درآمده بود كه میتوانستم زندگی خود را بدان اختصاص دهم، اما، كاملاً واضح بود كه من موضوع ادیان جدید را پی خواهم گرفت.
▪ پس علاقهی شما به پلورالیسم در یك دورهی زمانی رشد یافته است؟
ـ ملتون: علاقه من به پلورالیسم دینی كه سرانجام بر زندگی من حاكم شد، به دوران بچگیام بر میگردد. با آنكه من یك متدیست تربیت شدم، پدرم باپتیست جنوبی(۴) وپدر بزرگم یك باپتیست اولیه (۵) بود و من خویشاوندانی داشتم كه به فرقههای شهود یهوه (۶) و كلیسای خدا (۷) وابسته بودند. من حقیقتاً به همهی این تفاوتها در خانواده و فامیل علاقهمند بودم. زمانی كه من دبیرستان را تمام كردم وبه دانشكده وارد شدم مطالعه تعدد دین كه در شهر خود، آلاباما (۸) و بیرمنگام (۹) با آن مواجه بودم، برای من یك مطالعه جذاب بود. ابتدا با مطالعه در مورد انشقاق در مسیحیت و طیفها (۱۰) و جریاناتی كه كلیسا به وجود آورده بود شروع كردم تا این كه در سال ۱۹۵۶ به شیكاگو رفتم و با دیدن طیفهای وسیع ادیان غیر مسیحی به آن طرف متمایل شدم.
▪ یك تمایل خیلی طبیعی؟
ـ ملتون: من یك ذهنیت جمع كننده (۱۱) دارم. كار با انواع و اقسام ادیان جدید، مثل درست كردن تفریحی كلكسیون ادیان (به جای كلكسیون تمبر) است. من به زودی یاد گرفتم كه برای پدید آوردن زمینهی مطالعه، ابتدا باید اطلاعات مرجع (۱۲) مربوط به آن به وجود بیاید و مبانی آن پیریزی شود. بنابراین شروع به پدید آوردن برخی از كتابهای مرجع مورد نیاز كردم والا دلیل دیگری نداشت كه بخواهم دورهی خوب زندگیام را به نوشتن كتابهای مرجع بگذرانم ]خنده[.
▪ در مورد كتاب اخیرتان، School of Ancient Wisdon,Finding Enlightenment: Ramtha’s صحبت كنید. چگونه به ذهنتان رسید كه یك قوم نگاری، (۱۳) از گروه شوالیه JZ (۱۴) یعنی زن یلم واشنگتون كه رمثا را هدایت میكند، بنویسید؟
ـ ملتون، شوالیه JZ در سال ۱۹۸۰ شاید به عنوان موفقیت آمیزترین موج جدید هادیان(۱۵) به ظهور رسید. هادیان، گروهی هستند كه آنها را عادتاً میانجی (۱۶) مینامیدیم، كسانی كه ادعا میكنند كه با انواع مختلف موجودات فوق طبیعی رابطه دارند و به داشتن عقلی(۱۷) بیشتر و پیشرفتهتر از تودهی مردم معروفند. هادیان (۱۸) این امكان را برای موجودات فراطبیعی فراهم میسازند كه از طریق آنان حرف بزنند. كتاب من به این مطالب میپردازد: ابتدا این حقیقت را خاطرنشان میسازد كه هدایت كردم و سوق دادن (۱۹) آن گونه كه ما آن را میشناسیم، پدیدهای رایج در دین است و بسیاری از ادیان، نسبتا یا كلا بر اساس اسناد هدایت شده مشكل گرفتهاند. مثلا كتاب مكاشفه (۲۰) در كتاب مقدس، یك سند هدایت شده است. بنابراین، این، یك پدیدهی گسترده است كه باید توجه بیشتری نسبت به حال به آن معطوف شود. همچنین،این یك دعوت برای همكاران من در مجمع فرا روان شناسی بود كه میگفتند ما نباید از مطالعه میانجیها دست بكشیم، صرفا بدین خاطر كه قطعاً نمیتوانیم صدق و كذب ادعاهای آنان را مبنی بر گفتگو با یك موجود ویژه فراطبیعی تعیین كنیم.
▪ دقیقاً از شوالیه JZ چه چیزی آموخته میشود؟
ـ ملتون: در مطالعهی فراروان شناسی JZ و برخی اعضای مهم گروه، ما كشف میكنیم كه آنها یك ساختار روان شناختی ویژهای دارند كه آنها را از مردم دیگر جدا میكند، به آنها امكان هدایت كردن میدهد و دارا بودن نوعی از نگرش و جهان بینی را كه برای بسیاری از ما بیگانه است برای آنها امكان پذیر میسازد كه به نظر من، این امر، فوق العاده مهم است.
▪ آیا یك خصلت منحصر به فردی برای گروه Ramtha وجود دارد؟
ـ ملتون: بیهمتایی آن در میان جامعهی باطن گرایان (۲۱) و هادیان غربی، بسیاری از هادیان، یك نظام سازمان یافته سادهای را پدید آوردند، یك ساختار نامنسجم (۲۲) كه در آن: تعامل زیادی وجود ندارد، مگر برای حضاری كه سئوالاتی از هادیان داشته باشند. در مورد JZ او مدرسهای برای آموزش و تربیت مردم بنا كرد كه مبتنی بر این فرض بود كه تعالیم به آسانی تلقین نمیشوند، بدین معنی كه ما با یك فهم از جهان مادی بزرگ شدهایم كه به نظر Ramtha اشتباه است و او یكسری تعالیم جدیدی عرضه میكند. دیگر گفتن این مسئله لازم نیست كه من تعالیم Ramtha را دوست دارم چون معتدل (۲۳) هستند. این امر به تغییر الگوهای فكری هر شخص در عمل مربوط است.
▪ پس این مكتب، فقط یك عزلت نشینی آخر (۲۴) هفته نیست؟
ـ ملتون: چرا یك عزلت نشینی آخر هفته است. اما كار بس دشواری است، به این مفهوم كه شما عملا تمریناتی را انجام میدهید كه كمك میكنند تا بر چیزی كه آنها به عنوان توهم (۲۵) زندگی تلقی میكنند فایق شوید.
▪ یعنی یك قرائت به روز از غنوصیت،(۲۶) و لذا یك مقاومت كهن در مقابل مطلق انگاری (۲۷) جهان بینی؟
ـ میلتون: بله. اكثریت كسانی كه هادی میشوند در دام یك فرقهی غنوصی میافتند. اگر شما تعالیم آنها را بررسی كنید، میبینید كه كاملا غنوصی هستند. درغرب، مسیحیت، كنترل بازار را در دست داشته است، به بیانی دینی شمار گزینههای (۲۸) موجود برای مردم، محدود بوده است. در اصل، شخص مجبور است كه برای یافتن مرجعیتی (۲۹) متفاوت، فراتر از فرهنگ برود. دین به مرجعیت نیاز دارد. شما صاحب یك حقیقتی هستید كه قصد دارید آن را علنی كنید. برای اعلام كردن آن به اتوریته نیازمندید. كلیسا، دارای كتاب مقدس و حكایت عیسی است. علم هم یافتههای تجربی و تأملات فلسفی خود را دارد كه بر آنها مبتنی شده است. پس چه چیزی برای شما باقی مانده؟ شما میتوانید فراتر از فرهنگ و تاریخ بروید. این همان چیزی است كه هادیان سعی در انجام آن دارند.
▪ برخی ممكن است بگویند چنین تجربهای به یك نوع، كنترل ذهن و سوء استفاده از مرجعیت توسط JZ منتهی شود. شما صریحترین انتقاد را از نظریه شستشوی مغزی (۳۰) و آنهایی كه اتهام كنترل اجباری ذهن را به ادیان جدید میزنند دارید. شستشوی مغزی از چه زمانی تبدیل به یك مسئله شده است؟
ـ ملتون: در دههی ۱۹۷۰، واژهای شستشوی مغزی، اول بار در محاكمه پتی هیرست، یك وارث میلیونر، به كار رفت و بعدها در واقعه ی جونزتاون به یك مسئله تبدیل شد. در طول دههی ۱۹۸۰ عدهای از ما كه جنبشهای دینی جدید را مطالعه میكردند با دیدن زیانی كه به نظام حقوقی (۳۱) وارد شده بود،نگران شدند و گروههای دینی جدید را به استخدام یك نظام پیچیده (۳۲) شستشوی مغزی متهم كردند، نظامی آن چنان قدرتمند كه ارادهی اعضا را تحت الشعاع قرار میداد تا كارهایی بكنند كه تحت آگاهی متعارف (۳۳) قادر به آن نبودند. به عقیدهی ما، این یك مقدار مبالغهآمیز بود. از یكسو، هیچ گونه اطلاعات درستی برای تایید این نظر وجود نداشت و از سوی دیگر، این نظریه داشت میرفت كه وارد نظام حقوقی شود و موجب گردد احكام (جریمههای) چند میلیون دلاری علیه گروههای مختلف دینی صادر شود. ما این امر را به منزلهی یك تهدید جدی برای آزادی دینی تلقی میكردیم. در آن هنگام، ما مداخله كردیم، نخست علنا بر خلاف آن عقیده سخن گفتیم، سپس تلاش كردیم در بدنهی اصلی دانشگاهیان، دربارهی آن سخن گوییم. به دنبال این تلاشها، یك قاضی فدرال در سال ۱۹۹۰ در پروندهی فیشمن، بر ضد نظریهی شستشوی مغزی، حكم صادر كرد.
▪ مفهوم شسشتوی مغزی از چه زمان پدید آمد؟
ـ ملتون: ایده شستشوی مغزی،بعد از انقلاب مائوئیستی پیدا شد و ظاهرا توسط روزنامه نگاری به نام ادوارد هانتر (۳۴) كه از حقوق بگیران سیا بود وارد بحثهای عمومی شد. این، بخشی از سیاست حكومت وقت بود و حكومت تلاش میكرد نظر مردم آمریكایی را در مورد چین تغییر دهد و بنیان جنگ سرد را در آن سوی اقیانوس اطلس بنا كند. به علاوه، واكنشی علیهی اظهارات توهین آمیز و ضد آمریكایی شماری از اسیران آمریكایی در طول جنگ كره بود. این نظریه تا حدودی، تلاش برای حفظ شعور و آگاهی فرد آمریكایی از خودش و در عین حال، تایید دیگری بر نقش آمریكا به عنوان یك ملت استثنایی محسوب میشود. باید یك تكنیك قوی و به لحاظ روان شناختی پیشرفته وجود داشته باید كه بر این افراد تاثیر بگذارد و این واقعا یك توضیح ضروری است.
▪ دو شقیهای جنگ سرد، فرهنگ مهار و كنترل و شارههای (۳۵) روان شناختی تصنع .ی؟
ـ ملتون: درست است.
▪ مدافعین اصلی نظریهی شستشوی مغزی چه كسانی هستند؟
ـ ملتون: مدافعین اصلی عبارتند از: جان كلارك، یك روان پزشك در ماساچوست و ژوكلین وست، (۳۶) یك روان پزشك در لس آنجلس، كه هر دو مردهاند، مارگارت سینگر،(۳۷) روان شناسی دارای مطب خصوصی در بركلی، (۳۸) و ریچارد افش، (۳۹) یك جامعه شناس در UC بركلی.
▪ آراء عمده در جنبش ضد كیش كدامند؟
ـ ملتون: بله، اما من بر آنم كه جنبش ضد كیش را با همهی تنوعش بنگرم. چیزی كه اول كار به صورت یك جنبش، از سوی پدرانی شروع شد كه نگران فرزندانشان بودند، چرا كه برای زندگی در یك گروه دینی كه به اصرار زیاد، آنها را به خود میخواند،شغل و حرفه خود را رها كرده بودند، این جنبش، تبدیل به جنگ میان گروهی شد كه منافعش در گروه نزاع ادیان جدید بود، اما اساساً به عنوان مدافع وضعیت موجود عمل میكرد.
▪ جنبش ضد كیش از كجا پیدا شده؟ آیا میتوانید در جنبش آشوبگران پیوریتن كه به جهنم جزیره Rhode تبعید شده بودند، ریشه داشته باشد؟
ـ ملتون: من فكر نمیكنم كه فقط ریشه در پروتستان داشته باشد، به اعتقاد من، این جنبش، به تصور ثبات اجتماعی و یكدستی مربوط است. ایالات متحده، یك هنجار فرهنگی اساساً متفاوتی بنا كرده كه در آن، جامعه با تنوع دینی، همچنان میتواند متحد و یكپارچه بماند. پیش از آن، همه جوامع احساس میكردند كه یكدستی دینی ممكن است، مثلا گروههای مختلف مهاجر سعی میكردند جوامع و اجتماعات همگنی در میدوست (۴۰) بسازند كه از لحاظ فرهنگی و دینی، متحد و هم شكل باشد، اما این اجتماعات، همواره از بین میرفتند، به گونهای كه حفظ آن نوع از یكدستی غیر ممكن شد، اما مردم همیشه در آرزوی آن بودند، ما دوست داریم كه با همجنس خود معاشرت و نشست و برخاست داشته باشیم.
▪ من فكر میكنم كه هنوز نشانهها حاكی از تعلق ما به ملت یهودی – مسیحی هستند.
ـ ملتون: این یكی از آن چیزهایی است كه در این فرآیند، مكرراً مورد تأكید قرار میگیرد، اما مخصوصاً از سال ۱۹۶۵، زمانی كه قانون مهاجرت تغییر یافت و سپس، با جهشی واقعی در پلورالیسم مواجه شدیم. همانگونه كه زاد و ولد افزایش مییافت، با سیلی از ادیان شرقی و گسترش جنبش عصر جدید مواجه شدیم. همه اینها به یكباره اتفاق افتاد و بسیاری از ما را در خود فرو برد. بنابراین طبیعی بود كه در مقابل آن، واكنش نشان دهیم.
▪ به نظر میرسد: هنوز ترسی پنهان از كسانی وجود دارد كه به چیزی كه شما به آن اعتقاد ندارید معتقدند. مثلاً وب سایتهای ضدكیش مانند Cultwatch و Factnet هشدار میدهند كه فیلم Earth Battlefield حامل پیامهای پنهانی است كه به عنوان یك ترفند عضوگیری برای گروه علمشناسی(۴۱) عمل میكند. كمی احمقانه به نظر میرسد كه بگوییم، جان تراولتا،(۴۲) نقش یك جن شرور را در فیلم بازی میكند؟
ـ ملتون: موافقم. علمشناسی ، كانون و آماج عمدهی فعالیتهای ضدكیش در ۲۰ سال اخیر شده است. بخشی از این امر، از برخورد تند «علمشناسی» در مقابله با اتهامهایی ناشی میشود كه از سوی اعضای پیشین مطرح میگردند. لذا علمشناسی، دائماً درگیر دعواهای حقوقی با بخش كوچكی از مردم بوده است. درواقع، فعالترین كوچكی از مردم بوده است. درواقع، فعالترین شخصی كه در مورد فیلم Battlefield Earth شایعاتی پخش كرد، فردی بود كه درگیر یك نزاع حقوقی حاد و طولانی با این كلیسا شده بود، نزاعی كه بیش از یك دهه طول كشید. از طرف دیگر، ارتباطی بسیار واقعی وجود دارد. ران هوبارد،(۴۳) بنیانگذار علمشناسی،كتابی نوشت و بخش عمده مردمی كه آن كتاب را خواندند، متعلق به این فرقه بودند. كتاب مزبور، حاوی مطالبی در مورد علمشناسی است، مطالبی كه خیلی به تعالیم این كلیسا مربوط نمیشود، بلكه به عقاید و باورها مرتبط است. جالب آنكه این مطالب، همگی بخشی از متن كتاب اصلی است و آن را به یك فیلمنامه تبدیل نمیكند.
حتی اگر در آن فیلم، شواهدی مبنی بر وجود پنهانی، وجود داشت، هیچ مدركی مبنی بر تأثیرگذاری آن وجود ندارد. اگر آن پیامها در فیلم وجود داشته باشند و بعدها شخصی وجود آنها را اثبات كند، تخریبی كه میتوانست چنین امری، متوجه برادران وارنر(۴۴) نماید، یك پدیده (و امر توجه برانگیز) میشد و ساختن چنین فیلمی، یكی از احمقانهترین تصمیمهایی میگردید كه دست اندركاران یك فیلم میتوانستند بگیرند.
▪ حال كه از دستاندركاران فیلم صحبت شد، بفرمایید كه شما چگونه به دراكولاها(۴۵) علاقهمند شدید؟
ـ ملتون: ]خنده[ من در طول ایام تحصیل در دانشكده، متوجه شدم كه كتابهای دراكولا را بیشتر از هر نوع كتاب دیگری دوست دارم. بنابراین با دیدن كتابهای دراكولا، آنها را خریده و خواندم و مقالههایی مجلات را بریده و نگه داشتم. در طول دههی ۱۹۹۰، اوقات فراغت خود را به دراكولاها اختصاص میدادم و زمانی كه دانشكده، مسئولیت چاپ مجموعه نوشتارهای دینی مرا به عهده گرفت، من از این اقدام، بسیار خوشحال شدم و شروع به جمعآوری ادبیات دراكولا كردم. بدون تردید، من اكنون، بزرگترین كلكلسیون را در ایالات متحده دارم.
▪ به نظر شما، جریان دراكولا به كجا سیر میكند؟
ـ ملتون: وقتی موج كنونی دراكولا، در اوایل دههی ۹۰ بالا گرفت، ما انتظار فروپاشی آن را داشتیم، اما این گونه نشد و هماكنون رو به رشد است. گروههای جدید در حال پیشرفت هستند Buffy اكنون چیز بزرگی در میان هواخواهان سینه چاك دراكولا میباشد. ما همچنان میگوییم كه این موج در حال افت است و به عنوان درون مایهای(۴۶) برای فرهنگ عامه، در حال تهی شدن است، اما این گونه نیست و آن اتفاق نیفتاده است. موسیقی گوت آمده و به اتمام رسیده AnneRice آمده و رفته است، اما به نظر میرسد كه خود درونمایه، باقیمانده است. این یك دورنمایه قوی است، مخصوصاً شاهدیم كه به عنوان یك چیز نوپا چقدر محبوب است تقریباً هركسی كه به دراكولاها علاقهمند شده است، همانند یك نوجوان، از خود علاقه نشان میدهد و ما اكنون نقشی در اكولا به عنوان فویلی كه جوانان میتوانند امیال جنسی(۴۷) خود را براساس آن رشد دهند درك میكنیم.
▪ یك الگوی كمی پیچیدهتر از- اجازه بدهید بگویم
Break MTV۰۳۹;s Spring یا سیل ویدئوهای Britney Spears
ـ ملتون: درست است. به نظر میرسد كه این، بخشی از ایده ما باشد. این امر، در سریال Buffy كه مستقیماً برای جامعهی نوجوانان نمایش داده میشود هویداست و البته تمایلات جنسی، چیز قابل توجهی است كه ما در سراسر زندگی خود با آن سروكار داریم آن زمان كه تمایلات جنسی ما رشد كرده و تحول مییابد، آنگاه كه ازدواج میكنیم، وقتی كه دوران باروری(۴۸) را پشت سر میگذاریم، زمانی كه طلاق اول خود را تجربه میكنیم. ]خنده[
▪ به ویژه در فرهنگ آمریكایی، جایی كه هویت فرد، خیلی به هویت جنسی او گره خورده است؟
ـ ملتون:ما فرهنگ آمریكایی را چنان جنسی كردهایم كه تقریباً غیرمنطقی شده است و دراكولا، یك نماد مهم مرتبط با آن باقی خواهد ماند. خود اسطورهی دراكولا، موقعیتی در میان جامعه وحشت(۴۹) دارد كه كاملاً منحصر به فرد است. دراكولا تنها چهرهی هیولایی است كه به اندازهای وجه انسانی دارد كه بتواند كمابیش در جامعه ادغام شود، بنابراین دراكولا یك هیولای بسیار نزدیك به شخصیت انسانی است و شما مجبورید یك ارتباط بسیار نزدیك با او پیدا كنید تا بتوانید او را بكشید. شما مجبورید چوبی در دست بگیرید و به قلبش فرو كنید یا آنكه شمشیری بردارید و از سر از تنش جدا كنید. شما مجبورید به طور شخصی با دراكولا رویارو شوید.
▪ یك احساس یگانگی،(۵۰) این طور نیست؟
ـ ملتون: در ارتباط با آن، بله و این حاكی از آن است كه در ادبیات دراكولا، اتفاقات و اموری، به مراتب بیشتر از انواع دیگر ادبیات هیولا(۵۱) رخ میدهد. بنابراین، تلاش برای درك ادبیات دراكولا یك مسئلهی مهم فلسفی میشود. فهم دراكولا خیلی شبیه تلاش یونگیها برای فهم سایه است. سایه، تمام ذهن و فكر شما را به خود مشغول نكرده، ولی مواجهه مستقیم و نزدیك شما با آن، بخش مهمی از بلوغ است. احساس من این است، به نظر افرادی كه علاقه جدی به دراكولاها دارند، این علاقهی آنها واقعاً تلاشی است برای فهم سایههایشان. علاقهی آنان كوششی است برای درك مطالبات ناخودآگاه كه ما مجبوریم با آنها سروكله بزنیم و نیز درك وسوسههای گوناگون خودبزرگبینی،(۵۲) جاودانگی، (۵۳) شهوترانی،(۵۴) تمایلات جنسی و مفهومی از قدرت را یكجا جمع میآورد. حال دیگر، دراكولا تركیبی بس هیجانانگیز از این امور است: قدرت، سكس و زندگی جاودان. شما كمكم دارید جاذبه دراكولا را متوجه میشوید و عجیب است كه در اواخر قرن بیستم دراكولا تبدیل به نه یك ضد قهرمان، بلكه به یك قهرمان واقعی شده است.
▪ داستان دراكولا استعارهی خوبی است برای ایدهی تلاش جهت درك دیگران. به نظر میرسد علاقهی شما به دراكولا با علاقهتان به ادیان جدید سازگار باشد. ترویج نزدیكی با اقلیت،(۵۵) اما همراه با این مراقبت كه مبادا توسط آن اقلیت بلعیده شویم، فهم یگانگی به جای همدلی.
ـ ملتون: زمانی كه من با خودم صادق هستم در مییابم كه در اقلیت زندگی میكنم. من در میان اقلیت دانشگاه هستم. من در یك اقلیت، بله، حوزهای اقلیتی از مطالعه قرار دارم، ولی مطالعات ادیان جدید تا حدی مقبولیت(۵۶) پیدا كرده، بسیاری از مردم، هنوز اهمیت آن را كه یك زمینهی عظیمی در قرآن آینده خواهد داشت، نمیفهمند و این در مورد دراكولاها نیز صادق است. دراكولا نیز حوزهای اقلیتی از علاقه و راه ورود به مطالعات روانشناختی است، یعنی باید بگوییم كمتر از راهی كه اكثریت میپیمایند پیرو دارد. اما من همیشه احساس میكنم زندگی در اقلیت خیلی لذتبخش و بسیار هیجانانگیز است.▪یك مصرع مشهوری از باب كوفمن شاعر وجود دارد كه میگوید: راه خروجی كه مردم پیدا میكنند، همان راه درست است.
ـ ملتون: درست است.
▪ آیا شما تا بدینجا پیش میروید كه بگویید میان داخل و خارج و میان حواشی و متن، گفتگو وجود دارد؟
ـ ملتون: بله، ما به وضوح این را میبینیم. وقتی میشنویم كه دو تن از مشاوران نیكسون در كاخ سفید، پیروان كلیسای دانش مسیحی بودند و عملاً سعی میكردند قوانینی را به نفع كلیسای دانش مسیحی(۵۷) به تصویب برسانند. اكنون قدرتمندترین شخص در مجلس سنا یك مورمون(۵۸) به نام Orin Hatch است. اینگونه مسائل به ما گوشزد میكند كه بیتردید، تنوع جامعهی آمریكا خیلی فراخ است و ادیان اقلیت درصدد هستند نقشی در دستگاه حاكمه برعهده بگیرند تا خیلی بیشتر از مثلاً كویكرها مؤثر واقع شوند. در دورهی استعماری گروهی منفورتر از كویكرها وجود نداشت، اما اكنون فكر میكنم گروهی برجستهتر از كویكرها وجود ندارد. من معتقدم بسیاری از گروههای دینی كه در گذشته منفور بودند در قرن حاضر جایگاه خود را به دست خواهند آورد و دوباره توانمند خواهند شد.
▪ پس این دعا درست است كه هدف شما فراهم آوردن یك گسترهی آزاد عمومی برای آزادی دینی است تا ادامه این دیالكتیك،آزادانه امكانپذیر باشد؟
ـ ملتون: به اعتقاد من، مسئله پیچیدهتر از این است. من عقاید شخصی خو را دارم، اما در عین حال یك شهروندم. به عنوان یك شهروند، عقاید شخصی من، اعمال روزمرهی مرا رقم خواهند زد و شركت من در پروسه سیاسی یكی از این اعمال است. اگرچه به عنوان یك شركت كننده در سیاستگذاری عمومی همیشه به آن چیزی كه همین الان افكار عمومی است بها میدهم. مثلاً، همین الان افكار عمومی میزان قابل توجهی از آزادی جنسی، انتشار مجلات سكسی، تماسهای جنسی آزاد، كنش هم جنس بازی و شبیه آن را پذیرفته است. اگر من در مورد یك گروه ویژه بخواهم قضاوت كنم، قضاوت خود را نه براساس اصول اخلاقی شخصیام انجام خواهم داد و نه براساس رابطه جنسی خارج از ازدواج دو جنس مخالف، بلكه آن را براساس معیارهای عمومی انجام خواهم داد. گروهی كه از نظر معیارهای عمومی، كاملاً مطلوب است، مثلاً اعمال جنسی خلاف موازین زناشویی(۵۹) را جایز میداند و از طرف دیگر به طور قانونی فعالیت میكند. هیچ دلیلی برای مقامات مسئول وجود ندارد كه علیه آن اقدام كنند، چه عقاید خصوصی من موافق اعمال آنها باشد یا نباشد. البته یك چنین نظر لیبرالی، انجام فعالیتهای غیرقانونی، تجاوز به كودكان، كلاهبرداری و فعالیتهایی از این قبیل را تأیید نمیكند.
▪ خیلی جالب است، تركیبی از ارزشهای لیبرالی و محافظهكارانه، همگی تحت عنوان تساهل(۶۰) دینی.
ـ ملتون: درست است. مثلاً همهی گروههای مناقشهانگیز و جنجالی مثل اوم شینریكیو، علمشناس، كلیسای وحدتبخش،(۶۱) دین هستند. چه بسا ممكن است ادیان ناخوشایندی باشند. ولی دیناند. معنای این حرف خصوصاً در بافت،(۶۲) این است كه حقوق و مزایای مندرج در اولین متمم قانون اساسی(۶۳) را نباید از آنها گرفت. آنها مجبورند كه در چارچوب آن حقوق مندرج در اولین متمم رفتار كنند. شما اصلاً نمیتوانید بگویید كه چون آنها جنجال برانگیز هستند ما بر ضد آنها اقدام خواهیم كرد. همانطور كه من و شما نمیتوانیم پلیس هم اصلاً نمیتواند بدون داشتن لیلی و صرفاً با تصور اینكه فردی در یك جنایت دخیل بوده است به خانه او وارد شود. البته ما همه موافقیم هرجا كه گروهی در یك جرم تبهكارانه اعم از سرقت یا اخاذی شركت دارد، آن موقع مجازاتش لازم است. برحسب اصول اخلاق شخصی، ما در این كشور با نظامهای اخلاقی متفاوت عمل میكنیم، حال آنكه برخی اصول فراگیری وجود دارند كه اكثریت ما طرفدار آنها هستیم. ما باید قبول كنیم كه در جوامع متفاوت، اصول متفاوت اخلاقی اعمال میشود. مثلاً، من یك متدیست هستم و اعتقاد دارم روابط جنسی باید منحصر به رابطهی زناشویی شود. بلافاصله چنین عقایدی در یك سطح فردی مرا در مقابل گروههایی قرار میدهد كه طرفدار آن نیستند. اما آن صرفاً یك دغدغه اخلاقی شخصی من است، نه مبنای سیاستگذاری عمومی من.
▪ با این همه در عمل بین جنبهی شخصی و جنبهی سیاسی نظر شما تعارضی هست؟
ـ ملتون: یكی از ارزشهایی كه من با آنها بزرگ شدهام نوعی ایمان به مردم و نظام دموكراتیك است. عقیده به اینكه طرفین افراط و تفریط،(۶۴) همدیگر را خنثی میكنند و میانهروها به نوعی حاكم میشوند. اگر ما برای مردم آزادی بیشتری فراهم بیاوریم اكثریت قاطع مردم تصمیمهای خیلی مثبت و سازندهای خواهند گرفت، تصمیمهایی مختلف در زمانهای گوناگون، اما از نوع بسیار مثبت. من به عنوان فردی مسیحی و یك اوانجلیست كه میخواهد مردم را به آنچه برحسب اعتقاداتش، حق میشمرد، فرا بخواند، مایلم چنین كاری را در فضایی انجام دهم كه مطمئن باشم، تصمیم مردم مبنی بر مسیحی شدن تصمیمی اختیاری و آزاد است و به میزانی كه ما جامعه را وادار به تأیید و حمایت از خویش كنیم، اطمینانمان به وجود این آزادی كاهش خواهد یافت. این نظریهی راجز ویلیامز است كه من هم بدان رسیدهام. در قرن هفدهم ویلیامز یهودیانی را كه از آمریكای جنوبی اخراج شده بودند دعوت كرد تا در نیوپورت(۶۵) جزیره Rhode سكونت كنند.
بخشی از استدلال او برای آنها این بود كه اینجا بیایند تا آزادی كامل دینی داشته باشند و هیچ اجباری را متحمل نشوند. او میگفت فقط در صورتی میتوان جامعه یهودی را به تغییر مذهب(۶۶) سوق داد كه تحت اجبار نباشد. ویلیامز حق داشت، ما باید فضایی را ایجاد كنیم كه در آن بتوانیم آزادانه دین خود را انتخاب كنیم. محیطی كه بتوانیم در آن، دینمان را آزادانه محك بزنیم.
▪ آنچه كه من از حرفهای شما فهمیدم این است كه الان زمان یك اصلاح(۶۷) جدید است. اجازه بدهید بگویم، همان اصلاحات (رفورماسیون) پروتستان در تاریخ دینی غرب. الان زمان تحول بنیادین(۶۸) است.
ـ ملتون: این گونه نیست كه ادیان جدید به شدت در حال افزایش باشند. به نظر من، همواره تعداد زیادی از آنها وجود داشته است. اما اینكه آنها تأثیر اجتماعی بیشتری دارند. آنها به جای محدود شدن در یك سنت و نظام دینی واحد میتوانند نمودهای مختلفی به خود بگیرند. اشكال دینی ابتكاری(۶۹) میتوانند نظامهای كهن را احیا كنند آنها میتوانند منجر به ایجاد جنبشهایی شوند كه بسیاری از جوامع دینی مختلف را در بربگیرند. چندین دهه پیش، من آنچه را كه داشت اتفاق میافتاد هم در قالب رشد دین میدیدم و هم در قالب پلورالیسم دینی. این، یك روند(۷۰) درازمدت است، دو قرن رشد مستمر در آمریكا هم در مورد درصد كسانی كه به عضویت ادیان درمیآیند و هم در مورد تعداد گزینههای دینی كه در دسترس ما قرار دارند. آدم میآموزد كه با یك امر اجتنابناپذیر(۷۱) كنار بیاید. نكتهی مهمی است كه ما این روند را درك كنیم و ببینم به كجا داریم میرویم و این ما را از شوك آینده نجات خواهد داد. از نظر یك مسیحی، این مهم است كه كلیسا به روند مزبور توجه كند، در برابر آن واكنش نشان داده و دیگر، شكسته نفسی را كنار بگذارد. از نظر من، ایده «آمریكای مسیحی» آنگونه كه بیان شده ظاهراً فكر غلطی است و با واقعیت مطابقت ندارد. اگرچه اكثریت آمریكاییها هنوز مسیحی هستند.
▪ چطور شده این امر اجتنابناپذیر- همانطور كه شما مطرح كردید- با پیشرفت سرمایهداری(۷۲) اخیر پیوند خورده است؟ دقیقاً چه تغییراتی در حوزهی دینی رخ داده كه موجب انتقال از ذخایر(۷۳) و تولید(۷۴) به نظام رایج فعلی كه به «مصرف» به عنوان ارزشمندترین كالای اقتصادی، بها میدهد، شده است؟
ـ ملتون:من فكر میكنم، مخصوصاً در غرب، همینطور كه به سوی فرهنگ مصرفی حركت میكنیم، دین را نیز به عنوان محصول دیگری مییابیم كه داریم مصرفش میكنیم، شاید هم، معنویت(۷۵) تا حدی شبیه گرسنگی است. گرسنگی، اجتنابناپذیر است و ما را وادار میكند كه برویم و چیزی بخوریم. ما نوع غذایی را كه باید بخوریم.
انتخاب میكنیم. در مقیاسی مشابه، نیاز به یك زندگی و جهانبینی معنوی رضایتبخش وجود دارد و ما اطرافمان را مینگریم و با خیل عظیمی از گزینهها مواجه میشویم. به علاوه ما گزینههای جدیدی هم میتوانیم ایجاد كنیم و گزینههایی كه ما در سوپرماركت معنوی محلی با آنها مواجه میشویم، درنهایت، اعتقادات دینی ما را شكل خواهند داد.
▪ آیا ادیان فراموش شدهای وجود دارند كه شما بیشتر از دیگران به آن علاقه داشته باشید؟ هرگونه علاقهی خاصی؟
ـ ملتون: بله، من به گروههایی كه واقعاً قصد دارند تأثیری بر قرن آینده داشته باشند خیلی علاقهمندم. گروههایی مثل هیركریشنا، با آنكه خیلی بزرگ هم نیستند نمایندهی جامعه رو به رشد هندو هستند. همچنین من نمیتوانم دلبستگی خود را به گروههایی كه خود را وقف الستركرولی(۷۶) نمودهاند پنهان كنم. من همچنان میخواهم آنها را فراموش كنم، چون خیلی كوچك هستند و به نظر نمیرسد كه زیاد مهم باشند. اما استقامت و پایمردی آنها و اینكه كرولی همچنان در مكانهای غیرمعمول، سروكلهاش پیدا میشود، مرا جذب آنان میكند و وامیدارد كه به بررسی آنها بپردازم.
▪ آیا هنوز جیمی پیج،(۷۷) مالك خانه كرولی در اسكاتلند است؟
ـ ملتون: تا آنجا كه من اطلاع دارم او مالك آنجاست. او هنوز سگ(۷۸)هایی دارد كه از آن محافظت میكنند. من هرگز فراموش نمیكنم كه یك وقتی در سال ۱۹۸۰ یا ۸۱ سعی كردم كه با هركسی كه در آنجا زندگی میكرد تماس برقرار كنم. با چندتا از دوستان به Loch Ness مسافرت كردیم. ما به درب ورودی اتومبیل(۷۹) رسیدیم. كسی جلوی در نبود، خواستیم طبق معمول همه جا در بزنیم، تا سلام بگوییم و بپرسیم كه آیا میتوانیم نگاهی به اطراف بیندازیم. در همان موقع با چندین سگ عظیم الجثه روبهرو شدیم و فهمیدیم كه این علامت آن است كه كسی واقعاً نمیخواهد با ما ملاقات كند، پس از آنجا دور شدیم.
نوشتار حاضر برگردان مقاله زیر است:
J.Gordon Melton, interview on new religions with Speak Magazin, by John Mardas, ۲۰۰۰. http://www.cenur. org
که توسط آقایان عبدالحمید مرادی و بهزاد حمیدیه برگردان شده است.
نام گفت و گو شونده: جیمز - گوردون مــلتون
مترجم: بهزاد - حمیدیه / عبدالحمید - مرادی
منبع: فصل نامه - راهبرد - ۱۳۸۵ - شماره ۳۹، بهار
پاورقیها
(۱). Enthusiasts
(۲). Seminary
(۳). Graduate-school
(۴).southern Baptis
(۵). Primitive Buptist
(۶). Yehova’s witnesses
(۷). Church of God pentecostals
(۸). Alabama
(۹). Birmingham
(۱۰). Spectrum
(۱۱). Collector’s mentality
(۱۲). Reference materials
(۱۳). Ethnography
(۱۴). JZ Knight
(۱۵). Channelers
(۱۶). Mediums
(۱۷). Wisdon
(۱۸). Channeling
(۱۹). Channeled document
(۲۰). Book of Revelation
(۲۱). Esotericists
(۲۲). Loose
(۲۳). Cool
(۲۴). Weekend retrea
(۲۵). Illusion
(۲۶). Totalizing
(۲۷). Gonsticism
(۲۸). Alternative
(۲۹). Authoring
(۳۰). Brainwashing
(۳۱). Legal system
(۳۲). Sophisticated
(۳۳). Normal consciousness
(۳۴). Edward Hunter
(۳۵). Fluides
(۳۶). Jocelyn West
(۳۷). Margaret Singer
(۳۸). Berkeley
(۳۹). Richard Offshe
(۴۰). Midwest
(۴۱). Scientology
(۴۲). John Travolta
(۴۳). L. Ron Hubbard
(۴۴). Warner Brothers
(۴۵). Vampire
(۴۶). Theme
(۴۷). Sexulity
(۴۸). Child- Rearing years
(۴۹). Horror Community
(۵۰). Empathy
(۵۱). Monster
(۵۲). Grandiosity
(۵۳). Immortality
(۵۴). Sensuality
(۵۵). Fringe
(۵۶). Legitimacy
(۵۷). Christian Science Church
(۵۸). Mormon
(۵۹). Extramarital
(۶۰). Toleration
(۶۱). Unification Church
(۶۲). Context
(۶۳). First Amendent
(۶۴). Extrems
(۶۵). Newport
(۶۶). Conversion
(۶۷). Reformation
(۶۸). Radical Transition
(۶۹). Innovative
(۷۰). Trend
(۷۱). Inevitable
(۷۲). Capitalism
(۷۳). Savings
(۷۴). Production
(۷۵). Spirituality
(۷۶). Aleister Crowley
(۷۷). Jimmy Page
(۷۸). Pit Pull
(۷۹). Driveway
J.Gordon Melton, interview on new religions with Speak Magazin, by John Mardas, ۲۰۰۰. http://www.cenur. org
که توسط آقایان عبدالحمید مرادی و بهزاد حمیدیه برگردان شده است.
نام گفت و گو شونده: جیمز - گوردون مــلتون
مترجم: بهزاد - حمیدیه / عبدالحمید - مرادی
منبع: فصل نامه - راهبرد - ۱۳۸۵ - شماره ۳۹، بهار
پاورقیها
(۱). Enthusiasts
(۲). Seminary
(۳). Graduate-school
(۴).southern Baptis
(۵). Primitive Buptist
(۶). Yehova’s witnesses
(۷). Church of God pentecostals
(۸). Alabama
(۹). Birmingham
(۱۰). Spectrum
(۱۱). Collector’s mentality
(۱۲). Reference materials
(۱۳). Ethnography
(۱۴). JZ Knight
(۱۵). Channelers
(۱۶). Mediums
(۱۷). Wisdon
(۱۸). Channeling
(۱۹). Channeled document
(۲۰). Book of Revelation
(۲۱). Esotericists
(۲۲). Loose
(۲۳). Cool
(۲۴). Weekend retrea
(۲۵). Illusion
(۲۶). Totalizing
(۲۷). Gonsticism
(۲۸). Alternative
(۲۹). Authoring
(۳۰). Brainwashing
(۳۱). Legal system
(۳۲). Sophisticated
(۳۳). Normal consciousness
(۳۴). Edward Hunter
(۳۵). Fluides
(۳۶). Jocelyn West
(۳۷). Margaret Singer
(۳۸). Berkeley
(۳۹). Richard Offshe
(۴۰). Midwest
(۴۱). Scientology
(۴۲). John Travolta
(۴۳). L. Ron Hubbard
(۴۴). Warner Brothers
(۴۵). Vampire
(۴۶). Theme
(۴۷). Sexulity
(۴۸). Child- Rearing years
(۴۹). Horror Community
(۵۰). Empathy
(۵۱). Monster
(۵۲). Grandiosity
(۵۳). Immortality
(۵۴). Sensuality
(۵۵). Fringe
(۵۶). Legitimacy
(۵۷). Christian Science Church
(۵۸). Mormon
(۵۹). Extramarital
(۶۰). Toleration
(۶۱). Unification Church
(۶۲). Context
(۶۳). First Amendent
(۶۴). Extrems
(۶۵). Newport
(۶۶). Conversion
(۶۷). Reformation
(۶۸). Radical Transition
(۶۹). Innovative
(۷۰). Trend
(۷۱). Inevitable
(۷۲). Capitalism
(۷۳). Savings
(۷۴). Production
(۷۵). Spirituality
(۷۶). Aleister Crowley
(۷۷). Jimmy Page
(۷۸). Pit Pull
(۷۹). Driveway
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست