چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
دموکراسی و سکولاریسم
برهان غلیون Burhan GHALIOUN یكی از چهرههای روشنفكری جهان عرب در ایران، شاید تنها درمیان اندیشهورزان و روشنفكران سكولار ایرانی شناخته شده باشد و چهبسا كه بسیاری از تحلیلگران و محققان در عرصه اسلام سیاسی و مسائل سیاسی چندان آشنایی با آن نداشته باشند.
وی مدیر مركز شرق معاصر واستاد دانشگاه سوم پاریس است. این روشنفكر سوری فارغالتحصیل رشته فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه دمشق است. دكترای خود را در رشته جامعهشناسی سیاسی از دانشگاه سوربون فرانسه اخذ كرد.
هرچند كه در این مقاله روی سخن وی درباره كشورهای عربی و فرهنگ و سیاست در نظامهای سیاسی این كشورهاست، اما میتوان این موضوع را به تمامی كشورهای اسلامی واز جمله ایران تعمیم داد.
دیرزمانی نیست كه سكولاریسم اهمیتی روزافزون یافته و جایگاهی رو به ترقی در عرصه بحث و مناقشات سیاسی عربی [و البته جوامع اسلامی به طور عام] كسب كرده است. بسیاری از افراد تمایل زیادی به اجابت دعوت به دموكراسی، كه آن را به مثابه راهی برای برونرفت از سیستمها و نظامهای فاسد و طغیانگر مینگرند، دارند؛ اما در عین حال از آن بیم دارند كه مبادا تحقق و كسب دموكراسی به قیمت از دست دادن باورهای دینیشان تمام شود ، خاصه اگر بدانیم كه سكولاریسم شرطی برای تحقق دموكراسی است.
این افراد اما در اندرون خود امید دارند كه چنین امری نادرست باشد تا بتوانند باورهای سیاسی جدید خود را ابراز كنند اما به باورهای دینی خود نیز همچنان پایبند بمانند.
من اما برای چنین نگرانیای درباره ملازمت این دو مفهوم كه در حال حاضر بر اغلب افكار عمومی حاكم است، هیچ توجیهی نمییابم. درواقع برخی شرایط و عوامل باعث شده كه بر شكل سكولاریسم و نه محتوای آن تاثیر گذارده است. منظور از این شرایط نیز سیطره و غلبه باروهای تمامیتخواه و نظامهای سلطهگرا از بیش از نیم قرن گذشته است.
ایده دموكراسی بیتردید مستلزم ایده سكولاریسم است، اما به شرط آنكه مضمون و محتوای هر كدام از این دو را تعیین و تعریف كنیم. نمیتوان دموكراسی، یعنی مساوات و برابری در به عهده گرفتن مسوولیت عام میان تمامی افراد یك جامعه را در نظر گرفت و نمیتوان مشاركت فعالانه در تعیین سرنوشت عمومی ازسوی تكتك اعضای یك جامعه را بدون «سكولاریسم» متصور شد، به عبارتی ساده نمیتوان دموكراسی را تحقق بخشید بیآنكه اصل حاكمیت عقل و اندیشه را در تعیین سرنوشت تمامی آنچه به مسائل عام و عمومی جامعه - از جمله قوانینی كه بر نظام سیاسی حاكمیت مییابد - مربوط میشود، پذیرفت.
بنابراین، اگر یك گروه، اصلی غیر از اصل اندیشه (یعنی اندیشه مبنی بر استدلال عقلی) را برای حل مسائل عموم مردم بر جامعه تحمیل كنند، دموكراسی از آن جامعه رخت برمیبندد و تنها نظامی مبتنی بر متون مقدس - كه تفسیر آنها نیازمند تفاهم و اتفاق نظر از پیش حاصل شده میان تمامی افراد دارای باور دینی واحد است - باقی خواهد ماند.
این امر نیز مسالهای محال و ناشدنی است زیرا اختلافنظر در تاویل، خود جوهره حیات فكری و اندیشگی است و این واقعیت حال حاضر تمامی جوامع بشری و نیز گروههای دینی است.
منظورم در اینجا از متون مقدس، متون و كتب سماوی و آسمانی نیست، بلكه منزلت حاكمانی است كه به خود نیز جنبه قداست و الوهیت میبخشند، هرچند آن را با زیور سكولاریسم آراسته باشند. دقیقا همان اتفاقی كه برای كمونیسم روی داد.
كمونیسم قوانین خود را علمی تلقی میكرد، یعنی قوانینی خطاناپذیر كه نباید دربرابر این قوانین و بانیان نابغه آن موضعی جز تسلیم و دنبالهروی داشت. همین را میتوان درباره برخی قوانین ملیگرایانه نیز تعمیم داد كه پایهگذاران آنها تشكیك در اختیارات یا حتی مناقشه درباره اصول را تحریم و منع میكنند.
اما با تاكید بر این اصل یا درنگ بر آن نمیتوان این معضل را حل كرد؛ زیرا بهرهگیری سیاسی و بسیجكردنی كه طی نزاعهای طولانی و ممتد حزبی، جریان داشته معنای سكولاریسم را به آن معنایی كه گفته آمد؛ یعنی فرود آوردن تمامی آنچه به سازمان جامعه سیاسی نظیر اصول و نهادها و مبانی و ارزشها به میدان نقد و نظر و مناقشه - تغییر دادهاند.
از این رو برخی از مدافعان آن، آن را با سلب دین از جامعه یا سیاست به معنای فعالیت روزانه اجتماعی قلمداد میكنند و برخی دیگر به گونهای دیگر و برخلاف نظر گروه نخستین بدان مینگرند بر این اساس كه این موضوع مترادف كفر و دینزدایی وهرگونه باور و اعتقاد یا دست كم بیطرف گذاردن دین– از آنجا كه نوعی التزام عقیدتی و اخلاقی است - از زندگی عمومی است.
بدین ترتیب سكولاریسم به اسلحه و ابزار كسانی بدل شد كه خواستار تعیین حد و حدودی برای نفوذ ادیان آسمانی و آنچه مربوطبه آن میشود - نظیر سنتهای محافظه كار در جامعه - هستند. و سخن راندن از سكولاریسم و تشویش چهره معنای آن و ربط دادن آن به دعوت به ترك دین و اخلاق سلاح آنانی شد كه خواستار اجرایی شدن شریعت و پایهگذاری قدرت عادلانه و اخلاقی هستند.
كمكم سكولاریسم به منبعی برای منازعه و رویارویی و عدم درك صحیح و انقطاع در میان بخشهای افكار عمومی شد، به جای آنكه چارچوبی برای كنار نهادن اختلافات عقیدتی و نه لغو آنها در مسیر وحدت كلمه و خواست سیاسیشان باشد.
تشویش معنای سكولاریسم و بیمحتوا كردن مضمون و محتوا و دلالتهای آن از گذر دعواهای سیاسی و استفادههای ابزاری باعث بدنام شدن آن شد و به كنار گذاشتن آن از مناقشات سیاسی منجر شد تا اختلافات عقیدتی ثانوی روی ندهد و به امید گسترش یافتن پایگاه تفاهم و همرایی میان طرفها و جریانهای اجتماعی، اختلاف فلسفه آن حفظ شد به خصوص پس از بیمحتوا شدن اصطلاح و خلط مدلولهای آن. و آن چیزی بود كه جنبشهای میهنگرا از آغازینههای قرن نوزدهم میلادی و از زمانی كه شعار «دین برای خداست» و «میهن برای همگان» اتخاذ كردند بیآنكه مناقشات تئوریك لازم برای اصالت دادن به سكولاریسم و پایهگذاری آن در اندیشه و فرهنگ جدید و مدرن عربی [به طور خاص و اسلامی به طور عام] را مطرح سازد؛ و بدین ترتیب مفهوم سكولاریسم بیهیچ معنای شفاف و آشكار و بیبهره از مدلولی مشخص و در درجه بعد نقطهای برای اختلافنظرهای مستمر و بیپایان باقی ماند.
نمیتوان برای این خلط مفهومی كه با مفهوم سكولاریسم پیوند خورده و سازوكار تعامل طرفهای مختلف سیاسی را پوشانده به دست داد و دادن معانی متباین و پارادوكسی به آن چه بسا آن را از بین ببرد. تنها راه حل این مساله، بازگشت به موضوع و پذیرش گشودن باب مناقشهای است كه از دیرباز و از دههها پیش بسته مانده است و نیز بازتعریف و باز تعیین آن در قالب ایجاد فرهنگ سیاسی دموكرات جدید مطلوب ما قابل حل است.
اگر معنای سكولاریسم را از چارچوب ادیان آسمانی خارج سازیم آنگونه كه برخی از باورهای كمونیستی، چپگرا و مدرنساز آن را تلقین میكنند و درصورتی كه تاویلات غیرانسانی و غیراخلاقی كه بر آن تحمیل شده، چیزی جز آنچه گفتیم از آن باقی نخواهد ماند.
منظورم این است كه دیگر سكولاریسم معنایی متفاوت از معنای مدنی – با تمامی معانی نهفته در مدنیت نظیر پیشیدادن تاكید بر افكار عمومی یعنی سرفرود آوردن بر تمامی تصمیمات و احكام مربوط به مسائل عمومی در برابر مناقشات آزاد و عقلانی میان نمایندگان مردم – نخواهد داشت.
تاكید بر استفاده از ایدهها و اندیشهها در تمامی مسائل عمومی مردم یعنی سیاسی – وجامعه مدرن اساسا جامعهای سیاسی است- با دین و حق دینگرایان كه آنان نیز آرا و اندیشههای سیاسی دارند، منافاتی ندارد. زیرا هیچ اصل سیاسی یا اجتماعی وجود ندارد كه بتواند دین را به حاشیه رانده یا بخواهد آن را به حاشیه براند و آن را از اینكه منبعی برای افكار و ارزشهای محرك مؤمنان و جهتدهی به اندیشهها، كردارها و رفتارشان باشد، بازدارد.
آنچه در این میان به حاشیه رانده میشود تحمیلنظر بر دیگران و نپذیرفتن اصل حاكمیت اكثریت بر اقلیت است. اما با تاكید بر اینكه این حاكمیت تنها به معنای یك حق موقت و نه دایمی سیاسی است كه تنها به شرط احترام به نظرات و آرای اقلیت از سوی اكثریت مشروعیت مییابد و اینكه اقلیت را از اینكه خود را از طریق مناقشه و گفتوگو و فعالیتهای فرهنگی وسیاسی قانونمند به اكثریت سیاسی بدل سازد، محروم نكند.
خلاصه مطلب اینكه دموكراسی بدون سكولاریسم شكل نمیگیرد، اما سكولاریسم نیز به معنای بیدینی و به كنار نهادن دین از زندگی مردم و در بند كردن آزادیهای دینی نیست.
سكولاریسم برابری كاملی را میان شهروندان خود صرفنظر از اعتقادات و باورهای دینیشان برقرار كند و اینكه در مناقشات عقیدتی و دینی وارد نشود یا از دین به عنوان سرپوشی برای اختیارات و اقدامات سیاسیاش - چه اختیارات و اقدامات صلحآمیز و درست باشد و چه اشتباه واشكالمند - بهره نگیرد.
د. برهان غلیون
ترجمه: عبدالله آلبوغبیش
منبع: alittihad.co.ae
ترجمه: عبدالله آلبوغبیش
منبع: alittihad.co.ae
منبع : روزنامه هممیهن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست