شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
هر چه تولیدات موسیقی خانگی بیشتر شود،من خوشحالتر میشوم
زلزله بنیامین بهادری از اسفند ۱۳۸۴ شروع شد. فروش بالای آلبوم موسیقی بنیامین و شنیدهشدن آثارش در سطح بسیار گسترده، او را به پدیده سالهای اخیر موسیقی پاپ کشور تبدیل کرده است. بنیامین از جمله کسانی بود که پیش از انتشار آثارش به شکل آلبوم رسمی، بعضی کارهایش اصطلاحا به شکل زیرزمینی پخش شد. البته بنیامین این موضوع را قبول ندارد و معتقد است هیچ کدام از کارهایش وارد پروسه زیرزمینی نشدند و آن قطعات تنها کمی زودتر از موعد، به دلایلی که ذکرشان نیاز نیست پخش شدند.
با بنیامین در مورد فضای موسیقی کشور در سالهای اخیر و کارهایش صحبت کردیم.
▪ در دورهای که آلبوم اولت را ارائه کردی فضای موسیقی پاپ داخل کشور تحت تاثیر و سلطه جریان ترانههای ضدعاشقانه یا اصطلاحا واسوخت قرار داشت. این نوع ترانهها در جامعه گل کرده بودند و مخاطب هم از آن استقبال میکرد، هم شکلهای مجوزدار آن و هم شکلهای زیرزمینی آن به شدت مورد استقبال جوانان بود. آلبومی که تو ارائه کردی نه تنها ضدعاشقانه نبود، بلکه به نحوی ضد آن جریان بود. چطور شد در آن شرایط کاری با این ویژگیها ارائه دادی. نترسیدی مخاطب پس بزند و آن را قبول نکند؟
ـ آن کار ما حرکتی تحقیقاتی بود. ضمن اینکه من خیلی به حرکت در جریان آب و خلاف جریان آب اعتقادی ندارم. من اعتقاد دارم در موضوعات هنری از این دست، مثل موسیقی پاپ که موسیقی گیشه است و موفقیتش در درجه اول به جذب مخاطب بر میگردد، یا سینمای بدنه که به نحوی به گیشه متکی است، اگر چه گیشه و فروش خیلی مهم است، اما برای آدمی که میخواهد درست کارش را انجام دهد جریان آب و خلاف جریان آب بودن نمیتواند تأثیر گذار باشد. ما به فضایی که کار میکردیم اعتقاد داشتیم. من به این عاشقانهها اعتقاد دارم.
▪ منظورت از حرکت تحقیقاتی که گفتی قبل از انتشار آلبوم اول انجام دادهاید چه بود؟
- ما میدانستیم کاری که میکنیم درست است و نمیخواستیم به جریانهای دیگر فکر کنیم. اما کار تحقیقاتی هم انجام دادیم چون به هر حال یک سرمایه گذاری فکری خارج از سرمایه گذاریهای دیگر انجام میشد که باید بهره برداری بهینه از آن میکردیم. بنابراین تحقیق کردیم تا ببینیم عاشقانه را باید در چه قالبی بیان بکنیم که مخاطب را درگیر خودش بکند و مخاطب آن را پس نزند.
خیلیها عاشقانه میخوانند ولی اصطلاحا عاشقانه لوس و خواهشی میشود. ما هم امکان دارد در عاشقانههایمان خواهش کرده باشیم اما عزت نفس عاشق را هم حفظ کردهایم. ما راجع به این تحقیق کردیم.
میدانید شعرهای ضد عاشقانه چطور ساخته شده؟ همه اینها در جامعه زیرساخت دارد. ضدعاشقانهها بهخاطر این است که عاشق فکر میکند با شخصیتش بازی شده و شخصیتش زیر سوال رفته است. چرا این فکر را میکند؟ چون فکر میکند وابستگی به معشوق او را دچار این معضل کرده و حالا به معشوقش فحش میدهد. در صورتیکه همه چیز از خود او بوده است. او میتوانست وابستگی از این نوع نداشته باشد و اصلا به معشوق هم کاری نداشته باشد. معشوق به نظر من کسی است که تو دوستش داری، او که نگفته بیا من را دوست داشته باش. وقتی که عاشق فکر میکند معشوق گفته بیا من را دوست داشته باش، این شعرها شکل میگیرد و عاشق از معشوق کینه به دل میگیرد و میخواهد به نوعی انتقام بگیرد. ما آمدیم و همه اینها را به هم ریختیم.
همانطور که گفتم معشوق به نظر من موجودی است که تو او را دست داری، دلیلی ندارد او هم تو را دوست داشته باشد، ممکن است او شخص یا چیز دیگری را دوست داشته باشد. این رابطه در هر نوع از عشق وجود دارد، چه عشقهایی که اصطلاحا به آن مجازی میگویند یا عشقهایی که به آن حقیقی میگویند، البته من خودم تقسیم بندیها را اینطور نمیبینم.
ما آمدیم و دیدیم آنها که بدوبیراه میگویند و فحش میدهند، عشق را درست نشناختهاند یا درست تجربه نکردهاند یا یک تجربه دیگری از یک راه دیگری داشتهاند و گمان کردهاند که عشق است. پس آمدیم و سعی کردیم که عشق را نهادینهاش بکنیم.
ترانه «دنیا دیگه مثل تو نداره» یک نگاه است. نگاهی است که میگوید دنیا دیگر هیچ چیزی مثل تو ندارد. نمیتوانی یک ماه دیگر دوباره مثل آن نگاه را داشته باشی و دوباره به آن مفهوم برسی. یعنی عشق را بردهایم یک جای دور دست. وقتی که سختش میکنیم ضدعاشقانهها دیرتر شکل میگیرند. ضد عاشقانه میتوانست نوع دیگری باشد، از نوعی باشد که توهین به معشوق نباشد، من متاسفم چون عموما این ضعفی است از سوی کسانی که اینها را میخوانند، البته بعضیها در جریان قرار گرفتهاند و خودشان اصلا فکری راجع به این موضوع ندارند. اما آنها که آمدند این کارها را ساختند به نظر من یکسری خلا در عشق خودشان داشتهاند و آمدند خلاهای خود را اینطور پر کردهاند. ما در ادبیات همه جای دنیا ضد عاشقانهای داریم که عاشقانه است. یعنی ظاهرش ضدعاشقانه است اما در باطن عاشقانه دارد موج میزند. اینها اما از هر نظر، ظاهر یا باطن توهینآمیز است، آدم فکر میکند طرف کینه دارد پس اصلا عاشق نبوده، همه اینها هم بر میگردد به این که طرف وقتی احساس میکند که عاشق است همه چیزش را میبازد. ما میگوئیم نه، تو میتوانی از کسی خواهشی بکنی، ولی در عین عزت نفس، نوعش خیلی مهم است.
▪ اینکه گفتی قبل از ساخت آلبوم کار تحقیقاتی انجام دادهاید برای من جالب است. میخواهم بدانم منظورت از کار تحقیقاتی مطالعه و همین نوع مشاهدات است یا نه کار مثلا جامعهشناسی به شکل علمی انجام شده.
- ما که نرفتیم دانشگاه و به یکسری دانشجوی جامعهشناسی و روانشناسی بگوییم که بیایید روی این موضوع تحقیق کنید، و آنها هم بیایند و تحقیقات دقیق بر اساس یکسری فرمولها و پروپوزالها انجام بدهند. ما تحقیقاتمان از مطالعه است و این یافتهها را به شدت تحلیل میکنیم. یکسری یافته و یکسری داشته داریم که همه اینها را کنار هم میگذاریم و تحلیل میکنیم. این تحلیل خیلی مهم است. ممکن است خیلیهای دیگر این اطلاعات را داشته باشند و وقتی این حرفها را با آنها مطرح میکنیم همه میدانند اما باید وقت بگذاریم و تحلیل کنیم. چرا این اتفاق افتاده؟ چرا به چنین یافتهای رسیدهایم؟ چرا وقتی این دو با هم ترکیب میشوند اینطور میشود؟
این نتایج اثر سالها همنشینی است. در یک ماه و دو ماه و سه ماه اتفاق نمیافتد، اینها حاصل سالها کار نکردن و فکر کردن است.
▪ منظورت آشنائی با فرید احمدی ترانهسرای کارهایت است؟
- بله. ما با هم خیلی مینشینیم و همین نشستن کمک میکند. گاهی مینشینیم که هیچ کاری نکنیم. هیچ ترانهای و هیچ ملودی تولید نمیکنیم، فقط چند جمله میان حرفهایمان زده میشود که در ناخودآگاهمان تأثیر میگذارد. بعدها که کار میکنیم همان چند جمله تحلیلی که رسیدهایم خیلی کمکمان میکند.
▪ فضای تحلیلی در کار جدیدت هم وجود دارد؟
- بله. همیشه هست.
▪ حالا تحلیل جدیدت چیست؟
- نمیدانم، باید گوش بدهید. من جامعه شناس نیستم که جواب بدهم. من هنرمندم و کارم هم مشخص است. شما باید اثر این تحلیلها را در کارم ببینی. مگر من استاد جامعه شناسی یا روانشناسی دانشگاه هستم که راجع به آن حرف بزنم؟ و بگویم که مردم چطور عاشق میشوند و حالا نگاهشان به عشق چه چیزی است. من حتی نمیتوانم بگویم نگاه مردم به موسیقی چه چیزی است. چون تخصص کافی را ندارم. من چون میخواهم کار خودم را درست انجام بدهم نیاز دارم یکسری چیزهای دیگر هم داشته باشم مثل همین تحلیلها.
▪ حدود دو سال پیش که آلبوم تو ارائه شد در کشور تقرببا فقط موسیقی سنتی و پاپ وجود داشت. موسیقی پاپ هم دچار یک رکودی شده بود. کاری که تو انجام دادی بخاطر نوآوریهایی که داشت خوب فروش رفت و مردم هم خوب آنرا گوش کردند.
الان کمتر از دوسال از آن زمان میگذرد. هر چند دو سال زمان زیادی نیست ولی فضای موسیقی کشور بسیار متفاوت شده است. از این جهت موسیقیهای راک و رپ که در آن زمان در حاشیه بودند الان به متن جامعه آمدهاند و بیشتر شنیده میشوند. فضای موسیقی کشور متنوع شده است. در این شرایط خیلی مشکلتر از آن دوره است که تو دوباره بخواهی کاری کنی که «گل» کند و مورد استقبال قرار بگیرد.
- درست است. من واقعا نگران بچههایی هستم که تازه وارد موسیقی میشوند و چیزی برای گفتن دارند. البته آنها هم باید بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. یعنی کسانی که میخواهند بیایند برای اولینبار حرفشان را بزنند ولی تریبون ندارند. در این فضای موسیقی با پنجهزار تریبون مواجه میشوند که آنها هم باید یک تریبون جدید درست کنند که مخاطب هم پیدا کند. ولی من برای خودم واقعا نگران این موضوع نیستم و برایش دست و پا هم نمیزنم که ایندفعه چکار کنم که دوباره آن اتفاق بیفتد یا نیفتد.
ما آن موقع هم دنبال اتفاق نبودهایم و حالا هم نیستیم. ولی مقداری راحتتر هستم. چون به هرحال من تریبون دارم. ممکن است اگر یک شخص ایکسی که تا به حال کاری انجام نداده بخواهد الان کاری بکند، در فضایی که الان همه دارند کار میکنند، فضایی که تنوع زیاد است و سرعتش اینقدر بالا است و اینقدر شلوغ است برایش سخت باشد. اما بنیامین که خودش به نوعی شروع این جریان بوده نمیتواند به راحتی به حاشیه برود، لااقل تریبونش نمیرود. ممکن است که کارش به حاشیه برود ولی اینکه تریبونش به حاشیه برود اصلا منطقی نیست.
▪ همانطور که خودت گفتی چون کار تو پاپ است قاعدتا فروش باید مهم باشد. میخواهی در این فضا چکار کنی که موفقیتت تکرار شود؟ بالاخره اگر هم بگویی برایم مهم نیست ناگزیری تغییراتی در کارت داشته باشی. ممکن است مثلا تغییر سبک بدهی یا تغییر محتوا؟
ـ داریم یک کارهایی میکنیم که باید در آلبوم جدید بشنوید!
▪ این تغییرات فضای موسیقی کشور علاوه بر اینکه در نوع موسیقی بوده و رپ و راک فعال شدهاند در محتوای ترانهها هم تاثیرگذار بوده است. ترانههای فارسی که تا چند سال پیش شنیده میشدند یا عاشقانه بودند یا ضدعاشقانه و به هر حال مضمونی شخصی داشتند. در این دو سه سال اخیر یک نگاه رسانهای به موسیقی پاپ شده است. یعنی موسیقی ابزاری شده که در برخی انواع موسیقی بحثهای اجتماعی، انتقادی هم مطرح شود.
- اتفاقا به نظر من شخصیتر ترانههای فعلی است نه آن چیزی که گفتی. مثلا در یکی از ترانههای من بود که: «امسال درست یک ساله و ده ماهه و دو روزه ...». وقتی منتشر شد ابتدا همه میگفتند یعنی چه که یک ساله و ده ماهه و دو روزه ... اصلا چه معنی دارد؟! اما حالا همه دارند در ترانههایشان از یک تاریخ مشخصی صحبت میکنند.
در این مدت یکسری پاورقیهای ما را خواندند یا نخواندند که هیچ فرقی هم نمیکند. اما نتیجه این شده که میبینی در موسیقی رپ یا موسیقیهای دیگر طرف راجع به همین مضمونها حرف میزند. مثلا اینکه امروز فلان روز است. یا چند روز به فلان روز مانده است. چرا این اتفاق میافتد؟
پس همه چیز شخصیتر شده. رسانهای شدن موسیقی را قبول دارم، اما تازه الان است که ترانهها دارد شخصی میشود. آن موقع یا عاشقانه میخواندند یا ضد عاشقانه، فضایی بوده که در آن تنوع واژهها خیلی کم بوده با ۱۰۰ یا ۱۵۰ کلمه همه شعرها نوشته میشد. همه کارهای در پنج یا شش فضا بود. اما الان تعداد فضاها شده ۱۰۰ فضا و کلمهها شاید ۱۰۰۰ کلمه اصلی. پس ترانهها شخصیتر شدهاند.
▪ حالا شاید کلمه شخصی تعبیر مناسبی برای این تغییر نبود. منظورم از تغییر وارد شدن مضامین اجتماعی-انتقادی در قالب ترانه است که در گذشته زیاد نداشتیم. اما الان خصوصا در کارهای مثلا راک زیاد دیده میشود.
- راک اصلا کارش همین است. اگر تا الان اینطور بوده که شعری که ما در پاپ میخواندیم، کسی در راک میخواند، آن فرد اشتباه میکرده است. راک فقط تغییر موسیقی نیست، تغییر سبک است. همه چیز تغییر میکند. شعر، لحن، نوع صدای خواننده، تنظیم همه تغییر میکند. فقط یک بیس ریتم نیست که تغییر میکند. همه جای دنیا هم همین است، هر سبک موسیقی یک تعریفی دارد. تمام این انواع موسیقی در ایران دارند به تعریفهای جهانیشان نزدیک میشوند.
▪ پس این تغییر و تحولات فضای موسیقی ایران را مثبت میبینی، چون سبکهای موسیقی دارند تعریف خودشان را پیدا میکنند.
- ببینید راجع مثبت یا منفی بودنش از زاویه دیگری نگاه میکنم. موسیقی پاپ ایران در مجموع ۱۰ سالش است. این موسیقی پاپ که ۱۰ سالش است، تولد خیلی شکوفایی هم نداشته و به نوعی دچار کهنهزدگی بوده که خودش آسیب است. تا همین دو سال قبل، هنوز داشتیم آثار موسیقی پاپ قبل از انقلاب را به شکل جدی در موسیقی پاپ میدیدیم. اینکه بخواهیم این فضا را کمکم مستهلک کنیم و وارد یک فضای جدید بشویم خیلی سختتر است.
در صفحه سفید خیلی راحتتر میتوانیم چیزی بنویسیم تا در صفحهای که قبلا روی آن نوشته شده باشد چون باید چیزهای قبلی را پاک کنیم، که همین اتفاق هم افتاد. یعنی ما موسیقی ۱۰ سالهای داریم که هفت یا هشت سال آن به پاک کردن چیزهایی که از قبل بوده، چه به لحاظ شعر و محتوا و چه به لحاظ موسیقی و ملودی صرف شده است. به نظر من تولد موسیقی در این دو یا سه ساله اتفاق افتاده. هنوز چیز زیادی از موسیقی پاپ بعد از انقلاب نمیگذرد و نمیتوانیم بگوئیم که روند مثبت است یا منفی. البته در کل فکر میکنم روند مثبت است.
▪ منظور من این بود که ما بالاخره این مضامین را در ترانههایمان نداشتهایم. درست است که راک ۳۰ سال است در دنیا اعتراض میکند اما ما دو سال است که به طور جدی این را داریم. پس یکسری تصور و کارکرد جدید برای موسیقی ما تعریف شده که چون پدیده جدیدی است جذاب هم هست. این در فضای راک و رپ کشور دیده میشود و یکی از دلایل اقبال به این موسیقیها همین است. تحت تاثیر این فضا تو در کارهایت تغییری ایجاد نمیکنی؟
- ما هم اینکار را میکنیم. ما در ترانههای عاشقانهمان حتی انتقاد اجتماعی میکنیم. ممکن است کسی بیاید و مستقیم اینکار را بکند، اما من چون پاپ کار میکنم و این موسیقی احساسی است، نباید از این سبک تخطی کنم. اگر هم چیزی به ذهنم برسد در همان فضا میآورم. مثل ترانه آدم آهنی که یک انتقاد اجتماعی از آدمهای آدمآهنینما است. یعنی کسانی با ظاهر خیلی خشن در جامعه که تو فکر نمیکنی این آدم هیچ وقت عاشق بشود، خودش هم فکر نمیکند که هیچ وقت درگیر عاطفه بشود، اما در هر صورت درگیر میشود و جامعه از او نمیپذیرد. ما ترانه «آدمآهنی» را ساختیم که اگر چه عاشقانه است، اما پر از نقد و انتقاد است، اما انتقادهایی زیر پوستی. «آدم بده بگو به من عاشق شدن نیومده... آدم بده حالم بده» یک آدم آهنی اینها را میگوید، آدم آهنی که هیچکس فکر نمیکند عاشق شده باشد.
من به این چیزها هم فکر میکنم اما سعی میکنم قالبم را نشکنم. قالب من یک قالب احساسی است که قشنگ است و میگذارم همینطور بماند. اما اگر چیز دیگری هم به ذهنم برسد، موضوع روشنفکری هم که به نظرم برسد میبرم در همان فضا. خیلی جا به جایش نمیکنم. مثل همان فضای مینیمالیسم که من در قطعه «ساعت، دیوار، چشمات، قلبم ...» کار کردم. این فضا یک فضای مینیمال و صددرصد روشنفکری امروزی است که فرید آن را ساخت و فکر نمیکرد که من آن را بخوانم. چون این طور کارها ریسک است، چیز جدیدی است که ممکن است تو با تمسخر عمومی روبرو بشوی.
یا کاری مثل «لکنت» که باز هم خواندنش ترس داشت که یکدفعه همه جامعه مسخرهات کنند. مسخره کردن ترسی ندارد، اما ما آمدهایم کاری انجام بدهیم که مردم را تحت تأثیر قرار بدهیم، نه اینکه مردم بخندند. ممکن هست که مردم لبخند بزنند باید دقت کنیم که لبخند فرق دارد. پس اینکارها نوعی ریسک است و ترس دارد.
بعید است فضای احساسی کارم را از دست بدهم، ولی کارهای انتقادی را هم در آن انجام میدهم. کارهایی مثل قطعه «منو ببخش» که ناصر عبداللهی آن را خوانده. آنرا هم ما ساختهایم، شعر را فرید گفته و آهنگ را من ساختهام. کار کاملا اجتماعی است ولی عاشقانه است. بد است که فکر کنیم ترانههای عاشقانه به درد آلبومهای یادگاریمان میخورد و فضایی فقط فانتزی دارند. ما اینطور نگاه نمیکنیم.
▪ در ادامه همین تغییر و تحولات دو سه سال اخیر فضای موسیقی کشور، اتفاقی دیگری با عنوان خانگی شدن ساخت موسیقی در کشور افتاده است. یعنی افرادی که تخصصی در خوانندگی، ترانهسرایی و آهنگسازی ندارند در خانههایشان آهنگ تولید میکنند. جالب اینجاست که گاهی این کارها در جامعه هم مورد استقبال قرار میگیرد. از نظر تو که داری ساخت موسیقی را شکل حرفهای انجام میدهی این چه تاثیر در موسیقی کشور و سطح سلیقه مردم دارد.
- این اتفاق خوب است، خیلی عالی است. ببینید همه چیز، هرمی شکل میگیرد. شما نوک هرم را هر جایی که فرض کنید باید در پایه هرم مقدار زیادی از آن خرده خردههای نوک هرم باشد. اتفاقا هر چه اینها بیشتر میشود من خوشحالترم. در همه دنیا همینطور است.
مثلا در موسیقی امریکا یک موسیقیهایی را میگوییم خیلی خوب است، یا در بین موسیقیها کارهای این آدم خوب است. ولی اینها فقط کارهایی است که به گوش ما میرسند. شاید هزاران هزار آدم دیگر کار میکنند و تولید موسیقی دارند و اصلا به گوش ما نمیرسد. آنها در مدارسشان کار میکنند، در کالجشان کار میکنند و همینطور جلو میآیند. خیلی از این غربیها که ما فکر میکنیم اولین آلبوم موفقشان را مثلا شش سال قبل در ۲۲ سالگی منتشر کردهاند، از سالها قبل در مدرسه و کالجشان آلبومهایی منتشر کردهاند که نگرفته. بالاخره آدمهای حرفهای گوش دادهاند و گفتهاند که این موسیقی چیزهایی دارد، کشفش میکردهاند و یک موسیقی حرفهای از آن تولید شده است. این آدم سالهای سال رج زده، سیاه مشق کرده تا به اینجا رسیده.
در مثال هرم که گفتم مثلا یک پایه هشت هزار نفری هست، روی آن سه هزار نفر حرفهایتر هستند و بعد روی آن هزار نفر حرفهایهای بهتری هستند، بعد از روی آن یک دفعه کم میشوند و میشوند ۲۰۰ نفر سوپر حرفهای، از میان این افراد به تدریج جلوتر میآییم و میبینیم که نوک هرم جا برای یکی دو نفر است. حالا اگر پائینیها نباشند هرم میآید پائینتر، پائینتر و پائینتر و هر چه بیشتر باشند هرم بالاتر و بالاتر میرود.
▪ حالا گاهی در جامعه ما اتفاق میافتد که یک کار خانگی بیشتر از خیلی کارهای حرفهای شنیده میشود. این اتفاق مخصوصا در موسیقی رپ میافتد. شاید بخاطر اینکه برای جامعه ما جدید است. با توجه به حساسیتی که در تولید کارهایت داری میخواهم بدانم خودت چه حسی پیدا میکنی اگر روزی کار حرفهایات کمتر از یک کار خانگی شنیده شود؟
- خوب است. ببینید اینجا رقابت در تولید اثر هنری مطرح است. مهم نیست تو چقدر بنیه قبلی داشته باشی یا چقدر تکنیک داشته باشی. اینها مهم است اما ممکن است کسی چیزی روی بوم بکشد، و آن را شب قبلش خواب دیده باشد و مورد استقبال قرار بگیرد. تو که نمیتوانی بیایی و چشم مردم را در بیاوری و گوششان را بکنی. آن آدمی که یکدفعه گل میکند و تو هم میدانی که بدون پشتوانه است و اصطلاحا یکدفعه چیزی از دهانش پریده، کارش میگیرد و دلیلی برای محکومیتش نداریم. حتی برای ضعیف کردنش هم هیچ جملهای درست نیست بگوئیم. ولی اینکه چقدر میماند و چه قدر جریانسازی میکند مهم است. بله ممکن است کسی کاری بخواند که یک دفعه بگیرد. حالا اگر کسی در خانهاش بنشیند و موسیقیای بسازد که جریانسازی کند و همه کارهایش را هم خودش بکند و تب نباشد و اثرش ایجاد معما و پیچیدگی کند، خوب است. ما هم اگر بلدیم برویم و در خانهمان کار کنیم.
ضمنا این را راجع به بنیامین هم میگفتند. میگفتند این فقط یک تب است که گل کرده ولی سریع فراموش میشود. چرا الان بعد از دو سال که من آلبوم ندادهام خیلیها میگویند آلبوم جدید بنیامین چه شد؟ در این زمینه من ادعا دارم و هنوز هواداران من موسیقی من را گوش میکنند. آدمهای دیگر هم به موسیقی من نمیگویند کهنه شده است. این را به جرئت میگویم اگر کسی موسیقی گوش کند و به آهنگ من برسد، آهنگ را «رد» نمیکند.
▪ اینجا بحث ماندگاری مطرح میشود. اصولا در دوره جدید همانقدر که کمیت محصولات هنری بالا رفته، ماندگاری آنها پایین آمده است. ما هنوز برخی کارهای خوانندگان پاپ ۲۰-۳۰ سال پیش را گوش میکنیم. ولی از بین خوانندههای نسل جدید کمتر پیش میآید وقتی آلبوم جدیدشان به بازار میآید کسی آلبوم قدیمیشان را گوش کند. معمولا آلبومهایشان بعد از چند سال فراموش میشود. میخواهم بدانم این ماندگاری برای تو چقدر اهمیت دارد؟ با توجه به اینکه الان بعد از وارد شدن به جریان موسیقی جایگاه و محبوبیتت را پیدا کردهای. الان فروش بیشتر برایت مهم است یا ماندگار شدن کارهایت؟
- من فکر میکنم که در زندگیمان هم هر کدام در سطح خودمان به لحاظ اقتصادی تغییرهایی کردهایم. ما قبلا وسایلمان را حتی اگر کهنه میشدند نگه میداشتیم. مثلا در خانوادهای امکان داشت مبلی را ده سال نگه دارند. حتی اگر کهنه میشد از سالن پذیرایی در اتاق خوابها میگذاشتند یا میدادند به فامیلی که بی بضاعتتر بود و سعی میکردند در جریان مصرف باشد. ولی الان مبلی را میخریم، دو سال بعد با تغییر رنگ دیوارها تصمیم میگیریم مبلها را هم عوض کنیم و بعد مبلها را میریزیم دور یا به نصف قیمت و خیلی ارزانتر میفروشیم و مبلها را کاملا عوض میکنند. این راجع به همه چیز زندگیمان است.
چون تنوع بالاست مردم میخواهند از همه چیز استفاده کنند، ما مگر چقدر فرصت داریم که بخواهیم همه چیز را تجربه کنیم و همه هم تجربههای عمیق و طولانی باشند؟ آدمها وقت نمیکنند تا به گوش کردن بعضی موسیقیها برسند. راجع به مسائل دیگر هم همینطور است. مگر با توجه به انبوه تولیداتی که تلویزیون دارد و سیدیهای فیلمی که به صورت زیرنویس تولید میشود چقدر دیگر مردم فرصت میکنند بروند یکبار دیگر فیلم «پدرخوانده» ببینند؟ «برباد رفته» را ببینید؟ صورت زخمی را ببینند؟ یا آثار با ارزش دیگر را؟ مردم وقت نمیکنند. دنبال چیزهای جدید هستند. دنبال این هستند ببینید فلان کس چه چیز جدیدی ساخته است. ولی اگر یک روزی یک جایی پدرخوانده پخش شود و طرف نشسته باشد با لذت نگاه میکند. این یعنی که آن اثر ماندگار شده است.
راجع به این چیزی که الآن تولید میشود باید بگذاریم زمان نشان دهد. من قول میدهم مردم موسیقیهای تاریخ موسیقی را آرشیو نمیکنند و بر نمیگردند هر روز یکی از آنها را گوش کنند. ولی قول میدهم زمان که بگذرد یکسری موسیقیها را وقتی گوش میدهند حس خوبی دارند. آن موسیقی ماندگار است. در ذهن آدمها یکسری جریانها از هر نوع ماندگار میشوند.
▪ به خاطر همین است که در دوره ما ماندگار شدن سخت است.
- نه، نه. ماندگار شدن سخت نیست. البته ماندگار شدن سهل الوصول هم نیست ولی سخت هم نیست. ماندگار شدن فرقی با گذشته نکرده است. اگر کار خوبی انجام بدهی مردم گوش میکنند و کار ماندگار میشود. کار خوب ذهن را درگیر میکند. ممکن است در گذشته در سال یکبار این اتفاق میافتاد، الان بیست بار این اتفاق بیفتد چون تنوع بالاست. ولی ماندگارها همچنان وجود دارد. فقط فرصت محدود است. مثلا خود من فرصت نکردهام بروم موسیقیهای هفت هشت سال پیش را که دوست داشتم، بشنوم، ولی اگر اتفاقی پیش بیاید و در جایی این موسیقیها پخش شود گوش میکنم.
من اصولا با ماندگاری تضاد دارم. من احساس میکنم ما باید کارمان را درست انجام بدهیم، ممکن است ماندگار بشود. ماندگار شدن را باید به دیگران بسپاریم، به گوشهای دیگران. ممکن است کسی تصمیم بگیرد که یک کار ماندگار و فاخر بسازد، ولی چقدر آدم تصمیم بگیرد؟ یک بخشی از این تصمیم را باید بسپاریم به کسانی که قرار است کارها را بشنوند.
مولف بودن همین است، یعنی تو کارت را درست انجام بدهی. وقتی تصمیم میگیری یک کار خوب منطبق بر جامعه بسازی، یک مقدار معقولی از جامعه تاثیر میگیری. ولی تو وقتی ناخوداگاه میخواهی کار ماندگار بسازی تحت تاثیر خیلی چیزها قرار میگیری. اینکه از اول تصمیم بگیریم که کار ماندگاری بسازیم اشتباه است. باید کار خودت را بکنی و بگذاری مردم تصمیم بگیرند.
▪ در مورد ساخت ویدئو کلیپ بر روی موسیقیهایت مدتی مطبوعات در مورد آن نوشتند. بعد از قول تو گفته شد که ظاهرا نتیجه کار را نپسندیدهای.
- بله همینطور است. با یکی دو نفر که فکر میکردیم خوب میشود کارهایی کردیم که نشد. «من» که میگویم هم در اینجا یک من جمعی است. من راجع به این موضوعها فردی تصمیم نمیگیرم. اگر چه دوستانی که با هم کار میکنیم لطف دارند و نظر من را آخر از همه میپرسند و بعضا به لحاظ حسی احترام قائل هستند. ولی من شخصا اینطور نیستم. من همه نظرهای تیم را میگیرم. راجع به کلیپها هم به این نتیجه رسیدیم که خوب نبود.
▪ این خوب نبودن از چه جنبهای است؟ ظاهرا نگرانی داشتی از اینکه تصویری که مخاطب از «دنیا دیگه مث تو نداره» برای خودش ساخته است، به هم بخورد.
- یک دلیل همین بود و دیگری اینکه به لحاظ کیفی محصول نهایی خوب نبود. من به لحاظ مفهومی ایدههایی داشتم و همان کار را هم کردیم که مردم آن تصوری که دارند به هم نریزد و تصویری هم بگیرند. اما کیفیت مطلوب را نتوانستیم در بیاوریم.
خیلیها در این زمینه مدعی هستند. با هر کسی هم که حرف میزنیم میخواهد کاری بسازد در حد فلان کارگردان هالیوودی، همه میخواهند در حد اسپیلبرگ کار کنند، اما وقتی کار تمام میشود میبینی همان میشود که همیشه بوده. قول کار خوب را میدهند، نمونه کار را که میخواهی، میگویند، تا حالا که بنیامین نبوده که ما بخواهیم برایش کار کنیم! انرژی میگذاریم و کار را جلو میبریم ولی میبینیم که اتفاقی نیافتاده، همان میشود که همیشه بوده.
▪ با این حساسیتی که هم در کیفیت و هم در تصویر مخاطب نشان میدهی فکر کنم به این زودیها ویدئوکلیپی از کارهایت ساخته نشوپ. پس شاید اصلا کار تصویری از تو منتشر نشود.
- همین که مردم کارها را گوش میکنند خیلی خوب است. فقط اگر یک فریم عکس هم از تو داشته باشند که بدانند کسی که اینها را خوانده این شکلی است برایشان بس است! ویدئوکلیپ خیلی برایم مهم نیست. اگر کار خیلی خوبی در بیاید خوب است وگرنه آنقدرها برایم اهمیت ندارد. فعلا که با یک عده کار کردیم و هیچکدام نتوانستند کار مطلوبی انجام دهند.
▪ درباره تجریه اجرای خارج از کشورت هم کمی بگو.
- فقط یک اجرا داشتهام که خیلی هم عالی بود. من در عمرم یکبار روی استیج رفتهام. کسانی که آنجا بودند و من را میشناختند همه میگویند که ما فکر نمیکردیم تو اینقدر روی استیج خوب باشی. در یک جشنواره موسیقی بود و مخاطبهای خارجی هم میگفتند که موسیقی من لحنی دارد که فارسی برایشان قشنگ شده است.
▪ در مورد رابطه موسیقی پاپ داخل کشور و موسیقی پاپ خارج از کشور یا لسآنجلسی چه نظری داری؟ چون سالها بود که بخشی از تولیدات داخل تقلیدی از کارهای «آنور آبی» بودند.
- الان روند تقلید واقعا برعکس شده است.
▪ نقش خودت در این زمینه چقدر بوده است؟
- اینکه من چقدر نقش داشتهام را باید دیگران بگویند و بررسی کنند. من بلد نیستم اینقدر تحلیل کنم. اما میدانم که خیلیهایشان از من به احترام یاد کردهاند و تعریف و تمجید کردهاند.
▪ در مورد کار جدیدت هم ظاهرا خیلی نمیخواهی لو بدهی.
- در آلبوم جدید تا مرحله ساخت آهنگ همان تیم قبلی فعالیت کرده، ولی تنظیم با پیام شمس است. شعر و ملودی را من و فرید با هم خلق میکنیم. البته به طور کلی موضوع ترانه به فرید سپرده شده است. فکر میکنم کار همین امسال منتشر میشود ولی زمان دقیق آن مشخص نیست.
گروه گفتگو: سعید کیائی، محمد مهدی مولایی
منبع : مجله اینترنتی هفت سنگ
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت دولت سیزدهم رئیسی رئیس جمهور سیدابراهیم رئیسی گشت ارشاد توماج صالحی جمهوری اسلامی ایران
تهران قتل شهرداری تهران سیل کنکور هواشناسی وزارت بهداشت پلیس سلامت سازمان سنجش زنان سازمان هواشناسی
قیمت دلار قیمت خودرو خودرو بازار خودرو دلار قیمت طلا مسکن سایپا بانک مرکزی ارز ایران خودرو تورم
سینمای ایران سینما کیومرث پوراحمد سریال پایتخت سریال تلویزیون موسیقی رهبر انقلاب قرآن کریم فیلم ترانه علیدوستی مهران مدیری
کنکور ۱۴۰۳ اینترنت عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک فوتسال بازی تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا سپاهان
هوش مصنوعی سرطان نخبگان سامسونگ اپل فناوری ناسا الماس بنیاد ملی نخبگان مریخ ربات
سازمان غذا و دارو کاهش وزن بارداری هندوانه مالاریا آلزایمر زوال عقل