یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
حزب وارونه
پنجماه پس از انتخابات ریاستجمهوری، دموكراتها هنوز انگشت اتهام به سوی یكدیگر نشانه میروند و سعی دارند دریابند چرا جمهوریخواهان برنده انتخابات شدند. آیا مشكل از موضع حزب درقبال مسائل اجتماعی یا مالیات یا مسائل دفاعی یا چیز دیگری بود؟ آیا در هدایت مبارزات انتخاباتی، خطاهای تاكتیكی رخ داده است؟ آیا مشاوران مناسبی انتخاب شده بودند؟ آیا نامزد دموكراتها كار را خراب كرد؟ پیش از آن كه تصمیم بگیریم اكنون دموكراتها باید چه كنند، بسیار مهم است كه بدانیم جمهوریخواهان در طول این چندین سال چه كردهاند. زمانی كه "گلدواتر" (Gold Water) كاندیدای جمهوریخواهان در سال ۱۹۶۴ شكست خورد، آنها دموكرات نشدند. بلكه كوشیدند بفهمند چگونه نظرات خودشان را برای رأیدهندگان جذابتر سازند. در راستای این تلاش، آنها به "لویس پاول" (Lewis Powell) روی آوردند كه در آن زمان وكیل شركتی بود و قرار بود بهزودی عضو دادگاه عالی امریكا بشود. در ۱۹۷۱وی یادداشت مهمی به اتاق بازرگانی ایالاتمتحده نوشت و در آن خواستار تلاشی فراگیر، هماهنگ و بلندمدت در جهت اشاعه تفكرات محافظهكارانه در دانشگاهها، نشریات آكادمیك و رسانههای خبری شده بود.
جمهوریخواهان برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدئولوژیك حزب، در دهههای هفتاد و هشتاد برپایه طرح پاول ساختار جامع خود را بنا نهادند كه میتوان آن را بهصورت یك هرم در نظر گرفت.
احتمالاً پیش از این راجع به این ساختار هرمی چیزهایی شنیدهاید، اما اجازه دهید دوباره اشارهای بكنم. پایههای این هرم را كمككنندگان (اشخاص) حقیقی و بنیادهای بزرگ ـ مانند خانواده "سكیف" (Scaife) و بنیادهای "الین" (Olin) ـ تشكیل میدادند. این افراد و بنیادها مراكز پژوهشی مانند بنیاد "هریتیج" (Heritage)، موسسه "كاتو" (Cato) و موسسه مطالعات "اینتركالیگیت" (Intercollegiate) را تأمین مالی میكردند كه این مراكز پژوهشی سطح دوم هرم را میسازند.
نظراتی كه این سازمانها میآفرینند، به سطح سوم هرم ـ سطح سیاسی ـ انتقال مییابند. در آنجا استراتژیستهایی مانند "كارل روو" (Karl Rove) یا "رالف رید" (Ralph Reed) یا "كن مالمن" (Ken Mahlman) این ایدههای جدید را گرفته و از طریق نظرسنجی، گروههای بحث و توجه بسیار دقیق به حملات دموكراتها، این ایدهها را به بیانی تبدیل میكنند كه برای بیشتر رأیدهندگان جذاب است. این بیان گاهی بهصورت یك حمله به دموكراتها و درمواقع دیگر به شكل حمایت از یك موضع سیاستی جدید عمل میكند. این فرایند توسعه ممكن است سالها بهطول انجامد. سپس به سطح چهارم هرم میرسیم: رسانههای خبری جنجالی حمایتكننده، مفسران و شبكههای محافظهكار این ایدههای شسته و رفته را میپراكنند.
در بالاترین نقطه هرم میتوان رئیسجمهور را دید. از آنجا كه هرم منسجم است در هر دوره تمام كاری كه باید انجام داد آن است كه یك رأس متفاوت بر آن بگذارید و دیگر خودش به خوبی كار خواهد كرد.
[شكست جناح دموكرات] آنطور كه هیلاری كلینتون میگوید ناشی از "توطئه جناح راست" نیست، بلكه یك سازمان تأثیرگذار است كه آگاهانه، بادقت و با عزم راسخ بنا نهاده شده است. "آن كولترز"ها (Ann Coulters) و "گرور نور كوییستز"ها (Grover Nor Quists) برای هیچ پستی نامزد نمیشوند و عضویت در كابینه كسی را نمیپذیرند. آنها نقشهای خود را میدانند و بهخوبی اجرا میكنند چون بهخوبی تأمین مالی میشوند و نیز ـ فكر میكنم ـ به آنچه میگویند معتقدند.
درست است كه در اینجا پای پول فراوانی در میان است اما این پول تفاوتی را كه ایجاد میكند در تقویت ساختاری است كه به خودی خود منسجم و باثبات است.برای آن كه بفهمیم حزب دموكرات چگونه عمل میكند كافی است هرم را وارونه سازیم. یعنی هرمی را تصور كنیم كه در وضعیت نامطمئنی بر روی رأس خود كه همان نامزد ریاستجمهوری است ایستاده است.
دموكراتهایی كه برای ریاستجمهوری نامزد میشوند، باید از اول هرم خود را بنا نهند و هیچ ساختاربزرگ منسجمی كه آنها بتوانند بر آن تكیه زنند وجود ندارد. دموكراتها مثل جمهوریخواهان نیستند كه فقط لازم است یك دستگاه انتخاباتی راه بیندازند. بلكه باید ایدهها و چشمانداز خود را تدوین كنند.
بسیاری از حامیان مالی دموكراتها هنگامی حاضرند به این مبارزه انتخاباتی بپیوندند كه در نظرشان دموكراتها هرم موفق سیاسی، رسانهای و صاحبنظران را بهخوبی ترتیب داده باشند.
هیچ منبع مالی مشخص برای سازمانهایی كه سیاستهای دموكراتها را دنبال میكنند قابل دسترسی نمیباشد. همچنین در مبارزه انتخاباتی پرهیاهو زمان كافی برای تدوین صبورانه و درازمدت ایدههای نو یا روشهای جدید برای جایگزین نمودن اندیشههای كهنه وجود ندارد. دموكراتها تا نیمه سال انتخابات به شعار انتخاباتی خود نمیاندیشند، در آن زمان فایق آمدن در چرخه اخبار روز بر ساختن یك پیام دائمی تقدم دارد. در آنموقع كوتاهترین راه برای شناساندن دموكراتها شعارهای ساده تبلیغاتی است.
به نظرمن دموكراتها به این دلیل این رویكرد را اتخاذ كردند كه ما هیپنوتیزه شده جان كندی و نوید یك رهبر كاریزما كه بتواند امریكا را با قدرت و ویژگیهای شخصیتی خویش تغییر دهد میباشیم. مشكل آنجاست كه هر چهارسال یكبار حزب دچار انشقاق شده و در یك زمان حول چندین فرد متفاوت، طرفداران گرد میآید. رقیبان در انتخابات مقدماتی، تفاوتهای میان دموكراتها را بزرگنمایی میكنند و افكارعمومی را درباره نظرات دموكراتها سرگشته رها میكنند.
در چنین نظامهایی تاكتیكها خود را بر استراتژیها تحمیل میكنند. نامزدها هیچگاه خطر سخن گفتن از ایدههای بزرگ را نمیپذیرند زیرا این ایدهها هرگز بهخوبی آزمون نشدهاند. درعوض آنها معمولاً درباره مسائل پیش پا افتاده با آب و تاب بحث میكنند و باورهای عمیق اندكی را اظهار میدارند. در بدترین حالت آنها مرامنامه جمهوریخواهان معتدل را میپذیرند و هیچگاه نمیفهمند با این كار در واقع اجازه دادهاند كه جمهوریخواهان محورهای بحث را تعریف كنند.
حزبی كه بر كاریزما تكیه دارد تأثیر بلندمدتی نخواهد داشت. به آخرین رهبر كاریزمایمان بیل كلینتون فكر كنید. او ۸ سال رئیسجمهور بود. او اولین دموكراتی بود كه بعد از فرانكلین روزولت برای دومینبار رئیسجمهور شد. كلینتون، باهوش، ماهر و دارای انرژی عظیمی بود. اما چه شد؟ درپایان دوران او در قدرتمندترین دولت جهان فرمانداران، سناتورها و اعضای كنگره یا اعضای پارلمان ایالتی كمتر از دموكراتها بودند و یك حزب ملی كه بهشدت زیر بار قرض بود، باقی ماند. عملكرد رئیسجمهور خوب بود، اما حزب نه. كاریزما به ساختار تبدیل نشد.
اگر دموكراتها جداً در پی آمادهشدن برای انتخابات بعدی یا انتخابات بعد از آن هستند برخی دموكراتهای تأثیرگذار باید درمقابل وانهادن آمال دموكراتها به نامزدها مقاومت كنند و درعوض متعهد شوند كه هرمی باثبات از اساس بنا نهند. این كار حداقل یك دهه بهطول میانجامد و بهسادگی میسر نیست. اما واقعاً هیچ راه دیگری وجود ندارد.
جمهوریخواهان برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدئولوژیك حزب، در دهههای هفتاد و هشتاد برپایه طرح پاول ساختار جامع خود را بنا نهادند كه میتوان آن را بهصورت یك هرم در نظر گرفت.
احتمالاً پیش از این راجع به این ساختار هرمی چیزهایی شنیدهاید، اما اجازه دهید دوباره اشارهای بكنم. پایههای این هرم را كمككنندگان (اشخاص) حقیقی و بنیادهای بزرگ ـ مانند خانواده "سكیف" (Scaife) و بنیادهای "الین" (Olin) ـ تشكیل میدادند. این افراد و بنیادها مراكز پژوهشی مانند بنیاد "هریتیج" (Heritage)، موسسه "كاتو" (Cato) و موسسه مطالعات "اینتركالیگیت" (Intercollegiate) را تأمین مالی میكردند كه این مراكز پژوهشی سطح دوم هرم را میسازند.
نظراتی كه این سازمانها میآفرینند، به سطح سوم هرم ـ سطح سیاسی ـ انتقال مییابند. در آنجا استراتژیستهایی مانند "كارل روو" (Karl Rove) یا "رالف رید" (Ralph Reed) یا "كن مالمن" (Ken Mahlman) این ایدههای جدید را گرفته و از طریق نظرسنجی، گروههای بحث و توجه بسیار دقیق به حملات دموكراتها، این ایدهها را به بیانی تبدیل میكنند كه برای بیشتر رأیدهندگان جذاب است. این بیان گاهی بهصورت یك حمله به دموكراتها و درمواقع دیگر به شكل حمایت از یك موضع سیاستی جدید عمل میكند. این فرایند توسعه ممكن است سالها بهطول انجامد. سپس به سطح چهارم هرم میرسیم: رسانههای خبری جنجالی حمایتكننده، مفسران و شبكههای محافظهكار این ایدههای شسته و رفته را میپراكنند.
در بالاترین نقطه هرم میتوان رئیسجمهور را دید. از آنجا كه هرم منسجم است در هر دوره تمام كاری كه باید انجام داد آن است كه یك رأس متفاوت بر آن بگذارید و دیگر خودش به خوبی كار خواهد كرد.
[شكست جناح دموكرات] آنطور كه هیلاری كلینتون میگوید ناشی از "توطئه جناح راست" نیست، بلكه یك سازمان تأثیرگذار است كه آگاهانه، بادقت و با عزم راسخ بنا نهاده شده است. "آن كولترز"ها (Ann Coulters) و "گرور نور كوییستز"ها (Grover Nor Quists) برای هیچ پستی نامزد نمیشوند و عضویت در كابینه كسی را نمیپذیرند. آنها نقشهای خود را میدانند و بهخوبی اجرا میكنند چون بهخوبی تأمین مالی میشوند و نیز ـ فكر میكنم ـ به آنچه میگویند معتقدند.
درست است كه در اینجا پای پول فراوانی در میان است اما این پول تفاوتی را كه ایجاد میكند در تقویت ساختاری است كه به خودی خود منسجم و باثبات است.برای آن كه بفهمیم حزب دموكرات چگونه عمل میكند كافی است هرم را وارونه سازیم. یعنی هرمی را تصور كنیم كه در وضعیت نامطمئنی بر روی رأس خود كه همان نامزد ریاستجمهوری است ایستاده است.
دموكراتهایی كه برای ریاستجمهوری نامزد میشوند، باید از اول هرم خود را بنا نهند و هیچ ساختاربزرگ منسجمی كه آنها بتوانند بر آن تكیه زنند وجود ندارد. دموكراتها مثل جمهوریخواهان نیستند كه فقط لازم است یك دستگاه انتخاباتی راه بیندازند. بلكه باید ایدهها و چشمانداز خود را تدوین كنند.
بسیاری از حامیان مالی دموكراتها هنگامی حاضرند به این مبارزه انتخاباتی بپیوندند كه در نظرشان دموكراتها هرم موفق سیاسی، رسانهای و صاحبنظران را بهخوبی ترتیب داده باشند.
هیچ منبع مالی مشخص برای سازمانهایی كه سیاستهای دموكراتها را دنبال میكنند قابل دسترسی نمیباشد. همچنین در مبارزه انتخاباتی پرهیاهو زمان كافی برای تدوین صبورانه و درازمدت ایدههای نو یا روشهای جدید برای جایگزین نمودن اندیشههای كهنه وجود ندارد. دموكراتها تا نیمه سال انتخابات به شعار انتخاباتی خود نمیاندیشند، در آن زمان فایق آمدن در چرخه اخبار روز بر ساختن یك پیام دائمی تقدم دارد. در آنموقع كوتاهترین راه برای شناساندن دموكراتها شعارهای ساده تبلیغاتی است.
به نظرمن دموكراتها به این دلیل این رویكرد را اتخاذ كردند كه ما هیپنوتیزه شده جان كندی و نوید یك رهبر كاریزما كه بتواند امریكا را با قدرت و ویژگیهای شخصیتی خویش تغییر دهد میباشیم. مشكل آنجاست كه هر چهارسال یكبار حزب دچار انشقاق شده و در یك زمان حول چندین فرد متفاوت، طرفداران گرد میآید. رقیبان در انتخابات مقدماتی، تفاوتهای میان دموكراتها را بزرگنمایی میكنند و افكارعمومی را درباره نظرات دموكراتها سرگشته رها میكنند.
در چنین نظامهایی تاكتیكها خود را بر استراتژیها تحمیل میكنند. نامزدها هیچگاه خطر سخن گفتن از ایدههای بزرگ را نمیپذیرند زیرا این ایدهها هرگز بهخوبی آزمون نشدهاند. درعوض آنها معمولاً درباره مسائل پیش پا افتاده با آب و تاب بحث میكنند و باورهای عمیق اندكی را اظهار میدارند. در بدترین حالت آنها مرامنامه جمهوریخواهان معتدل را میپذیرند و هیچگاه نمیفهمند با این كار در واقع اجازه دادهاند كه جمهوریخواهان محورهای بحث را تعریف كنند.
حزبی كه بر كاریزما تكیه دارد تأثیر بلندمدتی نخواهد داشت. به آخرین رهبر كاریزمایمان بیل كلینتون فكر كنید. او ۸ سال رئیسجمهور بود. او اولین دموكراتی بود كه بعد از فرانكلین روزولت برای دومینبار رئیسجمهور شد. كلینتون، باهوش، ماهر و دارای انرژی عظیمی بود. اما چه شد؟ درپایان دوران او در قدرتمندترین دولت جهان فرمانداران، سناتورها و اعضای كنگره یا اعضای پارلمان ایالتی كمتر از دموكراتها بودند و یك حزب ملی كه بهشدت زیر بار قرض بود، باقی ماند. عملكرد رئیسجمهور خوب بود، اما حزب نه. كاریزما به ساختار تبدیل نشد.
اگر دموكراتها جداً در پی آمادهشدن برای انتخابات بعدی یا انتخابات بعد از آن هستند برخی دموكراتهای تأثیرگذار باید درمقابل وانهادن آمال دموكراتها به نامزدها مقاومت كنند و درعوض متعهد شوند كه هرمی باثبات از اساس بنا نهند. این كار حداقل یك دهه بهطول میانجامد و بهسادگی میسر نیست. اما واقعاً هیچ راه دیگری وجود ندارد.
بیل بردلی
سناتور سابق دموكرات از نیوجرسی و مدیرعامل آلن و كمپانی (Allen&Company)
مترجم: محمد حسین نعیمیپور
سناتور سابق دموكرات از نیوجرسی و مدیرعامل آلن و كمپانی (Allen&Company)
مترجم: محمد حسین نعیمیپور
منبع : سایر منابع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست