سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
فیلمیجذابودلنشین
▪ محصول سال ۲۰۰۶ آمریکا;
▪ مدت: ۲ ساعت و ۴۵ دقیقه;
▪ بازیگران: مت دیمون، رابر دنیرو، آنجلینا جولی، جو پسکی، الک بالدوین، بیلی کرودیپ، مایکل گامبون، ویلیام هرت، جان توتورو، تامی بلانچارد، اولگ استفان;
▪ کارگردان: رابرت دنیرو;
▪ فیلمنامه: اریک راث;
▪ فیلمبردار: رابرت ریچاردسون;
▪ موسیقی: بروس فاولر، مارچلو ژارووش;
▪ تدوین: طارق انور;
▪ تهیه کنندگان: رابرت دنیرو، جین روزنتهال، فرانسیس فورد کاپولا.
«من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان مینهد» (انجیل یوحنا باب ۱۰ آیه ۱۱) همین نقل قول از انجیل کافی است تا وجه تسمیه عنوان فیلم رابرت دنیرو که در آن مت دیمون نماد همین «شبان نیکو» (لقبی که عیسی مسیح (ع) به خود داد) است، معلوم شود. شبان نیکو کنایه از جانفشانی و از خود گذشتگی است که با نقش مت دیمون در فیلم ارتباط پیدا میکند. مترجمانی که عنوان فیلم را «چوپان خوب» ترجمه کردهاند بهتر است در ترجمه خود بازنگری کنند. فیلمنامه شبان نیکو را اریک راث فیلمنامهنویس برجسته حدود ۱۲ سال پیش برای فرانسیس فورد کاپولا نوشته بود. ولی این فیلمنامه را کاپولا هرگز به فیلم تبدیل نکرد تا اینکه رابرت دنیرو در دومین تجربه کارگردانی این فیلم را به روی پرده نقرهای برد. در اینجا ترجمه نقد «جیمز براردینلی» که نقدهای سینمایی اش همواره جزو بهترین نقدها است آورده میشود:
«شبان نیکو» روایت تخیلی «رابرت دنیرو» از چگونگی پیدایش و سالهای اولیه سازمان جاسوسی آمریکا معروف به «سیا» است. در حالی که نام اشخاص واقعی تغییر داده شده تا از افراد نه چندان معصوم محافظت شود، بسیاری از شخصیتهای فیلم ما به ازای واقعی دارند. این فیلم طولانی (که فقط ۱۵ دقیقه کم دارد تا به یک فیلم سه ساعته تبدیل شود) مانند رمانهای جاسوسی جنگ سرد با آن خیانتهای دو جانبه و سه جانبه و هم پیمانیهای بیدوام، در برابر دیدگان بیننده، گشوده میشود. قهرمان فیلم سمپاتیکترین فردی که بتوان بر روی پرده نقرهای دید، نیست، ولی گرداب عدم قطعیتهای اخلاقی که او در آن گیر میافتد از او فردی جالب، هرچند نه دوست داشتنی، میسازد.
نویسندگانی مانند «لن دایتون» و «جان لو کاره» عمری را صرف توضیح فریبکاریهای جاسوسان از آلمان ما بعد جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد، کردهاند. فیلم شبان نیکو که بیشتر بر اساس همین قالب شکل گرفته است، بر روی تحلیل فکری که اساس و مبنای جاسوسی را به وجود آورد، متمرکز میشود و نه پیچ و تابهای متظاهرانه و پرزرق و برقی که سینما معمولا به ژانر میدهد در حالی که شخصیت «اردوارد ویلسون» (مت دیمون) به اندازه «اسمایلی» یا «سمسون» چندوجهی یا درگیرکننده نیست، ولی مرکز توجه خوبی است.
ماجرای فیلم از ماه آوریل سال ۱۹۶۱ با نمایش گاهشمار گونه حوادثی که بلافاصله قبل و بعد از شکست مفتضحانه «خلیج خوکها» رخ داد، آغاز میشود. ویلسون به عنوان یکی از معدود اعضای «سیا» که از این ماموریت «سیاه» مطلع است، گرفتار مخمصه شده است. سناتور «فیلیپ آلن» (ویلیام هرت) ماموریت دارد که مستقیما به رئیس جمهور گزارش دهد و او هم از ویلسون انتظار پاسخگویی دارد. از آنجایی که از جزئیات این ماموریت پنهان بسیار محافظت میشد، حدس زده میشد که اطلاعات توسط یک شخص دارای منصب بالا بر ملا شده باشد. و اکنون ویلسون وظیفه دارد منبع درز کردن اطلاعات را بیابد. او با دیدن یک عکس نه چندان واضح و گوش دادن به یک نوار ضبط شده بی کیفیت که از یک شخص ناشناس دریافت کرده به طور غیرمنتظره به یک سری اطلاعات دسترسی پیدا میکند. او از طریق این عکس و نوار به سر نخهایی در مورد هویت شخص خائن دست مییابد.
بیشتر قسمتهای شبان نیکو در قالب فلاشبک روایت میشود. با انتخاب سال ۱۹۶۱ به عنوان نقطه آغازین، فیلم در واقع به سرگذشت ویلسون نقب میزند: القای اندیشه جامعه پنهان در سالهایی که در دانشگاه گییل» بود; رابطهاش با یکی از دانشجویان ناشنوا وزیبای همدورهاش به نام «لورا (تمی بلانچارد); ازدواج نسنجیده و نابخردانهاش با «کلاور» (آنجلینا جولی) که پسر او را آبستن است; پذیرش ماموریت خارجی برای «او.اس.اس.» (اداره خدمات سوق الجیشی); ترقیاش در سازمان سیا و صاحب قدرت و نفوذ شدنش در سیا که بعد از او اساس قرار میگیرد; و بازیهای موش و گربهایاش با «اولیس» (اولگ استفان) همتایش در سازمان «کا.گ.ب.»
داستان فیلم که توسط اریک راث نوشته شده، داستانی بلندپروازانه است و دنیرو با آن برخورد مناسب و شایستهای دارد. فیلم از ضرباهنگ مناسبی برخوردار است طوری که بیننده احساس نمیکند مدت فیلم تقریبا سه ساعت است. فیلم لحظات «افت» چندانی ندارد و بیننده را تهدید به کسلکنندگی نمیکند. کند ترین قسمت فیلم تقریبا در همان اوایل آن است که با شخصیتها داریم آشنا میشویم. همینکه مقدمات کار چیده شد، فیلم شبان نیکو با ضرباهنگی سریع، هرچند نه لزوما بیامان، به جلو حرکت میکند. با این همه، کسانی که دوست دارند در حین تماشای یک فیلم جاسوسی صحنههای پر زد و خورد و اکشن ببینند (گرفتاریای که فیلمهایی چون جیمز باند باعث و بانیاش بودهاند) ممکن است از دیدن روند کند و پیچ و تابهای واقعی نمای فیلم ناراضی باشند. شبان نیکو تریلر است ولی تریلری با ضرباهنگ کند.
مت دیمون نقش ویلسون را با حالتی ملایم و ساده بازی میکند; او میخواهد مطمئن باشد که این شخصیت تا حد ممکن از شخصیت «جیسون بورن» دور باشد. ویلسون با آن عینک و کت و شلوار و کلاه بینقص، تصویر تمام عیار یک مدیر جوان از دهههای ۴۰ و ۵۰ است. او یک آدم شریف است که نخستین انگیزهاش از کارهایی که انجام میدهد حس وطنپرستیاش است. شخصیت او دارای پیچیدگی چندانی نیست ولی در عین حال باید با یک سری دو راهیهای اخلاقی رو در رو شود. بزرگترین این دوراهیها در آغاز فیلم (یا در پایان آن، چون فیلم از سبک روایی مدور استفاده میکند) رخ میدهد. ویلسون حتی پس از یک سری حوادثی که به لحاظ اخلاقی او را در تنگنا و فشار روحی قرار میدهند، وطنپرستی قرص و محکم خود را حفظ میکند، ولی این سئوال به این ذهن آدم خطور میکند... آیا او هنوز به کشور خود اعتقاد دارد، یا اینکه آیا جایگزین این تفکر آنقدر سیاه و تاریک است که حتی نمیتوان آن را در نظر گرفت؟ اگر او منکر ارزشهای بشود که مدتهای طولانی به آنها اعتقاد داشته، آیا این معنایش این است که کل زندگی او بیهوده و بیمعنی بوده و از خود گذشتگیها و فداکاریهای بیشمارش بیفایده و بیهوده بوده است؟
نقش آفرینی مت دیمون در این فیلم احساس برانگیزترین نقش آفرینی او نیست، ولی او مثل هر بازیگری دیگری در این فیلم حضور موثری دارد. ویلسون آدمی باهوش و حسابگر است، ولی سوپرمن نیست. دیمون مانند چسبی است که اجزای فیلم را به هم متصل نگاه میدارد، چون او تنها بازیگری است که میتوان در موردش گفت بازیگر نقش «اصلی.» سایر بازیگران همگی در طبقه بازیگران نقش مکمل قرار میگیرند. آنجلینا جولی، تمیبلانچارد، و ویلیام هرت همگی به اندازه معتنابه نشان داده میشوند.
از طرف دیگر، بازیگران برجستهای چون رابرت دنیرو، جو پسکی، الک بالدوین، و مایکل گامبون فقط در چند صحنه از فیلم دیده میشوند.
در هنگام تماشای شبان نیکو، لحظاتی هست که انگار باید ستارهها را شناسایی کنی. به نظر من مخصوصا با وجود ستارهای چون رابرت نیرو توجهات بیشتری معطوف این فیلم شد.
شبان نیکو هم به عنوان یک درام شخصیتپرداز جالب است و هم به عنوان یک تریلر جنگ سرد. ویلسون که در واقع از دو شخصیت به نامهای «جیمز جیزس انگلتون» (رئیس سابق اداره ضد اطلاعات سیا) و «ریچارد بیسل (متخصص عملیات پنهان) تشکیل شده، شخصیت جذابی است، هرچند البته کارهایش معمولا قابل پیشبینیاند. داستان سیا بر خلاف آنچه انتظار میرود، داستان چندان سیاسیای نیست. ختم کلام اینکه، شبان نیکو فیلمی دلنشین و جذاب است. دنیرو بیننده را به دنیایی که خود خلق کرده میکشاند و او را در این دنیا نگه میدارد و بیننده نیز در بعضی مواقع افسون میشود، تا اینکه داستان به پایان میرسد و اسامیعوامل فیلم بر روی صفحه بالا بروند
فرشید عطایی
منبع : روزنامه حیات نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست