سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
گفتمان و انسانشناسی
تاریخهای طبیعی گفتمان یک چشمانداز گفتمان-مبنا درباره مطالعه فرهنگ است. مایکل سیلورستین و گرگ اربن(۱۹۹۶:۲-۳) اصطلاح " تاریخهای طبیعی گفتمان" را در مقدمه کتابی با همین عنوان به کار می برند. این اصطلاح بر روی فرایندهای نشانه شناختی تصادفی که به صورت متنی بیان شدهاند و در متن و فرهنگ مورد استفاده قرار گرفته، متمرکز شده است. این فرایندها تا اندازهای تنها از طریق کنکاش تحلیلی در لایه گذاریهای(۱) قبلی قابل شناسایی است. بنابراین در تاریخ طبیعی جمعیِ ما، هر فصل بر روی لحظههای(وقته های) تحلیلی معین در فرایند زمینه ای سازی متمرکز می شود.
دورنمای "تاریخهای طبیعی گفتمان" با ایده انسانشناسانه " متن به عنوان فرهنگ" مخالفت میکند؛ در متن به عنوان فرهنگ، تحلیلگر فرهنگ می تواند بخشی از کنش درحال حرکت اجتماعی را بیرون بکشد(جدا کند) و مرزی مشخصکننده دور آن بکشد، قبل از آنکه ساختار و معنای آنرا مورد تحقیق قرار دهد(این ایده که فرهنگ در مجموعه ای از متون جاسازی شده است که از نسلی به نسل دیگر می رسد). معادل دانستن فرهنگ با متون برایند آن، در معرض نادیده گرفتن این نکته است که فراموش شدگی متون، مرحلهای در فرایندهای مداوم فرهنگی است و بنابراین آن فراموش شدگی ممکن است یک شکل نیمه دائمی داشته باشد( که به هیچ وجه همیشه مساله نیست)، فرهنگ از یک بافت به بافت دیگر سفر می کند و در نتیجه، می تواند به درون نظمبندیهای جدید متون وارد شود و بوسیله وضعیتهای متغیر از تفسیر و تشریح احاطه شود. حساس بودن نسبت به تاریخهای طبیعی گفتمان توجه را به استراتژیها و شیوههای "متنساختیکردن"(۲)(مثلاً دستنویسی، کپی کردن، بازنویسی کردن، ذکر کردن، ویرایش کردن، کدگذاری مجدد دریک رسانه جدید، غیره) و اینکه چگونه اینها تشکیل دهنده فرایندهای (دوباره) زمینهایسازی هستند( یعنی یک زمینه جدید خلق میکنند)، جلب میکند. علاوه براین،
▪ دورنمای تاریخ طبیعی گفتمان این سوال را مطرح می کند که آیا رویهمرفته چیزی به عنوان متن به صورت پایدار وجود دارد یا خیر. سیلورستین و اربو(۱۹۹۶:۴) میگویند:
ایماژ متون و همچنین فرهنگ، که از این مورد اخیر ناشی میشوند، دارای نوعی بیاساسی ناپایدار و فرار است که در آنجا متن از طریق بافت همیشه جدید و حاضرش نشان داده می شود. به نظر میرسد که تماس خود را با گذشته از دست داده است، و گذشته در حقیقت به یک فرافکنی از حال تبدیل میشود. اما متن کاملاً یک توهم است مانند یک فرافکنی سه بعدی از یک ایماژ دو بعدی؛ آیا متنیت کاملاً آثار زمینههای مقدم ساختهای خود را محو خواهد کرد؟
▪ علاوه بر این، باید بر روی بازیابی زمینه متمرکز شویم که در آن یک مصنوع متن تولید میشود یا بر روی مطالعه بازیابی یک اجرای گفتاری متن یا کردارهای اجرای مجدد. همچنین علاقه به تاریخهای طبیعی گفتمان، توجه ما را به کردارهای فراگفتمانی نهادها جلب میکند، که درمیان سایر چیزها تنها تعیین کننده چگونگی کردار شناخته شده و مستلزم گنجاندن مصنوعات متنی درون زمینههای جدید است. برای مثال، مصنوعات متن را میتوان اینگونه در نظر گرفت که به صورت صریح ثابت و پابرجا هستند و عاری از تعامل اجتماعی هستند(برای نمونه،خواندن متون با صدای بلندکه در کلاس صورت میگیرد نک. کالینز۱۹۹۶) یا مصنوعات متن ممکن است به این صورت در نظر گرفته شوند که از تعامل اجتماعی منتج میشوند و با تغییر شرایط بافتی میتوان آنها را دوباره درون تعامل اجتماعی گنجاند(برای نمونه در اعمال خوانش که در ترتیبات مدارس حقوق توسعه پیدا کرده است که بر موارد متقدم و موارد تاریخی به عنوان مصنوعات متنی فرار که به صورت زمینه ای هستند متمرکز میشود( نک. مرتس۱۹۹۶).
▪ چشم انداز تاریخی بر ماهیت گفتمانها باعث برانگیختن خود-بازتابندگی تحلیلی میشود زیرا توجه را به نقش رونویسی و ضبط کردارهای بازنمایی در ساخت حقایق علمی اجتماعی جلب میکند. چنین چرخش انعکاسی در تحلیل، به طورهمزمان، بر روی جایگشتهای اجتناب ناپذیر "داده ها" دربرابر پس زمینه روابط متغیر نقش بین محقق و آنچه که مورد تحقیق قرار گرفته است، تاکید میکند( با تحلیل مکالمه ای و باور خام آن به رونویسی به عنوان مادیت عینی).
▪ اصطلاح" باززمینهای سازی" را می توان به مفهوم نظم گفتمانی فوکو مرتبط کرد. مادامی که که مردم و اسناد دائماً بین موقعیتها در یک زمینه نهادی حرکت می کنند، باززمینهای سازی در همه فعالیتهای نهادی نفوذ میکند.
به هرحال، چشم انداز تاریخهای طبیعی گفتمان یک تفسیر انعکاسی از این فرمول بندی جدید برمیانگیزد، به عبارت دیگر تحلیل، تفسیر و تشریح کردار نهادی، به صورت تاریخی شامل تعداد بیشماری از باززمینهای سازی هاست.
● نشانه شناسی و مطالعات فرهنگی
▪ نشانه شناسی و مطالعات ارتباطی:
اصطلاح نشانه شناسی قبل از همه با نام بنیانگذار آن" فردیناند دو سوسور" تداعی می شود؛ وی اعتقاد داشته است زبان، تنها یکی از سیستمهای نشانههاست(برای مثال اشکال بصری ارتباط). بنابراین زبانشناسی را باید به عنوان یکی از رشتههای زیر مجموعه نشانه شناسی در نظر گرفت، علم سیستمهای نشانه. به مدت چندین سال، نشانه شناسی تا اندازه زیادی تنها مورد توجه گروههای ارتباطات و مطالعات رسانه ای بود(شامل مطالعه فیلم). این امر تعجب آور نیست زیرا در ابتدا، اینها تنها دپارتمانهای دانشگاهی بودند که متون رسانه ای را مورد مطالعه قرار دادند و برای آنها "متن بصری" به اندازه متن گفتاری مهم بود. همچنین نشانه شناسی در آثار محقق ادبی پساساختارگرای فرانسوی،رولان بارت، جلوهگر شده است که وی مد، بوکس و ... را به عنوان نظامهای نشانهای مورد مطالعه قرار داد.همچنین با کار جان فیسک مقایسه کنید که در یکی از مقالههایش، فاصله بندی "نواحی" در ساحل کاتلسو در غرب استرالیا را به عنوان متنی که بوسیله جمعیتهایی از کاربران(خانوادهها، موجسوارها، برهنگیگرایان، استحمامکنندگان، حیوانات خانگی و غیره) در این ساحل تشکیل شده بود را مورد خوانش قرار داده است.
غفلت از متن غیر شفاهی یکی از بارزترین نقصانهای ۹۰ درصد از پژوهشهای صورت گرفته راجع به زبان است. اصلاح این وضعیت به شدت ضروری است.
▪ مطالعات فرهنگی:
مطالعات فرهنگی یک زمینه وسیع است. منشاء آن معمولاً مرتبط با دو نفر از بنیانگذاران آن-ریموند ویلیامز و آر. هوگارت- و زاویه خاص آنها راجع به فرهنگ پست یا والاست که در دهه ۱۹۵۰ مورد بحث قرار گرفت. آنها با نگرشهای قبلی(برای نمونه تی اس الیوت) موافق بودند که نقد ادبی میتواند، نقدی از فرهنگ ارائه دهد به این معنا که فرهنگ یک جامعه را میتوان به یک شیوه انتقادی ادبی مورد خوانش قرار داد اما آنها با موضوع تحقیق موافق نبودند. از نظر ویلیامز و هوگارت، فرهنگ نباید تنها به آثار بزرگ هنری محدود شود. در عوض باید رفتار روزمره و تجلی ها- فرهنگ به گونهای که زندگی میشود- مورد توجه قرار گیرد. یک مرکز بسیار مهم برای گسترش مطالعات فرهنگی، مرکزمطالعات فرهنگ معاصر در بیرمنگام بود که در سال۱۹۶۴ بوسیله هوگارت تاسیس شده بود. هنگامیکه استوارت هال درسال ۱۹۷۲ به مدیریت این مرکز رسید، ازطریق معرفی ایدههای ساختارگرایی فرانسوی، راه جدیدی را در این مرکز گشود، با تاکید بر روی روش جامعه شناختی برای تحقیق و مرتبط کردن مطالعات فرهنگی با کشمکش سیاسی از دیدگاه گرامشی. مطالعات فرهنگی غالباً علاقمند به فرهنگ انبوه و جامعه مصرفی بود.برنامه آنرا می توان از نظر واکنش سیاسی و انتقادی به تغییرات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در جوامع کاپیتالیستی متاخر بررسی کرد.از منظر مطالعات فرهنگی، فرهنگ شامل کلیت هستی اجتماعی روزمره است. مطالعات فرهنگی با جریان تحتانی قدرتمند مارکسیست و پسامارکسیست (بخصوص گونه های انگلیسی و استرالیایی) مشخص می شود که تاحدودی در دوران ویلیامز ،مارکسیست ارتدوکس بود و بخصوص در آثار استوارت هال و همقطارانش متاثر از افکار گرامشی بود اما در مراکز دیگر به شدت تحت تاثیر ایدههای مکتب فرانکفورت قرارداشتند. برجسته ترین موضوعات پژوهشی آن هویت و قومیت بوده اند، بویژه قومیت های جدید یعنی هویت های مهاجران در انگلیس و تحلیل "راست جدید"، برای نمونه دگرگونی جامعه رفاه در انگلستان دوران تاچر).
گفتمان مفهوم اصلی در مطالعات فرهنگی است اما کاربرد روزمره آن از این مفهوم دارای محدودیتهایی است که در نظریه پساساختارگرایی وجود دارد. آثار نظری زیادی درباره گفتمان پست مدرنیته وجود دارد اما مطالعات فرهنگی پارادایمی را برای تحلیل متن ارائه نمی کند. اما به هرحال، رابطه بسیار نزدیکی با مطالعات ارتباطی و نشانه شناسی دارد( علاقه مطالعات فرهنگی به فیلم عامه). مطالعات گفتمانی با تحلیل گفتمانی که دارای جهت گیری زبانشناختی است، در بسیاری از جهات به صورت غیر مستقیم به پژوهش، جهت گیری و مسیرخاصی می دهند و حامل نگرشهای کلیدی معینی هستند. اجازه بدهید تعداد اندکی از آنها را به صورت فهرست وار ذکر کنم:
▪ موضوعی کردن(۳) ایدئولوژی به عنوان یک کردار نمادین، که راه را برای تحقیقات راجع به زبان و ایدئولوژی هموار کرده است( مطالعات فرهنگی قبل از زبانشناسی، اثر آلتوسر را کشف کرد).
▪ در بسیاری از حالات، مطالعات فرهنگی، تحلیل گفتمانی که متمایل به زبانشناسی است، با آثار میشل فوکو معرفی می شود، برای مثال، از طریق موضوعی کردن هویت های قومی جدید از دیدگاه چندپارگی(۴) خود. به تاسی از این موضوعی کردن، مطالعات فرهنگی باید برای جمعکردن هویتهای قومی، هویتهای سیاسی(بویژه جنبش های جدید) و هویتهای مصرف کنندگان، که درون حوزه یک پروژه تحقیقی مشابه قرار می گیرند، معتبر شناخته شود. این امر باعث شده است تا فضایی برای تحقیق زبانشناختی اجتماعی متمایل به گفتمان خلق شود که بر روی مکانهای نهادی خاص، به جای اینکه تنها جوامع قومی را مدنظر قرار دهد، تکیه میکند.
▪ تحلیل سیاسی مطالعات فرهنگی از" نئوکاپیتالیسم و راست جدید( اغلب درترکیب با سایر آثار جامعه شناختی درباره پست فردیسم، نظم های محل کار، کاپیتالیسم جهانی شده و...) پسزمینه مهمی را برای کار در تحلیل گفتمان انتقادی فراهم کرده است که بر روی تعامل در یک زمینه رفاه اقتصادی تمرکز میکند که در محیط کار توصیه می شود.
▪ بسط و توسعه هویتهای چندپاره و چندگانه که توسط مطالعات فرهنگی صورت گرفته است، شایسته توجه در خور اندازه آن است زیرا تصحیح نظری مهمی را برای مفروضات معین متداول درون پژوهش زبانشناختی بوجود می آورد. برای نمونه، آنجلا مکرابی در یک خوانش لاکانی از هویت اجتماعی، بیان می کند که ما بر روی "غایب"(نفی شده) به اندازه حاضر(اثبات شده) تاکید می کنیم. ازنظر او، هویت تنها این نیست که" چه کسی، کدامیک است"، بلکه همچنین اینکه "چه کسی، کدامیک نیست"، "چه کسی، کدامیک می تواند باشد" و "چه کسی، کدامیک می خواهد باشد"، است.
۱-.sedimentation
۲-.entextualization
۳- thematisation
۴- fragmentatio
۲-.entextualization
۳- thematisation
۴- fragmentatio
منبع : خانه انسان شناسی ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست