گزارش اقلیت

● خلاصه داستان
واشنگتن ، سال ۲۰۵۴ میلادی . وزارت دادگستری ظاهرا ً راه حل بی عیب و نقصی برای جلوگیری از ارتکاب جنایت در ایالت واشنگتن پیدا کرده . با استفاده از سه زن و مرد جهش یافته پیشگو که ذهن و مغزشان به یک کامپیوتر وصل شده ، مأموران واحد جلوگیری از وقوع جنایت می توانند قتل ها را قبل از وقوع ببینند و جنایتکاران بالقوه را دستگیر کنند . فرمانده جان آندرتن ، سرپرست این واحد است و نتایج حاصله را به رئیس اش لامــار برجس اطلاع می دهد .
« اف . بی . آی » که تصمیم دارد این سیستم را در سراسر آمریکا پیاده کند ، یکی از مأموران خود ، دنی ویتور را به واشنگتن فرستاده . آندرتن که مدتی است از همسرش جدا شده در خلوت ، داروهای مخدر استعمال می کند و فیلمهای هولوگرافیک پسرش شان را که شش سال پبش در یک استخر عمومی ربوده شده ، تماشا می کند . یک روز یکی از پیشگوها به نام آگاتا تصویر ذهنی خود را از قتل زنی به نام آن لایولی فاش می کند : ولی تفاوت این تصویر ذهنی با آنهای دیگری این است که این یکی ظاهرا ً پژواکی از جنایتی است که مدت ها پیش حل و فصل شده است .
بعداً همین سیستم پیشگوئی از خود آندرتن به عنوان قاتلی بالقوه نام می برد و پیش بینی می کند که او مردی به نام لئو کرو را خواهد کشت . آندرتن فراری می شود و دکتر آیریس هاینمن ، متخصص ژنتیک و یکی از پی گذاران سیستم پیشگوئی را پیدا می کند که به او می گــوید گــاهی یکــی از پیشـــگوها ــ بخصــوص آگاتا ــ یــــــــک « گزارش اقلیت » ارائه می دهد ، یعنی به عبارتی منظری از جنایتی را که با تصویر ذهنی پیشگوئیهای دیگر متفاوت است ( وبدین ترتیب این امکان را به وجود می آورد تا فردی که به عنوان قاتل معرفی شده بتواند بی گناهی خود را به اثبات برساند ) .
بنابراین اگر جنایت آندرتن یک « گزارش اقلیت » داشته باشد فقط با دستیابی به آگاتا قابل بازیافتن است . اما قبل از آن که آندرتن بتواند این کار را انجام دهد برای فرار از اسکنر های هویت یاب که از طریق کنترل شبکیه چشم ، آدم ها را ردیابی می کنند ، چشمهای جدیدی به خود پیوند میزند . آندرتن آگاتا را می رباید و پی می برد برای جنایتش گزارش اقلیتش وجود نداشته دو نفری به عمارتی که جنایت آندرتن در آن اتفاق می افتد می روند .
در آنجا معلوم می شود لئو کرو یک خبرچین معمولی است که برایش پاپوش دوخته اند تا شبیه رباینده شان به نظر برسد . کرو که میخواهد بیمه عمرش به خانواده اش برسد ، خواهان مرگ است و آندرتن را مجبور می کند تا او را بکشد . ویتور پی می برد که برای آندرتن پرونده سازی شده ، او ضمنا ً تصویر ذهنی آگاتا از قتل لایولی را مورد بررسی قرار می دهد و متوجه می شود مردی که به عنوان قاتل او دستگیر کرده اند گناهکار نبوده .
ویتور تمامی اینها را به برجس توضیح می دهد و برجس هم بلافاصله او را به قتل می رساند . آندرتن و آگاتا به خانه لارا ، همسر سابق آندرتن پناه می برند ولی مأمورهای پیشگو از راه می رسند و آندرتن را دستگیر می کنند . هنگامی که برجس ، سهواً به این مسئله اشاره می کند که در جریان « گزارش اقلیت » قتل لایولی بوده ، لارا پی می برد این برجس بوده که برای آندرتن پاپوش دوخته بوده است . لارا ناغافل وارد زندان آندرتن شده و او را آزاد می کند و به کمک آگاتا کاشف به عمل می آورند که برجس قاتل لایولی بوده است .
( لایولی مادر آگاتا بوده و نمیخواسته از دخترش در این کار استفاده شود و بنابراین مقاومتش در برابر این مسئله ، کل سیستم پیشگوئی را ضایع می کرده و بر باد می داده است . ) . آندرتن نقاب از چهره برجس بر میدارد . برجس خودکشی می کند و در پی آن سیستم پیشگوئی منحل میشود . آندرتن به همسرش می پیوندد و سه زن و مرد پیشگو به خلوت منطقه ای روستائی پناه می برند .
● کارگردان :
استیون اسپیلبرگ
● بازیگران : تام کروز ( جان آندرتن ) ؛ کالین فارل ( دنی ویتور ) ؛ سامانتا مورتون ( آگاتا ) ؛ ماکس فون سیدو ( لامار برجس ) ؛ کاترین موریس ( لارا کلارک ) ؛

منبع : سایت دوستان