سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
مجله ویستا
فریاد در ته چاه!

ایستوود البته ۴ سال پیش پس از اکران عزیز میلیون دلاری اظهار کرد هرگز دیگر به عنوان بازیگر در سینما کار نخواهد کرد و در پشت دوربین نیز احتمالا یک یا نهایتا ۲ اثر دیگر را فقط خواهد ساخت. روندی که خوشبختانه در همان ابتدای کار از میان رفت و هم ایستوود فیلم میسازد و هم بازیگری را ادامه داده. داستان بچه عوض شده (یا آنچه فعلا مصطلح شده: بچه عوضی) بر مبنای یک رخداد واقعی نوشته شده است. جایی که پلیس لسآنجلس بر پایه اقدامات سراسر کثیف و مفسدهآمیز بر آن شهر حکمرانی میکرد و نالایقها در آن دپارتمان ادعای خدایی و نجابت میکردند. کریستین کالینز که زنی ۳۰ ساله با یک گذشته سراسر پرحاشیه بوده است؛ حداقل در چند ساله اخیر حوالی سالهای ۱۹۲۸ با تنها پسرش والتر کالینز ۹ ساله روزگار میگذرانند و اگرچه زندگی این مادر جوان و طفل خردسالش کامل نیست، اما آنها با هم خوشند و گویی بدون یکدیگر میمیرند. یکی از روزهای تابستان سال ۱۹۲۸ هنگامی که کریستین مطابق معمول بعدازظهر از سر کار به منزل میآید، با جای خالی والتر روبهرو میشود، اتفاقی که هرگز سابقه نداشت. انتظار مادر سرانجامی ندارد و از والتر تا غروب خبری نمیشود.
کریستین تمام همت خود را مصروف این مهم میکند تا حداقل خبری از «والتر» به دست بیاورد، اما هیچ سازمانی اعم از بیمارستانها و دپارتمان پلیس و شهرداری و غیره نمیتوانند کمکی به او بکنند. کریستین از کارآگاهان پستفطرت اداره پلیس لسآنجلس ناامید میشود، اما چارهای ندارد و حتی مجبور میشود درخواستهای غیرمنطقی و شرمآور آنها را نیز بشنود. با این همه، ۵ ماه پس از ناپدید شدن والتر، کارآگاه دوناوان به کریستین اطلاع میدهد که والتر پیدا شده و اکنون در ایستگاه راهآهن لسآنجلس منتظر اوست.
درام جنایی معمایی بچه عوض شده از یک خط سیر استاندارد تبعیت میکند. چیزی که معمول هر اثر این چنینی است. در این ژانر یا حتی زیرگونه عناصر داستان از قبل مشخص هستند. کاراکترها و سهم هر کدام روشن است و شخصیتهای منفی یا ضدقهرمان که در این نوع داستانها سهم کلانی دارند نیز بخوبی تصویر میگردد. با این همه، درام جنایی معمایی بچه عوض شده به دلیل این که نگاه خاص و ویژه و متمایز کلینت ایستوود را در پشت دارد؛ نسبتا به دیگر آثار خوب این چنینی با وجود رعایت کردن درصدهای بسیاری از قواعد این ژانر نوآوری دارد و شاید به همین سبب وجه بصری این فیلم این گونه باکیفیت از کار درآمده است. بچه عوض شده در نگاه تماشاگر عادی و خاص جزو آثاری است که یک جور معنا میشوند؛ چراکه وقتی وجه بصری غالب باشد، هر کسی زبان فیلم را خواهد فهمید. فضای داستان هرگز آفتابی نیست. ترس و بیاعتمادی و ترس و ناامیدی المنتهای زیرساختی اساسی بچه عوض شده هستند. المنتهایی که هر کدام سرشار از صدها بدبختی دیگر هم میباشند، اما همه این فاکتورها با احساس و در اوج ظرافت کار میشوند. جزییات در فیلم اگرچه فراوانند، اما داستان اصلی را به حاشیه نمیبرندتا داستانکها رل نهایی را بازی کنند؛ جدای از این، داستان چندبعدی است. ارائه ترس یک مادر اگرچه بارزترین وجه ماجرای بچه عوض شده به نظر میرسد، اما در سکانسهایی یقهگیری و مبارزهجویی و در انتها به دنبال رستگاری رفتن هم وجههای بارز به چشم میآیند.
همکاری، همراهی، دلسردی، مجادله و سرانجام مبارزه بیامان کریستین با اداره پلیس لسآنجلس خط به خط بدون حواشی و با تکیه بر تزریق موجه و گام به گام اطلاعات به تماشاگر پیش میرود. نه از جسد پسربچهای تکهتکه شده در ابتدای فیلم خبری هست و نه از دیالوگهای نحیف برای تحت تاثیر قراردادن تماشاگر. یعنی هرگز ایستوود، نهتنها همذاتپنداری تماشاگر با اثرش را التماس نمیکند، بلکه تمهیدی میاندیشد که ناخودآگاه تماشاگر به سوی این اتفاق مهم برود به گونهای که حواشی حواسش را پرت نکند و در نهایت او را از قضاوتهای شتابزده رهایی دهد. او تماشاگر را در پیریزی لحظه لحظه داستان شریک میکند و این نهایت احترام او به تماشاگر است. کاری که بسیاری از فیلمسازان یا از انجامش ناتوان هستند یا این که اصلا این روند را برنمیتابند. این گونه است که عمده آثار ایستوود در اوج ظرافت داستانش را با شکوه آغاز میکنند و با شکوه به نقطه پایان میرسانند. برای مثال، هنگامی که کریستین در کمال ناجوانمردی به اقامت در زندان روانی محکوم میشود و بدترین بلاها سرش نازل میشود، با همکاری پدر گوستاو پروژهای جدید کلید میخورد؛ یافتن شواهد و مدارکی که زندگی یا مرگ والتر را به هر حال مشخص کند؛ روندی که به حقیقتیابی منجر میشود. رفتن کریستین به بیمارستان روانی پایان ماجرا نیست. چراکه او میتواند با امید به خدا و طلب رستگاری، راه نجاتی پیدا کند و باز هم به کمک بندگان صالح خدا به جستجوی والتر بپردازد. وقتی شواهد و قراین نشان میدهد والتر در همان تابستان کذایی ۱۹۲۸، توسط یک قاتل روانی زنجیرهای از خانه ربوده و به مزرعهای متروک در مرز کانادا منتقل و آنجا به قتل رسیده، از نگاه ایستوود باز هم ماجرا خاتمه یافته تلقی نمیشود. درست است که کریستین حقیقت تلخی را به دست آورده، اما او هنوز یک مادر است که احتیاج به نور معنوی و رستگاری دارد. دیالوگهای انتهایی فیلم واقعا جاندار و پرمایهاند. سکانسی که تماشاگران بوضوح درمییابند که کریستین به چه رشد و شکوفایی خاصی نائل آمده، هرچند رسیدن به این نقطه با از دست دادن نابترین چیز زندگیاش بوده باشد.
بچه عوض شده جدای از سهم ایستوود در عالی از کار درآمدنش در مقوله بازیگری نیز درخشان است. آنجلینا جولی در نقشی که پیش از این هرگز کار نکرده بود، براستی در قالب کریستین کالینز حقیقی فرو رفته و شمایل یک مادر جوان و سختی کشیده و دردمند را به تصویر میکشد. سهم آدمبدهای داستان نیز محفوظ است.
بچه عوض شده به تعبیری میتواند حتی بهترین درام جنایی معمایی دهه اخیر نیز نام بگیرد؛ فیلمی که اگرچه گیشه را نلرزاند! اما هم تماشاگران و هم منتقدان برایش احترام ویژه قائل شدند.
فریبا نیکنژاد
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست