چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
نوآوری در عرصه نظریه پردازی
● مقدمه
کشور ایران پس از انقلاب اسلامی، فصلی نوین از حیات و جوشش خود را آغاز نموده است. بدیهی است برای عملی شدن و استمرار آرمانهای انقلاب و تحقق اهداف آن لزوما نیازمند ظرفیت علمی توانا، آن هم متناسب با اهداف و آرمانهای خود هستیم. ناگفته نماند که در صورت کمتوجهی به این مسئله از هر دو بعد داخلی و خارجی با محدودیتها و فشارهایی روبهرو خواهیم شد و در آنصورت ، آرمان دستیابی به تمدن اسلامی و پیشتازی در تمدنسازی مبتنی بر فرهنگ اسلام، آرمانی دستنایافتنی و شعاری بیپشتوانه خواهد گردید. این امر افزون بر آنکه سبب تحقق نیافتن مهمترین هدف انقلاب (یا دستکم یکی از اهداف مهم) میشود، باعث کم شدن اعتماد مردم به نظام اسلامی و ناامیدی آنها از دستیابی به جامعهای سالم نیز خواهد شد.
به همین روی، جامعه و فرهنگی که قدرت پاسداری از خود را نداشته، از سویی نتواند مبتنی بر فرهنگ بومی خود به تولید نرمافزار متناسب برای اداره جامعه بپردازد، قهرا منزوی شده و بلکه فراتر از آن، تواناییاش نیز در اختیار اهداف جهانیسازان قرار خواهد گرفت.
انقلاب اسلامی ایران مدعی ایجاد عدالت در ساحت های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و... آن هم در مقیاس بین المللی است لازمه این ادعا ارائه طرح و برنامه سازوکار علمی و عملی کارآمد و ضرورت جنبش نرم افزاری جهت غلبه در درگیری اسلام و تمدن غرب است. اگر انقلاب اسلامی ایران نتواند رابطه بین مفاهیم کاربردی و دین را برقرار نماید دین در عینیت به ناکارآمدی متهم می گردد.
جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم از جمله موضوعاتی است که در سالهای اخیر بطور جدی مورد کنکاش و پژوهش مجامع علمی، دانشگاهی و نخبگان کشور قرارگرفته است. امروز بسیاری از اندیشمندان ، استمرار حیات تمدن اسلامی را منوط به تحقق جنبش نرم افزاری و بهره گیری از روش های علمی جهت تبیین " مفهوم شناسی " ،"روش شناسی" و " فراگیر سازی " آن می دانند.
آنچه که ضروری به نظر می رسد ارائه یک تعریف روشن به دور از هرگونه جمود، تحجر ، خود باختگی و تقلید از جنبش و یافتن نسبت آن با تعاریف و مفاهیمی همانند علم و نظریه پردازی است. با تعریف، تبیین و پرداختن به چرائی مسئله و تعیین نوع بحرانهایی که برای آینده تمدن اسلامی متصور است ،می توان زمینه های یک جنبش همه جانبه در سطوح جامعه علمی را شناسایی و در جهت برطرف نمودن موانع آن قدم برداشت، تا نخبگان جامعه در فضایی مناسب و آزادانه در نهایت مکارم اخلاق ، به گفتگوی منطقی، مناظره ، نظریه پردازی و نهایتا تمدن سازی بپردازند.
پیام امسال مقام معظم رهبری و تاکید بر امر مهم نوآوری و شکوفایی را می توان در این راستا ارزیابی نمود. تاکید مقام معظم رهبری بر نوآوری و شکوفایی را می توان متاثر از نگاه آسیب شناسانه مقام معظم رهبری نسبت به مسائل جامعه دانست.
رهبری به وضعیت جاری نگاه نقد گونه دارند و نام گذاری امسال به نام سال «نوآوری و شکوفایی» را می توان حاکی از آن دانست که با شعارهای کلیشه ایی نمی توان شعارها و اهداف اولیه انقلاب اسلامی را به سرانجام رساند و تنها با تغییر و نوآوری می توان انقلاب اسلامی را به سرانجام مطلوب رسانده و تثبیت نمود.
این پیام نشان دهنده این است که با مطرح کردن استراژی نوآوری وخلاقیت، زمان آن رسیده که جامعه ایرانی با جسارت ، ارزشهای جدیدی در پرتو انقلاب اسلامی به ارمغان بیاورد .
ضرورت تحقق نوآوری را می توان تداوم ایده نهضت نرم افزاری و تولید علم دانست.
نوآوری نسبت مستقیم با اهداف در نظر گرفته شده در نهضت نرم افزاری دارد. روش نو آورانه در چهارچوب قانون اساسی و به دور از هرگونه روش های آزمون خطا و چالش انگیز می توانند جنبش نرم افزاری که معظم له فرموده اند شکوفا کنند.
اکنون در عرصه های علمی به این باور رسیده ایم که راهکار و نجات هر جامعه ایی دانش و پژوهش است نو آوری در سایه حرکتهای انقلابی تند نیست، بلکه در پرتو حرکت های انقلابی دانش محور است. دولت به پشتیبانی کارشناسی و بحث جنبش نرم افزاری می تواند این نوآوری و شکوفایی را پدیدار سازد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی با تاکید بر لزوم تبدیل «تولید نظریه و فکر» به یک ارزش عمومی و ضرورت تجلیل از نظریهسازان و نوآوران، حوزه و دانشگاه را به تشویق و نهادینه کردن جنبش «پاسخ به سئوالات، مناظرات علمی و نظریه پردازی روشمند» فرا خوانده اند.
حضرت آیت ا... خامنهای با پاسخ مثبت به پیشنهاد جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه تصریح کردهاند، آن روز که سهم «آزادی، اخلاق و منطق» یکجا و در کنار هم ادا شود. آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالندة دینی در جامعه است.
● ضرورت تحقق جنبش نرم افزاری
درحال حاضر علوم غربی که سازوکار پرستش مادی هستند و متکی بر فلسفه های حسی است، از مرزهای جوامع اسلامی گذر کرده و زندگی مسلمانان را تحت تاثیر قرارداده و به تدریج می رود تا آنها را به کام تمدن غرب فرو بفرستد. ما برای اینکه مسلمانان را از سایه سنگین تمدن ضد دینی غرب رهایی بخشیم باید نرم افزارهایی تولید کنیم که آموزه های قدسی اسلام را در عینیت جاری سازد و مدل اداره جدیدی برای بشر تعریف کند. چنانچه ما معادلات کاربردی ارایه دهیم که بتواند کیفیت را بر پایه فرهنگ اسلامی به کمیت تبدیل نماید، بدون تردید نظام اسلامی از اتهام ناکارآمدی در کنترل عینیت مبرا گشته و همچنین موازنه قدرت در جهان به نفع مذهب بیش از پیش دگرگون خواهد شد.
درحقیقت نهضت نرمافزاری زمینه لازم برای ایجاد جامعهای آرمانی و مطلوب را فراهم میآورد. نیاز جامعه این است که ما به وضعیتی نایل آییم که ضمن حفظ اسلامیت نظام، کارآمدی، توسعهیافتگی و رفاه اجتماعی نیز در حدی مقبول تأمین شود. تحقق جامعهای با چنین ویژگیها بُعد سختافزاری است که درپی تحقق نرمافزار آنیم.
● تعریف جنبش نرم افزاری
جنبش نرم افزاری یعنی تلاش فکری برای کشف مجهولات که نام گذاری جدیدی برای یک تلاش تاریخی است که این تلاش یک امر فطری در انسان به حساب می آید. تعریف مختار ما از «جنبش نرم افزاری» عبارتست از:
«تحول عمومی و خیزش نخبگانی برای تولید نرم افزار بومی و دینی کارآمد و روز آمد جهت تحقق آرمان های انقلاب و ایجاد تمدن نوین اسلامی از طریق شناسایی نیازها و بازشناسی و بازسازی فرهنگ جامعه و ظرفیت های علمی کشور»
اما در جنبش علاوه بر حرکت، جمعی بودن تحول نهفته است یعنی حرکت نرم افزاری یک یا چند نفر را نمی توان جنبش نرم افزاری نامید بلکه باید به یک جریان اجتماعی تبدیل گردد، ثانیا ویژگی بنیادی بودن تحول در مفهوم جنبش وجود دارد، یعنی دگرگونی در مبانی و ساختار ها و تحول نخبگان. ثالثا در مفهوم جنبش، استمرار نهفته است یعنی حرکتی مقطعی و کوتاه را نمیتوان جنبش نامید. نتیجه آنکه جنبش نرم افزاری یعنی حرکت بنیادی گسترده و مستمر در عرصه اطلاعات، دانشها و مهارت ها. در نتیجه تقویت بنیاد های چنین پدیده ای، ابداع صورت می گیرد و نظریه جدید ارایه می شود و جهت حرکت هم به سمت تولیدات بیشتر علمی نظریه پردازی و گسترش علمی معطوف می گردد.
رویکرد اصلی جنبش نرم افزاری و تولید علم به مشکلات و نارسائیهای مربوط به تولید دانش نو در جامعه ارتباط دارد چرا که تولید دانش ، عمده ترین راهکار برای پیشرفت و توسعه جامعه است برای این منظور باید علاوه بر تولید دانش داخلی ، بتوانیم علوم و نظریات دنیای متمدن را نیز در جامعه به اجرا در آوریم.
در فرآیند تولید علم و نظریه پردازی، ابتدا لازم است که ویژگیهای بارز فعالیتهای علمی مورد بررسی قرار گیرد. از جمله مهمترین این ویژگیها، بررسی رابطه ثابت بین پدیده ها و به دنبال آن کشف قوانین و نظریه پردازی است. یک نظریه معتبر دارای دو جنبه مهم صوری و تجربی است که هر دو به نوعی مکمل یکدیگر هستند .
در فعالیتهای علمی، هدف غایی تولید یک پارادایم است. یعنی حاصل مجموعه ای سیستماتیک و بهم پیوسته از فعالیتهای علمی ، تولید یک چهارچوب نظری و عملیاتی، جهت تبیین روابط میان پدیده ها .
● تعریف پارادایم
یک قانون علمی را می توان بعنوان یک رابطهٔ ثابت بین دو یا چند دسته از رویدادها تعریف کرد و به همین دلیل می توان گفت همه دانشمندان بدنبال کشف قوانین هستند . نظریه بعنوان مهمترین سند شناخته شدهٔ رویدادهای علمی حاصل فرآیند فعالیتهای منظم علم است .
گاهی تصور می شود که تولید علم فعالیتی است که به تدریج و بطور فزاینده در جهت فهم درستی از طبیعت تکامل می یابد . این تصور محدود و ممکن است گمراه کننده باشد . توماس کوهن در کتاب خود با نام ساختار انقلابهای علمی (۱۹۷۳) تصویری کاملاً متفاوت از تولید علم ارائه می دهد . بنا به اعتقاد او دانشمندانی که در یک حوزهٔ معین کار می کنند ، معمولاً دیدگاه خاصی را دربارهٔ آنچه مورد مطالعه قرار می دهند می پذیرند . برای مثال در یک زمان ، اکثریت فیزیکدانان در مطالعات فیزیکی خود دیدگاه نیوتن را پذیرفته بودند . کوهن دیدگاه مورد پذیرش تعداد زیادی دانشمند را پارادایم می نامد پارادایم یک چهار چوب کلی برای پژوهش بدست می دهد و از این لحاظ ، فراتر از یک نظریه محدود است . یک پارادایم بیشتر شبیه به یک مکتب فکری یا یک «ایسم» است . لذا به نظر می رسد که در بسیاری از موارد حاصل مجموعه ای سیستماتیک و به هم پیوسته از فعالیتهای مربوط به تولید علم و نظریه پردازی در نهایت به یک پارادایم می انجامد و به همین دلیل می توان پارادایم را از جنبهٔ مراحل فعالیتهای علمی در دسته اهداف غایی فرآیند تولید علم دانست .
فعالیتهای دانشمندانی که یک نظریه علمی یا یک پارادایم را تولید می کنند عمدتاً عبارتند از گسترش و تأیید تلویحات چهارچوبی که آن نظریه یا پارادایم بر موضوع مورد مطالعه تحمیل می کند . نتیجهٔ مثبت کار این دسته از دانشمندان این است که حوزهٔ معینی از پدیده ها ، یعنی آنهایی که پارادایم مورد تأکید قرارشان می دهد را بطور کامل کشف کنند . بنابراین گر چه پژوهش های تولید شده بوسیله یک پارادایم معین عمیق هستند اما ممکن است عریض نباشند .
نکته قابل ذکر در این بحث آنست که نظریه های علمی تازه یا پارادایم های جدید چگونه تولید می شوند؟ به اعتقاد کوهن نوآوری در علم زمانی اتفاق می افتد که دانشمندان پیرو یک پارادایم خاص مرتباً با رویدادهایی مواجه شوند که با نقطه نظر آنان ناهمساز باشند . سرانجام با افزایش ناهماهنگی ها، یک پارادایم دیگر ظاهر خواهد شد که خواهد توانست ناهماهنگی ها و رویدادهای مورد حمایت پارادایم قبلی را تبیین کند . نظریه یا پارادایم تولید شده معمولاً ابتدا مورد حمایت یک فرد یا یک گروه کوچک از افراد قرار می گیرد که می کوشند تا همکاران خود را متقاعد سازند که پارادایم مورد حمایت آنان از پارادایم قبلی کارآمدتر است . طبعاً نظریه علمی جدید یا پارادایم جدید با مقاومت روبرو می شود و تعداد کسانی که به آن اعتماد می آورند به کندی افزایش می یابد . زیرا تغییر از یک دیدگاه به دیدگاه دیگر مستلزم ایجاد دگرگونی عظیم در عملیات علمی است بنابراین یک علم بدین صورت دگرگون می شود و این عمل از طریق یک رشته انقلابهای علمی که شبیه به انقلابهای سیاسی هستند می پذیرد نه از راه یک فرآیند تکامل مستمر در درون یک چهارچوب نظری .
لذا تکامل و تولید و سطوح شدن نظریات جدید علمی دست کم همانقدر که یک پدیده علمی است ، یک پدیده اجتماعی نیز به حساب می آید و نکته دیگر آن است که در علوم انسانی ممکن است در ارتباط با یک فرآیند و موضوع خاص همزمان تعداد زیادی نظریه و پارادایم وجود داشته باشد و گر چه پیروان هر یک از نظریه ها یک جبهه خاص را تشکیل می دهند اما آنان با اعضای جبهه دیگر ارتباط برقرار می کنند و ضمن تأثیر گذاری از آنان هم تأثیر می پذیرند همچنین باید بدانیم که در فرایند تولید علم و نظریه پردازی همانطور که پوپر اعتقاد دارد ، فعالیت علمی حتماً با یک مشاهده تجربی آغاز نمی شود بلکه ممکن است با یک مسأله آغاز گردد و به همین دلیل میتوان گفت یک نظریه علمی یک راه حل پیشنهادی برای یک مسأله است .
نظریه پردازی و تولید علم به عنوان مبانی حرکت های علمی و تکنولوژیکی در یک جامعه علاوه بر زیر بناهایی که از آنها یاد شده به شرایط و عوامل دیگری هم بستگی دارد که در صورت نبود یا ضعیف بودن آن شرایط فرایند تولید علم و تشکیل نظریه و پارادایم های مورد نیاز میسر نخواهد شد . به نظر می رسد که دانشگاهها به عنوان مراکز علمی ، آموزشی و پژوهشی ، مهمترین مبادی فرآیند تولید علم و نظریه پردازی بشمار می آیند . لذا تأکید تعاملی بر دو بعد آموزش و پژوهش فعالیتهای آموزش عالی ، داشتن نظم تخصص طلبی ، تأکید بر افزایشی بودن رویه های مورد استفاده ، ایجاد امکانات ، ارتباط تنگاتنگ جامعه و دانشگاه و بخصوص بکارگیری رویه های علمی در سازمانهای دولـتـی و غیر دولتی و نیازمند کردن آنان به شیوه های نوین علمی در فعالیتهای جاری خود از جمله عناصر و عواملی هستند که می توانند فرایند تولید علم و نظریه پردازی را در جامعه گسترش دهد .
● خلاقیت و تولید علم
جهت تولید دانش نو باید بر عامل استعداد و خلاقیت فراگیران و روحیه جوانی و نیـز بر فعالیتهای پژوهشی بویژه تحقیقات بنیادی تأکید خاص داشته باشیم و در این میان دانشگاهها بعنوان عامل اساسی تولید علم و جهت دهی به فرآیند توسعه جامعه بشمار میروند.
خلاقیت عبارت از توانای تلفیق ایده ها به شیوه های منحصر به فرد برای برقراری ارتباط غیر معمول بین ایده های مختلف است.
تحقیقات نشان می دهد که هوشمندی نقشی کلیدی در خلاقیت ایفا می کند . صاحبنظران بر این باورند که افراد با ضریب هوشی بالا از خلاقیت بالاتری برخوردارند و کسانی که دارای ضریب هوشی پایین تر هستند ، احتمالاً از خلاقیت کمتری برخوردارند . سایر ویژگیهایی همچون زمینه های خانوادگی ، تحصیلات ، موقعیت اجتماعی ، تفکر لیبرالی یا محافظه کاری ، فرصت دادن به کودک برای مستقل اندیشیدن و مسئولیت پذیری در خلاقیت افراد مؤثر است . هنگامی که از تولید علم بحث می شود توجه به این نکته لازم است که بخش عمده دانش بشری از تفکر خلاق و واگرای ناشی از برخورد ذهن فعال و خلاق با مسائل مختلف علمی حاصل می شود.
معمولاً در هر شاخه از دانش بشری افراد زیادی مشغول به فعالیت هستند اما همه آنها این توانایی را ندارند که بر پیکر علم بیفزایند بلکه بخش اعظم دانش جدید و نظریات تولید شده با قید عوامل مختلف دیگر حاصل فرایند خلاقیت و ذهن فعال افرادی است که از این توانایی برخوردارند.
● موانع نوآوری و تولید علم:
این موانع بنا به یک تعریف عبارتند از:« انفسی و درونی و آفاقی و بیرونی، سلبی، تاریخی، فرهنگی، مدیریتی. » و « موانع فرهنگی عبارت از عوامل سلبی یا ایجابی است که به صورت عرف و عادات ملی یا سلائق و علائق صنفی که به شبه طبیعت ثانوی یا قاعده ای نقض ناپذیر در آمده و در برابر پیدایش، ژرفایش و گسترش علوم و نظرات ایجاد مقاومت می کند.» و نیز وجود گسست های روش شناسی در علوم انسانی برخی دیگر از موانع عبارتند از:
۱) موانع فکری و فرهنگی.
۲) حیرت زدگی در تحولات جدید فرهنگ غرب و ضعف اعتماد به نفس و خودباوری، تقلید و خودباختگی.
۳) گسستگی از معارف و فرهنگ علم و دین.
۴) ضعف شأنیت علمی اندیشمندان و محققان.
۵) ضعف فرهنگی تحقیق و یادگیری.
۶) ضعف اهتمام به خرد جمعی و غلبه بر خرد فردی.
۷) پایین بودن ضریب امید به آینده.
۸) فقدان امنیت و منزلت اجتماعی.
۹) ضعف تهذیب اخلاق و سیر و سلوک معنوی.
۱۰) ضعف توحید.
۱۱) ناکارآمدی نظام اداری کشور
۱۲) بیمار بودن ساختار اقتصادی کشور و وابستگی به صادرات مواد خام.
۱۳) موانع ساختاری و مدیریتی.
● عمده موانع موجود بر سر راه تولید نهضت نرمافزاری:
ارزش ننهادن به ابتکار و خلاقیت: رویه شدن تقلید و استفاده بستهبندیشده از محصولات علمی و اقتصادی سایر کشورها نهتنها سرمایهگذاری برای تولید جدید را با مشکل روبهرو ساخته، بلکه باعث شده که افراد یا گروههای خاص به سبب داشتن ابتکاری جدید و فناوری نوین و یا بیان نظریهای بدیع در زمینههای مختلف، با استقبال و تشویق روبهرو نگردند. ازاینرو، افزون بر ارزش نهادن به هر نوآوری، بهترین راه برای تشویق نوآوران، استفاده از خلاقیت آنها و ایجاد شرایط لازم برای بهرهمندی عمومی جامعه از آن ابتکار از یکسو، و بهرهمند شدن فرد مبتکر از منافع ابتکار خود از سوی دیگر است.
فراهم نبودن زمینه جرئت علمی در جامعه : یکی از عوامل ضمانتبخش تولید علم، جسارت علمی و شجاعت شکستن حصارها و حریمهای گذشته از سوی نخبگان جامعه است. در صورتی که نوآوران برای ادامه راه خود با تنگناهای مالی مواجه باشند و از سویی شاهد باشند که با افراد مشابه خود نیز بهسردی برخورد میشود و نتیجه سالها تلاش آنها به فراموشی سپرده میگردد، بهیقین جرئت علمی و همچنین انگیزه برای تولید علمی در آنها رو به کاستی خواهد رفت.
▪ عدم درک ضرورت جنبش:
تا جامعه اندیشمند و پژوهشگر ما احساس نکند که به چنین تحولی نیاز دارد و دست از تقلید گذشتگان بر نداشته و افق های فراتر حرکت جاری را نبیند نمی توان تحقق چنین جنبشی را انتظار داشت. از این رو کنار نهادن تعصب و خود باختگی یا تحجر و تجدد زدگی به عنوان اولین گام برای درک ضرورت بشمار می رود.
▪ عدم وجود برنامه ریزی حساب شده:
برنامه ریزی حساب شده بر خوردار از درک و احساس مسئولیت و دلسوزی از تکلیف الهی را می توان ضامن پرهیز از شعار گرائی دانست.
▪ سیاسی شدن فضاهای علمی:
سیاسی شدن در اینجا به معنی منفی آن مورد نظر است. سیاسی شدن به این معنا که افراد یا مراکز علمی حساس باشند و نسبت به مسائل کشور بی تفاوت نباشندچیز مطلوبی است، اما اینکه احزاب، گروه ها و جریان های اجتماعی، مراکز علمی را به ابزار فشار خودشان تبدیل کنند و تعارضات سیاسی را به داخل دانشگاه ها و مراکز علمی وارد کنند، جوی بوجود می آید که با محیط های علمی سازگاری ندارد. جو علمی نیازمند ثبات، آرامش و قرار است تا افراد با خاطری آسوده و بدون اغراض و امراض، صرفا به دنبال کار علمی و گره گشائی باشند.
▪ وضعیت اجتماعی جامعه:
اگر وضعیت جامعه بحرانی و پر التهاب و بی ثبات باشد، بطوریکه افراد و گروه هااحساس کنندامنیت اجتماعی تهدید میشود و آینده روشنی را پیش روی خود نبینند، دلسردی و بی تفاوتی و فرار مغز هابه دنبال خواهد داشت. عدم ثبات هر چند در کوتاه مدت قابل تحمل است، ولی اگر چنین فضائی بطور دراز مدت در جامعه علمی باقی بماند، بسیاری ازاستعداد ها و انرژی ها متوقف می شوند، یا حداکثر صرف حل معضلات مقطعی و زودگذر میگردند، آن فضای مطمئن، آرام و دلگرم کننده که برای رشد و شکوفائی علم لازم است، نیازمند ثبات است
▪ وجود ارزش های غلط در جامعه علمی:
یکی از موانع تولید علم، ارزش های غلطی است که در جوامع علمی ما ممکن است بصورت های زیر وجود داشته باشد:
الف) اعتبار قائل شدن به بعضی رشته های علمی و توجه و بهای زیاد برای آنها در رابطه با دیگر رشته های علمی مورد نیاز.
ب) عدم وجود رشد هماهنگ بین رشته های علمی مورد نیاز مجموعه تحقیقاتی، درموارد بسیاری شاهد عدم وجود توازن منطقی به لحاظ کمی وکیفی در میان رشته ها مختلف مورد نیاز می باشیم که این عدم توازن کل مرکز تحقیقاتی را بطرف یک جانبه نگری و دوری از جامع نگری در حل مشکلات سوق خواهد داد.
ج) عدم وجود رشد و تکامل کمی و کیفی رشته های تخصصی مورد نیاز مجموعه تحقیقاتی و به روز شدن پایه های علمی و تجهیزات تخصصی، تحقیقاتی آنان.
▪ عوام زدگی:
پر گوئی وپر نویسی و تولید انبوه مکتوبات نباید به ارزش تبدیل شود، تولید علم لزوما همان تولید کتاب نیست. انتشار مرتب و با فواصل زمانی کوتاه کتاب یا مقاله، که از عمق برخودار نیست ضربه ای جبران ناپذیر به علم محسوب میگردد.
▪ غرب زدگی:
رشد و تولید علم لزوما همان راهی که غرب پیموده نخواهد بود، هر چند ضروری است از تجربیات جوامع دیگر بهره برد، اما این نیاید بدین معنی باشد که دقیقا باید به طرح همان مباحثی پرداخت که دیگران پرداخته اند. نیازهاو پرسش ها لزوما همان نیازهاو پرسش ها نیست، هر چند که ممکن است مسائل و موضوعات مشترک بسیاری هم وجود داشته باشد، مثلا فهم علمی و تنظیم مناسبات علمی و تحقیقاتی با دیگر وجوه زندگی بشر در جوامع مختلف لزوما از همان راهی نمی رود که غرب رفته است.
در ادامه به تعریف نظریع پردازی و اهمیت و موانع آن در ایران امروز می پردازیم.● تعریف نظریه پردازی
نظریهپردازی به فعلی گفته میشود که در فرآیند تعامل بین دانشمندان محقق شده و در گذر زمان مورد کشف دیگری قرار میگیرد. از طرف دیگر، نظریهپردازی در صورت وجود سنت محقق و ادامه داری بهدست میآید که تکرار و بقا و ثبات ساختاری و سازمانی وجود داشته باشد. در این فضا نیاز اصلی بر زنده بودن جامعه، فرهنگ و محقق است.
حجه الاسلام والمسلمین دکتر داوود فیرحی تبدیل یک امر خارجی به آگاهی را یک تعریف کلی از نظریه پردازی قلمداد کرده و می گوید:«وقتی صحبت از نظریه می کنیم علاوه بر جستجوی تولید آگاهی ، در جستجوی کمک گرفتن از این آگاهی برای برخورداری از یک زندگی توام با موفقیت و قدرت هستیم و بر این اساس است که هر نظریه عموما با دو معیار مهم قابل سنجش می باشد یکی "منطق" و دیگری "کارآمدی". »
وی با اشاره به اهمیت توجه به تاریخ علم ، تاکید می کند:«نظریه پردازی هیچوقت بالبداهه صورت نمی گیرد بلکه بسیاری از نظریه ها در ادامه تلاش های علمی سایر محققان در طول تاریخ و به صورت ترکیبی از چند نظریه شکل می گیرند لذا نباید نظریه پردازی را نفی گذشته دانست یا زمینه بهره گیری آزادانه نظریه پردازان از دانش جهانی را محدود کرد.» همچنین دکتر فیرحی مرور بر تاریخ معاصر ایران را در فرایند تولید علم ضروری دانسته و می افزاید:« یک نظریه وقتی نظریه است که پایش در تاریخ خودش باشد.»
حجه الاسلام والمسلمین مبلغی کوشش برای ارائه دیدگاه علمی خاص در چارچوب قالب ها و مفاهیم علمی را نظریه پردازی خوانده و معتقد است هدف از نظریه پردازی ، انعکاس واقعیت است. وی تاکید می کند:« اگر بسترهای لازم برای نظریه پردازی فراهم نشود و قواعد نظریه پردازی نیز روش نباشد ، نه تنها امکان نظریه پردازی محل تردید است بلکه نوعی نظریه پردازی لاقید نیز ایجاد خواهد شد. »
در جهان امروز هم اینک سه تعریف کلی از نظریهیا تئوری وجود دارد که عبارتند از:
▪ تعریف ذهنیگرایان از نظریه:
در دیدگاه ذهنیگرایان، نظریه به دستگاهی قیاسی، اطلاق میشود که حاوی مجموعهای از قضایای به هم پیوسته از عناصر ذهنی است. اعتبار این عناصر، از اصول موضوعه منبعث میگردد. اصول موضوعه یا قضایای بدیهی هم، اصولی هستند که واجد سازگاری درونی هستند، به این لحاظ، عقل بدون برهان آنها را میپذیرد. ذهنیگرایان را میتوان کسانی برشمرد که به هسته درونی از ذهن، اصالت میدهند و قضایا و قانونهای استخراج شده از قیاس را، نظریه میدانند.
▪ عینیگرایی و تعریف نظریه:
در دیدگاه عینیگرایان، نظریه به تلخیصی منتظم از دادهها اطلاق میگردد که در ذهن منعکس شده است. در این دیدگاه، نظریه به فرمولی ذهنی گفته میشود که از تعمیم یافتههای تجربی حاصل آمده، از این رو، به عقیده آنها، محمول قضیهای که از نظریه ناشی میشود، به صورت قانون درمیآید، باید تجربی باشد، یعنی، قضایایی که محمول تجربی دارند، صادق هستند و معنی دارند. دستگاه منطقی در این برداشت از نظریه، صرفاً تعمیمی از میانگین رفتاری پدیدههاست. پس در نظریهپردازی عینیگرایانه، تصور، تخیل و یا توضیحی اضافه بر مشاهدات تجربی به کار نمیرود، چون، عینیگرایان، تنها به دنیای خارج و دادههای عینی اصالت میدهند.
▪ نظریهدر دیدگاه معرفتشناسانه:
در عالم واقعی، از جمله در دنیای علوم انسانی، هیچ یک از تعاریف افراط و تفریطی ذهن و عینیگرایانه پذیرفته نیست، بلکه آنچه به عنوان نظریه علوم اجتماعی پذیرفته است، حاوی تعدیلی از تلفیق در دو تعریف پیشین است. در دیدگاه جدید، تفاوت بین علوم انسانی و طبیعی نفی میشود و در تعریف معرفتشناسانه از نظریه، به مقام داوری نظریه توجه میگردد. منظور از مقام داوری آن است که قدرت تبیین نظریه مدنظر قرار دارد، یعنی آن که، در مقام داوری، نظریه از آزمون منطقی و تجربی سرافراز بیرون میآید.
● ضرورت نظریهپردازی
البته، نگاه عالمانه به تعاریف نظریه، اهمیت و ضرورت آن را در حیات سیاسی ـ اجتماعی بشر روشن میکند. با این وصف، میتوان با ارائهی دیدگاه برخی نظریهپردازان و تئوریسازان در این باره، اجتنابناپذیری نظریهسازی را به نمایش گذاشت:
۱) نظریه واقعاً ضروری است، از آن رو که، اگر قادر نباشیم مشاهدهها را طبقهبندی و توصیف کنیم، همچنین، اگر بتوانیم جریان وقوع حوادث را توصیف کنیم، در این صورت، آنچه را که باید بگوییم، گفتهایم. این کار را نظریه میکند. به نظر میرسد که نظریه فقط به این دلیل وجود دارد که توصیفها و طبقهبندیهای کامل و کافی نیستند، لذا، نظریه در جایی که جهالتی وجود دارد، حضور مییابد.
۲) علیرغم مخالفتهایی که با نظریهپردازی صورت میگیرد، اغلب، همگان دانسته یا ندانسته، در همه حال، به نظریهپردازی مشغولاند. از این روست که، هیچ بدیلی برای نظریهپردازی وجود ندارد. زیرا، اگر ما از تئوریسازی پرهیز کنیم با کوهی از دادهها و برداشتهای نیازمند تنظیم و تفسیر مواجه میشویم. چنانچه، هیچ ایدهای برای تنظیم و تفسیر دادهها نداشته باشیم، برای معنی بخشیدن به مواد خامی که در اختیار داریم، فاقد قدرت هستیم، ولی سودمندی نظریهپردازی علوم انسانی، منحصر به تبیین مواد خام نمیشود، بلکه، با دانستن یک نظریه، احتمال پیشبینی حوادث آینده نیز، امکانپذیر میگردد.
۳) نظریه: اولاً برخی جنبههای جهان اطراف را نزدیکنمایی میکند و راهنمای دستیابی به مجهولات قرار میگیرد. به دیگر سخن، نظریه ما را متعهد میسازد تا جهان را با دقت بنگریم و بر جنبههای ویژهای از واقعیت تمرکز نماییم؛ ثانیاً ـ میتواند الگوهای فکری را توسعه دهد، زیرا، نظریهها به گونهای تقریباً انتزاعی بیان میگردند و به ما اجازه میدهند تا دریافتی منسجم از اجزای متعدد اطلاعات داشته باشیم؛ ثالثاً ـ باعث تسهیل مناظره، تبادل اطلاعات و فرآیند یادگیری میشود، رابعاً ـ به عنوان یک نظام فهرستسازی عمل میکند، یعنی چارچوبی را فراهم میآورد که میتوان، مشاهدات را فهرستبندی کرد.
۴) از نظریه، فواید متعددی انتظار میرود، از جمله: الف ـ نظریه ممکن است الگوهایی از موضوعات و مسایل مورد بحث ارایه دهد، به طوری که بتوان یک توصیف جامع و طرحگونه از آنها عرضه کرد؛ ب ـ تجزیه و تحلیل و نقد هر نظریه ممکن است به نظریات تازهای منجر گردد؛ ج ـ نظریه میتواند افکار جدیدی را در روند حل مسایل نظری برانگیزاند؛ د ـ نظریه ممکن است، الهامبخش فرضیات علمی تازهای باشد.
۵) دواس (De vaws) دلایل اهمیت اساسی نظریه را به این شرح برمیشمارد: ۱ـ نظریه، زمینه و بستری را فراهم میکند که مشاهدات خاص خود را در آن قرار دهیم و به این ترتیب، به درک معنا و اهمیت احتمالی مشاهدات کمک مینماید؛ ۲ـ نظریه میتواند به درک و فهم مجموعهای از مشاهدات ما کمک کند، تبیین مواجهای دربارهی نحوهی ارتباط مشاهدات با یکدیگر را فراهم میآورد؛ ۳ـ نظریه به ما کمک میکند تا به طرح مسایل جدی بپردازیم و از مسایل خاص نیز، آگاه شویم، در واقع، نقش نظریه آن است که از طرح مسایل بیاهمیت پرهیز کنیم. ۴ـ نظریه هدایتگر تحلیل است، یعنی، قضایایی از نظریه برمیخیزد که محور اصلی تحلیل دادهها را تشکیل میدهند؛ ۵ـ نظریه ما را به مشاهداتی حساس میسازد که در غیر این صورت، ممکن بود از آنها غفلت کنیم؛ ۶ـ نظریه صریحاً یا تلویحاً ما را هدایت میکند که کدام مشاهدات به مسأله مورد بررسی مربوطاند.
۶) همه ما ناگزیر به استفاده از نظریههای مختلف هستیم، از آن رو که، نظریهها برای تبیین و توصیف موضوعات و پدیدهها به کار میروند، یعنی بدون آن، نمیتوان رویدادی را به درستی شناخت، حتی نظریه به ما کمک میکند، تا بگوییم، چه حادثهای اتفاق افتاده است؟ چرا اتفاق افتاده؟ و در آینده، چه اتفاق خواهد افتاد؟ در واقع، نظریه تصویری دقیقتر از جهان و پدیدهها و حوادث اطراف یا مورد بحث را ارایه میکند. به هر روی، هر نظریهپردازی داعیه راهنمایی و هدایت دیگران را در نیل به هدفهای مورد نظر، البته، هر نظریهپردازی دارای بینش بصیرتی عمیق است، ولی هیچ نظریهای بدون نقیصه نیست، اصولاً، وجه تمایز تئوریساز با دیگران، در آن است که آنچه او میگوید، قابل رد و اثبات است.
ماحصل بحث اجتنابناپذیری نظریهپردازی آن است که برای تبیین پدیدهها و جهت نیل به تولید علم، هیچ چارهای جز نظریهپردازی نیست. نیز، به منظور تفسیر دادهها، نزدیکنمایی پدیدهها، به روز کردن ایدهها، معنابخشی به اطلاعات، پیشبینی حوادث، تحلیل اتفاقات و … هم، تئوریسازان را به مؤلفهای حیاتی در زندگی بشر درآورده است.
● لزوم توجه به نظریه پردازی در جامعه امروز ایران
به منظور عینی و کاربردی تر شدن بحث لازم است بهطور مشخص به جامعه و شرایط فرهنگی جامعه ایرانی بازگردیم. جامعه و فرهنگ زنده به تولید مستمر اندیشه و علم وابسته است. در این صورت طراحی واحدی جدای از نظام دانشگاهی به نام نظریهپردازی ضرورتی ندارد. باید از همه کسانی که توانایی این نوع فعالیتهای علمی را دارند، انتظار نظریهپردازی و بازنگری مستمر را داشت و برای آنها شرایط مناسب انجام این تلاش را فراهم کرد. اصلیترین شرط، آرامش محیط و فراهمشدن شرایط مالی و اداری، تشکیل اجتماعی علمی و تحقق فضای نقد و بررسی است. کمتر نظریهپردازی در فضای آلوده سیاسی و غیراخلاقی توانسته است به طرح مفهوم جدید اقدام کند. میتوان از فلاسفه، متالهین، متفکران اجتماعی و ادیبان مثال آورد. کسانی توانستهاند به نظریه پردازی اقدام کنند که نسبت به شرایط جاری جامعه شان بیاعتنا شده و در بیتوجهی تمام به شرایط پیرامونی به ابداع مفهوم و نظریهای پرداختهاند. این معنی در مورد جامعه ایرانی هم صادق است. اگر قصد داریم تا در جریان علم جهانی شرکت کنیم، لازم است محیط دانشگاهی را آرام کنیم و فضای فرهنگی جامعه ایرانی را سامان دهیم؛ فضای درون سازمانهای علمی را از قطبی شدن خارج کرده و با میدان دادن به بزرگان فکر و اندیشه فضای معنوی ایجاد کنیم.
باید توجه کرد که نظریهسازی، نظریه بافی نیست و در خلامحقق نمیشود. در محیط توام با تنش هم به دست نمیآید. همچنینکار افراد منزوی بد اخلاق و مدعیان قدرت هم نیست، بلکه شرایطی میطلبد که از ویژگیهای آن همراهی با متفکران و دور شدن از سیاستمداری است.
نظریهسازی وقتی محقق میشود که سنت فکری محقق و مدعیان جدی وجود داشته باشد. این معنی در بیان همه دانشمندانی که نقش نظریهسازی داشتهاند، دیده میشود.
● موانع نظریه پردازی
عمده ترین دلیل عدم نظریه پردازی ، دلایل تاریخی و فرهنگی است. تجارب تاریخی نشان می دهند که کشورهای موفق در نظریه پردازی (انگلیس ، آلمان و فرانسه) همان کشورهایی هستند که بزرگترین و مهم ترین فیلسوفان را در تاریخ فلسفه خود دارند ، این یک پشتوانه ی فکری است و فیلسوفانی که متعلق به این کشورها نبودند ، به نوعی گذارشان به این کشورها افتاده و از کتابخانه ها و منابع اصلی در این کشورها استفاده کرده اند. در این ۳ کشور بستر و پشتوانه مناسبی برای کار فکری وجود دارد. در آنجا کار فکری یک سنت است. این سنت جنبه های مادی و معنوی دارد ، همه منابع ، کتابها ، اسناد ، پول کافی ، وقت کافی ، تمرکز در آنجا وجود دارد.
در زیر فهرست وار به برخی از این موانع در کشورمان اشاره می کنیم:
- غفلت از گسترش علوم مبتنی بر تفکر الهی و جهان بینی توحیدی ، الهام ، اشراق ، عرفان و بصیرت.
- عدم ارائه تعریف مشخص از مراکز آموزشی و دانشگاه اسلامی و غفلت از مبانی و فلسفه فکری و توجه به ظواهر.
- عدم وجود انجمن ها ، تشکلهای علمی اسلامی جهت انسجام اندیشمندان برای جهاد علمی .
- ترویج تفکر جدائی دین از سیاست ، منزوی کردن نیروهای علمی و ارزشی و استحاله فکری بخش عمده ای از مدیران و سیاستگذاران علمی کشور.
- وجود خلاء ساختاری جهت جذب نخبگان و فرار مغزها.
- عدم اعتقاد و عزم راسخ به تبیین الگوی جامعه اسلامی(مدینه فاضله)و پایه گذاری مجدد تمدن اسلامی .
- وجود خلاء تعهد و یا تخصص در بین مدیران و دست اندرکاران حکومتی .
- فقدان وجود نظام تحقیقات کارآمد و هماهنگ با نظام آموزش و جدائی دانشگاه از صنعت و مراکز سیاست گذاری .
- عدم وجود کیفیت مناسب و ناهمگونی در نظامهای آموزشی کشور اعم از عمومی ، فنی و حرفه ای و کلاسیک و گسترش بی رویه و کمی مراکز آموزش عالی .
با مشخص شدن برخی از چالشهای فرارروی نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری که در بالا ذکر گردید می توان با ارائه طریق و پیشنهاد راهکارها که برخی از آنها بصورت موجز در زیر آورده شده می توان در جهت مرتفع نمودن این مشکلات قدم برداشت و تمدن اسلامی را با همت و تلاش دوباره احیا وبالنده تر کرد.
● برخی راهکارها
راهکارهای موثر در محیط دانشگاهی:
- روابط میان مدیران و استادان در جهت حمایت و بهرهگیری از خلاقیتهای علمی اساتید بهبود یابد.
- به رقابتهای علمی در سطح دانشگاه و بین گروههای آموزشی دامن زده شود.
- مقررات و آییننامههای دانشگاهها، خلاقیتورزی علمی را تسهیل کند.
- دانشگاههای مرکزی برای شناسایی افراد خلاق و نوآور دایر شود.
- دانشگاهها به آخرین فنآوریهای علمی و مطالعاتی مجهز شوند.
- پرورش خلاقیت در بطن تمامی واحدهای درسی لحاظ شود.
- امنیت شغلی استادان خلاق و نوآور تضمین شود.
- به استادان خلاق و نوآور حق انتخاب آموزشی و تحقیق داده شود.
- خلاقیتورزی در حوزههای تخصصی بهعنوان یک امتیاز و انتظار تلقی شود.
- دانشگاهها از شکل سنتی مصرفکننده علم به تولید علم تغییر جهت دهند.
● برخی راهکارهای عمومی:
- تشکیل پژوهشکده ها ، مراکز و قطبهای تحقیقاتی کیفی در جهت بومی نمودن پژوهش در حوزه های مختلف ، تعیین زمینه های اولویت دار مبتنی بر خلاقیت ونوع آوری برای انتقال فن آوری پیشرفته روز به منظور پاسخگوئی به نیازهای حال و آینده کشور.
- ترویج علوم مبتنی بر تفکر الهی ، کتاب مبین و تعالیم انبیاء و اولیاء الهی و تحقیق و توسعه علومی همانند انسان شناسی اسلامی ، مدیریت اسلامی ، سیاست اسلامی ، اقتصاد اسلامی .
- ترویج روش تحقیق مبتنی بر منابع شناخت و جهان بینی توحیدی ، بصیرت فکر ، عرفان الهی و اسلامی .
- اصلاح ساختاری مراکز آموزشی و دانشگاهی امروزی و تدوین استراتژی مشخص به منظور رواج تحقیق ، پژوهش و آموزش اسلامی به جای علوم قدیم و جدیده و در یک کلمه ارائه تعریف مشخص از ساختار دانشگاه اسلامی .
- تاسیس و راه اندازی انجمنها و تشکلهای علمی در ابعاد مختلف همچون اقتصاد اسلامی ، فلسفه علم ، فرهنگ و ارتباطات اسلامی ، تمدن اسلامی ، مدیریت تحول فرهنگی ، تعلیم و تربیت اسلامی ، مدیریت اسلامی ، جامعه شناسی اسلامی و... به منظور انسجام بخشی اندیشمندان اسلامی به جهت جهاد علمی .
- تاسیس کانونهای تفکر انقلاب اسلامی در ابعاد فکری ، فلسفی ، فرهنگی ،اجتماعی ، سیاسی و... و بهره گیری از متفکرین ایرانی و اسلامی در راستای تقویت و گسترش پارادایم حکومت اسلام و جدائی ناپذیری دین از سیاست .
- ایجاد زمینه های اشتغال تخصصی و جذب نیروهای تحصیل کرده و نخبگان و دانش آموختگان مراکز آموزش عالی از طریق واحدهای تحقیق و توسعه ، مراکز خدمات مهندسی ، جذب آنها بصورت اعضاء هیات علمی و... به منظور جلوگیری از فرار مغزها.
- تدوین الگوی توسعه انسانی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی با توجه به ارزشهای حاکم بر انسانها و تعالی جوامع توحیدی ، اعتلای فطریات به همراه تحقق عدالت اجتماعی با بهره گیری از آخرین دستاوردهای علمی وفن آوری های بشری به منظور گسترش فرهنگ و ارزشهای اسلامی در سطح دنیا و دستیابی به خود کفائی و خوداتکائی در همه زمینه ها و ترسیم دور نمای تمدن اسلامی در عصر حاضر در راستای تحقق حکومت صالحین یا همان مدینه فاضله .
- هدایت و پشتیبانی مالی از تشکلها و نیروهای متعهد و متخصص برای انجام فعالیتهای علمی و پژوهشی .
- طراحی ، سازماندهی ، اعتلاء فرهنگ و تخصیص منابع مالی برای گسترش بخش تحقیقات کشور جهت تدوین طرحهای کاربردی و قابل اجرا در صنعت و مراکز سیاست گذاری .
- تدوین نظام یکپارچه آموزشی -پژوهشی با بهره گیری از نظرات اساتید و مدرسان محقق و علمی در ساختار آموزشی کشور به منظور جلوگیری از فعالیتهای غیر اثر بخش و تکراری .
پی نوشتها:
۱- مهدی میرباقری ،( به نقل ازسایت شهید آوینی)
۲- آلن اف چالمرز، چیستی علم، ترجمه سعید زیبا کلام،(تهران، سمت۱۳۸۲)، صص ۱۰۷ تا ۱۲۱
۳- مقیمی ، محمد ، سازمان و مدیریت رویکردی پژوهش ،(تهران ، انتشارات ترمه، ۱۳۸۱ )، ص ۱۲۹
۴- حجه الاسلام رشاد،( به نقل از گروه دین و اندیشه خبرگزاری "مهر")
۵- خردنامه همشهری، سال ۱۳۸۳، شماره۴۱
۶- به نقل ازسایت کرسی نیوز
۷- رونالد چیلکوت، نظریههای سیاست مقایسهای، ترجمه وحید بزرگی و علیرضا طیب، (تهران: رسا، ۱۳۷۸)، ص ۵۶
۸- حسین سیفزاده، نظریهپردازی در روابط بینالملل: مبانی و قالبهای فکری، (تهران: سمت، ۱۳۷۶)، ص ۲۶
۹- غلامعباس توسلی، نظریههای جامعهشناسی (تهران: سمت، ۱۳۷۳) ص ۲۸
۱۰- علی دلاور، مبانی نظری و عملی پژوهشدر علوم انسانی و اجتماعی، (تهران: رشد، ۱۳۷۴)، ص ۵۲
۱۱- ویلیام اسکیدمور، تفکر نظری در جامعهشناسی، ترجمه جمعی از مترجمان (تهران: تابان، ۱۳۷۵) ص ۱۴
۱۲- دیوید مارش و جری استوکر، روش و نظریهدر علومسیاسی، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی، (تهران: راهبردی، ۱۳۷۸) ص ۴۴
۱۳- توسلی، همان
۱۴- دی.ای. دواس، پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمه هوشنگ نایی (تهران: نشر نی، ۱۳۷۶) ص ۳۴
۱۵- ویلیام تی. بلوم، نظریههای نظام سیاسی، ترجمه احمد تدین، ج ۱، (تهران: نشر آران، ۱۳۷۳)، ص ۳۲ ـ ۲۴
۱۶- دکتر تقی آزاد ارمکی، عضو هیأت علمی جامعه شناسی دانشگاه تهران، طی نوشته ای با عنوان «کرسی نظریه پردازی؛ خیال یا واقعیت» در روزنامه اعتماد ملی روز چهارشنبه ۱۹/۱۰/۱۳۸۶
۱۷- گفتگوباحسن چاوشیان درباره جامعه شناسی (به نقل از سایت جامعه شناسی ایران)
۱۸- هفته نامه - فرهنگ و پژوهش - ۱۳۸۳ - شماره ۱۶۷
۱- مهدی میرباقری ،( به نقل ازسایت شهید آوینی)
۲- آلن اف چالمرز، چیستی علم، ترجمه سعید زیبا کلام،(تهران، سمت۱۳۸۲)، صص ۱۰۷ تا ۱۲۱
۳- مقیمی ، محمد ، سازمان و مدیریت رویکردی پژوهش ،(تهران ، انتشارات ترمه، ۱۳۸۱ )، ص ۱۲۹
۴- حجه الاسلام رشاد،( به نقل از گروه دین و اندیشه خبرگزاری "مهر")
۵- خردنامه همشهری، سال ۱۳۸۳، شماره۴۱
۶- به نقل ازسایت کرسی نیوز
۷- رونالد چیلکوت، نظریههای سیاست مقایسهای، ترجمه وحید بزرگی و علیرضا طیب، (تهران: رسا، ۱۳۷۸)، ص ۵۶
۸- حسین سیفزاده، نظریهپردازی در روابط بینالملل: مبانی و قالبهای فکری، (تهران: سمت، ۱۳۷۶)، ص ۲۶
۹- غلامعباس توسلی، نظریههای جامعهشناسی (تهران: سمت، ۱۳۷۳) ص ۲۸
۱۰- علی دلاور، مبانی نظری و عملی پژوهشدر علوم انسانی و اجتماعی، (تهران: رشد، ۱۳۷۴)، ص ۵۲
۱۱- ویلیام اسکیدمور، تفکر نظری در جامعهشناسی، ترجمه جمعی از مترجمان (تهران: تابان، ۱۳۷۵) ص ۱۴
۱۲- دیوید مارش و جری استوکر، روش و نظریهدر علومسیاسی، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی، (تهران: راهبردی، ۱۳۷۸) ص ۴۴
۱۳- توسلی، همان
۱۴- دی.ای. دواس، پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمه هوشنگ نایی (تهران: نشر نی، ۱۳۷۶) ص ۳۴
۱۵- ویلیام تی. بلوم، نظریههای نظام سیاسی، ترجمه احمد تدین، ج ۱، (تهران: نشر آران، ۱۳۷۳)، ص ۳۲ ـ ۲۴
۱۶- دکتر تقی آزاد ارمکی، عضو هیأت علمی جامعه شناسی دانشگاه تهران، طی نوشته ای با عنوان «کرسی نظریه پردازی؛ خیال یا واقعیت» در روزنامه اعتماد ملی روز چهارشنبه ۱۹/۱۰/۱۳۸۶
۱۷- گفتگوباحسن چاوشیان درباره جامعه شناسی (به نقل از سایت جامعه شناسی ایران)
۱۸- هفته نامه - فرهنگ و پژوهش - ۱۳۸۳ - شماره ۱۶۷
منبع : دانایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست