چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا
جایگاه سیاست در آثار خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصیرالدین طوسی از نوابغ فرهیخته این دوره بسیار آشفته و بزرگترین نماینده فرهیختگان و حکما در رشتههای حکمت، ریاضیات، اخلاق، ادبیات، منطق، طبیعیات و دیگر علوم روز بود. وی پس از تحصیل علوم شرعی و ادبی به تحصیل علوم مختلف عقلی یعنی حکمت الهیات، ریاضیات و طبیعیات پرداخت و در زمان کوتاهی جامع الاطراف در همه علوم زمان خود گشت و سِمَت پیشوایی بر آنها یافت.خواجه نصیرالدین طوسی در سال ۵۹۷ ه. ق در سرزمین طوس از توابع نیشابور ایران متولد و در سال ۶۷۲ دار فانی را وداع گفت. سرزمین ایران در قرن هفتم علاوه بر داشتن وقایع عظیم سیاسی - اجتماعی نظیر حملات وحشیانه مغولان و استیلای آنان و انقراض دولت نسبتاً مستحکم اسماعیلیان و خلافت عباسیان و آشفتگیهای فراوان در ایران و جهان اسلام، بزرگان و حکیمان و فرهیختگان زیادی را در دل خود داشت. خواجه نصیرالدین طوسی از نوابغ فرهیخته این دوره بسیار آشفته و بزرگترین نماینده فرهیختگان و حکما در رشتههای حکمت، ریاضیات، اخلاق، ادبیات، منطق، طبیعیات و دیگر علوم روز بود. وی پس از تحصیل علوم شرعی و ادبی به تحصیل علوم مختلف عقلی یعنی حکمت الهیات، ریاضیات و طبیعیات پرداخت و در زمان کوتاهی جامع الاطراف در همه علوم زمان خود گشت و سِمَت پیشوایی بر آنها یافت. وی آثار و تألیفات زیادی در قالب کتب، رسائل، فوائد، ترجمه و تحریر در علوم رایج به رشته تألیف در آورد که شمار آنها از صد میگذرد. درخشندگی وی در علوم عقلی و نقلی موجب شد، همه علما و اندیشمندان اسلامی یا از راههای دور از وی استفاده کنند و یا نزد وی جمع شده و حلقههای علمی تشکیل داده و به تحقیقات علمی در رشتههای مختلف بپردازند. توجه به نظریات و دیدگاههای سیاسی وی و جایگاه سیاست در آثار و تألیفات وی از آن جهت اهمیت دارد که وی علاوه بر این که مفسر بزرگ فلسفه سیاسی ابونصر فارابی است و فلسفه سیاسی خود را به تناسب مبانی اعتقادی خود در قالب نظام سیاسی امامت طرح نمود، در زمینه مدیریت جامعه سیاسی و سیاست گذاری آن نیز دارای نظریات خاصی است که قابلیت به کارگیری آنها در هر نظام سیاسی جهت حفظ و ایجاد ثبات و پایداری آن نظام بوده و نیز قابلیت طراحی یک نظام سیاسی مطلوب را داراست.در این مقاله آن دسته از آثار و تألیفات و آن بخشهایی از آثار وی معرفی شدهاند که بیانگر دیدگاههای سیاسی و نظام سیاسی فلسفی و جایگاه سیاست میباشند. آنچه محل توجه در نظریات سیاسی خواجه طوسی میباشد، نونگاهی است که خواجه طوسی به سیاست دارد. وی در تحلیل ماهیت و حقیقت سیاست، به جای آن که صِرفاً در فضای ذهنی به تحلیل آن بپردازد، به واقعیت عینی سیاست که در عالم خارج توسط سائسان و حاکمان محقق شده، نظر افکنده و از آنها به یک تحلیل نظری رسیده است. به عبارت دیگر وی نه مطلق سیاست را به بحث میگذارد بلکه سیاستی را که در عالم خارج واقعیت دارد، بحث میکند. وی با نظر به مبانی ارزشی خود و هدف و غایتی که برای انسان و زندگی و حیات تعریف میکند، چنین سیاستهایی را در یک تقسیم بندی کلی به سیاست مثبت و مطلوب و متعالی و سیاست منفی و نامطلوب تقسیم میکند. نزد وی سیاست مطلوب و متعالی در دولت هادی و حق و دولت امامت جریان مییابد و روابط و نهادهای اجتماعی بر اساس آن پیریزی و شکل میگیرند و سیاست نامطلوب و منفی در دولتهای باطل اعم از ظالم و جاهل و فاسد و گمراه جریان مییابد. اینک به معرفی تعدادی از آثار وی میپردازیم:
۱. اخلاق ناصری۲
«علم اخلاق» به تبیین معانی خیر و شر، فضایل و رذایل، انواع و اقسام آنها و چگونگی تحصیل آن ها میپردازد و مقصد نهایی آن، تلبس و تخلق افراد به خیرات و کمالات و پرهیز از رذایل و شرور از نفوس خود است. فلاسفه اسلامی به اعتبار ارتباط حکمت و فلسفه نظری و عملی، به طرح و بیان اقسام حکمت عملی که اخلاق و تهذیب نفس یکی از اقسام آن است پرداختهاند. از میان اندیشمندان، خواجه نصیرالدین طوسی به جهت شرایط سیاسی اجتماعی زمان خود، توجه خاصی به این بخش از حکمت با اقسام سه گانه خود کرده و در این راستا اثر مهم اخلاق ناصری را نگاشته است. قابل ذکر است که قبل از اخلاق ناصری، مهمترین کتاب اخلاقی، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق ابوعلی مسکویه بود، اما این کتاب فقط به قسم اول حکمت عملی یعنی تهذیب نفس پرداخته و دو قسم دیگر یعنی تدبیر منزل و سیاست مدن که هر دو مورد نیاز اجتماع سیاسی آن روز بوده، مورد توجه قرار نداده است، از این رو محقق طوسی به خواهش ناصرالدین عبدالرحیم ابیمنصور، محتشم قهستان - از سرزمینهای تحت حکمرانی اسماعیلیان - ابتدا آن را ترجمه کرد، اما با توجه به نقص آن، با محور قرار دادن بخش اخلاق ، آن را در قالبی دیگر ریخته و دو قسم دیگر یعنی تدبیر منزل و سیاست مدن را به آن افزوده آن را اخلاق ناصری نام نهاد. خواجه طوسی این کتاب را به سه مقاله تقسیم کرده که هر مقاله دارای فصول متعددی است. در مقاله اول، با عنوان تهذیب اخلاق، از مبادی و مقاصد علم اخلاق بحث میکند. قسم اول آن که اختصاص به مبادی دارد، دارای فصول ذیل است: فصل اول به معرفت موضوع علم اخلاق پرداخته و نفس انسانی را از آن جهت که افعال جمیل و محمود یا قبیح و مذموم همراه با اراده از او صادر میشود، به عنوان علم اخلاق معرفی میکند. وی اخلاق را یک علم دانسته که اکثر مبادی آن متعلق به علم طبیعی است؛ در فصل دوم، ضمن بیان نوع جوهریت نفس انسانی، شأن نفس انسانی را شأن ادراک معقولات به ذات خویش و تدبیر و تصرف در بدن محسوس میداند. سپس با بیان مراتب معرفت نفس انسانی، ابتدا به اثبات جوهریت و بساطت آن (و نه جسم و جسمانی بودن آن) و بعد به اثبات ابدیت نفس ناطقه انسان و رابطه آن با بدن میپردازد؛ در فصل سوم، با بیان معانی مختلف نفس و شمول آن بر نفس نباتی، حیوانی و انسانی ، قوای هر یک و کار آنها را بیان کرده، آنگاه با تقسیم قوه نفس انسانی (یعنی نطق) به نظری و عملی و تعریف آن دو، به توجه قوه نطق به معرفت حقایق موجودات و احاطه به اصناف معقولات در عقل نظری، و توجه قوه نطق به تصرف در موضوعات و تمیز میان مصالح و مفاسد افعال و استنباط صناعات از جهت تنظیم امور معاش در عقل عملی پرداخته و قوای مبادی افعال انسان را قوه ادراک معقولات، قوه شهویه و غضبیه دانسته است که کار اوّلی را تمیز میان مصالح و مفاسد افعال، دومی را مبدأ جذب منافع و طلب لذایذ و سومی را مبدأ دفع مضار و اقدام بر احوال، بیان کرده است؛ فصل چهارم، درباره اشرف بودن انسان از دیگر موجودات بحث میکند. در این فصل، مراتب شرافت در جمادات، نباتات و حیوانات را بیان کرده و حد اعلای آنها را در جمادات به حصول قوه قبول نفس نباتی و در نباتات به بروز برخی از خواص حیوانی و در حیوانات به پذیرش تعلیم در افعال میداند. سپس مراتب کمالی نوع انسان را به اراده و فکر و اندیشه و بعد تأمل بسیار در علوم و معارف و در آخر معرفت حقایق دانسته که چنین مرحلهای اختصاص به کسانی دارد که به واسطه وحی و الهام، از حضرت حق، معرفت به حقایق و احکام پیدا میکنند و به همین جهت وجود انبیا و اولیای الهی را در جهت تکمیل نفوس نوع انسانی لازم میداند؛ فصل پنجم، اختصاص به بیان وجود کمال و نقصان برای نفس انسانی و تقسیم افعال انسان به خیر و شر و وجوه آن دارد که جهت خیر و سعید بودن فعلی را در به کارگیری درست قوه ناطقه و اراده سعی در رسیدن فضایل دانسته و جهت شریر و شقی بودن فعلی را در اهمال مراعات قوه ناطقه و سعی در طرف ضد آن و یا به کسلی و اعراض آن میداند که اگر در کسی مشترکات انسانی با حیوانات و مرکبات غلبه پیدا کند، زمان انحطاط او به مراتب بهایم یا فروتر از آن فرا رسیده است؛ بدین جهت افعال خاص انسان را در طلب علوم حقیقی و معارف کلی و همت بر اکتساب سعادت و اقتنای خیرات میداند؛ در فصل ششم و هفتم، با تقسیم کمال انسانی به کمال علمی - که شوق به سوی ادراک معارف و نیل به علوم و در نهایت معرفت مطلوب حقیقی دارد - و کمال عملی - که اول آن مرضی گرداندن اخلاق خود و درجه بعدی اکمال غیر است - حاصل آن دو را خلیفه خداوند در میان خلق شدن میداند. وی در ادامه تقسیمات متعدد خیرات را بیان کرده و سپس به سعادت (به عنوان غرض تکمیل نفس) و اجناس آن که حکمت، شجاعت، عفت و عدالت است و مراتب آن که در مرتبه اول همراه با شائبه و آلام و حسرات است و در مرتبه دوم خالی از شوائب و آلام و حسرات و بلکه منور به انوار الهی و مستفیض به افاضات الهی گردیده تا به نهایت مدارج سعادت میرسد، میپردازد. قسم دوم مقاله اول که مقاصد علم اخلاق را شامل میشود، در ده فصل ارائه شده است: در فصل اول، حقیقت خلق را ملکهای در نفس دانسته که مقتضی صدور فعلی به سهولت بدون نیاز به فکر و اندیشهای باشد و ترکیب آن را طبیعت و عادت میداند، یعنی مزاج شخص به گونهای باشد که مستعد حالی باشد و با انس گرفتن به کاری، به سهولت و بیاندیشه از او صادر شود؛ در فصل دوم، صناعت تهذیب اخلاق را شریفترین صناعات دانسته، چرا که ثمره چنین صناعتی، اکمال اشرف موجودات این عالم است، در فصل سوم، با بیان حقیقت قوای سهگانه نفس انسانی، اعتدال در قوه ناطقه را در اکتساب معارف یقینی - نه گمانی و پنداری - و قوه غضبیه و شهویه را در انقیاد و مطاوعت نفس عاقله دانسته، آنگاه با ذکر اجناس فضایل به تعاریف آنها میپردازد؛ در فصل چهارم و پنجم، به ذکر انواع که تحت اجناس چهارگانه فضایل یعنی حکمت، شجاعت، عفت و عدالت است پرداخته و بعد اضدادی را که اجناس فضایل دارند بر شمرده و تعاریفی برای انواع اجناس و اضداد آنها ارائه میدهد.در فصل ششم و هفتم، در بیان فرق میان فضایل و شبه فضایل و اتمام فضایل عفت، سخاوت و شجاعت با حكمت و بیان شرافت فضیلت عدالت از دیگر فضایل، جایگاه عدالت را در امور مقتضی معیشت دانسته و حفظ آن را در میان خلق به ناموس الهی، حاكم انسانی و دینار (پول) دانسته است؛ در فصل هشتم، با لزوم اقتدا به طبیعت در تهذیب اخلاق و اكتساب فضایل، اجناس سعادات را به سعادات نفسانی و بدنی و مدنی تقسیم كرده، آنگاه ترتیب مدارج سعادت نفسانی را به علم تهذیب اخلاق، علم منطق، علم ریاضی، علم طبیعی و علم الهی دانسته است. وی مراد از علوم سعادات بدنی را علومی دانسته كه به نظام بدن بازگردد و در آخر علوم سعادات مدنی را علومی میداند كه به نظام حال ملت و دولت و امور معاش و جمعیت تعلّق دارد؛ فصل نهم، در بیان قانون حفظ صحت نفس به ایثار معاشرت و ارتباط با كسانی كه دارای نفسی خیّر و فاضل هستند و بر نیل به فضیلت و تحصیل سعادت و علوم حقیقی و معارف تعیینی متوفّرند و التزام وظایف افعال حمیده و لزوم محافظت از نعمتهای شریف و مواهب نامتناهی، طلب بر استقصای تمام بر عیوب و عدم تهییج قوه شهویه و غضبیه را از اسباب حفظ صحت نفس میداند؛ در فصل دهم، با بیان راه ازالت رذایل نفوس از طریق عمل به اضداد آن رذایل، قانون صناعت در معالجه امراض را اول شناخت اجناس امراض و بعد شناسایی اسباب و علامت آن و سوم پرداختن به معالجه آنها میداند. در ادامه، انحراف در هر یك از قوای نفس را دو گونه دانسته كه یا با تجاوز از حالت اعتدال در كمیت قوهای رخ میدهد و یا در كیفیت قوای نفس. اما تباهترین امراض قوه نظری نفس را حیرت و جهل بسیط و جهل مركب میداند كه برای هر یك، راه علاجی را بیان میدارند و تباهترین امراض قوه غضبیه، غضب، جبن و خوف است كه هر یك راههای علاج خاص خود دارند و تباهترین امراض قوه شهویه را افراط شهوت و تفریط آن میداند كه تفریط آن، بطالت و حزن و حسد است. در مقاله دوم از تدبیر منزل سخن گفته است. این مقاله دارای پنج فصل است در فصل اول، سبب نیاز به ساختن منازل، وجه نیاز به معاونت در منزل و اركان منزل (پدر، مادر، فرزند، خادم وقُوت) پرداخته و در ضرورت تدبیر منزل میفرماید در نظام منزل به تدبیری صناعی كه موجب آن تألیف است، نیاز است و امور سیاست منزل، رعایت مصالح اقوات و ارزاق و ترتیب امور معاش و سیاست احوال جماعت است و مراد از منزل تألیف مخصوصی است كه میان شوهر و زن، والد و مولد، خادم و مخدوم و متمول و مال پیدا میشود و هدف در حكمت منزل، حال جماعت منزل است بر وجهی كه مقتضی مصلحت عموم باشد در جهت آسان كردن اسباب معاش و رسیدن به كمالی كه به حسب اشتراك مطلوب است؛ در فصل دوم، با بیان نیاز به دینار در تدبیر و مصالح منزل، وجه سیاست در مال را یكی به اعتبار دخل و دوم به اعتبار حفظ و سوم به اعتبار خرج مال دانسته، آنگاه شروط اكتساب مال را احتراز از جور، عار و دنائت میداند. او صناعات را به صناعات شریف، خسیس و متوسط تقسیم كرده و در آخر شروط حفظ مال و اصناف مصارف آن را بیان میكند؛ فصل سوم، در مقام سیاست و تدبیر اهل منزل، اسباب تأهل را حفظ مال و طلب نسل، و نقش زن در خانواده را به شریكِ مرد بودن در مال، شریك او بودن در تدبیر منزل و نایب مرد بودن در غیبت او دانسته، آنگاه با ذكر نشانههای زنان بهترین، سه سیاست مرد نسبت به زن را هیبت، كرامت و شغل خاطر (اشتغال زن به كارهای مهم منزل و مصالح آن) بر میشمارد؛ فصل چهارم، در سیاست و تدبیر اولاد، به لزوم انتخاب نام نیك بر فرزند و انتخاب دایهای خوب و صالح و اشتغال به تأدیب فرزند با اقتدا به طبیعت را بیان داشته و آموزش سنن و وظایف دینی و بازداری او از منكرات را لازم میداند؛ در فصل پنجم، طریق اتخاذ خدمت كاران و باعث خدمت خدم كه محبت باشد را بیان كرده و اصناف بندگان را به حسب طبیعت حرّ، عبد و عبد شهوت میداند. در مقاله سوم از سیاست مدن بحث شده است. فصل اول از بحث با عنوان «احتیاج خلق به تمدن و شرح ماهیت و فضیلت علم سیاست مدن»، ابتدا با فرض وجود كمال برای هر موجودی و تقسیم موجودات به حسب تحصیل كمال كه بعضی كمالشان مقارن خلقتشان است و بعضی متأخر، اسباب موجوداتی كه كمال آنها متأخر از وجود آنهاست را به مكمّلات و معدّات تقسیم كرده كه از جمله مكملات كمالی، صورتهایی است كه از واهب الصور فایض میشود و از جمله معدّات كمالی، غذاست. آنگاه با ذكر اصناف معونات ماده آلت و خدمت، انسان را قادر به استفاده از جهان سهگانه معونت از عناصر، نباتات و حیوانات دانسته و نسبت به انسان، نوع معونت آن را به همنوع خود، از نوع معونت خدمت در اجتماع انسانی میداند در جهت حفظ وجود نوع انسان. به مناسبت طرح اجتماع انسانی و حفظ نوع انسان، بحث ضرورت تدبیر و سیاست در مدینه - كه دارای افراد مختلف الدعاوی با تنوع در حركات آنها میباشد - و بحث حوایج سیاست - كه ناموس، حاكم و دینار است - به میان میآید. سیاست نیز دارای انواع و اقسامی است كه عبارتند از سیاست ملك (سیاست فضلاً بر وجه تحصیل فضایل)، سیاست غلبه(سیاست تدبیر امور افراد پست)، سیاست كرامت (تدبیر جماعتی كه به اقتنای كرامت موسوم باشند) و سیاست جماعت (تدبیر فرق مختلف بر قانونی كه ناموس الهی وضع كرده باشد). پس از بیان اقسام سیاست، حكمت مدنی را قوانین كلی میداند كه مقتضی عموم باشد از جهت راهبری عموم به كمال حقیقی با رعایت اعتدال . به اعتقاد محقق طوسی، چنین علمی رئیس تمام صناعات است و بدین جهت ضرورت تعّلم آن واضح و ثمره آن اشاعه خیرات در عالم و ازاله شرور میشود؛ در فصل دوم با عنوان «فضیلت محبت»، با بیان ضرورت تألیف افراد اجتماع در معاونت با یكدیگر، جهت طبیعی هر فرد را به سوی كمال و به سوی الفت با یكدیگر در اجتماع مدینه دانسته، و محبت را اشتیاق به تألّف معنا میكنند. آنگاه با تقسیم محبت در نوع انسان به طبیعی و ارادی، انواع و اسباب محبتهای ارادی را بر شمرده و سپس انس طبیعی را مبدأ تمدن و تألف و اقتضای حكمت و دعوت شرایع و آداب محمود را به انس ورزیدن به یكدیگر میداند و در محبتهایی كه اسباب آن لذت یا منفعت یا مختلف از این دو باشد، وجود عدم اعتدال و اختلاف میداند و در محبتهای میان اهل خیر، قائل به عدم وجود اختلاف است؛ فصل سوم، با عنوان «اقسام اجتماعات»، ابتدا اجتماعات انسانی را به مدینه فاضله و غیرفاضله تقسیم و بیان میدارد كه غیرفاضله به جاهله و فاسقه و ضاله متعدد میشود و آنگاه ماهیت اتفاق آرای اهل مدینه فاضله را به مطابقت با حق و موافقت با یكدیگر و افعال آنها را مقدم به تهذیب و مقدر به قوانین عدالت دانسته و سپس روشهای ارشاد حكیم، اهل مدینه را به قیاسات برهانی یا اقناعیّات یا شعریّات یا مخیّلات دانسته است. در ادامه اصناف اركان مدینه فاضله را به افاضل، اهل فرهنگ، مقدّران، مجاهدان و مالیان تقسیم كرده است. در آخر فصل، به معرفی ماهیت و انواع و اهداف و ملاكات افضلیت مدن غیرفاضله یعنی جاهله و فاسقه و ضاله و خصوصیات رئیس هر یك از مدن میپردازند؛ فصل چهارم با عنوان «در سیاست ملك و آداب ملوك» ابتدا سیاست را به فاضله و ناقصه تقسیم میكند، آنگاه سیاست فاضله را سیاست امامت میداند كه لازمه سیاست امامت را نیل به سعادت و هدف آن را تكمیل خُلق، و لازمه سیاست تغلّب را نیل به شقاوت و مذّمت و هدف آن را استعباد خلق میداند. در ادامه، ویژگیهای عملی سائس اول یعنی امام را تمسك به عدالت، دوست خود داشتن رعیت، رواج خیرات عامه در مدینه و غلبه بر شهوات و شاخصهای خیرات عامه را امنیت، سكوت، مودت با یكدیگر، عدل، عفاف، لطف و وفا میداند. همچنین ویژگی سائس دوم یعنی تغلّب را تمسك به جور، رعیت را به جای عبید گرفتن، مدینه را پر از شرور كردن و خویشتن را بند شهوت كردن و شاخصهای شرور عامه را خوف، اضطراب، تنازع، جور، حرص، عنف، غدر، خیانت، مسخرگی و غیبت بر میشمرد. اما در اصول كلی حفظ دولت، تألف اولیا و تنازع اعدا را سبب میداند، از این رو، توجه پادشاه به حال رعیت را واجب دانسته و لزوم توفّر پادشاه بر قوانین عادله را متذكر شده است، چرا كه رابطهای مستقیم بین قوام مملكت با عدالت ورزی برقرار میكند و قوام مدن را به ملك و قوام ملك را به سیاست و قوام سیاست را به حكمت میداند. در آخر با ذكر اصناف مردم، وظیفه ملك را با هر یك از اصناف بیان میدارد. در قبال دشمنان، لزوم حفظ اسرار و تجسس از دشمنان را یاد آوری كرده و به تناسب صفات فرماندهی لشكر در جنگ و جواز تمسك به حیله و تزویر و نامههای دروغ و تفرق اعدا را تأكید میكند؛ در فصل پنجم، سیاست خدم و آداب اتباع ملوك مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا وظیفه خادم در برابر ملوك مبالغه و توجه زیاد بر كتمان اسرار مخدوم بیان شده است. وی وظیفه مردم را بر مبالغه ورزیدن در احتشام و هیبت ملوك و رؤسا دانسته و آنگاه، شرایط خدمت به ملوك را بر شمرده است؛ در فصل ششم در مقام بیان فضیلت صداقت و كیفیت معاشرت با اصدقا، به بیان ویژگی فرد كامل و سعید و نحوه دوست یابی و حفظ دوستی پرداخته و بعد نحوه رفتار با نزدیكان را متذكر میشود و به مناسبت، ستیزهگری و لجاجت را اسباب اختلاف دانسته و افراد را از آن دو بر حذر میدارد؛ فصل هفتم كه آخرین بحث در سیاست مدن است، درباره كیفیت معاشرت با اصناف خلق، انواع معاشرت با صنف مقابل و هم ردیف خود میباشد. وی دوستان را به حقیقی و غیرحقیقی و دشمنان را به دشمنان دور و نزدیك، و آشكار و پنهان تقسیم كرده است. آنگاه اصول كلی در سیاست و نحوه برخورد با دشمنان را بر شمرده و اسباب عداوتهای ارادی را به تنازع در ملك، تنازع در مرتبه، دنبال امیال رفتن، اقدام بر شهواتی كه موجب هتك حرمت باشد، و اختلاف آرا تقسیم میكنند و در آخر مراتب دفع ضرر دشمنان را به اصلاح ایشان، احتراز از مخالطت با ایشان و بالأخره به قهر و قمع آنها میداند؛ در فصل هشتم به مثابه ختم سخن تحت عنوان وصایای افلاطون در توصیه به علم و ملاك ارزش متعلّم آن، توجه به نعمتهای خداوند، توصیه به محاسبه نفس و ویژگی حكیم بودن شخص در عدم شادمان شدن از لذتهای دنیا، حكم به قول و فعل بودن و تساوی فكر، قول و عمل خلاصه میشود.۲. رساله نصیحت نامه۳
خواجه این رساله را بنابر درخواست و التماس بزرگان دولت دستگاه هولاكو در ترغیب و تحریص اباقاخان پسر هولاكو به سلطنت نوشته است. وی در این رساله به اباقاخان در هنگام تاج گذاری بعد از مرگ پدر، نصایح و دستورهایی در جهت استقرار حكومت دارد كه به منزله اساسنامه حكومتی محسوب میشود و آن به شرح ذیل است:
۱ - الف) نوازش برادران و خویشان و نیكوسازی كارهای آنها؛ ب) نزدیك سازی فاضلان و معتمدان و هواداران به خود در جهت استفاده از رأیها و اندیشههای پسندیده آنها؛ ج) شاهزادگان و كاردانان را تلطف و مهربانی كردن.
۲ - الف) دلجویی و توجه به امیران لشكر؛ ب) التفات و مهربانی كردن به افراد صاحب منصب و مقام؛ ج) لزوم تهیه تداركات لشكر و دادن وعدههای خوش به آنها در جهت دلجویی و دل خوشی آنها و عدم بهانه جویی آنها در برخورد با یاغیان و نیز آماده جنگ داشتن آنها.
۳ - الف) امیدواری نمودن ملوك و اكابر ولایات به لطف خویش؛ ب) و اعلان تخفیف مالیات از رعایا؛ ج) و ابقای خانان پیشین جهت دلخوشی و هواداری آنها.
۴ - الف) صدقه به درویشان و بازماندگان و كودكان بیپدر و زنان بیشوهر و رهایی گرفتاران از مِحَن و گرفتاری؛ ب) و رسیدگی مالی به نافرمانان و ایجاد ترس در آنان در ترك گستاخی ایشان.
۵ - گماردن افراد شایسته بر لشكر.
۶ - احتیاط زیاد در امور پادشاهی و سلطنت در جهت قطع دست جاسوسان.
۷ - الف) به كارگیری صبر و تأنی در امور؛ ب) و دوری از سبك كاری؛ ج) و عدم تجویز گستاخی افراد صاحب منصب و عدم جایگاه داشتن آنان نزد سلطان.
۸ - پرهیز از زود خشم گیری و تحمل آنچه كه مخالف طبع و نظر است.
۹ - مشورت با عقلا در امور پادشاهی (تا رأی قرارگیرد آنگاه حكم كارها را خود كند، چنانكه به ظاهر مردم پندارند كه به قوت دیگران است).
۱۰ - دنبال تحصیل رضای خدا بودن (تا در هر دو جهان نیكویی بیند).
۱۱ - عمل به رسم و آیین پدران خود جهت ایمن بودن از كم و كاستی و ضعفها.
۱۲ - آراستگی و نظم به لشكر، جهت عدم ترس از یاغیان.
۱۳ - رعایت عدل و انصاف در حق لشكریان.
۱۴ - الف) التفات و توجه به فرمانبرداران؛ ب) و خوار كردن سركشان.
۱۵ - راستی با همه خلایق در امید و بیم دادن در طاعت.
۱۶ - الف) كم آزاری مردم؛ ب) و عدم رنجش نیكان و بیگناهان (تا دراز عمر شود).
۱۷ - سعی در آبادانی كردن (تا مال بسیار بیظلم و رنج مردم حاصل شود).
۱۸ - خبر یافتن از ایل و یاغی و بیداری و هشیاری در برابر آنها.
۱۹ - استواری در فرمانها و دستورها (تا امید و بیم دشمن تمام باشد).
۳. رسم و آیین پادشاهان قدیم راجع به مالیات و مصارف آن۴
پادشاهان قدیم را رسم بر این بوده است كه برای استحكام پادشاهی خود، به اهل قلم و علما رو میآوردند و از آنها میخواستند كه آنچه در طریق قوام و استقرار سلطنت خود مؤثر است بیان دارند تا آنها را به كار گیرند. از جمله خواجه نصیرالدین طوسی بنا به درخواستی، ضمن بیان بنیاد پادشاهی پادشاهان در شمشیر (در دست سپاهیان) و قلم (در دست نویسندگان)، نوعی آیین نامه حكومتی را در این رساله ترسیم میكند كه در آن به نحوه سامان دهی و مدیریت قوای نظامی و اقتصاد مملكتی و پادشاهی میپردازد. بدین منظور خواجه طوسی ماهیت فردی و تركیبی سپاهیان را آن میداند كه باید با یكدیگر متفق و با پادشاه یك دل باشند و به جز فرمان پادشاه، فرمان كسی را اطاعت نكنند و مردان كار باشند و آداب سلاح را آموخته باشند. از طرفی وظایف پادشاه را در قبال لشكر، تأمین كننده تداركات جنگی، گماردن هر كسی به جای خود، نیكو داشتن دلیر مردان، توجه به بازماندگان افراد لشكر و صرف غنایم به دست آمده از یاغیان در بین آنها میداند و آنگاه با بیان فواید لشكر در ایجاد شكوه و هیبت برای پادشاهان و دفع یاغیان و ایمن داشتن رعایا و امنیت راهها، طرق برخورد با پادشاه یاغی را بیان داشته و آنگاه به امور امنیتی لازم در برخورد با پادشاهی كه یاغی نباشد، پرداخته و آن امور را آماده نگه داشتن لشكر با تداركات لازم، عدم غفلت از پدید آمدن یاغی، عدم كوچك پنداشتن دشمن و خالی نداشتن مرزها از مردان مسلح و آماده میداند. سپس فواید قلم به دستان و ترسیم كنندگان مصالح و منافع نظام را در نگهداری راه خدا در میان خلق و آشكار كردن پوشیده (خوب و مفید)، یاد دادن سخنان (نیك) و نگهداری راستی در میان مردم دانستهاند. اما در مورد اموالی كه در اختیار سلطان است منابع دخل آن را میراث گذشتگان، مال رعیت، كفایت و شایستگی خود و اعطای خداوند میداند. آنگاه با بیان انواع مال پادشاه كه یا از خاصه خود اوست یا از مصالح پادشاهی، اموالی را كه پادشاهان از آنها ننگ دارند، عبارت میداند از: ۱ - گرفتن و بدرقه جهت راهها و كشتیها؛ ۲ - آنچه از تباه شدن زر و سیم حاصل آید؛ ۳ - ارزان خریدن آنچه مردم بدان محتاج اند و گران فروختن آن؛ ۴ - تحصیل مال از مردم به سبب گناهان. اما خرج پادشاه را دو گونه دانسته: ۱ - خرج خاصه خود كه از مال خاصه خود است؛ ۲ - خرج اموال مصالح پادشاهی و موارد مصرفی اموال خاصه خود پادشاه را به: ۱. خرج خاصه خود و فرزندان، ۲. عطایا و بخشش كسانی كه او را خدمت كنند، ۳. ساختن تجملها و زینتها، ۴. عمارتهایی كه ضرورت بر آنها نباشد، تقسیم میكنند، و موارد خرج مال مصالح پادشاهی را به امور ذیل میداند: ۱- خرج لشكر و كسانی چون نویسندگان درباری و بازپرسان و دادستانان، ۲ - سفرا، ۳ - خرج بازماندگان و درویشان و كودكان بیپدر و زنان بیشوهر و مصالح شهرها و ولایتها، ۴ - پیام رسانی و پیام رسانان. و در پایان موارد اموالی كه پادشاه نهی از تصرف در آنها شده را بر میشمارد كه عبارتند از: ۱ - معیشتهای اهل خیر، ۲ - اموال یتیمان، ۳ - اموال غایبانی كه امید مراجعت آنها است، ۴ - امانتهای مردم، ۵ - اموال وقفی.
۴. رساله امامت۵
خواجه نصیرالدین طوسی در این رساله در مقام دفاع از اصل امامت در مذهب شیعه دوازه امامی، این اصل را در قالب پنج سؤال «چه، آیا، چرا، چگونه و كه» طرح كرده و از چیستی آن آغاز و تاكیستی آن به پایان میرساند. در ابتنای امامت بر این پنج سؤال سخن از چیستی امامت، از وجود دایمی یا موقت آن، از علت وجودی آن، از صفات امام و از چگونگی تعیین آن سخن گفته شده است. خواجه در سؤال از چیستی امام، او را به انسانی معرفی میكند كه دارای ریاست عامه در دین و دنیا بالاصاله در دارتكلیف است. در سؤال از وجود دایمی یا موقتی امام با توجه به لطف بودن وجود امام در نزدیك كردن مكلفان به قیام به واجبات و دور دادن آنها از منكرات و مقبحات و از اخلال به واجبات و وجود دایمی چنین مصلحتی در دار تكلیف برای بندگان، لزوم دایمی بودن وجود امام را اثبات میكند.در پاسخ سؤال از علت وجودی امام و وجود چنین وجودی در بین مكلفان میفرماید كه امكان وقوع اخلال به واجبات و ارتكاب مقبحات وجه نیاز به وجود امام است تا مكلفان را منع از آنها كند و متخلفان را تنبیه كرده تا بدین وسیله مكلفان را به اطاعت الهی نزدیك كند و متخلفان را از معاصی دور سازد. خواجه طوسی در بیان صفات امام، او را دارای عصمت، علم (به آنچه علم به آن نیاز است)، شجاعت، افضلیت از رعیت خود، طاهر بودن از عیوب منفوره خَلْقی و خُلْقی، نزدیكترین فرد به خدا بودن، داشتن معجزهای (كه دلالت بر امام داشته باشد) و واحد بودنش در دار تكلیف میداند. در پایان در مقام بیان كیستی امام در خارج، او را كسی میداند كه اهل اسلام بر او اجماع داشته باشند و یا در صورت اختلاف اهل حق كه قائلان به توحید، عدل، نبوت و امام هستند، بر او اجماع داشته باشند و در ضمن این بحث به وجود سه دسته اختلاف و نحوه تعیین امام یعنی قول به عدم وجوب نصب امام، وجوب نصب بر عهده مردم و وجوب نصب از طرف خداوند را بیان و دو قول اول را نفی و قول سوم را اثبات میكند. وی در این رساله به معرفی و تعیین جایگاه و ویژگیهای رهبر و حاكم دولت مطلوب و ماهیت سیاست آن دولت میپردازد. خواجه طوسی در فلسفه سیاسی خود، دولت امامت را دولت مطلوب میداند كه در رأس آن امام واقع شده است. چنین دولتی دارای اصول و ثبات پایداری، عدالت مداری احسان به مردم و قانون مدار و قانونگرا۶ و نیز كارویژههای امنیت، آرامش طلبی، مودّت، عدالت ورزی، عفت، لطف و وفاداری است.۷ هدف سیاست دولت امامت، رواج فضایل در میان جامعه و ایجاد زمینههای تخلق مردم به فضایل و كمالات است. خواجه طوسی چنین دولتی را دولت حق و هر آنچه مقابل آن باشد، با هر شكل و ماهیتی دولت باطل تلقی میكند.۸ در سیاست امامت هدف آن است كه مردم به تكمیل نواقص خود برآیند، زیرا مردم بدون وجود چنین دولتی، توانایی فعلیت بخشیدن به استعدادهای كمالی خود را ندارند. در نظریه دولت خواجه طوسی امام با اعمال سیاست امامت خود، جامعه را از حالت نسبی و قدر مطلق خود كه هم زمینه روآوری به فضایل و هم رذایل را دارد، خارج كرده و به سوی ایجاد هر چه بیشتر و كاملتر فضایل و ظاهر ساختن آنها در اعمال و رفتارهای فردی و جمعی و در تمام اعمال و سیاست و طراحیهای دولت سوق میدهد.
۵. تجرید العقائد۹
این كتاب اگر چه ماهیتی كلامی و اعتقادی دارد، اما با انگیزه سیاسی و دفاع از شیعه در مبانی كلامی و سیاسیاش در زمانی كه عقاید شیعی آماج حملات و فتنه شده بود نگاشته شد. خواجه طوسی در این كتاب، اعتقادات شیعیان را با روش برهانی و استدلالی به صورت قویترین و مستدلترین و جامعترین متن كلامی - سیاسی شیعه در میآورد. وی در مبحث نبوت و امامت كتاب به طرح مباحث كلام سیاسی شیعه درباره جهات توجه دین به جامعه و هدف رسالت پیامبر و وصایت امامان شیعی میپردازد. در مقصد چهارم كتاب با نیكو شمردن بعثت پیامبران از حیث آثار و فواید مترتب بر آن از جمله حفظ نوع انسان از تباهی و رساندن افراد به كمال، وجوب آن را اثبات میكند. همچنین عصمت را برای آنها لازم میداند تا از هر گونه گناه و خطا و نسیان مصون باشد و در هدایت جامعه به سوی كمال هیچگونه انحراف رخ ندهد. خواجه در ادامه، به بیان صفات پیامبران نظیر كمال عقل، ذكاوت، قوت رأی و عدم سهو میپردازد تا در پرتو این صفات، توانایی جعل قوانین كمال آور و شناخت فضایل و رذایل و تنظیم سیاستهای اجرایی در جهت جاری سازی و جریان فضایل و كمالات در جامعه را دارا باشند. وی در آخر، راههای شناخت پیامبران را بیان میكند. در مقصد پنجم، بحث از امامت و وجوب عقلی آن بر خداوند را طرح میكند تا هدایت و رهبری جامعه را به سوی سعادت دنیوی و اخروی عهدهدار شوند. وی معتقد است چنانچه آن را واجب ندانیم، نبود امام به رواج فتنه و فساد در میان مردم منجر میشود؛ بنابراین خواجه طوسی امام را رئیس اول امور دینی و دنیایی مردم میداند كه در پناه آن امر دین و دنیای مردم نظم و انتظام و رشد و توسعه مییابد. در آخر مبحث امام به اثبات و انحصار امامت در علیعلیه السلام بعد از وجود پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله میپردازد كه شایستگی لازم و كافی را برای هدایت جامعه به سوی كمالات برخوردار بود.
۶. فصول العقاید۱۰
این كتاب نظیر تجرید العقائد با انگیزه سیاسی نوشته شده است. خواجه طوسی در مقام نشر عقاید شیعه دوازده امامی و دفاع از آیین آنها و با هدف سازش دادن آن با قواعد عقلی تألیف كرد. فصل سوم كتاب به بحث نبوت و امامت اختصاص دارد. وی ابتدا با بیان این كه غرض از خلقت انسان وجود مصلحتی برای خود انسان است نه خداوند، تنبیه و تنبّه انسان را به چنین مصلحتی - كه عقول ایشان مستقلاً نمیتوانند آن را درك كنند - لطف میداند و لطف بر خداوند واجب است و چون از جهت كثرت حواس و قوا و اختلاف انگیزهها، وقوع شر و فساد ممكن است، شریعت را كه مبیّن كیفیت معاشرت و انتظام امور معاش مردم است، از باب لطف بر خداوند واجب میداند. از طرفی به اعتقاد وی، جهت ارشاد مردم ارسال رسل برخداوند واجب میشود و جهت امتناع وقوع نتایج و مفاسد و اخلال واجبات از ایشان، و عدم تنفر عقول از ایشان و بلكه جلب افراد به آنها، عصمت انبیا و معجزه برایشان واجب میشود. وی در بحث نبوت خاصه در اثبات نبوت پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله، معجزه ایشان و وجوب عصمت برای ایشان مطالب مستدلی بیان داشته است و هر آنچه را كه ایشان از آن خبر دادهاند واجب القبول میداند. در مبحث امامت، امامت را مقامی میداند كه حق را ظاهر میگرداند و مردمان را از باطل منع میكند و شریعتی را كه خداوند فرستاده، در میان مردم رواج داده تا از وقوع فتنه و ظهور فساد در میان مردم پیشگیری شود. از آن جا كه با كثرت امام، امكان فتنه وجود دارد، خواجه لازم میداند كه امام، واحد باشد. در مورد نحوه تعیین امام، وی بر خدا واجب میداند كه از طریق اظهار معجزه یا اخبار كسی كه صدقش معلوم است، او به مردم شناسانده شود و چون زمانه از صادق القول خالی نیست اگر اكثر امت بر شخصی اجماع كنند، آن اجماع حق باشد. درباره امام زمانعلیه السلام و غیبت آن حضرت معتقد است سبب حرمان خلق از امام، خود مردم هستند نه امام و نه خداوند، و زمان ظهور آن حضرتعلیه السلام را زمان رفع علت غیبت او میداند.۷. . قواعد العقائد۱۱
خواجه نصیرالدین طوسی بعد از آن كه قویترین و مستدلترین و متقنترین متن كلامی شیعی دوازده امامی یعنی تجریدالعقائد را نگاشت، در صدد برآمد كه متون كلامی مختصرتر همچون فصول العقائد و رساله اعتقادیه و قواعد العقائد را تألیف كند تا عقاید امامیه بیشتر در دسترس همگان قرار گیرد. وی در این كتاب نیز معتقد است شأن و جایگاه نبوت و امامت در جامعه در جهت به اكمال رساندن نفوس مردم است. در بحث نبوت، نبی را انسانی میداند كه از طرف خداوند به سوی بندگانش مبعوث شده تا آنها را از حیث كمالات انسانی و الهی تكمیل كند؛ بدین صورت كه آنچه را آنها در رشد و كمالات خود نیاز دارند بشناساند و نیز آنها را به سوی خداوند كه مبدأ و خالق كمالات است نزدیك كند و از معاصی دور بدارد. وی راههای شناخت نبی را عدم صدور عمل یا قول خلاف عقل از او و مطابقت دعوت او با ادعایش و اظهار معجزه به دنبال ادعای نبوتش میداند. طریق حكما در اثبات نبوت را چنین تقریر میكند كه برای انسان مدنی بالطبع زندگی ممكن نیست مگر در اجتماع با همنوعان خود؛ پس مردم باید در رفع نیازهای خود با یكدیگر تعاون كنند و از آن جا كه هر انسانی همراه با شهوت و غضب آفریده شده، ممكن است به دنبال مطامع خود از دیگری كمك بگیرد بدون این كه او را در امورش كمك كند، از این رو، آنچه امور آنها را مستقیم میكند، عدل و اجرای آن به دست شخصی عادلِ واحد است بدون هیچ مزیتی، و چنین انسانی باید الهی و از طرف خداوند باشد تا چنین مقصودی حاصل شود. پس امور نوع انسان مستقیم نمیشود الاّ به نبی، تا عدل را جاری و مردم را به آن دعوت كند و بدین منظور قوانین و قواعدی را وضع میكند كه اقتضای عدل در امور متعلق به اشخاص و نوع انسانی و سیاست آنهاست. در باب امامت، وی امامت به ریاست عامه دینیه ای تعریف میكند كه مشتمل است بر ترغیب عموم مردم به حفظ مصالح دینی و دنیایی خویش و زجر و منع آنها از آنچه مضر به مصالح آنهاست. در ادامه اقوال و انظار مختلف در نصب امام را طرح و نظر شیعه دوازده امامی را وجوب عقلی برای نصب آن از جانب خداوند دانسته و طریق معرفت آن را نزد شیعه نص جلّی از جانب خداوند یا كسی كه از طرف خداوند نصب شده یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله، میداند.
۸. اساس الاقتباس۱۲
خواجه نصیر الدین طوسی در این كتاب نیز از سیاست سخن گفته است. اساس الاقتباس اگر چه در اصل یك كتاب منطقی است و شامل مباحث الفاظ، كلی و جزئی، ذاتی و عرضی، كلیات خمس، مقدمات عشر، اقوال جازم، جهات قضایا و قیاس از حیث مواد و صورت میباشد. اما به جهت كاربردی كه قیاسات منطقی در جامعه و روابط اجتماعی دارند، خواجه طوسی اشاراتی به كاربردهای سیاسی - اجتماعی صناعات برهان و خطابه و جدل كرده، و در ضمن آن، انواع سیاسات را بیان میدارد. نزد خواجه طوسی اقشاری از افراد جامعه كه از قوه ادراكی بالایی برخوردارند و از آنها تعبیر به افاضل میشود، در استدلالات خود از استدلالات برهانی استفاده میكنند و از طرفی یكی از ویژگیهای ریاست حكومت در مدینه فاضله برخورداری حاكم از ذكاوت و سرعت فهم و قوت استدلال قوی است تا بتواند در وضع قوانین و علوم و روابط خود با دیگران از قیاسات برهانی استفاده كند. صناعات بعدی، جدل است كه در آن طرفین از مقدمات مسلم نزد خود برای اثبات وضع مطلوب خود یا حفظ وضع موجود به كار میگیرند. در جدل آنچه ملاك بوده، استفاده از آنچه اعتراف مردم در آن است و آنها آرا و قضایا مقبول نزد جمهور مردم است و مقبول بودن آنها نزد مردم یا به حسب عقل عملی آنهاست مثل «العدل حسن» و یا برحسب خُلْق و عادات فاضله و اخلاق جمیله است كه در نفوس افراد رسوخ كرده است و یا به حسب عاملی دیگر. فایده جدل برخلاف برهان، مفید جمع و همه افراد جامعه است، چه این كه زندگی نوع انسانی بدون كمك و مشاركت با همنوع خود ممكن نیست و جدل از جمله ابزارهایی است كه مردم با ابتنای بر محمولات و مقبولات نزد خود، روابط اجتماعی خود را مستحكم مینمایند. صناعات دیگر خطابه است كه در اقناع و تسلیم مردم در پذیرش تصمیمات و اهداف و برنامه به كار میرود. فایده خطابه در تقریر مصالح جزئی مردم و اصول كلی مصالح آنها مثل معارف الهی و قوانین علمی و مسائل سیاسی است. خواجه طوسی به جهت كاربرد جدل و خطابه در سیاست به اصناف سیاسات پرداخته و آنها را به شش صنف تقسیم میكند كه عبارتند از سیاست وجدانی، سیاست قلّت، سیاست اجتماعی (احرار)، سیاست اخیار (فاضله)، سیاست تغلبی (سلطه و غلبه) و سیاست خست. وی در ادامه به تعاریف و اهداف هر یك از سیاست مذكور میپردازد و در آخر با نظر به هدفی كه سیاست فاضله دارد و آن تحصیل فضایل و ملكات نفسانی افراد جامعه است، اصول و فروع فضایل را بیان میكند.
پینوشتها
۱. حجهٔالاسلام یوسفی راد، فارغ التحصیل كارشناسی ارشد علوم سیاسی موسسه آموزش عالی باقرالعلومعلیه السلام .
۲. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی؛ مصحح: مجتبی مینوی - علیرضا حیدری ؛ تاریخ تألیف: ۶۳۳ ه؛ محل تألیف: ایران؛ ناشر: انتشارات خوارزمی؛ سال انتشار: ۱۳۷۳.
۳. مؤلف: خواجه نصیرالدین محمد طوسی، زبان: فارسی.
۴. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، موضوع: سیاست، ناشر: دانشگاه تهران - ۱۳۴۱، زبان: فارسی، محل دسترسی: واحد تدوین اندیشه سیاسی، تعداد صفحات: ۸
۵. مؤلف: خواجه نصیرالدین محمد طوسی (۵۹۷ - ۶۷۲)، مصحح: محمد تقی دانش پژوه، (ناشر: دانشگاه تهران، سال انتشار: ۱۳۳۵)
۶. مرتضی یوسفی راد، اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی (قم: بوستان كتاب، ۱۳۸۰) ص ۲۴۵ - ۲۴۸.
۷. همان، ص ۲۲۱ - ۲۲۵.
۸. خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی، علیرضا حیدری (تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۳) ص ۳۰۳.
۹. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، محقق: محمد جواد حسینی جلالی، ناشر: مكتبهٔ الاعلام الاسلامی، تاریخ نشر: ۱۴۰۷ ه.
۱۰. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، مصحح: محمد تقی دانش پژوه، ناشر: دانشگاه تهران، ۱۳۳۵.
۱۱. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، به كوشش محمد رضا انصاری قمی (قم: ناشر: كتابخانه آیهٔ الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۷).
۱۲. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، تصحیح و تحقیق مدرس رضوی (تهران: ناشر: دانشگاه تهران، ۱۳۵۵).
منبع:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره ۲۵
نویسنده:مرتضی یوسفی راد
۱. اخلاق ناصری۲
«علم اخلاق» به تبیین معانی خیر و شر، فضایل و رذایل، انواع و اقسام آنها و چگونگی تحصیل آن ها میپردازد و مقصد نهایی آن، تلبس و تخلق افراد به خیرات و کمالات و پرهیز از رذایل و شرور از نفوس خود است. فلاسفه اسلامی به اعتبار ارتباط حکمت و فلسفه نظری و عملی، به طرح و بیان اقسام حکمت عملی که اخلاق و تهذیب نفس یکی از اقسام آن است پرداختهاند. از میان اندیشمندان، خواجه نصیرالدین طوسی به جهت شرایط سیاسی اجتماعی زمان خود، توجه خاصی به این بخش از حکمت با اقسام سه گانه خود کرده و در این راستا اثر مهم اخلاق ناصری را نگاشته است. قابل ذکر است که قبل از اخلاق ناصری، مهمترین کتاب اخلاقی، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق ابوعلی مسکویه بود، اما این کتاب فقط به قسم اول حکمت عملی یعنی تهذیب نفس پرداخته و دو قسم دیگر یعنی تدبیر منزل و سیاست مدن که هر دو مورد نیاز اجتماع سیاسی آن روز بوده، مورد توجه قرار نداده است، از این رو محقق طوسی به خواهش ناصرالدین عبدالرحیم ابیمنصور، محتشم قهستان - از سرزمینهای تحت حکمرانی اسماعیلیان - ابتدا آن را ترجمه کرد، اما با توجه به نقص آن، با محور قرار دادن بخش اخلاق ، آن را در قالبی دیگر ریخته و دو قسم دیگر یعنی تدبیر منزل و سیاست مدن را به آن افزوده آن را اخلاق ناصری نام نهاد. خواجه طوسی این کتاب را به سه مقاله تقسیم کرده که هر مقاله دارای فصول متعددی است. در مقاله اول، با عنوان تهذیب اخلاق، از مبادی و مقاصد علم اخلاق بحث میکند. قسم اول آن که اختصاص به مبادی دارد، دارای فصول ذیل است: فصل اول به معرفت موضوع علم اخلاق پرداخته و نفس انسانی را از آن جهت که افعال جمیل و محمود یا قبیح و مذموم همراه با اراده از او صادر میشود، به عنوان علم اخلاق معرفی میکند. وی اخلاق را یک علم دانسته که اکثر مبادی آن متعلق به علم طبیعی است؛ در فصل دوم، ضمن بیان نوع جوهریت نفس انسانی، شأن نفس انسانی را شأن ادراک معقولات به ذات خویش و تدبیر و تصرف در بدن محسوس میداند. سپس با بیان مراتب معرفت نفس انسانی، ابتدا به اثبات جوهریت و بساطت آن (و نه جسم و جسمانی بودن آن) و بعد به اثبات ابدیت نفس ناطقه انسان و رابطه آن با بدن میپردازد؛ در فصل سوم، با بیان معانی مختلف نفس و شمول آن بر نفس نباتی، حیوانی و انسانی ، قوای هر یک و کار آنها را بیان کرده، آنگاه با تقسیم قوه نفس انسانی (یعنی نطق) به نظری و عملی و تعریف آن دو، به توجه قوه نطق به معرفت حقایق موجودات و احاطه به اصناف معقولات در عقل نظری، و توجه قوه نطق به تصرف در موضوعات و تمیز میان مصالح و مفاسد افعال و استنباط صناعات از جهت تنظیم امور معاش در عقل عملی پرداخته و قوای مبادی افعال انسان را قوه ادراک معقولات، قوه شهویه و غضبیه دانسته است که کار اوّلی را تمیز میان مصالح و مفاسد افعال، دومی را مبدأ جذب منافع و طلب لذایذ و سومی را مبدأ دفع مضار و اقدام بر احوال، بیان کرده است؛ فصل چهارم، درباره اشرف بودن انسان از دیگر موجودات بحث میکند. در این فصل، مراتب شرافت در جمادات، نباتات و حیوانات را بیان کرده و حد اعلای آنها را در جمادات به حصول قوه قبول نفس نباتی و در نباتات به بروز برخی از خواص حیوانی و در حیوانات به پذیرش تعلیم در افعال میداند. سپس مراتب کمالی نوع انسان را به اراده و فکر و اندیشه و بعد تأمل بسیار در علوم و معارف و در آخر معرفت حقایق دانسته که چنین مرحلهای اختصاص به کسانی دارد که به واسطه وحی و الهام، از حضرت حق، معرفت به حقایق و احکام پیدا میکنند و به همین جهت وجود انبیا و اولیای الهی را در جهت تکمیل نفوس نوع انسانی لازم میداند؛ فصل پنجم، اختصاص به بیان وجود کمال و نقصان برای نفس انسانی و تقسیم افعال انسان به خیر و شر و وجوه آن دارد که جهت خیر و سعید بودن فعلی را در به کارگیری درست قوه ناطقه و اراده سعی در رسیدن فضایل دانسته و جهت شریر و شقی بودن فعلی را در اهمال مراعات قوه ناطقه و سعی در طرف ضد آن و یا به کسلی و اعراض آن میداند که اگر در کسی مشترکات انسانی با حیوانات و مرکبات غلبه پیدا کند، زمان انحطاط او به مراتب بهایم یا فروتر از آن فرا رسیده است؛ بدین جهت افعال خاص انسان را در طلب علوم حقیقی و معارف کلی و همت بر اکتساب سعادت و اقتنای خیرات میداند؛ در فصل ششم و هفتم، با تقسیم کمال انسانی به کمال علمی - که شوق به سوی ادراک معارف و نیل به علوم و در نهایت معرفت مطلوب حقیقی دارد - و کمال عملی - که اول آن مرضی گرداندن اخلاق خود و درجه بعدی اکمال غیر است - حاصل آن دو را خلیفه خداوند در میان خلق شدن میداند. وی در ادامه تقسیمات متعدد خیرات را بیان کرده و سپس به سعادت (به عنوان غرض تکمیل نفس) و اجناس آن که حکمت، شجاعت، عفت و عدالت است و مراتب آن که در مرتبه اول همراه با شائبه و آلام و حسرات است و در مرتبه دوم خالی از شوائب و آلام و حسرات و بلکه منور به انوار الهی و مستفیض به افاضات الهی گردیده تا به نهایت مدارج سعادت میرسد، میپردازد. قسم دوم مقاله اول که مقاصد علم اخلاق را شامل میشود، در ده فصل ارائه شده است: در فصل اول، حقیقت خلق را ملکهای در نفس دانسته که مقتضی صدور فعلی به سهولت بدون نیاز به فکر و اندیشهای باشد و ترکیب آن را طبیعت و عادت میداند، یعنی مزاج شخص به گونهای باشد که مستعد حالی باشد و با انس گرفتن به کاری، به سهولت و بیاندیشه از او صادر شود؛ در فصل دوم، صناعت تهذیب اخلاق را شریفترین صناعات دانسته، چرا که ثمره چنین صناعتی، اکمال اشرف موجودات این عالم است، در فصل سوم، با بیان حقیقت قوای سهگانه نفس انسانی، اعتدال در قوه ناطقه را در اکتساب معارف یقینی - نه گمانی و پنداری - و قوه غضبیه و شهویه را در انقیاد و مطاوعت نفس عاقله دانسته، آنگاه با ذکر اجناس فضایل به تعاریف آنها میپردازد؛ در فصل چهارم و پنجم، به ذکر انواع که تحت اجناس چهارگانه فضایل یعنی حکمت، شجاعت، عفت و عدالت است پرداخته و بعد اضدادی را که اجناس فضایل دارند بر شمرده و تعاریفی برای انواع اجناس و اضداد آنها ارائه میدهد.در فصل ششم و هفتم، در بیان فرق میان فضایل و شبه فضایل و اتمام فضایل عفت، سخاوت و شجاعت با حكمت و بیان شرافت فضیلت عدالت از دیگر فضایل، جایگاه عدالت را در امور مقتضی معیشت دانسته و حفظ آن را در میان خلق به ناموس الهی، حاكم انسانی و دینار (پول) دانسته است؛ در فصل هشتم، با لزوم اقتدا به طبیعت در تهذیب اخلاق و اكتساب فضایل، اجناس سعادات را به سعادات نفسانی و بدنی و مدنی تقسیم كرده، آنگاه ترتیب مدارج سعادت نفسانی را به علم تهذیب اخلاق، علم منطق، علم ریاضی، علم طبیعی و علم الهی دانسته است. وی مراد از علوم سعادات بدنی را علومی دانسته كه به نظام بدن بازگردد و در آخر علوم سعادات مدنی را علومی میداند كه به نظام حال ملت و دولت و امور معاش و جمعیت تعلّق دارد؛ فصل نهم، در بیان قانون حفظ صحت نفس به ایثار معاشرت و ارتباط با كسانی كه دارای نفسی خیّر و فاضل هستند و بر نیل به فضیلت و تحصیل سعادت و علوم حقیقی و معارف تعیینی متوفّرند و التزام وظایف افعال حمیده و لزوم محافظت از نعمتهای شریف و مواهب نامتناهی، طلب بر استقصای تمام بر عیوب و عدم تهییج قوه شهویه و غضبیه را از اسباب حفظ صحت نفس میداند؛ در فصل دهم، با بیان راه ازالت رذایل نفوس از طریق عمل به اضداد آن رذایل، قانون صناعت در معالجه امراض را اول شناخت اجناس امراض و بعد شناسایی اسباب و علامت آن و سوم پرداختن به معالجه آنها میداند. در ادامه، انحراف در هر یك از قوای نفس را دو گونه دانسته كه یا با تجاوز از حالت اعتدال در كمیت قوهای رخ میدهد و یا در كیفیت قوای نفس. اما تباهترین امراض قوه نظری نفس را حیرت و جهل بسیط و جهل مركب میداند كه برای هر یك، راه علاجی را بیان میدارند و تباهترین امراض قوه غضبیه، غضب، جبن و خوف است كه هر یك راههای علاج خاص خود دارند و تباهترین امراض قوه شهویه را افراط شهوت و تفریط آن میداند كه تفریط آن، بطالت و حزن و حسد است. در مقاله دوم از تدبیر منزل سخن گفته است. این مقاله دارای پنج فصل است در فصل اول، سبب نیاز به ساختن منازل، وجه نیاز به معاونت در منزل و اركان منزل (پدر، مادر، فرزند، خادم وقُوت) پرداخته و در ضرورت تدبیر منزل میفرماید در نظام منزل به تدبیری صناعی كه موجب آن تألیف است، نیاز است و امور سیاست منزل، رعایت مصالح اقوات و ارزاق و ترتیب امور معاش و سیاست احوال جماعت است و مراد از منزل تألیف مخصوصی است كه میان شوهر و زن، والد و مولد، خادم و مخدوم و متمول و مال پیدا میشود و هدف در حكمت منزل، حال جماعت منزل است بر وجهی كه مقتضی مصلحت عموم باشد در جهت آسان كردن اسباب معاش و رسیدن به كمالی كه به حسب اشتراك مطلوب است؛ در فصل دوم، با بیان نیاز به دینار در تدبیر و مصالح منزل، وجه سیاست در مال را یكی به اعتبار دخل و دوم به اعتبار حفظ و سوم به اعتبار خرج مال دانسته، آنگاه شروط اكتساب مال را احتراز از جور، عار و دنائت میداند. او صناعات را به صناعات شریف، خسیس و متوسط تقسیم كرده و در آخر شروط حفظ مال و اصناف مصارف آن را بیان میكند؛ فصل سوم، در مقام سیاست و تدبیر اهل منزل، اسباب تأهل را حفظ مال و طلب نسل، و نقش زن در خانواده را به شریكِ مرد بودن در مال، شریك او بودن در تدبیر منزل و نایب مرد بودن در غیبت او دانسته، آنگاه با ذكر نشانههای زنان بهترین، سه سیاست مرد نسبت به زن را هیبت، كرامت و شغل خاطر (اشتغال زن به كارهای مهم منزل و مصالح آن) بر میشمارد؛ فصل چهارم، در سیاست و تدبیر اولاد، به لزوم انتخاب نام نیك بر فرزند و انتخاب دایهای خوب و صالح و اشتغال به تأدیب فرزند با اقتدا به طبیعت را بیان داشته و آموزش سنن و وظایف دینی و بازداری او از منكرات را لازم میداند؛ در فصل پنجم، طریق اتخاذ خدمت كاران و باعث خدمت خدم كه محبت باشد را بیان كرده و اصناف بندگان را به حسب طبیعت حرّ، عبد و عبد شهوت میداند. در مقاله سوم از سیاست مدن بحث شده است. فصل اول از بحث با عنوان «احتیاج خلق به تمدن و شرح ماهیت و فضیلت علم سیاست مدن»، ابتدا با فرض وجود كمال برای هر موجودی و تقسیم موجودات به حسب تحصیل كمال كه بعضی كمالشان مقارن خلقتشان است و بعضی متأخر، اسباب موجوداتی كه كمال آنها متأخر از وجود آنهاست را به مكمّلات و معدّات تقسیم كرده كه از جمله مكملات كمالی، صورتهایی است كه از واهب الصور فایض میشود و از جمله معدّات كمالی، غذاست. آنگاه با ذكر اصناف معونات ماده آلت و خدمت، انسان را قادر به استفاده از جهان سهگانه معونت از عناصر، نباتات و حیوانات دانسته و نسبت به انسان، نوع معونت آن را به همنوع خود، از نوع معونت خدمت در اجتماع انسانی میداند در جهت حفظ وجود نوع انسان. به مناسبت طرح اجتماع انسانی و حفظ نوع انسان، بحث ضرورت تدبیر و سیاست در مدینه - كه دارای افراد مختلف الدعاوی با تنوع در حركات آنها میباشد - و بحث حوایج سیاست - كه ناموس، حاكم و دینار است - به میان میآید. سیاست نیز دارای انواع و اقسامی است كه عبارتند از سیاست ملك (سیاست فضلاً بر وجه تحصیل فضایل)، سیاست غلبه(سیاست تدبیر امور افراد پست)، سیاست كرامت (تدبیر جماعتی كه به اقتنای كرامت موسوم باشند) و سیاست جماعت (تدبیر فرق مختلف بر قانونی كه ناموس الهی وضع كرده باشد). پس از بیان اقسام سیاست، حكمت مدنی را قوانین كلی میداند كه مقتضی عموم باشد از جهت راهبری عموم به كمال حقیقی با رعایت اعتدال . به اعتقاد محقق طوسی، چنین علمی رئیس تمام صناعات است و بدین جهت ضرورت تعّلم آن واضح و ثمره آن اشاعه خیرات در عالم و ازاله شرور میشود؛ در فصل دوم با عنوان «فضیلت محبت»، با بیان ضرورت تألیف افراد اجتماع در معاونت با یكدیگر، جهت طبیعی هر فرد را به سوی كمال و به سوی الفت با یكدیگر در اجتماع مدینه دانسته، و محبت را اشتیاق به تألّف معنا میكنند. آنگاه با تقسیم محبت در نوع انسان به طبیعی و ارادی، انواع و اسباب محبتهای ارادی را بر شمرده و سپس انس طبیعی را مبدأ تمدن و تألف و اقتضای حكمت و دعوت شرایع و آداب محمود را به انس ورزیدن به یكدیگر میداند و در محبتهایی كه اسباب آن لذت یا منفعت یا مختلف از این دو باشد، وجود عدم اعتدال و اختلاف میداند و در محبتهای میان اهل خیر، قائل به عدم وجود اختلاف است؛ فصل سوم، با عنوان «اقسام اجتماعات»، ابتدا اجتماعات انسانی را به مدینه فاضله و غیرفاضله تقسیم و بیان میدارد كه غیرفاضله به جاهله و فاسقه و ضاله متعدد میشود و آنگاه ماهیت اتفاق آرای اهل مدینه فاضله را به مطابقت با حق و موافقت با یكدیگر و افعال آنها را مقدم به تهذیب و مقدر به قوانین عدالت دانسته و سپس روشهای ارشاد حكیم، اهل مدینه را به قیاسات برهانی یا اقناعیّات یا شعریّات یا مخیّلات دانسته است. در ادامه اصناف اركان مدینه فاضله را به افاضل، اهل فرهنگ، مقدّران، مجاهدان و مالیان تقسیم كرده است. در آخر فصل، به معرفی ماهیت و انواع و اهداف و ملاكات افضلیت مدن غیرفاضله یعنی جاهله و فاسقه و ضاله و خصوصیات رئیس هر یك از مدن میپردازند؛ فصل چهارم با عنوان «در سیاست ملك و آداب ملوك» ابتدا سیاست را به فاضله و ناقصه تقسیم میكند، آنگاه سیاست فاضله را سیاست امامت میداند كه لازمه سیاست امامت را نیل به سعادت و هدف آن را تكمیل خُلق، و لازمه سیاست تغلّب را نیل به شقاوت و مذّمت و هدف آن را استعباد خلق میداند. در ادامه، ویژگیهای عملی سائس اول یعنی امام را تمسك به عدالت، دوست خود داشتن رعیت، رواج خیرات عامه در مدینه و غلبه بر شهوات و شاخصهای خیرات عامه را امنیت، سكوت، مودت با یكدیگر، عدل، عفاف، لطف و وفا میداند. همچنین ویژگی سائس دوم یعنی تغلّب را تمسك به جور، رعیت را به جای عبید گرفتن، مدینه را پر از شرور كردن و خویشتن را بند شهوت كردن و شاخصهای شرور عامه را خوف، اضطراب، تنازع، جور، حرص، عنف، غدر، خیانت، مسخرگی و غیبت بر میشمرد. اما در اصول كلی حفظ دولت، تألف اولیا و تنازع اعدا را سبب میداند، از این رو، توجه پادشاه به حال رعیت را واجب دانسته و لزوم توفّر پادشاه بر قوانین عادله را متذكر شده است، چرا كه رابطهای مستقیم بین قوام مملكت با عدالت ورزی برقرار میكند و قوام مدن را به ملك و قوام ملك را به سیاست و قوام سیاست را به حكمت میداند. در آخر با ذكر اصناف مردم، وظیفه ملك را با هر یك از اصناف بیان میدارد. در قبال دشمنان، لزوم حفظ اسرار و تجسس از دشمنان را یاد آوری كرده و به تناسب صفات فرماندهی لشكر در جنگ و جواز تمسك به حیله و تزویر و نامههای دروغ و تفرق اعدا را تأكید میكند؛ در فصل پنجم، سیاست خدم و آداب اتباع ملوك مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا وظیفه خادم در برابر ملوك مبالغه و توجه زیاد بر كتمان اسرار مخدوم بیان شده است. وی وظیفه مردم را بر مبالغه ورزیدن در احتشام و هیبت ملوك و رؤسا دانسته و آنگاه، شرایط خدمت به ملوك را بر شمرده است؛ در فصل ششم در مقام بیان فضیلت صداقت و كیفیت معاشرت با اصدقا، به بیان ویژگی فرد كامل و سعید و نحوه دوست یابی و حفظ دوستی پرداخته و بعد نحوه رفتار با نزدیكان را متذكر میشود و به مناسبت، ستیزهگری و لجاجت را اسباب اختلاف دانسته و افراد را از آن دو بر حذر میدارد؛ فصل هفتم كه آخرین بحث در سیاست مدن است، درباره كیفیت معاشرت با اصناف خلق، انواع معاشرت با صنف مقابل و هم ردیف خود میباشد. وی دوستان را به حقیقی و غیرحقیقی و دشمنان را به دشمنان دور و نزدیك، و آشكار و پنهان تقسیم كرده است. آنگاه اصول كلی در سیاست و نحوه برخورد با دشمنان را بر شمرده و اسباب عداوتهای ارادی را به تنازع در ملك، تنازع در مرتبه، دنبال امیال رفتن، اقدام بر شهواتی كه موجب هتك حرمت باشد، و اختلاف آرا تقسیم میكنند و در آخر مراتب دفع ضرر دشمنان را به اصلاح ایشان، احتراز از مخالطت با ایشان و بالأخره به قهر و قمع آنها میداند؛ در فصل هشتم به مثابه ختم سخن تحت عنوان وصایای افلاطون در توصیه به علم و ملاك ارزش متعلّم آن، توجه به نعمتهای خداوند، توصیه به محاسبه نفس و ویژگی حكیم بودن شخص در عدم شادمان شدن از لذتهای دنیا، حكم به قول و فعل بودن و تساوی فكر، قول و عمل خلاصه میشود.۲. رساله نصیحت نامه۳
خواجه این رساله را بنابر درخواست و التماس بزرگان دولت دستگاه هولاكو در ترغیب و تحریص اباقاخان پسر هولاكو به سلطنت نوشته است. وی در این رساله به اباقاخان در هنگام تاج گذاری بعد از مرگ پدر، نصایح و دستورهایی در جهت استقرار حكومت دارد كه به منزله اساسنامه حكومتی محسوب میشود و آن به شرح ذیل است:
۱ - الف) نوازش برادران و خویشان و نیكوسازی كارهای آنها؛ ب) نزدیك سازی فاضلان و معتمدان و هواداران به خود در جهت استفاده از رأیها و اندیشههای پسندیده آنها؛ ج) شاهزادگان و كاردانان را تلطف و مهربانی كردن.
۲ - الف) دلجویی و توجه به امیران لشكر؛ ب) التفات و مهربانی كردن به افراد صاحب منصب و مقام؛ ج) لزوم تهیه تداركات لشكر و دادن وعدههای خوش به آنها در جهت دلجویی و دل خوشی آنها و عدم بهانه جویی آنها در برخورد با یاغیان و نیز آماده جنگ داشتن آنها.
۳ - الف) امیدواری نمودن ملوك و اكابر ولایات به لطف خویش؛ ب) و اعلان تخفیف مالیات از رعایا؛ ج) و ابقای خانان پیشین جهت دلخوشی و هواداری آنها.
۴ - الف) صدقه به درویشان و بازماندگان و كودكان بیپدر و زنان بیشوهر و رهایی گرفتاران از مِحَن و گرفتاری؛ ب) و رسیدگی مالی به نافرمانان و ایجاد ترس در آنان در ترك گستاخی ایشان.
۵ - گماردن افراد شایسته بر لشكر.
۶ - احتیاط زیاد در امور پادشاهی و سلطنت در جهت قطع دست جاسوسان.
۷ - الف) به كارگیری صبر و تأنی در امور؛ ب) و دوری از سبك كاری؛ ج) و عدم تجویز گستاخی افراد صاحب منصب و عدم جایگاه داشتن آنان نزد سلطان.
۸ - پرهیز از زود خشم گیری و تحمل آنچه كه مخالف طبع و نظر است.
۹ - مشورت با عقلا در امور پادشاهی (تا رأی قرارگیرد آنگاه حكم كارها را خود كند، چنانكه به ظاهر مردم پندارند كه به قوت دیگران است).
۱۰ - دنبال تحصیل رضای خدا بودن (تا در هر دو جهان نیكویی بیند).
۱۱ - عمل به رسم و آیین پدران خود جهت ایمن بودن از كم و كاستی و ضعفها.
۱۲ - آراستگی و نظم به لشكر، جهت عدم ترس از یاغیان.
۱۳ - رعایت عدل و انصاف در حق لشكریان.
۱۴ - الف) التفات و توجه به فرمانبرداران؛ ب) و خوار كردن سركشان.
۱۵ - راستی با همه خلایق در امید و بیم دادن در طاعت.
۱۶ - الف) كم آزاری مردم؛ ب) و عدم رنجش نیكان و بیگناهان (تا دراز عمر شود).
۱۷ - سعی در آبادانی كردن (تا مال بسیار بیظلم و رنج مردم حاصل شود).
۱۸ - خبر یافتن از ایل و یاغی و بیداری و هشیاری در برابر آنها.
۱۹ - استواری در فرمانها و دستورها (تا امید و بیم دشمن تمام باشد).
۳. رسم و آیین پادشاهان قدیم راجع به مالیات و مصارف آن۴
پادشاهان قدیم را رسم بر این بوده است كه برای استحكام پادشاهی خود، به اهل قلم و علما رو میآوردند و از آنها میخواستند كه آنچه در طریق قوام و استقرار سلطنت خود مؤثر است بیان دارند تا آنها را به كار گیرند. از جمله خواجه نصیرالدین طوسی بنا به درخواستی، ضمن بیان بنیاد پادشاهی پادشاهان در شمشیر (در دست سپاهیان) و قلم (در دست نویسندگان)، نوعی آیین نامه حكومتی را در این رساله ترسیم میكند كه در آن به نحوه سامان دهی و مدیریت قوای نظامی و اقتصاد مملكتی و پادشاهی میپردازد. بدین منظور خواجه طوسی ماهیت فردی و تركیبی سپاهیان را آن میداند كه باید با یكدیگر متفق و با پادشاه یك دل باشند و به جز فرمان پادشاه، فرمان كسی را اطاعت نكنند و مردان كار باشند و آداب سلاح را آموخته باشند. از طرفی وظایف پادشاه را در قبال لشكر، تأمین كننده تداركات جنگی، گماردن هر كسی به جای خود، نیكو داشتن دلیر مردان، توجه به بازماندگان افراد لشكر و صرف غنایم به دست آمده از یاغیان در بین آنها میداند و آنگاه با بیان فواید لشكر در ایجاد شكوه و هیبت برای پادشاهان و دفع یاغیان و ایمن داشتن رعایا و امنیت راهها، طرق برخورد با پادشاه یاغی را بیان داشته و آنگاه به امور امنیتی لازم در برخورد با پادشاهی كه یاغی نباشد، پرداخته و آن امور را آماده نگه داشتن لشكر با تداركات لازم، عدم غفلت از پدید آمدن یاغی، عدم كوچك پنداشتن دشمن و خالی نداشتن مرزها از مردان مسلح و آماده میداند. سپس فواید قلم به دستان و ترسیم كنندگان مصالح و منافع نظام را در نگهداری راه خدا در میان خلق و آشكار كردن پوشیده (خوب و مفید)، یاد دادن سخنان (نیك) و نگهداری راستی در میان مردم دانستهاند. اما در مورد اموالی كه در اختیار سلطان است منابع دخل آن را میراث گذشتگان، مال رعیت، كفایت و شایستگی خود و اعطای خداوند میداند. آنگاه با بیان انواع مال پادشاه كه یا از خاصه خود اوست یا از مصالح پادشاهی، اموالی را كه پادشاهان از آنها ننگ دارند، عبارت میداند از: ۱ - گرفتن و بدرقه جهت راهها و كشتیها؛ ۲ - آنچه از تباه شدن زر و سیم حاصل آید؛ ۳ - ارزان خریدن آنچه مردم بدان محتاج اند و گران فروختن آن؛ ۴ - تحصیل مال از مردم به سبب گناهان. اما خرج پادشاه را دو گونه دانسته: ۱ - خرج خاصه خود كه از مال خاصه خود است؛ ۲ - خرج اموال مصالح پادشاهی و موارد مصرفی اموال خاصه خود پادشاه را به: ۱. خرج خاصه خود و فرزندان، ۲. عطایا و بخشش كسانی كه او را خدمت كنند، ۳. ساختن تجملها و زینتها، ۴. عمارتهایی كه ضرورت بر آنها نباشد، تقسیم میكنند، و موارد خرج مال مصالح پادشاهی را به امور ذیل میداند: ۱- خرج لشكر و كسانی چون نویسندگان درباری و بازپرسان و دادستانان، ۲ - سفرا، ۳ - خرج بازماندگان و درویشان و كودكان بیپدر و زنان بیشوهر و مصالح شهرها و ولایتها، ۴ - پیام رسانی و پیام رسانان. و در پایان موارد اموالی كه پادشاه نهی از تصرف در آنها شده را بر میشمارد كه عبارتند از: ۱ - معیشتهای اهل خیر، ۲ - اموال یتیمان، ۳ - اموال غایبانی كه امید مراجعت آنها است، ۴ - امانتهای مردم، ۵ - اموال وقفی.
۴. رساله امامت۵
خواجه نصیرالدین طوسی در این رساله در مقام دفاع از اصل امامت در مذهب شیعه دوازه امامی، این اصل را در قالب پنج سؤال «چه، آیا، چرا، چگونه و كه» طرح كرده و از چیستی آن آغاز و تاكیستی آن به پایان میرساند. در ابتنای امامت بر این پنج سؤال سخن از چیستی امامت، از وجود دایمی یا موقت آن، از علت وجودی آن، از صفات امام و از چگونگی تعیین آن سخن گفته شده است. خواجه در سؤال از چیستی امام، او را به انسانی معرفی میكند كه دارای ریاست عامه در دین و دنیا بالاصاله در دارتكلیف است. در سؤال از وجود دایمی یا موقتی امام با توجه به لطف بودن وجود امام در نزدیك كردن مكلفان به قیام به واجبات و دور دادن آنها از منكرات و مقبحات و از اخلال به واجبات و وجود دایمی چنین مصلحتی در دار تكلیف برای بندگان، لزوم دایمی بودن وجود امام را اثبات میكند.در پاسخ سؤال از علت وجودی امام و وجود چنین وجودی در بین مكلفان میفرماید كه امكان وقوع اخلال به واجبات و ارتكاب مقبحات وجه نیاز به وجود امام است تا مكلفان را منع از آنها كند و متخلفان را تنبیه كرده تا بدین وسیله مكلفان را به اطاعت الهی نزدیك كند و متخلفان را از معاصی دور سازد. خواجه طوسی در بیان صفات امام، او را دارای عصمت، علم (به آنچه علم به آن نیاز است)، شجاعت، افضلیت از رعیت خود، طاهر بودن از عیوب منفوره خَلْقی و خُلْقی، نزدیكترین فرد به خدا بودن، داشتن معجزهای (كه دلالت بر امام داشته باشد) و واحد بودنش در دار تكلیف میداند. در پایان در مقام بیان كیستی امام در خارج، او را كسی میداند كه اهل اسلام بر او اجماع داشته باشند و یا در صورت اختلاف اهل حق كه قائلان به توحید، عدل، نبوت و امام هستند، بر او اجماع داشته باشند و در ضمن این بحث به وجود سه دسته اختلاف و نحوه تعیین امام یعنی قول به عدم وجوب نصب امام، وجوب نصب بر عهده مردم و وجوب نصب از طرف خداوند را بیان و دو قول اول را نفی و قول سوم را اثبات میكند. وی در این رساله به معرفی و تعیین جایگاه و ویژگیهای رهبر و حاكم دولت مطلوب و ماهیت سیاست آن دولت میپردازد. خواجه طوسی در فلسفه سیاسی خود، دولت امامت را دولت مطلوب میداند كه در رأس آن امام واقع شده است. چنین دولتی دارای اصول و ثبات پایداری، عدالت مداری احسان به مردم و قانون مدار و قانونگرا۶ و نیز كارویژههای امنیت، آرامش طلبی، مودّت، عدالت ورزی، عفت، لطف و وفاداری است.۷ هدف سیاست دولت امامت، رواج فضایل در میان جامعه و ایجاد زمینههای تخلق مردم به فضایل و كمالات است. خواجه طوسی چنین دولتی را دولت حق و هر آنچه مقابل آن باشد، با هر شكل و ماهیتی دولت باطل تلقی میكند.۸ در سیاست امامت هدف آن است كه مردم به تكمیل نواقص خود برآیند، زیرا مردم بدون وجود چنین دولتی، توانایی فعلیت بخشیدن به استعدادهای كمالی خود را ندارند. در نظریه دولت خواجه طوسی امام با اعمال سیاست امامت خود، جامعه را از حالت نسبی و قدر مطلق خود كه هم زمینه روآوری به فضایل و هم رذایل را دارد، خارج كرده و به سوی ایجاد هر چه بیشتر و كاملتر فضایل و ظاهر ساختن آنها در اعمال و رفتارهای فردی و جمعی و در تمام اعمال و سیاست و طراحیهای دولت سوق میدهد.
۵. تجرید العقائد۹
این كتاب اگر چه ماهیتی كلامی و اعتقادی دارد، اما با انگیزه سیاسی و دفاع از شیعه در مبانی كلامی و سیاسیاش در زمانی كه عقاید شیعی آماج حملات و فتنه شده بود نگاشته شد. خواجه طوسی در این كتاب، اعتقادات شیعیان را با روش برهانی و استدلالی به صورت قویترین و مستدلترین و جامعترین متن كلامی - سیاسی شیعه در میآورد. وی در مبحث نبوت و امامت كتاب به طرح مباحث كلام سیاسی شیعه درباره جهات توجه دین به جامعه و هدف رسالت پیامبر و وصایت امامان شیعی میپردازد. در مقصد چهارم كتاب با نیكو شمردن بعثت پیامبران از حیث آثار و فواید مترتب بر آن از جمله حفظ نوع انسان از تباهی و رساندن افراد به كمال، وجوب آن را اثبات میكند. همچنین عصمت را برای آنها لازم میداند تا از هر گونه گناه و خطا و نسیان مصون باشد و در هدایت جامعه به سوی كمال هیچگونه انحراف رخ ندهد. خواجه در ادامه، به بیان صفات پیامبران نظیر كمال عقل، ذكاوت، قوت رأی و عدم سهو میپردازد تا در پرتو این صفات، توانایی جعل قوانین كمال آور و شناخت فضایل و رذایل و تنظیم سیاستهای اجرایی در جهت جاری سازی و جریان فضایل و كمالات در جامعه را دارا باشند. وی در آخر، راههای شناخت پیامبران را بیان میكند. در مقصد پنجم، بحث از امامت و وجوب عقلی آن بر خداوند را طرح میكند تا هدایت و رهبری جامعه را به سوی سعادت دنیوی و اخروی عهدهدار شوند. وی معتقد است چنانچه آن را واجب ندانیم، نبود امام به رواج فتنه و فساد در میان مردم منجر میشود؛ بنابراین خواجه طوسی امام را رئیس اول امور دینی و دنیایی مردم میداند كه در پناه آن امر دین و دنیای مردم نظم و انتظام و رشد و توسعه مییابد. در آخر مبحث امام به اثبات و انحصار امامت در علیعلیه السلام بعد از وجود پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله میپردازد كه شایستگی لازم و كافی را برای هدایت جامعه به سوی كمالات برخوردار بود.
۶. فصول العقاید۱۰
این كتاب نظیر تجرید العقائد با انگیزه سیاسی نوشته شده است. خواجه طوسی در مقام نشر عقاید شیعه دوازده امامی و دفاع از آیین آنها و با هدف سازش دادن آن با قواعد عقلی تألیف كرد. فصل سوم كتاب به بحث نبوت و امامت اختصاص دارد. وی ابتدا با بیان این كه غرض از خلقت انسان وجود مصلحتی برای خود انسان است نه خداوند، تنبیه و تنبّه انسان را به چنین مصلحتی - كه عقول ایشان مستقلاً نمیتوانند آن را درك كنند - لطف میداند و لطف بر خداوند واجب است و چون از جهت كثرت حواس و قوا و اختلاف انگیزهها، وقوع شر و فساد ممكن است، شریعت را كه مبیّن كیفیت معاشرت و انتظام امور معاش مردم است، از باب لطف بر خداوند واجب میداند. از طرفی به اعتقاد وی، جهت ارشاد مردم ارسال رسل برخداوند واجب میشود و جهت امتناع وقوع نتایج و مفاسد و اخلال واجبات از ایشان، و عدم تنفر عقول از ایشان و بلكه جلب افراد به آنها، عصمت انبیا و معجزه برایشان واجب میشود. وی در بحث نبوت خاصه در اثبات نبوت پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله، معجزه ایشان و وجوب عصمت برای ایشان مطالب مستدلی بیان داشته است و هر آنچه را كه ایشان از آن خبر دادهاند واجب القبول میداند. در مبحث امامت، امامت را مقامی میداند كه حق را ظاهر میگرداند و مردمان را از باطل منع میكند و شریعتی را كه خداوند فرستاده، در میان مردم رواج داده تا از وقوع فتنه و ظهور فساد در میان مردم پیشگیری شود. از آن جا كه با كثرت امام، امكان فتنه وجود دارد، خواجه لازم میداند كه امام، واحد باشد. در مورد نحوه تعیین امام، وی بر خدا واجب میداند كه از طریق اظهار معجزه یا اخبار كسی كه صدقش معلوم است، او به مردم شناسانده شود و چون زمانه از صادق القول خالی نیست اگر اكثر امت بر شخصی اجماع كنند، آن اجماع حق باشد. درباره امام زمانعلیه السلام و غیبت آن حضرت معتقد است سبب حرمان خلق از امام، خود مردم هستند نه امام و نه خداوند، و زمان ظهور آن حضرتعلیه السلام را زمان رفع علت غیبت او میداند.۷. . قواعد العقائد۱۱
خواجه نصیرالدین طوسی بعد از آن كه قویترین و مستدلترین و متقنترین متن كلامی شیعی دوازده امامی یعنی تجریدالعقائد را نگاشت، در صدد برآمد كه متون كلامی مختصرتر همچون فصول العقائد و رساله اعتقادیه و قواعد العقائد را تألیف كند تا عقاید امامیه بیشتر در دسترس همگان قرار گیرد. وی در این كتاب نیز معتقد است شأن و جایگاه نبوت و امامت در جامعه در جهت به اكمال رساندن نفوس مردم است. در بحث نبوت، نبی را انسانی میداند كه از طرف خداوند به سوی بندگانش مبعوث شده تا آنها را از حیث كمالات انسانی و الهی تكمیل كند؛ بدین صورت كه آنچه را آنها در رشد و كمالات خود نیاز دارند بشناساند و نیز آنها را به سوی خداوند كه مبدأ و خالق كمالات است نزدیك كند و از معاصی دور بدارد. وی راههای شناخت نبی را عدم صدور عمل یا قول خلاف عقل از او و مطابقت دعوت او با ادعایش و اظهار معجزه به دنبال ادعای نبوتش میداند. طریق حكما در اثبات نبوت را چنین تقریر میكند كه برای انسان مدنی بالطبع زندگی ممكن نیست مگر در اجتماع با همنوعان خود؛ پس مردم باید در رفع نیازهای خود با یكدیگر تعاون كنند و از آن جا كه هر انسانی همراه با شهوت و غضب آفریده شده، ممكن است به دنبال مطامع خود از دیگری كمك بگیرد بدون این كه او را در امورش كمك كند، از این رو، آنچه امور آنها را مستقیم میكند، عدل و اجرای آن به دست شخصی عادلِ واحد است بدون هیچ مزیتی، و چنین انسانی باید الهی و از طرف خداوند باشد تا چنین مقصودی حاصل شود. پس امور نوع انسان مستقیم نمیشود الاّ به نبی، تا عدل را جاری و مردم را به آن دعوت كند و بدین منظور قوانین و قواعدی را وضع میكند كه اقتضای عدل در امور متعلق به اشخاص و نوع انسانی و سیاست آنهاست. در باب امامت، وی امامت به ریاست عامه دینیه ای تعریف میكند كه مشتمل است بر ترغیب عموم مردم به حفظ مصالح دینی و دنیایی خویش و زجر و منع آنها از آنچه مضر به مصالح آنهاست. در ادامه اقوال و انظار مختلف در نصب امام را طرح و نظر شیعه دوازده امامی را وجوب عقلی برای نصب آن از جانب خداوند دانسته و طریق معرفت آن را نزد شیعه نص جلّی از جانب خداوند یا كسی كه از طرف خداوند نصب شده یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله، میداند.
۸. اساس الاقتباس۱۲
خواجه نصیر الدین طوسی در این كتاب نیز از سیاست سخن گفته است. اساس الاقتباس اگر چه در اصل یك كتاب منطقی است و شامل مباحث الفاظ، كلی و جزئی، ذاتی و عرضی، كلیات خمس، مقدمات عشر، اقوال جازم، جهات قضایا و قیاس از حیث مواد و صورت میباشد. اما به جهت كاربردی كه قیاسات منطقی در جامعه و روابط اجتماعی دارند، خواجه طوسی اشاراتی به كاربردهای سیاسی - اجتماعی صناعات برهان و خطابه و جدل كرده، و در ضمن آن، انواع سیاسات را بیان میدارد. نزد خواجه طوسی اقشاری از افراد جامعه كه از قوه ادراكی بالایی برخوردارند و از آنها تعبیر به افاضل میشود، در استدلالات خود از استدلالات برهانی استفاده میكنند و از طرفی یكی از ویژگیهای ریاست حكومت در مدینه فاضله برخورداری حاكم از ذكاوت و سرعت فهم و قوت استدلال قوی است تا بتواند در وضع قوانین و علوم و روابط خود با دیگران از قیاسات برهانی استفاده كند. صناعات بعدی، جدل است كه در آن طرفین از مقدمات مسلم نزد خود برای اثبات وضع مطلوب خود یا حفظ وضع موجود به كار میگیرند. در جدل آنچه ملاك بوده، استفاده از آنچه اعتراف مردم در آن است و آنها آرا و قضایا مقبول نزد جمهور مردم است و مقبول بودن آنها نزد مردم یا به حسب عقل عملی آنهاست مثل «العدل حسن» و یا برحسب خُلْق و عادات فاضله و اخلاق جمیله است كه در نفوس افراد رسوخ كرده است و یا به حسب عاملی دیگر. فایده جدل برخلاف برهان، مفید جمع و همه افراد جامعه است، چه این كه زندگی نوع انسانی بدون كمك و مشاركت با همنوع خود ممكن نیست و جدل از جمله ابزارهایی است كه مردم با ابتنای بر محمولات و مقبولات نزد خود، روابط اجتماعی خود را مستحكم مینمایند. صناعات دیگر خطابه است كه در اقناع و تسلیم مردم در پذیرش تصمیمات و اهداف و برنامه به كار میرود. فایده خطابه در تقریر مصالح جزئی مردم و اصول كلی مصالح آنها مثل معارف الهی و قوانین علمی و مسائل سیاسی است. خواجه طوسی به جهت كاربرد جدل و خطابه در سیاست به اصناف سیاسات پرداخته و آنها را به شش صنف تقسیم میكند كه عبارتند از سیاست وجدانی، سیاست قلّت، سیاست اجتماعی (احرار)، سیاست اخیار (فاضله)، سیاست تغلبی (سلطه و غلبه) و سیاست خست. وی در ادامه به تعاریف و اهداف هر یك از سیاست مذكور میپردازد و در آخر با نظر به هدفی كه سیاست فاضله دارد و آن تحصیل فضایل و ملكات نفسانی افراد جامعه است، اصول و فروع فضایل را بیان میكند.
پینوشتها
۱. حجهٔالاسلام یوسفی راد، فارغ التحصیل كارشناسی ارشد علوم سیاسی موسسه آموزش عالی باقرالعلومعلیه السلام .
۲. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی؛ مصحح: مجتبی مینوی - علیرضا حیدری ؛ تاریخ تألیف: ۶۳۳ ه؛ محل تألیف: ایران؛ ناشر: انتشارات خوارزمی؛ سال انتشار: ۱۳۷۳.
۳. مؤلف: خواجه نصیرالدین محمد طوسی، زبان: فارسی.
۴. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، موضوع: سیاست، ناشر: دانشگاه تهران - ۱۳۴۱، زبان: فارسی، محل دسترسی: واحد تدوین اندیشه سیاسی، تعداد صفحات: ۸
۵. مؤلف: خواجه نصیرالدین محمد طوسی (۵۹۷ - ۶۷۲)، مصحح: محمد تقی دانش پژوه، (ناشر: دانشگاه تهران، سال انتشار: ۱۳۳۵)
۶. مرتضی یوسفی راد، اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی (قم: بوستان كتاب، ۱۳۸۰) ص ۲۴۵ - ۲۴۸.
۷. همان، ص ۲۲۱ - ۲۲۵.
۸. خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی، علیرضا حیدری (تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۳) ص ۳۰۳.
۹. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، محقق: محمد جواد حسینی جلالی، ناشر: مكتبهٔ الاعلام الاسلامی، تاریخ نشر: ۱۴۰۷ ه.
۱۰. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، مصحح: محمد تقی دانش پژوه، ناشر: دانشگاه تهران، ۱۳۳۵.
۱۱. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، به كوشش محمد رضا انصاری قمی (قم: ناشر: كتابخانه آیهٔ الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۷).
۱۲. مؤلف: خواجه نصیرالدین طوسی، تصحیح و تحقیق مدرس رضوی (تهران: ناشر: دانشگاه تهران، ۱۳۵۵).
منبع:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره ۲۵
نویسنده:مرتضی یوسفی راد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست