سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
ویژگیهایاخلاقیامامهادی(ع)
امام هادی(ع) نمونهای از انسان كامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود. «ابن شهر آشوب» در این باره مینویسد:
«امام هادی(ع) خوشخوترین و راستگوترین مردم بود. كسی كه او را از نزدیك میدید، خوش برخوردترین انسانها را دیده بود و اگر آوازهاش را از دور میشنید، وصف كاملترین فرد را شنیده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودی، هیبت و شكوه وی تو را فرا میگرفت و هرگاه اراده گفتار میكردی، بزرگی و بزرگواریاش بر تو پرده در میانداخت. او از دودمان رسالت و امامت و میراثدار جانشینی و خلافت بود و شاخساری دل نواز از درخت پربرگ و بار نبوت و میوه سرسبد درخت رسالت ...».(۱)
امام در تمام زمینههای فردی، اعم از ظاهری و اخلاقی، زبانزد همگان بود. «ابن صباغ مالكی» در این راستا مینگارد:
«فضیلت ابوالحسن، علی بن محمد الهادی(ع) بر زمین پرده گسترده و رشتههایش را به ستارههای آسمان پیوسته است. هیچ فضیلتی نیست كه به او پایان نیابد و هیچ عظمتی نیست كه تمام و كمال به او تعلق نگیرد. هیچ خصلت والایی بزرگ نمینماید مگر آنكه گواه ارزش آن در وی آشكار است. او شایسته، برگزیده و بزرگوار است كه در سرشت والا پسندیده شده است ... هر كار نیكی با وجود او رونق یافته. او از نظر شكوه، آرامش، پاكی و پاكیزگی بر اساس روش نبوی و خلق نیكوی علوی آراسته شده كه هیچ فردی از آفریدگان خدا به سان او نیست و به او نمیرسد و امید رسیدن به او را هم ندارد».(۲)
نیكو و به جاست این قسمت از نوشتار، به زیباییهای طبع او آراسته گردد:
۱) عبادت
ایجاد ارتباط عاشقانه با معبود و معشوق ازلی و عبادت فراوان، از ویژگیهای برجسته امام هادی(ع) است. در این باره نوشتهاند: «همواره ملازم مسجد بود و میلی نیز به دنیا نداشت. عبادتگری فقیه بود. شبها را در عبادت به صبح میرساند بی آنكه لحظهای روی از قبله برگرداند. با پشمینهای بر تن و سجادهای از حصیر زیر پا به نماز میایستاد. شوق به عبادتش به شب تمام نمیشد. كمی میخوابید و دوباره برمیخاست و مشغول عبادت میشد. آرام زیر لب قرآن را زمزمه میكرد و با صوتی محزون آیاتش را میخواند و اشك میریخت كه هركس صدای مناجات او را میشنید، میگریست. گاه بر روی ریگها و خاكها مینشست. نیمه شبها را مشغول استغفار میشد و شبها را به شب زندهداری میگذراند.(۳) شبانگاه به سجده و ركوع میافتاد و با صدایی محزون و غمگین میگفت: خداوندا، این گناهكار پیش تو آمده و این نیازمند به تو روی آورده، خدایا، رنج او را در این راه بیپاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را ببخش و از لغزشهایش درگذر».(۴)
۲) سادهزیستی
از دیگر ویژگیهای برجسته اخلاقی امام هادی(ع)، سادهزیستی و دوری از دنیا بود. در این زمینه نیز آمده است: «از دنیا چیزی در بساط زندگی نداشت. بندهای وارسته از دنیا بود. در آن شبی كه به خانهاش هجوم آوردند، او را تنها یافتند با پشمینهای كه همیشه بر تن داشت و خانهای كه در آن هیچ اسباب و اثاثیه چشمگیری دیده نمیشد. كف خانهاش خاكپوش بود و بر سجاده حصیری خود نشسته، كلاهی پشمین بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نیایش بود».(۵)
۳) دانش
یكی از محورهای اساسی و از سترگترین پشتوانههای امامت، دانش امام است كه بر اساس آن بشریت از كوره راههای نابودی رهایی مییابد. شخصیت علمی امام هادی(ع) از همان دوران كودكی و پیش از امامت ایشان شكل گرفته بود. مناظرههای علمی، پاسخگویی به شبهههای اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونههای برجستهای از جایگاه والای علمی امام هادی(ع) است. او در همان كودكی مسائل پیچیده فقهی را كه بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو میماندند، حل میكرد. گنجینهای پایانناپذیر از دانش و چكاد نشینی در بلندای بینش بود. دشمن سادهاندیش به خیال در هم شكستن وجهه علمی ایشان، مناظرههای علمی تشكیل میدهد، ولی جز رسوایی و فضاحت ثمرهای نمیبیند. از این رو، به بلندی مقام امام اعتراف میكند و سر تسلیم فرود میآورد.(۶)
با این همه، متوكل، مانع نشر و گسترش علوم از سوی ایشان میشده همواره در تلاش بود تا شخصیت علمی امام بر مردم آشكار نشود. از این رو، امام را تحت مراقبت شدید نظامی گرفته بود و از ارتباط دانشمندان علوم و حتی مردم عامی با ایشان جلوگیری میكرد. دشمنان، پرتو گیتی فروز آن آفتاب علم و معرفت را میدیدند و خفاش صفت با چشمانی شبزده به خیال شب پرستی، از فروزندگیاش چشم فرو میبستند و با شمعی به جنگ آفتاب میرفتند و مناظره به راه میانداختند. با این حال، امام با صبری بیپایان، لحظهها را به كار میگرفت و تیرگی جهل را با نور دانش خود میزدود. او در بیان پرتوافشانی چهارده خورشید تابنده علم میفرمود:
اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است. تنها یك حرف آن نزد آصف [بن برخیا] بود كه وقتی خدا را بدان خواند، زمین برای او در هم پیچیده شد و تخت بلقیس را نزد سلیمان نبی آورد. آن گاه زمین گسترده شده و به حال اول خود برگشت. تمام اینها در یك چشم برهم زدن انجام گرفت، ولی نزد ما هفتاد و دو حرف از آن وجود دارد كه یك حرف آن نزد خدا مانده [و بقیه را به ما داده[ كه در خزانه دانش غیب او به خودش اختصاص دارد.(۷)
او به تمامی زبانهای عصر خود از قبیل هندی، تركی، فارسی و... آگاه بود و حتی نوشتهاند كه در جمع فارسی زبانان به زبان خودشان سخن میگفت.(۸)
اظهار نظرهای «یزداد نصرانی»، شاگرد «بختیشوع» درباره دانش امام هادی(ع) بسیار مهم است. او پزشك مخصوص دربار معتصم بود. چیرگی امام در دانش، به اندازهای او را مجذوب خود كرده كه در توصیف مقام علمی ایشان گفته بود: «اگر بنا باشد آفریدهای را نام ببریم كه از جهان غیب آگاهی داشته باشد، او (امام هادی(ع)) خواهد بود». این سخن نتیجه تنها دیدار كوتاه او با امام بود.(۹)
۴) آگاهی از اسرار
براساس روایات فراوان، امام معصوم(ع) هر گاه بخواهد از چیزی كه بر او پوشیده است، آگاه شود، خداوند او را بدان آگاه خواهد ساخت. امام علی النقی(ع) نیز به سان دیگر پیشوایان، از غیب خبر میداد، آینده را به وضوح میدید. از درون افراد آگاه بود و زمان مرگ افراد را میدانست.
«ابوالعباس احمد ابیالنصر» و «ابو جعفر محمد بن علویه» میگویند: «شخصی از شیعیان اهلبیت(ع) به نام عبدالرحمان در اصفهان میزیست. روزی از او پرسیدند: سبب شیعه شدن تو در این شهر چه بود؟ گفت: من مردی نیازمند، ولی سخنگو و با جرئت بودم. سالی با جمعی از اهل شهر برای دادخواهی به دربار متوكل رفتم. به در كاخ او كه رسیدیم، شنیدیم دستور داده امام هادی(ع) را احضار كنند. پرسیدم: علی بن محمد كیست كه متوكل چنین دستوری داده؟ گفتند: او از علویان است و رافضیها او را امام خود میخوانند. پیش خود گفتم شاید متوكل او را خواسته تا به قتل برساند. تصمیم گرفتم همان جا بمانم تا او را ملاقات كنم. مدتی بعد سواری آهسته به كاخ متوكل نزدیك شد. باوقار و شكوهی خاص بر اسب نشسته بود و مردم از دو طرف او را همراهی میكردند. به چهرهاش كه نگاه كردم، محبّتی عجیب از او در دلم افتاد. ناخواسته به او علاقهمند شدم و از خدا خواستم كه شرّ دشمنش را از او دور گرداند. او از میان جمعیت گذشت تا به من رسید. من در سیمایش محو بودم و برایش دعا میكردم. مقابلم كه رسید، در چشمانم نگریست و با مهربانی فرمود: خداوند دعاهای تو را در حق من مستجاب كند، عمرت را طولانی سازد و مال و اولادت را بسیار گرداند.
وقتی سخنانش را شنیدم، از تعجب ـ كه چگونه از دل من آگاه است؟ ـ ترس وجودم را فرا گرفت. تعادل خود را از دست دادم و بر زمین افتادم. مردم اطرافم را گرفتند و پرسیدند چه شد. من كتمان كردم و گفتم: خیر است ان شاء اللّه و چیزی به كسی نگفتم تا اینكه به خانهام بازگشتم. دعای امام هادی(ع) در حق من مستجاب شد. خدا داراییام را فراوان كرد. به من ده فرزند عطا فرمود و عمرم نیز اكنون از هفتاد سال فزون شده است. من نیز امامت كسی را كه از دلم آگاه بود، پذیرفتم و شیعه شدم.(۱۰)
«خیران اسباطی» نیز در زمینه آگاهی امام از اسرار میگوید: نزد ابوالحسن الهادی(ع)، در مدینه رفتم و خدمت ایشان نشستم. امام پرسید: از واثق (خلیفه عباسی) چه خبر داری؟ گفتم: قربانت شوم! او سلامت بود و ملاقات من با او از همه بیشتر و نزدیكتر است. اما الآن حدود ده روز است كه او را ندیدهام. امام فرمود: مردم مدینه میگویند: او مرده است. گفتم: ولی من از همه او را بیشتر میبینم و اگر چنین بود، باید من هم آگاه میبودم. ایشان دوباره فرمودند: مردم مدینه میگویند او مرده! از تأكید امام براین كلمه فهمیدم منظور امام از مردم، خودشان هستند.سپس فرمود: جعفر (متوكل عباسی) چه؟ عرض كردم: او در زندان و در بدترین شرایط است. فرمود: بدان كه او هم اكنون خلیفه است. سپس پرسید: ابن زیّات(۱۱) (وزیر واثق) چه شد؟ گفتم: مردم پشتیبان او و فرمانبردارش هستند. امام فرمود: این قدرت برایش شوم بود. پس از مدتی سكوت فرمود: دستور خدا و فرمانهای او باید اجرا شوند و گزیری از مقدّرات او نیست. ای خیران، بدان كه واثق مرده، متوكل به جای او نشسته و ابن زیات نیز كشته شده است. عرض كردم: فدایت شوم، چه وقت؟! با اطمینان فرمود: شش روز پس از اینكه از آنجا خارج شدی».(۱۲)
۵) سخنوری
گفتار امام، شیرین و سرزنش ایشان تكان دهنده بود. به گونهای كه آموزگارش در كودكی شیفته سخنوری او گردید. آن گاه كه لب به سخن میگشود، روح شنوندهاش را تازگی میبخشید و چون او را عتاب میكرد، كلامش چون شمشیری آتشین از جملههای نغز، پیكره دشمنش را شرحه شرحه میكرد.
آن گاه كه خصم برای عشرتطلبی خود از او میخواهد شعری بخواند تا بزم خود را با آن كامل كند، لب به سخن میگشاید، چند بیت میخواند و آن چنان آتشی از ترس در وجود او میاندازد كه بزم و عیشاش را تباه میسازد و جهان را پیش چشمان شب پرست دشمن تیره و تار میكند. امام میسراید:
▪ بر بلندای كوهسارها شب را به صبح آوردند، در حالی كه مردان نیرومند از آنان نگهبانی میكردند، ولی كوههای بلند هم به آنان كمكی نكرد.
▪ سرانجام پس از دوران شكوه و عزت از جایگاههای خویش به زیر كشیده شده و در گودالهای قبر افتادند و در چه جای بد و ناپسندی منزل گرفتند.
▪ پس از آن كه به خاك سپرده شدند و فریادگری فریاد برآورد: كجاست آن دستبندها، تاجها و زیور آلات و آن لباسهای فاخرتان؟
▪ كجاست آن چهرههای ناز پرورده و پرده نشینتان؟
▪ قبرهاشان به جای آنها ندا در میدهد: بر آن چهرههای ناز پرورده اكنون كرمها میخزند.
▪ چه بسیار خوردند و آشامیدند، ولی اكنون پس از آن همه شكم بارگیها، خود، خوراك كرمها میشوند.
مستی از سر متوكل پرید. جام شراب از دستش به زمین افتاد. تلوتلوخوران از ترس فریاد میكشید. حاضران میگریستند و متوكل، سخت حیران و وحشت زده، آن قدر گریست كه ریشش خیس شد و دستور داد بزم بر هم خورده را برچینند.(۱۳)
۶) مهربانی
امام بسیار مهربان بود و همواره در رفع مشكلات اطرافیان تلاش میكرد و حتی گاه خودرا به مشقّت میانداخت. آن هم در دورانی كه شدت سختگیریهای حكومت بر شیعیان به اوج خود رسیده بود. «محمد بن علی» از «زید بن علی» روایت میكند: «من به سختی بیمار شدم و شبانه، پزشكی برای درمان من آوردند. او نیز دارویی برایم تجویز كرد. فردای آن روز هر چه گشتند، نتوانستند آن دارو را بیابند. پزشك دوباره برای مداوای من آمد و دید حالم وخیمتر شده است، ولی چون دید دارو را به دست نیاوردهام، ناامیدانه از خانهام بیرون رفت.
اندكی بعد فرستاده امام هادی(ع) به خانهام آمد. او كیسهای در دست داشت كه همان دارو در آن بود. آن را به من داد و گفت:
ابوالحسن به تو سلام رساند و این دارو را به من داد تا برایت بیاورم. او فرمود: آن را چند روز بخور تا حالت بهبود یابد.
دارو را از دست او گرفتم و خوردم و چندی بعد به كلی بهبود یافتم».(۱۴)
۷) احترام به اهل دانش
امام، به مردم به ویژه دانشمندان و اهل علم احترام فراوان میگذاشت. در تاریخ آمده است: روزی امام در مجلسی نشسته بودند و جمعی از بنی هاشم، علویان و دیگر مردم نیز در آن مجلس حضور داشتند كه دانشمندی از شیعیان وارد شد. او در مناظرهای اعتقادی و كلامی، تعدادی از ناصبیان و دشمنان اهلبیت: را مجاب و رسوا ساخته بود. به محض ورود این شخص به مجلس، امام از جای خود برخاست و به نشانه احترام به سویش رفت و او را نزد خود در بالای مجلس نشانید و با او مشغول صحبت شد. برخی از حاضران از این رفتار امام ناراحت شده و اعتراض كردند. امام در پاسخ آنان فرمود: اگر با قرآن داوری كنم، راضی میشوید؟ گفتند: آری. امام تلاوت فرمود: (ای كسانی كه ایمان آوردهاید، هنگامی كه به شما گفته شد: در مجلس جا برای دیگران باز نمایید، باز كنید. تا خداوند [رحمتش را [برایتان گسترده سازد. و چون گفته شد برخیزید، برخیزید تا خداوند به مراتبی [منزلت [مؤمنانتان و كسانی را كه علم یافتهاند بالا برد)(۱۵) و نیز فرموده است: (آیا كسانی كه دانشمند هستند با آنان كه نیستند برابرند؟)(۱۶) خداوند مؤمن دانشمند را بر مؤمن غیر دانشمند مقدم داشته، همچنان كه مؤمن را بر غیر مؤمن برتری داده است. آیا به راستی آنكه میداند و آنكه نمیداند، مساوی است؟ پس چرا انكار و اعتراض میكنید؟ خدا به این مؤمن دانشمند برتری داده است. شرف مرد به دانش اوست، نه به نسب و خویشاوندیاش. او نیز با دلایلی محكم كه خدا به او آموخته، دشمنان ما را شكست داده است.(۱۷)
۸) بخشش
بخشندگی با خون و گوشت اهل بیت: آمیخته بود. آنان همواره با بخششهای خود، دیگران را به شگفتی وا میداشتند. گاه آن قدر میبخشیدند كه رفتارشان در شمار معجزه به شمار میآمد، تا آنجا كه در این مقام در توصیف حضرت هادی(ع) میگفتند: «انفاق امام هادی(ع) به قدری بود كه جز پادشاهان كسی توانایی انجام آن را نداشت و مقدار بخششهای ایشان تا آن زمان از كسی دیده نشده بود و در جغرافیای اندیشهها نمیگنجید».(۱۸)
اسحاق جلاب میگوید: «برای ابوالحسن(ع) گوسفندان بسیاری خریدم. سپس مرا خواست و از منزلش مرا به جایی برد كه بلد نبودم و فرمود تا تمامی این گوسفندان را میان افرادی كه خود دستور داده بود، پخش كنم».(۱۹)
بی آنكه دیگران متوجه شوند، آنان را از نسیم بخشندگی خود مینواخت و مورد تفقد قرار میداد. گوسفندانی را میخرید، با دست خود ذبح و بین نیازمندان توزیع میكرد.(۲۰) گاه نیز در حد توان خود و به همان اندازهای كه شخص در خواست كرده بود، به آنان بخشش میكرد. «ابو هاشم جعفری» میگوید: «در تنگنای مالی بسیاری گرفتار آمده بودم تا آنجا كه تصمیم گرفتم برای درخواست كمك نزد امام هادی(ع) بروم. هنگامی كه خدمت امام رسیدم، پیش از آنكه سخنی بگویم، فرمود: ای اباهاشم! كدام یك از نعمتهای خدا را میخواهی شكر كنی؛ ایمانی كه به تو داده كه به وسیله آن بدن خود را از آتش دوزخ دور سازی و یا سلامتی و عافیتی كه به تو ارزانی داشته كه از آن در راه عبادت و بندگی خدا بهرهبری، یا از آن قناعتی كه به شما هدیه كرده تا در پی آن، از درخواست از مردم بی نیازتان كند؟
ای ابا هاشم! علّت آنكه من سخن آغاز كردم، آن است كه گمان كردم میخواهی از برخی مشكلات خود شكایت كنی. دستور دادهام دویست دینار طلا به شما بدهند كه با آن مشقت را بر طرف سازی. آن را بگیر و به همان مقدار بسنده كن».(۲۱)
۹) سخت كوشی
امام علی النقی(ع) پیشوای بزرگ شیعیان و بزرگ خاندان هاشم بود. درآمدهای اسلامی همه به دست او میرسید و میتوانست از آن بهرهمند شود؛ چرا كه حق او بود، ولی به سان پدران خود دوست داشت از حاصل دسترنج خود بهره گیرد و نیازهای زندگی اش را با زحمت خود فراهم آورد. «علی بن حمزه» میگوید: «ابوالحسن(ع) را دیدم كه به سختی مشغول كشاورزی است؛ به گونهای كه عرق از سر و رویش جاری است. از ایشان پرسیدم: فدایت شوم! كارگران شما كجایند [كه شما این گونه خود را به زحمت انداختهاید]؟
در پاسخ فرمود: ای علی بن حمزه! آن كس كه از من و پدرم برتر بود، با بیل زدن در زمین خود روزگار میگذراند. دوباره عرض كردم: منظورتان كیست؟ فرمود: رسول خدا، امیرمؤمنان و همه پدران و خاندانم خودشان كار میكردند. كشاورزی ازجمله كارهای پیامبران، فرستادگان، جانشینان آنها و شایستگان درگاه الهی است».(۲۲)
۱۰) بردباری
شكیبایی از برجستهترین صفات مردان بزرگ الهی است؛ زیرا برخوردهای آنان با مردم نادان بیشتر از همه است و آنان برای هدایت شان باید صبر پیشه سازند تا اینگونه دروازهای از رستگاری را به رویشان بگشایند.
«بریحه عباسی»، گماشته دستگاه حكومتی و امام جماعت دو شهر مكه و مدینه بود. او از امام هادی(ع) نزد متوكل سخن چینی و سعایت كرد و برای او نگاشت: «اگر مكه و مدینه را میخواهی، علی بن محمد(ع) را از این دو شهر دور ساز؛ زیرا مردم را به سوی خود فرا خوانده و گروه بسیاری نیز به او گرایش یافته و از او پیروی میكنند».
در اثر سعایتهای بریحه، متوكل امام را از جوار پر فیض و ملكوتی رسول خدا(ص) تبعید كرد و ایشان را به سامرا فرستاد. در طول این مسیر، بریحه نیز با ایشان همراه شد.
در بین راه رو به امام كرد و گفت: «تو خود بهتر میدانی كه من عامل تبعید تو بودم. سوگندهای محكم و استوار خوردهام كه چنانچه شكایت مرا نزد امیرالمؤمنین (متوكل) و یا حتی یكی از درباریان و فرزندان او كنی، تمامی درختانت را در مدینه به آتش كشم و خدمتكارانت را بكشم و چشمهها و قناتهای مزرعهات را ویران سازم. بدان كه در تصمیم خود مصمم خواهم بود». امام(ع) با چهرهای گشاده در پاسخ بریحه فرمود: «نزدیكترین راه برای شكایت از تو، این بود كه دیشب شكایت تو را به درگاه خدا عرضه كنم و من شكایتی را كه نزد خدا كردهام، نزد غیر خدا و پیش بندگانش عرضه نخواهم كرد».
بریحه كه رأفت و بردباری امام را در مقابل سعایتها و موضع زشتی كه در برابر امام گرفته بود دید، به دست و پای حضرت افتاد و با تضرع و زاری از امام درخواست بخشش كرد. امام نیز با بزرگواری تمام فرمود: «تو را بخشیدم!»(۲۳)
۱۱) شكوه و هیبت
از آنجا كه امام معصوم، كانون تجلی قدرت و عظمت پروردگار و معدن اسرار الهی و قطب عالم امكان است، قداست معنوی و شكوه و وقار بسیار دارد. در زیارت جامعه كبیره از زبان امام هادی(ع) میخوانیم:
«هر بزرگ و صاحب شرافتی در برابر بزرگواری شما و شرافتتان سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت شما گردن نهاده است. هر زورگویی در برابر برتری شما فروتن شده و همه چیز در برابر شما خوار و ذلیل است».(۲۴)
«محمد بن حسن اشتر» میگوید: «من همراه پدرم، بیرون كاخ متوكل با جمعی از علویان، عباسیان و جعفریان ایستاده بودیم كه امام هادی(ع) آمد. تمام مردم برای ادای احترام و بزرگداشت ایشان از مركبهای خود پایین آمدند و صبر كردند تا ایشان وارد كاخ شود. پس از آن، برخی زبان به گلایه گشودند و گفتند: چرا ما باید به این پسر بچه احترام بگذاریم و از مركبهایمان به احترامش پیاده شویم؟ نه شرافت او از ما بیشتر است و نه بزرگسالتر از ماست. به خدا سوگند كه وقتی بیرون آمد، دیگر از مركب هایمان پیاده نمیشویم.
ابو هاشم جعفری در رد سخن آنها گفت: به خدا سوگند كه همگی شما با خواری و خفت پیاده خواهید شد. پس از مدتی، امام از كاخ متوكل بیرون آمد. صدای تكبیر و تهلیل مردم به آسمان برخاست و همگی مردم، حتی آنان كه گلهمند بودند، از اسب هایشان پیاده شدند. آن گاه ابو هاشم رو به آنان كرد و گفت: شما كه گفتید به او احترام نمیگذارید و سوگند یاد كردید كه از مركب هایتان پیاده نمیشوید؟! آنها كه نتوانسته بودند هیبت و جلال امام را نادیده انگارند، سرافكنده پاسخ دادند: به خدا سوگند، بیاختیار از مركب پیاده شدیم».(۲۵)
پینوشتها:
۱. مناقب آل ابی طالب، ابو جعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب السروی المازندرانی، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج ۴، ص ۴۰۱.
۲. فصول المهمهٔ فی معرفهٔ الائمهٔ، ابن صباغ مالكی، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۹ ق، ج ۲، ص ۲۶۸.
۳. ائمتنا، علی محمد علی دخیلّ، بیروت، دار مكتبهٔ الامام الرضا، چاپ ششم، ۱۴۰۲ ق، ج ۲، ص (ع)۲۱.
۴. همان، ص ۲۵۷.
۵. همان، ص ۲۱۷ ؛ اصول كافی، محمد بن یعقوب الكلینی، تهران، مكتبهٔ الصدوق، ۱۳۸۱ ق، ج ۱، ص ۵۰۲؛ بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت، مؤسسهٔ الرسالهٔ، ۱۴۰۳ ق، ج ۵۰، ص ۲۱۱.
۶. الفصول المهمهٔ، ص ۲۶۷.
۷. دلائل الامامهٔ، محمد بن جریر بن رستم الطبری، نجف، منشورات المطبعهٔ الحیدریهٔ، ۱۳۶۹ ق، ص ۲۱۹ ؛ اصول كافی، ج ۱، ص ۲۳۰ ؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۴ ص ۴۰۶.
۸. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۳۰.
۹. دلائل الامامهٔ، ص ۲۲۱.
۱۰. سفینهٔ البحار، شیخ عباس قمی، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بیجا، ج ۲، ص ۲۴۰.
۱۱.او وزیر معتصم و واثق بود كه مخالفان را در تنوری میانداخت كه كف آن میخهای آهنی بزرگی قرارداشت. مردم به شدت از او متنفر بودند. متوكل بعد از به قدرت رسیدن او را در همان تنور انداخت. علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، برگردان: ابوالقاسم پاینده، تهران،انتشارات علمی و فرهنگی، ۰(ع)۱۳، چاپ چهارم، ج ۲، ص ۴۸۹.
۱۲. الارشاد، محمد بن محمد بن النعمان المفید، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸ ش، ج ۲، ص ۴۲۴؛ كشف الغمهٔ فی معرفهٔ الائمه، علی بن عیسی الاربلی، تهران، دار الكتب الاسلامیهٔ، بی تا، ج ۳، ص ۲۳۶.
۱۳. تذكرهٔ الخواص، ابن الجوزی، تهران، مكتبهٔ النینوی الحدیثه، ص ۳۶۱ ؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۱۱.
۱۴. الارشاد، ج ۲، ص ۴۳۳.
۱۵. مجادلهٔ: ۱۱.
۱۶. زمر: ۹
۱۷. الإحتجاج، احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، قم، انتشارات اسوه، ۱۴۱۶، چاپ دوم، ج ۲، ص۳۰۹.
۱۸. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۰۹.
۱۹. اصول كافی، ج ۱، ص ۴۹۸.
۲۰. اعیان الشیعهٔ، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بیتا، ج ۲، ص ۳۷.
۲۱. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۲۹.
۲۲. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، بیروت، دارالصعب، بی تا، ج ۳، ص ۲۱۶.
۲۳. اثبات الوصیهٔ، علی بن الحسین المسعودی، تهران، كتاب فروشی اسلامیه، ۱۳۴۳ ش، ص ۱۹۶.
۲۴. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، قم، انتشارات اسوه، ۱۳۷۹ ش، چاپ چهارم، زیارت جامعه كبیره.
۲۵. حیاهٔ الامام علی الهادی(ع)، باقر شریف قرشی، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۰۲ ق، ص ۲۴.
۱. مناقب آل ابی طالب، ابو جعفر محمد بن علی ابن شهر آشوب السروی المازندرانی، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج ۴، ص ۴۰۱.
۲. فصول المهمهٔ فی معرفهٔ الائمهٔ، ابن صباغ مالكی، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۹ ق، ج ۲، ص ۲۶۸.
۳. ائمتنا، علی محمد علی دخیلّ، بیروت، دار مكتبهٔ الامام الرضا، چاپ ششم، ۱۴۰۲ ق، ج ۲، ص (ع)۲۱.
۴. همان، ص ۲۵۷.
۵. همان، ص ۲۱۷ ؛ اصول كافی، محمد بن یعقوب الكلینی، تهران، مكتبهٔ الصدوق، ۱۳۸۱ ق، ج ۱، ص ۵۰۲؛ بحار الانوار، محمد باقر المجلسی، بیروت، مؤسسهٔ الرسالهٔ، ۱۴۰۳ ق، ج ۵۰، ص ۲۱۱.
۶. الفصول المهمهٔ، ص ۲۶۷.
۷. دلائل الامامهٔ، محمد بن جریر بن رستم الطبری، نجف، منشورات المطبعهٔ الحیدریهٔ، ۱۳۶۹ ق، ص ۲۱۹ ؛ اصول كافی، ج ۱، ص ۲۳۰ ؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۴ ص ۴۰۶.
۸. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۳۰.
۹. دلائل الامامهٔ، ص ۲۲۱.
۱۰. سفینهٔ البحار، شیخ عباس قمی، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بیجا، ج ۲، ص ۲۴۰.
۱۱.او وزیر معتصم و واثق بود كه مخالفان را در تنوری میانداخت كه كف آن میخهای آهنی بزرگی قرارداشت. مردم به شدت از او متنفر بودند. متوكل بعد از به قدرت رسیدن او را در همان تنور انداخت. علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، برگردان: ابوالقاسم پاینده، تهران،انتشارات علمی و فرهنگی، ۰(ع)۱۳، چاپ چهارم، ج ۲، ص ۴۸۹.
۱۲. الارشاد، محمد بن محمد بن النعمان المفید، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸ ش، ج ۲، ص ۴۲۴؛ كشف الغمهٔ فی معرفهٔ الائمه، علی بن عیسی الاربلی، تهران، دار الكتب الاسلامیهٔ، بی تا، ج ۳، ص ۲۳۶.
۱۳. تذكرهٔ الخواص، ابن الجوزی، تهران، مكتبهٔ النینوی الحدیثه، ص ۳۶۱ ؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۱۱.
۱۴. الارشاد، ج ۲، ص ۴۳۳.
۱۵. مجادلهٔ: ۱۱.
۱۶. زمر: ۹
۱۷. الإحتجاج، احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، قم، انتشارات اسوه، ۱۴۱۶، چاپ دوم، ج ۲، ص۳۰۹.
۱۸. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۰۹.
۱۹. اصول كافی، ج ۱، ص ۴۹۸.
۲۰. اعیان الشیعهٔ، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بیتا، ج ۲، ص ۳۷.
۲۱. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۲۹.
۲۲. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، بیروت، دارالصعب، بی تا، ج ۳، ص ۲۱۶.
۲۳. اثبات الوصیهٔ، علی بن الحسین المسعودی، تهران، كتاب فروشی اسلامیه، ۱۳۴۳ ش، ص ۱۹۶.
۲۴. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، قم، انتشارات اسوه، ۱۳۷۹ ش، چاپ چهارم، زیارت جامعه كبیره.
۲۵. حیاهٔ الامام علی الهادی(ع)، باقر شریف قرشی، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۰۲ ق، ص ۲۴.
منبع : ماهنامه پاسدار اسلام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست